مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
معنا
حوزه های تخصصی:
تحلیل و بررسی کنایه در شیرین و خسرو امیر خسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنایه یکی از مهمترین و زیباترین مباحث علم بیان است که در میان مردم و از زندگی آنان پدید می آید و با زندگی پیوندی ناگسستنی دارد.کنایات میراثی گرانبها از بیان غیر مستقیم اندیشه است که از آغاز تا کنون سینه به سینه منتقل گشته است .از این روی کنایه،در افواه و نوشته های ادبی ملت ها،کاربردی فراوان دارد.شاعران نیز از دیرباز بدان توجه داشته و از آن استفاده کرده اند .به جرات می توان گفت شاعری نیست که در اثرش از این ابزار بیان غیر مستقیم،استفاده نکرده باشد. از آنجا که کنایه ،ساختی انعطاف پذیر در زبان فارسی است و در زیر لایه ی ظاهری و لفظی آن، زمینه ای فرهنگی قرار گرفته از این روی نقش اساسی در بیان غیر مستقیم مطالب ونظریات شاعر بر عهده دارد.این مقاله بر آن است تا با بررسی کنایه های منظومه ی شیرین و خسرو امیر خسرو دهلوی نشان دهد که این شاعر پارسی گوی تا چه اندازه با به کارگیری کنایه ،زبان خود را از ابتذال و تکرار مصون داشته و تا چه میزان اندیشه های خود را در آن ریخته و از میان انواع کنایه ،به کدام نوع توجه خاصی داشته است.بررسی ها نشان داد که کاربرد کنایه های مردمی و زبانی در این منظومه،بیشتر از کنایات ابداعی است و هدف شاعر از آوردن کنایه،علاوه بر زیبایی و تاثیر بیشترکلام ،جلوگیری از ملال خواننده در شنیدن سخنان بی پرده و صریح با منطقی عادی است .
بررسی اشعار سلمان هراتی در پردازش معنا و تصویر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر سلمان در حوزه شعر ارزشی و انقلابی قابل بررسی است. او گونه ای خاص از شعر مذهبی را با بن مایه های اجتماعی و انسانی ارائه داده است. درونمایه های اشعارش بیشتر مفاهیم دوران انقلاب، جنگ، حماسه، شهادت ،مقاومت، انفاق، مفاهیم دینی چون انتظار، عاشورا، ولادت و وفات معصومین و... را دربرمی گیرد. باوجود تأکید هراتی بر حضور معنا و اندیشه، تا حدی توجه وی به تصویرسازی، جاندارپنداری، واج آرایی نیز حائز اهمیت است و باید گفت تصویر در خدمت مضمون و اندیشه شاعرانه اوست. در اشعار بلندش اصل ساختمان شعر و ارتباط موضوعی به وضوع دیده می شود.تنوع ساختار اشعار سلمان معلول خلاقیت های شاعرانه اوست .با این وصف گاهی به غیر شاعرانه هایی برمی خوریم که حاصل ستیز شاعر با دست آوردهای مدرنیته ای می باشد که اصالت و اعتقادات انسان را مورد هجوم قرار داده است . اعتراض او به بی عدالتی و عدم تعادل است. شعر سلمان، سرشار از عشق، ایمان، خلوص، دین باوری، دفاع از ایران اسلامی است که ارزش های بی بدیل هویت انسانی را نشان می دهد. مسئله این است که حساسیت های شاعر به کدامیک از انگیزه های بیرونی اوج می گیرد. زیرا در شعر که پرورده ترین نوع کلام است عناصر تصویر، ناسنجیده و تصادفی در کنار یکدیگر نمی نشیند. برجسته سازی و تبین تمامی عناصر، یعنی منطق تصویری شعر، روابط هنری و معناشناسی، در فهم شعر خواننده را یاری می دهد. پس مطالب پیش رو به بررسی این قواعد پرداخته است.
