مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
عباس کیارستمی
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال چهارم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۴
111-148
حوزه های تخصصی:
در دهه پنجاه میلادی، فیلم های متمایز غیرغربی، توجه بسیاری از مردم جهان را به خود جلب کرد. ازآن پس، رویکردهای مطالعاتی متفاوتی برای شناخت و تحلیل این فیلم ها و نیز مقاومت در برابر سینمای غرب به وجود آمد، ازجمله می توان به «سینمای سوم»[1]، «سینمای دیاسپوریک»[2]، «سینمای پسااستعماری»[3]، «نظریه امپریالیسم رسانه ای»[4] و... اشاره کرد. نگارندگان معتقدند این رهیافت ها در طی زمان، با توجه به تغییرات سیاسی، اقتصادی، ارتباطی به خصوص بالا رفتن سواد رسانه ای [5] ، ایجاد و گسترش شبکه های توزیع رسانه ای و... دیگر آن کارآمدی سابق را ندارند. در این مقاله کوشش شده با مرور و کنکاش در این رویکردها، آن ها را نقد، و با بررسی وضع موجود در جریان های مختلف مطالعات سینمایی، لزوم بازاندیشی در این رویکردها را تبیین کنیم. در این پژوهش نظری، که با روش مونتاژ و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته، در پی آنیم که لزوم عبور از دوقطبی رایج غرب/دیگری[6] را که مبنای نظری جریان های پیشین مقاومت در برابر غرب در طول تاریخ سینما است، یادآوری کنیم و نشان دهیم غربی زدایی مطالعات فیلم[7] به عنوان روشی نوخاسته برای مقاومت در برابر سینمای غرب چگونه هدف خود را مرکززدایی[8] از غرب قرار داده است نه طرد غرب یا جابه جایی مرکزها. با غربی زدایی مطالعات فیلم درمی یابیم سینمای غرب نیز سینمایی است در کنار سینماهای دیگر که هویت و ارزش دارد و در دنیای چندکانونی و چندفرهنگی حاضر می تواند حضوری زایا، پویا و عادلانه داشته باشد. نظریه پردازان معاصر فیلم قبل از نقد و تحلیل هر فیلم لازم است زمینه فرهنگی آن را بشناسند تا بتوانند به درک نزدیکی از هویت خاص آن نائل آیند. در این پژوهش سینمای عباس کیارستمی از منظر غربی زدایی بررسی شده است. کیارستمی با تکنیک هایی همچون کندی ریتم، نماهای طولانی، استفاده حداقلی از موسیقی و دیگر تکنیک ها، توانسته است تفاوت فیلم های خود را با فیلم های غربی به رخ بکشد؛ همچنین با الهام شعر ایرانی (کهن و معاصر)، نمایش های آیینی (همچون تعزیه)، و دیگر آثار فرهنگی ایرانی اسلامی، توانسته است به سینمایی دست یابد که هدفش، برخلاف سینمای رایج که سرگرمی است، وادار کردن مخاطب به اندیشیدن است. * این مقاله مستخرج از پایان نامه دکتری سید عماد حسینی با عنوان «رهیافت غیرغربی به مطالعات فیلم» در دانشگاه هنر اصفهان است. [1] Third Cinema [2] Diasporia cinema [3] Post colonialism cinema [4] Media imperialism theory [5] Media literacy [6] West/Other [7] De-Westernizing Film Studies [8] Decentralization
رویکردی فلسفی به اصل علیت در روایت سینمایی پست مدرن (مطالعه ای بر فیلم طعم گیلاس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۸
53 - 70
حوزه های تخصصی:
علیّت یکی از مهم ترین دغدغه های بشری و از بنیادی ترین مفاهیم فلسفی است. فیلسوفان غربی که اندیشه آنها، در این پژوهش مورد مطالعه است، از دوران باستان تا معاصر رابطه بین علّت و معلول را از چند نظر بررسی کرده اند. فیلسوفان سنتی و کلاسیک، به ویژه ارسطو، رابطه علّی را ضروری و قطعی دانسته اند. به این معنا که این رابطه بر اصل ضرورت بنا نهاده شده است و هر پدیده ای در جهان، ضرروتاً علتی دارد. در روایت کلاسیک که معمولاً فیلم های هالیوودی نمونه آن هستند، علیت مهم ترین عنصر است که وحدت و انسجام پیرنگ داستانی را تضمین می کند. به سبب آنکه علیت در سنت فلسفی ارسطو، ضروری بود، در روایت سینمایی کلاسیک نیز رابطه علت و معلول براساس اصل ضرورت است. این رابطه در روایت سینمایی پست مدرن به صورت تصادفی در می آید. به نظر می رسد تغییرات رابطه علّت و معلول در اندیشه فلسفی، موجب دگرگونی علیّت در ساخت روایی فیلم ها شده است. به این علت که روایت در سینمای ایران و فیلم های داستانی بازتاب و انعکاس روایت در سینمای غرب است، این پژوهش تلاش دارد علاوه بر تحقیق و اثبات تأثیر علیّت در فلسفه بر رابطه علت و معلولی در روایت سینمایی، فیلم سینمایی طعم گیلاس(1378) را به صورت هدفمند و به روش تحلیلی توصیفی مورد تحلیل محتوایی قرار بدهد، تا دگرگونی روایت از طریق تغییر در روابط علت و معلولی بررسی شود.
