مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
زگزبسکی
حوزه های تخصصی:
فضیلت از مهم ترین مفاهیم اخلاقی و معدود واژه هایی است که محمول گزاره های اخلاقی قرار می گیرند. ارسطو فضایل را با توجه به هدف آنها به دو دسته اخلاقی و عقلانی تقسیم کرد و فضایل عقلانی را ویژگی های پایدار نفس که با هدف شناخت حقیقت (درستی) به کار گرفته شوند، دانست. در رویکرد معرفت شناسی فضیلت محور که در چند دهه اخیر رواج یافته، بر ارزش معرفتی فضایل عقلانی و نقش آنها در صدق باورها تأکید شده است. البته در گونه های مختلف این رویکرد، تلقی یکسانی از این فضایل وجود ندارد. سوسا آنها را از سنخ قوا و استعدادهای معرفتی می داند؛ اما زگزبسکی آنها را از سنخ ویژگی های رفتاری و خصائص شخصیتی و همچنین جزء فضایل اخلاقی و زیرشاخه ای از آنها می داند و هرچند نگاه ارسطویی به فضایل عقلانی را برمی گزیند، تفکیک بین فضایل عقلانی و اخلاقی را برنمی تابد. در این نوشتار برآنیم تا ضمن بررسی رویکردهای گوناگون به فضایل عقلانی با تأکید بر دیدگاه رابطه آنها را با فضایل اخلاقی بررسی کنیم.
داوری معرفتی بین خداباوری و الحاد براساس فضیلت گرایی معرفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سه نگره خداباوری، الحاد و لاادری گری با حجم انبوهی از مناقشات، در کانون مباحث فلسفه دین بوده و طرف داران هریک سعی در غلبه بر ادله مخالف و اثبات ادعای خود داشته و دارند. یکی از پیش زمینه های ضروری برای داوری بین این ادعاها، تعیین الگوی حاکم و مبنای ارزیابی است که قرینه گرایی، ایمان گرایی، معرفت شناسی اصلاح شده و رویکردهای مصلحت اندیشانه و عمل گرایانه، نمونه هایی از این معیارها به شمار می روند. معرفت شناسی فضیلت محور از رویکردهای نوین است که نقش فضایل عقلانی را در ارزش معرفتی باورها پررنگ می کند و راه اصابت باور را به صدق، برآمدن آن از فعالیت فضایل عقلانی می داند. درنتیجه برای ارزش سنجی معرفتی هر باوری باید کم و کیف به کارگیری فضایل پیش گفته را در فرایند معرفتی عامل ردیابی کرد. این پژوهش با سیری کلی در گونه های رایج برای داوری بین خداباوری و الحاد و نیز گزارشی کوتاه از معرفت شناسی فضیلت محور به روایت لیندا زگزبسکی درصدد نشان دادن ارزش معرفتی اعتقاد به خدا در مقابل عدم آن براساس رویکرد پیش گفته است.
سازوکار اثبات عقلانیت باور دینی در اندیشه لیندا زگزبسکی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
باورها همواره معجونی از پندارها و خرافات با حقایق و راستی ها بوده اند و بشر همواره این دغدغه را داشته تا اعتقادات خود را با در دست داشتن معیارهایی بپیراید. معرفت شناسان با ارائه ملاک هایی درصدد راستی آزمایی باورها برآمده و سازوکاری برای این امر ترسیم کرده اند. باورهای دینی به دلیل گستره و اهمیت زیاد آنها و نیز ماورایی بودن شان محور اختلاف فراوانی شده اند؛ نظام های معرفتی ای مانند قرینه گرایی و وثاقت گرایی ارزش معرفتی این باورها را سنجیده اند. زگزبسکی، با درانداختن ساختاری فضیلت گرا و با ابداع برخی از اصول کلی، نگاهی نو به ارزش عقلانی باورهای دینی دارد. وی، نخست،رویه های رایج در معرفت شناسی دینی را نقد می کند و، سپس، با استفاده از دو ویژگی «فطری بودن» و «فراگیری» عقل سه اصل عقلانیت ارائه می کند و باورها را براساس آنها می سنجد. در نگاه او، باورهای دینی توان برآوردن این معیارها را دارند. این مقاله به بررسی رویکردهای سلبی و ایجابی وی در این زمینه می پردازد.
