فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۱۴٬۱۰۸ مورد.
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
57 - 77
حوزه های تخصصی:
در سنت فلسفه اسلامی نزاعی هست بر سر اینکه چه نسبتی میان ثبوت شیء لشیء و ثبوت الشیء برقرار است. دو قول مشهور فرعیت و استلزام هستند. نیز مشهور است که میرداماد از حامیان استلزام است. استدلال می کنم که نظر میرداماد نه فرعیت است و نه استلزام. نظر میرداماد شامل دسته ای از قاعده هاست که ترکیب های متفاوتی از فرعیت و استلزام را در بر دارد. خوانشی از این قاعده ها ارائه می کنم که مبتنی بر نظریه تقرر و وجود میرداماد است. بیش از این، میان محتوای سمنتیکی و متافیزیکی این قاعده ها تفکیک می کنم. از محتوای سمنتیکی این قاعده ها نتایجی برای قاعده های استننتاج منطقی به دست می آورم. تبیین می کنم که چرا این نتایج منطقی از بسیاری از نظرات رقیب در این بحث حاصل نمی شوند.
Phenomenology, Marxism in Question of Immigration
منبع:
The Iranian Yearbook of Phenomenology, Volume ۲, Issue ۱, ۲۰۲۳
217 - 231
حوزه های تخصصی:
I will look at Immigration from persepective of phenomenology and its somewhat foucauldian understanding of governmentality in third way marxism that integrates phenomenology. The term economism has been kept as a primary reason to close the state borders from immigration. There are different ideas of which sector of being clearly defined kind of legitimizes the sovereign. My hypotheses is that in the economic times of third way economic policies just behind us economic is the most clearly defined category to legitimize sovereign and its borders in many senses. Economism as reason to keep borders closed is paradoxical since economic activity most clearly penetrates the borders. Poststructuralist analysis of flows like in Gilles Deleuze or of hospitality in political sense and context in Jacques Derrida are important. Phenomenology helps to understand governmentality as I will argue/show. It can also help to see keeping people out of sovereign - like the state as question of governmentality. The question becomes technical question of governmentality. the point and argument is to sketch out the technical governmentality concerning the immigration question mostly after all phenomenologically.
منابع فلسفی پدیدارشناسی هرمنوتیکی هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر هایدگر تاریخ فلسفه غرب با اینکه با پرسش از معنای وجود به عنوان رسالت متافیزیک شروع می شود، اما توسط فیلسوفی چون افلاطون تحریف می شود و تاریخ فراموشی هستی از همان آغاز شروع می شود. به نظر هایدگر بحران علوم اروپایی و مرگِ معنا، که ناشی از نیهیلیسم هستی شناختی است، از دوگانه انگاری های متافیزیکی، که به خاطر غفلت از مفهوم هستی و مستتر شدن این بنیادی ترین امر در طول قرن ها فلسفه ورزی صورت گرفته است، سرچشمه می گیرد. هایدگر بر آن است که با واکاوی پدیدارشناسانه هرمنوتیکی دازاین به عنوان موطن اصلی ای، که نخستین و بنیادی ترین مساله فلسفه، یعنی «چیستی هستی» در آن بالیدن گرفته است، راهی نو برای فلسفه ورزی، پیش روی اندیشمندان عصر برای رهایی از این «کویر بزرگ که هر روز وسعت می گیرد» (قول معروف نیچه که هایدگر در کتاب متافیزیک چیست؟ آنرا واکاوی کرده است) قرار می دهد. این پژوهش سعی برآن دارد که شاخصه ها و اهداف پدیدارشناسی هرمنوتیکی هایدگر را در نقد فلسفه های پیشین و در راستای هستی شناسی بنیادین، که طرحی است برای فهم هستی، بررسی کند.