The Language of International Law; Monologue or Polyphonic Test(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
19 - 30
حوزه های تخصصی:
The encounter of a publicist with language is not similar to a linguist, literate, philosopher and logician. Limitations and ambiguities of the natural language in formulation of legal concepts and explanation of realities and values of international law cause the publicist to exceed the real boundaries of law knowledge. Therefore, in a context of logics, linguistics, and linguistic analytic philosophy, the publicist presents concepts, propositions, texts, rationalism models, and legal theories and attempts to recognize nature, type, and rational implications of them. This means that legal language must have phenomenal expressiveness capacity, exploration of meaning and decoding of legal texts for the exact description of realities and facts of collective life and should also represent and codify legal necessities and values. Legal language that is a special type of natural languages, just like any other natural language and even more than others, does not have degrees of certainty, precision level, and transparency that is found in symbolic and formal languages that logicians have used it in order to explain relations in context of mathematics, logics, and modern physics based on formal rationalism. However, international law faces a more difficult test that recognizes dialogism, multiplicity of readings, and diversity of meanings, it gets degraded through the suppressive language of arrogant speakers
روش هرمنوتیکی ملاصدرا در تفسیر آیات قرآن
منبع:
الاهیات قرآنی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۱
93 - 104
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک در حوزه معرفت شناسی به عنوان روشی برای رسیدن به حقیقت الفاظ و عبارات، از جمله شیوه هایی است که در قرن اخیر از جانب بسیاری از صاحب نظران غربی مورد توجه قرار گرفته است. در این شیوه تلاش شده است با تکیه بر برخی اصول و مبانی خاص و با پیگیری معناشناسانه الفاظ و مفاهیم، به حقیقت مدنظر گوینده دست یابند. متناسب با این شیوه غربی، در عالم اسلام متفکران مسلمان، از مفهومی به نام تأویل سخن به میان آورده اند. ملاصدرا به عنوان یکی از متفکران اصیل اسلامی در بحث تأویل، معتقد است که با ریشه یابی دقیق الفاظ در عوالم سه گانه و با روش های عرفانی، فلسفی و کلامی به معنای ملکوتی آن ها رسیده و بسیاری از مشکلات و اختلافات را در باب متشابهات قرآنی از این طریق پاسخ داده است. این جستار بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی، پس از بررسی معنای هرمنوتیک و نسبت معنایی آن با تأویل، روش خاص ملاصدرا در تفسیر آیات قرآن را مورد ارزیابی قرار دهد.
نحوه تحقق مفاهیم فلسفی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله نحوه تحقق معانی فلسفی در حکمت متعالیه از فروع مسئله اصالت وجود و اعتباریت معناست. صدرالمتألهین با طرح مسئله اصالت وجود و اعتباریت معنا ثابت کرد که هویت های خارجی از سنخ حقیقت وجودند و محال است که معنا در خارج یافت شود. ازاین رو وی بر این باور است که موجودیت معانی از جمله معانی فلسفی در خارج، عبارت است از صدق آنها بر هویات خارجی. با توجه به اینکه صدرالمتألهین هویت های خارجی را از سنخ معنا نمی داند، بر این باور است که تباین مفاهیم و معانی لزوماً منجر به تعدد در مصداق نمی شود و ممکن است که مفاهیم و معانی متعدد بر هویت واحدی صدق کنند. لازم است یادآوری کنیم هرچند صدرالمتألهین صدق مفاهیم و معانی متعدد را بر هویتی واحد ممکن می داند، لکن وی با طرح نظریه انفکاک پذیری عرض از معروض توانست منحاز بودن و زیادت خارجی اعراض متحد با معروض را نیز ثابت کند.
تبیین سازوکار تأثیر فرهنگ بر درک خلاقیت اثر معماری با نظریه اعتباریات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خلاقیت از دغدغه های همیشگی هنرمندان و معماران در دوره های مختلف تاریخ بوده است. تعاریف زیادی از خلاقیت ارائه شده و بناهای زیادی در طول تاریخ خلاقانه یا فاقد خلاقیت شناخته شده اند. در این میان، نکته مهم درک و فهم خلاقیت است، زیرا خلاقیت و معماری، هرگز مجرد از زمینه و جامعه خود ارزیابی نمی شوند. معماری به عنوان یک محصول فرهنگی زاییده اندیشه، حامل اندیشه و تجلی اندیشه در قالب بستری برای زندگی انسانی است. هر ابتکاری در معماری، با در نظر گرفتن مخاطب و فرهنگ مردم است که در یک جامعه توفیق پیدا می کند، خلاقیت معماری نیز در سایه توجه به فرهنگ و عواملی چون معانی، الگوها و سبک های زندگی امکان موفقیت و به بار نشستن پیدا می کند. در این نوشتار به تحلیل چگونگی تأثیر فرهنگ بر درک خلاقیت اثر معماری پرداخته شده است. خلاقیت معماری شامل ارائه فرم، فضا یا محیطی است که در عین نوآوری مفید و مناسب باشد و مفید بودن فضای معماری به قابلیت پاسخگویی آن در برابر نیازهای انسان بستگی دارد. طبق یافته های تحقیق، فرهنگ، اعتباریات لازم جهت کنش معماری را فراهم می کند و زمینه را جهت تولید اثر معماری ایجاد می کند. اگر اثر معماری دارای قابلیت هایی باشد که با معانی کاربران منطبق باشند و نیازهای آن ها از معماری را به شیوه ای نو مرتفع سازد، آن معماری سبب به وجود آمدن اعتباریات جدید شده و به عنوان اثری خلاقانه درک می شود. از سوی دیگر معماری ای که از سوی مردم خلاقانه درک می شود نیز بر فرهنگ آن ها اثر می گذارد. این فرایند به صورت چرخشی ادامه می یابد و سازوکار تأثیر فرهنگ بر معماری را تشکیل می دهد.
