فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
در حل مسئله حجیت غیری شهودات عرفانی و تعمیم آن ها در حق غیرعارفان یکی از راهکارهای مطرح شده بهره گیری از تواتر آن ها است. بر اساس این راهکار چنین ادعا می شود که برخی از مشهودات عرفان نظری را می توان از قبیل متواترات دانست که به دفعات و توسط عارفان مختلفی شهود و گزارش شده اند. این راهکار که در فلسفه ملاصدرا نیز به تبع سهروردی موردتوجه قرار گرفته، از جهاتی می تواند از بهترین راه حل ها در حل مسئله یادشده تلقی شود، اما بااین حال، حتی در پژوهش های اخیر حوزه فلسفه عرفان و دین هم تفاصیل و جزئیات آن به صورت کامل مورد بررسی قرار نگرفته اند. از این رو این نوشتار درصدد آن است تا بر پایه تحقیقی نظری و با روش داده پردازی توصیفی-تحلیلی استدلال به تواتر را به صورتی منطقی صورت بندی کرده، مهم ترین اجزا و پیش فرض های آن را موردتوجه قرار داده و اصلی ترین چالش هایی را که ممکن است در این محورها ایجاد مانع کنند، متذکر شود. بر اساس یافته های این پژوهش مراحل لازم برای دستیابی به هدف موردنظر شامل این مباحث است: اثبات حجیت ذاتی شهود، امکان ثبوتی اشتراک در تجربه های عرفانی، اثبات وقوع این اشتراک نظر (در دو بخش فرعی ترِ وجود مقتضی و رفع مانع)، اثبات تحقق تواتر با شروط لازم و کافی آن در مسئله، حجیت و اعتبار خود تواتر، و در نهایت اثبات کارآیی تواتر معتبر در حل مسئله موردنظر. با این تفاصیل اگر ادعای تواتری در یک شهود عرفانی بتواند از مراحل فوق به موفقیت عبور کند در حق غیرعارفان نیز حجت بوده و برای آن ها نیز معتبر خواهد بود.
بررسی ادعای تقلیل گرائی حکمت متعالیه در هستی شناسی بر پایه عدم انگاری شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ فلسفه اسلامی گواه است، مسائل و مطالب حکمت اسلامی، به ویژه مسائل هستی شناخت، از ویژگی «سهل و ممتنع» برخوردار است. کم نبوده و نیستند افرادی که با ادعای خودآموزی به ورطه انحراف فروغلتیده و برای اثبات کژروی خود دست به تهافت نویسی علیه فلسفه اسلامی زده اند. هم اکنون هم نویسندگانی با کمک از همان روش و با استناد به سخنان همان تهافت نویسان پیشین، همانند غزالی، به اعتراض و ایرادهای همگون دامن زده و به عنوان نقد و انتقاد به آن مباهات می کنند. مقاله ای با عنوان «نگاهی انتقادی به رویکرد فیض محور در فلسفه اسلامی و پیامدهای آن در تعلیم و تربیت» برای نفی اصول و مبانی حکمت اسلامی و ناکارآمد نشان دادن مبانی آن در فلسفه های مضاف به ویژه فلسفه تعلیم و تربیت، سراسر اصول هستی شناخت را موهون جلوه داده و اتهامات بی اساسی را روانه نشر کرده است. بخشی از آن مقاله حکمت متعالیه را با اتهام تقلیل گرائی و طفره روی درباره موضوع شر نواخته است. پشتوانه ادعا این است که حکمت متعالیه چون به اصالت وجود گرویده و این اصل با وجودی بودن شر ناسازگار است، پس به افراط درباره وجود و تفریط و تقلیل درباره موجودات دچار است؟! مقاله برای اثبات وجودانگاری شر، وجود را به اصیل و غیر اصیل تقسیم کرده و با دو تمثیل نظر خود را قابل اثبات پنداشته است. بررسی نشان می دهد آن مقاله چگونه در مقام گردآوری و استحصال و در مقام داوری دچار انحراف و تحریف شده و از آسیب خودآموزی در امان نمانده و به اتهام زنی نابه جا روی آورده است.
