مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
حقیقت
منبع:
حکمت صدرایی سال دهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
173 - 188
حوزه های تخصصی:
وجود و حضور دو اصل و مبنا در عرصه هستی شناسی و معرفت شناسی حکمت صدرایی است. ملاصدرا در بُعد هستی شناسی بر اساس اصالت وجود، حقیقت وجود را موضوع فلسفه قرار می دهد. گرچه وی در برخی مواضع مانند ابن سینا از موجود بماهوموجود به عنوان موضوع فلسفه نام می برد، اما در نهایت مسیر خود را جدا کرده و حقیقت وجود را به عنوان موضوع فلسفه برمی گزیند. وی در اثبات موضوع فلسفه همچون فلاسفه پیشین، دو ملاک بداهت و کلیت را مد نظر داشته است. بداهت و کلیت وجود در فلسفه صدرا ناظر به حقیقتی است که عین خارجیت و مبدئیت اثر است، اما بداهت و کلیت موجود در فلسفه ابن سینا ناظر به مفهومی است که با وسعت خود، تمامی موجودات عالم را به صورت تشکیک وار در برمی گیرد. موضوعیت حقیقت وجود در حکمت صدرایی و محوریت آن در مباحث و مسائل فلسفی مستلزم محوریت حضور در عرصه معرفت شناسی این حکمت است؛ چرا که معرفت به حقیقت وجود جز از طریق فهم حضوری و شهودی امکان پذیر نیست و آنچه از حقیقت وجود در محدوده ذهن و از طریق معرفت حصولی برای آدمی به دست می آید، نمایی ضعیف از آن است. وجود مجلای حقیقت و حضور است و این تنیدگی وجود و حقیقت و حضور شاکله هستی شناسی و معرفت شناسی فلسفه ملاصدرا را تشکیل می دهد.
نسبت شعر با اعتبار و حقیقت بر مبنای نظریه اعتباریات علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۷)
81 - 98
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه علامه طباطبایی شعر و ادراکات اعتباری ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند تا جایی که وی در کتاب اصول فلسفه و روش رئالسیم، توصیف ادراکات اعتباری را بمدد تشبیه و تمثیل و استعاره در شعر آغاز میکند. در تحقیق پیش رو با استناد به آثاری مختلف از علامه که نظریه» اعتباریات در آنها آمده، نسبت شعر با ادراکات اعتباری مورد بررسی قرار گرفته است. اهمیت این نسبت از آن جهت است که با تحلیل ا رتباط میان شعر و اعتباریات در متنهای مختلف فلسفی، عرفانی و تفسیری علامه، میتوان به پرسش از نسبت شعر و اعتبار با حقیقت نفس الامری پرداخت. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که ادراکات اعتباری نگاه شاعرانه انسان به جهان است و همانند چشمی است که انسان همه چیز را با آن میبیند. این جهان شاعرانه در عین غیرمنطقی و غیراستدلالی بودن میتواند به زبان اشارت خبر از حقیقت بدهد. از اینرو میتوان گفت نظریه» ادراکات اعتباری در حکمت اسلامی، برای شناخت حقیقت بابی نو گشوده است.
تحلیل و بررسی سلیم بن قیس و کتاب وی در میان متون؛ حقیقتی پنهان یا تحریفی آشکار(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۲
137 - 156
حوزه های تخصصی:
مهدویت آموزه اصیلی است که پیشینه گزارش دهی از آن به دوران رسول خدا؟ص؟ بازمی گردد. این سخن به پشتوانه روایت هایی متعلق به صدر اسلام و گزارش های مندرج در کتاب هایی مانند کتاب سلیم بن قیس هلالی است. در این میان برخی از فقیهان امامی، نویسندگان اهل سنت و تعدادی از شرق پژوهان معاصر در اعتبار گزارش های سلیم بن قیس هلالی و اثبات مهدویت به واسطه آنها تردید نموده و نتایج تحقیق خود را «عدم وجود حقیقی سلیم بن قیس»، «جعل کتابی با نام وی توسط ابان بن ابی عیاش» و «غیرقابل اعتماد بودن نسخه های موجود» برشمرده اند. در این نگاشته نویسنده تلاش نموده تا با روش تحقیق آمیزه ای تلفیقی، روش داده پردازی توصیفی _ تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای شیعیان و اهل سنت، به بررسی شخصیت سلیم بن قیس و کتاب وی پرداخته و نتایج حاصله که شامل «اصالت شخصیتی با نام سلیم بن قیس»، «اصالت کتاب سلیم بن قیس» و «اعتبار گزارش های باقی مانده از وی درباره امام مهدی؟عج؟» است را ارائه نماید.
