مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
مطابقت
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۳ شماره ۴۱
حوزه های تخصصی:
فیلسوفان مسلمان نظریة مطابقت صدق را بر تحلیل سازمان جمله استوار نموده، جمله را به عنوان «حامل صدق»(truth bearer) و واقع یا نفس الامر را به عنوان «سازندة صدق»(truth -maker) تلقی کردهاند. دراین مقاله, پس از بحث دربارة موارد کاربرد این نظریه در فلسفة اسلامی و شناسایی اصول و مبانی آن، توانایی این نظریه را در مقایسه با نظر منطق جدید در تحلیل سازمان قضیه ارزیابی نموده، با عنایت به مغایرت واقعیت با اندیشه, به شناسایی عناصر اصلی تئوری مطابقت می پردازیم. براساس این تحلیل، جمله «حامل صدق» و «صدق» محمولی تک موضعی است که احراز آن تابعی از احراز نسبت «مطابقت» است. اما « مطابقت » محمولی دو موضعی است که از نسبت بین وضعیت ترسیم شده توسط آن جمله و وضعیتی که در واقع اتفاق افتاده است حکایت میکند. بنابراین سازنده صدق نه واقع و نفس الامر, بلکه نسبت مذکور است. به علاوه, احراز مطابقت تابع احراز دسترسی به واقع یا نفس الامر می باشد
رابطه حقیقت و آزادی و تفکر هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۴ شماره ۵۰
حوزه های تخصصی:
مارتین هایدگر در کتاب درباره حقیقت اظهار می دارد که «ذات حقیقت آزادی است». این مقاله در صدد تفسیر این عبارت و روشن ساختن تفسیر عمیق تری است که هایدگر از معنا و مفهوم حقیقت و نسبت آن را آزادی آدمی ارایه می دهد. در این بحث آزادی نه در معنا و مفهومی سیاسی یا اجتماعی بلکه در گفتمانی وجودی (اگزیستانسیل) و هستی شناختی (اولتولوژیک) به کار رفته است.
چیستی صدق در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۲۸
حوزه های تخصصی:
بحث از حقیقت صدق و چگونگی مطابقت قضایا با واقع، از قدیم مورد توجه فیلسوفان بوده است، به گونهای که سابقه این بحث را میتوان تا دوران یونان باستان رهیابی کرد. حکمای اسلامی عموما «صدق» را به «قضیه ذهنیه (یقین، علم، و...) مطابق با واقع» تعریف نمودهاند. فلاسفه اسلامی از ابن سینا به بعد، این تعریف از صدق قضایا را به صورت صریح در آثارشان مطرح نمودهاند. اما پیش از او، گرچه در کلمات آنها به صراحت مطرح نشده است، اما با توجه به فضای حاکم بر آثارشان، میتوان گفت: آنان «مطابقت» را یک امر مفروض میگرفتند.
با وجود توجهی که فلاسفه مسلمان به این مطلب نمودهاند، به نظر میرسد جای یک تفسیر جامع و روشن از دیدگاه فیلسوفان مسلمان در اینباره خالی است. از اینرو، در این نوشتار، سعی شده است علاوه بر بررسی کلمات فیلسوفان سرشناس مسلمان در اینباره، تفسیر روشنی از نظریه «مطابقت» بر اساس دیدگاه فیلسوفان مسلمان ارائه گردد.
