فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۱۴٬۹۰۵ مورد.
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۱ بهار ۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۸۱)
45-80
حوزههای تخصصی:
به باور رایج، اندیشیدن فقط مخصوص گفتمان فلسفی و فلاسفه است. پرسش اصلی پژوهش از این قرار است: اندیشیدن «با» نقاشی چگونه و به چه طریقی ممکن است؟ با تحلیل آرای دلوز در منابع مختلف و تفسیر آنها در ساختار پژوهش پیش رو می توان برای پاسخ به پرسش گام برداشت. برای اندیشیدن باید با دشمنانِ اندیشه، مبارزه کرد. اندیشیدن در نگر دلوز، زمانی رخ می دهد که جریان پیش فرض های اندیشیدن جزمی و خودانگیخته قطع می شود. در نتیجه قطع این جریان، با آشوب روبرو می شویم. شرط اندیشیدن رویاوریی با نااندیشنده و آشوب است. نقاش با تکیه به منطق احساس، احساس مرکب از درکمایه و حالمایه، سطح زیباشناختی مکمل احساس، کلیشه ها را در آشوب غرقه می سازد. از آن آشوب، به یاری مفاهیم تصویری مانند آشوب-فاجعه، آشوب-بذر، دیاگرام بیرون می کشد. به یاری آنها و آزمونگری نسبت ها و ترکیب های سازگار با توان ناب خود، آشوب و کلیشه ها را پشت سر گذاشته و نظم جدیدی را برای ورود به دنیای تصویری تازه می پذیرد با رهایی از قید و بند بازنمایی و فیگوراسیون از طریق نیروی دیاگرام، نظم دستی دیگری به دنیای بصری تزریق می شود. ایجاد فضایی از امکان هایی بی سابقه برای تحقق امر واقع، امر واقع تصویری را آشکار می کند.در نهایت مفاهیم تازه تصویری چون دیاگرام به او فرمان می دهد چگونه هوای تازه نظم نوین را استثمام کند. این شیوه اندیشیدن یعنی هماهنگ شدن با دیاگرام، فعلی کردن آن، لوگوس و پاتوس را هم سطح می کند و مبنای اتوس قرار می گیرد. در نتیجه طی این مسیر، نقاش با مسائل نقاشی و مفاهیم تصویری می تواند بیندیشید.
تبیین مسئله طرد رنگ ها از منظر ضرورت ساختاری در تراکتاتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۰/۱
9 - 32
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی مسئله طرد رنگ ها در رساله منطقی-فلسفی ویتگنشتاین می پردازد. ویتگنشتاین در این کتاب تصریح می کند که تنها یک نوع ضرورت وجود دارد و آن ضرورت منطقی است. بااین حال، مسئله طرد رنگ ها –به این معنا که دو رنگ نمی توانند هم زمان در یک نقطه از مکان قرار گیرند– چالش جدی برای این دیدگاه به وجود می آورد. زیرا از یک سو عطف هم زمان دو گزاره رنگی (برایِ مثال، «نقطه الف قرمز است» و «نقطه الف سبز است») ممکن نیست و، از سوی دیگر، به نظر نمی رسد که این امتناع یک تناقض منطقی باشد. تاکنون راه حل های مختلفی برای رفع این چالش پیشنهاد شده است. این مقاله، با تحلیل انتقادی راه حل های مطرح شده، مفهوم «ضرورت ساختاری» را معرفی می کند، ضرورتی که از حدود و امکان های ترکیبی اشیا ناشی می شود. سپس، در پرتو این مفهوم می کوشد نوعی ضرورت منطقی متفاوت از همان گویی را تبیین کند و نشان دهد که چگونه این تبیین می تواند پاسخی مناسب به مسئله طرد رنگ ها ارائه دهد.
