فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۳٬۲۵۸ مورد.
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
39 - 74
حوزههای تخصصی:
سیاست گذاران علم و فناوری، میزان موفقیت و شکست خویش را دائماً با ارجاع به رتبه خود بر اساس شاخص ها، ارزیابی می کنند. اما از یک سو، این شاخص ها، منفردند و ابعاد و مؤلفه های مختلف علم، در یک چارچوب با همدیگر ترکیب نشده اند و از دیگر سو، چارچوب نظری شاخص های ترکیبی بر اساس مبانی مختلف، به نحو متفاوتی صورت بندی می شود. ازاین رو هدف پژوهش حاضر، این است که یک شاخص ترکیبی برای سنجش علم مبتنی بر صورت بندی اسلامی علم طراحی کند. در این پژوهش روش شناسی ده مرحله ای ساخت شاخص ترکیبی، ارائه شده توسط سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه مبنا بوده است. این روش شناسی از تدوین چارچوب نظری، شروع و به ارائه و انتشار، ختم می شود. این پژوهش، با صورت بندی دیدگاه های سه متفکراسلامی(امام خمینی، شهید مطهری و آیت الله خامنه ای) و با استفاده از روش تحلیل مضمون و با رویکرد استقرایی- قیاسی و درنهایت از طریق خوانش جمعی صورت بندی ها، چارچوب نظری شاخص را به دست آورد. سایر مراحل نیز مطابق با روش شناسی مذکور طی شد. یافته ها نشان داد دو مفهوم «اقتدارزا بودن» و «زنجیره مندی»، توضیح دهنده ماهیت علم از منظر اندیشمندان اسلامی است که منجر به ترسیم سه بُعد «مرجعیت فکری و علمی»، «نظام اقتصادی قوی» و «نظام سیاسی اجتماعی عزتمند» به عنوان ابعاد علم در حیات اجتماعی می شود. این ابعاد، با 12 متغیر و 36 نشانگرِ متناظر خود، اجزای شاخص ترکیبی علم را به وجود آورده اند. سنجش علم ایران در بازه زمانی 5 ساله (1398-1394)، نشان دهنده رشد همواره صعودی ولی نامتوازن آن به میزان 28.03% است. به طوری که بُعد «مرجعیت فکری و علمی»، 38%، بعد «نظام سیاسی اجتماعی عزتمند»، 1.07% و بعد «نظام اقتصادی قوی»، 17.41% رشد کرده است. بنابراین علی رغم رشد قابل توجه علم در بعد مرجعیت علمی، علم، عزت آفرینی چندانی را به بار نیاورده و ثانیاً میزان توانایی اقتصادی و تولید ثروت از علم، کمتر از رشد شاخص کلی آن بوده است.
نقش سینمای دفاع مقدس در فروپاشی کلان روایت های سینمای جنگ جهان بر پایه آرای لیوتار (مطالعه موردی فیلم های «موقعیت مهدی» و «در جبهه غرب خبری نیست»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
173 - 198
حوزههای تخصصی:
این جستار مطالعه ای پیرامون امکان کاربست مفهوم فروپاشی «کلان روایت ها» در سینمای جنگ است. بنابراین آرای ژان فرانسوا لیوتار در مورد کلان روایت ها در دوران جدید و نابسندگی آن ها برای ارائه تفسیر صحیح از جهان، و نیز سلطه فرهنگی این کلان روایت ها از یک سو، و از سوی دیگر لزوم مبارزه با این تمامیت ها، از طریق منطق شکنی مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین با استفاده از مفاهیمِ «ترافع» و «جهان ناهمگن» در اندیشه لیوتار و بازتاب آن در هنر و زیبایی شناسی، به توان سیاسی و اخلاقی هنرها، به ویژه سینما، در جهت مقاومت در برابر کلان روایت ها و مبارزه برای فروپاشی این نظام ها پرداخته شده است. در این راستا به بررسی برخی نظام هاى روایی و صورى در سینما می پردازیم که دنیای فیلم را در خدمت ابرگفتمان ها و کلان روایت ها در می آورند. با به کارگیری روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و با استفاده از شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، تلاش کرده ایم به این پرسش ها پاسخ دهیم که «ایده فروپاشی کلیت های سیاسی و صوری در روایت های سینمایی چگونه امکان پذیر است؟ آیا سینمای دفاع مقدس ظرفیت تحقق این ایده را در عرصه سینمای جهان دارد؟». بنا بر نتایج تحقیق، سینمای دفاع مقدس در ایران، با مؤلفه های روایی منحصر به فردی که مشخصا در سینمای جنگ جهان نمود پیدا نمی کنند، با منطق شکنی نظام صورى (ژانر) جنگی در سینمای جهان، نه تنها قواعد پیشین آن نظام را مورد تردید و فروپاشی قرار می دهد، بلکه باعث ابداع قواعد جدید در این ژانر (سینمای جنگ) شده است. برای بررسی موردی، فیلم های «موقعیت مهدی» و «در جبهه غرب خبری نیست» مقایسه و بررسی شده اند.
