فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
در راستای بررسی معقولیت باور به «تفاوت بنیادین رابطه علم و دین در دو مورد زیست شناسی تکاملی و کیهان شناسی» در این مقاله، به زیست شناسی تکاملی، کیهان شناسی و دین (الهیات) از منظر موجودیت های معرفت شناختی توجه می شود. منظور از تفاوت بنیادین میان این موجودیت های معرفتی، تفاوت در نحوه ی سازگاری منطقی آن ها با یکدیگر است. در آغاز رویکرد و پیش فرض های مورد قبول برای اقامه ی این برهان شرح داده می شود. در این بخش توضیح داده می شود که رویکرد این مقاله اقامه ی یک برهان قرینه گرایانه است. پس از آن، حد وسط اصلی این برهان که عبارت است از تحلیل دلالت های زیست شناسی تکاملی و کیهان شناسی بر هدف مندی، به تفصیل مورد بحث قرار می گیرد. در این بررسی، هدف مندی تعریف دقیقی دارد و برای صورت بندی آن بر متن نظریه ها و مدل های موجود و متعارف در زیست شناسی تکاملی و کیهان شناسی، تاکید شده است. به این ترتیب، محتوای مقدمات برهان به دست آمده و نتیجه ی آن در انتهای این بخش مطرح می گردد. اقتضای اساسی بودن این مدعا، در ادامه ساختار منطقی- صوری برهانی که برای تایید مدعا به کار می آید شرح داده شده است. این ساختار صوری که بر اساس منطق احتمالات توضیح داده می شود. پس از این و در پایان به برخی از دلالت های مهم این نتیجه اشاره می شود.
عقلانی شدن اندیشه سیاسی در غرب؛ گسست سیاست از الهیات مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه روند عقلانی شدن سیاست در غرب، برای درک ماهیت دولت های مدرن و فهم مولفه هایی چون دموکراسی و جامعه مدنی از ضرورتی اساسی برخوردار است. سیر عقلانی شدن اندیشه سیاسی در غرب، به آرامی، از اواخر قرون وسطا آغاز شد و پس از رنسانس با غلبه روش های نوین علمی ادامه یافت. پیدایش روش تجربی در این دوره و نگاه این جهانی به کل هستی، به حوزه فلسفه سیاسی نیز راه پیدا کرد و به افسون زدایی از جامعه سیاسی انجامید. در نتیجه، جامعه سیاسی، از امری الهی به قراردادی اجتماعی تبدیل شد. پرسش اصلی مقاله این است که اندیشه سیاسی غرب در دوران مدرن، چگونه توانست بر مبنای افسون زدایی و نحوه تحول اشکال آگاهی، عقلانی شود؟ فرضیه ما این است که اندیشه سیاسی غربی به سبب گسست از الهیات قرون وسطا و پیوند خوردن به شکل آگاهی فلسفی، توانست راه را برای عقلانی سازی سیاست هموار سازد. روش مورد استفاده ما در این پژوهش، روش تفسیری است. به باور پیروان این روش، واقعیت ها و روابط اجتماعی، دارای استقلال نیستند و برساخته انسان ها به حساب می آیند. بنابراین، برای فهم این واقعیت ها به ناچار، باید به شناسایی تحولات ذهنی در طول حیات بشر پرداخت.