بررسی سینمای برگمان از منظر فلسفه های اگزیستانس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار به تحلیل سینمای اینگمار برگمان از منظر فلسفه های اگزیستانس می پردازد. برگمان، که به عنوان یکی از فیلمسازان برجسته و تاثیرگذار قرن بیستم شناخته می شود، به طرزی ماهرانه از زبان سینما برای بررسی دغدغه های عمیق و اساسی وجود انسانی استفاده می کند. آثار او بر مقولاتی همچون جستجوی معنا، حس فراگیر تنهایی، اجتناب ناپذیری مرگ و بحران هویت شخصی تمرکز دارد. فیلم های برگمان، به ویژه آثاری که به مضامینی مانند معنای زندگی، اضطراب وجودی و رویارویی فرد با احساس پوچی پرداخته اند، به یکی از مهم ترین جلوه های سینمایی فلسفه های اگزیستانس تبدیل شده اند. فلسفه هایی، که تحت تأثیر اندیشمندانی چون هایدگر، کی یرکگور و نیچه شکل گرفته است و به مفاهیمی مانند آزادی انسان، مسئولیت فردی، انتخاب و مواجهه با مرگ می پردازد. این رویکرد فلسفی تلاش می کند تا مبارزه انسان برای یافتن معنا در جهانی بی تفاوت و ظاهراً بی معنا را درک کند و بحران های روانی و عاطفی ناشی از مواجهه با این پرسش های اساسی را بررسی کند. این نوشتار بر آن است تا نسبت های میان ایده های فلسفه های اگزیستانس و روایت های سینمایی برگمان را با تمرکز ویژه بر فیلم های نور زمستانی ، توت فرنگی های وحشی ، مهره هفتم و فریاد ها و نجوا ها بررسی کند.
نقد دوگانه علیت-اتفاق و حل چالش ناشی از آن بر مبنای ایده جهان های ممکن لوئیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
۱۹۰-۱۷۹
حوزههای تخصصی:
دوگانه علیت-اتفاق از جمله مسایل مهم تاریخ اندیشه بشری است. نظریه علیت در فلسفه اسلامی بر محور امکان ماهوی شکل گرفته و پس از گذار از دوره ابتدایی، در علامه طباطبایی به اوج خود رسیده است. از سوی دیگر نظریه صدفه نیز بعد از تکامل خود، در دیوید هیوم به کمال خود رسید. طرفین نزاع حول این محور بحث می کنند که آیا رجحان وجود بر عدم در ماهیات نیازی به علت مرجح دارد یا خیر؟ صرف نظر از اینکه رجحان مذکور توسط علت باشد یا اتفاقی، سوال مهم تر این است که آیا وقوع رجحان مذکور در ماهیت ممکن است یا خیر؟ در صورت محال بودن این رجحان، ضرورت وجود دیدگاه سوم و خروج از دوگانه مذکور تثبیت می شود. این مقاله در صدد تبیین چالش مذکور و ارایه راه حلی براساس ایده جهان های ممکن لوئیس است. البته این دیدگاه ارتباطی به دیدگاه علی لوئیس ندارد.
اسپینوزا و انقلاب متافیزیکیِ رهایی از تعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۹
115 - 132
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تلاش کرده ایم تا با تکیه بر نحله متفکران نواسپینوزایی معاصر، این ایده را مطرح کنیم که می توان اسپینوزا را یگانه پیشگام در واژگونی هژمونی متافیزیک غرب، نسبت به اخلافی همچون نیچه و هایدگر قلمداد کرد. این ادعا را در پرتو امکاناتی که فلسفه او پیش روی ما نهاده است و همچنین، انقلابی که در سنت متافیزیک رقم زده است، به میان آورده ایم. به یک معنا، او نجات بخش فلسفه بوده است و با طرح متافیزیکِ درون ماندگار، ادامه حیات فلسفه در مسیری جدید را ممکن کرده است. نقطه عزیمتمان را با اشاراتی کوتاه از تأثیر فلسفه او بر متفکراِن پس از خود و تضارب آرای ایشان آغاز می کنیم و در ادامه، از رهگذر بررسی برخی از مضامین فلسفه او در قالب سه گانه های متناظر، پرسش هایی را مطرح می کنیم که از دروازه متافیزیک درون ماندگار اسپینوزا سر بر می آورند و تلاش می کنیم نشان دهیم چرا و چگونه فلسفه او پس از گذر چند قرن، همچنان معاصر با زیست جهان ما جلوه می کند؛ فلسفه ای که پیوسته در حال نوزایی امکان هایی بدیع برای ساحت فلسفه است.
