مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
معنا
حوزه های تخصصی:
ورود مجاز در روایات از دیدگاه اغلب علمای اسلامی امری مقبول است؛ چنان که آنان، گاه به صورت مستقل و گاه به صورت ضمنی آن را تایید کرده اند. در عین حال، برخی با پذیرش وقوع مجاز در روایات، عملاً به برداشت های افراطی از بیان های مجازی روایات دست زده اند. در مقابل، گروهی دیگر، ورود هر نوع مجاز در گزاره های دینی را انکار و آن را مرادف کذب دانسته اند. از این رو، نقد و بررسی این دیدگاه ها و مبانی کلامی که طیفی از نفی مطلق تا پذیرش بی قاعده را شکل می دهد، در شناخت رویکرد صحیح در حوزه معناشناسی و به تبع آن، ترجمه صحیح روایات، امری ضروری است. هر کدام از این دیدگاه ها، بر مبانی ای مبتنی است که صاحبان آن ها نسبت به ماهیت معنا پذیرفته اند؛ در این میان، رویکرد تأویل گرایی خردورزانه- که اغلب قائلان آن به عقل گرایی و برداشت های قاعده مند و منطقی از بیان های مجازی متّصف اند- دیدگاهی مقبول و معقول در این حوزه به شمار می آید که اتخاذ آن به فهم و ترجمه صحیح روایات منجر می گردد. چنانکه، دسته ای پرشمار از دانشمندان فریقین، مانند بخاری، مسلم، شیخ صدوق، سیدرضی، فیض کاشانی، مجلسی و قرضاوی، در آثار حدیثی خود بر همین مبنا، به استنباط و فهم معانی روایات پرداخته اند.
ارتباطات غیرکلامی در شعر حافظ: نقش ارتباطات غیرکلامی در تفسیر و پذیرش حافظ از سوی مخاطبان(مقاله علمی وزارت علوم)
آثار مادی و غیرمادی شعر حافظ در دوره های مختلف همواره مورد توجه کارشناسان عرصه های گوناگون به ویژه ادبیات شناسان و مردم شناسان ادبیات قرار گرفته است؛ لیکن به نظر می رسد با توجه به میزان نفوذ و ماندگاری این اثر گرانبها در جامعه، این پدیده می تواند از دیدگاه علوم دیگر نیز مورد توجه قرار گیرد؛ از جمله این علوم می توان به علوم ارتباطات اشاره کرد که درواقع به بیان چگونگی و چرایی برقراری ارتباطات بین فرستنده و گیرنده می پردازد. در این مقاله از میان جنبه های مختلف ارتباطی در شعر حافظ، به تحلیل ارتباط های غیرکلامی آن می پردازیم؛ زیرا به نظر می رسد، تمام جنبه های ماندگاری شعر حافظ در طول قرن های مختلف، در وجوه کلامی آن خلاصه نمی شود و دلایل غیرکلامی نیز در این ماندگاری نقش داشته اند. مقاله حاضر تلاش می کند با تحلیل این اثر مهم از دیدگاه ارتباطات غیرکلامی، زیرکی و چیره دستی صاحب اثر را در برقراری ارتباط با مخاطب، فراتر از مرزهای کلام مورد تفسیر فرهنگی قرار دهد. در این راه از روش تحلیل محتوای کیفی بهره جسته ایم.
بررسی نقش بافت موقعیت در شکل گیری معنا در نمایشنامه من اورلاپی هستم/سجودی-زمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: نشانه شناسی یکی از علومی است که به بررسی چگونگی تولید معنا می پردازد. یک اثر نمایشی از طریق نشانه ها و ارجاعاتی که به جهان بیرون دارد می تواند در مخاطب خود تولید معنا کند. یکی از عواملی که در شکل گیری معنای یک اثر دخیل است بافت موقعیت آن می باشد که به دلیل ارجاعات متن به آن رابطه ای تنگاتنگ با بافت درون متنی دارد. اما مساله ای که پژوهش حاضر به بررسی آن می پردازد این است که بافت موقعیت به چه میزان می تواند در تفسیر مخاطبان از آن چه می بینند تأثیر داشته باشد.روش: روش اجرای این پژوهش از نوع آزمایشی بوده، و برای دستیابی به این منظور متن نمایشنامه ای انتخاب شد که ارجاعات کمی به بافت موقعیت و بافت درون متنی خود دارد. متن انتخابی در دو بافت برون متنی مختلف اجرا شد. آزمودنی های این پژوهش نیز به دو گروه تقسیم شده و هریک از گروه ها یکی از این دو فیلم را تماشا کرده به سوالاتی درباره آن پاسخ دادند. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان داد که آزمودنی ها در ادراک بافت موقعیت دو فیلم با هم متفاوت بوده و این تفاوت در سطح معنی داری است. علاوه براین،پژوهش حاضر نشان دادکه عواملی از بافت موقعیت که در ارتباط با مکان فیلم است بیشتر در برداشت فضای فیلم تأثیر داشته حال ان که عواملی که در ارتباط با شخصیت ها و روابط میان آن ها است بیشتر در اداراک افراد از فیلم تأثیر داشته است.
