مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
صدق
حوزه های تخصصی:
دیدگاه رایج درباره فلسفه تحلیلی این است که فلسفه مزبور منشا انگلیسی - آمریکایی دارد و راسل و مور نیز از بانیان آن هستند؛ ولی مایکل دامت معتقد است: خاستگاه واقعی فلسفه تحلیلی آلمان، و فرگه نیز موسس و پیش گام آن است؛ زیرا تحلیل فلسفی چیزی جز تحلیل اندیشه ها از رهگذر زبان نیست و این همان رسالتی است که نخستین بار فرگه آن را مطرح کرده بود.
دامت معتقد است که فرگه با طرح نظریه «چرخش زبانی»، در آثار ماندگار خویش، به نام های «مقدمه مبانی حساب» و «مفهوم نگاری» موجب شد تا پرسش شناسایی در فلسفه کلاسیک، یعنی نسبت میان تفکر و اشیا، به مساله رابطه زبان و دلالت و معنا تبدیل شود. مبنای این نظریه، اصل «اصالت متن» است که بر اساس آن، فقط در متن جمله است که واژه معنا می یابد؛ یعنی اندیشه ها از طریق جملات انعکاس می یابند و سخن گفتن از ساختار اندیشه، سخن گفتن از پیوند معنایی اجزای جمله است. البته، در اصل این اندیشه ها هستند که صادق یا کاذبند و جمله صرفا معنای ثانوی، متعلق صدق و کذب قرار می گیرد. این نوع رویکرد به مساله شناسایی، که از سوی فرگه ارایه شده، همان چیزی است که موجب ظهور فلسفه تحلیلی شده است.
سایر اندیشمندانی که عموما به زبان آلمانی می نوشتند مثل بلتسانو، ماینونگ و به ویژه هوسرل نیز با طرح نظریه «حیث التفاتی»، در نظریه چرخش زبانی و در نتیجه فلسفه تحلیلی نقش بسزایی داشته اند.
بررسی و تحلیل نظریه مطابقت صدق در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۳ شماره ۴۱
حوزه های تخصصی:
فیلسوفان مسلمان نظریة مطابقت صدق را بر تحلیل سازمان جمله استوار نموده، جمله را به عنوان «حامل صدق»(truth bearer) و واقع یا نفس الامر را به عنوان «سازندة صدق»(truth -maker) تلقی کردهاند. دراین مقاله, پس از بحث دربارة موارد کاربرد این نظریه در فلسفة اسلامی و شناسایی اصول و مبانی آن، توانایی این نظریه را در مقایسه با نظر منطق جدید در تحلیل سازمان قضیه ارزیابی نموده، با عنایت به مغایرت واقعیت با اندیشه, به شناسایی عناصر اصلی تئوری مطابقت می پردازیم. براساس این تحلیل، جمله «حامل صدق» و «صدق» محمولی تک موضعی است که احراز آن تابعی از احراز نسبت «مطابقت» است. اما « مطابقت » محمولی دو موضعی است که از نسبت بین وضعیت ترسیم شده توسط آن جمله و وضعیتی که در واقع اتفاق افتاده است حکایت میکند. بنابراین سازنده صدق نه واقع و نفس الامر, بلکه نسبت مذکور است. به علاوه, احراز مطابقت تابع احراز دسترسی به واقع یا نفس الامر می باشد
چیستی صدق در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۲۸
حوزه های تخصصی:
بحث از حقیقت صدق و چگونگی مطابقت قضایا با واقع، از قدیم مورد توجه فیلسوفان بوده است، به گونهای که سابقه این بحث را میتوان تا دوران یونان باستان رهیابی کرد. حکمای اسلامی عموما «صدق» را به «قضیه ذهنیه (یقین، علم، و...) مطابق با واقع» تعریف نمودهاند. فلاسفه اسلامی از ابن سینا به بعد، این تعریف از صدق قضایا را به صورت صریح در آثارشان مطرح نمودهاند. اما پیش از او، گرچه در کلمات آنها به صراحت مطرح نشده است، اما با توجه به فضای حاکم بر آثارشان، میتوان گفت: آنان «مطابقت» را یک امر مفروض میگرفتند.