تبیین جامعه شناختی رفتارهای انحرافی دانشجویان: آزمون تجربی نظریه شرمساری بازپذیرنده بریث ویت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
32 - 56
حوزههای تخصصی:
رویکرد تعاملی نسبت به انحرافات اجتماعی، تعریف و رویه های کنترل آن را به سمت تقویت راهبردهای فرهنگی در کنترل رفتارهای انحرافی هدایت می کند. نظریه شرمساری بازپذیرنده بریث ویت از جمله راهبردهای فرهنگی شناخته شده در کنترل رفتارهای انحرافی است که می تواند در بستر فرهنگی- اجتماعی جامعه ایران راهگشا باشد. این نظریه به روش هایی مربوط می شود که از طریق آن جامعه به جرم و مجرمان پاسخ می دهد؛ یا با شرمسار کردن آن ها به گونه ای انگ زننده یا با بازپذیری آن ها. بنابراین مقاله حاضر در نظر دارد تا با آزمون تجربی این نظریه ضمن تبیین جامعه شناختی رفتارهای انحرافی دانشجویان، به شناخت ژرف تری از این نظریه نایل آید. یافته های مقاله حاضر به روش پیمایش و با تکمیل پرسشنامه، از 831 نفر از دانشجویان 5 دانشگاه دولتی منتخب در شهر تهران، گردآوری شده اند. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه گویای آن است که متغیرهای انگ زنی، دوستان منحرف، پایبندی به ارزش های اخلاقی وجابه جایی شرم در تبیین رفتارهای انحرافی دانشجویان نقش دارند. به طور کلی نتایج آزمون تفاوت میانگین ها گواه آن است که تفاوت های معناداری در میان دختران و پسران دانشجو به لحاظ متغیرهای مستقل دیده شده است، بدین معنا که میانگین شرمساری، بازپذیری، به هم پیوستگی، پذیرش شرم، جابه جایی شرم، درونی سازی شرم و پایبندی به ارزش های اخلاقی در دختران دانشجو بیش از پسران دانشجو است. در حالی که میانگین ارتباط با دوستان منحرف در پسران دانشجو بیشتر از دختران است و هم چنین تفاوت معناداری در انگ زنی بین هر دو جنس مشاهده نشده است.
مدل پارادایمی ازدواج به موقع در سبک زندگی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهشنامه سبک زندگی سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۸
139 - 161
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف کشف عوامل و شرایط ازدواج به موقع و ارائه الگوی داده بنیاد آن صورت گرفته است. روش پژوهش کیفی و رویکرد مورد استفاده نظریه زمینه ای به عنوان یکی از روش های اصلی پژوهش کیفی است. اطلاعات از طریق مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته با نخبگان، استادان و فعالان فرهنگی آشنا با شرایط و امور ازدواج جوانان جمع آوری و در سه سطح کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شدند. کدگذاری مفاهیم حاصل از مصاحبه با شرکت کنندگان باعث شکل گیری 225 مفهوم اولیه، 118 مفهوم محوری و 17 مضمون اصلی و ارائه الگوی پارادایمی ازدواج به موقع شد. الگوی به دست آمده از پژوهش شامل شرایط علّی (اصلاح قوانین، جایگاه و ضرورت ازدواج و ارزش های اسلامی)، شرایط زمینه ای (آگاهی و فرهنگ، مسئولیت پذیری، شرایط و زیرساخت ها، همراهی و هماهنگی)، راهبردها (اقدامات فرهنگی، اقدامات اقتصادی و حمایت و رفع موانع) و پیامدها (فردی، خانوادگی و اجتماعی) است که با توجه به آنها می توان با فراهم سازی شرایط ازدواج به موقع، زمینه و بستر های شکل گیری خانواده، تداوم و رشد نسلی سالم و متعالی را فراهم کرد.
مصرف فرهنگی رسانه ها و تغییرات هویتی: پیمایشی درباره منطقه اورامانات استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
1 - 13
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه تحلیل رابطه بین مصرف رسانه ها و تغییرات هویتی است. به بیان دیگر، می کوشد برهم کنش ابعاد هویتی بر یکدیگر و رابطه آنها با میزان مصرف رسانه ها را مطالعه کند. این پژوهشِ کاربردی که از نوع توصیفی- علی است با روش پیمایش (از نوع مقطعی) انجام پذیرفته و برای گردآوری داده ها از ابزار پرسشنامه استاندارد سلگی و همکاران (1394) سود جسته است. جامعه آماری چهار مرکز شهرستان منطقه اورامانات در کرمانشاه که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و طبق فرمول کوکران حجم نمونه 384 نفر به دست آمد. یافته ها نشان می دهد که در ماتریس همبستگیِ چهار بُعد هویت، رابطه مستقیم و معنی داری بین هویت قومی و ملی با هویت دینی وجود دارد. همچنین بین هویت دینی و هویت جهانی این رابطه معکوس و معنی دار است. رابطه بین هویت ملی و مصرف رسانه ملی (تلویزیون) مثبت، و بین این بُعد از هویت و مصرف شبکه های ماهواره ای کُرد زبان معکوس است. آن چه هویت قومی نامیده می شود با ماهواره های کُردزبان رابطه مستقیم و معنی داری دارد. همچنین بین هویت دینی با میزان مصرف ماهواره های کُردزبان رابطه معکوس و با تلویزیون سراسری رابطه مثبتی وجود دارد که این دو متغیر روی هم حدود 7 درصد از تغییرات هویت دینی را تبیین کرده اند. نهایتاً هویت مدرن با میزان مصرف تلویزیون سراسری رابطه معکوس و با ماهواره رابطه مثبت و معنی داری داشته است که در مجموع این دو متغیر حدود 5 درصد از تغییرات هویت مدرن را پیش بینی کرده اند. از دیگر نتایج این پژوهش این که در سلسله مراتب هویتی، هویت قومی پاسخگویان با میانگین 4 بیشترین و هویت مدرن با میانگین 88/3 کمترین بوده است. از نظر ارجحیت هویتی پاسخگویان در وهله اول خود را مسلمان، بعد کُرد و سپس ایرانی دانسته اند. از نظر مصرف رسانه نیز میزان استفاده پاسخگویان از رسانه های رسمی مثل تلویزون و شبکه استانی بسیار کم بوده است و به شدت از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی جدید استفاده می کنند.
