فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۸۰۱ تا ۵٬۸۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
کانت در نقد قوه حکم که سومین کتاب اصلی وی است، تلاش دارد داوری زیباشناختی را به قوه حکم تأملی اختصاص داده و آن را از احکام معرفتی فاهمه در نقد اول و احکام اخلاقی عقل در نقد دوم متمایز سازد. با این حال از آنجا که نقد سوم می بایست شکاف بین دو نقد نخست را پر کرده و بنابراین ارتباط بین دو قلمرو فلسفه را امکان پذیر سازد، قوه حکم تأملی می بایست در مواضع متعدد، پیوند قوای فاهمه، خیال و عقل را خواه در تأملات زیباشناختی و یا غایت شناختی برقرار کند. این نوشتار درصدد است پس از تقریر اصول کلی حاکم بر قوه حکم زیباشناختی و بازی آزاد خیال و فاهمه جهت نیل به صورت محض و غایی اعیان، چگونگی پیوند این قوه با عقل در زیبایی هنری و دو قسم برجسته آن، یعنی هنر مکانیکی و هنر زیبا (نبوغ) را نشان دهد.
Dose the Conceptual Interdependency of Belief and Desire Undermine the Normativity of Content?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The normativity of mental content thesis appears to have been the most influential in contemporary philosophy of mind. Paul Boghossian (2003, 2005) has developed an argument for the normativity of mental content on the basis of two premises, i.e. firstly, the normativity of the notion of belief and secondly, the priority of the notion of belief to the notion of desire. In his recent article Alexander Miller (2008) has criticised Boghossian’s argument for the normativity of mental content. To make the objection against the normativity of content, Miller has argued that the second premise of Boghossian’s argument is since belief and desire are conceptually interdependent. My purpose in this paper is to show that content normativity thesis prevails Miller's attack. In order to establish the claim I will argue that content is normative even if belief and desire are conceptually interdependent.
وضع نظریه اخلاق در عصر مدرن؛ واکاوی نظریه اخلاق اصالت چارلز تیلور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ اندیشه مدرن، دو نقطه عطف وجود دارد. اولی، انقلاب فلسفی- معرفتی دکارت است. ظهور و بسط فلسفه دکارت، به معنای زوال جهان بینی قرون وسطی، تولد سوژه انسانی و تغییرات اساسی در مباحث و موضوعات شاخه های گوناگون علمی بود. فلسفه او بر اندیشه های عصر جدید، مانند لیبرالیسم، دموکراسی، حقوق بشر، عقلانیت علمی و قانون گرایی روابط و نهادهای اجتماعی جدید مبتنی بود. برهمین اساس، هنجارها و داوری های اخلاقی دچار تغییرات بی سابقه ای شد. نقطه عطف دوم، در نیمه قرن بیستم رخ داد و بسیاری از اندیشه های عصر روشنگری را به افسانه و سراب تبدیل کرد. چارلز تیلور، یکی از نمایندگان چرخش فلسفی معاصر، معتقد است که معرفت شناسی طبیعت گرای دکارتی باعث غلبه تفسیر نسبی گرایانه، لذت گرایانه، اتمیستی و پوچ گرایانه از کنش اخلاقی و انحراف از آرمان اصالت اخلاقی مدرن شده است. وی افزون بر دفاع قاطع از ضرورت خودشکوفایی فردی و صداقت با خویشتن، دنبال فهم غنی تری از زندگی در چارچوب خیر های گریزناپذیر اخلاقی است. هدف از این پژوهش، ژرف اندیشی درباره انسجام و کفایت اندیشه اخلاقی یکی از اندیشمندان برجسته فلسفه اخلاق معاصر است. این پژوهش نشان می دهد بازگشت نظریه اخلاقی تیلور به سنت رمانتیسیسم برای احیای تعالی اخلاقی نارساست و به فضیلت گرایی دینی بسیار نزدیک تر است تا آرمان اصالت مدرن. همچنین کمک گرفتن از منابع مختلف توجیه اخلاق اصالت، به ابهام ها و تعارض های نظریه وی افزوده است. چون تیلور فیلسوفی تحلیلی است، روش شناسی این پژوهش، تحلیلی- انتقادی است.