متافیزیک صفات در مدرسه دینی معتزله و اشاعره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی توحید این است که یگانگی ذات خداوند چگونه با کثرت صفات او سازگاری دارد؟ آیا خداوند دارای صفات است یا خیر؟ اگر صفتی ندارد، پس صفات سمعی چیست. اگر دارای صفات است چه رابطه ای با ذات دارند و چگونه می توان از ذات و صفات و ساحت الهی سخن گفت؟ دو گونه الهیات تنزیهی و تشبیهی در پاسخ به این پرسش ها شکل گرفته و هر یک منجر به برخی محذورات عقلانی شده که نتوانسته اند از عهده حل آنها برآیند. گرچه ممکن است تفکیک حقیقت و مجاز نزد معتزله و در موارد اندکی نزد اشاعره بتواند همچون راه حلی موضعی عمل کند، اما راه حل قابل دفاعی نیست و به تبیین دیگری نیاز دارد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی می کوشد رویکرد متافیزیکی معتزله و اشاعره به صفات را در قالب سه مسئله به ترتیب منطقی بیان کند: آیا صفات هستی شناختی اند یا معناشناختی؟ از سنخ معانی واقعی اند یا نام و اقوال اند؟ الهی اند یا انسانی؟ پژوهش حاضر بر این است که از رهگذر تفکیک های سه گانه مذکور و ارائه تبیین نوینی از رویکرد معتزله به راه حل بهتری برسد. به طور خلاصه، هرچند اشاعره صفات را هستی های دارای معانی واقعی و پیشازبانی می دانند که خداوند خود را با آن صفات وصف می کند و به صورت توقیفی توسط خداوند از طریق وحی و سمع به انسان رسیده اند، تدقیق در اندیشه معتزله نشان می دهد که صفات اموری معناشناختی از سنخ نام و اوصاف زبانی و انسانی اند و به صورت عقلی از طرف انسان به خداوند نسبت داده می شوند.
واقع گرایی هنر دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش بنیادی درباره هنر دینی به عنوان یکی از برجسته ترین پدیده های انسانی و تأثیرگذار در زیست فردی، اجتماعی و تمدنی ضرورت دارد. یکی از عرصه های هنر دینی، واقع نمایی آن است. جستار حاضر این پرسش را به روش تحلیلی بررسی می کند که هنر دینی به عنوان فرایندی ظریف و پیچیده معطوف به درون انسان، چگونه با واقعیت تطبیق داده می شود؟ فرضیه ای که پژوهش پیش رو پی می گیرد این است که واقع گرایی هنر دینی با سنجه غایات ارزیابی می شود. هر هنرى، از آن جهت که هنر است و زیبا می نماید، ارزشمند و دینی نیست. ارزش گذارى صورت و محتوای هنرى، براساس مبانی غایت شناسی آن رقم می خورد. دستاورد پژوهش آن است که محک واقع نمایی هنر دینی ناظر به غایات و مصالح و مفاسد واقعی است. هنر، وقتی دینی است که از واقعیات جهان غیب (جهان بینی الهی) در کارگاه روح الهام گرفته و مخاطب هنر را به مصالح و مفاسد واقعی رهنمون باشد.