نشانه شناسی تطبیقی مفهوم «قدرت» در طعم گیلاسِ عباس کیارستمی و هملت ماشینِ هاینر مولر براساس نظریه انسان شناسی ادبی پیر بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طعم گیلاس نوشته عباس کیارستمی و هملت ماشین اثر هاینر مولر را می توان در انتقاد از اسارت ذهن و انزوای هنرمند در دنیای ماشینی در سایه نظریه انسان شناسی ادبی پیر بوردیو بررسی و تبیین کرد. رویکرد مشترک این آثار در برابر میدان قدرت، مبتنی بر دیالکتیک سرمایه فرهنگی با سرمایه اجتماعی، دیالکتیک خیال با واقعیت و دیالکتیک متن با فرامتن است که در سه محور کنش ِ اجتماعی، کنش زیبایی شناختی و کنش فرامتنی قابل تحلیل است. با توجه به جایگاه شاخص این آثار در سطح جهانی و در هنر مستقل، از مکتب تطبیقی آمریکا برای بررسی مضامین، گرایش ها، تخیلات و تکنیک های اجرایی مشترک در این دو اثر استفاده می شود. همچنین روش تحقیق توصیفی برای تحلیل محتوای مفهوم قدرت و بررسی هم کنشی نشانه های متنی در این پژوهش تطبیقی به کار می رود. یافته های پژوهش حاکی از اشتراک این آثار در فعال ساختن ذهن مخاطب یا تبدیل مخاطب به سوژه کُنش مند است چنانکه این آثار در برابر هنر هالیوودی یا عامه پسند به جای تقلید از واقعیات رسانه ای به دنبال کشف واقعیت از طریق مخاطب و ایجاد گفتمان میان فرهنگی اند. نشانه شناسی این آثار از یک سو بیانگر قدرت هنر در واژگون سازی زبان رسانه و ساختارشکنی واقعیات کلیشه ای و از سوی دیگر نشانگر تأثیر دیالکتیک مَنش بر ساختارهای اقتصادی اجتماعی برای تعدیل میدان قدرت از طریق توسعه ارزش های هنر معناگراست. در نتیجه هر دو اثر به عنوان آثار پست مدرن با استفاده از سرمایه های فرهنگی و تکنیک های پسادراماتیک، تقابل عینیت با ذهنیت در خشونت نمادین را مورد پرسش قرار می دهند و اثر را به متنی باز و سلطه ناپذیر تبدیل می کنند.