مقایسه تطبیقی زمینه های فلسفی دو داستان «حی بن یقظان» و «رابینسون کروزو»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
674 - 694
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، مقایسه زمینه های فلسفی موجود در داستان حی بن یقظان و رابینسون کروزو می باشد. روش پژوهش بصورت توصیفی- تحلیلی با بهره گیری از شیوه تحلیل محتوا همراه با رویکرد استقرایی است. در بررسی داستان ها، جمله بعنوان واحد تحلیل در نظر گرفته شد. در این راستا، جمله های همسو با نظام مقوله بندی مشخص و در فهرست وارسی ثبت شدند. مقوله های اصلی شامل هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی تعیین شدند. زیر مقوله ها در ذیل مقوله های اصلی با رویکردهای فکری و فلسفی مفهوم پردازی شدند. یافته های حاصل از پژوهش، وجوه اشتراک و افتراق در زمینه های فلسفی دو داستان را نشان می دهد. مهم ترین وجه اشتراک دو داستان در آگاهی رساندن و بیداری انسان از میزان قدرت و توانایی درونی خود در دستیابی به اهداف مادی و معنوی، حتی در صورت وجود مشکلات بسیار بر سر راه و در شرایط بحران است. مهمترین وجه افتراق دو داستان در بعد هستی شناسی قابل شناسایی است. در حالی که هدف غایی در داستان حی بن یقظان به شناخت خداوند واحد منتهی می گردد؛ اما در داستان رابینسون کروزو، خداوند هدف غایی نیست و هدف غایی در سطح زندگی مادی باقی می ماند. از اینرو زمینه های فلسفی در ارتباط با شناخت، انسان و ارزش ها در سایه هدف غایی یاد شده در دو داستان شکل می گیرد.
بررسی تطبیقی اشکال تسلسل در صورت های ذهنی و بازنمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
29 - 56
حوزه های تخصصی:
برخی از اشکال هایی که اندیشمندان غربی به وجود ذهنی وارد کرده اند، ازجمله تسلسل در بازنمایی، نزد فیلسوفان مسلمان هنوز ناشناخته است: اگر دیدگاه وجود ذهنی پذیرفته شود، آنگاه صورت ذهنی دارای «بازنمایی» خواهد بود. ولی خودِ این «بازنمایی» نیز باید دارای «بازنماییِ» دیگری باشد و این «بازنماییِ» دوم نیز باید دارای «بازنماییِ» سوم دیگری باشد و به همین سان به تسلسل می انجامد. افزون بر این تسلسل، هوسرل تسلسل در صورت های ذهنی را نیز پیش کشیده است که همان اشکال تسلسل در وجود ذهنی و علم حصولی است. اینجا فیلسوفان مسلمان این پاسخ درست را پیش نهاده اند که ما به صورت های ذهنیِ خود بی واسطه و به علم حضوری علم داریم نه با علم حصولی و ازراهِ صورت های ذهنی دیگر. پس، تسلسلی در پی نخواهد داشت. برخی گمان کرده اند تسلسل در بازنمایی را نیز با همین راه حل می توان پاسخ داد و حال آنکه چنین نیست. ما می کوشیم برپایه برخی از مبادی فلسفه اسلامی، به ویژه فلسفه سینوی، راه حلی برای این اشکال بیابیم. بااین همه، خواهیم دید که نوعی اشکال تسلسل در صورت های ذهنی و بازنمایی به اندکی از اندیشمندان مسلمان وارد است.
درهم تنیدگی واقعیت و ارزش در فعالیتِ پزشکی با اتکا به فلسفه ویتگنشتاینِ واپسین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
57 - 82
حوزه های تخصصی:
دوران مدرن با نقدِ ریشه ای بر سنت آغاز شد و پیش انگاشته هایش را به پرسش کشید. از داعیه های تلویحی دوران سنت این بود که قلمروهای واقعیت و ارزش هم بسته اند. این هم بستگی به سببِ پیش فرض هایی متافیزیکی بود که بیشتر آن ها در زمانه هیوم برافتاده بودند و مهم ترین آن ها واقع باوری افلاطونی بود. هیوم این پیش انگاشت تلویحی را آشکار کرد و برمبنای تجربه باوری مدرن به جدایی واقعیت و ارزش حکم داد. بدین ترتیب، اگر به جدایی این ها حکم کنیم، از پیامدهایش جدایی علوم و اخلاق از یکدیگر است. این وضعیت در زیست و اندیشه مدرن بحران هایی ایجاد کرد و یافتن راه حلی میان این دو موضع به یکی از مسائل محوری دوران مدرن تبدیل شد. در این نوشته تلاش می کنم، با تمرکز بر فلسفه ویتگنشتاین واپسین، راه حلی فراهم آورم. بنابر فلسفه ویتگنشتاین، معنای واژگان و عبارات ما درون یک بافتار و باتوجه به چگونگی به کارگیریِ آن ها یا، به عبارتِ دیگر، کنش هایی که، با آن