Caring Space-Time Travel Through Poetry(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تیر ۱۴۰۴ شماره ۵۱ (Special issue: Care & Time)
163 - 179
حوزههای تخصصی:
Poetry ferments space-time travel. Engaging with poetry can disrupt the drumbeat of neoliberal temporal demands by providing a mindful opportunity for intimate connections with people we do not know. Sitting with a poet’s words can represent a pause that takes us out of one time and shifts us to another. A poem may connect the reader with people who have passed from this earth, suggesting that caring moral imagination is not circumscribed to the living. This article explores selections from Janice N. Harrington’s collection, The Hands of Strangers: Poems from the Nursing Home. Harrington’s poems delve into the physical intimacy of care workers and the cared-for, which is otherwise reserved for our society's private sphere of family settings, thereby extending the concept of poetry of witness to a small, intimate, albeit institutionalized setting that, at its core, exists to provide care to others. Specific poems are interrogated for their implications for the reader’s experience of space-time travel, including strengthening the skills of the caring imagination beyond the experience of the words. Poetry allows the reader to travel back to a witnessed event, engaging with shifts in time and space within the parameters of the poem while helping us develop our imaginative skills to continue witnessing experiences and enhance our ability to care in the present and future. The caring imagination required to engage with the poetry of witness is not a static capacity. Instead, through poetry, our imaginative skills can be further cultivated to help us empathetically space-time travel.
عیب و هنر دفاع مبتنی بر اختیار در محک حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱۵
26 - 50
حوزههای تخصصی:
دفاع مبتنی بر اختیار، پاسخی است که معضل شر اخلاقی، معمولا پیدا کرده است، که در بین بسیاری از فیلسوفان تلقی به قبول شده است. آلوین پلنتینگا در دوران معاصر این پاسخ را تقویت کرده و با بیانی فنّی، آن را به مصاف معضل منطقی شر به ویژه شر اخلاقی برد. باوجود ویژگی ایجابی آن در پاسخ به معضل منطقی شر، هنگامی که محک حکمت متعالیه به میان می آید، برخی از پیش فرض ها، مبانی و لوازم این دفاع، در تقریر پلنتینگا، با چالش های جدی روبه رو می شود که پذیرش آن را حتی به عنوان دفاعیه و نه تئودیسه با دشواری هایی روبه رو می کند که برای حل آن ها، باید چاره اندیشی های دیگری کرد. این رویارویی، با روش تحلیلی، برخی از این مفروضات و لوازم را بررسی می کند. تفسیر قابل خدشه از رابطه انسان با خداوند، رویکرد ناسازگارباورانه آن در تبیین رابطه اختیار و تعین گرایی علّی، پذیرش اصل امکان های بدیل به سان امر قوام بخش اختیار، مختار ندانستن خداوند و ناکامی در پاسخ به مسئله قرینه ای شر ازجمله این پیش فرض ها، لوازم و اشکالات است.
واکاوی مقومات علم شناختی دانش آینده پژوهی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱۵
76 - 100
حوزههای تخصصی:
گسترش رویکرد آینده پژوهی اسلامی و ظهور دیدگاه ها و نظریات متعدد در این زمینه، این دغدغه را ایجاد می کند که آینده پژوهی اسلامی چنانچه بخواهد به مثابه یک دانش اجتماعی روشمند، متکفل تصویرپردازی از آینده مبتنی بر فرهنگ اسلامی و بومی باشد، باید بر اساس ضوابط و معیارهای علم شناسی سامان یابد. این پژوهش مبتنی بر روش مطالعه اسنادی، مرور سیستماتیک و توصیف و تحلیل دیدگاه ها و آثار صاحب نظران حوزه آینده پژوهی اسلامی، بر اساس دو مبنای «علم شناسی منطقی» و «رئوس ثمانیه» و با الهام از چارچوب شناختی هنجاری سورل، به تطبیق و نسبت سنجی دیدگاه ها و آثار مذکور با معیارهای معرفی شده در این دو سنت علم شناسی مسلمین پرداخته است. بر این اساس آینده پژوهی اسلامی چنانچه بخواهد به مثابه یک دانش معرفی شود باید دربردارنده هیئتی جامع و منسجم از بنیان های فلسفی، مبادی تصدیقی و اصول موضوعه، تعریف و ماهیت، موضوع، مسائل اصلی، غرض، روش شناسی و روش باشد. یافته های حاصل از مرور آثار حوزه آینده پژوهی اسلامی نشان می دهد که علی رغم وجود دیدگاه های مختلف، هر یک از این آثار به نحوی بر برخی از معیارهای علم شناسی منطبق بوده و بنیان ، موضوع، غایت، نظام دانایی، نظام گرایشی و روش شناسی واحدی بر این آثار حاکم است. وجود چنین ویژگی هایی در مطالعات آینده پژوهی اسلامی، تصویری نسبتاً منسجم از یک حوزه دانشی را در مرحله پیشادانش نشان می دهد.
اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان بر انگیزش درونی پیشرفت تحصیلی بر اساس داستان های فلسفی و عرفانی: بررسی فرضیه مک کللند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عمده پژوهشها بر سنجش اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان (فبک) در ایران فارغ از نوع داستان تاکید دارند. مک کللند، نوع داستانهای کودکان را شاخصی برای پیشرفت معرفی کرد. هدف پژوهش حاضر، آزمون فرضیه مک کللند در خصوص تاثیر نوع داستان بر انگیزش پیشرفت تحصیلی کودکان بود. به همین منظور، دو مطالعه صورت گرفت. در مطالعه اول، اثربخشی حلقه کندوکاو بر اساس داستانهای فلسفی مورد بررسی قرار گرفت و در مطالعه دوم، اثربخشی حلقه کندوکاو بر اساس داستانهای عرفانی. روش پژوهش، شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. به گروه آزمایش طی 10 جلسه 120 دقیقه ای بسته آموزش فلسفه برای کودکان ارائه شد؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. مقیاس انگیزش درونی پیشرفت تحصیلی که توسط ویگ فیلد و کامبریا برای دوره ابتدایی طراحی شده بود به عنوان ابزار استفاده شد. آزمودنی ها شامل دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس(آنکوا) انجام شد. یافته ها نشان دادند که حلقه کندوکاو داستانهای فلسفی ( ) به نسبت داستانهای عرفانی ( ) تاثیر معناداری بر انگیزش پیشرفت درونی تحصیلی کودکان داشت. نتیجه آنکه، فرضیه مک کللند تایید شد و اثربخشی فلسفه برای کودکان تحت تاثیر نوع داستانی است که در حلقه کندو کاو مورد بررسی قرار می گیرد.
تأثیر آموزش کارآفرینی بر مهارت اجتماعی و خلاقیت کودکان پیش دبستانی 5 تا 6 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش کارآفرینی بر مهارت اجتماعی و خلاقیت کودکان پیش دبستانی 5 تا 6 ساله انجام شد. روش تحقیق کمی و بصورت نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل و استفاده از پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه ی دانش آموزان پیش دبستانی 5 تا 6 ساله شهر اصفهان بود که به شیوه ی نمونه گیری در دسترس، دو گروه 15 نفری از دانش آموزان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مهارت اجتماعی تاکی و ترند (2014) و آزمون تفکر خلاق تورنس (1990) بود. پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ برای مهارت اجتماعی (82/0) و برای خلاقیت (83/0) به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آمار توصیفی و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس) با نرم افزار spss (23) استفاده شد. یافته ها نشان داد که آموزش کارآفرینی بر مهارت اجتماعی، تاثیر معنادار (05/0p<، 012/11F=) داشته است. همچنین یافته ها نشان داد آموزش کارآفرینی بر خلاقیت کودکان پیش دبستانی، تأثیر معنادار (05/0p<، 224/11F=) داشته است. در نتیجه با آموزش کارآفرینی برای دانش آموزان پیش دبستانی می توان مهارت های اجتماعی و خلاقیت آنها را تقویت نمود.
