مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
تبیین علمی
حوزه های تخصصی:
غرض از نگارش مقاله حاضر، انجام مطالعه ای تطبیقی میان آرای منطق دانان مسلمان در خصوص قضیّه حقیقیّه از یک سو و دیدگاه نِلسون گودمَن در باب گزاره های قانون وار از سوی دیگر می باشد. از این رو، ابتدا تحلیل منطق دانان مسلمان از مفاد قضیّه حقیقیّه و نیز نظر گودمَن در مورد گزاره های قانون وار را تقریر میکنیم و سپس با اخذ رویآوردی تطبیقی به تبیین مواضع خلاف و وفاق این دو دیدگاه می پردازیم. از این رهگذر روشن خواهد شد که ضمن وجود برخی اختلافات مبنایی، وجوه اشتراک بسیاری در این دو دیدگاه یافت می شود که تأمّل روش مند در آن ها به لحاظ معرفتی بسیار حائز اهمیت می نماید. کلّیّت و تعمیم پذیری، تقویت و تأیید شرطی های خلاف واقع، و برخورداری از قدرت تبیین علمی، و پیش بینی از مشترکات آن ها است. از سوی دیگر، برخلاف قضایای حقیقیّه که محصول استقرا نیستند، گزاره های قانون وار برآمده از استقرا هستند.
مشکل تبیین علمی در جامعه شناسی
حوزه های تخصصی:
تبیین علمی پدیده ها به صورت قیاسی و استنتاج قضایایی از قضایایی عام تر، یکی از روش های بسیار مهم برای کشف فرایندهای علّی و ارتباط ضروری میان پدیده هاست. تبیین در عین اینکه، خود با بهر گیری و ارجاع به قوانین عام صورت میپذیرد، از جمله شیوه های کشف روابط و نیل به قوانین عام است. تبیین علمی عمدتاً با هدف یافتن پاسخ برخی چراییها صورت میگیرد؛ سؤالاتی که مطلوب در آنها روشن ساختن اصل و چگونگی ضرورت وقوع حادثه ای، فرایندی یا نظم خاصی در شرایط معین است. به عبارت دیگر، معین کردن شرایط اولیه و زمینه های آفاقی و انفسی خاص که با فرض وجود آنها، تحقق مبین ضرورت و قطعیت مییابد. به بیان روشنیتر، تبیین استدلالی قیاسی است که مقدمات آن از یک یا چند قانون عام آزمون پذیرد و یک یا چند گزاره شخصی و آزمون پذیر و حاکی از خارج تألیف یافته و نتیجه آن، کشف رابطه یا نظم خاصی است که محقق درصدد شناسایی و تبیین آن بر آمده است. مؤلف در این نوشتار درصدد است تا با ذکر نمونه های گویایی، جایگاه تبیین در کشف و توضیح روابط میان وقایع و پدیده های اجتماعی را تشریع کند.
تحلیلی بر تبیین علمی از دیدگاه وسلی سمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سمن ادعا می کند که تبیین یک امر عینی، چیزی بیش از یک معرفت توصیفی است که در مورد دنیا کسب می شود. شاخصی که سمن برای تبیین علّی به عنوان تبیین علمی به دست می دهد بر دو اصل بنیادین استوار است: 1. نسبت آماری؛ 2. روابط علّی. چیزی که خود سمن مدعی است اگر به خوبی تکمیل شود کلید فهم ما از دنیا خواهد بود. در این نوشته نخست استدلال می کنیم که تبیین از نظر ذهنی و عینی امری ذومراتب است و دانشمندان در فعالیت های خود از «استنتاج به بهترین تبیین» استفاده می کنند. دوم بیان خواهیم کرد که علیت امری عقلانی و فلسفی است که ضرورت رابطة علّی از نتایج آن محسوب می شود، لذا رویکرد احتمالاتی از علیت شأن وجودی ندارد.