بازخوانی رویکردهای مطالعه و مواجهه با ادیان در ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
165 - 182
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش، شناسایی و بازخوانی رویکردهای مطالعه و مواجهه با ادیان در ایران معاصر است تا ضمن مطالعه توصیفی آنها، به تحلیل مختصات و ویژگی های آنها به منظور خودآگاهی بیشتر در زمینه مطالعات ادیانی پرداخته شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که سه رویکرد سنتی، روشنفکری و تحقیقات دین شناسی تطبیقی، دارای سه مدل فرقه ناجیه، قهوه خانه سورات و تطبیقی هستند که در مؤلفه هایی نظیر توجه به دیگریِ دینی، اصل گفت وگو و وحدت میان ادیان اشتراک دارند، اما در خاستگاه، ضرورت های فرهنگی و سبک گفت وگو از یکدیگر متمایزند. مدل فرقه ناجیه با سیاست غالب تمایز و مدل قهوه خانه سورات با سیاست غالب تشابه، از مدل تطبیقی که بر هم گرایی موازی تشابه و تمایز تأکید دارد، متمایزند. شرایط تکثر فرهنگی دینی جهان معاصر، به ضمیمه حقیقت جویی انسان در میان گزینه های متنوع دینی، ضرورت تحقیقات دین شناسی تطبیقی به شکل روشمند را بیش ازپیش برجسته کرده است. این تحقیقات، اگرچه از تحقیقات نوین ماکس مولر در جهان نوین پررنگ شده اند، تبار خود را تا کارهای ابوریحان بیرونی و شهرستانی در فرهنگ اسلامی نشان می دهد.
تأملی بر مبانی نظری و اقوال فوئرباخ در کتاب «جوهر مسیحیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت کلامی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۲)
141 - 158
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش حاضر بر محور نقد مبانی فکری فوئرباخ در کتاب «جوهر مسیحیت» شکل گرفته است و از رهگذر نقل و تحلیل اقوالی از فوئرباخ در این کتاب، به نقد و نظر درباره آنها می پردازد. نظر به اهمیت و اثربخشی فوق العاده جوهر مسیحیت و ازآنجاکه اندیشه های فوئرباخ نقطه عطفی در سنت نقد دین بوده است، همچنین اندیشه های انسان گرایانه وی به مثابه آبشخور فکری خیلی از اندیشمندان و جریانات فکری در غرب ایفای نقش کرده اند، ما عملاً در خصوص آرای او با ضرورت نگاه انتقادی هرچه بیشتر و هرچه دقیق تر مواجهیم. یافته های پژوهش حاضر حکایت از این دارند که اظهارات فوئرباخ در کتاب «جوهر مسیحیت»، گرچه تأمل برانگیز و در پاره ای از موارد بیان واقعیت هستند، لیکن به خاطر آنکه دچار تناقض درونی، استقرای ناقص و بیان دلبخواهانه بدون ارائه شواهد عقلی متقن هستند، در معرض وصف عدم انسجام قرار دارند. بااین حال، کسانی چون فوئرباخ را می توان پیرایشگران سکولار دین نامید که نه با رویکردی مثبت، بلکه با هدف نفی معرفت دینی، دست به انتقاد زده اند. به سخن دیگر، می توان در مقام عمل، حاصل کار فوئرباخ را به موازات کار مصلحان راستین دینی، خدمت رسانی به دین دانست. بر بنیاد پژوهش حاضر، همچنین روشن می شود که باخ از منظری متفاوت، برای حل معضل دین و الهیات سنتی، گذر از دین به دلیل اختصاص آن به دوران پیشامدرن، تبدیل الهیات دینی به انسان شناسی دینی و نهایتاً روی آوردن به فلسفه ماتریالیستی و پانته ایستی در دنیای مدرن را پیشنهاد می کند.