بررسی اعتبار و حجیبت قواعد مهم اصول لفظیه در استنباط معارف اعتقادی از منابع نقلی دین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
141 - 162
حوزههای تخصصی:
از میان مباحث اصول فقه مبحث اصول لفظیه و مصادیق مهم آن یعنی اصاله الظهور، اصاله العموم، اصاله الاطلاق و مفاهیم به دلیل کاربرد گسترده در استنباط در فقه از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند لکن متاسفانه پیرامون حجیت و کاربرد این قواعد در کتب اصول فقه تنها ناظر به استنباطات فقهی بحث شده و نسبت به میزان اعتبار آنها در دیگر بخش ها از جمله آیات و روایات اعتقادی علی رغم اهمیت بالای این حوزه و کثرت متون اعتقادی بحث خاصی صورت نگرفته است.این مقاله درصدد اثبات حجیت و اعتبار این قواعد در استنباط معارف اعتقادی از منابع نقلی دین می باشد و ضمن پاسخ به اشکال یقینی نبودن دلالت اصول لفظیه و ایراد تعبدی نبودن حوزه اعتقادات،اعتبار آنها را در استنباط معارف اعتقادی در برخی بخش ها ثابت کرده و تفاوت کاربرد آنها در علوم فلسفه،کلام و تفسیر را روشن ساخته و نمونه هایی از استفاده علماء از این قواعد در حیطه اعتقادات را ذکر کرده است. همچنین بر رعایت قواعد اجتهادی و مقدّم بودن احکام یقینی عقل تاکید شده است. قابل توجه آنکه دلیل محوری ای که پایه اعتبار این اصول قرار گرفته می تواند مبنای اعتبار آن در استنباط سایر بخش های معارفی دین همچون: اخلاق،آموزه های مرتبط با علوم انسانی روز،تاریخ،علوم طبیعی و... نیز قرار گیرد.روش تحقیق در این نوشتار به صورت تحلیلی-توصیفی و با رجوع به منابع اصول فقه، کلام، فلسفه، تفسیر و حدیث و بیان نمونه هایی از استفاده از این قواعد در کتب تفسیری به خصوص تفسیر المیزان علامه طباطبایی می باشد.
On the Architectonic Idea of Mathematics(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
203 - 218
حوزههای تخصصی:
The architectonic is key for situating Kant’s understanding of science in the coming century. For Kant the faculty of reason turns to ideas to form a complete system. The coherence of the system rests on these ideas. In contrast to technical unity which can be abstracted a posteriori, architectonic ideas are the source of a priori unity for the system of reason because they connect our reasonable pursuit to essential human ends. Given Kant’s focus on mathematics, in the architectonic and his critical philosophy more generally, we must have some sense of the architectonic idea of mathematics. In this paper, I argue for the key principles of the architectonic idea of mathematics: 1) because mathematics is grounded in a priori intuition, it is a peculiarly human activity; 2) the method of mathematics is one of a priori construction, a method only mathematics can employ and: 3) the objects of mathematics are extensive magnitudes. Given these principles, we can use the architectonic idea to have some clarity about how mathematics has dealt with historical development.
The Ontological Place of Invocation (du’a) from the Quranic and Islamic Gnosis Perspective(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
217 - 232
حوزههای تخصصی:
The main aim of this article, which is to express the essence of duʼa, starts with a question: what is duʼa, and doesn't it constitute a gap in the system of causality and rational structure of the creation of the world? A definition of the essence of duʼa and its dynamics is given through the presentation of the essential basis of the creation of the world according to some Quranic verses, as well as Islamic speculative Gnosticism according to which the world is based on desire and demand (talab). On this basis, the ontological status of duʼa and the fact that it does not contradict God's wisdom is underlined. The second part of the study is based on an interpretation of a Quranic verse according to which the reality of duʼa is made possible only thanks to God and through His creation of an innate divine human nature, which naturally searches its God and addresses its demands to Him. From this point of view, the special status of man in respect to all the other creatures who, through his supplications, is responsible of defining his ontological status in this world and the hereafter, is also presented
Camera or behind Camera: Ibn al-Haitham vis-à-vis Shaykh Ishraq on Vision(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
309 - 318
حوزههای تخصصی:
Developing the empirical method based on observation and experiment, Alhazen is considered the greatest Muslim physicist and the most significant figure in the history of optics between antiquity and the seventeenth century. Inventing a camera obscura, Alhazen rebuilt our conception of eyesight. His theory of vision was enormously prominent and much of our understanding of optics and light is based upon his groundbreaking discoveries. He began his criticism of emission by describing what happens when people are exposed to bright lights. No matter what the light source, the effect of bright lights was always the same. What this indicates to Alhazen is that light entering into the eye from an external source had some serious function in eyesight. Respecting observation, experiment and empirical method, Suhrawardi, the father of Illumination School, argues all theories of vision and rejects them just by mere reasoning. Suhrawardi validates his own Illuminationist method by scientists’ empirical method. So, I will argue, he is not to deny empirical aspect of Alhazen’s theory of vision. In an allegory, I will use the camera, representing the whole process of a human vision, while I use “beyond camera” for the embodiment that allows for the unfolding of a human soul’s position in the process of vision. What Alhazen is speaking of, we might call the process within the camera; while what Suhrawardi is speaking of, we could name the process behind the camera.