مولفه های ایمان گرایی کیرکگور
منبع:
الهیات سال ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۲
91 - 103
حوزههای تخصصی:
در این نوشته به بررسی و نقد نظریه مولفه های ایمان گرایی کیرکگور پرداخته می شود گفته خواهد شد که ایمان گرایی کیرکگور مبتنی بر حفظ ایمان علی رغم عقل است. یعنی انسان می تواند بر ضد یک مدعا دلیل آفاقی و عینی داشته باشد و در عین حال به آن، ایمان داشته باشد. به نظر او ایمان آوردن یک امر اختیاری است.و دینداری باید مبتنی بر خطر و جهش ایمانی .در این نوشته به بررسی و نقد نظریه مولفه های ایمان گرایی کیرکگور پرداخته می شود گفته خواهد شد که ایمان گرایی کیرکگور مبتنی بر حفظ ایمان علی رغم عقل است. یعنی انسان می تواند بر ضد یک مدعا دلیل آفاقی و عینی داشته باشد و در عین حال به آن، ایمان داشته باشد. به نظر او ایمان آوردن یک امر اختیاری است.و دینداری باید مبتنی بر خطر و جهش ایمانی در این نوشته به بررسی و نقد نظریه مولفه های ایمان گرایی کیرکگور پرداخته می شود گفته خواهد شد که ایمان گرایی کیرکگور مبتنی بر حفظ ایمان علی رغم عقل است. یعنی انسان می تواند بر ضد یک مدعا دلیل آفاقی و عینی داشته باشد و در عین حال به آن، ایمان داشته باشد. به نظر او ایمان آوردن یک امر اختیاری است.و دینداری باید مبتنی بر خطر و جهش ایمانی
Life. Time(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This article juxtaposes different and conflicting temporalities as configured in the context of care and caring. Weaving together (1) an autobiographical narrative in which I share parts of my own breast cancer journey with (2) research with men employed as care workers in Australia, I attempt to get at how differentially experienced temporal densities, trajectories, and orientations can be found when receiving and giving care. The slow and deep time of experiencing sickness, and the protective, forgetful time induced by medical trauma – both often perceived as nonlinear time –, clash with the neoliberal, sped-up, linear temporality of the late-capitalist medical industrial complex; leaving care workers and cared-for squeezed between temporalities that can be, and are, at odds with each other. The theoretical framing holding my consideration of these different ‘kinds’ of time, is a composite of feminist care ethics scholarship, critical time studies and the literary work by the Aboriginal author and scholar Mykaela Saunders. Specifically, I draw on Saunders’s short story ‘Buried time’, in which she connects with Aboriginal deep time and writes the abolition of colonial clock time into being. Taking a cue from Saunders narrative, I maintain that the temporalities of colonial/racial capitalism evince segmentation, fragmentation, and, ultimately, destruction. This is a mechanistic time not suitable for human and more-than-human life’s flourishing (that includes living and dying as well as possible); as such, it is a temporality that stands against the relational paradigms of care theory.
رابطه عواطف و ظرفیت اخلاقی در فناوری های هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
19 - 40
حوزههای تخصصی:
فناوری های هوش مصنوعی، در مقایسه با مصنوعات پیشین دارای قابلیت هایی جدید هستند که مسائل اخلاقی متفاوتی را مطرح می کند. از جمله این مسائل، بحث درباره عاملیت اخلاقی هوش مصنوعی است. مسئله عاملیت اخلاقی مصنوعی، پرسش های نظری و عملیاتی مختلفی را مطرح می سازد؛ مانند این که شروط لازم و کافی برای عاملیت اخلاقی چیست، چطور می توان برقراری این شروط را در مصنوعات بررسی کرد، عاملیت اخلاقی دارای چه سطوح و درجاتی است و هر سطح از عاملیت اخلاقی برای واگذاری چه نوع وظایفی مناسب است. یکی از موضوعات پرتکرار در بحث حول عاملیت اخلاقی مصنوعی، عواطف است. فیلسوفان مختلفی به عواطف به عنوان عاملی اشاره کرده اند که در وجود یا عدم و میزان ظرفیت اخلاقی مصنوعات مدخلیت دارد. در این مقاله به رابطه میان عواطف و ظرفیت اخلاقی هوش مصنوعی خواهیم پرداخت. پرسش اصلی این است که عواطف در ارتقاء ظرفیت اخلاقی فناوری های هوش مصنوعی نقشی مثبت دارند یا منفی؟ چهار استدلال از جانب موافقین نقش مثبت عواطف در ظرفیت اخلاقی استخراج و صورت بندی می شود که شامل استدلال از طریق «حساسیت اخلاقی»، «عقلانیت محدود»، «برآورد خطر» و «مجازات پذیری» می شود. همچنین چهار استدلال از جانب مخالفین نقش مثبت عواطف در ظرفیت اخلاقی هوش مصنوعی ارائه می شود که شامل استدلال از طریق «ربایش عاطفی»، «سراب عواطف»، «پارادوکس انسان انگاری و انسانیت زدایی همزمان» و «مهارت زدایی اخلاقی» است. در نهایت، با شفاف سازی نقاط نزاع دو طرف بحث، دیدگاه های فوق مورد تحلیل قرار گرفته و چالش های اخلاقی پیاده سازی عواطف در هوش مصنوعی شرح داده می شود.
