
مقالات
حوزههای تخصصی:
اغلب فیلسوفان مسلمان تحت تأثیر سنّت ارسطویی، موضوع متافیزیک را «موجود از حیث موجودیت» دانسته اند. تنها فارابی در تعریف شاذّی، «واجب الوجود» را موضوع حکمت قرار داد که مورد انتقاد جدّی ابن سینا قرار گرفت. سهروردی نیز در آثار به سبک مشّائی، گاه «وجود» را به معنای مصدری به کار برده است که بعدها در آثار ملّاصدرا انعکاس یافت ولی موضوع حکمت اشراقی سهروردی و مقسم نور و ظلمت، «شئ» است. گرچه سایر متفکّران به نحو ارتکازی، درباره موضوع مابعدالطبیعه سخن گفته-اند، امّا رجب علی تبریزی پایه گذار سومین جریان فکری در مکتب اصفهان، با رویکردی نو و ابتنا بر نظام مفهومی خاص، در این باره بحث کرده است. او با لحاظ دو شرط «عام تر بودن» و «قابلیت حمل بر موضوعات مختلف علوم»، بدین نتیجه می رسد که «شئ از حیث موجودیت» موضوع حکمت است. در مکتب نومشّائی تبریزی، مراد از «وجود»، بودن شئ در خارج و مقصود از «موجود»، شئ وجوددار است. بر این اساس، موجودات بالفعل به دو قسم کلّی واجب و ممکن تقسیم می شوند. مراد حکیم از واجب، مخلوقات ثابت و دائم الوجود هستند که عدم ناپذیر و در اصطلاح او، «ممکن خاص» نامیده می شوند و منظور از «ممکن»، اشیای متغیّر و «قابل وجود و عدم» هستند که به «ممکن عام» مصطلح شده اند. بنابراین «خداوند» حتّی مصداق واجب الوجود هم نیست و از این رو جزو مصادیق موضوع مابعدالطبیعه نخواهد بود. چنین نتیجه ای با رویکرد تنزیهی حکیم تبریزی در مباحث الهیات، هماهنگ است.
بررسی معنا و کاربرد عقل در فلسفه یونان باستان با تأکید بر افلاطون و ارسطو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مفهوم عقل یکی از واژه های پرکاربرد در دوره های مختلف فلسفه بوده است. پرسش اصلی این پژوهش این است که در دوره آغازین فلسفه در یونان باستان فیلسوفان چه تعاریفی از مفهوم عقل داشتند؟ هدف این نوشتار بررسی و تحلیل تاریخی مفهوم عقل نزد نخستین فیلسوفان یونان با تاکید بر افلاطون و ارسطو است. ادعای این مقاله این است که مفهوم عقل در ریشه های نخستین خود معانی متکثری در سه حوزه مختلف معرفت شناسی، هستی شناسی و اخلاق شناسی دارد، بنابراین دقت نظر فیلسوفانه ایجاب می کند که در استعمال این مفهوم و تعریف آن در متون به تکثر معانی مختلف آن توجه نماییم. در واقع تاکید اصلی ما بررسی کثرت معنایی عقل و اثبات نگاه کثرت گرایانه به معنای آن است که البته این دیدگاه در برهه ای کوتاه از تاریخ فلسفه و با تاکید بر دو فیلسوف آن دوره، بررسی می شود. منظور از تکثرگرایی عقلی این است که مفهوم عقل معانی و کاربردهای مختلفی را در برمی گرد که هر کدام به جای خود می توانند از اعتبار یکسانی برخوردار بوده و به کار بیایند. روش ما در این پژوهش، تاریخی- تحلیلی است تا با نگاه به منابع معتبر تاریخ فلسفه و متون اصلی به کاربردهای نخستین عقل پی ببریم.