صورتبندی برهان نظم از منظر سوئینبرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان نظم ساده ترین، قابل فهم ترین و عمومی ترین برهان بر وجود خداوند است. در طول تاریخ روایت های متعددی از این برهان ارائه شده است که از درجات متفاوتی از قوّت و دقّت برخوردارند. به نظر نگارندگان معقول ترین و قابل دفاع ترین روایت از این برهان، روایتِ «استدلال از راه بهترین تبیین» است. روایت هایِ کلاسیک، مقایسه ای، تنظیم دقیق، پیچیدگی غیر قابل تقلیل بیوشیمیایی و اطلاعات زیست شناختی ضمن آنکه هر یک روایت هایی مستقل هستند، امّا به نظر می آید اگر بتوان این روایت ها را در خدمت «استدلال از راه بهترین تبیین» در آورد، برهان نظم می تواند نقش مؤثّرتری در اثبات وجود خدا در کنار سایر براهین ایفا کند. سوئینبرن استدلالی ارائه کرده، که نتیجة آن- به زعم وی- محتمل بودن وجود خدا را نشان می دهد. او این بار را بر دوش برهانی استقرایی گذاشته است. ریچارد سوئینبرن در تقریر این برهان با تفکیک نظم جهان به نظم زمانی و نظم مکانی و صورتبندیِ جدیدی از برهان طرح و تدبیر، تلاش درخوری در این راه نموده است. در این جُستار سعی شده تا تقریر و روایت سوئینبرن از برهان نظم که در آثار متعدد او به انحای مختلف بیان شده است در یکجا و به صورت نظام مند تقریر شود، تا راه برای بررسی، نقد و یا تقویت آن هموارتر گردد. با جستجوی انجام گرفته این برهان تاکنون با نظامی که در این مقاله بدان پرداخته شده است، صورتبندی نشده است.
تبیین به منزله ی فرایندی وحدت بخش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رایج ترین نظریه ای که آغازگر بحث تبیین در قرن بیستم است، نظریه ی قانون فراگیر تبیین، شامل دو الگوی قیاسی- قانونی و استقرایی- آماری است. کارل همپل بیان دقیقی از ایده ی تبیین علمی را که توسط هیوم و میل صورتبندی مبهمی داشت، به تصویر می کشد. نقدهای جدی که در نیمه ی دوم قرن بیستم درخصوص این نظریه مطرح شد، راه را برای نظریه های دیگر گشود. الگوی وحدت بخشی تبیین که طرح اولیه ی آن توسط مایکل فریدمن مطرح و توسط فیلیپ کیچر توسعه یافت، از مهم ترین این الگوهاست. بنابر رویکرد کیچر علم، فهم ما نسبت به جهان را به کمک وحدت بخشیدن پدیده های مختلف افزایش می دهد. وحدت بخشی در چارچوب معرفت علمی، با به حداقل رساندن شمار الگوهای استنتاج و به حداکثر ارتقا دادن شمار نتایج تولید شده، به دست می آید. در این جستار با شرح و بازسازی الگوی وحدت بخشی تبیین، نشان خواهیم داد این الگو برخی از مشکلات سنتی مدل قانون فراگیر را حل می کند.
معنا و مبنای تبیین در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
فلسفه علوم اجتماعی، همچون فلسفه علوم طبیعی، با پرسش از معنای علم و مفاد و معیار تبیین و توضیح علمی آغاز می شود. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که «تولید علمی، در حوزه علوم اجتماعی، دقیقاً در پی چیست؟ به تعبیر دیگر، در یک توضیح و تبیین علمی در پی معلوم کردن چه مجهولی هستیم؟» به طور معمول، دست کم سه پاسخ به این پرسش داده می شود: علت، دلیل، و معنا. در این مقاله ضمن توصیف، تحلیل، و نقد هریک از این پاسخ ها، که مکتبی در فلسفه و روش شناسی علم محسوب می شوند، سعی می کنم نشان دهم که هیچ یک از این موارد، نمی تواند به داعیه غلبه مطلق در امر تبیین وفا کند، که البته این امر به معنای برابری ارزش آن ها نیست. فرضیهݘ مقاله حاضر این است که توضیح علّی، توضیح دلیلی، و توضیح معنایی، هم از منظر تحلیل نظری و هم در روال غالب عالمان علوم اجتماعی، به ترتیب، دارای بیشترین اهمیت و کارآمدی در امر تبیین علمی هستند.