تطبیق اجزای ساخت معنا با ساخت کالبد در مجموعه تاریخی شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره هشتم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۱
109 - 125
حوزه های تخصصی:
ساخت، کل متشکل از واحدهای تقسیم، رابط ها، مفاصل و مرزهاست که با گشتارهایی، حول انتظام دهنده هایی در تبعیت از اصولی شکل می گیرند. چنین ساختی واجد معنایی است. معنا، ذهنیتی است که از واژه، جمله، پاراگراف یا متن برای خواننده مستفاد می شود. پژوهش ساخت معنا، در زمینه شهر می تواند در ابعاد مختلف آن انجام گیرد. از آنجا که بعد کالبد، محسوس، باثبات و عینی ترین بُعد شهر است، پژوهش ساخت معنا در ساخت کالبد شهر انجام شده است. مجموعه تاریخی شهر یزد از ارزشمندترین مجموعه هایی است که به عنوان یک متن در کتابِ شهرِ یزد قابل پیگیری است. این متن همواره، متنی بامعنا بوده ولی مداخلات انجام شده در مجموعه گاهی سبب از دست رفتن معانی مترتب بر آن شده است. در این پژوهش،"ساخت"، "معنا" و "کالبد"، مفاهیمی هستند که در ابتدا، مرور و مدل های نظری آنها ساخته و ارائه شدند. سپس با مدل های یاد شده، ساخت معنا و ساخت کالبد مجموعه یاد شده با روش های توصیفی، پیمایشی و نسبت ساخت معنا و ساخت کالبد با روش تطبیقی پژوهش شدند. تطبیق و تناظر ساخت معنا با ساخت کالبد در مراتب کلان، میانه و خُرد، اشتراک شکل دهنده ها (اصول) و اجزای تشکیل دهنده آنها از دستاوردهای این پژوهش هستند. استفاده از مدل های ارائه شده در موارد مشابه توصیه می شود.
بازتاب نقش نشانه شناسی در فرآیند گذر از فضا به مکان در مجموعه تاریخی سعدالسلطنه قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره هشتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۲
47 - 64
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر لزوم پرداختن به مسئله معنا و کشف لایه های عمیق معنایی در حوزه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، هنری و معماری به امری اجتناب ناپذیر بدل شده است. بحث کمرنگ شدن این مهم در ارتباط با فضاهای شهری و معماری، الزام کاربرد روش های فکری و فلسفی منوط به معنا توأم با نگرشی نقادانه و عمیق را بیش از پیش مطرح کرده است. از مهم ترین این روش ها می توان به رویکرد نشانه شناسی با گستره ای وسیع در بررسی پدیده های مختلف اشاره کرد. بدین ترتیب در راستای پژوهش با به کار بردن روش نشانه شناسی در یافتن عناصر مکان ساز در مجموعه تاریخی سعدالسلطنه قزوین، پیوندی میان نقش نشانه شناسی و چیستی مکان برقرار شده است. این مجموعه که به عنوان کاروانسرا در عصر قاجار کاربرد داشته، در چند سال اخیر به دنبال بازسازی های صورت گرفته در قالبی بدیع و به عنوان فضای شهری پویا به حیات خود ادامه داده است که به واسطه استمرار حضور شهروندان و در پی داشتن احساسی از تعلق به مکان، از ویژگی های خاص فضایی خود سخن به میان می آورد و بدین ترتیب جست وجوی مفاهیم فضایی پیرامون آن را به موضوعی درخور تأمل تبدیل می کند. در این راستا فرض بر آن است که استفاده از دانش نشانه شناسی می تواند به عنوان نقش مکمل، منجر به خوانش دقیق تر مکان و ارتقای کیفیت فضایی آن گردد. به عبارتی عناصر مکان ساز که به واسطه تجربه و ادراکات حسی مخاطب ایجاد می شوند، در گذار از نشانه شناسی به طور مشخص در ارتباط با بنا و متن قرارگیری آن مطالعه می شوند. با نظر به فرضیه مطرح شده، هدف پژوهش حاضر شناسایی مؤلفه های مرتبط با مفهوم مکان با نگرشی نشانه شناسانه و به روش توصیفی_تحلیلی است که در نهایت تطبیق مؤلفه ها با مجموعه سعدالسلطنه قزوین به واسطه مشاهده، مصاحبه، پرسشنامه و نقشه های شناختی از طریق ترسیم کروکی و تحلیل های آماری نرم افزارSPSS 20 در قالب ارائه فراوانی و میانگین داده ها و آزمون همبستگی اسپیرمن بررسی می شوند. نتیجه پژوهش ابتدا بیانگر اهمیت نقش نشانه شناسی در یافتن مؤلفه های ارتقا دهنده فضا به مکان (همچون توجه به زمینه و انطباق با محیط، معنامندی، ارزش های فرهنگی و اجتماعی، هویت و ماندگاری فضا، خاطره انگیزی) و سپس بررسی و تحقق این موارد در روابط و نسبت های مختلف میان فرد و مکان از منظر توجه به نشانه شناسی ادراکات، حافظه تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و ذهنیت مخاطب است.