Immortal Echoes in Mortal Words: “Love”, “Attraction” and “Selflessness” in Fayḍ Kāshānī’s Mystico-Philosophical Poetry(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۱)
193 - 221
حوزههای تخصصی:
This paper explores the metaphysical concepts of divine “love” (ʿeshq), “attraction” (jadhbe), and “selflessness” (bīkhodī) in the seminal Iranian Shīʿī Muslim thinker Mullā Muḥsin Fayḍ Kāshānī’s poetry. It seeks to comprehensively understand these themes in the context of self-transcendence and divine unity. This research emerges from the gap in existing literature, which mainly explores Fayḍ Kāshānī’s philosophical, theological, or ḥadīth works, while the scrutiny of his poetry largely stays within its literary attributes, overlooking the philosophical and mystical themes embedded within. The paper’s thesis posits that according to Fayḍ Kāshānī, the spiritual journey commences with reason, progressing to constant divine contemplation. This combination of philosophy and spirituality nurtures muḥabbat—an initial stage of divine love—which, when discovered, evokes a more intense love: “divine attraction” in the seeker’s heart, leading to selflessness and divine unity. This paper employs the hermeneutic method and analytical examination to scrutinize Fayḍ Kāshānī’s poetry within the context of his treatises. It follows an “intracultural” interpretation to explore Fayḍ Kāshānī’s thought within Persian intellectual tradition and uses an “intercultural” interpretation to contextualize the findings within Islamic, Christian, and ancient Greek metaphysics. The methodology includes a “horizontal interpretation” of Quranic and ḥadīth references in Fayḍ Kāshānī’s works and a “vertical interpretation” of unveiling deeper meanings of Fayḍ Kāshānī’s thoughts within the broader mystical traditions. The research accentuates how Persian metaphysical poetry, like Fayḍ Kāshānī’s, offers an evocative platform to articulate and traverse the mystic’s inner landscapes, contributing to Islamic Studies and Islamic Metaphysics and inviting scholars to explore this fertile domain.
متافیزیک کلام الهی؛ هستی شناسی وحی در منظومه کلامی معتزله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
5 - 38
حوزههای تخصصی:
در دوره میانه، بعد از توحید الهی، یکی از مهم ترین موضوعات مورد اختلاف فرق اسلامی بحث درباب ماهیت کلام الهی بود که هردوی معتزله و اهل حدیث آن را صوت و لفظ می دانستند با این تفاوت که کلام الهی نزد معتزله حادث و مخلوق خدا بود و نزد اهل حدیث، قدیم و غیرمخلوق. پایان این منازعه نه با منطق عقل و استدلال بلکه با قدرت و زور به محنت قرآن انجامید. فرجام ایدئولوژیک این ماجرا، مسائل بسیاری را بدون پاسخ باقی گذاشت که پرداختن به آن راه گشای بسیاری از مسائل دیگر خواهد بود. نظریه کلام الهی نزد معتزله مبتنی بر متافیزیک خاصی است که از رهگذر تبیین نوع رویکرد متافیزیکی به آن، می توان به فهمی بهتر از کلام الهی نائل شد این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی می کوشد رویکرد متافیزیکی معتزله به کلام الهی را درقالب چند مسئله به ترتیب منطقی بیان کند که ماهیت کلام الهی چیست؟ آیا امری هستی شناختی است یا معرفت شناختی و معناشناختی؟ دارای معانی واقعی است؟ امری انسانی است یا الهی؟ کلام الهی چه نسبتی با تاریخمندی دارد؟ رابطه ادیان با یکدیگر چگونه است؟ به طور خلاصه، کلام الهی، فعل گفتاری خداوند است که به لحاظ فاعلی، دو-عاملیتی و به لحاظ فعل بودن، چند-عملی است که از جهت منشأ صدور قصد، الهی و از جهت منشأ صدور لفظ، انسانیْ است و از سه جهت زبانی، فلسفی و کلامی، حادث و تاریخمند است و بر مبنای آن، رابطه ادیان ابراهیمی، به لحاظ ماهوی، استقلالی است.
متافیزیک قرآن؛ هستی شناسی کلام الهی در منظومه کلامی قاضی ابوبکر باقلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
35 - 66
حوزههای تخصصی:
اشاعره درتقابل با جدال ایدئولوژیک و خشونت بار اهل حدیث و معتزله بر سر مخلوق و غیرمخلوق بودن قرآن و حدوث و قدم کلام الهی نظریه بینابینی کلام نفسی را ارائه کردند این نظریه از یک سو با قدیم وغیرمخلوق دانستن کلام نفسی، با اهل حدیث و با مخلوق و حادث دانستن کلام لفظی، با معتزله موافقت داشت و تعارض اهل حدیث و معتزله را تاحدود زیادی رفع کرد اما مانند هیچ کدام از آنان، کلام را تک بعدی و یک وجهی نمی بیند بلکه آن را امری دووجهی می داند. این نظریه بینابینی که توسط باقلانی تفصیل یافت مبتنی بر متافیزیک و هستی شناسی خاصی است که این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی می کوشد ماهیت کلام الهی و رویکرد متافیزیکی باقلانی به آن را درقالب چند مسئله به ترتیب منطقی بیان کند. به طور خلاصه باقلانی کلام را امری وجودی، واحد، ثابت و دارای معنی حقیقی می داند که تجلّی صفت ذات خداوند است و از سه جهت فلسفی، کلامی و زبانی، غیرتاریخمند است و با این که به زبان درآمده اما خود زبان نیز امری توقیفی غیرتاریخمند است وبه تبع آن، معرفت و فهم دینی هم وجهی غیرتاریخمند پیدا می کند. کلام نفسی واحد در هر دوره ای به زبانی خاص پدیدار شده است و کتب مقدس ادیان ابراهیمی، صورت های زبانی کلام نفسی واحد و ثابت هستند که در هر دوره ای در امتداد یکدیگر، صورت تشریعی جدیدی یافته اند و از آن جا که کلام الهی وجهی دوگانه دارد نیازمند تبیین مکانیسم تبدیل آن از نفسی به لفظ و تعابیر زبانی است.