خوانش ملاصدرا و هیدگر از حقیقت افلاطونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶)
121-138
حوزه های تخصصی:
هیدگر معتقد است الثیا نزد یونانیان به معنای ناپوشیدگی است که امری ذاتی برای موجودات است، اما افلاطون با قایل شدن به عالم مُثل، حقیقت را به مثابه مطابقت مطرح و آن را به عقل انسانی منتقل می کند. با این نگاه، حقیقت خصوصیت ذاتی اش را از دست داد و تبدیل به مطابق شناخت با متعلق خود و ایجاد دوگانگی های مرسوم فلسفه شد. ملاصدرا هر چند شباهت های بنیادین با هیدگر دارد، اما حقیقت را دارای معانی چندگانه ای می داند و در مرحله سوم تفکر فلسفی خویش با رسیدن به تشان، با تفسیر خاصی که از فلسفه افلاطونی می کند، دوگانگی های مرسوم فلسفه قبل از خودش را کنار می گذارد و به وحدت گرایی می رسد و حقیقت نزد افلاطون را امری دارای مراتب وجودی قلمداد کرده و می پذیرد. در این مقاله ضمن نگاه کوتاه به حقیقت نزد افلاطون، به بررسی نگاه هیدگر و ملاصدرا و در نهایت استخراج انتقادات صدرایی به تفکر هیدگری درباب حقیقت خواهیم پرداخت.
تأویل در اندیشه ابن عربی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۶
85 - 102
حوزه های تخصصی:
نویسنده این اثر در مقام طرح اندیشه ابن سینا(416- 359 ق) در باب چیستی، چرایی، مبانی، قلمرو و چگونگی تأویل و تبیین عرفانی آن است. نزد ابن سینا تأویل بر عمل زدودن حجاب از چهره حقیقت برای رسیدن به چهره ناب آن اطلاق می شود که در خواب و دین پیاده می شود. چرایی تأویل را ذات پیچیده حقیقت و نیاز انسان به شکافتن آن موجه می کند. عارف بر اساس آموزه عوالم و ولایت، همزبانِ ابن سینا است. عمل تأویل بر مبانی هستی شناسانه(لایه های عمیق هستی) انسان شناسانه( قدرت و شأن آدمی در درک این حقایق) و معرفت شناسانه(لایه های متنوع در معرفت آدمی) استوار است. عارف با آموزه ظهور و بطون و سخن از سلوک پذیری نفس آدمی، همراهِ ابن سیناست. چگونگی تأویل، در افقِ رمزین بودن دین و رمزگشایی از حقایق آن قابل فهم است. اینجا تفکر مشایی ابن سینا غالب می شود و عارف ناخرسندانه به آن می نگرد. هدف نویسنده، استنطاق این اندیشه، توسع بخشیدن به آن و فهم نقاط قوت و کاستی احتمالی اش در ساحت مسائل جدید و رویکرد فرافلسفیِ عرفان نظری است و روش او تدقیق و تحلیل فلسفی عقلی در واژگان و گزاره هاست.
گونه شناسی دین ورزی از دیدگاه سیدحیدر آملی و عبدالکریم سروش(مقاله علمی وزارت علوم)
گونه شناسی دین ورزی یکی از مباحثی است که الهی دانان به آن توجه داشته اند. سید حیدر آملی و عبدالکریم سروش ازجمله اندیشمندانی هستند که به این امر همت گماشته اند. هدف ما در این مقاله، مقایسه و تطبیق دیدگاه های ایشان درباره این موضوع است. سید حیدر برای دین ورزی، مراتب سه گانه «شریعت»، «طریقت» و «حقیقت» را بر می شمرد. سروش نیز نوعی گونه شناسی دین ورزی را عرضه می کند که با تقسیمات یادشده، تمایزها و تداخل هایی دارد. این سه گونه دین ورزی عبارت اند از: «مصلحت اندیش»، «معرفت اندیش» و «تجربت اندیش». سیدحیدر و سروش با آنکه در بسیاری از خصوصیات دینی، فکری و فرهنگی خط مشی واحدی دارند، فضای فکری و زمانه آنان باعث شده است تا مبانی و رویکردشان متفاوت شود. سید حیدر به مقتضای رویکرد سنتی و عرفانی به گونه شناسی دین ورزی می پردازد؛ در حالی که سروش رویکرد اجتماعی مبتنی بر دنیای مدرن را محور قرار می دهد. مهم ترین نتیجه ای که این دو رویکرد را از هم متمایز می کند، توجه سروش به شناخت شناسی به عنوان یکی از مؤلفه های تفکر مدرن، و التفات سید حیدر به وجودشناسی سنتی است. روش تحقیق در این مقاله، از این نظر که به موضوعی اندیشه ای و معرفتی می پردازد و به روش استدلال و تحلیل عقلانی مبادرت می ورزد، بنیادین و نظری است و از این نظر که آرای دو متفکر را مقایسه می کند و تطبیق می دهد، مقایسه ای و تطبیقی است.