نقد استدلال های داوکینز در نفی وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئلة «وجود خدا و رابطة آن با جهان» همواره یک حوزة زنده و پویا در بحث های فلسفی بوده است. با مطرح شدن نظریة تکامل داروین در محافل علمی غرب، سؤالات بسیار مهمی در این مسئله به وجود آمد. ریچارد داوکینز یک زیست شناس معتقد به نظریة تکامل داروین است که در آثار خود ضمن برشماری انتقادات مطرح شده به برخی از براهین اثبات وجود خدا، از جمله برهان وجودی، برهان نظم، برهان علیت و... در آثار خود، استدلال هایی برای رد وجود خداوند ارائه کرده است: برهان «نامحتملی وجود خدا»، برهان «باور خدا به مثابة ویروس ذهنی» و برهان «رقابت تبیینی خدا با علم»، از استدلال های اصلی او برای انکار وجود خداوند است. در این مقاله دلایلی که داوکینز برای رد وجود خداوند مطرح کرده است، تبیین می گردد و در ادامه بر اساس اندیشه های شهید مطهری، الیستر مک گراث و دیگر فیلسوفان دین معاصر، به نقد و بررسی آن ادله پرداخته می شود.
تبیین و الگوهای آن در دین پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
85 - 98
حوزه های تخصصی:
هدف نهایی علم، پیش بینیِ آینده است و پیش بینی بدون تبیین ممکن نیست. تبیین علمی، بیان علت یک پدیدار در پرتو یک قانون علمی است. تبیین در علوم انسانی یک مسئله دامنه دار و پرچالش است و نظریه های متعددی در این باره مطرح شده است. عمد ه ترین راهبردهای تبیین در علوم انسانی، طبیعت گرایی و ضدطبیعت گرایی است که سه الگوی علّی (علت کاو)، استدلالی (دلیل کاو) و تفسیری را به میان آورده اند. مسئله نوشتار حاضر، مطالعه و نقد اخذ هر یک از این الگوها در دین پژوهی است و تلاشی در راستای طراحی و بازتعریف الگویی جدید برای تبیین در مطالعات دینی است. راهبرد اساسی در تبیین پدیدارهای دینی، کثرت گرایی روش شناختی است که بر اساس آن، لازم است میان سه مفهوم پارادایم، رهیافت و روش در دین پژوهی تمایز قائل شد. ارتباط میان این سه، به نحو همکُنشانه است. تبیین، روشی است که به مثابه یک ابزار در مقام سنجش و ارزیابیِ فرضیه ها، به کارِ دین پژوه می آید. تبیین پدیدارهای دینی، بسته به نوع رهیافتِ ما تغییر می کند. رهیافتِ ما در مطالعه دینی، الگوی ما در تبیین را تعیین می کند. بر اساس این، رهیافت های دین پژوهی به سه دسته تقسیم می شوند: تبیین خواه، دلیل خواه و تفسیرخواه. در همکُنشیِ پارادایم، رهیافت و روش است که باید الگوی مناسب را برگزید و به بیان چرایی پرداخت.