خوانش جماعت تتلیتی در رهیافت نظری خرده فرهنگ های متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
127 - 159
حوزههای تخصصی:
رویکردهای مختلف به ماهیت جماعت های انسانی و نحوه تعامل آن ها با یکدیگر، در تطور مفهومیِ اصطلاح خرده فرهنگ نقش محوری داشته است. از دوره ای که برخی جماعت های خاصِ جوانان در آثار متفکران مکتب بیرمنگام با نام خرده فرهنگ معرفی شدند تا به امروز که برخی رویکردها اساساً از ناکارآمدی مفهوم خرده فرهنگ سخن می گویند، طیفی از دیدگاه ها ناظر به سیر تغییر و تحولات اجتماعی، فناورانه و رسانه ای درباره این مفهوم و ویژگی های آن عرضه شده است. مقاله حاضر با حساسیت نظری که مطالعات خرده فرهنگ در اختیار می گذارد به پدیده فرهنگی هواخواهی از امیرتتلو می پردازد. به این معنا، تطابق نظری و تجربی واژه خرده فرهنگ دیجیتال تتلیتی، با جماعت هواخواه امیرتتلو که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته اند، مسئله پژوهش است. در راستای اهداف تحقیق، مصاحبه نیم ساخت یافته با 16 نوجوان مدیر صفحات هواداری در شبکه اجتماعی اینستاگرام انجام شد و تحلیل تماتیک داده ها با استفاده از نرم افزار MAXQDA صورت گرفت. نتایج نشان می دهد، نظریات خرده فرهنگ های متأخر برای توضیحِ نمونه تجربی پژوهش راهگشاست زیرا «جامعیت در موسیقی»، «برساخت شخصیت کاریزماتیک» و «تبدیل هواخواه به تتلیتی» سه اصل ارتباطی به شمار می آیند که به سبب نقش شان در جماعت هواخواهان، بر این امر دلالت دارند.
نوستالژی وطن در زندگی روزمره ایرانیان مهاجر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
173 - 203
حوزههای تخصصی:
ایران در چند دهه اخیر یکی از کشورهای مهاجرفرست جهان به شمار می رود. مهاجرت ایرانیان را می توان در قالب سه موج مهاجرت، به سه دوره زمانی تقسیم بندی کرد: الف) سال های 1979-1950 که عمده مهاجرت ها به منظور تحصیلات عالی و به قصد بازگشت به ایران بود؛ ب) سال های 1995-1979 که بیشتر مهاجرت ها، مهاجرت های اجباری به دلیل انقلاب و جنگ بود؛ ج) سال های 1995 تاکنون که اکثر مهاجرت ها با اهداف اقتصادی و به منظور دستیابی به ثبات و زندگی بهتر و بدون قصد بازگشت به کشور است. هدف این پژوهش بررسی خاطره و احساس نوستالژی ایرانیان مهاجر در این سه دوره زمانی است. بدین منظور از نظریه های حافظه جمعی و نوستالژی برای تحلیل یافته ها استفاده شد. این پژوهش کیفی است و داده های آن از طریق مصاحبه های عمیقِ مجازی (اسکایپ و واتس اپ) به دست آمد. در این مطالعه با 11 مهاجر ساکن کشورهای استرالیا، آلمان، هلند و سوئد مصاحبه شد. نتایج نشان می دهد خاطرات و نوستالژی ها در گروه اول عمدتاً حول خاطرات کودکی، در گروه دوم با محوریت فعالیت های سیاسی و در گروه سوم بر محور مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارند. خاطرات گروه اول و دوم بیشتر با احساس نوستالژی همراه است و احساس نوستالژی در هر سه دوره در مردان مصاحبه شده بیش از زنان است.