ها، درون بستر فعالیت های زندگی مان انجام می دهیم متعین می شود. به این ترتیب، مفاهیمی چون واقعیت و ارزش فرامفاهیمی نیستند که بیرون از یک بافتار معنا داشته باشند، بلکه این ها نیز، همچون دیگر مفاهیم، تنها درون فعالیتی که از آن ها استفاده می کنیم معنا می یابند و، درنتیجه، نقش منطقی آن ها روشن می شود و ارتباط های مفهومی شان آشکار می گردد. رهیافتی ویتگنشتاینی به این مسئله نشان می دهد که دو سوی این منازعه -واقع باوری و واقع ناباوری- هر دو بر یک پیش فرض استوارند و اگر آن پیش فرض رد شود، مسئله منحل خواهد شد. آنگاه است که با بینش نوی ویتگنشتاین به زبان می توان بررسید که چگونه در برخی بافتارها مواردی از واقعیت ها و ارزش ها درهم تنیدگی دارند. من از این بینش در فعالیت پزشکی استفاده می کنم و نشان می دهم که این فعالیت در یک بستر یا بافتار بالینی رخ می دهد و همین بافتار بالینی این امکان را فراهم می سازد که در بسیاری از موارد ارتباط میان عبارات ناظربه واقع و ارزشی را درک کرد. به همین سبب، می توان فعالیت پزشکی را قلمرو مهمی در علوم دید که در آن امکان درهم تنیدگی واقعیات و ارزش ها به بهترین شکل نمایان می شود.
توضیح نسبت وضع حقوقی-سیاسی با نظام اخلاقی در اندیشه فیشته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
105 - 124
حوزه های تخصصی:
نسبت قانون حقوقی-سیاسی با قانون اخلاق از مسائل مهم در طول تاریخ اندیشه بشری محسوب می شود. نسبت این دو مفهوم در ایدئالیسم آلمانی از کانت تا فیشته و هگل نیز از اهمیت فراوانی برخودار است. بررسی دیدگاه فیشته، ازآنجاکه میان دو فیلسوف مهم یعنی کانت و هگل قرار گرفته است، دارای اهمیت فراوانی است. در این نوشتار، نگارنده سعی می کند که با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر دو اثر مهم آموزه اخلاق و بنیاد حق طبیعی نسبت اخلاق را با حق و سیاست در اندیشه فیشته بررسی کند. برای توضیح این موضوع، نگارنده می کوشد ابتدا دلایل فیشته دربابِ عدم استنتاج اخلاق از قانون حقوق را توضیح دهد و تمایز اجتماع اخلاقی با جامعه حقوقی را آشکار سازد. همچنین در ادامه، نگارنده با اختصاص دادنِ اجبار بیرونی به قلمرو حقوق و نفی آن از قلمرو اخلاق، چگونگی محدودشدنِ دولت سیاسی به سپهر حقوقی را در اندیشه فیشته آشکار می سازد و، درنهایت، با اظهار اینکه فیشته ایده اخلاقی را مقوم جهان آگاهی تصور می کند، برای جهان اخلاق حیثی هستی شناختی قائل می شود و کل جهان آگاهی را در غایت جهان اخلاقی قابلِ توضیح می داند.
تحلیل انتقادی رابطه فلسفه کانت و پارادایم پردازش پیش بینانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
171 - 197
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تحلیل و نقادی دیدگاه ال.آر. اسوانسون درباره ارتباط میان پارادایم پردازش پیش بینانه (predictive processing paradigm) و فلسفه کانت می پردازد. براساسِ اظهارات اسوانسون، این پارادایم (که ازاین پس PP نامیده می شود) ریشه در آثار ایمانوئل کانت دارد. وی این ارتباط را در مواردی از قبیل (1) تحلیل بالا به پایین، (2) ذهن و ساختارهای علی جهان، (3) وارونه سازی و انقلاب کپرنیکی، (4) فراپیشینی ها و صورت های شهود، (5) مدل های تولیدی و شاکله ها، و (6) تحلیل به وسیله ترکیب نشان می دهد. در ارزیابی دیدگاه وی، می کوشیم نشان دهیم که مدعای وی دستِ کم در دو مورد کلی با دشواری روبه روست: نخست اینکه، خوانش وی از PP کاملاً گزینشی است و تفاوت های معنادار میان خوانش های متفاوت از آن را در نظر نگرفته است. دوم اینکه، خوانش وی از کانت خوانشی طبیعی شده و تجربی است. چنین خوانشی اساسی ترین مفاهیم فلسفه استعلایی کانت یعنی من یا سوژه خودآگاه را نادیده می گیرد و محو می کند. همچنین رویکرد کانت به ذهن رویکردی متافیزیکی است، درحالی که رویکرد PP به مغز کاملاً تجربی است. بنابراین، اگر میان پارادایم PP و فلسفه استعلایی کانت تعارضی اساسی وجود داشته باشد، آنگاه ادعای تطابق میان آن ها با دشواری های جدی روبه رو خواهد بود.