تبیین اعتبار حسن و قبح در نظام اعتباریات علامه طباطبائی و راهکاری درون ساختاری برای گریز از نسبیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال بیستم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
111-128
نظریه اعتباریات علامه طباطبائی از آغاز طرح آن، به عنوان امری بدیع مورد توجه محققان قرار گرفت، اما از همان ابتدا با اشکالاتی نیز روبه رو بوده است. یکی از اساسی ترین اشکالات مطرح شده که تلاش های فراوانی برای رفع آن شده، اشکال نسبیت اخلاقی به این نظریه است. حسن و قبح که دو عامل مؤثر و تعیین کننده در هر قضاوت اخلاقی اند طبق این نظریه، از اموری اعتباری به شمار می آیند. یکی از ویژگی های اصلی امور اعتباری تغییرپذیری است. بنابراین می توان گفت که حسن و قبح یا خوبی و بدی امور نسبی اند و در نتیجه ما حکم اخلاقی ثابت نداریم. در این مقاله می کوشیم بدون تغییر چارچوب و محکمات نظریه اعتباریات و با تمسک به راهکارهای درون ساختاری موجود در این نظریه، از جمله راهکار فطرت و غایات عام و مشترک که موجب ثبات می شوند، عدم ارتباط نسبیت اخلاقی با اعتباریات را ترسیم کنیم و در کنار آن به برخی سوء برداشت ها از نظریه اعتباریات نیز پاسخ بگوییم.
دیالکتیک رخدادی سوژه- هنرمند و هنر در رمان های «هیاهوی زمان» جولین بارنز و «چشمهایش» بزرگ علوی(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر بر آن است تا نشان دهد جولین بارنز و بزرگ علوی در دو اثر منتخب هیاهوی زمان (The Noise of Time) و «چشمهایش» به نقش رهایی بخش هنر در مقام مولد حقیقت توجه ویژه ای دارند. هر دو نویسنده که دغدغه های اجتماعی و سیاسی از درون مایه های اصلی آثارشان است، تقابل سوژه در برابر انقیاد را به تصویر می کشند. فرضیه اصلی این است که در منظر هر دو نویسنده هنر یکی از ابزار مهم مبارزه با استبداد است که در آن سوژه-هنرمند در رابطه دیالکتیکی خود با سلطه حاکم، در وقوع یک گسست به اهمیت رخدادی هنر پی می برد، و تا پایان به آن وفادار می ماند. دیمتری شوستاکوویچ موسیقی دان شهیر روسی، و قهرمان رمان بارنز، در کشمش با قدرت حکومت استالینی، با تمام وجود به یکپارچگی درون خویش با هنرش اهتمام می ورزد، گرچه برخی او را خائن می دانند. استاد ماکان نقاش، قهرمان رمان «چشمهایش»، در کارگاه نقاشی خویش دغدغه مند دردهای رعیت مظلوم در برابر ستم و بی عدالتی، سرانجام در تبعید با زندگی مبارزاتی خود وداع می گوید. این تحقیق که پژوهشی تطبیقی و مقابله ای است، در چارچوب نظری، رویکردی میان رشته ای با تمرکز برخوانش پسامارکسیستی به کار گرفته است و از آرای کلیدی آلن بدیو همچون نظریه ارکان (Conditions)، هنر مولد (Art as Truth generator)، دیالکتیک (Dialectics)، گسست (Rupture) سوژه و سوژه شدگی (Subjectivisation)، وفاداری (Fidelity)، و مهم تر از همه رخداد (Event) استفاده کرده است.
