مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
آموزش فلسفه برای کودکان
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان بر تفکر منطقی دانش آموزان دختر و پسر پایه سوم راهنمایی منطقه آموزش و پرورش سامن در سال تحصیلی 91-90 بود. از بین این دانش آموزان نمونه ای با حجم 96 نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین گردید. سپس با استفاده از آزمون مهارت های استدلال نیوجرسی، پیش آزمون به عمل آمد. آنگاه به گروه های آزمایش، به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای آموزش فلسفه برای کودکان ارائه گردید؛ اما گروه کنترل به روال معمول ادامه دادند. در پایان تفکر منطقی آزمودنی ها با آزمون مذکور، اندازه گیری شد. تحلیل داده ها با تحلیل کوواریانس نشان داد که تعامل آموزش فلسفه برای کودکان و جنسیت بر تفکر منطقی دانش آموزان تأثیر معنی دار داشته است. به علاوه آموزش فلسفه برای کودکان بر تفکر منطقی دانش آموزان دختر و پسر نیز به طور جداگانه تأثیر معنی دار داشت و این تأثیرها در سطح آلفا کمتر از 01/0 معنی دار بود.
الگوی برنامه درسی آموزش فلسفه برای کودکان بر اساس نتایج تحقیقات مرتبط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی برنامه درسی آموزش فلسفه برای کودکان بر اساس نتایج تحقیقات مرتبط انجام گردید. رویکرد پژوهش از نوع کیفی و روش آن سنتزپژوهی توأم با تحلیل محتوای کیفی می باشد که در آن پژوهش های اخیر با روشی نظام مند انتخاب، واکاوی محتوایی و دسته بندی شده اند. جامعه مورد مطالعه تحقیقات انجام شده خارجی (در سال های 1938 تا 2018) و داخلی (در سال های 1384 تا 1396) بوده است. از مجموع پژوهش هایی که از سایت های معتبر داخلی و خارجی انتخاب شده بودند، تعداد 71 مورد به عنوان نمونه به صورت هدفمند انتخاب گردید. تحلیل های انجام شده ابتدا کدگذاری و طبقه بندی گردید و سپس بدنه اصلی در قالب 52 مولفه در راستای 4 عنصر اصلی "اهداف"، "محتوا"، "روش های یاددهی – یادگیری"، "روش های ارزشیابی" و 8 مولفه مرتبط با عنصر زمینه ای "محیط آموزشی" شناسایی گردید. سیاست گذران و برنامه ریزان درسی دوره پیش دبستان و دبستان می توانند با استفاده از الگوی مفهومی مستخرج، تدابیر شایسته را جهت اجرای مطلوب و با کیفیت برنامه درسی فلسفه برای کودکان اتخاذ کنند. مربیان و آموزگاران نیز قادر خواهند بود تا الگوی موجود را بر اساس تجربیات عملی ندریس، تطبیق دهند تا تدریس اثربخش تری داشته باشند.
تاثیر آموزش فلسفه برای کودکان (P4C) به روش پژوهش مشارکتی بر روابط میان- فردی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۵ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۴۰
51-64
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، تعیین تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان (P4C) به روش پژوهش مشارکتی بر روابط میان- فردی دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول مدارس دولتی شهر تهران بوده است. این پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بوده و حجم نمونه طبق فرمول کوکران تعداد 50 نفر بوده است که این تعداد با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از میان دانش آموزانی که روابط میان- فردی آنها پایین تر از سطح متوسط بود، انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه روابط میان-فردی هیرشفیلد و همکاران (1977) استفاده شد و به حکم قرعه یک گروه به عنوان گروه آزمایش (25 نفر) و گروه دیگر به عنوان گروه گواه (25نفر) تعیین شدند. برنامه آموزش فلسفه برای کودکان (P4C) به روش پژوهش مشارکتی روی گروه آزمایش در 8 جلسه، هر جلسه 90 دقیقه اجرا شد و گروه کنترل هیچ گونه آموزشی در این زمینه دریافت نکرد. پس از مداخله، در مرحله پس آزمون هر دو گروه (آزمایش و گواه) پرسشنامه روابط میان- فردی هیرشفیلد را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون تحلیل کوواریانس میان-گروهی) استفاده شد. ضمن تایید فرضیه اصلی تحقیق، نتایج پژوهش بیانگر آن است که میزان روابط میان- فردی دانش آموزانی که آموزش فلسفه (P4C) به روش پژوهش مشارکتی را دریافت کرده بودند به طور معناداری بالاتر از روابط میان- فردی دانش آموزانی بود که این آموزش را دریافت نکردند و 23 درصد از تغییرات در روابط میان- فردی در اثر آموزش فلسفه به روش پژوهش مشارکتی مشاهده شده است. از این رو، این آموزش در روابط میان- فردی دانش آموزان مؤثر بوده است.