زمان به مثابه دالّ مرکزی در اندیشه داریوش شایگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
57 - 86
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر بر مبنای روش تحقیق توصیفی- تحلیلی می کوشد جایگاه زمان را در نظام فکری داریوش شایگان به خصوص ظهور و بروز آن در قلمرو فرهنگ سنتی و مدرن، شعر، نقاشی و رمان مورد ارزیابی قرار دهد. نتایج به دست آمده حاکی از این است که او دالّ مرکزی یا هسته مرکزی فرهنگ را زمان می داند. این هسته مرکزی در فرهنگ های سنتی مشرق زمین، زمان اسطوره ای و در فرهنگ مدرن غرب، زمان خطی است. او با تعلق خاطری عمیق که به زمان اسطوره ای و تجلیات آن دارد می-کوشد با نقب زدن به اندیشه های گوناگون آن را بیابد. از نظر شایگان، هرچند با ظهور مدرنیته در فرهنگ غرب، زمان اسطوره ای به محاق رفت و زمان خطی به جای آن قرار گرفت، اما در پایان قرن بیستم در پی انقلاب الکترونیک، زمان خطی جای خود را به زمانِ حالی جهانی داد که قرابت زیادی با زمان اسطوره ای دارد. البته که نباید از اختلاف هستی شناسانه آنها غافل بود. سرانجام، این سعی و تلاش شایگان او را به سوی رمان سوق می دهد و زمان اسطوره ای آغازین را در رمان « در جستجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست می یابد.
براهین اثبات وجود ماده اولی نزد ابن سینا؛ یک بررسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
393 - 524
حوزه های تخصصی:
ابن سینا، دو برهان «فصل و وصل» و «قوه و فعل» را بر اثبات وجود ماده اولی اقامه کرده است، در این مقاله نشان دادیم، بر هر دو برهان اشکالاتی وارد است. ادعای برهان فصل و وصل آن است که تغییر فصل و وصل ممکن نیست، مگر اینکه مؤلفه هیولا که حامل فصل و وصل است، موجود باشد، این مؤلفه، جزء مشترک و تأمین کننده عامل اینهمانی در طول دگرگونی و تغییر است، در این مقاله در طی استدلالی نشان دادیم، این برهان از عهده ادعایش یعنی اثبات وجود هیولا و نیز حل مسئله تغییر فصل و وصل بر نمی آید. دیگر برهان اثبات ماده اولی، برهان قوه و فعل است، در این مقاله نشان دادیم، بر اساس برهان قوه و فعل نیز امکان اثبات ماده اولی مشائین وجود ندارد. ادعای برهان آن است که از اثبات ویژگی بالقوه بودن، به اثبات وجود جوهر ماده اولی می رسد، این اثبات خود گامی است در جهت رسیدن به نظریه مختار ابن سینا در باب حقیقت اشیاء مادی که «ماده- صورت گرایی» نامیده می شود، اما؛ الف) اتصاف ویژگی بالقوگی را می توان در چارچوب نظریه رقیب ماده–صورت گرایی، یعنی نظریه «بسته ای» نیز تبیین کرد، بدون اینکه به سراغ ماده–صورت گرایی رفت، هرچند، برهان قوه و فعل، حتی در چارچوب این نظریه نیز دچار مشکل است. همچنین نشان دادیم، برهان قوه و فعل، حتی در چارچوب دیگر نظریه رقیب یعنی نظریه «زیرنهاد» نیز کارآمد نخواهد بود. حاصل آنکه نشان دادیم، هر دو برهان نمی توانند ماده اولی مد نظر ابن سینا را اثبات کنند.