تأملی بر مختصات آرمان شهرِ اقتصادی (زیستِ مادی) بر مبنای علم اشتدادی در نظرگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
412 - 391
آرمان شهر یا اتوپیای اقتصادی در حکمت متعالیه حاکی از مدینه ای است که به نحو اتمّ کمالات نشئه جسمانی نفوس در آن محقق باشد. نوشتار حاضر ابتدا با ترسیم «نظریه علم اشتدادی» به عنوان مبنایی معرفت شناختی مبتنی بر اصول حِکمی چون تناظر انسان با مراتب هستی، تناظر مراتب هستی با علم، نسبت انسان با حقیقت و روش تأویل محور، نگرشی بدیع از علم در حکمت متعالیه ارائه می دهد و با عنایت به آن مختصات اتوپیای اقتصادی را ترسیم می نماید. بالاترین مرتبه در سلسله علم اشتدادی متعلق به نبی است که به عنوان زعیم، بیشترین احاطه وجودی را بر مدینه دارد و بر اساس منطق وحیانی و عدالت توزیعی با زیربنای معرفتی مدینه را به حدّ اعلی تکاملی می رساند و پس از نبی، مقربان به او عهده دار این امور هستند. ترسیم اتوپیای اقتصادی بر اساس مختصات علم اشتدادی، برآیندهایی نظیر «بهره مندی از امکانات مادی»، «توسعه سرمایه انسانی»، «اشتغال متناسب با ظرفیت های هر مرتبه وجودی»، «رضایت شغلی»، «ثبات اقتصادی»، «گسترش رفاه اقتصادی» و «توسعه اقتصادی» را به دست می دهد. از موانع تحقق اتوپیای اقتصادی می توان به «انباشت ثروت»، «گسترش فقر»، «وابستگی به امور مادی» اشاره نمود که در این نوشتار به آن پرداخته شده است.
تبیین احکام و اخلاق اسلامی در زیبایی شناسی معماری اسلامی با تاکید بر اندیشه علامه جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
موضوع هنر و زیبایی و زیبایی شناسی از گذشته های دور تا کنون به عنوان یکی از ابعاد مهم زندگی انسانها و بعد مهمی از فلسفه، مورد توجه عام و خاص بوده است . رویکرد فلسفی در زیبایی شناسی به بررسی چیستی، چرایی، ریشه ها، علل و ضرورتها و تحلیل آن-ها، موضوع می پردازد. هدف این مقاله تبیین باید و نبایدهای زیبایی شناسی در معماری اسلامی از منظر فقهی و اخلاق اسلامی است که با روش پژوهش تحلیل محتوای متون نیز استدلال منطقی و شیوه های اسنادی و کتابخانه ای انجام می شود. زیبایی شناسی از منظر اسلام را می توان از دو جنبه فقهی و اخلاقی مورد واکاوی قرار داد. از جنبه فقهی و احکام اسلامی نباید در هر اقدام و عملی حقوقی از خداوند، خویشتن، سایر انسانها و خلقت زیست محیطی تضییع شود. این امر ممکن است در مصادیق گوناگونی مانند سوء استفاده از قوانین و مقررات در احداث ابنیه، نپرداختن وجوهات شرعیه و حقوق محرومان، عدم توجه به جایگاه عبادت و فضای عبادی در بناهای به ظاهر زیبا، فراهم آوردن بستر و فضای گناه، ضرر رساندن به سایر افراد و همسایگان و طبیعت نمودار شود. از جنبه اخلاقی نیز انسان از پرداختن صرف به ظاهر و زیباسازی بنا و فضا و بی توجهی به سایر ابعاد مانند تواضع، کمک به نیازمندان، یاد معاد و رضای خداوند، منع شده و نیز افراط و تفریط در زیبایی و اراستن بیش از حد بنا و فضا برای امور دنیوی علاوه بر آثار و تبعات مذکور ممکن است موجب رشک برانگیزی و حسرت دیگران منجر شود.