تأملی در بسنده انگاری فضایل عقلانی در کسب معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقض های گتیه به تعریف «باور صادق موجّه»، معرفت شناسان را بر آن داشت تا درصدد ارائه تعریفی جامع و مانع برآیند. در رویکرد نوینِ معرفت شناسی فضیلت محور، ادعا می شود که تنها اگر در فرآیند معرفت از فضایل عقلانی و معرفتی مدد گرفته شود، عامل معرفتی به حقیقت دست می یابد و معرفت یعنی: «باور برآمده از فعالیت فضایل عقلانی». این رویکردِ نوپا و سرایت دادن نظریه فضیلت به ساحت معرفت شناسی، با چالش های فراوانی روبروست؛ برخی از این اشکالات مربوط به اصلِ به کارگیری فضایل است که از آن جمله می توان به ابهام در کم و کیف فضایل عقلانی، عدم ارائه راهکار برای حالت تعارض این فضایل، دلایل ناکافی در تفکیک فضایل عقلانی از فضایل اخلاقی و ابهام در کارکرد معرفتی قوه حکمت عملی اشاره نمود. از سوی دیگر، این ادعا که به کارگیری فضایل عقلانی متناسب با هر موقعیت معرفتی، چراغ هدایت به صدق است، هم به صورت ادعای اجمالی و هم به صورت ادعای انحصاری محل مناقشه است. گذشته از محاسن این نظریه، دلایل نقضی و حلّی حاکی از آن است که بسنده انگاری در کارکرد فضایل عقلانی برای نیل به صدق باورها ناصواب است. این مقاله با گزارش مختصری از این رهیافت به تقریر زگزبسکی، این ادعا را که کارکرد فضایل عقلانی برای کسب معرفت، لازم و کافی باشند، به چالش می کشد.
بررسی تطبیقی نظریه ملاصدرا در باب فضایل معرفتی عقلی با نظریه زگزبسکی و پلانتینگا (با تأکید بر کارکرد قوه معرفتی کسب باورهای دینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
از مقایسة نظریه معرفت شناختی ملاصدرا با نظریه معرفت شناختی فضیلت گرایانة معرفت شناسانی مانند زگزبسکی و پلانتینگا، می توان استنباط کرد که نظریة ملاصدرا جزو نظریه های معرفت شناختی مبتنی بر فضیلت قرار می گیرد. پلانتینگا به فضیلتمندی قوای مولد باور و زگزبسکی علاوه بر آن به تأثیر کارکرد قوای اخلاقی (فضایل اخلاقی) بر کارکرد قوای عقلانی در تولید معرفت توجه کرده است. در واقع هر یک از ایشان به وجهی از مؤلفه های مؤثر بر ایجاد و شکل گیری باور توجه کرده اند و از این رو نظریه کامل و بدون اشکالی نیستند. اما ملاصدرا در نظریه معرفت شناختی خویش به فضیلتمندی قوای مولد باور، تأثیر عملکرد قوای اخلاقی بر قوای عقلانی، کارکرد متناظر آنها در تولید باور و فرایند مؤدی به صدق باور توجه کرده است. پلانتینگا اعتقاد دارد فقط قوای مولد باور موجب تولید باور هستند، زگزبسکی و ملاصدرا نیز تولید و ایجاد باور را به قوای مولد باور نسبت می دهند، اما معتقدند قوای اخلاقی، بستر و زمینة مناسب شکل گیری باور صادق را مهیا می کنند. ملاصدرا علاوه بر قوای مولد باور و قوای بسترساز، دو فرایند اعتماد پذیر و مؤدی به صدق وحی و الهام (که باورهای صادق و معتبر تولید می کنند) را پیش می نهد.
تأثیرپذیری معرفت از مؤلفه های غیر معرفتی از دیدگاه لیندا زگزبسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت از مهم ترین دستاوردهای بشر در مواجهه با پدیده ها و حقایق هستی است که با توانایی شناختی خویش به آن دست می یابد. در طول تاریخ فلسفه همواره این دغدغه وجود داشته است که آیا باورهای انسان از ساحت های غیرمعرفتی وی و نیز عوامل بیرونی تأثیر می پذیرد یا خیر و اگر چنین است، آیا به لحاظ معرفتی امری مقبول است یا باید عامل را از این تأثیرات آگاه کرد و او را از این تأثیر برحذر داشت. زگزبسکی، از معرفت شناسان جدید است که بیشتر با نظریه معرفت شناسی فضیلت محور شناخته می شود، وی در فرایند نظریه پردازی خود از تأثیر برخی عوامل غیرمعرفتی سخن می گوید که به مثابه بنیان معرفت به شمار می روند. عواطف و احساسات، فضایل و رذایل، اراده انسان و زمینه های اجتماعی از جمله مهم ترین این عوامل هستند که وی از آنها نام می برد و نظریه خویش را نیز بر همین موارد بنا می نهد. در مقاله به بررسی این عوامل و فرایند تأثیر آنها بر سامان یافتن معرفت می پردازیم.