ابطال شبه پدیدارگرایی در نظریه دوگانه انگاری ویژگی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۴
121 - 149
حوزه های تخصصی:
نظریه دوگانه انگاری ویژگی در فلسفه ذهن، انسان را از منظر جوهری، تماماً فیزیکی می داند، بااین وجود برای جوهر فیزیکی مذکور، دو نوع ویژگی قائل است؛ ویژگی فیزیکی و ویژگی غیرفیزیکی (ذهنی). دراین بین جدی ترین مشکل پیش روی دوگانه انگاران ویژگی، خطر سوق یافتن آن ها به طرف شبه پدیدارگرایی است. شبه پدیدارگرایی بدون این که اصل تحقق ویژگی های غیرفیزیکی (ذهنی) را طرد کند، علیّت و اثرگذاری آن را بر بدن فیزیکی نمی پذیرد. درنتیجه علاوه بر این که کار را برای کسی که می خواهد از دوگونه بودن ویژگی به دوگونه بودن جوهر پل بزند مشکل می کند، نفس دوگانه انگاری ویژگی را به یگانه انگاری سوق می دهد. در مقاله حاضر علاوه بر اشکالات خاستگاهی، اشکالات ساختاری و بنائی متعدّدی را در ابطال شبه پدیدارگرایی ارائه داده و در انتها نظریاتی را که به پی پدیدارگرایی منتهی شده اند را نقد کرده ایم.
پیش بینی اشتیاق تحصیلی بر اساس فرهنگ مدرسه در بین دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر کاکی
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اشتیاق تحصیلی بر اساس فرهنگ مدرسه در بین دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر کاکی انجام شده است در سال تحصیلی 1399-1398 انجام شده است. روش کار: نوع این تحقیق از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر نحوه جمع آوری داده ها، توصیفی– همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را 371 نفر از دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر کاکی تشکیل دادند. حجم نمونه این پژوهش شامل 189 نفر بود که از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای بدست آمد. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های اشتیاق تحصیلی وانگ و همکاران (2011) و فرهنگ مدرسه الساندر و ساد (۱۹۸۸) استفاده شد. نتایج: نتایج حاصل از یافته ها نشان داد که فرهنگ مدرسه قادر به پیش بینی هر یک از مولفه های اشتیاق تحصیلی یعنی رفتاری، هیجانی و شناختی در بین دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر کاکی می باشد. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت فرهنگ مدرسه در بین دانش آموزان می توان به بهبود اشتیاق تحصیلی دانش آموزان در مدارس کمک فراوانی نمود.
بررسی اشتراک لفظی متشبح وجود از دیدگاه علیقلی بن قرچغای خان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
87 - 106
حوزه های تخصصی:
اشتراکِ لفظی و معنوی وجود در فلسفه متأخر اسلامی (از زمان میرداماد تا عصر حاضر) همواره یکی از بحث برانگیزترین مسائل فلسفی بوده است. عده ای همچون ملاصدرا و شاگردانش به اشتراک معنوی وجود و عده ای همچون تبریزی و برخی از شاگردانش به اشتراک لفظی وجود قائل شدند. در این میان یکی از فیلسوفان گمنام عصر صفوی یعنی علیقلی بن قرچغای خان که از شاگردان ملارجبعلی تبریزی است، دیدگاه سومی را در این باره با عنوان اشتراک لفظی مُتَشَبَّح مطرح کرده است. وی کوشیده است با توجه رابطه مدرَک و مدرِک و علم الهی این نظر را به اثبات برساند. مسئله اصلی در این مقاله توصیف و تحلیل نظریه اشتراک لفظی مُتَشَبَّح وجود به عنوان قول سوم در بحث اشتراک لفظی و معنوی وجود است که البته از جنبه های انتقادی خالی نخواهد بود. هدف از این مقاله، بحث درباره این نظریه ابداعی و شناساندن آن به جامعه دانشگاهی و اندیشمندان است. روش مقاله، توصیفی تحلیلی خواهد بود. نتیجه اجمالی که نویسندگان در مقاله به آن دست یافته اند این است که هر دو استدلال قرچغای خان برای اثبات اشتراک لفظی مُتَشَبَّح وجود به دلیل ابهام، نقص استدلال، پیش فرض های نادرست، تقریر غیرروش مند به هدف خود دست نمی یابند و نظریه تا حد قابل توجهی مبهم و غیرموجه است.