تفسیر امام خمینی (ره) از احادیث توحیدی در پرتو فصوص الحکم ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
95 - 112
حوزههای تخصصی:
توحید عرفانی در مکتب ابن عربی، گرچه بر اساس وحدت شخصی وجود بنا نهاده شده، اما در عین حال، در لسان عارفی شیعی، همچون امام خمینی(ره)، با استشهاد به احادیث ائمه اهل بیت(علیهم السلام) عجین شده است. در واقع امام درصدد است با استفاده از نظام فکری ابن عربی، به تفسیر و تبیین کلمات معصومین(علیهم السلام) بپردازد. بدین معنا، تبیین معنای اسم الهی، وحدت حقه حقیقیه، سریان اسم اعظم الله، تشبیه و تنزیه حق، موطن قضا و قدر و منشأ بداء، قرائت شیعیِ امام از فصوص الحکم ابن عربی در مبحث توحید را شکل میدهند. بدین لحاظ، از نظر امام، اگر اسم الهی از دیدگاه کثرت انگارانه در نظر گرفته شود، جلوه گاه است و تفاضل در آن واقع میشود، اما اگر از دیدگاه وحدت انگارانه ملاحظه شود، صورت است و تفاضلی نیز در آن واقع نمیشود. امام، مراد ابن عربی از یگانه گویی را وحدت حقّه حقیقیه صرف میداند، نه وحدت و توحید و تفریدی که همان ارجاع کثرات به وحدت است. امام معتقد است بر اساس حدیث امام معصوم(ع) در هر اسمی، بدلیل وجود ذات، اسم الله نیز حضور دارد؛ درنتیجه، اسم الله قبل از هر چیز، بعد از هر چیز و با هر چیز، حضور دارد. همچنین از نظر امام، این صاحبان قلوبند که حق تعالی را با هر دو تجلّی تنزیه و تشبیه میپذیرند. امام حضرت اعیان ثابته را نیز حضرت قضای الهی و قدر ربوبی و منشأ بداء میداند.
بررسی مسئله انتظار فرج در بستر انقلاب اسلامی با توجه به نظریه مثبت اندیشی و امید در روان شناسی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
125 - 146
حوزههای تخصصی:
انتظار در فرهنگ شیعی، افزون بر یک رفتار عبادی، نوعی آمادگی روانی و عقلی برای انجام وظایف و مسئولیت هایی است که هر فرد مسلمان برای تحقق ظهور منجی بشریت(حضرت مهدی ؟عج؟) به عرصه ظهور می رساند. در مکتب های روان شناسی درباره انتظار جسته و گریخته صحبت شده است؛ از جمله آنها می توان به نظریه مثبت گرایی و امید اشاره کرد. در واقع روان شناسان، انتظار را بیشتر از دریچه مسائل مادّی و دنیوی می نگرند و به همین سبب بحث انتظارِ یک جامعه آرمانی و یک هدف والای انسانی اجتماعی در آنها به سختی دیده می شود. در این پژوهش به روش اسنادی و کتابخانه ای کوشش می شود تا افزون بر بررسی انتظار از منظر دینی و روان شناسی، به نقش انقلاب در ترویج فرهنگ انتظار و چالش های پیش روی آن با توجه به نظریه امید و مثبت اندیشی پرداخته شود.