فرافیلم و نسبت «خود» و «دیگری» در سینمای عبّاس کیارستمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیست و یکم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۹
227 - 254
حوزه های تخصصی:
فرافیلم آن دسته از فیلم هایی است که موضوع آن ماهیت سینما و امر فیلم سازی است، فیلم سازان این آثار با نگاه انتقادی به شیوه تولید معنا، تخیلی یا تصنعی بودن فیلم را برجسته کرده و به رویارویی با توهم موجود در فیلم های متعارف و واقع گرا می پردازند. تقابل و کشمکش شخصیت ها در آثار سینمایی به عنوان یک اصل، اهمیت مطالعه نسبت «خود» و «دیگری» را در آن ها به خوبی نمایان می کند. نسبت خود و دیگری در بخش زیادی از تاریخ فلسفه طبق رابطه سوژه ابژه صورت بندی شده است. از نظر سارتر انسان تحت «نگاه» دیگری تبدیل به شی ء شده و آزادی خود را از دست می دهد. در مقابل، لویناس فرض کردن «دیگری» را به عنوان یک ابژه شناخت، خشونت علیه «دیگری» می داند. بر اساس تحلیل روابط شخصیت های آثار کیارستمی می توان به این سؤال پاسخ داد که نسبت «خود» و «دیگری» در فیلم ها و فرافیلم های او چگونه است. در بررسی فیلم های «خانه دوست کجاست» و «طعم گیلاس» و فرافیلم های «کلوزآپ»، «زیر درختان زیتون» و «باد ما را خواهد برد»، از روش توصیفی تحلیلی با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف استفاده شده است تا بتوان تأثیر تفاوت ساختاری فرافیلم ها در نوع بازنمایی «دیگری» را در آثار این کارگردان نشان داد. نتیجه تحقیق حاکی از آن است که به رغم اشتراک خالق و پس زمینه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خلق این آثار، برخلاف فیلم ها، در فرافیلم های کیارستمی به سبب ویژگی های خود بازتابی و خود انتقادی، نسبت خود و دیگری، لویناسی و دیگر آئین است که این امر حاکی از ساختاربندی مجدد نظم گفتمانی مستقر جامعه در نسبت با «دیگری» است.
تحلیل فیلم کلوز آپ عباس کیارستمی بر اساس الگوی همنشینی و جانشینی
حوزه های تخصصی:
سینمای واقع گرایانه که موج نوی سینمای ایران است 1340 به وجود آمد که بی شباهت به موج نو سینمای فرانسه نبود. فیلم کلوز آب عباس کیارستمی نمونه ای از این مکتب می باشد. فیلم کلوزآپ، به بحران اخلاقی که در جامعه وجود دارد اشاره می کند، بحرانی فارغ از نوع طبقه فرهنگی، اقتصادی و...کارگردان در این فیلم، فروپاشی اخلاقی را چون بیماری مسری می داند که برای مبتلا نشدن به آن هشدار می دهد. هدف از این پژوهش تحلیل سکانس های فیلم کلوز آب با استفاده از الگوی همنشینی و جانشینی می باشد. در این پژوهش جهت تحلیل فیلم از تحلیل همنشینی و تحلیل جانشینی استفاده شد. در سطح تحلیل همنشینی فیلم های مورد مطالعه، کارکرد هر سکانس بررسی می شود. سکانس ها در کنار یکدیگر زنجیره ای از رویدادها را شکل می دهند. ولی تحلیل جانشینی به معنای جستجوی الگوی پنهان تقابل نهفته در متن و سازنده معناست. پژوهش حاضر کل داستان فیلم کلوزآپ به کارگردانی عباس کیارستمی را به عنوان جامعه آماری مورد تحلیل قرار می دهد. حجم نمونه به صورت کمی نخواهد بود و روایت فیلم با در نظر گرفتن گفتگوها در قالب پلان ها و سکانس ها مد نظر است.
باورپذیری کاراکتر سه بعدی: به سمت دومین ورطه ی غریب نمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش عوامل تاثیرگذار بر باورپذیری انیمیشن های سه بعدی روایی را با تمرکز بر نقش واقع نمایی و پرفورمنس کاراکتر مورد بررسی قرار می دهد. هدف اصلی این مطالعه مرور نقادانه بر مؤلفه هایی است که بر واقع نمایی ادراکی یک اثر سه بعدی تاثیر می گذارند. منابع نوشتاری مراجعه شده در این مقاله که متشکل از تئوری های رسانه ی نوین و مقالات فنی گرافیک رایانه ای است، مبنای ارائه ی نموداری گرافیکی می شود که آنالیز باورپذیری انواع کاراکترهای سه بعدی را در مقایسه با هم امکان پذیر می کند. در این نمودار که می توان آن را نسخه ی مبسوط نمودار ورطه ی غریب نمایی فرض کرد، تاثیرات نسبی انواع عناصر فرمی بر احتمال باورپذیری کاراکتر سه بعدی به تصویر کشیده شده است. تجزیه ی کاراکتر سه بعدی به مؤلفه های حرکتی و ایستای سازنده اش، ابزاری بصری برای تأمل بر این مؤلفه ها را به شکل منفرد فراهم می کند. استنتاج کلی این پژوهش بر نقش به مراتب موثرتر سبک پردازی در باورپذیری نسبت به واقع نمایی عکاسانه و طبیعت گرایی دلالت می کند. همچنین به تفصیل مشاهده می شود که فارغ از سبک اتخاذ شده، این پرفورمنس کاراکتر سه بعدی و تکنیک متحرک سازی است که نقش حیاتی تری در ایجاد حس باورپذیری نسبت به طراحی ایستا و سبک رندر کاراکتر دارد.