عوامل فرهنگی مرتبط با سبک زندگی تغذیه ای، با تأکید بر مصرف غذای بیرون بر (پیمایشی در بین ساکنان شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
78 - 97
حوزههای تخصصی:
حفظ و تداوم سبک زندگی تغذیه ای در هر فرهنگ به عنوان یک مولفه هویتی از اهمیت خاصی برخوردار است. تداوم این فرهنگ همچنین تاثیر مثبتی در امنیت غذایی مردم جامعه دارد، که نتیجه ی آن می تواند پرورش انسان های سالم و جامعه ای کارآمد باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل فرهنگی مرتبط با سبک زندگی تغذیه ای (با تاکید بر مصرف غذای بیرون بر) در بین ساکنین 18 سال و بالاتر شهر شیراز نگاشته شده است. این پژوهش به روش پیمایشی با رویکرد کمی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل ساکنین 18 سال و بالاتر شهر شیراز بوده که تا سال 1395 برابر با 1193693 نفر برآورد شده است. داده ها در این پژوهش به کمک روش نمونه گیری خوشه ای طبقه ای جمع آوری شده اند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 420 نفر است. در این پژوهش، سرمایه فرهنگی در ابعاد عینیت یافته، تجسم یافته و نهادی مورد بررسی قرار گرفته است. متغیر سرمایه فرهنگی با سبک تغذیه ای ارتباط معناداری نداشته است. سرمایه فرهنگی در بعد نهادی، رابطه معناداری با سبک تغذیه ای داشته است. در نهایت می توان چنین نتیجه گرفت که در بین مردم شیراز سبک تغذیه ای مبتنی بر بیرون بر هنوز نتوانسته است به سبک رایج تغذیه ای تبدیل شود. واژگان کلیدی: سبک زندگی، سبک زندگی تغذیه ای، فست فود، مصرف غذای بیرونبر
برساخت معنایی زن مهاجر افغانستانی در ادبیات داستانی معاصر افغانستان: مطالعه موردیِ جُستارمرز از مجموعه داستان های کوتاه «چرا تاریکی را خدای خود نکنم»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
97 - 127
حوزههای تخصصی:
جُستارها نوع جدیدی از ادبیات روایی اند که در بازنمایی واقعیت از پراکسیس و گفتمان های فرهنگی-سیاسی متأثر می شوند؛ گفتمان مسلط الگوهای کنشی و حیات مطلوب خود را به نمایش می گذارد و ادبیات داستانی یکی از مجراهای آن است. این مطالعه با هدف توصیف برساخت مفهوم زن مهاجر افغانستانی در ادبیات داستانی معاصر افغانستان و بهره مندی از رویکرد نظری هومی بابا و آدورنو انجام شده است تا بازنمایی های زن مهاجر افغانستانی را در ژانر ادبی جُستار (داستان کوتاه) شناسایی و متناظر با بافت فرهنگی سرزمین مقصد تفسیر کند. برای نیل به این هدف، جُستار مرز از مجموعه داستان های کوتاه «چرا تاریکی را خدای خود نکنم»، نوشتهٔ مرضیه جعفری به عنوان نمونه انتخاب و با استفاده از روش تحلیل روایت «سیمور چتمن» در سه بخش داستان، گفتمان و ایدئولوژی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت تا از زبان روایی و مواضع ایدئولوژیک آن در رابطه با مفهوم زن مهاجر افغانستانی پرده برداری کند. یافته ها نشان می دهند که هویت زن مهاجر افغانستانی متناسب با گفتمان فرهنگی حاکم بر فضای جامعه مقصد دستخوش تغییر شده و به نوعی هویت سرگردان (هویت آشفته یا هویت مغشوش) را زیست می کند و برای رهایی از این بحران تصمیم می گیرد در راه مهاجرت مجدد به سرزمین های جدید و نه موطن خود قدم بردارد. بازتاب گسیختگی و تداخل فرهنگی جامعه میزبان با زن مهاجر افغانستانی در جُستار مرز با صدای حاشیه ای و معترض نویسنده به وضع موجود و متن واقعیت های مسلط بازتاب نموده است که به کارکرد «انتقادی» و نقش «رهایی بخشی» هنر در راستای تحلیل و نقد ساختارهای سلطه و سرکوب ارجاع دارد.
بررسی انتقادی رابطه میان برنامه های زیرنظام «تربیت معلم و تأمین منابع انسانی» با الگوی نظری آن در «مبانی نظری تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۷
9 - 47
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی انتقادی رابطه میان برنامه های زیرنظام «تربیت معلم در زیرنظام تربیت معلم و تأمین منابع انسانی» با الگوی نظری آن در «مبانی نظری تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران» صورت پذیرفته است. برای این منظور، ابتدا برنامه های زیرنظام «تربیت معلم و تأمین منابع انسانی» مطابق با محورهای اصول مطرح شده در الگوی نظری «مبانی نظری تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران» دسته بندی شده و سپس ارتباط هر یک از برنامه ها با اصول محور متناظر مورد تطبیق و تحلیل منطقی قرارگرفته است. به طورکلی، از تحلیل ارتباط برنامه های زیرنظام و اصول الگوی نظری در رهنامه مبانی نظری می توان این طور نتیجه گرفت که خط مشی گذاران تنها به 44 درصد از این اصول در مقام طراحی برنامه های عملی توجه داشته اند و برای اکثر اصول الگو برنامه ای تدوین نشده است. از طرف دیگر، تنها 57 درصد برنامه های زیرنظام یادشده مبتنی بر اصول مبانی نظری بوده و مابقی آنها ارتباطی با مبانی نظری سند تحول ندارند. این مهم به این دلیل است که اولاً تدوین اصول دارای نقاط ضعف ساختاری متعددی است، ثانیاً برنامه های مدنظر به صورت بخشی و جزئی با اصول در ارتباط هستند و به طور کامل آنها را پوشش نمی دهند. با توجه به تکلیف قانونی مبنی برترمیم اسنادتحولی آموزش وپرورش، پیشنهاد می شود پژوهش های مشابهی در خصوص برنامه های پنج زیرنظام دیگر نیز انجام شوند تا عدم ارتباط میان مبانی نظری طرح تحول و برنامه های سند تحول احصاء، و سپس در فرآیند ترمیم این اسناد، آن بخش ها با توجه به مبانی نظری طرح تحول بازنویسی شوند.