مفهوم شناسی صقع ربوبی در مکتب ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
55 - 69
حوزههای تخصصی:
اصطلاح صقع ربوبی در مکتب ابن عربی نقش بسیارحساسی در شکل دهی به کل ساختار هستی شناختی عرفانی دارد و فهم دقیق جایگاه و ویژگی آن، مبنایی برای فهم دیگر مراتب هستی است. صدرالمتالهین برای نخستین بار این سازه مفهومی را به کار برد و در ادامه، دیگر مفسران به پیروی از او، از این واژه استفاده کردند تا اینکه این واژه از زمان ملاصدرا تا حال حاضر از اصطلاحات مستقر در عرفان اسلامی قرار گرفته است. این مقاله بر آن است تا با دو روش توشیهیکو ایزوتسو به بررسی و تحلیل معنایی این اصطلاح در مکتب ابن عربی بپردازد. روش نخست، یافتن اصطلاحات مترادف یا معادل با صقع ربوبی است و روش دوم، بهره گیری از شیوه شبکه معنایی که ترکیب و تقارن الفاظی است که در شبکه معنایی صقع ربوبی قرار می گیرند. علم الهی، عماء و اسماء از جمله واژه های مترادف با صقع ربوبی هستند و واژگان نفس رحمانی، عماء، تعین نخست و احدیت از جمله مفاهیمی هستند که ترکیب آنها یک شبکه معنایی صقع ربوبی را پدید می آورند. از دیگر یافته های این مقاله ترسیم صیرورت اندیشه ابن عربی در ساحت اندیشه های فکری دیگر عالمان اسلام است.
نگاهی به مفهومِ استحمار: جامعه شناسی دین در بستر سنت پسا-استعماری در خوانش شریعتی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۷
211-225
حوزههای تخصصی:
شریعتی در آثار متعدد خود به مفهوم استحمار بسیار اشاره می کند. در این مقاله به این مسأله پرداخته شده که این مفهوم چه تفاوت یا تشابهی با مفاهیمی همچون «استعمار»، «استثمار»، «امپریالیسم»، «ازخودبیگانگی»، «اسیمیلاسیون»، «الیناسیون»، یا «عوام فریبی» دارد. به بیانی دیگر، آیا «استحمار» معادل «عوام فریبی» یا از «خودبیگانگی» است یا یک مفهوم ابداعی توسط شریعتی برای تبیین یک وضعیت اجتماعی است.در نگاه شریعتی، مفهوم «استحمار» ربط وثیقی به ساماندهی وضعیت اجتماعی در بافت جامعه انسانی دارد. این وضعیت صرفاً یک مدالیته روانشناختی نیست، بلکه مربوط به ساختارهای ذهنی عینی جامعوی و نهادهای اجتماعی در چهارچوب کنش های انسانی است. به عبارت دیگر، هنگامی که شریعتی از «استحمار» سخن به میان می آورد، به زبانی جامعه شناسانه تلاش در استنطاق از ساختارهای پیدا و پنهان جامعه می کند و نه صرفاً بیان یک حالت روانی در فردی که دچار اختلالات رفتاری گردیده است.روش مطالعه در این مقاله، روش تجزیه و تحلیل متون است. ، ،
تحلیلی فلسفی از نسبت لذت و معنای زندگی بر اساس نظریه های طبیعت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۱
173 - 187
حوزههای تخصصی:
امروزه سخن گفتن از معنادار بودن یا نبودن زندگی به حرف روز بدل شده است؛ اما این مفهوم چه نسبتی با لذت دارد؟ مقوله ای که آن هم در توصیف زندگی بشر فراوان استفاده می شود و جزو آرمان های اصلی زندگی وی قلمداد می گردد. ازآنجاکه درباره معنای زندگی نظریه های گوناگونی مطرح شده است، ناگزیریم در مقام پاسخ به این پرسش، به این نظریه های مختلف توجه کنیم. بر این اساس، این نوشتار با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی نسبت لذت با تلقی نظریه های طبیعت گرا از معنای زندگی پرداخته است. نوشتار نتیجه گرفته است که میان مصادیق لذت و معناداری زندگی، طبق نظریه های طبیعت گرای انفسی، نسبت تساوی برقرار است؛ نکته ای که به نوبه خود نشان دهنده تلازم میان صورت ادراکی دو مفهوم مذکور است. میان مصادیق لذت و معنای زندگی، طبق نظریه های طبیعت گرای آفاقی، نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است؛ نکته ای که در نهایت نشان می دهد صورت ادراکی معنای زندگی طبق این نظریه ها مستلزم لذت است، نه بالعکس.