تأملی بر روابط فرهنگ بازار و دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۱۹ پاییز و زمستان ۱۳۹۱ شماره ۲
7 - 22
حوزه های تخصصی:
در زمان ما دانش و دانشگاه چنان تطوری یافته است که آشکارا مرزبندی سنتی میان عقل نظری، عقل عملی و فن ورزی را در هم نوردیده و رابطه ای بسیار پیچیده میاناین سه قلمرو فراهم آورده است. آن چه از آن به عنوان ویژگی «بازاری شدن دانش» یا «تجاری شدن دانش» یاد می شود، می رود تا به معیاری برای سنجش همه ی قوای آدمی، اعم از عقل نظری، عقل عملی، و خلاقیت، و دستاوردهای آن ها تبدیل شود.پدیده ی تجاری شدن دانش از آن جهت شگفت آور است که در حال تبدیل شدن به بازی یگانه ای است که همه ی دانشگاه ها را در سراسر دنیا به پیروی از قواعد خود وا می دارد. کشور ما و دانشگاه های آن نیز از این ماجرا مستثنی نیستند. با این حال، چالش هایی که با ایده ی تجاری شدن دانش برخاسته، مغتنم و قابل تأمل است. توسل جستن به امر والا در تعبیری پست مدرن که لیوتار(1982) در پی آن است، یا پناه گرفتن در ذیل عقل عملی و عدالت که ریدینگز (1996) آن را به میان آورده و یا دانشگاه زیبا که بِرن (2000) از آن سخن می گوید، همگی هشدارهایی در برابر آهنگ شتابان تجاری کردن دانش و دانشگاه است. در جامعه ی ما نیز قابلیتی برای چالش با این ایده وجود دارد و آن سنتی تنومند از دانش و دانش پژوهی حقیقت گرایانه است که جانمایه ی دانش را در حقیقت می جوید و هرگز آن را به منفعت و کارآمدی فرو نمی کاهد. با این حال، استنطاق این سنت تنومند، هنوز به صورت جدی رخ نداده و مقاله ی حاضر در پی آن است که این ضرورت را در برابر دید قرار دهد. روشی که در بررسی این مقاله استفاده شده، روش تحلیل مفهومی است.
نقد تطبیقی منطق الطیر اثر عطار و داستان های کانتربری اثر چوسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳۵
45 - 62
حوزه های تخصصی:
فریدالدین عطار و جفری چوسر هر دو جایگاه ویژه ای در ادبیات و فرهنگ خود و ادبیات جهان دارند. آن ها استعداد شگرفی در سرایش شعر و نگارش نثر داشته اند. نقش بزرگ عطار در نگارش متون عرفانی و ارائه تعالیم عرفانی در ادبیات فارسی بسیار ستودنی است. چوسر نیز با بهره گیری از نثر شیوا و ساده و سبک انگلیسی به خصوص اش نام خود را در ادب انگلیس بلندآوازه نمود. هرچند هر دو شاعر از ملیت، زبان، و فرهنگ های مختلفی برخاسته اند، اما بهره گیری آن ها از مفاهیم مشترکی چون سفر، زیارت، و خودشناسی در آثار سترگ شان «منطق الطیر» و «داستان های کانتربری» به عنوان نقاط اشتراکی است که نه از سر تأثیرپذیری بلکه به علت جهانی بودن مفاهیم ادبیات به وجود آمده است.
بررسی درستی در قرآن، نهج البلاغه و مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال پنجم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۰
65 - 76
حوزه های تخصصی:
یکی از فضایل اخلاقی که نقش بسزایی در سازندگی انسان دارد، صداقت در گفتار و عمل است و راستی یکی از مهم ترین پایه ها و اصولی است که اساس جوامع انسانی را تشکیل می دهد. اصولاً فطرت بشر با راستی و صداقت سرشته شده است و اگر انسان به همان فطرت اصلی خود باقی بماند همواره به سوی پاکی های فضایل، متمایل و از رذایل پیراسته خواهد بود. ولی عوامل مختلف از قبیل تربیت، محیط و نظایر آن می توانند از بروز این صفات جلوگیری نمایند. در این پژوهش به اندیشه های قرآنی و علوی در مورد راستی و صداقت پرداخته شده است.