واژه بست و روابط دستوری معنایی آن با فعل در زبان کردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی مقوله واژهبستها در زبان کردی (گویش سورانی، گونه مهابادی) پرداخته میشود. سؤال اصلی این تحقیق این است که واژهبست و روابط دستوری و معنایی آن با فعل در این گویش چیست؟ واژهبست در نمودار درختی (براساس نظریه حاکمیت و مرجعگزینی) چه جایگاهی دارد؟ روابط دستوری و معنایی میان فعل و ضمایر وابسته به آن پیرامون انگارههای حالتنمایی و مطابقه در زبان کردی چگونه است؟ در این پژوهش برای گردآوری دادهها از شیوههای میدانی، کتابخانهای و شم زبانی استفاده شده است. برای تحلیل دادهها از روشهای توصیفی و تحلیل محتوایی استفاده شده است. نتیجه این پژوهش حاکی از آن است که در این زبان واژهبستها به لحاظ نحوی آزاد و به لحاظ آوایی وابسته هستند. از آنجا که واژهبستها از ویژگی موضوعهای فعل برخوردارند میتوانند یک گره نحوی جداگانه را در نمودار درختی به خود اختصاص دهند. علاوه بر موارد فوق هرچند گویش سورانی انگاره بنیادین ارگتیو ـ گسسته را در نظام زبانی خود متجلی میسازد نظام ارگتیو در این گویش هم به لحاظ حالت و هم به لحاظ مطابقت دستخوش تغییر شده است. در مقطع کنونی ویژگیهای نحوی این گویش در سطح ـ ساخت منطبق بر هیچ کدام از ویژگی زبانهای فاعلی ـ مفعولی و ارگتیو نیست. در زمان گذشته هرگاه ضمایر متصل به عنوان موضوعهای درونی و برونی فعل تظاهر یابند فاعل لازم میتواند مفعول فعل متعدی قرار گیرد و در سطح آوایی فعل یا با مفعول مطابقت دارد یا با مفعول حرف اضافه. فاعل نیز در رابطه دستوری با فعل در حالت خنثی قرار دارد
نظریه مطابقت صدق راسل؛ به موازات تحولات وی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش کرده ایم نظریه مطابقت راسل را با توجه به تحولات فیلسوف در طول حیات فکری اش، در آثار فراوان او مورد پژوهش قرار داده، تحلیل و در مواردی نقد کنیم. تغییر در نظریه صدق او، به دنبال تغییراتی است که در نظریه باور وی رخ داده است. زمانی که او باور را گرایشی ذهنی می دانست که معطوف به قضایا است، بر آن بود که صدق و کذب، صفات تعریف ناپذیر قضایا است. اما زمانی که به این اندیشه دست یافت که باور نسبتی است بین ذهن و چندین شیء و متعلق، روایت دیگری از مطابقت را اختیار کرد. بعدها، زمانی که او قضایا را به محتوای باورها برگرداند، سرانجام بر آن شد که نظریه مطابقت را به دقیق ترین معنای کلمه حفظ کند. در پی آن، نظریه دیگری اختیار کرد که بر طبق آن، قضیه موجبه از نوع مشاهدتی، در صورتی صادق است که با قرار دادن معنای هر یک از واژه ها به جای آن، به یک امر واقعی بینجامد.
در این پژوهش نشان داده ایم که این فیلسوف، با همه فراز و نشیب ها، در دوره های تطور اندیشه فلسفی اش، همواره به نظریه مطابقت پای بند و وفادار بوده است و در هر دوره، روایتی از آن نظریه را هماهنگ با منظومه فکری اش در آن دوره، به دست داده است.
رابطه وجود ذهنی و ارزش شناخت از دیدگاه استاد مطهری(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
آیا تنها راه مطابقت ذهن و عین و واقع نمایی ادراکات، اتحاد ماهوی صورت های ذهنی با خارج است و با نفی این اتحاد، راه شناخت ما به عالم واقع مسدود می شود و ما گرفتار سفسطه می شویم یا راه دیگری نیز وجود دارد؟
دیدگاه استاد مطهری در این زمینه دو بخش دارد: بخش اول مدعا، این است که علم حصولی، حضور ماهیت اشیا در ذهن است. این جهت، بعد هستی شناختی موضوع است؛ بخش دوم، ادعای معرفت شناسانه است؛ بدین صورت که تنها راه مطابقت ذهن و عین حصول ماهیت اشیا در ذهن است. در این نوشتار، ضمن نگاه اجمالی به سیر تاریخی مسئله و اشاره به اقوال دیگران، دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری در این موضوع تبیین و نقد می شود.
بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرحوم علامه علم را یک امر وجودی می داند و در این جهت با صدرالمتألهین موافق است و می گوید علم عبارت است از حضور شئ برای یک شئ، به این بیان که حصول علم برای عالِم عبارت است از حصول یک امر بالفعل که فعلیت محض است؛ زیرا وجداناً مییابیم که صورت علمی قوة تبدیل شدن به صورت دیگر را ندارد. صورت های حسی و خیالی و عقلی جوهرهای مجرد مثالی و عقلی هستند که در عالم مثال و عقل وجود دارند و نفس با مرتبه مثالی و عقلی خود در آن موجود است. صورت علمی، مجرد از ماده و قوه است و با وجود خارجی خود نزد مدرِک حاضر است. علم حصولی در واقع یک اعتبار عقلی است که از معلوم حضوری به دست آمده است.
اتحاد عاقل و عقل و معقول نیز در نزد علامه به این معنا است که نفس سعة وجودی پیدا می کند و حقیقت عقلی می شود و حقایق عقلی را شهود می کند، نه این که با آن ها متحد شود. این با ملاصدرا فرق دارد. صدرا می گوید: اول صورت معقوله پیدا می شود و این صورت معقوله هم عقل بالفعل و هم معقول بالفعل و هم عاقل بالفعل است. ولی علامه می گوید: اول علم اشراقی به حقیقت عقلی پیدا می شود بعد صورت معقوله؛ یعنی علم حصولی متفرع بر علم حضوری است.
حس مشترک در فلسفه اسلامی و کارکرد معرفت شناختی و دین شناختی آن در حکمت سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده فارسی:
در حیطه علم النفس فلسفه اسلامی، حس مشترک به منزله قوه ای ادراکی مطرح شده است که مفاهیم حسی، جعلی و شهودی را ادراک می کند. در این مقاله، رویکرد تاریخی فلاسفه مسلمان در این باب بررسی شده است. در حوزه معرفتی، ادراکات حس مشترک به جهت حصول و حضور بررسی شده است. به واسطه کارکرد معرفتی این قوه در حکمت سینوی، یکی از مهم ترین مسایل حوزه معرفت شناسی (مطابقت و واقع نمایی) واکاوی شده است؛ و در نهایت، کارکرد دین شناختی این قوه در حوزه فلسفه نبوی شیخ در تبیین، دریافت و انتقال جزییات وحی نبوی، ارایه شده است.
ارزش معرفت شناختى علم حضورى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قلمرو معرفت شناسى، حقیقت داشتن و مطابقت با واقع را ملاک ارزش معرفت شناختى معرفى مىکنند. گرچه دیدگاه هاى دیگرى نیز در این باره مطرح اند، آنچه بین فیلسوفان مسلمان به منزله ملاک پذیرفته شده، همین است. دقت در این معنا نشان مى دهد این ملاک را تنها درباره علوم حصولى مى توان به کار گرفت. از سوى دیگر، علم در معرفت شناسى اسلامى به معناى عامى به کار مى رود؛ به گونه اى که علم حضورى را نیز دربر مى گیرد. پرسشى که پدید مى آید این است: آیا علم حضورى نیز ارزش معرفت شناختى دارد، یا خیر؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد، چگونه مى توان ملاک مزبور را بر علم حضورى تطبیق کرد؟ در این مقاله کوشیده ایم با ارائه معنایى جدید از ارزش معرفت شناختى، علم حضورى را نیز در دایره ارزش گذارى هاى معرفت شناختى وارد کنیم. بر پایه این معنا واقع نمایى به طور عام و خودنمایى به طور خاص، ملاک ارزش معرفت شناختى معرفى شده و علم حضورى به دلیل خودنما بودن، از نظر معرفتى ارزشمند تلقّى شده است. بر پایه این معنا، لوازمى جدید براى ارزش معرفتى مطرح مى شود که در متن مقاله بدانها مى پردازیم.