نقد و بررسی مبانی فلسفی نظریۀ «اِم» بر اساس فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استیون هاوکینگ، فیزیکدان انگلیسی معاصر، با انتشار کتاب طرح بزرگ و ارائه نظریه «اِم»، نزاع دیرین علم و دین را وارد مرحله جدیدی کرد. به رغم ادعای هاوکینگ، مبنی بر «مرگ فلسفه»، او در نظریه اش از برخی مبانی فلسفی بهره برده که این مقاله در صدد ارزیابی و نقد آنها است. مهم ترین مبانی فلسفی ای که نظریۀ اِم بر آنها استوار است عبارت اند از (1) علم گرایی، که بنیادی ترین مبنای نظریۀ اِم تلقی می شود، و در آن مراد از علم به طور خاص علم جدید یا علم تجربی است؛ (2) ابزارگرایی، که مطابق آن قوانین و نظریه ها صرفاً ابزارهایی برای پیش بینی پدیده ها هستند و اساساً واقعیت فیزیکی موضوعیت ندارد؛ (3) نفی اصل علیت، که با استفاده از «اصل عدم قطعیت» و «اصل تصادف» صورت گرفته است. در این مقاله، که با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده است، پس از تبیین مبانی فوق نشان داده می شود که بر هر یک از این مبانی نقدهای جدی وارد است. علم گرایی، بدون توجه به محدودیت های روش تجربی، سایر منابع معرفتی و از جمله عقل را نادیده می گیرد. ابزارگرایی نهایتاً منجر به پذیرش نظریات متناقض می گردد و واقع گرایی علمی را نفی می کند. انکار اصل علیت نیز، که ریشه در فهم نادرست این مفهوم فلسفی دارد، مستلزم نفی هر گونه ارتباط واقعی میان موجودات جهان است. این نقدهای مبنایی در کنار اشکالات دیگری که در مقاله به آنها پرداخته شده حاکی از ضعف و بی اعتباری نظریه اِم است.
مابعدالطبیعۀ عوام: پژوهشی در باب نقش دین در فلسفۀ شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آرتور شوپنهاور معمولاً فیلسوفی ملحد و پوچ انگار دانسته شده است. این نظر گرچه نادرست نیست، تأکید بیش از حد بر آن موجب غفلت از بحث های دینی در فلسفۀ او شده است. در این مقاله، خواهیم کوشید تا جنبه های گوناگون دین شناسی شوپنهاور را بررسی کنیم. بدین منظور، پس از ذکر نکات مقدماتی، به خاستگاه های دین نزد وی می پردازیم و خواهیم دید که شوپنهاور منکر منشأیی فراطبیعی برای دین است و ریشه های دین را در ملال انسان و میل او به جاودانگی جستجو می کند. سپس پیدایش ادیان تاریخی را بررسی می کنیم و روشن می سازیم که از نظر شوپنهاور همۀ ادیان در یک روند تدریجی از دو دین برهمایی و بودایی منبعث شده اند و هر چه بهرۀ بیشتری از این دو داشته باشند معقول تر هستند. در بحث از تقسیم بندی ادیان بزرگ خواهیم دید که شوپنهاور ادیان را به خوش بین و بدبین تقسیم می کند و علت گرایش او به ادیان هندی بدبین بودن آنها است. در ادامه جنبه های مثبت و منفی دین از نگاه شوپنهاور مد نظر قرار می گیرد. او اموری مانند تحجر را از معایب دین و مواردی مانند تسلی بخشی را از محاسن آن برمی شمارد. در پایان برخی انتقادها به دیدگاه های او در خصوص دین، از جمله عرفی سازی دین، مطرح می شود. مقالۀ حاضر نشان می دهد که به رغم ناسازگاری فلسفۀ شوپنهاور با آموزه های دینی، نظام فلسفی او، تا اندازه ای، متأثر از ادیان شرقی و مسیحیت زاهدانه است.