ژئومورفولوژیست ها و کم توجهی به فلسفه علم درژئومورفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژئومورفولوژیست ها، خواسته یا ناخواسته، عملاً با مسائل فلسفی و روش شناسی سروکار دارند؛ اما ممکن است همیشه، به شکلی صریح و روشن، به آن ها نپردازند. اگرچه شماری از نویسندگان در مقالات و کتاب ها به مسائل فلسفی و روش شناسی پرداخته اند، تا زمانی که به صورت فراگیر در ژئومورفولوژی مطرح نشود، اهمیت و همچنین مشکلات آن مشخص نخواهد نشد. همان طورکه ژئومورفولوژی در ابتدا بر اساس کارهای میدانی که مبنای فلسفه طبیعی بود شکل گرفت و یک بار دیگر ژئومورفولوژیست ها باید به دیدگاه های فلسفی، اهمیت بیشتری بدهند.، بار دیگر باید به دیدگاه های فلسفی اهمیت بیشتری دهد. فقط با نگاه عمیق تر به نگرش ها و دیدگاه ها درباره طبیعت، چشم اندازها، و لندفرم هاست که روش شناسی و فلسفه علم ژئومورفولوژی توسعه می یابد. بدون آگاهی از هستی و معرفت شناسی ژئومورفولوژی، این علم بی معنی خواهد بود. اگرچه از دیدگاه های فلسفی مانند تجربه گرایی در تجزیه و تحلیل لندفرم ها استفاده شده است، به کثرت گرایی در ژئومورفولوژی باید توجه بیشتری شود. در این مقاله، با استفاده از منابع معتبر متعدد، اهمیت توجه به فلسفه علم ژئومورفولوژی به روش تحلیلی نقد و بررسی شده است. چون یکی از چالش های آینده علم ژئومورفولوژی پرداختن بیشتر به استدلال های فلسفی و اندیشمندانه است، ارتباط متقابل بین فلاسفه علم و ژئومورفولوژیست ها می تواند آغاز این راه باشد.
خطای استدلال از راه بهترین تبیین و استفاده از آن در رقابت میان تبیین علمی و الهیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از تعارض های علم و دین، مبتنی بر تعارض میان تبیین علمی از یک سو و تبیین دینی یا متافیزیکی از سوی دیگر هستند. اغلب دانشمندان علوم طبیعی مدعی هستند که وقتی ما تبیین چیزی را در علم یافتیم همه تبیین های دیگر بی فایده می شوند و تبیین های متافیزیکی و دینی را متعلق به دوره پیش از علم مدرن می دانند. بعضی از فیلسوفان علم، منطق تبیین علمی را منطق استنتاجی می دانند و بسیاری نیز مدعی هستند که هدف ما در علم یافتن بهترین تبیین است و یافتن بهترین تبیین به معنای تضعیف یا رد تبیین های رقیب است و لذا تبیین های دینی و متافیزیکی را بی اعتبار می سازد. اوج این استدلال را می توان در نزاع تکامل داروینی و ایده خلقت در الهیات دید. هدف ما در این مقاله بررسی منطق استدلال هایی است که از قدرت تبیین کنندگی نظریه ها برای ترجیح یک متافیزیک یا جهان بینی بر دیگری استفاده می کنند. در این مقاله پس از معرفی بعضی از خطاها در استدلال های مبتنی بر تبیین، نشان خواهم داد که توسل به تبیین علمی نمی تواند رابطه علم و دین را به تعارض جدی بکشاند.
چرا یک طبیعی گراییِ بسنده باید انگاره های هنجاریِ جوهری را در خود بگنجاند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
255 - 271
هم نوع علم گرایانه و هم نوع غیرعلم گرایانه طبیعی گرایی منکر آن هستند که ارزش ها، دلایل و معانی ای که به عنوان معیارهای هنجاری فهم می شوند، بخشی از محتوای تبیین های علّی و موضوعاتی برای تحقیق علمی اند. این دیدگاه ناشی از این فرض هرمنوتیکی است که مقوله های هنجاریِ جوهری که حیات انسان را می سازند فقط می توانند نوعی کارِ تفسیری داشته باشند و به این ترتیب نمی توانند بخشی از تبیین های علمی باشند. با این حال، با ظهور علوم اجتماعی مبتنی بر مدل، نیروی این فرض در حال تضعیف است. در این مقاله، من استدلال می کنم اگر علم یگانه فعالیتی است که می تواند فهمی کامل از جهان انسان به دست دهد، نسخه مناسبِ طبیعی گرایی باید به گونه ای باشد که اهمیت تبیینی معیارهای هنجاری را در خود بگنجاند. برای رسیدن به این هدف، من از سه مدل مبتنی بر عامل (ABM) در مطالعات علوم مربوط به اعتیاد کمک می گیرم تا نشان دهم هنجارهایی که از تفسیرِ ارزش ها، دلایلِ کنش و معانیِ زندگیِ معتادان در سطح فردی أخذ می شوند برای مکانیسم های اجتماعیِ تبیینی ای که به نحوی دینامیک پدیده های تبیین خواه را ایجاد می کنند، ناگزیرند. سپس با شرح بیشتر این استدلال نشان می دهم نسخه های غالب طبیعی گرایی یا دچار تناقض اند یا پیش پاافتاده اند. با توجه به این نتیجه غیرمنتظره، مسلماً نیازمند تلقی ای بسنده تر از طبیعی گرایی هستیم که به جد بتواند هنجاریت جهان انسان را لحاظ کند.