بررسی و تحلیل نسبت خودآگاهی با مبانی متافیزیکی در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله خودآگاهی یکی از مهم ترین مسائلی است که فلاسفه در طول تاریخ با رویکردهای مختلفی به آن پرداخته اند. ابن سینا از جمله اولین فیلسوفانی است که با رویکردی فلسفی و نه صرفاً اخلاقی- دینی این بحث را مطرح می کند. او در انسان معلق در فضا، موقعیتی شهودی را فراروی ما قرار می دهد. بسیاری از ابن سینا پژوهان با مقایسه انسان معلق در فضای ابن سینا و کوجیتوی دکارت سعی کرده اند تا بین این دو، نوعی قرابت نشان دهند و حتی برخی با تتبع در پیشینه تاریخی کوجیتوی دکارت، بر تأثیر غیرمستقیم انسان معلق در فضای ابن سینا بر کوجیتوی دکارت تأکید دارند. ما در این مقاله نشان می دهیم که انسان معلق در فضای ابن سینا ارتباطی وثیق با مهم ترین مبنای هستی شناختی فلسفه وی، یعنی تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت دارد و از این منظر ابن سینا توانسته است ساحتی از «خود» را فراروی ما قرار دهد که تا پیش از وی به آن توجهی نشده بود؛ ساحتی که ابن سینا از آن به انیت یاد می کند و آن را در مقابل ماهیت قرار می دهد و ما آن را ساحت وجودی می نامیم. از آنجا که در فلسفه دکارت ما با چنین تمایزی بین ساحت وجود و ماهیت در ذات خودآگاه مواجه نمی شویم؛ لذا می توان گفت ابن سینا در تحلیل خودآگاهی از دکارت فراتر رفته است.
بررسی مواجه عدم انگاری شرور با معضل شرّ ادراکی از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخشی از آنچه در این دنیا به فهم و تجربه انسان در می آید، ملائم طبیعت وی نیست. از سویی، استدلال و باور به وجود خداوند حکیم، قادر و عادل مطلق برای متألهان از جمله امور انکارناشدنی است. مسئله شر در دوران معاصر بیشتر حاصل صورت بندی گزاره هایی است که خمیرمایه اصلی آنها برگرفته از همین دو جنبه فهم و تجربه انسانی است. منطقاً و به لحاظ تاریخی پیش از چنین صورت بندی نوعی ناسازگاری در این دو جنبه به نظر می آمده که متألهان و فلاسفه را به تأمل واداشته است، چرا که با نظر به عالم، خصوصاً درد و رنج (شر) در عالم و مخلوق خدای حکیم و قادر و عادل مطلق دانستن آن، به طور طبیعی و در بدو امر ناسازگاری دیده می شود و پرسشی مطرح می شود مبنی بر اینکه چگونه است که چنان خدایی چنین عالمی را خلق کرده است؟ ملاصدرا برای حل مسائل ناشی از این ناسازگاری از نظریه نیستی انگاری شر دفاع کرده و آن را به امر عدمی، اعم از عدم ذات یا عدم کمال ذات، تحلیل نموده است. نظریه عدمی بودن شر با معضلی به نام شرّ ادراکی مواجه است که بنا بر ادعای آن، بعضی از وجودات، بالذات، به شر متصف می شوند. اما او در این باره یکسان نمی اندیشد. بیان تحول دیدگاه ملاصدرا در این مسئله، مهم ترین یافته تحقیق حاضر است. منشأ این تحول، تأثر ملاصدرا از نصوص دینی (آیات و روایات) است.