طراحی الگوی سیاست گذاری مبتنی بر هوش مصنوعی در سازمان های آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
199 - 231
حوزههای تخصصی:
هوش مصنوعی یکی از ابزارهایی است که می تواند تغییرات قابل توجهی را در روش یادگیری ایجاد کند. پژوهش حاضر کاربردی و به لحاظ روش پژوهش، آمیخته، از نوع طرح اکتشافی متوالی بود. در مرحله کیفی با توجه به سطح اشباع نظری 30 سند خارجی با روش تحلیل مضمون تحلیل شدند. روایی کدها با استفاده از روش خود بازبینی محقق و پایایی با استفاده از پایایی باز آزمون و پایایی بین دو کد گذار تأیید شدند. در مرحله کمی، پس از بررسی روایی(صوری) و پایایی(آزمون آلفا کرانباخ) پرسشنامه محقق ساخته، با توجه به جامعه آماری(70 نفر) از طریق جدول مورگان تعداد 59 نفر به عنوان نمونه تعیین و به روش نمونه گیری تصادفی در بین نمونه آماری توزیع شد. نتایج نشان داد الگوی سیاست گذاری مبتنی بر هوش مصنوعی در سازمان های آموزشی شامل ضرورت ها، ویژگی ها، الزامات و پیامدها است. همچنین چالش های این الگو شامل حوزه تکنیکی، حوزه آموزش و حوزه اخلاق اجتماعی بود که در بعد تکنیکی، ناتوانی در مطالعه مهارت های نرم مرتبط باشخصیت، نگرش، تعهد و رفتار انسان، در بعد آموزش، تشدید نابرابری های آموزشی با افزایش شکاف دیجیتالی در بین فراگیران و در بعد اخلاق اجتماعی، امکان تصمیم گیری غیراخلاقی بالاترین رتبه را بین چالش ها دارند.
طراحی الگوی راهبری اجرای مصوبات حوزه تعلیم و تربیت کشور (مطالعه موردی: مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
75 - 108
حوزههای تخصصی:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران لایحه قانون تشکیل شورای عالی آموزش وپرورش، از طرف وزارت آموزش وپرورش، تهیه و برای تصویب به شورای انقلاب اسلامی ایران، ارائه شد این لایحه در 15 ماده و 4 تبصره، در بهمن ماه سال 1358 به تصویب شورای مذکور رسید و برای اجرا به وزارت آموزش وپرورش ابلاغ شد. مطابق متن قانون مذکور، شورای عالی آموزش وپرورش، متصدی نظارت بر حسن اجرای مصوبات و توسعه ارتباطات با مجریان و مردم می باشد. در سند تحول بنیادین آموزش وپرورش نیز، «نظارت بر حسن اجرای برنامه های تحول راهبردی» به عهده شورای عالی آموزش وپرورش نهاده شده است. از طرفی مدل مشخص و مدونی نیز در این خصوص در شورای عالی آموزش وپرورش موجود نیست. لذا طراحی این الگو علاوه بر اینکه ضروری است، دارای نوآوری نیز می باشد. در این پژوهش به منظور طراحی الگوی فوق الذکر، از روش آمیخته استفاده شده است. ابزار اندازه گیری در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی اسناد داخلی و خارجی مرتبط با سیاست گذاری حوزه آموزش عمومی بود. نمونه آماری پژوهش در بخش مطالعه تطبیقی، کشورهای ایران، ایالات متحده آمریکا، ژاپن، فنلاند و انگلستان بودند که به صورت هدفمند انتخاب و در بخش کیفی، نمونه آماری شامل اعضای کمیسیون ها و کارشناسان شورا های عالی آموزش وپرورش و انقلاب فرهنگی بودند که تعداد این افراد 30 نفر تعیین و به روش هدفمند انتخاب شدند. در این پژوهش از دو روش مطالعه تطبیقی و تحلیل مضمون استفاده شد. پس از استخراج نتایج بخش تطبیقی و اجرای مصاحبه ها و رسیدن به حد کفایت نتایج در نرم افزار مکس کیودا تحلیل شد و مدل پیشنهادی شامل سه بعدِ ارزیابی میزان تحقق اهداف اجرای سیاست آموزشی، ارزیابی فرآیند اجرایی سازی سیاست آموزشی و ارزیابی اثرات اجرای سیاست های آموزشی پیشنهاد شد. درنهایت از طریق روش پژوهش کمی توصیفی و از طریق پرسشنامه محقق ساخته نسبت به تعیین اعتبار الگوی پیشنهادی قضاوت شد.