بررسی و تبیین واقع نمایی ادراکات از نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عموماً گمان می شود که مسلک اصالی ملاصدرا در مسئلة مطابقت همان تمسک بر مبناگرایی غالب و تطابق ماهوی بوده است. این در حالی است که مبانی فلسفة صدرایی در باب انتزاعی بودن ماهیت، به صورت جدی نظریة تطابق ماهوی را به چالش می کشد. بر این اساس در حکمت متعالیه مسئلة علم و کیفیت تحصیل اقسام آن برای نفس به شیوه ای متفاوت مطرح می شود. وی معتقد است، دستکاری نفس ناشی از ابهام و واضح نبودن ادراکات است که به علت خساست و نقصان وجودی آن بروز می یابد. ملاصدرا برای حل مشکل مطابقت در ادراکات نفس از نظریة وحدت عاقل و معقول استفاده می کند. از دیدگاه صدرا چون علم حقیقتی وجودی داشته و وجود در عینیت با کمالات قرار دارد، درنتیجه نفس در فرایند ادراک و وحدت آن با ادراکات وجودی و کمالی می تواند از مرحلة وجودی و معرفتی اشتداد یافته و ادراکاتی واضح و مطابق با واقع را تحصیل کند.
صدق؛ حقیقت، گستره و چگونگی مطابقت (با تمرکز بر دیدگاه برگزیده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزون بر معیار صدق، تبیین و تحلیل حقیقت آن نیز در عصر حاضر در سطحی گسترده در معرفت شناسی، کانون توجه قرار گرفته و نظریه های گوناگونی درباره آن ارائه شده است. در این مقاله با تمرکز بر دیدگاه برگزیده درباره نظریه مطابقی صدق و به منظور شرح آن، از میان انبوه مباحث، ابتدا صدق خبری (کلامی) و صدق مُخبری را بررسی می کنیم. در ادامه به قلمرو یا گستره صدق می پردازیم و درباره اختصاص صدق یا کذب به قضایا و اتصاف ناپذیری علوم حضوری و عدم اتصاف تصورات یا مفاهیم به آنها بحث می کنیم. در پایان، پس از بیان ارکان سه گانه صدق در نظریه مطابقی صدق، چگونگی تحقق نسبت مطابقت را از نگاه خود تبیین می کنیم.
رویکرد دو نظام سینوی و صدرایی در چالش مطابقت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، به بررسی مسأله ی مطابقت بین ذهن و عین در دو حوزه ی سینوی و صدرایی پرداخته شده است. این بررسی در حوزه ی سینوی نشان می دهد اگر چه ابن سینا بر اساس مبانی فلسفه ی مشاء، به صحت فرآیند تجرید و انطباق ماهوی معتقد شده است، وی در نمط پایانی اشارات، با توسعه ی ادراکات در قسم غیر حصولی و شهودی، نفس را مؤلفه ای پویا و اشتدادپذیر لحاظ می کند. شیخ اذعان می نماید که تجرید فرآیندی ناکارآمد در تحصیل ادراکات شهودی است و نفس می تواند به واسطه ی اشتداد وجودی و معرفتی، از ابهام و عدم وضوح ادراکات خود کاسته، ادراکاتی مطابق با واقع را تحصیل نماید.
در روی کرد صدرایی، مسأله ی مطابقت انتظام بهتری یافته است. ملاصدرا صراحتاً به ناکارآمدی فرآیند تجرید اذعان می نماید. وی بر اساس نظریه ی حدوث جسمانی، ابهام و عدم انطباق احتمالی ادراکات را ناشی از خساست وجودی نفس می داند. ملاصدرا به واسطه ی نگرش متفاوتی که به علم و ماهیت آن دارد، اشتداد جوهری نفس را به سان نردبان تعالی معرفتی نفس لحاظ کرده، معتقد است به هر میزان نفس در فرآیند حرکت جوهری اشتداد بیشتری یابد، ادراکاتی واضح تر را تحصیل خواهد کرد.