انتقال معنای اثر نقاشی در معماری بازگویی معنای اثر نقاشی مادام دوسون ویل و مجموعه استودیو در معماری خانه دیوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معماری می تواند جدا از وجهه کارکردی خود واجد معنا بوده و معنای آن را به روشنی بیان کند . معماری و سایرهنرها همچون نقاشی می توانند واسطه و رسانه هایی برای عرضه معنا باشند، معنا می تواند بین عرصه ها و رسانه های مختلف مشترک باشد . بسیاری از معماران معاصر پیوسته در تلاش برای انتقال معنای متداعی از یک اثر هنری به رسانه معماری بوده و در این راستا به بازگویی ایده ها و مفاهیم در محیط های نمادین می پردازند . بدون تردید ، معنای اثر هنری می تواند با اجزا یا نمادهای بیانی دیگر وارد روابط استعاری شده، به این ترتیب معانی متداعی از یک اثر هنری به سایر آثار هنری انتقال یابد. در این راستا از جمله مسایلی که جای آن در حوزه معماری خالی است، بحث انتقال معنا از سایر رسانه های هنری به رسانه معماری است . این مقاله با طرح فرضیه های زیر تلاش می کند چگونگی انتقال معنا از رسانه نقاشی به رسانة معماری را تبیین کند : الف . انتقال معنااز سایر رسانه های هنری به رسانة معماری، می تواند معماران را درراستای خلق معنا یاری رساند. ب . بهره گیری از راهبردهایی مانند استعاره ، نقش اساسی در انتقال معنا از سایر رسانه های هنری همچون نقاشی به معماری دارد . جهت تبیین فرضیه ها در این مقاله نحوه بازگویی جان هیداک از نقاشی مادام دو سون ویل اثر جان اگوست دومینیک اینگرس و مجموعه استودیو اثرژرژبراک در معماری خانه دیوار2 بررسی می شود . روش تحقیق این مقاله براساس روش توصیفی _ تحلیلی و استدلال منطقی پایه ریزی شده و مبتنی بر بررسی و تحلیل اطلاعات کتابخانه ای است . در نهایت این پژوهش نشان می دهد انتقال معنا از یک واسطه هنری به واسطه دیگر می تواند موجب توسعة ایده ها از سایر هنرها همچون نقاشی به معماری و بالعکس شده و در ارتقاء هر دو رسانه هنری تاثیر گذار باشد .
بازخوانی لوازم معرفت شناختی و هستی شناختی تفکیک معنا از مفهوم و مصداق و واقع(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در برابر نظریه وجود ذهنی، اخیراً دیدگاهی ارائه شده است که در آن دیدگاه، وجود ذهنی ماهیات در علمِ حصولیِ ما به آنها نفی می شود و برای معلوم بالذات مطلق و معلوم بالذات مقید - که در این دیدگاه به ترتیب «معنا» و «مصداق» خوانده شده اند - تحققی جدا و مستقل از تحقق علم حصولی - که در این دیدگاه «مفهوم» خوانده می شود - ادعا می شود. در این دیدگاه، از تفکیک معنا و مصداق و مفهوم و واقع از همدیگر لوازمی به دست می آید که پذیرفتن آنها سبب بروز تغییراتی اساسی در دیدگاه های معرفت شناختی و هستی شناختی خواهد شد. در این نوشتار، ما به بررسی این مسئله خواهیم پرداخت: آیا صاحبان این دیدگاه دلیلی در اثبات تمایز معلوم بالذات از علم حصولی آورده اند یا نه نشان خواهیم داد که نه تنها این دیدگاه بدون دلیل است بلکه لوازمی که در این دیدگاه برای تفکیک معنا از مفهوم و واقع و مصداق ذکر شده است با هم سازگار نیستند.