فرگه و مفاهیم وجهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۴ شماره ۴۰
1 - 12
حوزههای تخصصی:
فرگه در مفهوم نگاشت می گوید مفاهیم وجهی درون منطق جایی ندارند. البته او تعاریفی برای این مفاهیم ارائه می دهد تا نحوه به کارگیری آن ها در زبان را تبیین کند؛ ولی تعاریف او با دو مشکل روبه رو هستند: اول آنکه ارتباطات معمول بین مفاهیم ضرورت و امکان را حفظ نمی کنند و دوم اینکه تفاوتشان با مفاهیم پیشینی/پسینی و تحلیلی/ترکیبی روشن نیست. در اینجا، تقریری از موضع فرگه درباره مفاهیم وجهی ارائه می کنیم که اولاً با این مشکلات مواجه نیست و ثانیاً با سایر ایده ها و نظرات او هم خوانی دارد. فرگه مفاهیم وجهی را بر اشیاء یا گزاره ها حمل نمی کند، بلکه آن ها را وصف رابطه استنتاجی می داند. مفاهیم وجهی بیانگر ویژگی و خصوصیتی از رابطه استنتاجی هستند؛ ولی همچنانکه نمی توان در منطق از رابطه استنتاجی سخن گفت، سخن گفتن از ویژگی های آن هم در منطق جایی ندارد. این خوانش از نظرگاه فرگه، هم ارتباط سنتی میان مفاهیم ضرورت و امکان را حفظ می کند هم تفاوت این مفاهیم را با مفاهیم پیشینی/پسینی و تحلیلی/ترکیبی نشان می دهد.
بررسی اعتبار آزمایش های فکری به عنوانِ روش فلسفه ورزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۰/۱
101 - 121
حوزههای تخصصی:
آزمایش های فکری در فلسفه معاصر کاربردهای مختلفی (معرفتی، توصیفی، اکتشافی) داشته اند. استفاده معرفتی از آن ها با هدف دریافت شهودهایی ست که قضاوت های ناشی از آن ها به عنوانِ شواهد در مقدمات استدلال های فلسفی به کار روند. موافقان استفاده از چنین آزمایش هایی به تشابه قضاوت های ناشی از آن ها با قضاوت های روزمره و، درنتیجه، اعتبار یکسان این دو نوع قضاوت اشاره دارند. استدلال اصلی آن ها در این مورد دفاع همسانی است که، مطابق آن، استدلال می کنند که قضاوت های آزمایش های فکری ظرفیت روان شناختی یکسانی با قضاوت های روزمره دارند. از سمت دیگر، مخالفان اغلب از غیرقابل اتکابودن این نوع از شهودها سخن می گویند و تلاش می کنند نشان دهند که این دو نوع قضاوت، اولاً، یکسان نیستند و، ثانیاً، حتی با پذیرش همسانی آن ها، درخصوصِ اعتبارِ خودِ قضاوت های روزمره نیز باید محتاط بود. در اینجا قصد دارم، با دسته بندیِ انواع اعتراضات به به کارگیری آزمایش های فکری و دفاع هایی که از چنین آزمایش هایی صورت گرفته است، به آن دسته از اعتراض هایی بپردازم که کاربرد معرفتی شهودهای به دست آمده را زیر سؤال می برند. قصدم آن است که، پس از معرفی این اعتراض ها، استدلال کنم که حتی اگر فرض کنیم که برخی انتقادات واردند، کنارگذاشتنِ این روش به دقیق تر شدن نتایج استدلال ها کمکی نخواهد کرد و، درنهایت، در بخشی از مسیر فلسفه ورزی ناچاریم از آزمایش های فکری استفاده کنیم و بر شهود تکیه داشته باشیم.