Mystic Intoxication (Mastī) and the Meaning of Life: Fayḍ Kāshānī’s Mystic Poetry through the Lens of John Cottingham’s Philosophy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
361 - 380
حوزههای تخصصی:
Adopting a hermeneutic approach and horizontal and vertical interpretation methods, this study primarily explores the metaphysical concept of love-induced mystic intoxication in the Iranian polymath Mullā Muḥsin Fayḍ Kāshānī’s mystic poetry. Secondarily, it discusses the implications of mystic intoxication in the meaning of life. Furthermore, the paper briefly positions Fayḍ Kāshānī’s account in the contemporary categories of the meaning of life: supernaturalism, naturalism, and nihilism. Additionally, elucidating the perspectives of the contemporary philosopher John Cottingham, the paper examines Kāshānī’s view through Cottingham’s philosophy. Central to Kāshānī’s poetry, ignited by divine love, the spiritual seeker transcendends their self, getting absorbed into the Divine to the point where they become unaware of their self. This epistemic unawareness is mastī (intoxication) or bīkhudī (selflessness)—which, for Kāshānī, has profound implications on life’s meaning. Unlike the “extreme God-centric” view—which situates the purpose of life solely in fulfilling God’s purpose—Kāshānī’s “moderate God-soul-centric supernaturalist” view recognizes that while divine love, intoxication, and knowledge infuse more profound depth to the meaning of life, other aspects also add to the meaning in life—like the simpler forms of piety and everyday existence. A framework in which morality is instrumental. Similarly, for Cottingham, life has value and meaning beyond solely fulfilling God’s purpose. Nevertheless, while basic pleasures and desires might independently exist and have meaning, higher elements like moral virtue, crucial to life’s meaning, are contingent on God’s purpose.
ارزیابی مجدد از دیدگاه میلتون فریدمن در رابطه با مفهوم ابزارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
141 - 162
حوزههای تخصصی:
تأثیرات مفاهیم فلسفی را در ساحت های مختلفی از علوم می توان مشاهده کرد. یکی از حوزه های تأثیرگذاری فلسفه بر علم اقتصاد، حول مفاهیم متدلوژیکی و معرفت شناسی بوده است. به نظر می رسد که اقتصاددان برجسته ی قرن بیستم نیز، از این تأثیرپذیری بی نصیب نبوده اند. یکی از مفاهیم فلسفی مؤثر بر روش شناسی فریدمن، مفهوم ابزارگرایی بوده است. این مفهوم، از مباحث چالشی و مهمی است که در مقاله ی اقتصاد اثباتی فریدمن[1] موردتوجه قرار گرفته است. به کارگیری این لفظ و مفهوم در مورد مقاله ی فریدمن، امری بحث برانگیز بوده و موجب پیدایش بحث های چالشی در این رابطه شده است. در این مقاله درستی انتساب این لفظ در مورد روش شناسی فریدمن مورد مداقه قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که عناصری از ابزارگرایی در مقاله ی فریدمن وجود داشته است و وجود همین عناصر از ابزارگرایی در مقاله ی فریدمن سبب شده است که بسیاری، این لفظ را در مورد روش شناسی فریدمن بکار ببرند. علی رغم وجود برخی اشتراکات در این بین، ابزارگرایی فریدمن با ابزارگرایی فلسفی مصطلح، تفاوت های معناداری هم دارد. ابزارگرایی فلسفی به معنای رویکردی فلسفی است که در برابر جریان رئالیسم مطرح شده است ولی ابزارگرایی فریدمن به شکل مبنایی با رئالیسم تقابل ندارد و بیشتر در حوزه ی متدلوژیکی متوقف شده است. اگر منظور از ابزارگرایی، بهره برداری فریدمن از نظریات به منظور ابزاری برای رسیدن به هدف پیش بینی باشد، فریدمن را می توان یک ابزارگرا توصیف کرد؛ ولی اگر این لفظ را به معنای مصطلح فلسفی آن بکار ببریم، فریدمن با این نوع از ابزارگرایی فاصله ی معناداری دارد. توجه به این تمایز ظریف دراین باره می تواند از بسیاری از سوء تفاهمات نسبت به روش شناسی فریدمن جلوگیری کند.