آوا و معنا در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میان صوت و معنی و نحوة به کارگیری واج ها در القای مفاهیم، رابطة تنگاتنگی وجود دارد. سخنوران در انتخاب واژگان، ناخواسته تحت تأثیر عواطف خود قرار می گیرند و واژگانی را به کار می برند که واج های آنها بیانگر عواطف و احساسات گوینده است؛ یعنی واژگان علاوه بر انتقال معنا به انتقال عواطف و احساسات نیز می پردازند. ساختار آوایی کلمه علاوه بر نقش معنایی خویش از رهگذر مجموعة اصوات، به طور غیر مستقیم، مفهومی که در ذهن شاعر می گذرد، بیان می کند. موریس گرامون، زبان شناس نامدار فرانسوی، با قاطعیت در مورد لایه های زیرین واژگان و واج ها و قوة القاگری آنها بحث می کند که اساس کار این پژوهش مبتنی بر نظریة اوست. در پژوهش حاضر با بررسی 300 بیت از ابیات مربوط به سه حوزة معنایی حماسی و غنایی و مرثیه شاهنامه معلوم شد که رابطة معنا داری میان زمینة معنایی شاهنامه با آواها و هجاهای به کاررفته وجود دارد و زبان فردوسی در حوزه های معنایی متفاوت، به تناسب معنا تغییر می کند و شاعر از واج هایی بهره می جوید که معنای ثانوی زبان را به ذهن القا می کند. فردوسی در ابیات عاشقانه بیشتر از همخوان سایشی(24درصد)،لرزشی(5/13درصد) و روان(5/6) و هجاهای باز(cv) و (cv:) استفاده می کند. در ابیات حماسی بیشترین سهم همخوان ها را به انفجاری ها(7/38) و در هجاها به cvc اختصاص می دهد. در مراثی نیز از همخوان های خیشومی(3/19) و انفجاری- سایشی (3/3) و هجای کشیده (cv:cc) بیش از دو حوزه معنایی دیگر سود می جوید.
ارزیابی کارآمدی « تأویل گرایی» در فهم قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر گاه ظاهر آیات قرآن با دلایل بیرون از قرآن تعارض داشته باشد، فهمنده قرآن باور به معنای تأویلی که معنایی دورتر است، منتقل می شود. دلیل مخالف ظهور آیه، غالباً از داده های علوم عقلی، تاریخی و تجربی فراهم می آید. مقاله حاضر ضمن تقریر چیستی و چرایی عبور از «معنای ظاهری» به «معنای تأویلی»، از روایی یا ناروایی چنین فرایندی سخن می گوید و نشان می دهد که اعتبار و کارآمدی برگزیدن «معنای تأویلی»، مُطلق و همه جایی نیست، بلکه این شیوه با موانع و محدودیت هایی روبه روست. مهم ترین چالش استفاده از راهکار «تأویل» آن است که گاه معنای تأویلی را نمی توان اراده متکلم برای فضای نزول قرآن دانست. زیرا آن معنا، مبتنی بر داده های علوم جدید مطرح شده است و در فضای نزول، دلیلی برای عدول از ظاهر وجود نداشته است. افزون بر این، استشهاد به تأویل در مواجهه با قرآن ناباوران، کاربرد چندانی ندارد، زیرا ایشان، به خطاناپذیری قرآن (که خاستگاه عدول از معنای ظاهری است) التزام ندارند.
سوژه و صورت منطقی در تراکتاتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین متقدم، با گره زدن زبان به ضرورت، معنا را از ایده های ذهنی صرف جدا می کند. به نظر او زبان ساختاری منطقی دارد که روگرفتی از ضرورت های موجود در عالم است. او برای تبیین ضرورت های موجود در عالم، تعریف خاصی از مفهوم شیء ارائه می دهد. به ازای هر شی، نشانه ای را در زبانِ ممکن، واجدِ معنا می داند و روابط بین اشیا را حاصل بالفعل شدن امکان های ترکیبیِ خاص هر شی می انگارد. در نظر او ساختار منطقی زبان، برآمده از چارچوبِ عالمِ متشکل از اشیا است و زبان تنها در صورتی معنادار است که تصویرگر این عالم باشد. ویتگنشتاین بدون آن که از مفاهمه حرفی به میان بیاورد، خودِ چگونگیِ ممکن بودنِ زبان را مورد بررسی قرار می دهد و به عنوان پاسخ، صورت منطقی را مطرح می کند. در طراحی او از زبان، سوژه جایگاه معنابخشی خود را از دست می دهد و اشیای عالم و امکان های ترکیبی آن ها عهده دار معنا می شوند.