در دفاع از الگوی مکانیکی علّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیچکاک با مثال های نقض خود نشان داد که همچنان مسئله ربط تبیینی در الگوی جدید تبیین علمی وسلی سالمون برقرار است. در برهمکنش های فرایندهای علّی علامت های مختلفی به وجود می آیند. به زعم هیچکاک نمی توان با رویکرد سالمون مشخص کرد که کدام علامت یا کمیت حفظ شده، از نظر تبیینی مرتبط است با پدیده تبیین خواه مورد نظر. ما با کمک تحلیل تقابلی پیتر لیپتون تلاش می کنیم تا به ایراد هیچکاک پاسخ دهیم. نشان می دهیم با انتخاب وضع مقابل مناسب و مشخص کردن اختلاف میان وضع واقع و وضع مقابل می توان علامت یا کمیت حفظ شدهِ ازنظر تبیینی مرتبط را تعیین کرد.
نقش نظریه صدرالمتألهین درباره تکامل نفس در تبیین کنش های انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ تیر ۱۴۰۲ شماره ۳۰۷
43-52
حوزه های تخصصی:
سیر تکاملی انسان از بحث های غامض و مهم صدرالمتألهین است او برخلاف پیشینیان، راهی جدید در اثبات تکامل انسان در پیش گرفت. تأثیرات تلقی صدرا از حرکت جوهری امتدادی نفس در تبیین کنش های انسان، هدف این مقاله است. تبیین کنش های انسانی را یکی از رسالت های علوم انسانی تعریف می کنند که جایگاه برجسته تری نسبت به دیگر کارکردهای علوم انسانی دارد. مقاله پیش رو به دنبال پاسخ به این سؤال اساسی است که تحلیل صدرالمتألهین از تکامل نفس چیست و اینکه آیا تلقی ما از حرکت جوهری اشتدادی نفس می تواند در علت کاوی کنش های بشری اثرگذار باشد یا خیر؟ اگر تأثیرگذار است، چه کاربست هایی را در حوزه تبیین کنش ها به دنبال دارد؟ با روش توصیفی تحلیلی و استنباطی، نشان داده خواهد شد که توجه به دیدگاه خاص صدرا، کاربست های متمایزی در تبیین خواهد داشت. گزاف بودن دگماتیسم روشی و منبعی، نادرستی یکسان انگاری تبیین کنش در انواع انسانی، نادرستی عُقبی گریزی علمی، عدم تساوی میان کنش های یک فرد و عدم کفایت علوم انسانی مصطلح در تبیین کنش را می توان از جمله دستاوردهای پژوهش پیش رو به شمار آورد.