نقد و بررسى دیدگاه مهدى حائرى یزدى در مسئله اتحاد عاقل و معقول با ابتنا بر کاوش هاى عقل نظرى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان تضایف یکى از براهینى است که صدرالمتألهین در اثبات نظریه اتحاد عاقل و معقول بدان متمسک مى شود. این برهان در آثار حکماى پس از صدرالمتألهین مورد بررسى و مناقشات بسیار قرار گرفت، عده اى آن را در جهت اثبات اتحاد مذکور، ناتمام دانستند و عده اى دیگر بر تمامیت آن اصرار ورزیدند. در این میان، مهدى حائرى یزدى، که به نظر مى رسد برهان مذکور را پذیرفته و در نوشته هاى خویش به صورت مبسوط به تحلیل و بررسى آن پرداخته، که در این مقاله دیدگاه هاى ایشان در «کاوش هاى عقل نظرى» مورد بررسى قرار مى گیرد.
معناداری جمله های حاوی نام های تهی: نقدی بر دیدگاه مارگا ریمر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مارگا ریمر معتقد است که کاربران معمولی زبان ماینونگی گرایی را مفروض می گیرند و شهود ایشان مبنی بر معناداری جمله های حاوی نام های تهی مبتنی بر همین امر است. ما در این مقاله نشان خواهیم داد که موضع او پشتوانة استدلالی محکمی ندارد. یعنی دیدگاه رقیبی وجود دارد که اولاً با دیدگاه ریمر در تعارض است؛ ثانیاً به اندازة دیدگاه او قدرت تبیینی دارد؛ و ثالثاً دلیلی برای ترجیح دیدگاه ریمر به این دیدگاه رقیب وجود ندارد.
روش شناسی علوم فطری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بررسی راه های شناخت امور فطری از موضوعاتی است که مورد توجه برخی از اندیشمندان مسلمان و فیلسوفان غرب قرار گرفته است. دکارت «وضوح و تمایز» را نشانه اصلی فطری بودن، و جان لاک اجماع عام، وجدان اخلاقی و اقتضای رحمت و مهربانی خدا را از جمله راه هایی دانسته است که دیگران برای اثبات فطریات به آن تمسک جسته اند. اندیشمندان مسلمان برای اثبات فطریات به چهار روش تمسک می جویند: شیوه تجربی تاریخی، شیوه عقلانی، شیوه شهودی و روش نقلی. اما به نظر می رسد که بررسی راه های شناخت و اثبات امور فطری به تفصیل و تحلیلی بسیار بیشتر از آنچه تاکنون در آثار اندیشمندان مسلمان و غرب آمده است نیاز دارد. ازاین رو، در این مقاله به ارائه راهکاری جدید برای اثبات امور فطری پرداخته ایم.
معذوریت یا استحقاق پاداش برای پیروان قاصر ادیان دیگر با توجه به خاتمیت نبوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
یکی از باورهای قطعی مسلمانان این است که با رحلت پیامبر اسلام| باب نبوت و رسالت برای همیشه بسته شد و پس از آن حضرت، پیامبری ظهور نخواهد کرد (خاتمیت). پس از پیامبر اسلام، تبیین و تبلیغ دین ازسوی امامان معصوم و اوصیای بحق آن حضرت انجام خواهد شد. خاتمیت بر چند پایه استوار است؛ ازجمله اینکه دین اسلام، جاودانه، جامع و دارای مراتب است و کمال دین، آن را جاودانه نموده و پس از طی مراحل و مراتب مختلف به عنوان دین کامل در اسلام تجلی یافته است. اکنون این پرسش مطرح است که آیا پیروان قاصر ادیان دیگر نیز مانند مسلمانان به دلیل برخورداری از حجت و عمل بر طبق دین و آیین خود، استحقاق پاداش دارند یا اینکه تنها معذورند؟ برخی معتقدند پیروان قاصر ادیان دیگر، استحقاق پاداش ندارند و تنها معذورند و شماری نیز برآنند که آنها نه تنها معذورند، استحقاق پاداش را دارند و به بهشت می روند. این نوشتار با تأکید بر معذوریت پیروان قاصر ادیان دیگر، نگرش استحقاق پاداش آنان را نقد و ارزیابی کرده است.