تحلیل معنا در معنای زندگی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۵ شماره ۶۷
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم در فلسفه های معاصر بحث از معنای زندگی است. فیلسوفان گذشته با پذیرش معنا برای زندگی از فلسفه و هدف آفرینش انسان سخن می گفتند؛ اما در دوران اخیر که برای بسیاری از انسان ها زندگی ارزش خود را از دست داد، این پرسش مطرح شد که معنای زندگی چیست. هرچند در آغاز این پرسش برای فیلسوفان قاره ای مطرح شد، امروزه فیلسوفان تحلیلی به آن پرداخته اند. آنچه در تحلیل پرسش از معنای زندگی اهمیت بسیار دارد، تحلیل خود معناست. در تفسیر معنا سه دیدگاه قابل ذکر است: 1. هدف زندگی، 2. کارکرد زندگی، 3. ارزش زندگی. در این مقاله با تبیین دیدگاه های مختلف بر این نکته تاکید شده است که مراد از این پرسش که آیا زندگی معنا دارد، این است که آیا زندگی انسان ارزش استمرار را دارد یا نه؟ به دنبال تحلیل پرسش از معنا این بحث مطرح می شود: آیا زندگی فی نفسه معنادار است یا باید به آن معنا داد؟ در بحث از معنادهی زندگی برخی نظریه ای با عنوان نظام موزاییکی زندگی را مطرح کرده اند که در این مقاله به تحلیل آن پرداخته شده است.
الگوهای آشوبناک فرآیند زایش معنا در نظام های زبانی و پیشا زبانیِ «تطبیق»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی نوین با رویکردی پدیدارشناختی، بیشتر به مطالعة فرآیندهای آفرینش معنا، در قالبی فراتر از نظام های دلالی پرداخته و به نقش توانش ادراکی-حسی سوژه هایی تن دار در فرآیند آفرینش معنا تاکید دارد. ما نیز در این مقاله به سبکِ «پژوهش های میان رشته ای» و با چارچوبِ نظری «تئوری پیچیدگی» نشان داده ایم که چگونه الگوهای آفرینش معنا در خلال کنش متقابل و «هم حضوری» تن-سوژه ها در نظام معنایی تطبیق، مشابه رفتار و اندرکنش سیستم های پیچیدة تکاملی، تابع ویژگی های رفتاری آشوبناک بر طبق «نظریه آشوب» می باشد. پیامد این پژوهش نه فقط جستاری بر وجود انطباقِ الگوها بین دو حوزة نظری، بلکه ارایه پشتوانه ای علمی با رویکردی میان رشته ای بر وجود الگوهایی در فرآیندِ آفرینش معنا است که پیش تر، برخی ویژگی های آن ها هم در نظام معنایی تطبیق و هم نظام های زبانی به شکلی تجربی یا نظری بررسی شده اند. به طور کل، نظام های دلالت معنایی از جمله «زبان»، وجودی مستقل از سوژة انسانی ندارند، به این تعبیر که آن ها زاییده فعل و انفعالات بیوشیمیایی و عصب شناختیِ ارگانیسمی زنده(سیستمی پیچیده) به نام ""انسان"" هستند و انتظار می رود این سیستم های نشانه شناختی نیز مانند سیستمی پیچیده رفتارهای بر پایه الگوهای «نظریه آشوب» از خود نمایان سازند. همچنین کارایی دیگر این انطباق، جدای از ارایه پشتوانه ای علمی به مشاهداتی تجربی یا نظری، این است که وجود مفاهیمی چون «ناامنی»، «ریسک و خطر»، «سرایت حسی» و «حساسیت ادراکی» را در فرایند تولید معنا در نظام تطبیق بر اساس وجود الگوهای نظریه آشوب توضیح داده و در عین حال برخی از ویژگی های مهم معنای تولید شده را هم در نظام های زبانی و هم پیشازبانی تطبیق شرح می دهد. شایان ذکر است که در این بحث روش پژوهش ما به شیوه تحلیلی توصیفی می باشد.
