مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
مکتب ابن عربی
حوزه های تخصصی:
مقالهٴ حاضر به بررسی ماهیّت متافیزیک عرفانی صدرالدّین قونوی و پیروان وی میپردازد. برخلاف برخی از محققّین پیشین که به نظر آنها قونوی، مانند غزّالی، فلسفه را نمیپسندد، نگارنده نشان میدهد که در واقع متافیزیک فلسفی، و به خصوص صورت بندی ابن سینا تأثیر شگرفی بر قونوی و پیروان وی، در مکتب ابن عربی، و در تلاش آنها برای طرح کردن «علم الهی»، گذاشته است و باید تأثیر حکمت فلسفی را عامل مهمّی برای تفکیک کردن بین آرای این مکتب و مراحل پیشین عرفان نظری دانست.
مقاله با نگاهی به دو مرحلهٴ مهّم تاریخ عرفان نظری، که دوّمین آن ها مکتب ابن عربی است، آغاز میشود. بعد از این، نگارنده تفسیرهای مختلف محققّین سنّتی و معاصر از مرحلهٴ دوّم را مورد بررسی قرار میدهد. در بخش عمدهٴ مقاله، نگارنده متافیزیک قونوی را تحلیل مینماید و تأثیر فلسفهٴ ابن سینا بر آن را نشان میدهد.
درونی کردن خدا در مکتب ابن عربی (نگاهی به نظریهٴ خدای آفریده در اعتقاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مکتب ابن عربی تجربهٴ عارف از خداوند و امر متعالی تابعی از دو عامل فاعلی (تجلّی) و قابلی (استعداد و عین ثابت) فرد است که از این امر به «درونی کردن خداوند (معبود)» تعبیر میکنیم. در این میان، مکاشفات صوری خیالی و تعبیر آنها در ذهن فرد، متأثر از عقاید، پیش فرض ها و انتظارات او نیز هست. این حقیقت که هرکس – چه عامی و چه عارف- خدای خاص خویش را می پرستد, در مکتب ابن عربی با عنوان نظریهٴ «الإله المخلوق فی الإعتقاد» یا «إله معتقد» مطرح شده و نقش اساسی در آموزه های نظری و عملی او دارد. این مقاله به معنا و مفاد قاعدهی مزبور، اهمیت آن و نیز مبادی و مستندات آن در مکتب ابن عربی میپردازد.
دایره واژگانی کلمه، کلام و کتاب در مکتب عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از اواخر سده ششم و در سده هفتم هجری، تحت تأثیر تحولات اساسی که در عرفان اسلامی پدید آمد، قلمرو موضوعات عرفانی گسترش یافت و مباحث متنوعی در متون عرفانی مطرح شد. تعدد و تنوع موضوعات عرفانی سبب پدید آمدن دایره های واژگانی جدیدی شد که هر یک برای بیان بخشی از این موضوعات به کار رفت. یکی از این دایره های واژگانی، دایره ای است که در آن، اصطلاحات گوناگونی وجود دارد که هدف از شکل گرفتن آن، تبیین یکی از موضوعات اصلی عرفانی یعنی وجود و مراتب و درجات وجود بوده است. حرف، کلمه، کلام و کتاب، قلم، لوح، دوات، سطر، قول و ترکیبات متنوع اضافی و وصفی، اصطلاحات کلیدی این دایره واژگانی به شمار می روند که هر یک به طور منظم، بخشی از این موضوع مهم عرفانی را بیان می کنند. نتایج پژوهش حاضر که به روش اسنادی انجام گرفته، حاکی از آن است که در مکتب ابن عربی، کلمه به معنای پدیده کلمه تامه به معنای موجود تامه و کامل، کلام به معنای فعل حق، و کتاب به معنای عالم به کار رفته است. نگارنده این مقاله بر آن است که نقش این واژه ها را در قلمرو مفاهیم عرفانی مکتب ابن عربی تجزیه و تحلیل کند.
حقایق اندماجی از دیدگاه عارفان مکتب ابن عربی
حوزه های تخصصی:
حقایق اندماجی مقام ذات، حیثیات، احوال و صفات آن ذات بسیط اند. ازآنجا که این حقایق، تفصیل نیافته و تعینات ذات نیستند، در ذات مستهلک اند. حقایق اندماجی، کثرتی بالفعل را در ذات ایجاد نمی کنند و در غیب ذات، مخفی اند؛ یعنی ظهور ندارند. این حقایق، از جهت واحد بر ذات صادق اند، یعنی حیثیات جهت واحد ذات هستند. عارفان مکتب ابن عربی، از واژگانی مانند استهلاک، اندماج، استجنان، اجمال، کمون و قوه، برای اشاره به این حقایق استفاده کرده اند. آنان تبیین هایی دربارة چگونگی حضور این حقایق در متن ذاتی که بدان موجودند، ارائه داده و از مثال هایی نیز برای دریافت بهتر آنها استفاده کرده اند. از نظرگاه عرفانی، این حقایق را باید دارای نحوه ای ویژه از موجودیت مجازی یا بالعرض دانست.