«سخن گفتن از خدا» در الهیّات دنس اسکوتوس، با نگاهی به تأثیر آرای ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
مبحث «سخن گفتن از خدا» در عرصه معارف معاصر به طور عمده ذیل مباحث زبان دین مطرح می شود. یوهانس دنس اسکوتوس تحت تأثیر فیلسوف برجسته اسلامی ابن سینا و بر مبنای باور به اشتراک معنویِ «وجود»، به زبان اشتراک معنوی در سخن گفتن از خدا قائل است. اسکوتوس بحث از زبان مشترک معنویِ دین را ذیل تقسیم معرفت انسان به خدا، به معرفت طبیعی و معرفت فراطبیعی مطرح نموده، مفهوم «موجود نامتناهی» را کامل ترین مفهومی می داند که انسان در مرتبه معرفت طبیعی (عقلی) می تواند از خدا داشته باشد و به وسیله آن از خدا سخن گوید، لیکن معرفت حقیقی (معرفت به دور از هرگونه نقص و ابهام) به خدا و باورهایی از قبیل تثلیث، تجسد و ... در مسیحیت را تنها از طریق معرفت فراطبیعی آن هم فقط از نوع معرفت وحیانی ممکن می داند و در این موضع، رویکردی ایمان گرایانه را اتخاذ می کند، اگرچه در عین حال، ارائه استدلال عقلی و برهان بر برخی داده های وحیانی درباره خدا را تأیید می کند. مقایسه دیدگاه های اسکوتوس و ابن سینا در بحث از معرفت فراطبیعی، نشان دهنده همانندی ها و ناهمانندی های تفکرِ این دو فیلسوف در عقل گرایی و امکان سخن گفتن از حقایق وحیانی است.
کاوشی در معنای تساهل و تسامح در دو فرهنگ اسلامی و غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تساهل و تسامح، به معنای عدم مداخله و ممانعت یا اجازه دادن از روی قصد و آگاهی، به اعمال و عقایدی است که مورد پذیرش و پسند شخص نباشد. اسلام، این اصل را پذیرفته و بنای آن بر سخت گیری و مشقت نیست و از سوی دیگر، با آزادی بی قید و شرط نیز مخالف است. اساس تساهل و تسامح غربی بر این مبنا است که اعمال و رفتار فردی تا جایی درست هستند که موجب گسترش سعادتمندی مادی انسان گردند. در این نوشته، نشان داده می شود که تساهل و تسامح در اسلام، معنایی متفاوت با فرهنگ غربی داشته و دیدگاه متفاوتی را دنبال می کند.
معانی متفاوت سوژه در فلسفه ی آلن بدیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشیده ایم تا وجود نوعی ابهام را در کاربرد مفهوم سوژه در آثار آلن بدیو مشخص سازیم. این ابهام مربوط به وجود یک ناسازگاری و دودستگی میان تعبیرات مختلف بدیو پیرامون آن مفهوم است. این ناسازگاری به برانگیخته شدن تفاسیر مختلفی در این خصوص منجر شده است. ما با بررسی عبارات بدیو و ضمن توجه به رویکردهای مختلفی که نزد شارحان آثار وی وجود دارد نهایتاً پیشنهاد کرده ایم که برای دست یافتن به یک فهم جامع از اندیشه های بدیو در خصوص مفهوم سوژه، بهترین راه پذیرفتن این است که این مفهوم در آثار بدیو دارای دو معنای متمایز (اگرچه مرتبط) است و کوشش در جهت ارائه ی یک معنای واحد از سوژه در فلسفه ی بدیو به ناچار موجب نادیده گرفتن دسته ای از عبارات صریح او در این خصوص خواهد شد.