با وجود توجهی که فلاسفه مسلمان به این مطلب نمودهاند، به نظر میرسد جای یک تفسیر جامع و روشن از دیدگاه فیلسوفان مسلمان در اینباره خالی است. از اینرو، در این نوشتار، سعی شده است علاوه بر بررسی کلمات فیلسوفان سرشناس مسلمان در اینباره، تفسیر روشنی از نظریه «مطابقت» بر اساس دیدگاه فیلسوفان مسلمان ارائه گردد.
پیوند صدق و توجیه در دیدگاه مبناگرایانه فومرتن
حوزه های تخصصی:
چکیده
ریچارد فومرتن در مقاله مبناگرایی کلاسیک(1) نظریه توجیه خود را با تکیه بر مفهوم آشنایی مستقیم طرح میکند. نظریه توجیه فومرتن پیوند نزدیکی با نظریه صدقِ او دارد. او در نظریه صدق از واقعگرایی و در نظریه توجیه از نوعی مبناگرایی درونگرایانه جانبداری میکند. در این نوشتار، نخست به بررسی پیوند نظریه توجیه فومرتن با مفهوم صدق و جایگاه نظریه توجیه او در نزاع برونگرایی - درونگرایی خواهیم پرداخت و سپس ترجمه مذکور را ارائه خواهیم کرد
امکان استقبالی و تعین صدق در گزاره های ناظر به آیند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده
Future Contingency and Determinism of Truth in the Future Propositions
ارسطو در کتاب باری ارمینیاس بحثی را دربارة تعیّن صدق گزارههای ناظر به آینده مطرح کرده است که از جمله بحثانگیزترین مباحث وی به شمار آمده است. وی با برشمردن توالی فاسد تعیّن صدق و یا کذب گزارهای مانند «نبرد دریایی فردا در تنگهها صورت خواهد گرفت»، نوعی عدم تعیّن و امکان را - موسوم به امکان استقبالی - در رویدادهای آینده اثبات میکند که رویدادهای مربوط به زمان حال و یا گذشته فاقد آن میباشند. بحث امکان استقبالی به فلسفة اسلامی راه یافت؛ و مورد نفی و اثبات قرار گرفت و در این کشاکش نکات معرفتشناختی، هستیشناختی، منطقی و کلامی در خور توجهی مطرح شد. در این مقاله تلاش شده با گزارش تحلیلی و ارزیابی انتقادی سخنان ارسطو، فارابی، ابنسینا، خواجه نصیر طوسی، صدرالمتألهین، ملاهادی سبزواری و دو تن از فیلسوفان معاصر، اوّلاً با تحوّلات تاریخی طرح این مسأله آشنا شویم و ثانیاً نقاط قوّت و ضعف دیدگاههای گوناگون در این مسأله را بشناسیم و ثالثاً از دیدگاه مورد نظر خود دفاع کنیم.
معرفتشناسی فمینیسم
حوزه های تخصصی:
فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی و سیاسی، تأثیرات مختلفی را در حوزههای معرفتی، از جمله معرفتشناختی، به جای نهاده است. نظریهپردازان فمینیست، با ادعای عدم واقعنمایی معرفتشناسی معاصر، درصدد اثبات وجود جهتگیری مردانه در معرفتشناسی رایج برآمدند و در پی آن با تأکید بر تأثیر عوامل اجتماعی و جنسیت و نیز تأثیر ارتباط و همدلی بر معرفت و برتری دیدگاه زنانه، پایههای معرفتشناختی خویش را بنا کردند. نوشتار حاضر، پس از تبیین معرفتشناسی و ترسیم ویژگیهای معرفتشناسی معاصر، به تبیین مراتب فوق پرداخته و سپس در دو بخش، معرفتشناسی فمینیسم را مورد نقد قرار میدهد؛ در بخش اول، با روشن کردن مغالطهای تکوینی و اثبات عدم وجود استناد برهانی و علمی در مباحث مذکور، وجود جهتگیری مردانه در معرفتشناسی معاصر را رد میکند و در پایان، با نفی تأثیر عوامل اجتماعی و ارتباط و همدلی بر معرفت به جهت ایجاد نسبیگرایی و آنارشیسم معرفتی، معرفتشناسی فمینیستی را به چالش میکشاند.