بررسی نظریه «جهت داری علم»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
57 - 74
حوزههای تخصصی:
تولید علم دینی یکی از مقدمات بسیار مهم در تحقق تمدن اسلامی است و همواره دغدغه اندیشمندان اسلامی بوده است. راهکارهای مختلفی نیز برای تولید علم دینی پیشنهاد شده. یکی از مراکزی که با سابقه طولانی به این امر اهتمام ویژه ای داشته و تولیدات و نظریات پیرامونی قابل توجهی در این موضوع ارائه داده است، «فرهنگستان علوم اسلامی قم» است. بررسی هویت علم دینی مورد نظر فرهنگستان علوم تا قبل از تبیین و بررسی مبانی آن امری خطاست و محققین را به مغالطات فراوان مبتلی خواهد کرد. فرهنگستان در تعیین «هویت علم دینی» به مبانی ششگانه غرب شناختی، جامعه شناختی فرآیند تولید علم، معرفت شناختی، فلسفی، منطقی، روش شناسی، دین شناسی معتقد است. یکی از نظریات ویژه فرهنگستان که به منزله رنسانسی در مباحث معرفت شناسی محسوب می شود نظریه «جهت داری علم» است. این نظریه یکی از مبانی ابداعی و بسیار تاثیرگذار فرهنگستان در تحلیل هویت علم دینی است. در نوشته حاضر با بهره گیری از روش تحقیقات کتابخانه ای و بررسی عقلانی مباحث به تبیین زوایای مختلف نظریه جهت داری علم و نقد آن پرداخته ایم. پرداختن به این نظریه از جهت ریشه ای بودن آن و ایجاد امکان نقد باقی نظرها و آثار علمی فرهنگستان از اهمیت خاصی برخوردار است. ویژگی دیگر خاص این تحقیق بهره بردن از آثار موجود در مخزن فرهنگستان است که بعضا منتشر نشده است.
حقیقت «جان شناسی» و راه کارها و پیامدهای آن از دیدگاه مولوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
75 - 98
حوزههای تخصصی:
مولوی جلال الدین بلخی از معرفت نفس به «جان شناسی» تعبیر می کند: «آن که تو جان خوانیش، کی جان بود جان شناسی پیشه ی مردان بود» (مولوی، 1380، ص 1045). ایشان حق تعالی را ««جانِ جانان» و ژرف ترین لایه ی وجودی انسان بر شمرده و برای جان و روح انسانی ویژگی های ذیل را بر می شمارد: جان، جام جهان نمای هستی است به گونه ای که همه ی عوالم هستی اعم از مادّه و مثال و عقل و الوهیت، نمونه و نماینده ای در وجود انسان دارند. مولوی فربه شدن جان انسان را در گرو خودآگاهی و با خبر بودن جان از حقایق غیبی می داند. ایشان بر این باورند که دل و جان انسان می تواند از مرتبه ی جمادی تا مرتبه ی فرا عقلی و فنای فی الله سیر و تکامل نماید و به مرتبه ای دست یابد که حقیقه الحقایق در او تعیّن و تجلی پیدا کند. از دیدگاه مثنوی آدمی نباید «من» خود را با «تن» خود اشتباه گرفته و در خانه ی بیگانه سکنی گزیند؛ زیرا دل انسان از یک فسحت و فراخی برخوردار است که می تواند به مقام «کون جامع» دست یابد. مراتب وجودی انسان از دیدگاه مولوی عبارت است از: 1- جسم؛ 2- روح؛ 3- عقل؛ 4- روح وحی؛ 5- فنای فی الله. مهم ترین موانع جان شناسی از منظر مولانا: انانیت، توجه افراطی به جنبه ی حیوانی و تن، گناهان و هوس ها می باشد. از سوی دیگر صیقل دادن دل مهم ترین راه کار برای دستیابی به معرفت نفس می باشد. در این پژوهش ماهیت جان انسان و مراتب باطنی او و نیز موانع و عوامل خودآگاهی شهودی از منظر مولوی مورد بازپژوهی قرار گرفته است.