امر واقعی و امر داستانی در سینمای عباس کیارستمی با تمرکز بر فیلم «کلوزآپ» و «سه گانه کوکِر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
55 - 62
حوزه های تخصصی:
«عباس کیارستمی»، شناخته شده ترین چهره سینمای ایران در عرصه های بین المللی است که تاکنون جوایز و افتخارات بسیاری از جشنواره ها و نهادهای معتبر سینمائی کسب کرده است. کیارستمی در فیلم های مستند و داستانی خود، به دنبال نشان دادن وجه اشتراک و تمایز میان امر واقعی و امر داستانی در سینماست. سینمای او با اتخاذ شیوه ای جدید در روایت و تعریف رویکردی نوین در چرخه تولید فیلم، صاحب سبکی متفاوت و مؤلف در جهان شده است. کیارستمی با آثارش اثبات می کند که سینما، توانایی ضبط ناقص واقعیت و داستان را در فضایی تلفیقی و ترکیبی میان این دو دارد. فیلم های «کلوزآپ» و «سه گانه کوکِر» شامل فیلم های «خانه دوست کجاست؟»،«زندگی و دیگر هیچ» و «زیر درختان زیتون»، نمونه هایی موفق از دخالت آگاهانه کیارستمی در روایت شبه داستانی در بستری مستندگونه است.
تحلیل سکانس الگوی بارتی فیلم کلوز آپ عباس کیارستمی
حوزه های تخصصی:
فیلم کلوز آپ به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی در سال 1368 ساخته شده است. این فیلم نمونه موفق از سینمای رئال است. که خط داستانی مشخصی را بر اساس رتبه بندی نشریه سایت اندساوند از بین 50 فیلم برتر تاریخ سینما در رتبه 40 و برتر تاریخ سینما را انتخاب کردند که فیلم کلوز آپ با کسب 31 رأی در رتبه چهل هفتم قرار گرفت.این تحقیق در چارچوب روش کیفی با رویکرد نشانه شناسی انجام شده است و از نظر مفاهیم و شاخصه های تحلیلی مرسوم در مطالعات نشانه شناسی بهره گرفته است.در این تحقیق با روش تمام شماری تمام صحنه های فیلم کلوز آب عباس کیارستمی را که شامل هشتاد صحنه است بررسی و تجزیه و تحلیل کرده ایم به این دلیل حجم نمونه با جامعه آماری یکی است. و از روش تحلیل الگوی بارتی استفاده شد.مطابق الگوی روایی بارت، فیلم از طریق پنج رمزگان بارتی شامل رمزگان هرمونتیکی، رمزهای واحدهای کمینه معنایی یا دال ها، رمزگان نمادین، رمزگان کنشی و رمزگان فرهنگی یا ارجاعی تحلیل شد.
نشانه شناسی تصویر زن در سینمای عباس کیارستمی
منبع:
زن و فرهنگ سال دوازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۷
95 - 107
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نشانه شناسی تصویر زن در سینمای کیا رستمی می باشد. جامعه آماری فیلم های معطوف به نشانه شناسی زنان ساخته کیارستمی می باشد. روش نمونه گیری هدفمند و نمونه پژوهش فیلم های گزارش و ده بود. طرح پژوهش توصیفی-تحلیلی است. شیوه به دست آوردن اطلاعات از طریق منابع کتابخانه ای و مشاهده فیلم ها بود. فیلم ها مورد تحلیل نشانه شناسی قرار گرفتند. نشانه شناسی بر اساس دو سنت عمده سنت فردیناند دوسوسور و سنت چارلز سندرس پیرس صورت گرفت. مطالعه و بررسی آثار بلند کیارستمی نشان داد که وی در طول دوران کاری خود نسبت به زنان و دغدغه های آنان اشراف داشته و بخش عمده ای از دوران متاخر فیلم سازی اش را به بازنمایی زنان و مشکلات آن ها اختصاص داده است. وی به خصوص در آثار متاخر خود، زنان را در کانون توجه فیلم هایش قرار داده است. نتایج بررسی مبتنی بر نشانه شناسی فیلم «گزارش»و «ده» نشان داد که کیارستمی در تلاش بوده تا ضمن بازتاب مشکلات زنان، نگاه جامعه به زن و انتظاراتی که از وی می رود را نیز نشان دهد و بر این مهم تاکید نماید که این نگاه سنتی و کلیشه ای، علیرغم گذشت سال ها، هم چنان در جامعه وجود دارد.