درنگی در روایات ناظر بر کیفر مانع الزکات در حکومت مهدوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
94 - 111
حوزههای تخصصی:
ایمان و اعتقاد به ظهور منجی در جهت بنیان نهادن حکمرانی سراسر عادلانه و اضمحلال ظلم و بیدادگری از جمله مبرهن ترین اعتقادات تمامی مسلمانان جهان است. در منابع و مأخذ اسلامی احادیث فراوانی طرح شده که به ترسیم رویدادهای زمان ظهور حضرت مهدی(عج) و رهبری جهان توسط ایشان پرداخته است. در این میان روایاتی وجود دارند که به ترسیم رویکرد و منش مهدی موعود در آخرالزمان پرداخته که صحت و سقم آن ها علاوه بر موازین سندی، به لحاظ عرضه بر قرآن و اهتمام تام شریعت در نگرش به تمام زوایای زندگانی بشر نیازمند به تأمل و تعمّقی ژرف است. از جمله این روایات می توان به احادیث پیرامون وقایع به ظاهر خشونت آمیزی که در زمان ظهور آن حضرت رخ می دهد اشاره نمود؛ در این میان پژوهش حاضر در جستاری مسئله محور، به مداقّه در روایات مربوط به سلب حیات در هنگامه ظهور پرداخته و در صدد بر آمده تا آن را در سنجه ارزیابی دقیق طبق موازین سندی و دلالی قرار دهد. سیاق مواجهه با این روایات یا باید توجیه آن بر اساس محمل عقلایی باشد کما اینکه برخی فقها کیفر مانع الزکات را متوجه منکران وجوب زکات دانسته اند و یا اینکه به لحاظ ضعف سندی، روایات را مطرود در نظر بگیریم.
تحلیل ضرورت های روی آورد تمدنی به آموزه ی مهدویت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
130 - 154
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهه با هدف اکتشاف مهم ترین ضرورت های خوانش تمدنی از آموزه ی مهدویت سامان یافته است. روش: این تحقیق روش تبیینی _ تحلیلی را در پردازش محتوا مبنا قرار داده است، و برحسب دستاورد یا نتیجه تحقیق از نوع توسعه ای _ کاربردی و به لحاظ نوع داده های مورد استفاده، یک تحقیق کیفی است. روش گردآوری اطلاعات از نوع کتابخانه ای و در استکشاف از توصیف بهره برده شده است. یافته ها: مهم ترین ضرورت های روی آورد تمدنی به آموزه ی مهدویت در سه ساحت ضرورت های«نظری»، «کاربردی» و «راهبردی» قالب ارزیابی و بررسی است. البته نباید از نظر دور داشت که ضرورت های موجود از حیث اهمیت در یک ردیف نمی باشند. برخی از ضرورت ها زمینه ای و برخی دیگر زمانی است. نتیجه: نتایج حاصل از تحلیل و ترکیب داده های جمع آوری شده نشان می دهد که«تصحیح نگره مهندسی تمدن نوین اسلامی بدون آموزه ی مهدویت»، «مواجهه با اندیشه های برآمده از تمدن رقیب در خوانش از آموزه ی مهدویت» و «نقش این آموزه در خلق نقشه راه تمدنی و هویت بخشی تمدنی» از مهم ترین ضرورت های روی آورد تمدنی به آموزه ی مهدویت می باشد.
تحلیل امتداد اجتماعی حرکت جوهری ملاصدرا در نظریه آشوب ادوارد لورنز
حوزههای تخصصی:
این مقاله به تحلیل امتداد اجتماعی حرکت جوهری ملاصدرا در نظریه آشوب ادوارد لورنز می پردازد. هدف اصلی این تحقیق، بررسی تأثیرات نظریه حرکت جوهری بر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی است و نشان دادن چگونگی ارتباط میان این دو نظریه در زمینه های مختلف علمی و فلسفی. ما به بررسی پیوندهای پیچیده بین هرج و مرج و نظم، غیرقابل پیش بینی بودن و پیش بینی پذیری، و همچنین پیچیدگی و سادگی خواهیم پرداخت. در این راستا، مقاله یک مرور سیستماتیک و تحلیلی از نظریه آشوب ادوارد لورنز را در کنار حرکت جوهری ملاصدرا ارائه می دهد. نتایج بررسی نشان می دهد که علی رغم تفاوت های بنیادی در زمینه و کاربرد، هر دو نظریه دارای شباهت های قابل توجهی در نگرش به تغییر و تحول هستند. این شباهت ها اهمیت تغییرات اجتماعی و فرهنگی را نمایان می سازد و به درک بهتر پیچیدگی های ناشی از این تغییرات کمک می کند. علاوه بر این، یافته های ما نشان می دهد که نظریه آشوب می تواند به عنوان یک چارچوب مفهومی برای تحلیل پدیده های اجتماعی و فرهنگی غیرخطی مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، این مقاله به بررسی تأثیرات عملی نظریه حرکت جوهری بر فرآیندهای اجتماعی و تصمیم گیری ها در جوامع متغیر می پردازد. با توجه به اهمیت روزافزون پیچیدگی ها در دنیای معاصر، درک عمیق تر از این نظریه ها می تواند راهگشای نوآوری ها و تحولات مثبت در زمینه های مختلف اجتماعی باشد.