بررسی و نقد نظریه ایان توماس رمزی درباره زبان دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۸)
75 - 88
حوزههای تخصصی:
یکی از دیدگاه های منحصر به فرد زبان دین رویکرد ایان توماس رمزی، اسقف و فیلسوف دین آکسفورد دهه 50 میلادی، است. مقاله حاضر به روش توصیفی و تحلیلی به بررسی دیدگاه زبان دین ایان توماس رمزی پرداخته و عمده مباحث آن دو موضوع است؛ یکی تبیین و توصیف معرفت زبان دین ایان توماس رمزی و دوم زبان سخن گفتن رمزی از خداوند و توجیه گزاره های الهیاتی. ایان رمزی درباره زبان دین معتقد به نوعی تجربه دینی است؛ یعنی با توصیف عبارات و کلمات الهیات می توان به امری ماورای تجربی دست یافت. رویکرد معرفتی رمزی دفاع از آموزه های دینی در برابر موضع انتقادی آنتونی فلو و آیر مبنی بر ابطال ناپذیری و بی معنایی گزاره های دینی بود. در نتیجه معتقد بود کلمات زبان دین و گزاره های دینی همچون گزاره های علمی می توانند دربردارنده معنا و در موقعیت خاصی حاوی مکاشفه و از نوع تجربه منحصر به فرد باشند. مهم ترین مسائل و دغدغه های ایان رمزی جایگاه تجربی بخشیدن به زبان دین، درک کاربرد معنایی کلمات، کشف امور واقع جهان با مدل سازی و به کارگیری استعاره در روش فهم زبان الهیاتی بود.
Grasping the Grounds of Thought: The Thing-in-Itself . Actancy and Ecology(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
111 - 138
حوزههای تخصصی:
The Thing-in-Itself has been contentious issue within Kantian philosophy. Initially, it seems like an unfortunate side-effect of Kant’s distinction between phenomena and noumena. This article deals with this issue in a different manner, attempting to re-situate the Thing-in-Itself within Kantian philosophy, albeit from an anthropological rather than a critical angle. The anthropological works of Kant fully recognize that subjectivity and lived experience, as well as a thoroughgoing cognitive gradualism are necessary to “orient ourselves in thinking”. By reading the importance of the Thing-in-Itself from the anthropological viewpoint of Otto Friedrich Bollnow and the Kyoto School philosophy of Ueda Shizuteru, I argue that in all its negativity, the Thing-in-Itself constitutes the outer expanse of thought. Connecting this exposition with contemporary thinking on actancy and ecology, and following the Romantic tradition represented by Schopenhauer and Schelling, I argue that the Thing-in-Itself can be grasped indirectly and non-conceptually. As such, it constitutes the ground of thought. This insight makes Kant’s initially problematic concept directly relevant for our current ecological predicament, through which we realize the necessity for epistemic humility and embracing the unknown or the noumenal dimension that we cannot conceptually represent.