این نوشتار، از حقایق اندماجی با تأکید بر مقام ذات بحث می کند. کمالات و شئون ذاتی مقام ذات، مهم ترین مصداق حقایق اندماجی در عرفان محیی الدینی هستند. اما اصل بحث عمومیت دارد و دربارة سایر مصادیق این حقایق نیز جریان دارد.
نگاه مکتب ابن عربی به جایگاه اساسی چهار لحاظ «علم»، «وجود» ، «نور» و «شهود» در تعین اول
حوزه های تخصصی:
محقق فرغانی به «علم»، «وجود»، «نور» و «شهود» به عنوان چهار لحاظ اصلی، که ابتدا، در تعین اول به نحو اندراجی و بدون تمایز تفصیلی، مطرح اند و سپس نقش حلقه های واسط میان احدیت تعین اول و کثرات تفصیلی در مراتب بعدی را به عهده دارند، توجه نشان داده و آن را به طور منسجم و منقح بیان کرده است. این چهار لحاظ، در ویژگیِ ذاتیِ «کاشف مستور بودن» مشترک اند و از این جهت، تعین اول را به سوی ظهور در مراتب تنزلی، سوق می دهند. البته ریشه های این مبحث را می توان در آثار استاد او، محقق قونوی نیز مشاهده کرد. تبیین فرغانی از چهار لحاظ اصلی «علم»، «وجود»، «نور» و «شهود» پس از او مورد توجه بزرگان فن همچون فناری، صائن الدین ابن ترکه، محقق جامی و ... قرار گرفته است و به این ترتیب، مسأله فوق، به عنوان یکی از مباحث علم عرفان نظری از سوی عارفان، پذیرفته شده و آن را در آثار خود منعکس کرده اند.
تأثیر تشیع بر تحولات شعر خانقاهی در دوره معاصر(از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رسمیت یافتن مذهب تشیع از دوره صفوی زمینه ساز تحولات بسیاری در جامعه ایرانی شد. شعر و ادبیات و عرفان و تصوف نیز از این تحولات، برکنار نماندند. در این میان شعر خانقاهی در دوره معاصر از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی نقطه اوج تحولاتی است که اندیشه تشیع در تصوف خانقاهی، و ناگزیر در شعر تصوف خانقاهی معاصر پدید آورد.رسمیت یافتن مذهب تشیع از مهمترین عواملی بود که موجب افول تصوف خانقاهی و نیز تغییر مذهب تصوف خانقاهی از تسنن به تشیع در دوره معاصر شد. افول تصوف خانقاهی، رکود شعر خانقاهی در دوره معاصر را به دنبال داشت و تغییر مذهب تصوف خانقاهی دو تأثیر مهم بر مضامین شعر خانقاهی در دوره معاصر داشت. یاد کرد توأم با غلو مضامین شیعی که از ادوار قبل و پیش از رسمیت یافتن مذهب تشیع، متأثر از مکتب ابن عربی به شعر خانقاهی راه یافته بود و ورود مضامین شیعی جدید که در دوره مورد بحث ما و با رسمیت یافتن مذهب تشیع به شعر خانقاهی راه یافت. مسأله «ولایت» مهمترین نمونه مضامین بخش اول است که در شعر خانقاهی معاصر به دفعات به عنوان یک اصل طریقتی ذکر می شود. مسأله «مدح و مرثیه» امامان شیعه (ع) به ویژه امام علی (ع) و امام حسین (ع) مهمترین نمونه های مضامین بخش دوم هستند که در شعر خانقاهی معاصر به دفعات و به عنوان یک اصل طریقتی طرح می شوند و دو مضمون جدید «مدح و مرثیه طریقتی» و «مقتل سرائی عرفانی» را در تاریخ شعر خانقاهی فارسی خلق می کنند.
مفهوم شناسی صقع ربوبی در مکتب ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
55 - 69
حوزه های تخصصی:
اصطلاح صقع ربوبی در مکتب ابن عربی نقش بسیارحساسی در شکل دهی به کل ساختار هستی شناختی عرفانی دارد و فهم دقیق جایگاه و ویژگی آن، مبنایی برای فهم دیگر مراتب هستی است. صدرالمتالهین برای نخستین بار این سازه مفهومی را به کار برد و در ادامه، دیگر مفسران به پیروی از او، از این واژه استفاده کردند تا اینکه این واژه از زمان ملاصدرا تا حال حاضر از اصطلاحات مستقر در عرفان اسلامی قرار گرفته است. این مقاله بر آن است تا با دو روش توشیهیکو ایزوتسو به بررسی و تحلیل معنایی این اصطلاح در مکتب ابن عربی بپردازد. روش نخست، یافتن اصطلاحات مترادف یا معادل با صقع ربوبی است و روش دوم، بهره گیری از شیوه شبکه معنایی که ترکیب و تقارن الفاظی است که در شبکه معنایی صقع ربوبی قرار می گیرند. علم الهی، عماء و اسماء از جمله واژه های مترادف با صقع ربوبی هستند و واژگان نفس رحمانی، عماء، تعین نخست و احدیت از جمله مفاهیمی هستند که ترکیب آنها یک شبکه معنایی صقع ربوبی را پدید می آورند. از دیگر یافته های این مقاله ترسیم صیرورت اندیشه ابن عربی در ساحت اندیشه های فکری دیگر عالمان اسلام است.