تکنیک های تعزیه راهی به سوی غربی زدایی در آثار عباس کیارستمی
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
19 - 32
حوزه های تخصصی:
میان غرب و غیرغرب همواره یک رابطه ی متغیر و در حال بازتعریف برقرار بوده است. برای آن که گفتمانی غیرغربی شده شکل بگیرد باید حرکت دوگانه ای آغاز شود. فیلم سازان، نخست به تشخیص کلام مسلط غربی می پردازند و سپس تصمیم می گیرند از آن پیروی نکنند. آنگاه به دنبال روش های فیلم سازی غیرغربی ای می گردند که می خواهند از آن ها استفاده کنند. اکنون در حوزه ی عملی و نظری فیلم، صداهای غیرغربی بسیار واضحی به گوش می رسند و تفاوت خود را به رخ جهانیان می کشند. می توان نمونه های موفقی از غربی زدایی سینما را در سینمای ایران، پیدا کرد. سینمای عباس کیارستمی با تکیه بر ریشه های کهن فرهنگ ایرانی، توانسته از جریان رایج غربی فاصله بگیرد و از مرزهای ملی فراتر برود. در شیوه ی فیلم سازی انحصاری کیارستمی، مؤلفه های «ایرانی» فراوانی قابل مشاهده و بررسی است. اشاره های تاکیدکننده ی او به وطن و بازتاب وطن در آثارش، تایید می کند که او در پی ایجاد یک شیوه ی محلی، بومی و ملی فیلم سازی بوده است؛ شیوه ای آگاهانه و از سر تامل. این پژوهش سعی دارد با روش مونتاژ، سیر فیلم سازی عباس کیارستمی را مرور و شاخصه هایی که به فیلم های او هویت ملی می دهند را پیدا کند. همچنین سعی دارد که به پرسش هایی از این دست پاسخ دهد: از منظر غربی زدایی، مؤلفه های تکنیکی، ساختاری، محتوایی آثار عباس کیارستمی چیستند؟ نتایج این پژوهش نشان می دهد عباس کیارستمی از تکنیک های تعزیه همچون استفاده از نابازیگران، ارتباط با مخاطب فعال، بداهه سازی و حضور کارگردان بر روی صحنه ی نمایش بهره برده است.
دلالت معنایی میزانسن در سینمای هنری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دلالت معنایی میزانسن در سینمای هنری ایران و بررسی این دلالت معنایی در جنبه هایی همچون صحنه، نورپردازی، حرکت دوربین وچیدمان بازیگر می پردازد تا به شناخت هر چه بیش تر جنبه های معنایی تکنیک در این نوع سینما و تجزیه و تحلیل بهتر سینمای هنری ایران یاری برساند. در آغاز، مسئله پژوهش بیان می شود و بر این نکته تأکید می گردد که میزانسن، که از عناصر اصلی ایجاد معنا در فیلم است، چندان مورد توجه منتقدان ایرانی نبوده است. پس از طرح کلیاتی درباره میزانسن و اهمیت مساله، بر لزوم پژوهش هایی تاکید می شود که پیش درآمدی بر نظریه سازی در سینمای ایران خواهند بود. در همین بخش آغازین، اصطلاحات کلیدی این پژوهش نیز تعریف می شوند. بخش بعد به پیشینه میزانسن می پردازد و علاوه بر ارائه چند تعریف از اصطلاح «میزانسن» از دیدگاه نظریه پردازان پرآوازه، چهارچوب ادبیات تحقیق با توصیف و توضیح جنبه های مختلف میزانسن مشخص می شود. در پایان بخش آغازین، رابطه دلالت معنایی و تصویر تبیین خواهد شد. در بدنه اصلی مقاله، دلالت معنایی میزانسن از چهار جنبه صحنه پردازی، نورپردازی، حرکت دوربین و چیدمان بازیگر در فیلم هایی از عباس کیارستمی، سهراب شهیدثالث و ابراهیم گلستان بررسی می شود. در نتیجه گیری پایانی، یافته های مقاله جمع بندی شده، محدودیت های تحقیق بیان گردیده، و برای پژوهش های بعدی پیشنهادهایی ارائه می شود.
