مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
رواقیون
حوزه های تخصصی:
دئودوروس، فیلون، و خروسیپوس از برجسته ترین منطق دانان مگاری ـ رواقی بوده اند و موجهات یکی از مباحث مورد توجه این منطق دانان بوده است. نظرات این متفکرین در مورد مفاهیم موجهه، تعریف ضرورت، امکان، امتناع، و رابطه و نسبت این ها با هم از مباحث جالب تاریخ منطق است که به روشن شدن برخی از مواضع منطقی منطق دانان دیگر در این زمینه هم کمک می کند.
از میان این سه تن، نظرات دئودوروس بیش از همه مورد بحث بوده و هست. این توجه عموماً به این علت است که تعاریف دئودوروس از این مفاهیم همراه نگاهی دترمینیستی به عالم است. تعاریف فیلون و خروسیپوس گرچه با درک عرفی سازگارتر هستند، با موضع دترمینیستی آنان هم خوانی ندارد.
جایگاه مفهوم لوگوس در اندیشه برابری و نظام جهانی رواقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
می توان گفت که نخستین بخش عمده فلسفه رواقی، منطق نظریه لوگوس است. این اصل که مفهوم قانون طبیعی از آن تعبیر می شود، بیشترین سهم فرهنگ یونان در میراث اندیشه ی بشری است. لوگوس در اندیشه ی رواقی نظم عقلانی حاکم بر عالم یا ساختاری است که نظام عقلانی عالم را نشان می دهد. این اصل عقلانی در زمینه های مناسب به صورت آتش یا خدا توصیف می شود. از دیدگاه رواقیون طبیعت تبلور یک قانون عام یعنی فراگیر و جهان شمول است و این قانون واحد که متعالی ترین قاعده کلی است، مبنای نظری اندیشه ی برابری و نظام جهانی در تفکر رواقی است. مقاله حاضر در صدد است تا با رهیافت مضمون گرا این فرضیه را به آزمون بگذارد که مفهوم لوگوس یا قانون ازلی و ابدی از تفکر پیش سقراطی (خصوصاً اندیشه ی هراکلیت) به عصر یونانی مآبی و اندیشه ی رواقیون، راه پیدا کرده و ضمن تکامل این مفهوم، پایه ی نظری مفاهیمی هم چون برابری و نظام جهانی در این مکتب را شکل داده است. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی به نگارش در آمده است.
بررسی تأثیرات مکتب رواقیون بر شکل گیری فلسفه سیاسی مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد اول بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱
123 - 138
حوزه های تخصصی:
بدون شک یکی از چالش های نظری مهم در تاریخ اندیشه ها، نسبت میان فلسفه و دین است. لحاظ قرار دادن این مهم در تحول اولیه مسیحیت و تأثیر میراث عقلی دوره کلاسیک است و در این میان هم سنخی و یا یکسانی محورها و ارکان آموزه ها و اصول دین مسیحیت با فلسفه رواقی از اهمیت ویژه برخوردار است. استدلال بر این است که اندیشه سیاسی - الهیاتی مسیحی اصولی چون نظریه نظام الهی کائنات، لوگوس و ... را از آراء فلسفه یونانی و رومی اخذ کرد. مفروض اصلی مقاله حاضر آن است که «فلسفه رواقی به عنوان میانجی، بسیاری از آموزه های اصلی تکامل یافته در فلسفه سیاسی یونان را به فلسفه سیاسی مسیحیت منتقل کرده است». این پژوهش، با تکیه بر تحلیل محتوایی (نظریه مضمون گرایی)، تلاش دارد با تکیه بر مضامین اندیشه دو متفکر مسیحی یعنی آگوستین و آکوئیناس، هم سنخی همراه با بسط و تفسیر و تعبیر جدید ارکان آموزه های رواقی را در فلسفه سیاسی مسیحیت نشان دهد.
علل ارسطویی از منظر فلاسفه دوره یونانی مآبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴۱
55-82
حوزه های تخصصی:
رواقی ون که کمی بع د از ارس طو در آت ن، به ت رویج نظ ریات فلس فی خ ود پرداختند، نظریه علیت را پذیرفتند و آن را اصلی اساسی در فلسفه طبیعی و اخلاقی خود به شمارآوردند، اما نه به همان صورت که ارسطو آن را تبیین کرده بود. نه تنها تعریف و تصور آنها از علیت متفاوت بود، بلکه نظریه علل اربعه را نیز نپذیرفتند و همچون حکمای پیشا سقراطی، فقط به علت مادی رسیدند و خدا را نیز مادی انگاشتند. در میان نحله های فعال و مطرح در این دوره می توان به اپیکوریان و شکاکان و افلاطونیان میانه و نو اشاره کرد که تنها نزد افلاطونیان می توان وفاداری به اصل علیت را مشاهده کرد، اصلی که باعث ایجاد و نظم عالم می شود و در رابطه طولی بین موجودات در قوس نزول، فیض نامیده می شود. با گسترش مسیحیت و مسیحی شدن فلاسفه از قرن 6 به بعد، رابطه علیت به رابطه ای ایجادی بین خدا و عالم تبدیل و دیدگاه فیض نوافلاطونی برچیده می شود و حتی تا قرن 12 و 13 اثر چندانی از آموزه های فیزیکی و متافیزیکی ارسطو در بین آباء کلیسا دیده نمی شود.
