مقالات
حوزه های تخصصی:
در این «زمانه تنگدستی» که انسان با بهره گیری از تکنولوژی مدرن، انسانیتش در حد سیطره بر طبیعت تنزل یافته، مارتین هایدگر، هنر را تنها راه رهایی برای خروج از بحران مدرنیته معرفی می کند. هنر _ به معنایی کاملاً متفاوت و نامتعارف_ نقش و جایگاه ویژه ای در تفکر این فیلسوف آلمانی دارد. هنر در معنایی وجودشناختی عبارت است از انکشاف حقیقت و حقیقت، ظهور و انکشاف وجود است. از نظر هایدگر، هر هنری در ذات خود شعر است و شعر وسعتی به بلندای زبان دارد. زبان نیز در این فلسفه، تفسیری انتولوژیک دارد و محل ظهور وجود و حقیقت است.
این مقاله، با تلاشی برای فهم و روایتی ساختاری از رساله «سرآغاز اثر هنری» هایدگر آغاز می گردد و در پایان با پرداختن به ماهیت هنر و زیبایی و بررسی منشأ آن از دیدگاه برخی متفکران مسلمان، بر آن است که نشان دهد افق اندیشه هایدگر در باب هنر برای شرق اسلامی، چندان غریب و دور آشنا نیست.
تأملی در مفهوم «هنر زمینه ساز»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف تأملی بر موضوع «هنر زمینه ساز» و در جست وجوی ریشه هایی که با اصول هنر و مآثر هنری دینی و اسلامی تناسب بیابد، بحث «زمینه سازی» در دکترین مهدویت را بررسی می کند. سپس در بستر آن، بحث «هنر زمینه ساز» را با تأکید بر مفردات این تعبیر و سپس ترکیب مذکور، به بحث می گذارد.
در بحث از هنر به دو شیوه نگاه به هنر در حوزه مباحث نظری می پردازیم. از سویی هنرِ مبتنی بر اراده و اختیار هنرمند و از سوی دیگر هنرِ مبتنی بر شهود و بی اختیاری هنرمند را مطرح و سپس بحث «هنر زمینه ساز» را در بستر این دو نگاه بررسی کنیم. و در نهایت با استفاده از مباحث اندیشمندان حوزه هنر دینی و اسلامی، یکی از آن ها را با حوزه دین و مآثر هنری و دینیِ فرهنگ و تمدن اسلامی متناسب تر دانسته، مبتنی بر آن، هنر دینی منتظر را مورد بحث قرار می دهیم و گفتنی است در این تعبیر «هنر منتظر» را از «هنر زمینه ساز» دقیق تر و صحیح تر می دانیم.
در این مقاله می کوشیم به اشکال هایی که ممکن است در پذیرش این شیوه نگاه در رویارویی با روش های متعارف تبلیغ، برنامه ریزی یا برگزاری همایش ها (یا جشنواره ها) ایجاد شود، پاسخ دهیم.
آرمانشهر در اندیشه سیاسی غرب و بازتاب آن در تئاتر معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پیدایش شهری آرمانی همواره در طول تاریخ، ذهن بشر را به خود معطوف داشته و افکار و آرای بسیاری از فلاسفه و اندیشمندان سیاسی اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است. پژوهش حاضر، به روش تحلیلی _ کیفی می کوشد با در نظر گرفتن تطور معنایی این اصطلاح در طول تاریخ، نحوه ورود آن به اندیشه فلسفی سیاسی و اجتماعی غرب و در پی آن، اثرپذیری نهاد های فرهنگی و آثار هنری و ادبی به ویژه تئاتر از این اندیشه را ارزیابی کند.
هدف مقاله حاضر آن است که خاستگاه اندیشه آرمانشهر در غرب و بازتاب آن در تئاتر معاصر را بررسی نماید. در این روی کرد، برخی فلاسفه با ارائه نظریه هایی درباره جامعه آرمانی کوشیده اند. افلاطون، مور و کامپانلا تنها طرحی ذهنی ارائه دادند و برخی دیگرچون مارکس و فوکویاما، این مقوله را تئوریزه کرده اند که حکومت هایی بر این اساس شکل گرفت.