تقابل سکون / حرکت در سینمای عباس کیارستمی بر مبنای نظریه زیبایی شناسی سکون لورا مالوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لورا مالوی به عنوان منتقد روش سینمای کلاسیک هالیوود در بازنمایی تصویر زن، لحظه توقف زمان در فیلم و ثابت شدن تصویر سینمایی را بسیار مهم می داند. او در کتاب مرگ ۲۴ بار در ثانیه: سکون و تصویر متحرک به تحلیل حضور همزمان و متناقض سکون و حرکت در سینما می پردازد. سینمای عباس کیارستمی مطالعه موردی مالوی در این زمینه است و از آن به عنوان سینمای عدم قطعیت یاد می کند. در این پژوهش به این مسأله پرداخته شده است که مالوی چگونه سینمای کیارستمی را به عنوان سینمای تأخیر و سکون معرفی می کند، در حالی که استفاده از نماهایی از اتومبیلِ در حال حرکت ویژگی سبک شناختی سینمای کیارستمی است. روش تحقیق در این پژوهش روش کیفی است و رویکرد اصلی نیز تحلیل روان کاوانه بر مبنای نظریات ژاک لاکان است. نقد روانکاوانه لاکانی تحلیل روش های متجلی شدن امیال ناخودآگاه شخصیت یا نویسنده نیست بلکه تحلیل خود متن و رابطه متن باخواننده است. در تحلیل تقابل سکون و حرکت در آثار کیارستمی ، مفاهیم تکرار و بازگشت و تأثیر آنها بر خاطره تماشاگر و همچنین نگاه خیره دوربین بررسی شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که نگاه دوربین کیارستمی در داخل اتومبیل حس اقامت گزیدن در حرکت و در نتیجه حضور چندوجهی در فضا و زمان را به بیننده منتقل می کند.
صنایع ادبی، آرایه های تصویری؛ بررسی موردی فیلم طعم گیلاس اثر عباس کیارستمی(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از تفاوت های بنیادین میان زبان هنری و غیرهنری، استفاده از شگردهای بلاغی و بیان غیرمستقیم است. سینما، به عنوان هنری متأخّر، از این شگردهای بلاغی و بیانی بهره می برد؛ بدین صورت که سینماگر دانسته یا نادانسته به واسطه پشتوانه زبانی و ادبیِ فرهنگی که در آن رشد یافته، از صنایع بلاغی به منظور انتقال مفاهیم مورد نظر خود در دو بعد کلام و تصویر بهره می برد. این تحقیق بر آن است با تمرکز بر تصاویر و بررسی موردی فیلم طعم گیلاس اثر عباس کیارستمی، به عنوان یکی از شاخص ترین هنرمندان عرصه سینمای ایران، به نحوه به کارگیری تصاویر، نقش آن ها در انتقال مفاهیم و صنایع بلاغی مورد استفاده در این فیلم بپردازد. روش این مقاله، تحلیلی کیفی از نماهای فیلم «طعم گیلاس» اثر عباس کیارستمی با رویکردی ادبی و تطبیق آن با صنایع بلاغی است. بدین منظور نماهای تصویر شده، از منظر بلاغت موجود در تصویر مورد تحلیل قرار گرفته است. با توجه به بررسی و تحلیل صورت گرفته، باید گفت که کیارستمی توانسته در این اثر، جهان بینی مستقل خود را نه فقط در قالب ارجاعات کلامی و بازی های زبانی، بلکه با استفاده از تصاویر بدیعِ روایت کننده، به مخاطب منتقل کند. فیلم با براعت استهلال آغاز می شود، در ادامه تصاویری حاوی نماد، استعاره، پارادوکس، اطناب، ایهام تناسب و ایجاز دیده می شود که در این مقاله به ارتباط زیبایی شناسی هر یک از این تصاویر با شگردها و ابزارهای بلاغی و صنایع ادبی اشاره شده است.