معنا و مبنای تبیین در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
فلسفه علوم اجتماعی، همچون فلسفه علوم طبیعی، با پرسش از معنای علم و مفاد و معیار تبیین و توضیح علمی آغاز می شود. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که «تولید علمی، در حوزه علوم اجتماعی، دقیقاً در پی چیست؟ به تعبیر دیگر، در یک توضیح و تبیین علمی در پی معلوم کردن چه مجهولی هستیم؟» به طور معمول، دست کم سه پاسخ به این پرسش داده می شود: علت، دلیل، و معنا. در این مقاله ضمن توصیف، تحلیل، و نقد هریک از این پاسخ ها، که مکتبی در فلسفه و روش شناسی علم محسوب می شوند، سعی می کنم نشان دهم که هیچ یک از این موارد، نمی تواند به داعیه غلبه مطلق در امر تبیین وفا کند، که البته این امر به معنای برابری ارزش آن ها نیست. فرضیهݘ مقاله حاضر این است که توضیح علّی، توضیح دلیلی، و توضیح معنایی، هم از منظر تحلیل نظری و هم در روال غالب عالمان علوم اجتماعی، به ترتیب، دارای بیشترین اهمیت و کارآمدی در امر تبیین علمی هستند.
ارایه مدل مفهومی معنای مکان و شاخص های تداوم آن (تحلیل پدیدارشناسانه تفسیری تجربیات زیسته افراد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر عصری هویت خود را دارد، اما آنجا که گسست روی می دهد بحران رخ می نماید. به نظر می رسد تجلی و تداوم معنا در محیط، راه حل پاسخ به بحران عدم بازیابی خود در شهرها در عصر امروز است. بنابراین، امروزه پرداختن به این سؤال ضروری به نظر می رسد که در شرایط تغییرات گسترده در شهرها، ادراک تداوم معنا به واسطه کدام مؤلفه ها و با چه اولویت هایی ممکن می شود؟ به عبارتی، این نوشتار به دنبال پاسخگویی به بحران گسست معنا در محیط، چارچوب مفهومی معنای مکان و شاخص های تداوم آن را ارایه داده است که می تواند راهنمایی در اولویت های معنای مکان و جریان پیوسته آن باشد. به این منظور، ابتدا ادبیات مرتبط با مکان، معنای مکان و یکی از مهم ترین اصول حاکم بر معنای مکان یعنی تداوم مرور شده، سپس چارچوب مفهومی پژوهش تبیین شده است. در چارچوب مفهومی، ضمن ارایه مدل مفهومی برگزیده از معنای مکان، شاخص های اولیه تداوم معنا نیز ارایه شد که تکمیل و تدقیق آنها در ادامة پژوهش میدانی مد نظر بوده است. روش این پژوهش در تبیین و تکمیل شاخص های تداوم معنا، روش کیفی است. رویکرد منتخب در مطالعه معنا، نشانه شناسی با دورنمایی از پدیدارشناسی است که به مرور تجربیات زیسته افراد می پردازد. با توجه به این موارد، در بخش تحلیل نیز رویکرد پدیدارشناسی تفسیری مد نظر بوده است. در پایان با توجه به هدف تحقیق که دستیابی به شاخص های تداوم معنا در مکان است، جمع بندی از یافته ها صورت گرفته است. یافته ها حاکی از آن است که تداوم یک پدیده منوط به حضور همزمان دو کیفیت پویایی و ثبات در آن پدیده است. به عبارتی ثبات در جایگاه و روابط بین اجزاء و پویایی در خود اجزاء پدیده مورد نظر در ادراک تداوم واجد اهمیت است. به علاوه، در تداوم معنای مکان ثبات روابط بین اجزا و مؤلفه های مکان از اهمیت بیشتری نسبت به ثبات اجزاء مکان برخوردارند. همچنین تحلیل دقیق تجربیات زیسته نشان داد، در روابط بین اجزاء مکان نیز رابطه دو جزء انسان و فضا واجد بیشترین اشاره های معنایی و ماندگاری ذهنی بوده است.
بررسی زنانگی در شعر پروین اعتصامی ، فروغ فرخزاد، فاطمه راکعی ازنظر واژگان و معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر، شعر را به عنوان روایتی از زبان در نظر می گیرد و براساس نظریات فرمالیست های روس در( برجسته سازی ادبی و هنجارگریزی زبانی )به تحلیل سطح واژگانی و معنایی شعر زنان شاعر در دوره های پیش از معاصر (پروین اعتصامی) ، معاصر (فروغ فرخزاد ) و دوره انقلاب (فاطمه راکعی) پرداخته، سپس متغیر جنسیت را در انتخاب واژگان و معنای شعر آنان بررسی می کند.نتایج به دست آمده، چنین است: واژگان به کاررفته در شعر پروین ، عموماٌ به طور مستقیم دلالت بر دیدگاه زنانه وی دارند ، گرچه اشعار مادرانه وی هم به لحاظ واژگان و هم به جهت معنا حاکی از زن بودن و مادربودن اوست .فروغ از واژگان دارای بارجنسیتی استفاده می کند و به لحاظ معنایی تحلیل دو گانه زن-مرد در شعر وی مطرح است .تاثیر زنانگی در شعر راکعی را در واژگان زنانه و نام های زنانه می توان دید .و به لحاظ معنایی ، وجه غالب شعرهای او مادرانه های اوست .راکعی این بعد را توسعه داده وحس مادری را در مقیاسی جهانی مطرح کرده است . روش تحقیق در این مقاله روش کیفی از نوع تحلیل محتوابوده است.و تاثیر زنانگی علاوه بر زبان معیار، بر زبان ادبی نیزثابت شد.