هرمنوتیک فلسفی گادامر در آینه فلسفه سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۶)
387 - 402
حوزههای تخصصی:
مساله اصلی هرمنوتیک فلسفی، فهم است. اینکه فهم در چه بستری، چگونه و متاثر از چه مولفه هایی تعین پیدا می کند. گادامر با تاکید بر سنت و تاریخ، این مولفه های تاثیرگذار را تشریح نموده و با بیان ویژگی های هستی شناسانه فهم بشری بر کثرت مندی فهم، تاکید می کند. از این منظر رویکردهای سوبژکتیویستی و غیرکثرت گرا انکار می شوند. در این نوشتار برآنیم تا بر مبنای شاخصه های فرآیند فهم در رویکرد هرمنوتیکی گادامر یعنی تاریخمندی، کثرت مندی، واقعه مندی، کاربردمندی و زبانمندی، رابطه و نسبت آن را با تمامیت انگاری و کثرت انگاری سیاسی مورد بررسی قرار داده و هم گرایی یا عدم سازش مبانی هرمنوتیک فلسفی با کثرت انگاری سیاسی به عنوان یک رویکرد کثرت گرا و واگرایی یا سازش هرمنوتیک فلسفی با تمامیت انگاری سیاسی به عنوان یک رویکرد غیر کثرت گرا را امکان سنجی کنیم. اگرچه گادامر را نمی توان فیلسوف سیاسی تمام عیار دانست ولی می توان براساس رویکرد هرمنوتیکی وی، نسبت میان نظام های سیاسی و پایه های معرفتی آنها را بررسی و ارزیابی نمود.
عشق و اختیار از دیدگاه غلامحسین ابراهیمی دینانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
34 - 54
حوزههای تخصصی:
اختیار را در تعریف، برگزیدن آزادی و رجحان دادن چیزی بر چیزی و عشق را حد افراط دوست داشتن بیان کرده اند. متکلمان در روزگار صحابه به مناظره درباره اختیار پرداخته که حاصل آن تشکیل دو فرقه قدریه و جبریه بوده است، اولین نظریه پرداز شخصی به نام معبد بن عبدالله جهنی بصری که متأثر از سوسن نصرانی بوده دانسته اند و گروهی سرمنشأ مباحث اختیار را علی (ع) برشمرده اند. گفتگو از عشق نیز از قدیم میان شعرا و عرفا و بزرگان مطرح بوده است. رابعه العدویه یکی از زنان سرشناس در طریقت و عرفان آغازگر حدیث محبت و عشق دانسته شده است. انسان مظهر تام خداوند و مختار است پس به ذات اختیار را دارا است، از دیدگاه دکتر دینانی اختیار شامل نوعی آگاهی است که راه رسیدن به کمال خواهد بود و این کمال هدف انسان به حساب آمده است. عشق یک جذبه نیرومند میان عاشق و معشوق به وجود آورده که توانایی انصراف را از عاشق خواهد گرفت اما همین خصوصیت دارای ادراک و آگاهی خواهد بود. باید گفت که رسیدن به مقام عشق بدون برداشتن دو گام اساسی یعنی معرفت و محبت امکان پذیر نبوده و نیز باید دانست قهاریت عشق اختیار را نابود نخواهد ساخت و حاصل آن که میان عشق و اختیار تعارضی نبوده بلکه عشق زیبایی های اختیار را نمایان خواهد کرد. مقاله حاضر رابطه عشق و اختیار را از دیدگاه غلامحسین ابراهیمی دینانی با هدف آشنایی با عقاید این فیلسوف معاصر و دیدگاه کلامی، عرفانی و فلسفی با روش تحلیلی از طریق منابع کتابخانه ای مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد.