سازه گرایی واقع گرایانه: بازسازی سازه گرایی شخصی جرج کلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در وهله اول، سازه گرایی در برابر واقع گرایی قرار دارد. در حالی که واقع گرایان اصرار می ورزند که دانش صادق ما مطابق با واقع است، سازه گرایان مفهوم مطابقت را طرد و ادعا می کنند که ذهن در کار خود برای فراهم آوردن سازده ها از واقعیت مستقل است. از این رو تا جایی که دانش مورد نظر است روان شناسان سازه گرا همچون جرج کلی و ژان پیاژه به مفهوم سازگاری و نه مطابقت با واقعیت توسل جسته اند. هر چند باید به سازه گرایان حق داد که ادعا کنند مفهوم مطابقت با واقعیت، مساله آفرین است، اما انتقاد آنها تنها در مورد واقع گرایی خام قابل اعتناست. در مقابل، در مقاله حاضر استدلال شده است کهمی توانیم همچنان از مطابقت با واقعیت سخن بگوییم، بدون آن که لازم باشد توانایی سازه ای ذهن را نادیده بگیریم. این از آن رو است که از حیث معرفت شناختی، مفهوم مطابقت برای صدق نظریه های ما حیاتی است، در حالی که از سوی دیگر نیز سازگاری با واقعیت، قاصر از آن است که معیاری با کفایت برای صدق باشد. موضع ابزارانگارانه در مورد دانش، از این ضعف برخوردار است که نمی تواند میان کفایت و صدق سازه ها تمایز قائل شود. نتیجه این است که ما می توانیم بصیرت های سازه گرایان در مورد گرانبار بودن واقعیت ها از نظریه را بپذیریم بدون آن که لازم باشد مفهوم مطابقت با واقعیت را کنار بگذاریم . در واقع سازه گرایی نیازمند آن است که واقع گرایانه شود.
نظریة مطابقت در صدق و پارادکس دروغگو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر پس از ملاحظة تعاریف مختلف از نظریة مطابقت در صدق از ارسطو و حکیمان مسلمان تا منطق دانان جدید غرب، به طرح اشکالات عمده ترین چالش با آن یعنی شبهة دروغگو می پردازد. منطق دانان و حکیمان مسلمان از جمله تفتازانی، دوانی و صدر الدین دشتکی، راههای مختلفی در این مقام ارائه کرده اند. در میان منطق دانان غربی نیز راه حل راسل و نظریة مراتبی زبان آلفرد تارسکی از معروفترین راه حلهای معاصر برای حل شبهة دروغگو تلقی شده است . پس از بررسی تطبیقی و انتقادی راه حلهای یاد شده، بر مبنای نظریة اصالت وجود و قاعدة اتحاد عاقل و معقول ملاصدرا، تبیین قابل قبولی از نظریة مطابقت ارائه می شود، به گونه ای که اشکالات مطرح شده برآن وارد نباشد.
نقدی بر انسجام گرایی
حوزه های تخصصی:
آقای ریچارد فیومِرتُن، پروفسور فلسفه در دانشگاه آیووا است. او در این مقاله، استدلال می کند که هر تلاشی برای تعریف باور موجه بر حسب انسجام میان باورها، با مشکلاتی اساسی روبرو است. یک نظریه ی انسجام، برای آن که قابل قبول باشد، باید درونی گرایی را بپذیرد، اما طرفدار نظریه ی انسجام، نمی تواند تفسیر معقولی از دسترسی ما به باورهای خودمان، ارایه کند. علاوه بر این، حتی انسجام نسبتاً قوی نیز، به ظاهر برای توجیه باورهای ما، نه کافی است و نه لازم.
توجیه و تحلیل معرفت
حوزه های تخصصی:
در تحلیل معرفت ، مفهوم « توجیه » مورد توجه جدی معرفت شناسان قرار گرفته است . این که توجیه ، در حقیقت معرفت داخل است ، یا از شروط لازم یا کافی آن است ، یا اساساَ در تحلیل معرفت نقشی ندارد ، هر یک ، نظریاتی را به خود اختصاص داده است و لذا این نظریات ، دیدگاه های اصلاحی خویش را در مورد تعریف معرفت را عرضه نموده اند . تمامی این تلاش ها به این جهت صورت گرفته تا بتوان مصادیق راستین معرفت را از غیر آن تشخیص داد . در این میان ، غیر از عنوان توجیه ، عناوین دیگری از جمله « تحلیل توجیه » و « عوامل توجیه » نیز مورد ملاحظه ی اندیشمندان واقع گردیده است و طبعاَ در مباحث مربوط به معرفت نیز اثر قابل توجهی از خویش بر جای نهاده است ...