مطابقت ذهن و عین در اندیشة ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظرملاصدرا، مسئلة مطابقت و عدم مطابقت، در علم حصولی مطرح است؛ زیرا علم حصولی صورتی از شیء در ذهن است، و صورت ذهنی باید با واقع مطابقت داشته باشد.وی بر این باور است کهماهیت واسطة بین عین و ذهن است که در هر دو مرتبة وجودی عیناً تکرار شده است. البته اشکالاتی بر نظریة ماهوی ملاصدرا وارد آمده که در نهایت حاکی از آن است که این نظریه نتوانسته به نحو متقن مطابقت ذهن و عین را اثبات کند. از طرف دیگر با توجه به اصالت وجود و تشکیک وجود می توان نظریة این همانی وجود عینی را مطرح کرد که بر اساس آن، علم وجود برتر ماهیت معلوم است.
معیار صدق و توجیه معرفت در نظام معرفتی صدرایی و اشراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
معرفت شناسان معرفت را به «باور صادق موجه» تعریف می کنند. در تارخ اندیشه های فلسفی همواره پیرامون معیار صدق و توجیه معرفت به عنوان دو شرط اساسی و مهم در تعریف معرفت نظریه پردازی هایی وجود داشته است. فیلسوفان حکمت متعالیه و حکمت اشراق نیز از این قاعده مستثنی نبوده اند. اگرچه هر دو مکتب معیار صدق را مطابقت و معیار توجیه معرفت را مبناگرایی می دانند اما در این میان اختلاف نظرهای مهمی نیز میان دو مکتب وجود دارد که نظرات آنها را از یکدیگر متمایز و متفاوت می سازد. چنانکه صدرائیان میان حق و صادق تفاوت قائل اند و لحاظ قضیه با واقع و تقدم و تأخر آن را باعث تفکیک مفهوم حق با صادق می دانند اما در مقابل اشراقیان این تفاوت را غیر حقیقی می دانند. همچنین اشراقیان مطابقت را صرفاً تطابق با خارج می دانند برخلاف صدرائیان که معتقدند ملاک مطابقت، تطابق با واقع اعم از ذهن و عین است. در سوی دیگر، از وجوه مشابهت دو مکتب می توان به این نکته اشاره کرد که هر دو از اشراقات و شهودات نفسانی به عنوان معارف بدیهی و مبنایی در معرفت نام می برند که می تواند نقش پایه ای در معرفت بشر ایفا نماید و بنابراین نوعی «مبناگرایی نوین» را پیشنهاد می دهند.
تحلیل روانشناسانه ولگا و بحران هویت وی در رمان از شیطان آموخت و سوزاند اثر فرخنده آقایی، براساس نظریه کارن هورنای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هویت مفهومی چند بعدی و بنیان ثابت رفتار یک فرد است. فشارهای جامعه و ناکامی های متوالی سبب بحران هویت می شود به طوری که احساس هویت فرد در هم می شکند. فرخنده آقایی، با توصیف زندگی زنی ارمنی در رمان از شیطان آموخت و سوزاند موفق به بازنمایش این بحران می شود؛ زنی مطلقه که علیرغم شرایط بد زندگیش همانند یک پرنسس روزگار می گذراند. پژوهش حاضر بر پایه نظریه کارن هورنای، روان شناس آلمانی، استوار است که به بررسی بنیان های روانشناختی فرد می پردازد. بر اساس این نظریه انسانها بی وقفه در پی یافتن راهبرد رفتاری در مقابل عوامل اجتماعی هستند. هورنای انسان ها را در برابر جامعه متخاصم به سه گروه رفتاری دسته بندی می کند: مهرطلب، برتری طلب و عزلت گزین. هدف پژوهش حاضر بررسی شخصیت ولگا، قهرمان داستان آقایی به منظور بازنمایش روش های دفاعی وی در بافت اجتماعی است. این مطالعه تأثیر افراد و محیط را در بحران هویت ولگا مورد بررسی قرار خواهد داد.