خویشاوندی شعر و فلسفه در قرن بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۰
۱۷۴-۱۴۷
حوزه های تخصصی:
فلسفه و شعر اگرچه همواره از قلمروهای پرطرفدار معرفت بشری بوده اند، اما میان آن دو ستیز و ناسازگاری دیرینه ای در جریان بوده است. این جستار در پی آن است تا نشان دهد که نسبت فلسفه و شعر از قرن بیستم به این سو از دشمنی به جانب خویشاوندی گراییده است؛ هر چه به روزگار کنونی نزدیک تر می شویم فیلسوفان به ویژه در فلسفه قاره ای از نگاه ستیزه جویانه افلاطون گرا به شعر فاصله می گیرند و به خویشاوندی شعر و فلسفه بیشتر توجه دارند. بر پایه این خویشاوندی، مقاله چهار شباهت میان دو قلمرو شعر و فلسفه را مطرح می کند و نشان می دهد که دگرگونی نگاه به منسابات شعر و فلسفه، نتیجه تغییر نگرش معرفت شناختی به شعر بوده است.
تاملی بر تحول روحی و اخلاقی غزالی و آگوستین، تکاپویی مشابه در نیل به سعادت و مکاشفه یقین
منبع:
تأملات اخلاقی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
125 - 146
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به مقایسه وجوه مشترک دوران تحول درونی آگوستین و غزالی، به ویژه تحول روحی و سلوک اخلاقی آنها در زندگی پرداخته شده است؛ شباهت هایی که مبتنی بر دغدغه یکسان آنها در جستجوی دردمندانه از یقین، معنای خوشبختی و نحوه سلوک در نیل به سعادت و فضایل اخلاقی بوده است. در این جستارکه به روش توصیفی- تاریخی و مطالعه کتابخانه ای شکل گرفته است، ضمن پرتو افکنی به حالات روحی و اخلاقی مشابه غزالی و آگوستین، زمینه های تحول روحی آنان در تأملی معرفتی و متدولوژیک تبیین و به روش شهودی هر دو در نیل به یقین و حصول سعادت از راه بازگشت به خدا و کسب رضای او از طریق تخلق به فضایل اخلاقی تأکید شده است. در پی آن، نظام اخلاقی آگوستین و غزالی برای نیل به سعادت مقایسه و به مبنای تلفیقی نظام اخلاقی آنان اشاره و وجوه متمایز غزالی از آگوستین، مانند قبول منزلت عقل در فرجام عمر و نیز پرهیز او از حصرگرایی در مورد سعادت پیروان مذاهب بررسی شده است.
تبیین معرفت شناختی تجربه در اندیشه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
634 - 649
حوزه های تخصصی:
چنین می نماید که با توجه به مبانی فکری دکارت، به سادگی نمی توان درباره امکان تجربه در فلسفه او سخن گفت چراکه او در شاهکار فلسفی اش، تأملات در فلسفه اولی، از همان آغاز با طرح شک افراطی بساط عالم حس را که موضوع اصلی تجربه و پیش شرط امکان آن است، چنان فراهم می چیند، که تا «تأمل ششم»، محسوسات در محاق هستند و در آنجا نیز به شیوه ای کلامی و با استناد به نافریبکاری خداوند می کوشد عالم حس را سرجای خود بازگرداند. اما در اینکه تا چه اندازه در این راه کامیاب بوده است میان دکارت شناسان اختلاف نظر بسیاری هست. ما در پژوهش پیشِ رو می کوشیم نشان دهیم که اگر غایت فلسفه دکارت را چنان که خود بدان تصریح دارد سیطره آدمی بر طبیعت بدانیم تا جایی که او فلسفه اش را «فلسفه عملی» در برابر «فلسفه نظری» مدرسیان می نامد، چاره ای جز این نداریم که نه تنها به امکان که به ضرورت تبیین تجربه در اندیشه دکارت اذعان کنیم. توضیح اینکه این سیطره و تسخیر آدمی بر طبیعت در فلسفه عملی دکارت، تنها در تجربه است که تحقق می یابد، بدین معنا که واپسین حلقه رابط فاعل شناسا با طبیعت همانا تجربه است که عالم را در زیر سیطره و چیرگی او درمی آورد و از این رهگذر، قرار است علم دکارتی سروسامان گیرد. حال اگر نتوانیم تجربه را در اندیشه او تبیین کنیم و توضیح دهیم، غایت آشکار فلسفه او، یعنی تبدیل ما به «اربابان و مالکان طبیعت» تبیین ناپذیر می ماند.