بازیابی ﻣﺆلفه های معنایی ﻣﺆثر بر طراحی نماها و جداره های شهری در راستای انعکاس احساسات ناظران (محدوده مورد مطالعه منطقه دو تهران)
حوزه های تخصصی:
نمای ساختمان ها به عنوان یکی از عوامل ﻣﺅثر بر سیمای شهر، بخش قابل توجهی از دانش و عواطف محیطی شهروندان را شکل می دهند. امروزه با توسعه شهرنشینی و افزایش روزافزون ساخت و ساز، ضرورت توجه به نما و ساماندهی بدنه های شهری به عنوان چهره مسلط کالبد شهر که ناظر متداوماً با آن برخورد دارد مورد توجه قرار گرفته است. تحولات دهه های اخیر در سبک های طراحی نما و روند شکل گیری آنها به گونه ای بوده که کلیتی غیرقابل ادراک را به وجود آورده و موجب آشفتگی و اغتشاش بصری و ناخوشایندی و عدم انگیزش شده است. بنابراین در ابتدا اهداف معنایی برای تحقق یک منظر شهری مطلوب ضروری به نظر می رسد زیرا درک انسان از محیط و برقراری ارتباط با آن و چگونگی رابطه و حتی احساسات انسان در محیط در گرو دریافت معناست. معناست که به انسان پایگاه وجودی بخشیده و به او هویت می دهد. در این پژوهش ابتدا ضمن تعریف مفاهیم نما و معنا و تاثیرآن در طراحی معماری و شکل شهر به تبیین ادراک و شناخت محیط و ابعاد احساسی ناظران در محیط پرداخته می شود سپس با استفاده از مدل های ترجیحات محیطی مبنی بر وضعیت خاص انواع احساسات برانگیخته شده توسط محیط در ارتباط با دو بعد انگیزش و خوشایندی، نماهای مصوب در شهرداری منطقه دو با توجه به کاربری از نگاه ناظران مورد بررسی قرار می گیرد. هدف از این تحقیق بررسی و شناسایی ابعاد معنایی ﻣﺅثر بر طراحی نماها و جداره های شهری در سازگاری با واکنش احساسی ناظران می باشد. روش تحقیق از نوع تحلیلی – توصیفی بوده و در گروه تحقیقات کاربردی است و برای جمع آوری اطلاعات از ابزار پرسشنامه استفاده گردیده بنابراین از جهتی دیگر این پژوهش یک تحقیق پیمایشی می باشد. نتایج نشان می دهد هریک از نماها بر اساس واکنش احساسی که در ناظر ایجاد می کند دارای ﻣﺅلفه های معنایی بوده که در نهایت راهکارهایی در جهت طراحی مطلوب نماها و جداره های شهری مطابق با عوامل معنایی ﻣﺅثر در طراحی با توجه به کاربری بنا ارائه می گردد.
بررسی ظرایف معناییِ نوع تعلیمی در بخشی از هفت پیکر بر پایه سبک شناسی لایه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۷
93 - 131
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی متناسب با نوع ادبی، شاخصه هایی می یابند. تنوع محتوایی در بعضی از آثار ممکن است زمینه آشفتگی و عدم تناسب زبان با شاخصه های نوع را فراهم آورد. هفت پیکر اثری است که تنوع محتوایی از ارزش های آن نکاسته است. تناسب زبان با شاخصه های صوری و محتوایی در انواع ادبی و ظرایف پیوند هنری زبان و معنا در لایه های مختلف، از عوامل اعتلای این اثر است. از آنجا که اثرِ ادبی متشکل از لایه های درهم تنیده ای است، تحلیل متن هفت پیکر با رویکرد سبک شناسی لایه ای ، شیوه ای کارآمد در کشف ظرایف هنری و ظرفیت های زبانیِ به کاررفته در هر لایه است. لایه های زبانی هفت پیکر متناسب با تغییر محتوا در هر بخش، شاخصه هایی در لایه های زبان می یابد. نظامی فراخور محتوا که رنگ تعلیمی، غنایی و حماسی به خود می گیرد، با ایجاد تناسب میان شاخصه های زبان و محتوا، گزینش و نحوه کاربرد واحدهای زبانی، پیوند درونی لایه های زبان، تنش در عناصر زبان و ایجاد دلالت مندی، سبب حرکت زبان در راستای تقویت محتوا و تبلور نوع ادبی در آن بخش می شود. در بخش های تعلیمی، بهره مندی از شاخصه های صوری و محتواییِ این نوع، سبب استحکام زبان در این اثر شده است.