تحلیل جایگاه قدرت فرهنگی در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
81 - 92
حوزههای تخصصی:
قدرت فرهنگی دراصطلاح ترکیبی از قدرت به مثابه امری فراگفتمانی و مولد و فرهنگ به منزله امری گفتمانی و پویا می باشد. شبکه اجتماعی اینستاگرام به دلیل جذابیت های دیداری شنیداری، فرهنگ تصویری قدرتمندی را پدید آورده که بستر شکل گیری گفتمان های جدید گردیده است. در این پژوهش مؤلفه های تنوع، وسعت اشتراک و وضوح اولویت ها جهت تحلیل جایگاه قدرت فرهنگی در اینستاگرام مورد بررسی قرار گرفته است. این تحقیق با اتکا بر روش شناسی کیفی و با استفاده از روش تحلیل متن انجام گرفته است و داده ها از جنس داده های تصویری و متنی هستند. میدان مطالعه صفحات کاربران با ده رتبه برتر در اینستاگرام (از نظر تعداد دنبال کننده)که محتوا، پست ها،کپشن ها، کامنتهای دنبال کنندگان آنان تحلیل شده است. پرسش اصلی در این تحقیق آن است که قدرت فرهنگی در اینستاگرام چه جایگاهی دارد؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که اینستاگرام به جهت کم هزینه بودن، قابلیت پخش تصاویر، در دسترس بودن، انعطاف پذیری در برابر افراد با روحیات مختلف (درونگرا و برونگرا)، تعاملی و چندمنظوره بودن، قابلیت اشتراک گذاری محتوا، ارتباط چندنفره بصورت پخش زنده، برخورداری از هوش مصنوعی و نهایتاً عملکردی مطابق با علایق کاربران و به روز بودن، با برطرف کردن نیازهای انسانی باعث حضور بازیگران متفاوتی در عرصه قدرت فرهنگی گردیده است و لذا نوع متفاوتی از قدرت فرهنگی را نیز آفریده است.
سفرنامه های فرنگی دوره آقا محمدخان و ناصرالدین شاه قاجار با نگاهی به آموزش در جامعه ایرانی
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸
73 - 88
حوزههای تخصصی:
دوره قاجار یکی از مهم ترین دوره های سفرنامه نویسی محسوب می شود. آموزش در جامعه دوره قاجار را می توان از زوایای مختلف بررسی کرد. گروهی از سفرنامه نویسان اروپایی از اعتلای آموزشی، اجتماعی و فرهنگی ایران سخن به میان آورده اند و گروهی دیگر از نقاط ضعف آموزش ایران پرده برداشته اند. در این پژوهش سعی شده است ابهامات اساسی همچون مراحل مختلف سیر تحول آموزش علوم، عناصر اساسی در نهادهای آموزشی، آموزش در عصر قاجار و به طور کلی نگرش و عملکرد دولتمردان، متخصصان و قشرهای مختلف جامعه نسبت به آموزش و مراکز آموزشی مطالعه و بررسی شود. بر این مبنا با توسل به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی و تحلیل داده ها می توان دریافت که در اوایل دوره قاجار آموزش به صورت سنتی بود. از جمله نقایص این روش، پایین بودن سطح دانش مکتب داران، تنبیه بدنی، نبودن امکانات آموزشی در مکتب خانه ها و یادگیری متکی بر جنبه حفظ مطالب بود که سبب شکل گیری مدارس جدید شد و آموزش از شیوه سنتی به شیوه نوین درآمد. در این زمان روشنفکرانی همانند امیرکبیر و میرزا حسن رشدیه توانستند تحولات عظیمی به وجود آورند. اگرچه در باور عمومی، باسوادی زنان، مخالف اسلام و برای جامعه خطرناک و ننگ محسوب می شد اما در همین دوران ضرورت آموزش زنان نیز احساس شد. به طور کلی واکنش روحانیون درباره آموزش و پرورش نوین، پیچیده بود، عده ای از آن ها به شیوه های مختلف با این اسلوب مخالفت داشتند و برخی دیگر موافق این تغییر و تحولات بودند و به ساختن مدارس متعددی همت گماشتند.
درباره پدیدارهای فلسفی-تاریخی دانشگاه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشش می شود که پدیدارهای تاریخی دانشگاه در ایران واکاوی شود. در این راه، پدیدار تاریخی دانشگاه و نسبت آن را با آزادی، اعتلا و ایده پیشرفت واشکافی می کنیم و به پدیدار مغفول یا مستوری از دانشگاه که هنوز بروز نکرده است، مجال بروز می دهیم. تأکید می شود که در چنین راهی، بروز تفکر دوگانه انگار، دانشگاه را از پروا (که عنصر مقوم انسان است) دور می کند. پروای چیزها را داشتن و خود را با مصممّیت، به سوی گشودگی سوق دادن، (با توسل به ساخت گشایی پدیدارشناختی)، امکان پوشیده دانشگاه را ممکن می سازد، این امکان نیازمند ساخت گشایی سنتِ دانشگاهی است تا در عین فهمی که از دانشگاهِ رخ داده است، به سوی دانشگاهی که به سوی ما می آید، رهسپار شویم. براین اساس با ساخت گشاییِ سه پدیدار آزادی، ایده پیشرفت و اعتلا در دانشگاه، امکان های دیگری از دانشگاه را براساس مصممّیت و گشودگی بررسی می کنیم که چنین مواجهه ای می تواند امکان دیگرگونه ای را بر اساس مؤلفه های مذکور ممکن سازد.