فضیلت معرفتی، قوه اعتمادپذیر و ویژگی منشی: رویکردی تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در معرفت شناسی فضیلت، فضیلت معرفتی به دو صورت تعریف شده است؛ سوسا آن را از سنخ قوای اعتمادپذیر می داند و زگزبسکی آن را از نوع ویژگی های منشی. در حالی که هر دو، فضیلت را معرفت ساز دانسته و تبیین و توجیه معرفت را بر پایه آن ممکن می دانند. در پاسخ به سؤال از دلیل این دو گانگی در تحلیل، مقاله حاضر نگرش متفاوت فیلسوفان به معنا و ویژگی های معرفت را عامل آن می داند. تعریف سوسا از معرفت به باور صادق موجه و انفعالی دانستن آن، یا به حالتی فراتر از داشتن باورهای صادق، که حاصل فعالیتی اختیاری و ارادی است، در زگزبسکی، نهایتا به این منجر می شود که فضیلت را یا از سنخ قوا بدانیم و یا از سنخ ویژگی هایی که برای انجام چنین فعالیتی ضروری اند. در نتیجه به رغم اینکه هر دو فیلسوف وجود قوا را برای کسب معرفت حیوانی ضروری می دانند اما نگاه متفاوتشان به معرفت تأملی، نهایتاً به دو برداشت از فضیلت منتهی می شود. حتی دخالت دادن عاملیت فاعل در معرفت حکمی و ضروری دانستن برخی ویژگی ها مثل دقت و ذهن باز، به عنوان فضیلت باورساز، توسط سوسا، در نتیجه بحث، تغییر چندانی ایجاد نمی کند.
بازشناسی سرشت فضایل با تأکید بر دیدگاه لیندا زگزبسکی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال نوزدهم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
4 - 32
حوزه های تخصصی:
فضیلت و رذیلت از کلیدواژه های رایج در اخلاق فلسفی و کاربردی هستند که پژوهشگران این حوزه ها درباره چیستی و سنخ این مقولات بسیار سخن گفته اند. در چند دهه اخیر با برجسته شدن نظریه های اخلاقی مبتنی بر فضیلت و نیز طرح نظریه فضیلت در معرفت شناسی، بازشناسی این مفهوم اهمیت دوچندان یافته و برخی معرفت شناسان نیز به تحلیل این مفهوم مهم پرداخته اند. لیندا زگزبسکی، نظریه پرداز معاصر در معرفت شناسی و اخلاق، با یگانه پنداشتن سنخ فضایل اخلاقی و عقلانی، در تحلیل سرشت فضایل نخست جنبه سلبی را در پیش می گیرد و تفاوت فضایل را با مفاهیمی مانند مهارت ها، استعدادها و توانایی های ذاتی، عادات، ملکات عقلانی و عواطف تبیین می کند. سپس در مقام ایجابی، فضایل را از سنخ ملکات رفتاری و دارای دو مؤلفه کلانِ انگیزش از درون و نیز موفقیت در کسب غایت مورد نظر می داند. با توجه به اهمیت فضایل در مسائل و ساختار برخی علوم از جمله اخلاق و معرفت شناسی، در مقاله حاضر با تأکید بر نظر زگزبسکی به بررسی سرشت فضایل و تفاوت بین آنها با مقولات مشابه می پردازیم.
خوانش فضیلت محورانه و تطبیقی از نظریه معرفت شناسی ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
117 - 131
حوزه های تخصصی:
نظریه های معرفت شناسی فضیلت محور شاخه ای از معرفت شناسی برون گرایانه است. نظریه اندیشمندانی مانند آلوین پلانتینگا، ارنست سوزا و لیندا زگزبسکی جزء این نظریه هاست. به باور ایشان عنصر فضیلت نقش بسزایی در تشکیل باور صادق دارد و افزون بر آن عناصر فرایند اعتمادپذیر، قوای معرفتی با کارکرد صحیح و اراده و وظیفه، اعتماد به دیگران و... سبب ارزشمندی باور می شوند. ابن سینا و ملاصدرا به تأثیر فضیلت، قوای معرفتی، فرایند اعتمادپذیر و اراده و وظیفه و... بر معرفت توجه داده اند. در خوانش فضیلت محورانه از معرفت شناسی ایشان می توان قرابت های بسیاری میان رأی ابن سینا و ملاصدرا و زگزبسکی یافت. نظریه ملاصدرا در مقایسه با نظریه ابن سینا همخوانی بیشتری با نظریه های معرفت شناسی فضیلت محورانه معاصر دارد. نظریه ابن سینا به رویکرد سنتی _ ارسطویی درباره تعامل میان فضیلت و معرفت قرابت دارد تا معاصر. رعایت مؤلفه های اخلاقی در معرفت با مبانی فلسفی ملاصدرا سازگاری دار،د اما با برخی مبانی فلسفی وی ناسازگار است.