رویکردی شناختی اجتماعی به چندمعنایی واژگانی مطالعه موردی: "تپل"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به مطالعه چندمعنایی واژه "تپل" در زبان فارسی در چارچوب زبان شناسی شناختی اجتماعی می پردازد. این پژوهش به دنبال آن است که نشان دهد رویکرد زبان شناسی شناختی اجتماعی بهتر از رویکرد زبان شناسی شناختی استاندارد می تواند از عهده تبیین انعطاف در معانی مختلف واژه های چندمعنا برآید، در واقع این مقاله به پیروی از مدل رابینسون(2010، 2012الف ، 2012 ب، و 2014) نشان می دهد که چندمعنایی واژگانی را نمی توان به یک مفهوم ایستا که نزد تمام گویشوران زبان ثابت است تقلیل داد و اینکه متغیرهای اجتماعی مثل سن، جنسیت، طبقه اجتماعی، سطح سواد و غیره در آن مؤثرند. در این مقاله به طور خاص تأثیر دو متغیر اجتماعی سن و جنسیت بر تعداد و برجستگی هریک از معانی واژه چندمعنای "تپل" نزد گویشوران مورد مطالعه قرار می گیرد. اطلاعات به روش کتابخانه ای(شامل مطالعه واژه نامه ها)، مصاحبه، و پرسش نامه جمع آوری شده اند. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی، و نیز میدانی و روش تحلیل داده ها نیز تلفیقی(کمّی و کیفی) است. داده ها از 200 آزمودنی، شامل 100 نفر مرد و 100 نفر زن فارسی زبان در چهار طبقه سنی برای هر دو گروه گردآوری شد ه اند. نتایج نشان داد که زبان شناسی شناختی اجتماعی می تواند تبیین های دقیق تری در خصوص تنوع معنایی واژه های چندمعنا و تأثیر متغیرهای اجتماعی جنسیت و سن بر تعداد و برجستگی هریک از معانی به دست دهد. به عبارت دیگر، نتایج نشان داد که معانی مختلف واژه چندمعنای مذکور در میان گویشوران زن و مرد متعلق به گروه های سنی متفاوت، توزیع یکسانی نداشته و تصادفی نیست، بلکه به میزان چشمگیری تحت تأثیر سن و جنسیت می باشد.
معنویت در سینمای کیارستمی با مطالعه موردی فیلم طعم گیلاس
عباس کیارستمی از جمله کارگردان هایی است که هر بار خوانش های متفاوتی از آثار او صورت می پذیرد و غنای آثار وی بیش ازپیش منتقدان و علاقه مندان به فیلمهای وی را به هیجان می آورد. یکی از وجوه خاص آثار کیارستمی نوعی تجربه ی تعالی و معنوی است که مخاطب در حین تماشای این فیلم ها پشت سر می گذارد. این تجربه مرهون سبک بی پیرایه و ساده ی کیارستمی است که به تماشاگر فرصت می دهد تا بیشتر تفکر کند. کاراکترهای آثار کیارستمی معمولاً در طی یک آزمون به نوعی تعالی می رسند و در این راه نوعی معنویت را تجربه می کنند و تماشاگر را نیز به درجاتی از این تعالی و معنویت می رسانند. مشخص کردن ویژگی دقیق و ارائه تعریفی معین از معنویت کار دشواری است. رشد جریان های مذهبی جدید، عدم اعتماد به دین، افزایش روزافزون جریان های معنوی و مواردی از این دست باعث شده اند مرزهای تجربیات معنوی روزبه روز گسترده تر شوند. می توان سه ویژگی معنا، تعالی و عشق را فصل مشترک غالب معنویت ها در نظر گرفت و این سه ویژگی را فراخور هر معنویت تعریف نمود و گستره ی آن را مشخص کرد. مجموعه عناصر سبکی و فرمی در آثار کیارستمی در ایجاد فضایی معنوی کارکرد یافتهاند و سه ویژگی مذکور در متن و زیر لایه های آثار وی هویدا شده اند. این پژوهش با بررسی نمونه ای سبکی و فرمی فیلم طعم گیلاس نشان می دهد که این عوامل به شکلی هدفمند در ایجاد فضایی معنوی در آثار کیارستمی نقطه گذاری شده اند.