پژوهشگر، با استناد به منابع پژوهشی معتبر به مهم ترین نظریه های آرمانشهرگرایانه در تاریخ اندیشه فلسفی سیاسی و اجتماعی غرب می پردازد و با تأکید بر اثرگذاری شرایط سیاسی فرهنگی و اجتماعی جوامع بر چارچوب های ایدئولوژیک این دیدگاه ها، نتیجه می گیرد که تئاتر، مهم ترین ابزار برای نقد جامعه آرمانی در هر دوره است.
شکل گیری گفتمان: هنر مهدوی و هنر پست مدرن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از جمله چالش های جدی در عصر جدید که بعضی از اندیشمندان، آن را عصر پسامدرنیته می خوانند، نسبت میان شیوه زندگی مسلمانان و جوامع دینی با عصر جدید و دوران پسامدرن است. در این راستا این پرسش اساسی در حوزه هنر نیز خود را بازمی نمایاند و به صورت گفتمان طرح می گردد که با توجه به مبانی معرفتی هنر دینی و مهدوی و همچنین بر اساس مبانی معرفتی هنر پست مدرن آیا امکان سازگاری میان هنر مهدوی و هنر پست مدرن وجود دارد یا نه. در این مقاله دو الگو و نظریه مطرح و نقد و بررسی شده و سپس الگویی بر اساس زیسته فطری پیشنهاد گردیده است.
طرح شخصیت حضرت مهدی در فیلمنامه هایی با الگوی ارسطویی و چالش های فرارو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه بر محور سوال انجام شده است که اگر قرار باشد فیلمنامه ای با محوریت «حضرت مهدی» نگارش شود آن فیلمنامه از چه الگوی تکنیکی و فرمی تبعیت خواهد کرد. الگو های طراحی فیلمنامه های سینمای کلاسیک عموماً بر الگوی ارسطویی استوار است که با توجه به مبانی فلسفی و خاستگاه های فرهنگی چنین الگو هایی_ نمی تواند ظرف ایده الی برای طرح شخصیت های قدسی مانند معصومین و حضرت حجت7 قرار گیرد. با توجه به ابعاد عدیده ساختار در فیلمنامه (مانند پیرنگ ماجرا، شخصیت پردازی، دیالوگ نویسی و...) این مطالعه تنها بر بعد «شخصیت پردازی» در فیلمنامه متمرکز شده که از طریق احصاء مختصات تکنیکی و مقتضیات شخصیت پردازی در فیلمنامه_ کارآمدی انها را در طرح شخصیت حضرت مورد ارزیابی قرار می دهد. فرضیه این مقاله این است که قابلیت های تکنیکی فیلمنامه ها با الگو های ارسطویی عموماً مناسب طرح شخصیت های زمینی اند و باید در ویژگی های ساختاری این الگو ها از جمله اصل شخصیت پردازی تصرف کرد و قابلیت های نوینی را در ساختار فیلمنامه ارائه داد.
روش شناسی تحلیل و استنباط مضامین موعودگرا از فیلم های سینمایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فرآیند حرکت جهان به سمت پایان تاریخ، با تکوین مفهومی به نام موعود و فراز و نشیب های آن در دوران ارتباطات در تولیدات سینمایی بسیاری مورد توجه قرار گرفته است. توجه به مقوله موعودگرایی در تولیدات سینمایی غربی، از اولین فرآورده های شکل گرفته در عرصه سینما نمایان است. حضور منجی که در آخر الزمان برای احقاق حق می آید، در بسیاری از تولیدات سینمای غرب قابل رویت است. شاید در فعالیت های ملیس بتوان ریشه این تفکر را رویت کرد. ملیس در سال 1897 در اطراف پاریس، اولین استودیوی فیلمبرداری را تاسیس کرد. وی از فیلم، برای بیان عقاید خودش استفاده کرد. اولین فیلم طولانی وی، محاکمه دریفوس (250 متر)، از عقاید آزادی خواهانه محکومان بی گناه که تحت ظلم و ستم قرار گرفته بودند، حمایت می کرد و در خاتمه رهایی را نوید می داد. در نگاه به فعالیت های بعدی نیز شاید بتوان در فیلم هایی نظیر سیصد، پرسپولیس، روز استقلال، مسیر سبز، شبی بدون شاه، به استنباط مضمون موعود و به کارگیری مفهوم دینی پایان تاریخ دست یافت.