تأثیر الگوی خدای قرآنی بر مفهوم خدا در اندیشه کندی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بازخوانی مفهوم خدا در اندیشه کندی با رویکرد قرآنی، سیمای دیگری از کندی معرفی می کند. کندی در تبیین مفهوم خدا بر «خالق بودن»خدا تأکید دارد و در رساله های مختلف از مجموعه رسائل فلسفی اش آنرا بازتاب داده است. پرسش اینست چگونه کندی از قرآن در مفهوم خدا بهره برده است؟ آیا می توان تبیین کندی از مفهوم خدا را قرآنی نیز دانست؟ کندی برای بیان مفهوم خدا و معرفی او به عنوان خالق، یا به صراحت از آیات قرآن بهره می گیرد یا بطور ضمنی از مضامین قرآنی از مفاهیم «حق»، علیم و عادل و قادر در توصیف خدا استفاده می کند. او در برخی رساله ها به آیاتی از قرآن کریم (سوره 36/ آیات 78-82؛ سوره 55/ آیه 6) استناد می کند و در بهره گیری مستقیم از قرآن، خدا را «خالق» و در بهره گیری از مضامین قرآنی خدا را «حق» می داند که دارای صفاتی قرآنی است. در این نوشتار با بررسی آن آیات و شرح کندی بر آن آیات درصددیم مفهوم خدا را با نگاه قرآنی بازخوانی کنیم و به پرسش ها پاسخ دهیم.
رابطه ایمان و اختیار از نگاه علامه طباطبایی و پل تیلیخ(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
رابطه ایمان و اختیار انسان، همواره در جوامع غربی و شرقی مورد بحث بوده است. در این پژوهش، به رابطه ایمان و اختیار و مقایسه دیدگاه های علامه طباطبایی و پل تیلیخ پرداخته شده است. علامه طباطبایی، در عین قائل شدن اختیار در کسب ایمان، آن را مرتبه ای قلبی و رتبه بعد از شناخت اولیه دین و مقدمه عمل و اطاعت می دانند در حالیکه پل تیلیخ ایمان را غایت قصوا یا دلبستگی نهایی تعریف کرده و آن را حاصل عمل همه وجود آدمی همچون عقل و اراده و احساس، دانسته و مرحله اول ایمان که یافتن متعلق ایمان است را امری اختیاری و مرحله تسلیم و دلبستگی به آن را امری غیر ارادی دانسته است.علامه طباطبایی در مباحث مفصل پیرامون ایمان و نقش اختیار انسان در نیل به ایمان را تبیین نموده اند. در تفکر اسلامی، علامه طباطبایی، حقیقت ایمان را تصدیقی قلبی می داند که شدت و ضعف پذیر است و مومن امنیت و اطمینانی کسب می کند که هرگز در اعتقاد خودش دچار تردید نمی گردد و ایمان را امری اختیاری می دانند.پل تیلیخ فیلسوف و الهی دان پروتستان نیز، در کتاب های خود از جمله، پویائی ایمان و الهیات سیستماتیک، به بحث پیرامون عقل و ایمان و اختیار با آن پرداخته است. ایمان از دیدگاه تیلیخ نه علم به حقیقتی است، نه علم به گزاره ای است و نه اختیار عقیده ای است.
اتحاد نفس با عقل فعال در اندیشه ابن سینا و صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسأله «اتحاد نفس با عقل فعال» از گذشته دور کانون توجه فیلسوفان به ویژه ارسطوئیان بوده، در سلسله کارکردهای معرفت شناختیِ عقل فعال تأثیر مستقیمی دارد. از رهگذر این جستار مشخص می شود که ابن سینا با محال انگاری مطلق اتحاد و اتحاد عاقل و معقول، اتحاد نفس با عقل فعال را نیز نمی پذیرد؛ اما صدرالمتألهین علی رغم پذیرش استحاله اتحاد ماهوی و مفهومی نفس با عقل فعال، اتحاد وجودی نفس با جنبه «لغیرهِ» عقل فعال را به مثابه اتحاد لامتحصل با متحصل می پذیرد و مستدل می نماید. به نظر می رسد کانون مباحث ابن سینا، اتحاد ماهوی آنهاست، از این رو با یافته های صداریی ناسازگار نیست؛ چنانکه از دیگرسو، برخی اشکالات نوصدرائیان بر دیدگاه صدرالمتألهین ناصواب می نماید که در متن نوشتار بدان ها پرداخته ایمنقد مبانی پذیرش عقل فعال همچون عقول عشره و نظام طولی فلسفه مشاء؛ ب. نقد اتحاد و یا اتصال دو وجود با یکدیگر بعد از فهم دقیق معانی اتحاد و اثبات این نکته که تنها معنای صحیح برای اتحاد، رسیدن نفس انسان به درجه وجودی عقل فعال و یا اتحاد با افاضات عقل فعال است. از جمله نارسایی های این مقاله می توان به تصویر ناصحیح اتحاد نفس با عقل فعال اشاره کرد که در جستار حاضر بررسی می شود. مقاله دوم با بررسی دیدگاه فلسفی ابن سینا نشان می دهد که «اشراق و افاضه صورت عقلی بالفعل» توسط عقل فعال و «دریافت و ارتسام به صورت عقلی یا شناخت عقلی» توسط عقل تحقق می یابد و عقل، در این ارتباط، متحد با عقل فعال نمی شود. از جمله نارسایی های این مقاله، عدم تحریر محل نزاع و عدم تنقیح براهین دیدگاه ابن سیناست.