معنا، حضور و خدای زنده در جست وجوی تفسیرِ «المعنی هو اللّه»
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۱ آذر و دی ۱۳۹۹ شماره ۵ (پیاپی ۱۸۵)
75 - 93
حوزه های تخصصی:
در مقالات شمس تبریزی ، در دو جا از دو تحریر مختلف، عبارتی کوتاه هست که در آن «معنا» همان «خدا» دانسته شده است. همین عبارت را مولوی نیز در مثنوی معنوی از قول «شیخ دین» آورده است و مضمون آن نیز بارها در معارف بهاء ولد تکرار شده است. در مقاله حاضر، نویسنده پس از مرور پیشینه تحقیق ها و تفسیرها درباره گوینده آن عبارت و معنای آن، با طرح و شرح بخش هایی از نوشته های مستملی در شرح تعرّف ، هجویری در کشف المحجوب و ناصرخسرو در زادالمسافر از یک سو و نیم نگاهی به نظریه ها و مفهوم پردازی های دریدا، آلستون و ویتگنشتاین از سوی دیگر، کوشیده است زمینه تفسیری دقیق تر از عبارت «المعنی هو اللّه» را فراهم آورد. چنان که در مقاله حاضر شرح داده شده، عبارت مذکور مبتنی بر یک تلقی از مفاهیمِ دلالت و معناست و بهاء ولد، شمس و مولانا مخاطبانشان را به «حضورِ» خدا در جهان هستی توجه می دهند.
ارزیابی پیوستگی بین تصویر و متن در کتاب های آموزش زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش توصیفی-تحلیلی، بررسی روابط بین تصویر و متن در کتاب های آموزش زبان انگلیسی کاتینگ ایج و امریکن انگلیش فایل براساس چارچوب نظریه نقش گرای هلیدی و نظریه نشانه-شناسی کرِس و فان لیوین است. این نظریه ها با مشخص کردن روابط بین تصویر و متن ، روشی را برای درک بیشتر معنا در کتاب های آموزشی زبان انگلیسی به زبان آموزان ارائه می دهند. این پژوهش سه معنای اندیشگانی، بینافردی و متنی را در تصاویر و متن بررسی می کند . نتایج این پژوهش در برگیرنده چند نکته می باشد. نخست، بررسی معنای اندیشگانی حاکی از این است که روابط بین تصاویر و متن در دو گروه تفصیلی و بروز کلامی و ذهنی افکار خلاصه می شود. دوم، بررسی معنای بینافردی نشان می دهد این روابط به دو نوع معنای تعاملی و سنجشی تقسیم می شوند. سوم، بررسی معنای متنی رابطه بین تصویر و متن را در دو گروه اطلاعات کهنه و نو، و اطلاعات واقعی و ایده ال تقسیم می کند. سرانجام، این پژوهش بر اهمیت این روابط معنایی برای فهم متن های چند شیوه ای و تاثیر آن بر مخاطب تأکید می کند.
تحلیل و بررسی فرمالیستی ساختار ترکیب بند محتشم کاشانی از منظر لفظ و معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۱۲ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۱۲)
209 - 230
محتشم کاشانی، مرثیه سرای بزرگ جهان اسلام، با ترکیب بند معروف خود، تحولی عظیم در ساختار مرثیه ایجاد کرد؛ چنان که شاعران قبل و بعد از او، به چنین مرحله ای نرسیدند. بررسی ارتباط میان فرم بیرونی و درونی شعر او، از دغدغه های اصلی این پژوهش است؛ چنان که پس از تجزیه و تحلیل عناصر سازنده این ترکیب بند، می توان گفت که میان صورت و معنا پیوند محکمی وجود دارد؛ زیرا صورت شعر محتشم، مجموعه ای از نشانه هاست که در عین شیوایی، بلاغت و حسن ترکیب با احتراز از تعقیدات لفظی و معنایی، صورت را به شکلی منسجم با معنا پیوند می دهد. سعی نگارندگان در این پژوهش بر آن است که نشان دهند محتشم کاشانی چگونه توانسته است این گونه هنرمندانه و خلاقانه از نشانه ها و تصاویر زبانی برای انتقال مضامین بلند ذهن خود بهره ببرد و روح بلند معانی را به پیکر توانمند صورت ترکیب بند خود تزریق کند و فخامت و استواری کلام را در عین نبوغ به نمایش گذارد. ایجاد تناسب میان واژگان، به کار گیری موسیقی شعر، تصویر آفرینی هنرمندانه و هدفمند، آشنایی زدایی همراه با ابتکار و خلاقیت و به کارگیری لحن حماسی از دیگر شگردها و ویژگی های مهم این ترکیب بند شورانگیز و حزن آمیز است که در پایداری آن و توجه مخاطبان و استقبال شاعران از او نقش مؤثر داشته است.