نقد و بررسی ادله عقلی وجوب دعوت به تشیع(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
دعوت غیر شیعیان به مذهب تشیع به عنوان یکی از وظایفی که در ذهن عموم شیعیان مرتکز است، حکمی از احکام شرعی تکلیفی را داراست. روایات وارد شده در مسئله جواز یا عدم جواز دعوت به تشیع دو دسته هستند. بیشتر این روایات نهی از دعوت به تشیع دارند. اما با غض نظر از روایات موجود در این باب، آیا می توان استدلال عقلی برای اثبات وجوب دعوت به تشیع اقامه نمود؟ هدف از این پژوهش نقد و بررسی وجوه عقلی متصور برای اثبات وجوب دعوت به تشیع است. محقق در این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی وجوه عقلی قابل طرح برای اثبات وجوب دعوت به تشیع را مورد کنکاش قرار داده است. از تحلیل داده ها این نتیجه حاصل شد که دعوت به تشیع مصداق قلع ماده فساد است؛ و قلع ماده فساد عقلاً حسن است و این حُسن عقلی ملازمه دارد با وجوب شرعی. سایر وجوه قابل طرح در این مسئله مورد مناقشه قرار گرفتند.
Democracy and Information in the Age of Digitalization(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
117 - 132
حوزههای تخصصی:
What is the state of democracy today? In the Western world, people often take the meaning of this term for granted, but do they genuinely know what democracy is? In this sense, how can we define democracy in today’s digitalized world? What is the relationship between democracy and information? Furthermore, do we really live in a democratic world? In Infocracy: Digitalization and the Crisis of Democracy—the 2022 translation of the original German book Infokratie. Digitalisierung und die Krise der Demokratie, published in 2021 by MSB Matthes & Seitz Berlin Verlagsgesellschaft mbH—Byung-Chul Han reflects on these and other related issues. Han’s analysis of the current political, social, and technological situation indicates that a profound democratic crisis is emerging. The loss of interest in truth, the end of grand narratives, the replacement of reason with data analysis (even in philosophy), the fragmentation of the population due to digitalization, and the predominant role of information in everyday life are all symptoms of a radical transformation underway in Western society, with severe consequences for democratic stability. In these terms, Han’s vision, at times excessively pessimistic, orients us on the crucial issues of our time.
Panentheism versus Pantheism in the East and West with Special Reference to Shankara and Ramanuja's Views: an overview(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
161 - 172
حوزههای تخصصی:
Panentheism and pantheism represent one of the most profound, even startling parallels across the world’s great metaphysical traditions about which the present article seeks to explore and carry out a comparative study of certain Eastern and Western philosophers with special reference to the views of two chief exponents of Advaita Vedanta of Indian philosophy, Shankara and Ramanuja. Both these terms, touch on the relation of God and the universe with the difference that the former seems to be rigid, motionless, and abstract and lacks a kind of religious fervor in its approach, while the latter is presumed to be concrete and palpable and seeks to reconcile philosophical thinking with the demands of religious feelings as well. God in pantheism is compared to the God of Spinoza, the Neutrum of Schelling, and Shankara's concept of indeterminate Brahman. In contrast, in the West Hegelian Absolute, and Ramanuja's qualified Brahman in Indian tradition, both are accredited with panentheism in which a personal God, identity-in-and-through-difference, has all auspicious qualities. Though these philosophers are from totally different temperaments and cultures, their philosophical method has certain similarities that have been examined in this work.