بررسی تفسیرهای گوناگون ادات های منطقی از دیدگاه رواقیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این جستار منطق رواقی و تعبیری که در نیمة نخست قرن بیستم از این منطق صورت گرفت بررسی می شود. از آن جا که نخستین محققان در این دوره بر اساس پیش فرض های منطق جدید با منطق رواقی مواجه شدند، این رویکرد را کلاسیک نامیده ایم و سعی کرده ایم تعابیری را که این رویکرد از ادات اصلی منطق رواقی یعنی نفی، عطف، فصل، و شرطی به دست داده است بررسی کنیم. در مورد هر ادات، در پرتو کارهای جدید بر روی منطق رواقی، نارسایی های برداشت کلاسیک نشان داده شده است. در پایان این جستار توضیح می دهیم که برداشت کلاسیک از ادات نفی و عطف به لحاظ جدول ارزش صحیح است هرچند مفاهیم رواقی یادشده را تماماً نمی رساند. هم چنین نشان خواهیم داد که برداشت کلاسیک از ادات های فصل و شرطی در مواردی نادرست بوده است.
نقدی بر تبارشناسی اشراقیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیخ اشراق در کتاب المشارع والمطارحات، خود را وامدار میراث معنوی و حکمی کهنی می داند که از خمیره مقدسه (ازلی) نشأت گرفته و در قالب دو شاخه شرقی(ایرانی) با محوریت ذوق و شهود و شاخه غربی(یونانی) با غلبه بحث و برهان تداوم یافته و سرانجام در حکمت ممزوجه حکمای مشرقی تجلی یافته و به او رسیده است. پیشتر برخی سهروردی پژوهان تفسیر و توصیف خود را از این تبارنامه تمثیلی تاریخی به نحوی طرح کرده اند که در بعضی مطالب به نظر درست نمی آید. این مقاله می کوشد نقدهای خود را به خوانش ها از این تبارنامه در باب چینش اعلام و اشخاص اساطیری و تاریخی آن نظیر هرمس، قصاب آملی و حکمای مشرقی ایران بیان نماید.
آرمانِ آرمان شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله، نقد کتاب اخیراً منتشرشده آرمان شهر (بر اساس آرای مرتضی مطهری) است. این کتاب به بررسی و واکاوی و استخراج خطوط کلی مفهوم آرمان شهر در اندیشه شهید مطهری می پردازد. این مقاله می کوشد تا ابتدا به معرفی بسیار موجز این اثر بپردازد و سپس رویکردی انتقادی را در دو موضع دنبال کند: نخست بررسی انتقادی مواضعی که اساساً شایسته نقد دانسته می شوند؛ و دوم بررسی انتقادی مواضعی از کتاب آرمان شهر که اگرچه فی نفسه می توان آن ها را روا دانست اما مواضع بدیل متعددی در آثار و اندیشه شهید مطهری نیز در این باب قابل استخراج هستند و نویسنده محترم می توانست آن مواضع را هم در خوانش خود بیاورد، در حالی که چنین نکرده است. وجوه انتقادی عرضه شده در این مقاله را از زاویه ای دیگر نیز می توان تفکیک کرد؛ نخست، بررسی و گاهی نیز نقد خوانشی که نویسنده آرمان شهر از شهر آرمانی در آرای شهید مطهری ارائه داده است؛ و دوم خوانش خود شهید مطهری از برخی سویه های یک آرمان شهر، که عمدتاً مبتنی بر نصوص اسلامی شکل گرفته اند.