کشف معانی در متن از نظریه معنی المعنی تا عدم قطعیت معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ممعناشناسی و دلالت های معنایی یک متن، از مهم ترین مسائل مورد توجه پژوهشگران است. عبدالقاهر جرجانی از جمله پژوهشگرانی است که به این موضوع، توجه داشت. وی با تکیه بر حاکمیت منظور مؤلف در شناخت معانی متن، نظریه معنی المعنی را ارائه کرد. این نظریه عامل تمایز میان زبان عادی و شعری است و معنای ثانویه ای به متن ادبی می افزاید. در دهه های اخیر مکتب های ساختارگرایی و ساختار شکنی با نقض این نظریه، شیوه های جدیدی جایگزین درک متن کردند. ساختارگرایی، متن را در فهم معنا کافی می داند و ساختارشکنی، فهم معنا را به خواننده می سپرد و نظریه تعدد خوانش ها یا مرگ مؤلف را مطرح می کند. پژوهش حاضر بر آن است تا روند تحول معنی المعنی را از آغاز شکل گیری تاکنون و سه روش کشف معانی موجود در متن را بررسی کند. یافته های پژوهش نشان می دهد ۱. معنی المعنی به دو گانگی معنا در یک متن و امکان کشف معنایی واضح از طریق ادراک منظور مؤلف معتقد است؛ ۲. بلاغت پژوهان معاصر، تغییراتی در معنی المعنی ایجاد کرده و رکن جدیدی بدان افزودند؛ ۳. ساختارگرایان و ساختارشکنان، اعتباری برای معنی المعنی قائل نیستند. ساختارگرایی بر سیاق متن در شناخت معنا مبتنی است و ساختار شکنی بر ادراک خواننده جهت کشف معانی متن استوار است.
هم سنجی اثربخشی مداخله شناختی- رفتاری با معنا درمانی بر بی رمقی زناشویی، رضایت زناشویی و بی آلایشی زوجین
حوزه های تخصصی:
پایداری و سلامت رابطه میان زن و شوهر بر سلامت خانواده مؤثر است و رابطه زناشویی بنیاد محوری نظام خانواده است. هدف پژوهش، هم سنجی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری و معنا درمانی بر بی رمقی زناشویی، رضایت زناشویی و بی آلایشی زوجین بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس-آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره «سنجش و دانش» و «روزنه امید رشت»، سال 1395 بودند. 48 نفر به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 16 نفر) و یک گروه گواه (16 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش، هشت نشست درمانی را به صورت هفتگی برای زمانی برابر 70 دقیقه (معنا درمانی) و 90 دقیقه (شناختی-رفتاری) دریافت کردند. ابزارهای مورداستفاده پرسشنامه رضایت زناشویی کانزاس (1986)، پرسشنامه بی رمقی زناشویی پاینز (1996) و سنجه بی آلایشی زناشویی واکر و تامسون (1983) بود. یافته های برآمده از آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد رویکردهای درمانی روی بی رمقی زناشویی و مؤلفه های آن (01/0 P،55/18 F=)، رضایت زناشویی (01/0 P،28/7 F=) و بی آلایشی زناشویی (01/0 P،17/14 F=) تأثیر دارد. برآیندهای تحلیل آزمون تعقیبی نشانگر این است که تفاوت معنی داری میان دو گروه معنا درمانی و شناختی رفتاری در خرده مؤلفه های خستگی هیجانی و روانی (1/1d=-،57/2-d=، 05/0P>) وجود ندارد. میانگین بی رمقی زناشویی و خستگی جسمی (05/0 P، 98/5-d=،96/8-d=)، در میان دو گروه معنا درمانی و شناختی-رفتاری تفاوت معنی داری مشاهده شد. فراخور برآیندها، دو رویکرد از راه به کارگیری فن های بازسازی شناختی و معنا بخشی، تغییراتی در بی رمقی و رضایت و بی آلایشی زناشویی ایجاد کردند میان اثربخشی این دو روش درمانی تفاوت معنیداری وجود نداشت. ازاین رو برآیند این پژوهش، حمایتی تجربی برای هر دو درمان در راستای بهبود رابطه زناشویی فراهم می کند.