نظریه مطابقت صدق راسل؛ به موازات تحولات وی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش کرده ایم نظریه مطابقت راسل را با توجه به تحولات فیلسوف در طول حیات فکری اش، در آثار فراوان او مورد پژوهش قرار داده، تحلیل و در مواردی نقد کنیم. تغییر در نظریه صدق او، به دنبال تغییراتی است که در نظریه باور وی رخ داده است. زمانی که او باور را گرایشی ذهنی می دانست که معطوف به قضایا است، بر آن بود که صدق و کذب، صفات تعریف ناپذیر قضایا است. اما زمانی که به این اندیشه دست یافت که باور نسبتی است بین ذهن و چندین شیء و متعلق، روایت دیگری از مطابقت را اختیار کرد. بعدها، زمانی که او قضایا را به محتوای باورها برگرداند، سرانجام بر آن شد که نظریه مطابقت را به دقیق ترین معنای کلمه حفظ کند. در پی آن، نظریه دیگری اختیار کرد که بر طبق آن، قضیه موجبه از نوع مشاهدتی، در صورتی صادق است که با قرار دادن معنای هر یک از واژه ها به جای آن، به یک امر واقعی بینجامد.
در این پژوهش نشان داده ایم که این فیلسوف، با همه فراز و نشیب ها، در دوره های تطور اندیشه فلسفی اش، همواره به نظریه مطابقت پای بند و وفادار بوده است و در هر دوره، روایتی از آن نظریه را هماهنگ با منظومه فکری اش در آن دوره، به دست داده است.
یقین از منظر علوم عقلی و قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدتی است در برخی از جراید و محافل روشنفکری، تحت تاثیر برخی تفکرات غربی، چنین القا می شود که یقین و یقین گرایی، همان دُگماتیسم و امری نامطلوب است؛ اما در نقطه مقابل، شک و شکاکیت حتی در امور متعالی، امری مطلوب و ارزشمند است. در این نوشتار به نقد بخش نخست این ادعا یعنی جایگاه یقین پرداخته می شود. در این راستا به لغت شناسی یقین، ماهیت و جایگاه آن از منظر علوم عقلی (منطق، معرفت شناسی، فلسفه) و قرآن کریم و روایات پرداخته شده است. هم چنین قابل تحصیل بودن یقین، ارزشمند بودن آن در وادی باورهای متعالی، تشکیکی و ذومراتب بودن آن، کمیاب بودن مراتب شهودی و بالای یقین و آثار روان شناختی آن ازجمله مباحثی هستند که در این مقاله به آنها پرداخته شده است.
تقریری نو از مسئله شرّ براساس نظریّه ادراکات اعتباری علّامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله قرینه ای شرّ تنها استدلال ملحدان علیه خدا است؛ و نیز مسئله منطقی شرّ به مثابه مشکلی در میان خداباوران مطرح است. مسئله این مقاله این است که آیا نظریّه ادراکات اعتباری علّامه طباطبایی میتواند با اعتباری دانستن
شرور، پاسخی برای این مسئله باشد؟ از نظر علامه طباطبایی همه مفاهیم و گزاره های عملی در برابر ادراکات اخباری و حقیقی، اعتبار جعل و قراردادهای انسانیاند درجهت رفع حوائج و نواقصی زیستی و وجودی و فرونشاندن تمایلات و رغبات برخاسته از آن نیازها. ازجمله این اعتبارات حسن و قبح و به تبع آن خیر و شر است. ویژگی و معیار مهم در اعتباریات آن است که ما ناظر به غایات متصورمان آنها را مثلاً خوب یا بد، خیر یا شر محسوب میکنیم نه اینکه امور به لحاظ نفس الامری چنین باشند. البته ادراکات اعتباری به جهت اثر و کار کرد و غایتی که بر آنها مترتب است ونیز منشاء وجودی و زیستی فردی یا جمعی که دارند مرتبط و مترتب بر واقع هستند و لذا معرفت بخش و معقولند هرچند برهان بردار نیستند و البته عقلانیت آنها از نوع دیگری (عملی) است. در پرتو «اعتباری» دانستن شرور به نظر میرسد هم مساله منطقی شر و هم مساله قرینه ای آن و هم منافات نداشتن وجود شرور با نظام حکیمانه الهی، تقریری خردپذیرتر مییابد. علاوه بر اینکه احساس و تجربه شر هم به عنوان یک واقعیت بشری به رسمیت شناخته میشود و انکار نمی شود.
