مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
اصول یادگیری
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی میزان آگاهی معلمان دوره راهنمایی و متوسطه از مبانی برنامه ریزی درسی و اصول یادگیری است. روش انجام پژوهش زمینه ای است و جامعه ی آماری کلیه معلمان شاغل به تدریس در مدارس راهنمایی و متوسطه شهرستان بهشهر در سال تحصیلی 88 - 87 است، نمونه ی آماری 382 نفر از معلمان زن و مرد میباشند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. در این تحقیق از ابزار آزمون محقق ساخته (حاوی 40 سؤال چهار گزینه ای) استفاده شده است.
داده ها در دو سطح توصیفی (با استفاده از جداول توزیع فراوانی، در صد، میانگین) و استنباطی ( با استفاده از آزمون 2x و با نرم افزار Spss مورد توصیف و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. عمده ترین یافته های پژوهش این است که میزان آگاهی معلمان دوره راهنمایی و متوسطه از مبانی برنامه ریزی درسی و اصول یادگیری با کسب میانگین 83/10 (در مقیاس 20 نمره ای) در حد متوسط است. همچنین چون مقدار 2x به دست آمده در سطح اطمینان 95 درصد از مقدار 2x جدول بزرگ تر است بنابراین پراکندگی پاسخ ها واقعی است و بین فراوانی پاسخ های مشاهده شده و فراوانی مورد انتظار تفاوت معنیدار است. لذا میتوان گفت که آگاهی معلمان دوره راهنمایی و متوسطه از مبانی برنامه ریزی درسی و اصول یادگیری در حد متوسط است.
میزان آشنایی معلمان دوره متوسطه استان مازندران از مبانی برنامه ریزی درسی و اصول یادگیری
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی میزان آشنایی معلمان دوره متوسطه با مبانی برنامه ریزی درسی و اصول یادگیری به منظور ارائه راهکارهای بهبود و ارتقای دانش و مهارت های آنان است. روش انجام پژوهش از نوع ارزشیابی و جامعه آماری کلیه معلمان شاغل به تدریس در مدارس متوسطه استان مازندران در سال تحصیلی 85 ـ84 است. نمونه آماری 360 نفر از معلمان است که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و تصادفی ساده انتخاب شدند. در این تحقیق از دو ابزار محقق ساخته شامل پرسشنامه (حاوی 30 سؤال بسته پاسخ با طیف لیکرت) و آزمون محقق ساخته (حاوی 30 سؤال چهارگزینه ای) استفاده شده است. داده ها در دو سطح توصیفی (با استفاده از جدولهای توزیع فراوانی، درصد فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (با استفاده از آزمون ، Z و F) تجزیه و تحلیل شدند. عمده ترین یافته های پژوهش این است که میزان شناخت معلمان دوره متوسطه از مبانی برنامه ریزی درسی و اصول یادگیری در حد پایین تر از متوسط بود. میانگین نمره آزمون سنجش میزان شناخت معلمان دوره متوسطه از مبانی برنامه ریزی درسی و اصول یادگیری 89/10 (در مقیاس 20 نمره ای) به دست آمده و بین میانگین نمره ها بر حسب متغیرهای جنسیت، مدرک تحصیلی، رشته تحصیلی و سابقه خدمت تفاوت معنادار وجود دارد. بیشترین میانگین نمره ها مربوط به معلمان گروه علوم تربیتی با مدرک فوق لیسانس و سابقه 10 تا 19 سال و کمترین آنها مربوط به معلمان گروه علوم پایه با مدرک لیسانس و سابقه بالای 20 تا 29 سال بود.
تعیین اصول یادگیری مبتنی بر عصب - تربیت با استفاده از مطالعه اکتشافی و تبیین دلالت های آموزشی آن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از این مطالعه کمک به رشد استانداردها در رشته عصب-تربیت از نقطه نظر اساتید برجسته در حوزه علوم اعصاب، روانشناسی و علوم تربیتی و اسناد و مدارک موجود در این زمینه است. روش کار: در این پژوهش از روش کیفی از نوع نظریه زمینه ای استفاده شده است. روش های گردآوری اطلاعات شامل مصاحبه، اسناد و متون و پرسشنامه می باشد. شرکت کنندگان در مرحله اول پژوهش تعداد 13 نفر از افراد صاحب نظر در زمینه علوم اعصاب، روانشناسی و علوم تربیتی بودند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه سازمان یافته استفاده شد. همچنین آخرین یافته های متخصصان در حوزه عصب-تربیت نیز به عنوان اطلاعات مکمل در قسمت بعدی پژوهش استفاده گردید. برای تحلیل مصاحبه های افراد صاحبنظر از روش Strauss and Corbin استفاده شد. یافته ها: نتیجه کدگذاری سه مرحله ای داده های گردآوری شده، استخراج سه مقوله اصلی، یازده مقوله فرعی و سی و یک ویژگی یا مفهوم بود. نهایتاً شاخص سی وی آر لاشه چهارده اصل اساسی یادگیری را تأیید نمود. نتیجه گیری: در مجموع یافته های تحلیل نشان می دهند که مطالعه و درک ساختار و عملکرد مغز در تفکر و عمل برنامه درسی گام بسیار مهمی در بهبود فرایند آموزش و یادگیری دانش آموزان است. علوم اعصاب اطلاعات بسیار ارزشمندی در مورد سیستم یادگیری مغز فراهم می کند که به ما اجازه می دهد تا تصمیمات آگاهانه تری در مورد برنامه های درسی بگیریم.