اثربخشی آموزشی شکوفایی بر هیجان های مثبت، روابط، احساس معنی، پیشرفت و مجذوبیت پژوهشگران جوان و نخبگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزشی شکوفایی بر مؤلفه های شکوفایی شامل هیجان های مثبت، روابط، معنا، مجذوبیت و پیشرفت پژوهشگران جوان و نخبگان است. طرح پژوهش به صورت شبه آزمایشی است که با بهره گیری از طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری را اعضای باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی در واحدهای شهر تهران در سال 1396- 1395 تشکیل داده اند. نمونه پژوهش را چهل نفر از اعضای باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان که در همه مؤلفه های شکوفایی نمره ای پایین تر از میانگین کسب کرده بودند، تشکیل می دهند. این چهل نفر به صورت تصادفی به دو گروه بیست نفره تقسیم شدند و با همین روش یکی از گروه ها به عنوان گروه آزمایش و گروه دیگر به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. پیش از شروع دوره آموزشی، هر دو گروه مقیاس شکوفایی باتلر و کرن (2015) را تکمیل کردند و سپس پروتکل آموزشی مداخلة شکوفایی، به گروه آزمایش طی هشت جلسة دو ساعته در دو روز آموزش داده شد. به گروه گواه در این زمینه آموزشی داده نشد. در پایان دوره، هر دو گروه دوباره پرسش نامه را تکمیل کردند. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چند متغیره و تک متغیره تحلیل شد.یافته ها نشان داد برنامة مذکور به طور معنی داری مؤلفه های شکوفایی گروه آزمایش را در مقایسه با گروه کنترل افزایش داده است. این برنامه می تواند در بهبود مؤلفه های شکوفایی (هیجان مثبت، مجذوبیت، روابط، معنا و پیشرفت) مؤثر واقع شود. جامعه ای می تواند به بالندگی و خودکفایی برسد که با ایجاد شرایط و امکانات لازم، زمینه پرورش و شکوفایی توانمندی ها و استعدادهای برتر را آماده کند؛ لذا استفاده از مداخلة شکوفایی با هدف ارتقای شکوفایی نخبگان توصیه می شود.
تأثیر گسترش ساختاری جمله بر ماهیت معنا در نثر صوفیانه میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخشی از تأثیرگذاری عمیق نثرصوفیانه میبدی به خلاقیت های ساختاری بازمی گردد. این پژوهش به بررسی جملات مرکب پرداخته تا تأثیر گسترش ساختار را بر ماهیت معنا نشان دهد. ضرورت و اهمیت این پژوهش در شناخت بیشتر بُعد انعطاف پذیری ساختاری زبان فارسی است. حوزه پژوهش، بخش تفسیر عرفانی مجلدات دهگانه کشف الاسرار و عده الابرار است که به روش سیستماتیک نمونه برداری شده اند تا به این پرسش پاسخ دهندکه؛ گسترش ساختاری جملات مرکب چه تأثیری بر ماهیت معنایی شان دارد؟ یافته ها نشان می دهند؛ در نثر صوفیانه میبدی، با چندگونه پیوند ساختاری و شکل گیری معنا روبرو هستیم. نخست؛ پیوند خطی اجزای ساختار و معنا در جملات مستقل همپایه. دوم؛ پیوند تودرتوی میان ساختار و معانی جملات ناهمپایه. سوم؛ پیوند تلفیقی(خطی و تودرتوی) میان اجزای ساختار و معنا در جملات خوشه ای (مرکبِ کامل) با بیشترین نمونه. چنانکه شواهد نشان می دهند؛ در آغاز یک ساختار نحوی مرکب، جمله ساده مستقلی آمده و در زنجیره جملات پس از آن، در هر جمله، بخشی از معانی جمله یا جملات پیشین به شیوه های مختلف گنجانده شده است. ازاین روی؛ هر جمله درعین برخورداری از استقلال با سهیم شدن در جزیی از معنای جملات پیش از خود از افزایش معنا نیز برخوردار گردیده است. علاوه بر افزایش معنا، روند هم افزایی معانی در زنجیره جملات و پیوندهای تودرتوی معنا و ساختار به معنای نهایی جمله مرکبِ کامل عمق بخشیده است. بدین گونه؛ میبدی توانسته با بیان ِروشنِ معانیِ پیچیده، تأثیری ماندگار براندیشه خواننده اش بگذارد. از زیبایی آفرینی که بگذریم، تعلیق معنا، افزایش معنا، هم افزایی معنا و عمق بخشیدن به معنا را از جمله تأثیرات پنهان گسترش ساختاری بر ماهیت معنا دانست.
