مطالب مرتبط با کلیدواژه

تعلق نفس به بدن


۱.

بقاى نفس انسان در دیدگاه فارابى، ابن‏سینا و صدرالمتالهین

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نفس انسانى اتحاد نفوس نفس کلى اتصال نفوس با عقل فعال تعلق نفس به بدن حرکت جوهرى اتحاد عاقل و معقول

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۸۰
چکیده این مسئله که نفوس چه انسان‏هایى بعد از مرگ باقى‏اند و این‏که آیا آن نفوس تعین خود را از دست‏خواهند داد و به یک نفس کلى تبدیل خواهند شد یا این‏که کثرت خود را حفظ خواهند کرد، مورد توجه فارابى، ابن‏سینا و صدرالمتالهین بوده است . در این مقاله که موضوع اصلى آن تحلیل و بررسى آراى این سه حکیم درباره این دو موضوع است، پس از جمع‏آورى و بررسى آراى آنها درباره دو موضوع مورد نظر این نتیجه به دست آمده است که فارابى نفوس برخى از انسان‏ها را فانى مى‏داند، اما دو حکیم دیگر نفوس تمام انسان‏ها را باقى مى‏دانند . در این مقاله پس از نقد و بررسى سه دلیلى که ابن‏سینا براى اثبات بقاى تمام نفوس اقامه کرده و اشکال‏هاى صدرا به آنها، ثابت‏شده است که هیچ‏کدام از اشکال‏هاى صدرا به ادله ابن‏سینا وارد نیست . درباره اتحاد و اتصال نفوس به یکدیگر بعد از مرگ و تشکیل نفس کلى، معلوم شده است که به خلاف نظر برخى محققان، فارابى قائل به نفس کلى، به طورى که نفوس تعین و تعدد خود را از دست‏بدهند، نیست . درباره اتحاد و اتصال نفوس انسانى با عقل فعال از نظر ملاصدرا، پس از تحلیل و بررسى آراى او درباره تعقل، این نتیجه به دست آمده‏است که صدرا نیز نفس کلى را قبول ندارد .
۲.

تعلق ذاتی نفس به بدن از نگاه ابن عربی

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نفس تعلق نفس به بدن ابن عربی بدن

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه‌ تصوف و عرفان
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
تعداد بازدید : ۱۱۰۱ تعداد دانلود : ۴۹۳
ابن عربی اندیشة رسمی فیلسوفان معاصر خود، یعنی عارضی بودن تعلق نفس به بدن را رد کرده است؛ ایشان این نظریه را که نفس در ذات خود احتیاجی به بدن نداشته و قابل انفکاک از آن است را نمی پذیرد. وی برای اثبات تعلق ذاتی نفس به بدن، به عنصر شهود و آموزه های شریعت، تمسک جسته است. وی همچنین از مسئله «برزخیت کون جامع» و قاعده آفرینش انسان بر صورت الهی و غیر آن بهره می برد. این مقاله با رویکرد تحلیلی و اسنادی به موضوع تعلق ذاتی نفس به بدن از نگاه ابن عربی می پردازد.
۳.

پاسخ به یک اشکال دیرین در نحوه مواجهه ملاصدرا با ادله سهروردی بر انکار وجود نفس پیش از بدن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حدوث و قدم نفس کینونت عقلی نفس شدت و ضعف ماهوی تعلق نفس به بدن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۴ تعداد دانلود : ۳۱۶
درباره وجود پیشینِ نفس وجود نفس پیش از تعلق به بدن ؛ خواه این وجود پیشین حادث باشد و خواه ازلی میان حکیمان اختلاف است. ملاصدرا هرچند، نفس با تعین خاص نفس بماهی نفس را برآمده از حرکت جوهری جسم (جسمانیه الحدوث) میداند، وجود پیشین آن را نیز میپذیرد ولی آن را وجودی عقلی میشمارد. وی در این بحث، ادله سهروردی برای نفی وجود پیشین نفس را بررسی، نقد و رد میکند. بین شارحان کلام ملاصدرا همواره این پرسش مطرح بوده که چرا او ادله سهروردی را بر نفی وجودِ پیشین نفس با تعین خاص خود حمل نکرده است تا با یکدیگر همسخن شوند، با آنکه کلام و ادله سهروردی زمینه چنین برداشتی را دارد؟ از اینرو، هم بعضی از مفسرانِ متقدم ملاصدرا و هم بعضی از معاصرین، بر او خرده گرفته اند و اشکالهای وی بر سخن سهروردی را نابجا دانسته اند. این مقاله ضمن اشاره اجمالی به نکات بنیادین در ادله سهروردی و نقدهای ملاصدرا بر آن، نکته اصلی رویگردانی او از حمل کلام سهروردی بر رای مختار خود را بیان میکند.
۴.

مبادی نفس شناسی با ابتنا بر نسبت نظر و عمل نزد مشّاء و سانکهیا(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۸۱ تعداد دانلود : ۱۳۰
در میان مکاتب یونان باستان، تفکّر ارسطویی نظام مندترین مکتب فلسفی به شمار می آید و ازجمله شاخصه های مهم آن، توجّه ویژه به حوزه عمل است. امّا به موازات آن، در مشرق زمین نیز، برخی مکاتب هندی با بهره مندی از منابع معرفتی متنوّع ازجمله وداها و اوپانیشادها فعّال بودند. از این میان، مکتب سانکهیه با طرح مبانی هستی شناختی خاص به ویژه در مورد پوروشا (روح نامحسوس در شعور خالص) و پراکریتی (مادّه اوّلیه جهان)، از سایر مکاتب هندوها، نظام مندتر به نظر می رسد. ازآنجاکه حکمت عملی در هر یک از دو نظام فکری یادشده، بر بخش هایی از آرای ماورای حسّی ابتنا دارد، پژوهش پیش رو با رویکرد تاریخی در فلسفه و با لحاظ پیشینه ها و تحلیل اصطلاحات فلسفی پرکاربرد نزد ارسطو و سانکهیه، می کوشد تا مبادی نفس شناسی آنان را بر پایه نسبت میان حکمت نظری با حکمت عملی، مورد مقایسه قرار دهد. یافته مهم پژوهش آنکه، تلّقی متفاوت این دو مکتب از اوصاف نفس آدمی و ارتباط آن با بدن، دلیل اصلی تمایز اهداف آنان از طرح مباحث حکمت عملی است. پیشینه های فکری ارسطو، بسی پیچیده تر از کاپی لا است؛ حکمت عملی ارسطو، خانواده و جامعه را نیز شامل می شود ولی آموزه های سانکهیه، تنها ناظر به سلوک فردی انسان ها است؛ «اعتدال» کلیدی ترین مفهوم برای فهم حکمت عملی ارسطو است ولی در نظام فکری سانکهیا، فهم تمایز میان نفس با بدن و ذهن و حتّی عقل، تمهید مهمّی برای شناخت غایت ریاضت های فردی است.