میشل دوسرتو و تاریخ نگاری زندگی روزمره: مواجهه ای خودتأملی از خلال تجربه مطالعات فرهنگی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
143 - 171
حوزههای تخصصی:
آشنایی با میشل دوسرتو در ایران، از خلال صورت بندی خاصی که جان فیسک از کتاب دوسرتو، کردارهای زندگی روزمره و به ویژه دو مفهوم استراتژی و تاکتیک به دست داده، میسر شد. کاری که فیسک با آرای دوسرتو، بی اعتنا به بینش متاروش شناختی او می کند، جهان شمول کردن دوگانه های یادشده و متناظر ساختن «شیوه های عمل» با «شیوه های مصرف رسانه ای» است. با این حال، دوسرتو متفکری چندوجهی و غنی است که به ویژه به سبب تلاش های قابل اعتنایش در نقطهٔ تعاطی تاریخ نگاری، روان کاوی، الهیات، زبان شناسی و انسان شناسی، شناخته می شود. ایده ها و بینش روش شناختی و شناخت شناسانه او در حیطه تاریخ نگاری، به ویژه بحث مهم او دربارهٔ «عمل تاریخ نگارانه»، که تلاشی برای پیوند مطالعات تاریخی با متاتاریخ نگاری بوده است، می تواند مدخل مناسبی برای خروج از سردرگمی ای باشد که مطالعات زندگی روزمره در ایران را برای بدل شدن به پروژه ای تاریخ نگارانه آزار داده است. در این مقاله، نخست، مختصات «متاتاریخ نگاری» دوسرتو و تمایز آن با متاتاریخ نگاری هایی از سنخ کارهای هایدن وایت شرح داده می شود، سپس، این ملاحظات روش شناختی و متاروش شناختی در پرتو یکی از شناخته شده ترین تک نگاری های تاریخی او، تسخیر روح در لودون روشن تر می شود. در انتها و جمع بندی بحث، در مواجهه ای خودتأملی، سعی کردم تبعات دوسرتو گریزی در مطالعات فرهنگی ایران، محدودیت های تحلیل هم آیندی برای تاریخ نگاری زندگی روزمره و امکان های متاتاریخ نگاری دوسرتو برای رهایی از تنگناهای موجود را به بحث بگذارم.
بسترهای تشدید فاصله بین پیروان ادیان و مذاهب در استان سیستان و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
35 - 63
حوزههای تخصصی:
در بستر متنوع قومی و مذهبی ایران زمین، دائما مسئله نحوه و کیفیت تعامل بین اقوام و پیروان مذاهب مورد بحث بوده است. این تعامل می تواند متأثر از عوامل واگرا باشد. نظر به اهمیت دوچندان همسویی و وحدت ملی در شرایط تاریخی کنونی، در این مقاله سعی شده است تا زمینه ها و دلایل تشدید اختلاف و فاصله افتادن بین ادیان و مذاهب در استان سیستان و بلوچستان، که میزبان پیروان اقوام و مذاهب متعددی است، مطالعه شود. در این مقاله ذیل چارچوب مطالعه کیفی و بر اساس نظریه زمینه ای با 25 نفر از ساکنین استان سیستان و بلوچستان طی بازه زمانی 6 ماهه مصاحبه انجام شده است. روش نمونه گیری بر اساس نمونه گیری نظری بوده و با مشارکت کنندگان مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفته است. یافته ها بر اساس روش اشتراوس و کوربین کدگذاری و تحلیل شده اند. در کدگذاری باز، متن مصاحبه ها چندین بار خوانده و حدود 95 مفهوم از جملات معنی دار استخراج شد. مفاهیم در کدگذاری محوری در 16 مقولهٔ فرعی و 7 مقولهٔ اصلی و انتزاعی تر تلفیق شدند. در نهایت یک مقولهٔ هسته ای نهایی «نیروهای واگرا و ازهم گسیختگی تعاملات بین ادیان و مذاهب» که جامع و چکیده ای از تمامی مقولات اصلی و تحلیل داستانی از فرایند داده هاست، استخراج شد. این مطالعه ثابت می کند که عواملی تحت عنوان تبعیض، عدم پذیرش دیگری، نابخردی برخی علمای دینی و فقدان گفت وگوی آزاد و در بستری که بنا به مشکلات اقتصادی و تحت تأثیر جغرافیای فرهنگی شکل گرفته و با مداخله عواملی مانند تعصبات شدید قومی و دینی منجر به شکل گیری شبکه تعاملی متعصب و منافع داخلی و خارجی شده است که در راستای منع تعامل بین ادیان و مذاهب فعالیت می کنند. پیامد این فرایند هم روی آوردن به کنش تحقیرآمیز و توهین آمیز افراد و همچنین تغییر تصور آن ها نسبت به دین است.