ارزیابی کیفیت شش «بازی جدی» تولید شده در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیستم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۷
265 - 287
حوزه های تخصصی:
در دو دهه اخیر همزمان با رشد کمی «بازی های جدی»، کیفیت آنها نیز مورد توجه پژوهشگران، طراحان، تولیدکنندگان، مخاطبان، معلمان و مدیران آموزشی بوده است. کیفیت این بازی ها علاوه بر داستان، گرافیک و فناوری به رعایت اصول آموزشی بستگی دارد تا بازی ها بتوانند ضمن تدارک محیط یادگیری مفرح و انگیزشی، بازی کننده را به سمت اهداف آموزشی هدایت کند. هدف این پژوهش، تعیین شاخص های ارزیابی کیفیت «بازی های جدی» براساس اصول یادگیری سازنده گرایی و ارزیابی کیفیت شش بازی منتخب براساس این اصول است. برای تعیین شاخص های ارزیابی کیفیت «بازی های جدی» با مشارکت 30 نفر از خبرگان بازی های آموزشی چک لیست 29 گویه ای حول چهار شاخص تعامل، حل مسأله، یادگیری فعال و کشف تهیه گردید. شش بازی پرطرفدار به صورت هدفمند انتخاب و توسط شش نفر خبره فناوری آموزشی و شش نفر خبره فناوری اطلاعات و ارتباطات تحلیل شدند. نتایج نشان داد که در این بازی ها به طور میانگین 136 موقعیت تعامل، 139 موقعیت حل مسأله، 89 موقعیت یادگیری فعال و 82 موقعیت کشف برای بازی کننده فراهم شده است. نتایج آنتروپی شانون نیز نشان داد که شاخص کشف با بار اطلاعاتی 999 درصد و ضریب اهمیت 572 درصد دارای بالاترین تأکید و شاخص یادگیری فعال با بار اطلاعاتی یک و ضریب اهمیت 87 درصد کمتر مورد توجه بوده است.
میزان آگاهی معلمان دوره راهنمائی از مبانی برنامه ریزی درسی و اصول یادگیری به منظور ارائه الگوی عملی جهت ارتقای دانش و مهارتهای آنان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی میزان آگاهی معلمان دوره راهنمائی از مبانی برنامه ریزی درسی و اصول یادگیری به منظور ارائه الگوی عملی جهت ارتقای دانش و مهارت های آنان است. روش انجام پژوهش زمینه ای است و جامعه آماری کلیه معلمان شاغل به تدریس در مدارس راهنمائی شهرستان بهشهر در سال تحصیلی 88 – 87 است، نمونه آماری 186 نفر از معلمان زن و مرد می باشند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. در این تحقیق از ابزار آزمون محقق ساخته (حاوی 40 سؤال چهار گزینه ای) استفاده شده است. داده ها در دو سطح توصیفی (با استفاده از جداول توزیع فراوانی، در صد، میانگین) و استنباطی (با استفاده از آزمون x2 و با نرم افزار Spss مورد توصیف و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. عمده ترین یافته های پژوهش این است که میزان آگاهی معلمان دوره راهنمائی از مبانی برنامه ریزی درسی و اصول یادگیری با کسب میانگین 4/11 (در مقیاس 20 نمره ای) در حد متوسط است. و همچنین چون مقدار x2 به دست آمده در سطح اطمینان 95 درصد از مقدار x2 جدول بزرگتر است بنابراین پراکندگی پاسخ ها واقعی است و بین فراوانی پاسخها مشاهده شده و فراوانی مورد انتظار تفاوت معنی دار است. لذا می توان گفت که آگاهی معلمان دوره راهنمائی از مبانی برنامه ریزی درسی و اصول یادگیری در حد متوسط است
تعیین و تبیین اصول یادگیری مبتنی بر فرآیندهای شناختی مغز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۲
37 - 58
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین و تبیین نظام مند اصول یادگیری مبتنی بر فرایندهای شناختی مغز انجام گرفته و تلاش شده است علاوه بر پالایش اصول قبلی، اصول جدیدی نیز استنباط و استنتاج شود. هم چنین با توجه به سه راهبرد آموزش غوطه ورسازی هماهنگ، پردازش فعال و هشیاری آرمیده، انطباق اصول تعیین شده با این راهبردها مشخص شود. پژوهش حاضر از نوع ترکیبی (کیفی – کمی) می باشد. ابتدا با بررسی محتوای متون علمی مرتبط و معتبر و نیز مصاحبه نیمه ساختار یافته با روش تحلیل محتوای مضمونی، چارچوب اولیه طرح شامل17 اصل یادگیری تهیه شد. برای تعیین نسبت روایی محتوایی (CVR) از روش لاوشه و برای انطباق اصول با راهبردها و تعیین شاخص روایی محتوایی (CVI)، از روش والتز و باسل استفاده شده است. جامعه تحقیق در این بخش 13 نفر از اساتید و صاحب نظران می باشند. بر اساس CVR، 15 اصل مورد تأیید قرار گرفت. با بررسی CVI، 9 اصل در رابطه با غوطه ورسازی هماهنگ، 4 اصل مرتبط با پردازش فعال و 2 اصل در هماهنگی با راهبرد هشیاری آرمیده طبقه بندی شد. پیشرفت در یافته های علوم اعصاب و اهمیت استفاده از این یافته ها در تربیت، مستلزم بازبینی و بررسی بیشتر این یافته ها در استنباط و استنتاج اصول یادگیری مبتنی بر فرآیندهای شناختی مغز می باشد. از سویی دیگر، پیشنهاد می شود در تدوین برنامه درسی و اجرای آن به اصول یادگیری مبتنی بر فرآیندهای شناختی مغز توجه شود.