واقعیت سینمایی و نسبت ایده و فرم زیباشناختی در اندیشه ژاک رانسیر نمونه مطالعاتی: باد ما را خواهد برد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر بر آن است با تبیین نسبت ایده و فرم، به رابطه میان تصویر و واقعیت سینمایی بپردازد. در این مسیر با رجوع به آراء ژاک رانسیر و فیلم باد ما را خواهد برد ساخته عباس کیارستمی رویّه های زیباشناختی میان دو امر ناهمگون، یکی تصویر به مثابه قاب هایی نمادین و دیگری تصویر به مثابه ارگانیسمی زنده را مورد بررسی قرار می دهد. ژاک رانسیرتصویر سینمایی را چون یک نوشتار جمعی و مشترک در نظر می گیرد که تماشاگر سهمی در ساختن چیزی دارد که همزمان اشتراکی و انحصاری است. این تلاطم، بر اساس یک ایده پیشینی و معین به رهاییِ نیروهایی می انجامد که در ساختنِ چیزهایی تازه به کار می روند. در نتیجه واقعیت سینمایی برسازنده نسبتی از ساختن و فروپاشی، میان ایده ای که فُرم فیلم بر آن بنا شده، و ادراکِات تماشاگر است. یافته ها در این مقاله نشان داد تصویر سینمایی به سببِ ماهیت خود، قادر است با خنثی نمودنِ قدرت ایده که خود را در پیوند نماها و تاثیراتِ معین فُرمیِ آشکار می کند، نظامی خاص را بنا کند که به امرِ زیباشناختی تعلق داشته، و تاثیراتی خاص و نامتعین را بر بستری مشترک متجلی می سازد. روش انجام پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده و داده ها از منابعِ کتاب خانه ای گرد آوری و نمونه کاوی شده اند.
بررسی تطبیقی زیست جهان کودکی در فیلم «نان و کوچه» و داستان «ببری که آمد عصرانه بخورد» از منظر بازنمایی «دیگری»
در مقاله پیش رو، داستان «ببری که آمد عصرانه بخورد» (1968/1347 ش)، به قلم "جودیت کر" و فیلم «نان و کوچه» ساخته عباس کیارستمی (1349) از منظر مطالعات «دیگری» با هم مقایسه شده اند. علاوه بر نزدیک بودن زمان، مضمون هردو اثر نیز با هم شباهت دارد. این شباهت، امکان مقایسه و بررسی تطبیقی را برای محقق فراهم می کند. موضوع هردو اثر نحوه مواجهه کودک با امر غیرمنتظره است. در داستان "جودیت کر"، امر غیرمنتظره، یک ببر است که سوفی در را برایش بازمی کند. موضوع فیلم کیارستمی نیز مواجهه پسر داستان با امر غیرمنتظره است. در فیلم کوتاهِ بدون دیالوگ او، امر غیرمنتظره یک سگ است که کودک ناگهان با او رویارو می شود. موضوع مقاله حاضر بررسی چگونگی بیان پیام فیلم و داستان و نیز تصور پدیدآوران داستان و فیلم از چگونگی رویارویی با امر غیرمنتظره است. در این مقاله از منظر رابطه تقابلی ِ«خود» و «دیگری»، به امر غریبِ بازنمایی شده در فیلم و داستان پرداخته شده است. نتایج نشان می دهند که موضع داستان دربرابر امر غریب؛ آرمانی، اخلاقی، همدلانه و خوشایند بوده است، اما موضع فیلم؛ تقابلی، توصیفی، تاریک و دور بوده است.
تحلیل تطبیقی صورت و مضمون میان فیلم «خانه دوست کجاست؟» و شعر «نشانی» سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
149 - 185
حوزه های تخصصی:
امروزه ادبیات تطبیقی، تنها به بحث میان آثار ادبی از زبان های مختلف با ژانر یکسان، نمی پردازد؛ بلکه به تطبیق رشته های مختلف هنری و مشخص کردن تأثیر و تأثرهای آنان بر یکدیگر، نیز می پردازد. یکی از حوزه های مهم و جذاب مطالعات «بینارشته ای»، حوزه تطبیق آثار سینمایی متأثر از شعر شاعران مختلف است. چنین خلقی، در تاریخ سینمای ایران، آنچنان مورد توجه قرار نگرفته است و تعداد معدودی از سینماگران خوش ذوق و صاحب سبک، به این روش، پرداخته اند. یکی از این سینماگران، مرحوم «عباس کیارستمی» است. او در دهه شصت، با اقتباس از شعر «نشانی» سهراب، فیلمی با عنوان «خانه دوست کجاست؟» ساخت. در این پژوهش، با مداقه در عناصر شعر و سینما و کارکرد لوازم آنان، به بررسی شعر سهراب و سینمای کیارستمی (چه از نظر سبکی چه جهان بینی) پرداخته شده و سپس تطبیق این دو اثر از نظرگاه «فضاسازی»، «قالب»، «راوی» و «مضمون» اساس کار قرار گرفته است و نتایجی به دست آمد که اقتباس آزاد و آگاهانه کیارستمی از شعر سپهری را آشکار می سازد.