جستاری در معناشناسی شناختی و کارآیی آن در خوانش قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معناشناسی شناختی متأخرترین و هم زمان مطرح ترین دیدگاه در میان نظریه های معناشناسی معاصر است که طی چهار دهة گذشته نشو و نما یافته است. در اهمیت این نظریه همین بس که ذهن اندیشمندان گوناگونی را به خود معطوف کرده است. مبانی و مؤلفه های این نظریه کدام است؟ آیا می توان این دیدگاه را پارادایمی موجه در زبان شناسی و معناشناسی دانست که پاسخ گوی مسائل حوزة زبان و معناست؟ نیز این پرسش برای پژوهش گران مسلمان بسی مهم است که آیا می توان این نظریه را چهارچوبی رسا و استوار در خوانش مفاهیم قرآن و معنا شناسی معارف آن انگاشت؟ این جستار تلاشی است برای پاسخ به پرسش های فوق که به روش تحلیلی تطبیقی تکوین یافته است. مؤلف، ضمن بازخوانی عناصر اصلی نظریة معناشناسی شناختی، به بررسی آن ها به ویژه از منظر فلسفة علمی می پردازد و سپس توان و ظرفیت این نظریه را در بازنمایی فرهنگ قرآن مجید و عوالم معنایی آن می سنجد.
سبک زندگی با رویکرد معنوی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
معنویت جویی و عرفان گروی یکی از اصیل ترین و پرجاذبه ترین کشش های فطری انسان است که در مظاهر متنوعی جلوه نمایی کرده و غایاتی را جستجو می کند. ادیان الهی همواره یکی از منابع غنی، مطمئن و بی بدیل برای تأمین نیاز و تقاضای معنوی بشر بوده اند و تدیّن متکی به پشتوانه های معرفتی قویم و مبتنی بر سلوک عملی هدایت شده و هدفمند، همواره مطمئن ترین مسلک و شیوه برای شکوفایی قابلیت ها و ظرفیت های معنویت خواهانه انسان و رسیدن وی به غایات مقصود بوده است. وقوع برخی تحولات بنیادین در جامعه مدرن، به تشدید تمایل معنویت جویانه از یک سو؛ کاهش موقعیت و مرجعیت ادیان الهی در تأمین انحصاری این مهم از سوی دیگر؛ و ظهور بدیل های کارکردی و مدعیان متعدد و متنوع ترویج معنویت های سکولار، از سوی سوم؛ منجر شد. این نوشتار درصدد است تا جایگاه و نقش معنویت اصیل در سبک زندگی دینی (اسلامی) را با استناد به منابع دینی و معرفت دینی، مورد بازخوانی و تحلیل قرار دهد. روش مطالعه دربخش گردآوری داده ها، اسنادی و استنادی و در بخش تشریع یافته ها، توصیفی، تحلیلی و تفسیری است.
معرفی کتاب کلام و تحلیل کلام
حوزه های تخصصی:
اثر وزین زبان شناختی کلام و تحلیل کلام در سال 2014 برای اولین بار در انتشارات آرمان کولَن (Armand Colin) شهر پاریس به زیور طبع آراسته شد. در این کتاب، دومینیک منگنو بر روی موضوع بنیادین «کلام و شکل گیری گفتمان» متمرکز شده و به بررسی مفاهیم اساسی چون جستارهای کلام، عناصر تحلیل گفتمان، سطح سخن، جنس سخن و عالَم سخن توجه وی ژه مبذول داشته است. آن چه بیش از همه توجه خواننده را به خود معطوف می کند، این که نویسنده از ورای مضمون تحلیل گفتمان به مسئله چالش برانگیز «زبان و مقوله معنا»، با در نظر گرفتن همه ابعاد شناختی-فرهنگی-اجتماعی و شرایط یا بافت سخن (contexte) می پردازد.