تفسیر نوین معرفت شناختی و هستی شناختی از نفس الامر بر مبنای دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
37 - 61
حوزه های تخصصی:
صدق یکی از مباحث فلسفی، منطقی و معرفت شناختی است که احکام معرفت شناختی و هستی شناختی مهمی دارد. در بُعد معرفت شناختی مبناگرایان معتقد هستند صدق، مطابقت قضیه با واقع است. اما مسئله مهم در بُعد معرفت شناختی، کیفیت احراز صدق و در بُعد هستی شناختی، بررسی حقیقت صدق است. در این مقاله نشان داده ایم، در بُعد معرفت شناختی، صدق نظریات وابسته به قواعد استنتاج و درستی مبادی برهان، بالاخص اولیات است؛ زیرا سایر بدیهیات نیز بر اولیات ابتنا دارند. اما اولیات بدیهی الصدق هستند و در عین حال بر اساس اصل امتناع تناقض صدقشان آشکارسازی می شود. بر این اساس نتیجه گرفته ایم که صدق اصل امتناع تناقض آشکار ترین صدقی است که نیاز به آشکارسازی ندارد و در حقیقت به این نتیجه رسیدیم که صدق در بُعد هستی شناختی به معنای مطابقت است و مطابقت به این معنا می باشد که هرگاه قضیه بر فرض محال از ذهن به خارج منتقل شود، عین واقع خواهد بود و اگر واقع بر فرض محال به ذهن انتقال یابد، همان قضیه خواهد بود. نفس الامر به معنای عام، مطابق قضیه است که بر اساس اصالت وجود عقل در دو مرحله به اضطرار آن را اعتبار می کند.
بررسی نظریه های صدق و کذب در حوزه زبانشناسی بر محور آیه نخست سوره منافقون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حوزه زبان شناسی نظریه های پرشماری در تعریف صدق و کذب جریان داشته است. اندیشمندان مسلمان نیز در حوزه های مختلف علمی بدین امر همت گماشته اند. آنان دو ملاک برای صدق و کذب در نظر داشته اند، مطابقت یا مطابقت نداشتن با واقع خارجی و مطابقت یا مطابقت نداشتن با باورِ خبردهنده. با توجه بدین دو ملاک چهار نظریه پدید آمده است: نظریه مطابقت، دیدگاه نظّام، دیدگاه جاحظ و نظریه صدق و کذب فعلی و فاعلی. پیروان هر چهار نظریه به آیه نخست سوره منافقون استناد کرده اند. در این آیه از سویی منافقان به پیامبریِ پیامبر اکرم شهادت داده اند و از سویی دیگر خداوند بر دروغگوبودن منافقان شهادت داده است. بررسی بیشتر مفاد این آیه و البته در نظر گرفتن برخی از آیات وارد در این موضوع، به برتری دیدگاه چهارم می انجامد. مطابقت و مطابقت نداشتن با واقع عینی، صدق و کذب فعلی (خبری) است و مطابقت و مطابقت نداشتن با باورِ خبردهنده صدق و کذب فاعلی (مخبری) است. تفکیک بین دو حیثیت فعلی و فاعلی در صدق و کذب نتایج توجهبرانگیزی را در تفسیر آیات قرآن در پی خواهد داشت.