روش شناسی برای شناخت مضمون های موعودگرا و تحلیل و استنباط آنها مبتنی بر تولیدات سینمایی دارای روی کردهای متعدد و در عین حال تنوع در روش و تکنیک است. نگاهی به فعالیت های انجام شده در این عرصه در ایران و جهان نشان می دهد که روی کردهای حاضر، روی کردهایی مبتنی بر زمان (نظیر تحلیل های مبتنی بر تاریخ ویا درجریان زمان) یا روی کردها مبتنی بر وسعت یا عمق نگری به مضامین (همچون روش های مورد استفاده در روش های توصیفی) یا روی کردهای نشانه شناختی و نظایر آن را دربر گیرد و هر یک نیز دربر دارنده مجموعه ای از روش ها و تکنیک ها نیز هستند.
شاید با تاکید بر چگونگی گردآوری اطلاعات بتوان از هر 3 دسته روش های توصیفی، تبیینی و ترکیبی برای استنباط مضامین موعودگرا و تحلیل مفاهیم مرتبط با آن، استفاده کرد. در تحقیقات توصیفی می توان از روش های تحلیل محتوای کیفی تحلیل گفتمان، در تحقیقات تبیینی از روش تحلیل محتوای استنباطی و در تحقیقات تلفیقی از تحلیل گفتمان انتقادی، تحلیل محتوای ارتباطی و تحلیل روایت بهره گرفت.
بی شک در هریک از روش های پیشنهادی، تکنیک های خاص تحقیق در آن روش مورد تاکید است و هر روش نیز مراحل روش شناسی خود را داراست.
در این روش شناسی مراحل اجرا، ، شیوه تعیین واحدهای تحلیل و نحوه دست یابی به نتایج و استنباط ها ارائه خواهد شد.
در سازماندهی این مطالب، بسته به عمق فعالیت مورد انتظار، شکل ارائه مضامین متفاوت است. برای مثال در اطلاعات اکتشافی، توجه به توسعه شناخت های اولیه از ابعاد، دامنه و گستره مسئله موعودگرایی و پایان تاریخ مورد نظر است و تحقیقات توصیفی ابزار اصلی برآوردن نیازهای اطلاعاتی اکتشافی در خصوص موعودگرایی است.عملیات اجرایی این استنباط و تحلیل در چارچوب زیر شکل می گیرد:
روش مورد تاکید در این مقاله، اسناد و مدارک علمی است. در این مقاله در پی طرح روش شناسی تحلیل و استنباط مضامین موعودگرا از فیلم های سینمایی این عرصه از فعالیت هستم.
استعاره های تصویری آخرالزمانی در سینمای هالیوود(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر کوششی است در فهم استعاره های تصویری که سینمای هالیوود با به کارگیری آنها، معناهای ضمنی یک گفتمان آخرالزمانی مطلوب خود را رسانه ای می سازد. برای شناخت گفتمان نهفته در پس استعاره های تصویری از نظریه تعاملی بلک، در استعاره های تصویری بهره می گیریم.
با مطالعه موردی فیلم های «2012»، «کتاب ایلای» و «بابل پس از میلاد» به روش نشانه شناسی، به بررسی و تحلیل نشانه های استعاری پرداختیم. با بررسی داده ها مشخص شد که گفتمان مطلوبی که در این فیلم ها از منجی بیان شده است به سوی نشان دادن یک آخرالزمانی غربی با محوریت امریکا و ارزش های امریکایی است که لزوما خوانش تطابقی با ادیان الهی درباره آخرالزمان ندارد.