تحلیل و بررسی تفسیر میرداماد از روایات «معرفة الله بالله»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
111 - 126
حوزههای تخصصی:
میرداماد، در شرح روایت «اعْرِفُوا اللهَ بِاللهِ...»، دو تفسیر ذکر کرده است؛ حاصل تفسیر اول این است که اگر معرفت خدا با وساطت ممکنات و استشهاد به ماسوی الله حاصل شود، «معرفهالله بالله» نیست؛ اما اگر معرفتی حاصل از توجه به طبیعت وجود باشد و از طبیعت وجود، وصول به معرفت حق تعالی محقق گردد، در این صورت «معرفهالله بالله» حاصل شده است. او در تفسیر دوم، این نوع معرفت را به شناخت خدا به واسطه جمیع صفات کمالی که عین ذات حق هستند و زائد بر ذات نیستند، توضیح می دهد؛ اما این دو تفسیر، علاوه بر ناسازگاری با مبنای اصالت ماهیت ایشان، با محتوا و سیاق این روایت و روایات دیگری که با این مضمون ذکر شده است نیز هم خوانی ندارد. این نوشتار در صدد است تا با روش تحلیلی-توصیفی به تحلیل و بررسی دیدگاه ایشان در این زمینه بپردازد. آنچه پرداختن به این مسأله را مهم می کند اینست که اولاً دیدگاه ایشان با این تفصیل در جای دیگری ذکر نشده و ثانیاً این بررسی، جایگاه فلسفه را در تبیین و تفسیر متون دینی روشن تر می کند.
النفس کل القوی: یک قاعده و چند برداشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
567 - 585
حوزههای تخصصی:
رابطه نفس و بدن، از معماهای بزرگ فلسفی در طول تاریخ فلسفه بوده و هست؛ زیرا معنای آن این است که جوهری مجرد و غیرمادی با امری مادی مرتبط شده و در هم تأثیر و تأثر دارند. مشائیان و از جمله ابن سینا با اثبات قوای متعدد که واسطه ی بین نفس و بدن هستند این مشکل را حل کرده اند. ابوالبرکات بغدادی و فخررازی به نقادی ادله اثبات قوا پرداخته و آن ها را رد کرده و نفس را فاعل تمام افعال صادره از انسان می دانند اما با وجود رد وسائطی به نام قوا، پاسخی به مسئله ارتباط مجرد و مادی نداده اند. ملاصدرا وجود قوا را می پذیرد؛ اما در عین حال با استفاده از مبانی خود، فعل قوا را همان فعل نفس می داند و تبیینی خاص از قاعده «النفس کل القوی» ارائه می دهد. این پژوهش بر آن است که نه کسانی که وجود قوا را اثبات می کنند و نه کسانی که رد می کنند به این نکته اشاره نکرده اند که قوا را به عنوان معقول اول یا معقول ثانی رد یا اثبات می کنند. اگر مراد رد قوا به عنوان معقول اول باشد حق با انکارکنندگان قواست اما اگر مراد، اثبات قوا به عنوان معقول ثانی باشد حق با اثبات کنندگان قواست و نیز معتقدیم که حتی با رد قوا، با توجه به تجرد برزخی نفس ارتباط آن با امری مادی قابل حل است.