تحلیل گفتمان مقایسه ای نسخه های فارسی و ترکی آذربایجانی سرود «سلام فرمانده» با رویکرد ارتباطات میان فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
183 - 157
حوزههای تخصصی:
سرود «سلام فرمانده»، پدیده ای بود که به فاصله کمتر از یک سال از انتشار آن در ایران، توانست به حداقل 35 نسخه به زبان ها و گویش های مختلف بازتولید شود و زنجیره ای از ارتباطات میان فرهنگی را شکل دهد که در مجموع بتوان به آن به عنوان یک پدیده فرهنگی ارتباطی نگریست. این سرود در جمهوری آذربایجان نیز به زبان ترکی بازتولید شد. مسئله این پژوهش، بررسی تحلیل گفتمان مقایسه ای نسخه فارسی و ترکی با رویکرد ارتباطات میان فرهنگی است. روش مورد استفاده تحلیل گفتمان به روش عملیاتی پدام است. چارچوب نظری نیز مبتنی بر نظریه مذاکره بر سر هویت است. بر اساس یافته های این مطالعه، به طورکلی این سرود در خارج از مرزهای ایران، به خصوص برای اقلیت های شیعیان در قفقاز، نمودی از مقاومت فرهنگی شیعیان در برابر فرهنگ جهانی شده غربی، درک و بازتولید می شود. گروه های مختلف برای حفظ و انتقال هویت گروهی مذهبی خود به نوجوانان و کودکان، به بازخوانی و بازتولید این اثر روی آوردند. گفتمان حاکم بر نسخه ترکی آذربایجانی حول سه دال اساسی «معرفی امام زمان(عج) به نوجوانان»، «انتظار فعالانه ظهور امام زمان(عج)» و «ساخت آینده آذربایجان، متناسب با هویت مذهبی» تشکیل یافته است. در مقایسه نسخه ترکی با نسخه فارسی، دو دال اساسی «معرفی امام زمان (عج) به نوجوانان» و «انتظار فعالانه ظهور امام زمان (عج)»، که گفتمان نسخه فارسی نیز حول آن شکل یافته بود، تکرار شدند. همچنین در نسخه ترکی آذربایجانی به دو مفهوم «وجود زمینه های تشکیل حکومت اسلامی در آذربایجان» و «احساس تعلق به جبهه مقاومت» اشاره شده که در نسخه فارسی وجود نداشتند و برای اولین بار در این نسخه مطرح شده است.
جنگ استعارگان: تحلیلی جامعه شناختی از مواجهه با استعاره های توسعه در ادبیات داستانی ایران
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸
9 - 22
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر تلاش می کند مواجهه با استعاره های توسعه در برخی متون داستانی برگزیده در ایران را با رویکردی جامعه شناختی تحلیل کند. در این راستا، به دو منظومه استعاری پزشکی و مهندسی توجه می شود که از عصر مشروطه تاکنون در ایران غالب بوده اند. در این دوره، آثار ادبی چندی پدید آمده اند که با شکل هایی از مقاومت، نظام های استعاری مذکور را به چالش کشیده اند. این نوشتار، به این مواجهه می پردازد و با تکیه بر نظریه استعاره لیکاف و متاثر از جامعه شناسانی چون گیدنز و دستاوردهای تاریخ نگارانی چون توکلی طرقی، به تحلیل داستان های برگزیده از نویسندگان مشروطه تا دوره متأخر می پردازد. نتیجه پژوهش، نشان می دهد که در عصر پهلوی و پس از ایجاد فاصله میان روشنفکران و دولت، الگوهایی از مقاومت استعاری در مقابل گفتمان توسعه در ادبیات داستانی ظاهر شد. با تغییر نظام استعاری توسعه، این مقاومت به شکلی دیگر تداوم یافت. حتی در برخی موارد، ادبیات داستانی، علاوه بر نقد نظام های استعاری، امکان اشاره به الگوهای استعاری آینده و نیز رخدادهای آتی را یافت. این امر علاوه بر نشان دادن توانایی های امر ادبی، بار دیگر ناکارآمدی نظریه هایی را که با نادیده گرفتن منطق امر ادبی، آن را به مثابه بازتاب صرف امر اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی قلمداد می کنند، نشان می دهد.
نقش واسطه ای سازه اشتراک دانش در تأثیر گذاری دینداری بر مهارت های شناختی (مورد مطالعه دانش آموزان دوره دوم متوسطه ناحیه یک تبریز 1403-1401)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
65-93
حوزههای تخصصی:
عصر کنونی را عصر شناخت، پسا ارتباطات و فناوری می نامند؛ لذا مطالعه ی جامعه شناسی شناخت و مهارت های شناختی در بین دانش آموزان با توجه به نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آنها، امری ضروری است که به شدت احساس می شود. بر این اساس پژوهش حاضر با روش کمی و استفاده از تکنیک پیمایش با هدف بررسی نقش واسطه ای سازه اشتراک دانش در تأثیر گذاری دینداری بر مهارت های شناختی دانش آموزان انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان دوره دوم متوسطه ناحیه یک تبریز تشکیل داده اند. تعداد کل جامعه آماری مورد نیز 9540 نفر دانش آموزان دوره دوم متوسطه دانش آموزان ناحیه یک تبریز در سال تحصیلی (1402-1401) می باشند که از میان 3837 نفر دانش آموزان پسر و 5703 نفر دانش آموزان دختر با استفاده از فرمول کوکران ( با محاسبه واریانس متغیر وابسته) تعداد 1163 نفر انتخاب و به روش نمونه گیری خوشه ای مورد پرسش قرار گرفتند. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه در قالب طیف لیکرت شش درجه ای، در بازه زمانی سال 1402 گردآوری شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که متغیر وابسته(مهارت های شناختی دانش آموزان) با لحاظ اثرات مستقیم، غیر مستقیم و کل متغیرهای مستقل، از متغیر اشتراک دانش در مقایسه با متغیر دینداری بیشترتأثیر پذیرفته است. همچنین نتایج حاکی است که اشتراک دانش به نوعی در قدرت توانمندسازی عاملان اجتماعی و در رأس آن دانش آموزان، نقش بسیار مهمی دارد که خود متأثر از متغیر هایی چون دینداری نیز می تواند نقش به سزایی در ارتقای مهارت های شناختی دانش آموزان ایفا کند؛ به همین دلیل انتظار می رود مسئولان مربوطه موضوع مطروحه را بیش از پیش مورد توجه قرار دهند.