بازتاب اندیشه ی رواقی گری در شعر سهراب سپهری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
49 - 68
حوزههای تخصصی:
مکتب رواقی، از مکاتب مهم فلسفی است که واکنشی قاطعانه برای اتفاقات زندگی ارائه می دهد. زندگی سازگار با طبیعت انسانی و طبیعت جهان شمول، رکن اساسی این مکتب است. با تفحص در آموزه های رواقیون و مقایسه ی آن با اشعار سپهری، این مدعا به اثبات می رسد که سهراب شیفته ی تمدن، مکاتب کهن و اسطوره هاست و از این مکتب تأثیر پذیرفته است. در نتیجه می توان مؤلفه های اندیشه ی رواقیون را در آثار شاعری چون سپهری یافت و ایشان را از رواقیون ایرانی پنداشت. هدف این نوشتار بیان چندی از نقطه نظرات رواقیون با هدف تأمین آرامش درونی برای جوامع بشری است که در اشعار سهراب سپهری نمود پیدا می کند. همچنین به بررسی ابعاد زندگی انسان و دغدغه های سهراب و فیلسوفان رواقی پرداخته و در نتیجه راهکارهایی را ارائه می دهد. روش اجرای پژوهش، تطبیقی_کیفی است و بر آن است میان اندیشه های رواقی واشعار سپهری مطالعه تطبیقی انجام دهد تا مشخص شود شباهت ها و همگونی های سپهری درباره ی انسان، اخلاق و جهان رواقیون تا چه اندازه است. یافته ی پژوهش این انگاره را سامان می دهد که به کار بردن اندیشه ی رواقیون سبب سعادت می شود و همان طور که از اشعار سهراب پیداست، راز خوشبختی و خوب زیستن درسهل گیر بودن نسبت به مسائل و مشکلات زندگی است.
خاستگاه و ساختار عقلانیت ابزاری و نقد آن از منظر فلسفه، اقتصاد و جامعه شناسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
89 - 115
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی خاستگاه و ساختار عقلانیت ابزاری و همچنین نقد آن از چشم انداز فلسفه،اقتصاد و جامعه شناسی است.فرضیه اصلی پژوهش این است که عقلانیت ابزاری از دل ساختار و الگوی شناسایی عقل به مثابه ابزار شناخت حقیقت پدید آمده و دچار دگردیسی در علوم مختلف شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که عقلانیت ابزاری به مثابه وسیله شناخت در فلسفه، اقتصاد و جامعه شناسی بر پایه ساختار دوگانه گرای ذهن و از دل ثنویت هایی چون معقول/محسوس، سوژه/ابژه،عقل/تجربه ،هدف/وسیله، طبیعی/مصنوعی پدیدار گشته است و از عصر روشنگری با تمرکز بر ثنویت وسیله/هدف، برمبنای جنبه عقلانی وسایل(گزینش بهترین ابزار حداکثر سازنده مطلوبیت) و غیرعقلانی هدف(امیال و ارزشها) تداوم یافت. .با این وجود در پی جنبش های فکری نوینی که در علوم اقتصاد، جامعه شناسی، فلسفه ، عصب شناسی ، محیط زیست و علوم کامپیوتری رخ داده است، عقلانیت ابزاری و مبانی ساختاری آن مورد انتقادهای فراوانی شده است و گرایش به سمت نفی ابزارگرایی انسان و خردستیزی نمود بیشتری دارد. برآیند مشترک این نقدها بر نفی سوژه باوری، سلطه ابزاری، فردگرایی انحصاری ،کامل-پنداری عقلانیت و لزوم توجه به یکپارچگی انسان با طبیعت ،نفی برتری و استیلای انسان، تعامل و برهمکنش انسان با محیط پیرامونی حکایت دارد.