استفاده از اصول یادگیری به منظور بهبود رفاه افراد، گروه ها و جوامع
حوزه های تخصصی:
یادگیری همواره فرایندی مهم و موردتوجه بوده است. دانشمندان و صاحب نظران بسیاری در این زمینه اظهارنظر، پژوهش و نظریه پردازی نموده و به شناسایی مجموعه ای کوچک اما قدرتمند از قوانین و عواملی که تأثیر آن ها را بر رفتار تعدیل می کند، پرداخته اند. این رویه می تواند کاربرد های فراوانی را در زندگی انسان ها و دیگر موجودات ایفا نماید. روش ها، آثار و اصول برگرفته از مفاهیم روان شناسی یادگیری، رفتار انسان را هدایت کرده و می تواند به ما در حفظ زندگی و بهبود رفاه کمک کنند. روان شناسان در حوزه کاربرد یادگیری عملکردی، موفقیت های بسیاری را در خصوص تغییرات رفتاری در افراد و سطوح گروه های کوچک، و نیز تا حدودی در تغییر رفتار سیستم های بزرگ تر مانند شرکت ها، جوامع یا گونه ها، به دست آمده آورده اند. برخی از مؤثرترین روش های درمانی در درمان های بالینی روش هایی را شامل می شوند که از روش مطالعات روان شناسی یادگیری نشات گرفته اند؛ بنابراین با توجه به ارزش کاربردی این حوزه، در این پژوهش به مرور مطالعات، یافته ها و نتایج برخی محققین در کاربرد اصول یادگیری و بهبود رفاه افراد، گروه ها و جوامع پرداخته می شود.
تأثیر فلسفه های آموزشی بر اصول یادگیری با نقش واسطه ای باورهای معرفت شناختی در بین اعضای هیأت علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر فلسفه های آموزشی اعضای هیأت علمی بر اصول یادگیری با نقش میانجی باورهای معرفت شناختی انجام گرفت. روش تحقیق مورداستفاده در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل اساتید دانشگاه سیستان و بلوچستان در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 341 نفر بود و حجم جامعه نمونه به استناد جدول تعیین حجم نمونه سینگ و ماسکو برابر با 181 نفر برآورد شد. روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم (برحسب دانشکده) و نمونه گیری در دسترس بود. داده ها با استفاده از سه پرسشنامه فلسفه های آموزشی کانتی (2004)،اصول یادگیری سدلر و زیتلمن (2013) و باورهای معرفت شناختی شومر (1993) جمع آوری شد که اعتبار آنها به ترتیب 84/0، 76/0 و 89/0 محاسبه گردید. شد برای بررسی متغیرهای موردمطالعه از آزمون t تک گروهی، جهت روایی سازه از روش تحلیل عاملی تأییدی و برای آزمون فرضیه های پژوهشی از روش معادلات ساختاری با کمک نرم افزارهای SPSS20 و Lisrel8 استفاده شد. نتایج یافته های پژوهش نشان داد که میزان تأثیر متغیر فلسفه های آموزشی بر اصول یادگیری و باورهای معرفت شناختی به ترتیب 59/0 و 52/0 است و این تأثیر نیز معنیدار بود. همچنین اثر فلسفه های آموزشی بر اصول یادگیری با میانجیگری باورهای معرفت شناختی 11/0 بود و این تأثیر نیز معنیدار دار بود؛ بنابراین متغیر فلسفه های آموزشی با اصول یادگیری و باورهای معرفت شناختی رابطه مثبت و معنیدار داشت. همچنین نقش میانجی باورهای معرفت شناختی در رابطه بین فلسفه آموزشی و اصول یادگیری تأیید شد.