دو مفهوم از خیر اعلی در تفکر کانت
منبع:
الهیات سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
91 - 121
حوزههای تخصصی:
این مقاله، درصدد است یکی از شئون بنیادی آموزه خیر اعلای کانت را تفسیر کند و در عین دفاع از آن، توضیح دهد چرا این آموزه همواره رد شده است. این مقاله در مقابل این خوانش که خیر اعلا را همواره بسان ایده ای الهیاتی که متضمن تناسب سعادت و فضیلت است، منظور می کند، درصدد است تفسیری ارائه کند که هیچ یک از این دو مؤلفه در آن حضور ندارند. در خوانش معمول، خیر اعلا در بهترین حالت به عنوان وضعیتی متصور شده است که آدمی می تواند بدان دست یابد و متضمن کمال اخلاقی تمامی افراد و رضایت از وصول غایات و اهداف مجاز آن ها است؛ یعنی وضعیتی که در آن، منشأ تمامی رفتارها قانون اخلاق است و از این طریق است که انسان ها به غایات و اهداف خود می رسند. این مقاله نشان خواهد داد عبارات و متن هایی که به دو مفهوم متمایز الهیاتی و سکولار (سیاسی) اشاره دارند، توسط خود کانت تمایزگذاری نشده اند. اگرچه نقدهای موجهی به مفهوم الهیاتی وجود دارد اما مفهوم سکولار با مفهوم رفتار اخلاقی موردنظر کانت سازگاری دارد. علاوه براین، خیراعلایی که به عنوان یک غایت، بر اساس قانون اخلاق ساخته شده است، خوانش سکولار را خوانشی بنیادی و ذاتی از خیر اعلا معرفی می کند. لاوه براین، خیراعلایی که به عنوان یک غایت، بر اساس قانون اخلاق ساخته شده است، خوانش سکولار را خوانشی بنیادی و ذاتی از خیر اعلا معرفی می کند.
قاعده «کل شیء فی کل شیء» در عرفان ابن عربی، داستان دقوقی مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
129 - 155
حوزههای تخصصی:
داستانِ دقوقی تبیینِ تمثیلیِ قاعده «کل شیء» و بلکه ذکرِ وحدتِ وجود به لحن و سیاقِ اختصاصیِ عرفانِ مولوی است؛ بی آن که لازم باشد او را وحدتِ وجودیِ عرفان نظری بدانیم. نسبتِ داستانِ دقوقی به مثنوی، نسبتِ قاعده ی «کل شیء» به عرفانِ ابن عربی است که هر کس به مدلول و معنای آن ها توجه نداشته باشد نتوانسته است جان مایه ی عرفان نظری و نیز مثنوی معنوی را دریابد. مقاله ی حاضر معتقد است علی رغم تفاوت های زیادی که میانِ عرفان ابن عربی و عرفان مولوی وجود دارد اما توحیدِ حق تعالی اساسی ترین مفهومی است که هر دو مکتب حول آن شکل گرفته اند.مهم ترین تمثیل هایی که در داستانِ دقوقی به کار رفته اند، شمع = نور، درخت و انسان هستند. وجه اشتراکِ مهمِ تمثیل های یاد شده این است که: هر سه قایم و ایستاده و راست قامت اند: و این با مسیرِ طول و عمقِ هستی تناسب دارد. هر سه با سوختن نسبتی دارند؛ و در عینِ حال هر سه با تزکیه مرتبط اند.هستی با نور یکی است و نور از اسمای الهی است. نور و وجود، وحدتِ محض اند و همه ی کثرات، ظهورِ همین وحدت اند؛ حقیقت انسان حقیقت نوری است.
بررسی و نقد اشکالات سیّد ابوالفضل برقعی بر «حدیث لوح جابر» با رویکرد کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹
27 - 103
حوزههای تخصصی:
سیّد ابوالفضل برقعی از چهره های منتقد شیعی است که تمایلات زیادی به تفکرات قرآن بسندگی دارد. «کَسر الصَنَم» در نقد اصول کافی از آثار او است. (مساله) برقعی ضمن رد احادیث «اثنی عشریه» به نقد حدیث لوح جابر پرداخته است. حدیث لوح از احادیث مشهوری است که دلالت بر معرفی و تعیین 12 امام از سوی خداوند در زمان رسول اکرم (ص) دارد. (هدف) این نوشتار تلاشی است برای بررسی، نقد و پاسخ به اشکالات برقعی (روش) با روش تحلیلی توصیفی. (یافته ها) مهم ترین مشکل این روایت از نظر برقعی ضعف سند آن است که با توجه به اسناد متعدد این روایت و صحت برخی از طرق آن این نقص وارد نیست. اشکال مخالفت حدیث با تاریخ ناشی از برداشت اشتباه از روایت و تصور ملاقات جابر با امام صادق (ع) است که در پرتو فهم صحیح روایت برطرف می شود. (نتیجه) روایت جابر یک روایت منفرد نیست، و از طرق گوناگون نقل شده و تعارضی بین نقل های آن و سایر متون روایی و اصول مکتب تشیع وجود ندارد و از این رو معتبر و قابل قبول است.