نوسازی فرهنگی در روستاهای در حال گذار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴۳
۱۷۹-۱۵۷
حوزه های تخصصی:
مقدمه: توسعه انسانی مبین تحول در کیفیت زندگی است و بر اساس نظریه اینگلهارت و ولزل رویکرد جامع توسعه انسانی سه بعد توسعه اجتماعی اقتصادی، نوسازی فرهنگی و دموکراتیک شدن را در بر می گیرد. هدف اصلی این پژوهش بررسی وضعیت نوسازی فرهنگی در روستاهای در حال گذار و پاسخ به این پرسش است که آیا این گروه از روستاها که از سطح نسبتاً مناسبی از توسعه اجتماعی اقتصادی برخوردار هستند، نوسازی فرهنگی را تجربه کرده اند و یا خیر؟ روش: نوسازی فرهنگی با سه متغییر فردگرایی، عرفی شدن و تبیین علمی مورد بررسی قرار گرفته است. روش این تحقیق ترکیبی از روش های کمی (پیمایش) و کیفی است. برای درک چگونگی و تحلیل داده های کمی روش کیفی و تکنیک مصاحبه عمیق به کار گرفته شده است. یافته ها: هر چند ساکنین روستاهای در حال گذار در فرآیند توسعه انسانی نوسازی فرهنگی را تجربه کرده اند، اما این تغییر درهمه ابعاد فرهنگی رخ نداده است. به طوری که فردگرایی اخلاقی به طور نسبی در میان مردم این روستاها رواج دارد. اما اکثریت هنوز عرفی نشده اند و تفکر، احساسات، تمایلات و رفتار آن ها از وابستگی و التزام به ماوراءطبیعه فاصله نگرفته و گستره نفوذ باورهای دینی فراتر از حوزه خصوصی را در بر می گیرد. همچنین روستاییان در پاسخ به چرایی وقوع پدیده ها از دو شیوه به ظاهر متناقض تبیین دینی و تبیین علمی استفاده می کنند. بحث: به نظر می رسد این گونه از نوسازی فرهنگی که ویژگی اصلی آن عدم توازن مؤلفه ها و به هم ریختگی فرهنگی است، نشان دهنده ریشه باورهای مذهبی در میراث تاریخی این جوامع و پایداری آن در فرآیند توسعه انسانی و تغییرات اجتماعی جوامع روستایی در حال گذار است.
دین پژوهی شناختی و دشواره تبیین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تا چه میزان الگوهای دین پژوهیِ حاصل از تحقیقات شناختی موفق بوده اند؟ هدف مقاله پاسخ به این پرسش است. مطالعه شناختیِ دین حوزه ای است که روش ها و نظریه های علوم شناختی را برای فهم چگونگی ایجاد و انتقال افکار، باورها و رفتارهای دینی به کار می گیرد. انگاره اصلیِ مقاله آن است که اگر الگوهای شناختی مسئله تبیین را حل نکنند، عملاً طرح و برنامه مطالعه شناختیِ دین با تردید مواجه خواهد شد. تبیین های شناختی از چند جهت قابل نقد و بررسی اند و از این رو تا رسیدن به الگوهای خوب فاصله دارند. (1) مبانی نظری: شناخت سوم شخصی و بیگانه با تجربه زیسته دیندار دارند. بر خلاف ادعای این تحقیقات، شناخت تأملی و شهودی در دینداران توأمان است. این تبیین ها تأکید صرف بر طبیعت گراییِ روش شناختی دارند که این با چندتباری بودنِ مسائل دین همخوانی ندارد. (2) نگاه حذف گرایانه: این تبیین ها مؤلفه های مهم در شکل گیری، تداوم، تقویت و رواج باورهای دینی همچون جریان وحی و نبوت، تربیت، اجتماع و فرهنگ را نادیده می گیرند. (3) شواهد علمی: تکرار و همانندسازیِ تجربه دینی با تبیین های علمیِ عصبی شناختی در محیط آزمایشگاهی دشوار است. نتایج برخی تحقیقات با نظریه ابزار بیش فعالِ کشف عامل همسویی ندارد. افراد اوتیستیک خلاف ادعای نظریه اطلاعات اجتماعیِ راهبردی را نشان دادند. ضمن بحث از دشواری های تبیین در الگوهای شناختی، پیشنهادهایی برای اصلاح و تکمیل آنها ارائه شده است: توجه به نگرش اول شخص نسبت به دینداران، ضرورت تأکید بر شناخت آگاهانه باورمندان، تمرکز بر کثرت گراییِ روش شناختی در تبیین پدیده های دینی، توجه به زمینه های شکل گیریِ ادیان، و لزوم برخورداری از نگاه واقع بینانه نسبت به رشد خداباوری.