نسبت هنر با زندگی در تفکّر هیدگر: هنر به مثابه راه نجات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
419 - 447
حوزه های تخصصی:
نسبت هنر با زندگی همواره از مهمّ ترین مسائل مورد توجّه فیلسوفان هنر بوده است. مارتین هیدگر از فیلسوفان بزرگی است که هنر در اندیشه اش نقشی محوری به عهده دارد و، بنابراین، در جستار حاضر به کاوش در باب نسبت هنر با زندگی در اندیشه او پرداختیم و کوشیدیم با استفاده از تحلیل فلسفی، هرمنوتیک و تحلیل گفتمان دریابیم که هیدگر قائل به چه نسبتی میان هنر و زندگی بوده است.باری، هیدگر هنر را به مقام راه نجات آدمی آدمی برمی کشد و معتقد است که هنر می تواند در مواجهه ما با مسائل وجودی مان کمک کار ما باشد. و به گمان او، البتّه، این نجات بخشی تنها از عهده هنر بزرگ برمی آید، هنری که بتواند از پس وظایفی در قبال زندگی بشر بربیاید.کار دوم این جستار کشف و احصاء این وظایف از دل فلسفه هنر هیدگر بود. به نظر می رسد که هنر این وظایف را در قبال زندگی بشر دارد: برگشودن عالم، تقدیس آن، فهم چگونه زیستن، آفریدن قوم، آزادی، بیرون کشیدن از روزمرّگی، ایجاد تفاوت وجودشناسانه، و زایش عالم معنادار از دل یک زمینه بی معنا و رازآمیز.و در نهایت، کار سومی که بدان پرداختیم این بود که، از نظر هیدگر، هنر چگونه و از چه راه هایی می تواند این وظایف را به انجام برساند و، به تعبیری، آدمی را نجات دهد. بر طبق آراء او، هنر از طریق موضوع قراردادن، تکرار، نشان دادن وجه دیگر امور، فراهم آوردن تجربه شورمندی، پرداختن به جزئیّات، نشان دادن خطوط ساده و اساسی عالم، و فاصله گرفتن از امور می تواند از عهده وظایف پیش گفته بربیاید.
تحلیل وقوع، اکنون و آینده انقلاب اسلامی ایران بر اساس نظریه رخداد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال ۱۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
375 - 394
حوزه های تخصصی:
وقوع انقلاب اسلامی علاوه بر نقد نظام دوقطبی حاکم بر جهان، در سامان فقه سیاسی شیعه نیز تغییرهای ژرفی را پدید آورد. احیای دین سیاسی پیامد مهم این انقلاب بود. سؤال محوری محققان در این مقاله عبارت است از اینکه: با توجه به نارسایی های تحلیلی نظریه های اثباتی و نیز ابهام های نظریه های پسامدرن در تحلیل وجوه دینی و توحیدی انقلاب اسلامی ایران، آیا نظریه رخداد آلن بدیو می تواند سامانی تحلیلی برای واکاوی وقوع، اکنون و آینده انقلاب اسلامی فراهم کند؟ نتایج این پژوهش با بهره گیری از داشته های نظریه رخداد در تحلیل جایگاه حقیقت و سوژه، مسیر کنش ورزی سوژه وفادار به رخداد انقلاب اسلامی را از چهار منوال سیاست، هنر، عشق و علم ترسیم می کند.