تلاشی برای فهم هستی شناختیِ معماری (با استعانت از تجارب عرفانی ابن عربی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم فروردین ۱۴۰۰ شماره ۹۴
65 - 78
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بر همگان روشن است که معماری اصیل اسلامی ایران، پس از گذشت قرن ها، همچنان تفرج گاه عین و ذهن است. هنگام بررسی تأثیرگذاری و مطلوبیت مستمرِ این معماری، یکی از مواردی که بسیار مهم جلوه می کند وجود صورت هایی است که در آثارِ این معماری به وفور دیده می شوند. به نظر می رسد که برخی از این اشکال و صورت ها همواره اعتبار و اصالت دارند و از معانی خاصی سخن می گویند؛ اما به نسبت و رابطه حقیقیِ بین این صور و معانی (با نگاهی هستی شناختی) در ادبیات نظری مرتبط با آثار معماری اسلامی کمتر پرداخته شده است.هدف پژوهش: هدف مقاله حاضر آن است که با استعانت از پشتوانه غنی عرفان اسلامی (مکتب فکریِ ابن عربی) تا حد ممکن زمینه ای برای فهم نسبت حقیقیِ بین صور و معانی معماری فراهم آورد و، در افقی کلی تر، از رهگذر خوانش منابعی از عرفان اسلامی، برای فهم حقیقتِ معماری تلاش کند.روش پژوهش: روش این پژوهش استنادی و استنباطی است و «راهبرد» اصلی آن بر «استدلال منطقی» تکیه دارد.نتیجه گیری: با ابتنا بر آنچه از سپهر عرفان ابن عربی مستفاد می شود، یک اثر معماری نیز همچون کلیت پدیده های عالَم می تواند زنده و ذومراتب باشد و بساطتی طولی در نظام هستی داشته باشد: از مرتبه ماهوی یا باطنی تا نمود بیرونی یا ظاهری. در این میان، باطن یا «جان معماری» را می توان برابر با صورت مجرد آن در عالم ماهیات در نظر گرفت که بدون شکل و ماده است و مبدأ وجودی معماری به شمار می آید؛ این ماهیت تعیین کننده میزان زندگی اثر است و به نوعی علت وجودی اش به شمار می رود؛ پس میزان زندگی آثار معماری نسبی است. «جسم معماری» نیز برابر با ظهور اثر در عالم محسوس و در کالبد مادی است. این مراتب صوری و معنایی با یکدیگر وابستگی، سنخیت و ربط وجودی دارند و، به مثابه حلقه های یک زنجیر، توأمان در یک اثر معماری حاضرند.نکته دیگر آنکه مخلوق انسان، از جمله معماری، از باور درونی و نحوه نگرش وی به جهان هستی متأثر است. در حوزه عرفان، فهمی از عالم و پدیده های آن ارائه می شود که در آن حضور حقیقت مطلق در لایه های پیدا و پنهانْ نقش اصلی را ایفا می کند. پس از آنجا که انسانِ پرورش یافته با هستی شناسی اسلامی با بینش طولیِ خود عالم را ذومراتب می بیند، معماری اسلامی نیز به صورت زنجیره ای طولی دیده می شود که صورت محسوس آن با باطن و معنایش رابطه ای طولی و نسبتی وجودی پیدا می کند. ضمن آنکه، در این نگاه، صورت های معماری در ارتباط و تعامل با مبدأ هستی تفسیر می شوند، و همانند تمامِ دیگر پدیده ها فضیلت معماری نیز بهره بردنِ کامل از وجود و اتّصاف به درجه بالایی از زندگی است. در واقع می توان گفت که معماران مسلمان، در تطابق با معارف هستی شناختیِ مد نظر خود، تلاش می کنند که از مجرای خلق اثری زنده و کمال یافته نقش پردازِ حقیقت شوند و معانی وجودی و تکوینی را در قالب صور مناسب و مطلوب بیان کنند.