بررسی و نقد صدق و معقولیت باور به خدا براساس براهین وجودی از دیدگاه پلانتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پلانتینگا از دو منظر به موضوع خدا توجه نموده است: بعد اثباتی و بعد توجیهی. ما در این مقاله به بعد اثباتی دیدگاه وی پرداخته ایم. در این بعد پلانتینگا دو گام مهم برداشته است: در گام نخست ضمن بررسی، تحلیل و نقد براهین جهان شناختی، غایت شناختی و وجود شناختی، به نقد تقریرهای براهین مزبور پرداخته است؛ و در گام دوم، با ارائه تصویری نو از برهان وجودشناختی بر مبنای «منطق موجهات» کوشید نتیجه بگیرد، اگرچه این برهان، صدق اعتقاد به وجود موجودی ضروری را اثبات نمی کند، می تواند پرده از معقولیت باور به خدا بر گیرد؛ ازاین رو در این نوشتار، ضمن بحث و فحص در جوانب مختلف برهان وجودی از منظر پلانتینگا، در پایان به نقد برخی از زوایای نگاه او به برهان مزبور، پرداخته ایم.
مساله معیار از دیدگاه چیزم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، ترجمه و نقد کتابی از رُدریک ام. چیزم در زمینه معرفت شناسی است. نویسنده این پرسش را مطرح می کند که «چه معیاری برای دستیابی به معرفت داریم؟» و با رویکردی نسبتاً تاریخی، پاسخ های احتمالی به آن را بررسی می کند و در پایان سعی دارد پاسخی به اشکال شکاکیت ارائه دهد. این کتاب به رغم حجم اندک آن تقریر مناسبی از مساله مورد بحث دارد که همین امر بر اعتبار کتاب افزوده است. در کنار ترجمه متن کتاب، نکاتی در قالب نقد به آن افزوده شده است.
تحلیل مولفه های معنایی حق در قرآن کریم با بهره گیری از شیوه همنشینی و جانشینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همنشینی و جانشینی، همان گونه که زبان شناسانی چون رومان یاکوبسون از آغاز اشاره کرده اند، تاروپود زبان را تشکیل می دهد. از این رو، می توان با مشخص کردن مولفه های معنایی یک واژه خاص و سپس بررسی ارتباط های واژه های همنشین و جانشین با آن، کارکردهای آن واژه را در زبان در سطح گسترده ای مشخص کرد. با این روش، ابتدا همنشین ها و جانشین های واژه مورد نظر مشخص می شود، سپس بر پایه مولفه های معنایی به دست آمده از واژه های همنشین و جانشین، مولفه های مشترک نشان داده می شود؛ این مولفه ها، مولفه های معنایی واژه موردنظر است.
واژه «حق» یکی از کلیدی ترین واژه های قرآن کریم است که 290 بار در آن تکرار شده است. این واژه همراه واژه های همنشین و جانشینش در قرآن (رسول، دین، باطل، هدی، صدق و بینات) مبنای تحلیل واژه حق شده است. افزون بر زبان عربی به معنای عام، این واژه در گونه عربی قرآنی نیز مصداق های متنوعی یافته است؛ برای مثال خداوند خود و تمام تصرفاتش در جهان مانند خلقت، ارسالِ رسولان، نزول وحی، وعده، وعید و... را حق دانسته است. در این مقاله، کوشش می شود مولفه های معنایی ای که میان جانشین ها و همنشین های حق مشترک است، بر پایه واژه های برگزیده مشخص شود.