بررسی تأثیر تجرد نفس وعلم، بر تاریخمندی فهم، از طریق تحلیل مراتب ادراک با تأکید بر نظرات علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۱
31 - 52
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تعامل میان نظریه تاریخمندی فهم در هرمنوتیک فلسفی و تأثیر تجرد روح برآن می پردازد. هرمنوتیک فلسفی، با تأکید بر پدیدارشناسی، انسان و تمام ابعاد وجودی او، من جمله فهم را زمانی و تاریخی می داند. در مقابل فلاسفه اسلامی بر بعد مجرد انسان و تجرد علم تأکید دارند، و ادراک انسانی را فعلی از قوای نفس می دانند. این پژوهش با تحلیل مراتب ادراک و نقش جسم و روح در هر یک از مراتب، به دنبال پاسخ به این پرسش است که آیا تجرد نفس و روح، ناقض نظریه تاریخمندی فهم است و این نظریه بدون در نظرگرفتن بعد مجرد انسان بنا نهاده شده است یا خیر؟ پاسخ به این سوال از طریق واکاوی مراتب ادراک به روش تحلیلی توصیفی مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد اگرچه تجرد نفس، با مبنای پدیدارشناسی در تاریخمندی فهم سازگار نیست، اما نظریه تاریخمندی به طور کامل با تجرد روح ناسازگار نیست. در برخی موارد مانند ادراکات حضوری و تصدیقات بدیهی، و بازادراک شده، تاریخمندی منتفی است و در چارچوب نظریه بازگشت علوم حصولی به حضوریِ علامه طباطبایی، تاریخمندی ادراکات حصولی، در مرتبه ادراک حضوری منتفی است. از این رو تجرد روح، ناقض ذاتی بودن تاریخمندی در فهم است
Seeking a Culturally Relevant Ethic of Care for Mexican/Mexican American Youth: a revolucionista ethic of care and its wily, tactical mechanism of humor(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Black and Latina female educators have for centuries prepared children of color to resist dehumanization, claim full citizenship, and transform oppression through culturally specific Critical Feminist Ethics of Care. In 2018, I detailed a Revolucionista Ethic of Care specific to the needs and strengths of Mexican/Mexican American (Mexicanx/a/o) youth which offers a subterraneous social justice ethic of care through the curriculum and pedagogy of four female Spanish-speaking New Mexican (Nuevomexicana) and Mexican American (Mexicana) educators. Through this land-based Chicana Feminist Testimonio Methodology, I unearth a resistant, healing Critical Feminist Ethic of Care framework for (Nuevo)Mexicana/o children and communities which enriches the field of Care scholarship through its embodied, land-based epistemologies. I explore the ways in which four (Nuevo)Mexicana educators operationalize play and humor within their Ethic of Care to 1) open access to a mythic time/space continuum wherein they may access the historical and ongoing wounds of injustice fueling them, 2) gleefully travel to students’ multiple worlds, and 3) forge liminal spaces of joy for Mexicanx/a/o youth to shape futures of thriving. This work offers ancient, practiced tools of resistance and healing in this new and yet historicized moment of racialized hostility and hate against Communities of Color in the United States.
تبیین و تحلیل علیت در اندیشه هیوم و نقد آن بر مبنای اندیشه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
136 - 152
حوزههای تخصصی:
مراد از علیت ، همان رابطه وابستگی وجودی است ؛یعنی اگر علت نباشد، وجود یافتن معلول محال است. به اعتقاد هیوم تجربه انسانی، شامل هیچ گونه ارتباط ضروری میان موارد جزئی تجربه حسی نیست و رابطه علیت، چیزی جز تعاقب دو حادثه نیست. نسبت دادن هر رابطه ای به تجارب انسانی، مربوط به عادات ذهنی یا تمایلات انسان ها است نه آن چه که دیده می شود. در نتیجه آن چه قوانین طبیعت نامیده می شود، ضروری نیست و خلاف آن، ممکن است. در مقابل نظریه هیوم، پاسخ های متعددی از جانب فیلسوفان اسلامی از جمله علامه طباطبایی داده شده است. به نظر علامه، علت و معلول دارای رابطه وجودی و واقعی است و تصور انسان ها از علیت، جدای از تصور تعاقب است. ممکن است در مواردی، تعاقب باشد؛ ولی علیتی در کار نباشد؛ یعنی تعاقب اعم از علت و معلول است. در برخی موارد هم که میان علت و معلول تقارن زمانی وجود دارد، بدون در کار بودن توالی و تعاقب، حکم به علیت می شود. برخی از اصول عقلانی نیز وجود دارد که تجربه متکی بر آن ها است؛ مانند اصل امتناع صدفه که هیچ حادثه ای نمی تواند بدون علت باشد. دیگری اصل سنخیت علت و معلول است که از هر علت معینی معلول معینی به وجود می آید و این دو اصل ذکر شده متفاوت از اصل علیت است و نباید با اصل علیت خلط شود.