بازنمایی پیاده روی اربعین در فضای مجازی: تحلیل نشانه شناسی اجتماعی عکس های پیاده روی اربعین در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، به عکس های منتشر شده در شبکه اجتماعی اینستاگرام پیرامون پیاده روی اربعین، به عنوان بستری برای ساخت معنای مناسک اربعین و بازنمایی آن در فضای مجازی پرداختیم. استفاده از روش نشانه شناسی اجتماعی در خوانش این عکس ها امکان بررسی عمیق تصاویر عکاسانه، نمادها، منابع نشانه شناختی و بسترهای اجتماعی و فرهنگی را برای محقق فراهم کرد و محقق با به کارگیری این روش و متأثر از نظریاتی چون جامعه ی نمایش دوبور، به نحوه ی بازنمایی پیاده روی اربعین در اینستاگرام دست یافت. این معنای برساخته شده که متأثر از مناسبات قدرت سیاسی نیز هست، ذیل مقولاتی چون: رفتن رسیدن است، دشواری و رنج سفر، خانواده، سلبریتی ها، پرچم ها و پوسترها، فراجنسیتی بودن و عکاسی سلفی، تحلیل شد. حوادث کربلا منبع بسیار غنی از معانی و رمزهاست که نشانه سازها برای ساخت فراواقعیت ِ ایده آل و الصاق آن به واقعیت، از آن منتفع می شوند. نهایتاً پیاده روی اربعین به عنوان یک آیین آمیخته با فرایندهای عکاسانه که تصویری شدن بخشی از آن است، تعریف می شود. این آیین، به مثابه کنشی فعال و مطالبه گر بازنمایی می شود و با نمایش پیوندهای خانوادگی و اجتماعی، مفهوم امت را بازتعریف و به نمایش می گذارد. پیاده روی اربعین ضمن اینکه ابعاد زنانه ی فعالی دارد و به لحاظ فرهنگی و ملیتی تنوع پذیر است، به سوی تبدیل شدن به امر معمولی و سطحی شده پیش می رود.
بررسی عناصر و جزئیات بافت در مجموعه خاطره «پایی که جا ماند»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
115 - 144
حوزه های تخصصی:
بافت، مجموعه عناصر و جزئیاتی از زمینه، مکان و زمان است که شرایط تولید و بازتولید معنا را در یک اثر ادبی مشخص می کند. تحلیل آثار خاطره نویسی پایداری با مختصه های زبان شناختی و فرازبانی دخیل در خلق معنا بیانگر کیفیت ارتباط دو سویه زبان و گفتمان، همچنین ارتباط بین شخصیت های روایت است. در این جستار با روشی تحلیلی توصیفی تلاش کرده ایم تا مهم ترین عوامل زبانی و فرازبانی (پیرازبانی) در کارکرد لایه های متعدد از عناصر و جزئیات بافت در خلق و بازتولید معنا را در مجموعه خاطرات «پایی که جا ماند» مورد بررسی قرار دهیم. هدف از این پژوهش نشان دادن کیفیت وحدت یا پراکندگی معنای اثر در زمان وقوع، تولید و بازتولید رویدادها از منظر زبان شناسی شناختی است. نتایج نشان می دهد راوی اثر ضمن تثبیت زمان و مکان روایی با کاربرد مجموعه ای از عناصر زبانی و فرازبانی بافت، نظیر اشارات، عبارت های کنایی، استعاری همچنین وجوه فرازبانی بافت فرهنگی و بافت موقعیت، زمینه را برای نزدیک شدن مخاطب به امر واقع پدید آورد.
کارکرد معنایی هماوائی در جزء سی ام قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال هشتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
151 - 177
حوزه های تخصصی:
تکرارهای آوائی و تشابهات لفظی در قرآن کریم کارکرد های معنایی دارند؛ چینش و همنشین سازی واژگان در متن قرآنی به گونه ای صورت پذیرفته که آن همنشینی، افزون بر آهنگین کردن کلام، در القاء مفهوم مؤثرتر است و می توان از آن به عنوان «هماوائی» یا همان «اعجاز النظم الموسیقیّ» یاد کرد؛ کاربست این شیوه از بیان موجب خلق مفهومی تازه می شود؛ نیز کمک می کند تا مفاهیم دور از هم- که گاه متّضاد نیز هستند- در کنار یکدیگر قرار گیرند و از رهگذر تناسب صوری و موسیقایی، به نوعی به تناسب، انسجام و اتّحاد معنایی برسند. استفاده از ظرفیت همنشینی و هماوائی در قرآن، این امکان را فراهم نموده تا معنای مورد نظر با قوّت بیشتری به مخاطب القاء گردد و باور پذیری مفهوم را دو چندان نماید. بررسی ها نشان می دهد بهره گیری از این ظرفیت، در جزء سی ام قرآن کریم نمود بیشتری دارد و از این منظر سزاوار توجّه و پژوهش است. در پرتو اهمیّت مسأله، پژوهش حاضر می کوشد با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی هماوائی و تأثیر معناییِ آن که از آن به عنوان «اعجاز مجاورت» یاد شده در جزء مورد اشاره بپردازد و نتیجه بحث را فرادید مخاطب قرار دهد. چنین استنباط می شود که چینش و همنشینی اعجاز گونه واژگان، موجب برجستگی سخن شده و با به همراه داشتن معنا و مدلولی خاص، به طور ضمنی، نافی ایده ترادف در قرآن گشته است.