تأثیر برنامه آموزش فلسفه برای کودکان بر خودتنظیمی هیجانی کودکان کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، سنجش اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان بر بهبود خودتنظیمی هیجانی کودکان کار بود. این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی بود که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش، کودکان کار 7 و 8 ساله شهر تهران در سال تحصیلی 97-1396 بودند که موسسه مهر کودکان به عنوان نمونه در دسترس انتخاب شد، و کودکان کار (تعداد= 36 نفر) این موسسه به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شده اند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 1 ساعته تحت برنامه آموزش فلسفه برای کودکان قرار گرفتند. برای جمع آوری داده از پرسشنامه استاندارد سنجش سبک های تنظیم عاطفی (هافمن و کشدن، 2010) استفاده گردید که پایایی این ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای مولفه های پنهان کاری، سازش و تحمل به ترتیب 70/0، 75/0 و 50/0 محاسبه شده است که حاکی از پایایی بالای آن است. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که برنامه آموزش فلسفه برای کودکان پنهان کاری کودکان کار را کاهش می دهد و سازش کاری و تحمل آنان را افزایش می دهد.
اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان بر هنجارگریزی و درگیری تحصیلی دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهر بروجن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره بیستم بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۰ شماره ۹۸
295-304
حوزههای تخصصی:
زمینه: برنامه آموزش فلسفه، طیف وسیعی از توانش ها و توانایی های فردی و اجتماعی را در دانش آموزان بهبود می بخشد، اما در بررسی اثربخشی آموزش این نوع برنامه بر هنجارگریزی و درگیری تحصیلی دانش آموزان شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان بر هنجارگریزی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر بروجن انجام شد. روش: مطالعه حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود، که از میان دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهر بروجن در سال تحصیلی 1398، 40 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه قرار گرفتند. مداخله آموزش فلسفه برای کودکان ( کم، 1385) در 10 جلسه 60 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد. ابزارهای پژوهش، شامل پرسشنامه هنجارگریزی تحصیلی (کلارک، لیکر، گیل و گوین، 2015) و پرسشنامه درگیری تحصیلی ( ریو، 2013) بود. تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش فلسفه برای کودکان به طور معناداری منجر به کاهش هنجارگریزی و افزایش درگیری تحصیلی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر بروجن شده است (0/001 > p ). نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر آموزش فلسفه برای کودکان می تواند به منظور کاهش رفتارهای هنجارگریزی و افزایش درگیری تحصیلی در محیط های آموزشی مورداستفاده قرار گیرد.
اثر بخشی آموزش فلسفه به کودکان به روش اجتماع پژوهشی بر اضطراب تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش، اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان به روش اجتماع پژوهشی براضطراب تحصیلی دانش آموزان بود. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. شرکت کنندگان شامل 40 نفر از دانش آموزان پایه ی ششم ابتدایی شهر مراغه در سال تحصیلی 1399-1398 به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در هر یک از گروه های آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل مقیاس اضطراب تحصیلی ((Philips, 1978 دارای چهار مولفه ترس از ابراز وجود، فقدان اعتماد به نفس، واکنش های فیزیولوژیک و اضطراب امتحان می شود. در گروه آزمایشی از آموزش فلسفه به کودکان به روش اجتماع پژوهشی و گروه کنترل از روش تدریس سنتی استفاده گردید. برای تحلیل داده ها از کواریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش فلسفه به کودکان به روش اجتماع پژوهشی بر کاهش اضطراب تحصیلی (001/0 P= ,126/31F=) تاثیر معنی داری دارد. همچنین اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان به روش اجتماع پژوهی در کاهش اضطراب امتحان (884/47F=)، واکنش های فیزیولوژیک (876/38F=) ، ترس از ابراز وجود (480/37F=) و فقدان اعتماد به نفس (575/37F=) با 001/0 P= معنی دار بود. بنابراین، بکارگیری روش آموزش به فلسفه به کودکان به روش اجتماع پژوهشی بر کاهش اضطراب تحصیلی دانش آموزان تأثیر بسزایی دارد.