آیا درباره وجود ذهنی هنوز حرفی برای گفتن وجود دارد؟ بررسی برخی نقدهای وارد بر نظریه وجود ذهنی و تعریف نقشی جدید برای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
64 - 83
حوزه های تخصصی:
فیلسوفان مسلمان در نظریه وجود ذهنی، مسئله واقع نمایی علم و تطابق ذهن و عین را پیش فرض گرفته اند. این پیش فرض با چالش هایی روبه روست. به طور مثال فیلسوفان معاصر غربی مثل کواین، دیویدسون، مسئله تطابق ذهن و عین را که پیش فرض طرح وجود ذهنی است، از ریشه به چالش می کشند. این فیلسوفان معتقدند بدون داشتن چهارچوب معرفت شناسانه یا معناشناسانه، پرداختن به مسائل هستی شناسی راه به جایی نمی برد. با این حال با فرض قبول اصل وجود ذهنی و پذیرفتن تشخص موجودات ذهنی، می توان نقش جدیدی برای مفهوم وجود ذهنی تعریف کرد. در اینجا از نسبت میان ذهن و موجودات ذهنی در درک و تولید عبارات زبانی می پرسیم و سعی می کنیم نشان دهیم می توان با کمک مبحث وجود ذهنی پاسخی به پرسش «چگونه به فهم جملات یا عبارات زبانی می رسیم» داد. در نهایت بر این نکته تاکید می کنیم که پذیرش وجود ذهنی موجب می شود جنس قواعد زبانی دخیل در فهم یک عبارت یا جمله زبانی را توصیفی و نه تجویزی و دستوری بدانیم.
بررسی معانی حق در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارابی حق را به سه معنا مورد استفاده قرار داده و ابن سینا نیز به تبع او همین معانی را برای حق در نظر گرفته است. دو معنای وجودی و یک معنای معرفت شناسانه. حق به معنای وجود مطلق (دائم) و وجود بالفعل و حق به معنای صدق. قول یا اعتقاد (حکم) را هنگامی که مطابِق واقع است صادق و هنگامی که واقع مطابَق با آن است حق می نامند. فلاسفه مسلمان بالاتّفاق مطابقت را به عنوان ملاک صدق در نظر گرفته اند. ضمناً ابن سینا از بُعد عقل عملی نیز برای حکمت، شأن عملی قائل است. عدالت به عنوان رکن اصلی عقل عملی است و او در حکمت عملی حق را ملاک عدل گرفته است. با وجود آنکه ابن سینا رویکرد استدلالی را در فلسفه اخذ کرده است اما به نحوی نگاهی اشراقی و عارفانه نیز دارد. سومین لحاظی که حق نزد ابن سینا مورد توجه قرارگرفته بُعد شهودی و عرفانی حکمت است. ابن سینا در کنار اعتقاد راسخ به علم حصولی (مبتنی بر صورت ذهنی) به علم حضوری قائل است. نزد شیخ حق وجه وجودی نیز دارد، پس با اعتقاد به علم حضوری است که حق با بُعد معرفت شناسانه اتّصال و به معنای دقیق تر اتحاد می یابد.
تبیینی نو از «اصالت وجود و ماهیت» از منظر استاد خسروپناه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله «اصالت وجود» یا «اصالت ماهیّت»، یکی از مسائل مهمّ فلسفی است. برخی از فلاسفه به «اصالت وجود» و برخی به «اصالت ماهیّت» گرایش پیدا کرده اند. دیدگاه برگزیده در این مقاله، «اصالت وجود و ماهیّت» است، بدین معنا که «واقعیّت خارجی»، مصداق حقیقی، بالذات و بدون حیثیت تقییدیِ «محکی وجود» و «محکی ماهیّت» است. لازمه این دیدگاه چنین نیست که یک چیزِ خارجی، دو چیز بشود، زیرا شواهدی وجود دارد بر اینکه محکی های متعدّد، جهان خارج را به نحو عینیّت، نه اتّحاد، پر کرده اند. همچنین لازمه این دیدگاه این نیست که «وجود» و «ماهیّت» در یک رتبه قرار داشته باشند، زیرا جایگاه آنها از نظر حیثیت های مختلف و نیز از لحاظ تحلیل عقلانی و عقلایی، متفاوت است. «اصالت وجود و ماهیّت»، از قضایای فطری است که تصوّرِ صحیحِ مبادیِ آن، نتیجه را به همراه خواهد داشت. در پایان این مقاله، بعضی از نتایج هستی شناختی و معرفت شناختیِ این دیدگاه، در ارتباط با مسأله «جعل»، «معقولات اوّلی و ثانی» و نیز بحث «مطابقت»، ذکر شده است.