مطالعل هستی شناسیِ اثر موسیقایی در نظریۀ بداهۀ گفت و شنود موسیقایی نزد بروس الیس بنسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
1 - 12
حوزههای تخصصی:
هستی شناسی اثر موسیقایی همواره مورد سؤال بسیاری از متفکران قرار گرفته است. بروس الیس بنسن در نظریه خود با عنوان «بداهه گفت و شنود موسیقایی» به این مهم اشاره می کند که در خلق و اجرای اثر موسیقی، همواره بستری برای بداهه پردازی وجود دارد که آهنگ ساز، اجراگر و شنونده را وارد نوعی گفت و شنود می کند که بر هر گونه تبدیل و تعدیلِ بعدی گشوده است. او به روش پدیدارشناسیِ هرمنوتیکی، نظریه خود را در بستر موسیقی کلاسیک با تکیه بر سنّت ها و کاربست های موسیقایی طرح می کند. هدف از انجام این پژوهش، تبیین مفاهیم هستی شناختیِ پیشنهادشده توسط بنسن در نظریه بداهه گفت و شنود موسیقایی است؛ نظریه ای پساساختارگرا که اساسِ موسیقی را «بداهه» می داند و خود نیز همواره سرشتی تفسیری دارد. سنّت و کاربست موسیقایی به مثابه یک جهان برای یک گفت و شنود در موسیقی دارای اهمیت است. بنسن به جای مفهوم «اثر» و «نقش آهنگ ساز» به عنوان تنها آفریننده آن، «قطعه موسیقی» را معرفی می کند که دارای هویتی سیال است و همواره با اجراها و تفسیرهای اجراگرِ کارآزموده و آشنا به سنّت و کاربست به حیات خود ادامه می دهد. در این پژوهش که در رده پژوهش های کیفی قرار می گیرد، روش پژوهش از منظر هدف، کاربردی و از منظر شیوه انجام، توصیفی - تحلیلی است و کلیه مطالب به روش کتابخانه ای به دست آمده اند.
Allameh Tabataba'i: The Absoluteness Monotheism And Its Relationship With Free Will(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
5 - 28
حوزههای تخصصی:
The Absoluteness Monotheism based on absolute unity is a point of view that Allameh Tabataba'i explains based on verses and traditions. He criticized the previous philosophers' theory of formational unity and the mystics's theory of personal unity of Being and established a point of view that had an impact on his entire intellectual and philosophical system. He admits that with this point of view, even discussions of predestination and free will are dismissed and irrelevant. Therefore, the problem of predestination and free will must be solved in another way. In this research, we aim to first express the view of The Absoluteness monotheism according to Allameh. Secondly, the ratio of discretion to The Absoluteness monotheism should be checked, It will become clear that with this monotheistic view, issues and problems arise differently, and some questions and contradictions are not raised in the intellectual framework of this monotheistic view and will be irrelevant; It will be clear that according to monotheism, there is only one absolute existence in the universe, and the other entities are conditioned and related to God. A person who accepts monotheism has surrendered himself to God and freed himself from servitude to others, and such a person has the highest level of freedom, because servitude to others is slavery and coercion, and in the shadow of God's servitude, man will achieve full freedom and true happiness.
مرزهای مبهم مفهوم ’بازی‘؛ پاسخ به مناقشات مک گین در باب شباهت خانوادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
171 - 189
حوزههای تخصصی:
کالین مک گین در کتاب خود، حقیقت از طریق تحلیل: بازی ، نام ، و فلسفه، سعی می کند به برداشت سنتی از تحلیل مفهومی جان تازه ای ببخشد. در نظر او، تعریف یک مفهوم عبارت است از بیان شروط لازم و کافی آن، و تعریف مفاهیم به این معنا امکان پذیر است. او در این راستا به نقد نظرات مخالف و از جمله برداشت ویتگنشتاین می پردازد. مک گین از چندین راه سعی می کند تعریفی از مفهوم بازی ارائه دهد، و اوج تلاش او ارائه تعریف برنارد سویتس از این مفهوم است. این مقاله قصد دارد ناموفق بودن تلاش مک گین را نشان دهد و بر درستی بینش ویتگنشتاین تأکید ورزد. به این منظور به نقد تعاریف ارائه شده، خصوصاً تعریف سویتس، می پردازد و مثال های نقضی برای این تعریف عرضه می کند. همچنین به بررسی سوءبرداشت عمیق تری که منجر به طرح چنین نقدهایی شده است می پردازد: مک گین شباهت خانوادگی را به عنوان شرط لازم و کافی برای قرار گرفتن مصادیق یک مفهوم ذیل آن، و نظریه ای در تبیین نحوه دلالت مفاهیم بر مصادیق شان تلقی می کند؛ حال آنکه قصد ویتگنشتاین ارائه یک نظریه نبوده و شباهت خانوادگی را به عنوان شرط کافی اطلاق مفهوم مطرح نکرده است.