تأثیر آموزش "هنر به روش فلسفه برای کودکان" بر تفکر زیبایی شناختی و نمره نقاشی دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش هنر به روش فلسفه برای کودکان بر تفکر زیبایی شناختی و نمره نقاشی دانش آموزان دوره ابتدایی در شهر شیراز صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر پایه چهارم دوره ابتدایی شهر شیراز در سال 96-1395 بود و تعداد نمونه 106 نفر بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. مطالعه حاضر با روش نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. در این مطالعه سه گروه حضور داشت که در مدت ده جلسه آموزش دیدند. گروه اول، گروه آموزش هنر به روش آموزش فلسفه برای کودکان، گروه دوم، آموزش هنر به روش توضیحی و گروه سوم آموزش هنر به روش رایج را دریافت نمودند. آزمون زیبایی شناختی پیرسون (1994) و نمره نقاشی به عنوان ابزارهای پژوهش استفاده شدند. آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعاقبی توکی نشان داد دانش آموزانی که به روش آموزش فلسفه برای کودکان، هنر را آموزش دیده بودند، افزایش معنی داری در سطح تفکر زیبایی شناختی در بخش پاسخ کتبی (در مقایسه با گروه توضیحی) و در بخش پاسخ شفاهی (در مقایسه با گروه رایج) داشتند. همچنین دانش آموزانی که به روش آموزش فلسفه برای کودکان، آموزش دیده بودند نمره نقاشی بالاتری از نظر معلمان و متخصص هنر گرفتند.
أثر التعلیم بواسطه أسلوب حلقات الاکتشاف الفلسفی علی مهارات حل المشاکل الاجتماعیه والإبداع لدی أطفال ما قبل المدرسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی العلوم الانسانیه دوره ۲۹ سال ۱۴۴۴ شماره ۲
142-121
إنّ هذه الدراسه هدفت إلی معرفه تأثیر التعلیم بواسطه أسلوب حلقات الاستکشاف الفلسفی علی مهارات حل المشاکل الاجتماعیه والإبداع لدی أطفال ما قبل المدرسه. کان مشروع البحث شبه تجریبی مع الاختبار القبلی والبعدی مع المجموعه الضابطه. کان المجتمع الإحصائی لهذه الدراسه هو جمیع الأطفال فی سن ما قبل المدرسه فی المنطقه الرابعه بطهران. کان مشروع البحث من حیث الهدف عملی و من حیث التنفیذ، تجریبی. شمل المجتمع الإحصائی مراکز ما قبل المدرسه فی المنطقه الرابعه بطهران. تکونت عینه البحث من 80 شخصاً تم اختیارهم بطریقه العینه العشوائیه العنقودیه المکونه من مرحلتین وتم استبدالهم فی مجموعتین متساویتین متکونه من (40 شخصاً) لفریق التجربه و(40 شخصاً) للمجموعه الضابطه. تضمنت أدوات البحث اختبار تورانس للتفکیر الإبداعی (1988) واختبارات حل المشاکل الاجتماعیه للأطفال (2000). تم تقییم کلا المجموعتین فی مرحلتین من الاختبار القبلی والبعدی. تم إجراء الدورات التدریبیه فی 8 جلسات مده کل منها 45 دقیقه فقط للمجموعه التجریبیه. تم استخدام الاختبارات الوصفیه (المتوسط والانحراف المعیاری) والتحلیل متعدد المتغیرات للتغایر باستخدامSPSS21لتحلیل البیانات ولاختبار فرضیات البحث. أظهرت النتائج أنه من خلال أسلوب حلقات الاستکشاف الفلسفی یتمّ تحسین مهارات حل المشاکل الاجتماعیه والإبداع لدی أطفال ما قبل المدرسه (P≤0/05).حسب معامل إیتا سکویر، فإنّ أثر من خلال حلقات الاستکشاف الفلسفی علی الإبداع (0.136) وعلی مهارات حل المشاکل الاجتماعیه (0.079).یقترح اعتماد معلمو ما قبل المدرسه لهذه الطریقه وذلک لتطویر قدرات حل المشاکل الاجتماعیه وتعزیز الإبداع لدی الأطفال.
اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان بر رشد اخلاقی دانش آموزان پسر پایه ششم دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
233 - 255
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش «فلسفه برای کودکان» بر رشد اخلاقی دانش آموزان پسر پایه ششم دبستان های منطقه شش آموزش و پرورش شهر تهران بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه آزمایش و گواه و جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان پسر پایه ششم منطقه ۶ آموزش و پرورش شهر تهران در مهر ماه سال ۱۳۹۶ بود. از میان آن ها برای گروه های آزمایش و گواه هر کدام 15 نفر به روش نمونه برداری در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در این دو گروه قرار گرفتند. به وسیله مقیاس سنجش رشد اخلاقی معنوی پور (۱۳۹۱) در مرحله پیش آزمون از هر دو گروه(آزمایش و گواه) اندازه گیری به عمل آمد. پس از اجرای پیش آزمون، با استفاده از بسته آموزشی داستان های فکری برای کودکان ایرانی، گروه آزمایش تحت آموزش ۸ جلسه «فلسفه برای کودکان» قرار گرفتند و گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکردند. به وسیله ابزار فوق در مرحله پس آزمون نیز از هر دو گروه اندازگیری به عمل آمد. داده های پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شدند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد اجرای متغیر مستقل باعث شده تا میانگین نمره های رشد اخلاقی گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه افزایش یابد. یکی از اهداف اصلی برنامه فلسفه برای کودکان، تقویت تفکر از ابتدای دوران کودکی است. در نهایت، با برانگیختن ذهن دانش آموزان به تفکر و استدلال در مفاهیمی چون اخلاق نیکو، وجدان و مسئولیت پذیری، رشد اخلاقی آن ها پیگیری می شود.
فلسفه برای کودکان و توسعه حرفه ای معلمان (مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
113 - 128
حوزههای تخصصی:
هدف : بررسی ادبیات پژوهش نشان داد که مطالعات بسیار اندکی با تمرکز بر توسعه معلم در رویکرد آموزش فلسفه برای کودکان گزارش شده است. بنابراین با توجه به شکاف تحقیقاتی موجود در داخل کشور، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش فلسفه برای کودکان در توسعه حرفه ای معلمان می باشد.. روش پژوهش : رویکرد این پژوهش استقرایی و از روش کیفی برای انجام آن استفاده شده اس ت. ن وع پ ژوهش میدانی و از روش مطالعه موردی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش، اعضای هیات علمی و معلمانی بودند که در این حوزه سابقه پژوهش و تدریس داشتند. در پژوهش حاضر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 12 نفر از اعضاء تحت مصاحبه قرار گرفتند. سپس داده های حاصل از آن ها از طریق کدگذاری باز، محوری و انتخابی، تجزیه و تحلیل شد. یافته ها : نتایج حاصل از یافته های پژوهشی نشان داد که آموزش فلسفه برای کودکان در خودشناسی، احترام به نظر دیگران، تأمل در تدریس خود، شناخت ظرفیت دانش آموزان ، دانش آموز محوری، انتقال راهبردهای تدریس آموخته شده در آموزش فلسفه برای کودکان به سایر دروس، توسعه تفکر، توسعه تسهیل گری، توسعه تحقیق مشارکتی، بهبود مهارت ارتباطی، توسعه فرهنگ، توسعه آموزش گفتگو، توسعه کار تیمی و به طور کلی در ارتقای پیشرفت حرفه ای معلمان نقش تاثیر گذاری دارد. نتیجه گیری : با توجه به مشارکت های فردی و اجتماعی روش آموزش فلسفه برای کودکان، واضح است که اجرای این رویکرد در تمامی مقاطع تحصیلی از دوره پیش دبستانی تا دانشگاه مفید خواهد بود.
ضرورت آموزش فلسفه برای کودکان و نقش آن در ارتقای تفکر خلاق و مهارت های اجتماعی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
824 - 840
حوزههای تخصصی:
یکی از اهداف اصلی برنامه آموزش فلسفه برای کودکان بهبود شرایط آموزش تفکر در سیستم های آموزشی است هدف این برنامه کمک به کودکان است که یاد بگیرند چگونه خودشان فکر کنند. فلسفه برای کودکان یک فعالیت آموزشی است که منجر به بهبود تفکر خلاق و روابط اجتماعی در آن ها می شود. دانش آموز با آموزش فلسفه یاد می گیرد که چگونه خود را در موقعیت های جدید قرار دهد و راه حل های جدید بیابد. همچنین برنامه آموزش فلسفه برای کودکان بر ایجاد روابط اجتماعی و عاطفی کودکان تأثیر مثبت داشته و موجب پیشرفت آن ها در زمینة رفتار اخلاقی پسندیده در جامعه شده است. این مقاله به منظور واکاوی ضرورت آموزش فلسفه برای کودکان و نقش آن در ارتقای تفکر خلاق و مهارت های اجتماعی دانش آموزان با روش توصیفی-کتابخانه ای انجام شده است.