انگاره تشکیک پذیری علم حصولی بر پایه مبانی صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بر پایه تشکیک در وجود و مسانخت وجود و معرفت که از مهمترین مبانی و بنیادهای وجودشناختی فلسفه صدرا هستند، «تشکیک در معرفت»که از مهمترین نتایج و فروع فلسفه صدراست و دارای تبعات معرفت شناختیِ قابل توجهی است، امری مستدل و قابل دفاع است.تشکیک پذیری معارف حضوری انسان، امری مسلّم و مقبول است؛ چه این قبیل معارف، برخاسته از سطح و مرتبه وجودی انسان هستند و هرچه این سطح و مرتبه در جایگاه برتری قرار داشته باشد، طبعاً معارف حضوری او که از سنخ وجودی هستند نیز در مرتبه برتری جای خواهند داشت. اما طبق دیدگاه رایج، علوم حصولی انسان، تشکیک ناپذیر و غیر قابل اتصاف به شدت و ضعف اند؛ چه این علوم، از سطح و مرتبه وجودی انسان برنمی خیزند، بلکه برخاسته از تصورات یا مفاهیمِ منطبق با ظرف واقعیت خارجی هستند و تشکیک در تصورات راه ندارد. با این حال، مدعای پژوهش حاضر این است که بر پایه مبانی و برخی یافته های فلسفه صدرایی، ممکن است بتوان انگاره تشکیک پذیری معارف حصولی انسان را نیز مطرح کرد و توجیهاتی برای آن پیشنهاد نمود. در این راستا و با هدف تبیین تشکیک در معارف حصولی، به لحاظ وجودشناختی و معرفت شناختی، به کیفیت سریان تشکیک در اقسام تصورات و تصدیقات پرداخته شده است.
نقش علم النفس صدرایی در تبیین وحدت عالم در حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تناظر انسان کبیر و انسان صغیر، مطلبی پایه ای در حکمت متعالیه است که کمک قابل توجهی به تبیین مباحث مختلف فلسفه صدرایی می کند. یکی از مباحثی که نیازمند تبیین در فلسفه صدراست، مسئله وحدت عالم با ابعاد مختلف آن است؛ مسئله ای عرفانی که نیازمند تبیینی عقلانی است. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه علم النفس صدرایی، به تبیین وحدت عالم در دو حوزه درونی و بیرونی پرداخته و با توجه به ابداعات ملاصدرا در علم النفس، به تطبیق مباحث نفس شناسی بر عالم به عنوان انسان کبیر همت گمارده است؛ تطبیقی که در کلمات خود صدرا نیز مشهود است. نتیجه این پژوهش، تبیین وحدت عالم در حوزه بیرونی به نحو بیان انحاء سه گانه وحدت جمعی، وحدت حقه ظلی و وحدت شخصی عالم بوده و در حوزه درونی نیز بساطت عالم را به معنای بساطت عقل اول توضیح داده و توجه به مراتب عالم را موجب ترکیب عالم از ماده و صورت دانسته بدون اینکه تعدد وجودی در آن حاصل آید.