انسان شناسی اپیکوری و رواقی: مروری بر نگرش های انسان شناختی در عصر هلنیسم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
95 - 112
حوزه های تخصصی:
هلنسیم دوره ای غریب از تاریخ فلسفه، میان دو عصر قریب باستان و قرون وسطاست. این دوره در برگیرنده اندیشه های مهمی چون اپیکوریسم، رواقی گری و فلسفه نوافلاطونی بوده و آثار قابل توجهی بر سده های بعدی داشته است. پژوهش حاضر با تکیه بر کتب و منابع موجود در حوزه فلسفه هلنیستی، انسان شناسی دو مکتب اپیکوریان و رواقیون را مرور می کند و سعی دارد از این رهگذر، بخشی از تاریخ انسان شناسی را نقد کند. نتایج این مقاله نشان داد که آموزه های یونان باستان در لایه های زیرین فلسفه یونانی مآبی (هلنیسم) رسوخ کرده، اما فیلسوفان هلنیستی صرفاً مقلد نبوده اند و نوآوری های چشمگیری نیز داشته اند. اپیکور با تکیه بر ابزار حس و نگرش مادی اتمی به جهان، انسان را موجودی متشکل از مجموعه اتم ها می داند و به این دلیل زندگی پس از مرگ را انکار می کند. او با احترام به فضایل اخلاقی و دفاع از مسئولیت، انسان را آزاد از جبر فرض می کند و سعادت او را در لذت و رهایی از رنج می داند. در مقابل، رواقیون نیز با افزودن عنصر «اذعان» به دریافت های حسی، ملاک اعتبار شناخت را دگرگون ساخته اند و با نگرشی مادی، صورت گرا بوده اند. ایشان هویت انسان را در صورت یا پنئوما دانسته اند. در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی پس از ارائه گزارشی از چارچوب های معرفت شناختی و جهان شناختی، درباره چهار سرفصل «هویت انسان»، «تعین گرایی و آزادی»، «رابطه انسان با خدا و زندگی پس از مرگ» و «سعادت انسان»، در فلسفه اپیکوری و رواقی بحث شده است.
تربیت اخلاقی و عقلانی مبنی براندیشه های آرام بخش رواقیون
حوزه های تخصصی:
رواقیون برای اثبات مبانی واصول اخلاقی وعقلانی خود ازفلسفه منطق وطبیعیات بهره گرفتند. آنها عقیده داشتند طبیعت هرچیزی دراین است که از ساختارها والگوهای رفتاری که طبیعت جهان یا خالقش در وجود او قرارداده پیروی کنند. در نظر آنها پیروی از طبیعت به معنای پیروی از بخش عقلانی وجود است که با روح و جان عقلانی طبیعت همخوانی دارد به این ترتیب موجب زندگی آرام و رضایت بخش خواهد شد.مقاله حاضر درصدد است تا با رهیافت مضمون گرا این فرضیه را به آزمون بگذارد که ترتیب اخلاقی و عقلانی رواقیون از طریق اصول اساسی و بنیانی رواقی گری شامل ادراک و دریافت، کنش و عمل ، خواست و اراده در حیطه عقل عملی، اصل تعقل، اصل آمادگی، اصل تربیت پذیری راهبردی برای زندگی آرام توام با رضایتمندی و مفهومی مثبت از زندگی ارائه دهد و ضمن تکامل این مفهوم راه حلهای کاربردی برای حل مسئله عدم رضایتمندی ارائه دهد.این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی ازنوع تحلیل اسنادی انجام گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد غایت تربیت اخلاقی وعقلانی ازدیدگاه رواقیون خردورزی توام با عمل است و آگاهی نسبت به این موضوع که جهان توسط لوگوس اداره می شود. همه چیزرنگ الوهیت دارد و همه اشیا توسط خدای نیک خواه و عقلانی نظم داده می شود.
نسبت سبک زندگی با معنای زندگی در اندیشه رواقیون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
205-234
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نسبت سبک زندگی با معنای زندگی در مکتب رواقی مورد بررسی است. مکتبی کهن که معنای فلسفه را شیوه زیستن می داند و داعیه سبک سازی دارد و آموزه های آن امروزه مورد توجه قرار گرفته است. چگونگی سبک زندگی از دغدغه های بشر است و برای شناسایی نقاط قوت و ضعف آن، جهت ارائه سبک ایده آل باید معنای زندگیِ مرتبط و مؤثر در آن را جست. معنای زندگی برمبنای هستی شناسی و انسان شناسی و ارزش شناسی شکل می گیرد. پس از استنباط آن در مکتب رواقی، آموزه های رفتاری ایشان در 4 عرصه تعامل با خود، با خدا، با دیگران و با هستی مورد بررسی است. وجود خلأها و نقایض چون چگونگی تفسیر ماهوی هستی و انسان در مبانی فکری رواقیون باعث بروز معنای چندپهلو و مبهم از زندگی شده و به تبع آن سبک زندگی حاصل از این مکتب با تعارضات و چالش هایی چون چگونگی ارتباط با خالق و تعهدات عملی ناشی از آن بودن، ارتباطات انسانی و چگونگی تعامل با هم نوعان و چگونگی پذیرش مدرنیته و تاب آوری اقتضاعات زندگی فن آورانه روبرو است. روش این مقاله عقلی-تحلیلی است.