مفهوم شناسی معنویت از دیدگاه اندیشمندان تربیتی غربی و مسلمان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، تبیین و مقایسة مفهوم «معنویت» در غرب (با تأکید بر آراء اندرو رایت، پارکرجی پالمر، جین اریکر، ران بست، گراهام راستر) و اسلام است. ادبیات تحقیق نشان می دهد تعریف واحدی دربارة مفهوم معنویت وجود ندارد. مهم ترین عامل در تغییر و تنوع این دیدگاه ها، نوع رابطة مفهوم «معنویت» با «دین» بوده است. در پژوهش حاضر، دیدگاه های اندیشمندان مزبور، بر اساس نوع رابطة بین معنویت و دین، تحلیل و دیدگاه های آنها ذیل سه جهان بینی دینی، فارغ از دین، و غیردینی تبیین گردیده است. سپس برای تبیین دقیق تر مفهوم «معنویت»، مبانی فلسفی دیدگاه های اندیشمندان مزبور بررسی گردید. در مرحله بعد، مفهوم «معنویت» در اسلام با این مفهوم در غرب مقایسه شد. بخشی از یافته ها عبارت است از: مفهوم «معنویت» در اسلام، دارای مابازای بیرونی قابل شناسایی است. بنابراین، معنا امری صرفاً ساختنی نیست، بلکه یافتنی نیز هست، و حال آنکه در برخی از دیدگاه های غربی، مرجع امر معنوی دست ساز خود انسان و بنابراین، «معنا» صرفاً ساختنی است. برخی از دیدگاه های غربی به وجود تکثر در مرجع امر معنوی قایلند، اما دیدگاه اسلامی به وحدت معتقد است. معنویت از منظر اسلام، یک مفهوم کل گراست که همة ابعاد زندگی کودک را دربر می گیرد و چهار بعد ارتباط فرد با خود، خلق، محیط و خداوند را شامل می شود. ولی در برخی از دیدگاه های غربی، به ابعاد ارتباط با خود، دیگران و محیط محدود می شود. روش انجام این تحقیق، استفاده از روش «تحلیل کیفی محتوا» است.
بدبینی در فلسفه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افلاطون در برخی از آثار خود، از دو بُعد معرفت شناختی و جهان شناختی، دیدگاهی بدبینانه دارد. از جنبه معرفت شناختی، افلاطون پس از آن که در رساله های آغازین خود، دیالکتیک سقراطی و در کراتولوس، هرگونه روش متکی بر زبان و واژگان را در معرفت بخشی ناکارآمد یافت، در فایدونبه این دیدگاه فراگیرتر رسید که آدمی در این جهان به سبب موانع گوناگون جسمانی از کسب معرفت باز می ماند. بنابراین، بدبینی افلاطون متوجه جسم و جهان است و ریشه در دوگانه انگاری اورفیوسی دارد. او در برخی از آثار خود، تحت تأثیر هسیود، نگاه بدبینانه ای به وضع جهان و زندگی آدمی در آن دارد، و در برخی دیگر از آثارش بر زیبایی و سامان مندی جهان تأکید می ورزد؛ با این حال، چنین می نماید که او، حتی در این دسته از آثار، جسم را منشأ شر می داند؛ شر اخلاقی را نتیجه گرایش روح به جسم، و شر وجودی را ناشی از قصور جسم در پذیرش صورت می داند.