رویداد و چیستی آن از دیدگاه علامه محمدتقی جعفری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
رویداد که در یک معنای عام، هر آن چیزی است که اتفاق می افتد، واقع می شود و یا رخ می دهد، در متافیزیک معاصر مقوله ای از مقولات جهان معرفی شده است. اگرچه اغلب متافیزیک دان ها وجود رویداد به عنوان یک مقوله را پذیرفته اند لکن در مورد چیستی آن اختلاف داشته و نسبت به تعریف آن رویکردهای مختلفی شکل گرفته است.بحث از رویداد و چیستی آن محدود به متافیزیک معاصر نبوده و در آثار فیلسوفان دیگر نیز قابل پیگیری است. برای این منظور توجه به رابطه و پیوند میان مفهوم رویداد (به معنای عام) و مفهوم تغییر و حرکت و در نظر گرفتن اینکه هر رویدادی معادل با حرکتی است، راهگشا است. اگرچه این معادل سازی از سوی برخی مورد اعتراض است لکن در این مقاله که پژوهشی بر مبنای اندیشه فیلسوف معاصر علامه محمدتقی جعفری است، قابل قبول نشان داده می شود. براساس همین رابطه میان رویداد و حرکت، چیستی رویداد در آثار جعفری پیگیری شده و مبتنی بر مبانی متافیزیکی او و نگاه متفاوتش به جوهر و عرض، رویداد در مقوله فعل یا انفعال تعریف جدیدی پیدا می کند.
خطاناپذیری علم حضوری و چالش پدیده عضو خیالی (بررسی و پاسخ)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در نظام مبناگرایی برخی فیلسوفان مسلمان، علم حضوری زیربنای سایر معرفت هاست. ازجمله ویژگی های مهم این معرفت پایه، خطاناپذیری آن است که البته اشکالات متعددی به آن وارد شده است. در این مقاله یکی از این اشکالات، به نام «پدیده ی عضو خیالی» بررسی شده است. طبق این اشکال، گاهی مدرِک در برخی اعضای خود احساس درد می کند، درحالی که فاقد آن عضو است. بنابراین مدرک واجد احساسی غیرواقع نما شده است و چون محسوسات از جهتی مصداق علم حضوری هستند، می توان چنین نتیجه گرفت که علم حضوری خطاپذیر است. برای پاسخ به این اشکال تبیین دو مقدمه ضروری است، اولاً وجود ادراک حسی، مغایر با وجود متعلق مادی آن است. ثانیاً این احساس مشتمل بر احساسات متعددی است که از طریق قوای حسی متعدد برای مدرک حاصل شده است. با لحاظ این دو نکته، خطا در پدیده عضو خیالی از دو جهت واقع می شود: اول، جایی که وجود ادراک حسی از حیث حکایی اش اعتبار می شود و این اعتبار نیز اعتبار عقل است، نه حس. دوم، جایی که عقل درباره روابط بین این احساسات حکمی صادر می کند. اگر محسوس ظاهری صرفاً از حیث حضوری بودن و بدون دخالت و اعتبارات عقل دیده شود، خطاناپذیر است.
نگاهی به مفهومِ استحمار: جامعه شناسی دین در بستر سنت پسا-استعماری در خوانش شریعتی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
شریعتی در آثار متعدد خود به مفهوم استحمار بسیار اشاره می کند. در این مقاله به این مسأله پرداخته شده که این مفهوم چه تفاوت یا تشابهی با مفاهیمی همچون «استعمار»، «استثمار»، «امپریالیسم»، «ازخودبیگانگی»، «اسیمیلاسیون»، «الیناسیون»، یا «عوام فریبی» دارد. به بیانی دیگر، آیا «استحمار» معادل «عوام فریبی» یا از «خودبیگانگی» است یا یک مفهوم ابداعی توسط شریعتی برای تبیین یک وضعیت اجتماعی است.در نگاه شریعتی، مفهوم «استحمار» ربط وثیقی به ساماندهی وضعیت اجتماعی در بافت جامعه انسانی دارد. این وضعیت صرفاً یک مدالیته روانشناختی نیست، بلکه مربوط به ساختارهای ذهنی عینی جامعوی و نهادهای اجتماعی در چهارچوب کنش های انسانی است. به عبارت دیگر، هنگامی که شریعتی از «استحمار» سخن به میان می آورد، به زبانی جامعه شناسانه تلاش در استنطاق از ساختارهای پیدا و پنهان جامعه می کند و نه صرفاً بیان یک حالت روانی در فردی که دچار اختلالات رفتاری گردیده است.روش مطالعه در این مقاله، روش تجزیه و تحلیل متون است. ، ،