بازخوانی نظریۀ شخصیت ملاصدرا از منظر نظریۀ شخصیت صفاتی آلپورت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
21 - 44
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی در شاخۀ نوپای روانشناسی، ذیل عنوان «نظریه های شخصیت» توانسته است در عرصۀ مطالعات رفتاری و ارتباط متقابل افراد کارآمد باشد. ضرورت تبیین و تحلیل ماهیت حقیقی انسان در حوزۀ «بود» - برخلاف نظریه های شخصیت روانشناختی که عموماً به شناسایی ماهیت انسان در حوزۀ «نمود» می پردازند- موجب شد این مقاله بر اساس آراء انسان شناسانۀ صدرا و با نگاهی به نظریۀ صفات آلپورت که خود یکی از پیشتازان رویکرد صفات است، با روش توصیفی- تحلیلی سامان یابد. رویکرد فردنگرانۀ مبتنی بر صفات، شاخصۀ اصلی نظریۀ شخصیت آلپورت و ملاصدرا ست؛ بنیاد شخصیت در هر دو نظریه بر عمیق ترین ویژگی های فرد نهاده شده است که این ویژگی ها در نگاه آلپورت به صفات بنیادی، مرکزی و پیرامونی- بدون بیان چرایی پیدایش آنها و رشد شخصیت بر اساس این صفات- تقسیم می شوند؛ حال آن که در تحلیلِ متون فلسفیِ ملاصدرا، کیفیت پیدایشِ این صفات و چراییِ تأثیر آنها در ساختار شخصیت و به تبع آن رفتار آدمی تبیین شده است. «خود» یا نفس نیز برخلاف مفهوم انتزاعیِ آن در نگرش آلپورت، در نظام صدرایی امری حقیقی و وجودی است. به طوریکه پویایی و وحدت شخصیت آلپورتی به واسطۀ قاعدۀ «اتحاد عالم و معلوم» و «حرکت جوهری ارادی» قابل تبیین و توجیه عقلانی است.
حکمت زمین؛ جهانِ معنای نقاشی های مکتب شیراز-بهبهان از منظر فلسفۀ پدیدارشناسانه- هرمنوتیکی هانری کربن با رجوع به متون مزداییِ ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
150 - 178
حوزه های تخصصی:
پژوهشِ حاضر کوشیده است به یاریِ رویکردِ پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن به جهانِ معنایِ پنج نمونه از نقاشی های تمثیلی گلچین اشعار به تاریخ 801 ه.ق متعلق به مکتب شیراز-بهبهان راه یابد. سه پرسش اصلی این پژوهش عبارتند از: چه ارتباطی میان حکمتِ زمین (جغرافیایِ شهودی) با فضای نقاشی های تمثیلی وجود دارد؟ دستگاه فکری هانری کربن برای خوانش نگارگری ایرانی –به طور ویژه نقاشی های مکتب شیراز-بهبهان- چه امکاناتی دارد؟ نقاشی های گلچین اشعار به تاریخ 801 ه.ق متعلق به مکتب شیراز-بهبهان چه جهانِ معنایی را آشکار می سازند؟ هدف مقاله استفاده از امکانات دستگاه فکری هانری کربن در خوانشِ نگاره های مکتب شیراز- بهبهان است. رویکرد این پژوهش توصیفی-تحلیلی و برگرفته از فلسفۀ پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که برای نشان دادن حکمتِ زمین/جغرافیایِ شهودی می توان به جای استفاده از روش هایِ ترسیم های متداول در نقاشی، از شیوه های بازنمایی نقاشی های تمثیلی (نگارگری ایرانی) بهره مند شد. تاریخ و جغرافیای شهودی نه در ارضِ ناسوت بلکه در ارض ملکوت رخ می دهند و راه وصول به آن ها از طریق قوۀ خیال است. اگر بنا شد چنین عالمی –ارض ملکوت- ترسیم شود، نقاشی های تمثیلی مانند نگارگری ایرانی قادر به چنین کاری هستند. دستگاه فکری و آرای هانری کربن در «مواقعی»–مانند نقاشی های گلچین مذکور- برای «گونه »ای از تفسیرِ نگارگری ایرانی راه گشاست. اندیشۀ او امکان تأویل و رمزگشایی دیداری و محتوایی «برخی» از آثار نگارگری ایرانی را فراهم می کند. بر اساس اندیشۀ پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن و با ارجاعات و اشاراتی به متون مزدایی ایران باستان، می توان گفت، نقاشی های گلچین اشعار به تاریخ 801 ه.ق می توانند حکمتِ زمین -را که در آن پرسش از «چیستیِ» زمین به «کیستی» و تصاویر زمین طبیعیِ به زمین شهودی تبدیل می شود- تجسم ببخشند. همچنین در انتهای مقاله به نقد رویکرد کربن و محدودیت های آن اشارۀ مختصری کردیم.