امکان گفت وگو بین «مکتب کیوتو» و «حکمت اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی می کنم نشان دهم که با وجود اختلاف زمانی یا تاریخی و جغرافیایی بین فلسفة مکتب کیوتوی ژاپن در قرن بیستم و حکمت اسلامی شباهت های درخور تأملی برای مطالعات تطبیقی وجود دارد. بنابراین به نظر نگارنده «امکان گفت وگو» بین این دو تصورشدنی است. با این حال، این مقاله ادعا نمی کند که تطبیق کامل و منطقی بین این دو مکتب قابل حصول خواهد بود. مکتب کیوتو در ذن بودیسم سنتی ژاپنی و تفکر عرفانی و فلسفی مغرب زمین ریشه دارد و نمایندگان کلیدی آن عبارت اند از: نیشیدا کیتارو، نیشیتانی کیجی، و تانابه هاجیمه. در این مقاله عمدتاً بر اندیشه های دینی و عرفانی نیشیدا و نیشیتانی متمرکز خواهیم شد. نیشیدا کیتارو پایه گذار مکتب کیوتو محسوب می شود. اندیشة غالب در این مکتب مبتنی بر مفهوم نیستی، خدا، تجلی، عشق، دین، و مسئلة نفس است. از سوی دیگر، در حکمت اسلامی نیز تقریباً به مفاهیم مشابهی در اندیشة نمایندگان برجستة آن مانند مولوی، صدرا، و ابن عربی، که تحت تأثیر سنت دینی و قرآنی و سنت فلسفة یونانی (از جمله فلسفه های نوافلاطونی) قرار دارند، برمی خوریم. این مقاله بر آن است که با تمرکز بر مفاهیمی مانند نیستی، خدا، تجلی الهی، عشق الهی، دین، و نفس در هر دو طرف «امکان» گفت و گو را نشان دهد.
سکوت عقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد دوم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱
3 - 20
حوزههای تخصصی:
از بحث های فلسفی مورد اهتمام در فلسفه اسلامی و فلسفه غرب مشخص کردن مرزهای شناخت عقل انسانی از واقع است. به تبع مرزهای وجودی عقل در شناخت، مرزهای سخن و گفتار عقل در مقام اخبار از واقع به میان می آید. در مقاله حاضر کوشش شده است تا مرزهای شناختاری و گفتاری عقل با ملاک هایی بیان شود که با توجه به آن ها سکوت های ممکن و سکوت های ضروری عقل در مقام اخبار از واقع مشخص شود. در عین حال، متعلق سکوت ضروری عقل به وجهی در دسترس گفتار عقلی قرار می گیرد. اینکه چگونه این گفتار و آن سکوت با هم بدون تناقض جمع می شود، به ساختار عقل از یک طرف و خصوصیت آن متعلق از طرف دیگر باز می گردد.
تأملی در بسنده انگاری فضایل عقلانی در کسب معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقض های گتیه به تعریف «باور صادق موجّه»، معرفت شناسان را بر آن داشت تا درصدد ارائه تعریفی جامع و مانع برآیند. در رویکرد نوینِ معرفت شناسی فضیلت محور، ادعا می شود که تنها اگر در فرآیند معرفت از فضایل عقلانی و معرفتی مدد گرفته شود، عامل معرفتی به حقیقت دست می یابد و معرفت یعنی: «باور برآمده از فعالیت فضایل عقلانی». این رویکردِ نوپا و سرایت دادن نظریه فضیلت به ساحت معرفت شناسی، با چالش های فراوانی روبروست؛ برخی از این اشکالات مربوط به اصلِ به کارگیری فضایل است که از آن جمله می توان به ابهام در کم و کیف فضایل عقلانی، عدم ارائه راهکار برای حالت تعارض این فضایل، دلایل ناکافی در تفکیک فضایل عقلانی از فضایل اخلاقی و ابهام در کارکرد معرفتی قوه حکمت عملی اشاره نمود. از سوی دیگر، این ادعا که به کارگیری فضایل عقلانی متناسب با هر موقعیت معرفتی، چراغ هدایت به صدق است، هم به صورت ادعای اجمالی و هم به صورت ادعای انحصاری محل مناقشه است. گذشته از محاسن این نظریه، دلایل نقضی و حلّی حاکی از آن است که بسنده انگاری در کارکرد فضایل عقلانی برای نیل به صدق باورها ناصواب است. این مقاله با گزارش مختصری از این رهیافت به تقریر زگزبسکی، این ادعا را که کارکرد فضایل عقلانی برای کسب معرفت، لازم و کافی باشند، به چالش می کشد.