بررسی مسئله صدق در الهیات پست لیبرال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرگونه موضع گیری درباره ماهیت و معنای صدقْ بر حوزه های مختلف معرفتی، از جمله عرصه دین و الهیات، تأثیر خواهد گذاشت. «الهیات پست لیبرال» یکی از رویکردهای نوظهوری به شمار میرود که در دوران پست مدرنیسم شکل گرفته است. این نوع از الهیات، در مقابل دو رویکرد سنّتی و رویکرد لیبرال، مدعی شیوه سومی در الهیات است و مبانی و اصول مبناگرایان و تجربه گرایان را در بوته نقد قرار میدهد و ادعاهای تازه ای را، برای تبیین وحدت گرایی کلیسایی، مطرح میسازد. جورج لیندبک مهم ترین شخصیت الهیات پست لیبرال بوده که با تألیف کتاب «ماهیت آموزه»، نقش مهمی در تبیین و تبلیغ این نگرش الهیاتی داشته است. نگرش درون سیستمی و مقولی به صدق، یکی از راهبردهای لیندبک برای رسیدن به اغراض وحدت گرایانه بوده که موضوع نوشتار حاضر است. در این مقاله، پس از تبیین کامل نگرش لیندبک در باب صدق، به تحلیل و بررسی این نظریه معرفت شناختی خواهیم پرداخت.
گزاره هاى موجّه؛ بحثى منطقى یا فلسفى؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث درباره مواد ثلاث (وجوب، امکان و امتناع) و گزاره هاى موجّه، هم در منطق و هم در فلسفه مطرح است. منطق دانان مسلمان در آثار منطقى خویش، اغلب ضمن بحث درباره اقسام گزاره ها، گزاره هاى حملى را به گزاره هاى موجّه و غیرموجّه (مطلق) تقسیم، و سپس اقسام و احکام گزاره هاى موجّه را به تفصیل بررسى مىکنند. فیلسوفان نیز مفاهیم یا ماهیات را به سه دسته واجب الوجود، ممکن الوجود و ممتنع الوجود تقسیم، و درباره احکام فلسفى هریک بحث مىکنند. اکنون این مسئله درخور طرح است که چه تفاوتى میان معناى منطقى و معناى فلسفى مواد و جهات هست و آیا این بحث اصالتا بحثى فلسفى است یا منطقى؟ اندیشمندان مسلمان در پاسخ به این مسئله، دستکم سه دیدگاه را مطرح کرده اند که به ترتیب عبارت اند از: 1. تمایز معنایى؛ 2. وحدت معنایى و اختلاف حیطه اى؛ 3. وحدت معنایى و تساوى حیطه اى.
در این مقاله پس از طرح و نقد دو دیدگاه نخست، دیدگاه سوم به منزله رأى مختار ملّاصدرا بررسى مى شود. یکى از پیامدهاى این دیدگاه آن است که بحث درباره مواد و جهات، اصالتا بحثى فلسفى است، نه منطقى، و اگر در منطق درباره آن بحث شود استطرادى است. در بخش دیگر مقاله، دیدگاه سوم نیز نقد، و نشان داده مى شود که این دیدگاه با چالش هایى روبه روست؛ براى نمونه، لزوم اختصاص موجّهات به اقسام ویژه اى از گزاره هاى حملى. در پایان دیدگاه چهارمى به اختصار پیشنهاد مى شود که بر پایه آن، تمایز معنایى میان جهات منطقى و جهات فلسفى بنابر تمایز میان جهات راجع به صدق و جهات راجع به وجود تبیین مى شود.
«هر تناقضی محال است» به چه معناست؟
حوزه های تخصصی:
اصل عدم تناقض، قاطعانه ادعا می کند که هر تناقضی محال است. در این نوشته، با تحلیل مفاهیمی چون «تناقض» و «عدم تناقض» و ارتباط این مفاهیم با عامل معرفتی (انسان)، نشان خواهیم داد که ادعای مذکور، حداکثر می تواند به این معنی باشد که انسان های فعلی نمی توانند تناقضی را توجیه کنند. اگر این تحلیل، درست باشد، اصل عدم تناقض، برای قطعیت خود دلیل موجهی ندارد، و این احتمال وجود دارد که به شکلی معنادار و موجه از امکان تناقض در بعضی موارد، سخن گفته شود، مواردی که پارادوکسیکال هستند.