معیار سنجش فیلم بر مبنای نظر مارتین هایدگر در رساله سرچشمه اثر هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
418 - 438
حوزه های تخصصی:
مطابق نظر هایدگر، اثر هنری، آشکارکننده حقیقت است. اما این آشکارگی نه در هر اثر هنری، بل در اثر هنری بزرگ! امکان پذیر است. اما کدام اثر است که امکانِ پذیرفتن عنوان اثر هنری بزرگ را دارد؟ هایدگر خود در رساله سرچشمه اثر هنری به برخی از این آثار اشاره کرده است. اما چگونه می توان معیاری را از رساله سرچشمه اثر هنری استخراج نمود و بر مبنای آن، دانست که آیا یک اثر، توان نزدیک شدن به آنچه هایدگر از اثر هنری مراد کرده است را دارد یا نه؟ آیا می توان معیار را در مورد واسطه هنری همچون سینما به کار بست؟ در این تحقیق تلاش گردید معیاری مهیا شود برای سنجش فیلم؛ شروط این معیار عبارتند از عدم بازنمایی، عدم انتزاع از هرروزگی و عدم تعلّق. در ادامه، به جهت آشکار شدن زوایای معیار، فیلم «باد ما را خواهد برد» ساخته عباس کیارستمی به بحث گذاشته شد و شرایط معیار در مورد آن فیلم مورد سنجش قرار گرفت: این فیلم شرایط معیار را از سر می گذراند. بر این اساس می توان گفت که بر اساس اندیشه هایدگر می توان معیاری در مورد واسطه هنری همچون سینما، بدست آورد. این تحقیق، توصیفی تحلیلی بوده و به شیوه مطالعه کتابخانه ای انجام گرفته است.
دیالکتیک آشکار و پنهان سازی: بازنمایی چهره به مثابه یک منظر زیباشناسانه در فیلم شیرین (1387)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۴
44 - 53
حوزه های تخصصی:
عباس کیارستمی در فیلم شیرین (1387)، تعدادی از ستارگان زن سینمای ایران را در جایگاه تماشاگر قرار داده و واکنش شان به فیلمی فرضی را در نماهایی که غالباً نمای نزدیک هستند، ضبط می کند. کیارستمی با تمهیدی که به کار می گیرد این چهره های خاص را به منظر زیباشناسانه و ابژه های هنری برای تأمل مخاطب، بدل می کند. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است و با وام گیری از مباحث تام گانینگ و جولیانا برونو، به اهمیت چهره و چهره شناسی در سینمای اولیه می پردازد؛ سپس، فراخوانی این زیبایی شناسی را در شیرین بررسی می کند. این پژوهش ادعا می کند کیارستمی با قراردادن ستاره سینمایی در جایگاه تماشاگر فیلم فرضی روی پرده سینما و دادن امکان آشکارسازی شخصیت او به مخاطب فیلم شیرین، از جایگاه ستاره سینمایی، افسانه زدایی می کند. اما این رابطه یک طرفه نمی ماند و همین که منظر پیش رو، نه از آن مخاطب عادی بلکه از آن ستارگان سینمایی ا ست، و با یادآوری خاطرات سینمایی در ذهن مخاطب، از فیلم ها و شخصیتی که ایشان رقم زده اند، مجدداً از آن ها افسانه سازی می شود. اینکه افرادی که به تصویر کشیده می شوند، هنرپیشگانی هستند که مهارت بالایی در ایفای نقش و اتخاذ ماسک بر چهره دارند، اطمینان مخاطب در خوانش و نفوذ به فضای تصویری ایشان را هم در این مورد، و هم در کل، در خاطرات سینمایی که بازخوانی می شوند، مخدوش می کند. بازی که کیارستمی بین مخاطب و این ستارگان می چیند، در کنار افشاگری و تخریب روابط پیشین این دو، مخاطب را وامی دارد با مونتاژ لحظات گسسته ای که در این فضای موزه مانند با آن ها مواجه می شود و خاطرات فردی-جمعی سینمایی که تداعی می شوند، فیلم شیرین را در ذهن خود بسازد و این فیلم ذهنی، تاریخی شخصی و متفاوت از سینمای ایران می شود که اهمیت و عدم امکان طرد و حذف ستارگان زن سینمای ایران را یادآوری می کند.