تأملی در فلسفۀ تحلیلی و قاره ای؛ نهیلیسم، میراثی از عصر روشنگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
717 - 735
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار تلاش بر آن داریم تا با تأکید بر زمینه و زمانه ای که منجر به پیدایش دو نحلة تحلیلی و قاره ای گردید به بررسی خاستگاه های اصلی و بنیادیِ پیدایش آن ها در فلسفة کانت و چالش ها و نقاط ضعف و قوت آن ها نزدیک شویم تا هم به وجوه ایجابی و سازنده و هم به وجوه سلبی میراث فلسفی کانت بپردازیم. در راه نیل به این مقصود ابتدا از شرح اجمالی برخی ویژگی ها و افتراقات این دو نحلة فلسفی آغازیده و سپس با پرداختن به برخی مقدمات لازم، سراغ کلیت فلسفة کانت رفته تا از مدخل عمارت مستحکم فلسفی او به دو خروجی کلانِ تحلیلی و قاره ای برسیم. بدین سیاق از نزاع حکمت و شناخت در تعریف «فلسفه» تا دوالیسم «نومن-فنومن» کانت پیش خواهیم رفت و به میراث ناخواندة فلسفة او یعنی «نهیلیسم» نزدیک می شویم تا مواجهة دو نحلة بزرگ تحلیلی و قاره ای را به بوتة بررسی و آزمون بگذاریم. در پایان نیز تلاش می کنیم گمانه هایی چند را در خصوص ضرورت همراهی و هم یاری دستاوردهای هر دو نحله، مطرح سازیم.
بررسی قاعده نقض تالی در منطق سینوی در پرتو بحث ماهیت قضایای شرطی متصل جزئیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
57 - 85
حوزه های تخصصی:
در سنت منطق سینوی قاعده ای وجود دارد که مطابق آن میان هر دو قضیه شرطی متصل با کمیت یکسان و کیفیت متفاوت، مقدم یکسان و تالی نقیض هم دارند، تلازم برقرار است. این قاعده، نقض تالی نامیده شده است. منطق دانان سینوی در مورد این قاعده اختلاف نظر دارند. برخی از این منطق دانان این قاعده را اثبات کرده و برخی، این اثبات ها را مردود شمرده اند. در مقاله حاضر تلاش نموده ایم نشان دهیم که اختلافات در مورد این اثبات ها با ابهامات موجود در سنت منطق سینوی درباره ماهیت قضایای شرطی متصل جزئیه پیوند خورده است. برخی از شواهد موجود در منطق سینوی بر این مطلب دلالت دارد که ادات مناسب برای صورت بندی رابطه میان مقدم و تالی در شرطی های متصل جزئیه، عطفی است و برخی از شواهد این رابطه را شرطی نشان می دهند. در مقاله حاضر نشان داده ایم که این مطلب تاثیری جدی بر اختلافات موجود در مورد قاعده نقض تالی گذاشته است.
رورتی در مقابل دیویدسن: نظریه ای معناشناختی براساس صدق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
۱۱۹-۱۰۱
حوزه های تخصصی:
نمونه ای از تقابل رورتی با فلسفه تحلیلی، مخالفت او با کوشش دیویدسن برای طرح نظریه ای معناشناختی بر اساس صدق است. رورتی، طبق رویکردی ضدمتافیزیکی به صدق، عقیده دارد عبارت «p صادق است» صرفاً تأیید ادعایی است که ما خود یا دیگران را در بیان آن موجه می دانیم. اگرچه دیویدسن مخالف رویکرد متافیزیکی به صدق است، اما به تأسی از تعریفی تارسکیایی در باب صدق، تصوری قوی تر از آنچه رورتی درباره صدق می پذیرد را برای طرح نظریه ای در باب معنا لازم می داند. پاسخِ ویتگنشتاینیِ رورتی به دیویدسن این است که نه تنها مراوادت گفتاریِ گوینده و مفسر، متوقف بر دانستن نظریه ای معناشناختی بر اساس صدق نیست، بلکه کوشش برای گفتن چیزی بیشتر از آنچه در باب صدق می توانیم بگوییم، ما را دچار سردرگمی های سنت متافیزیکی می کند. این مقاله، با استناد به نوشته های دیویدسن، نشان می دهد کوشش دیویدسن برای طرح نظریه ای معناشناختی بر اساس صدق، او را ناگزیر به بیان تفاسیری متافیزیکی سوق می دهد.