بررسی ماهیت فضایل فکری از نگاه زگزبسکی و تبیین دلالت های آن در آموزش تفکر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
145 - 166
حوزه های تخصصی:
«فضایل فکری» ویژگی های پایدار نفس هستند که در بررسی حقیقت (مشغله ی مطلوب ذهن) به کار می آیند. زگزبسکی فضایل فکری را خصوصیات شخصیتی فکری قابل تحسین دانسته که دارای دو مؤلفه ی انگیزش و موفقیت قابل اعتماد اند. این مقاله درصدد است با رویکرد تحلیلی از منظر زگزبسکی به ماهیت فضایل فکری و دلالت های تربیتی آن در آموزش تفکر بنگرد. در حالی که تحلیل ها نشان می دهند با فرض ساختارهای متفاوت برای فضلیت های مختلف از جنبه ی هر دو مؤلفه ی انگیزش و موفقیت و به تبعِ آن کارکردها و مهارت های متفاوت نسبت به یکدیگر، نمی توان آن ها را در یک قالب یکسان بسانِ بیانِ زگزبسکی تحلیل نمود بهتر که بپذیریم چنین فضیلت هایی به عنوان ویژگی های شخصیتیِ قابلِ تحسین که به میزان کافی اکتسابی و تحت کنترل عامل شناختی هستند فی نفسه ارزشمندند و باید با اصولی چون مراجعه مستقیم به نمونه ها، تأکید بر ساختار روانی- انگیزشی افراد و تحسین آن ها، رشد تفکر انتقادی و فلسفه ورزی، رشد خلاقیت و ابتکار و روش هایی چون خوگیری، گفتن و بازگو کردن روایات، تقلید مستقیم از نمونه ها و شخص فضیلت مند در افراد آموزش داد.
معرفت شناسی فضیلت محور، مولّد دیدگاهی نو در برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی دلالت ها یا کارکردهای نظریه معرفت شناسی فضیلت محور در حوزه مطالعاتی برنامه درسی- به ویژه حوزه ی فرعی تر آن یعنی نظریه های هنجاری- است. برای دستیابی به این هدف ابتدا نظریه معرفت شناسی فضیلت محور با قرائت مسئولیت محوری و با تاکید بر نظرات لیندا زگزبسکی، تشریح شد و سپس به استنتاج تأثیرات این نظریه بر چهار عنصر اساسی در تولید و تدوین برنامه درسی یعنی هدف، محتوا، روش های یاددهی- یادگیری و ارزشیابی پرداخته شد. یافته های به دست آمده بیانگر آن است که تحت تأثیر نظریه معرفت شناسی فضیلت محور، هدف برنامه ی درسی بر فهم مطالب متمرکز شده، محتوا، ترکیبی از محتوای دیسیپلینی و فضائل عقلانی خواهد بود، معلمان با انگیزه بخشی، پرسش گری و هدایت گری و یادگیرندگان با قبول مسئولیت در یادگیری خود و استفاده از تفکر انتقادی، ایفای نقش می کنند. در ارزشیابی نیز با توجه به اهداف از دو نوع فرایندی و پایانی استفاده خواهد شد. همچنین نظریه معرفت شناسی فضیلت محور از قابلیت تولید نظریه ای هنجاری یا دیدگاهی نو در حوزه مطالعاتی برنامه درسی برخوردار است. این نتیجه از بررسی تفاوت های بین دیدگاه برنامه درسی مبتنی بر نظریه معرفت شناسی فضیلت محور با سایر دیدگاه های موجود در حوزه مطالعاتی برنامه درسی به دست آمد.
بررسی انتقادی معرفت شناسی فضیلت ناب زگزبسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
105 - 137
حوزه های تخصصی:
در ارزیابی معرفت از منظر معرفت شناسی از یک سو نظریه هایی مانند مبناگرایی، انسجام گرایی و اعتمادگرایی و از سوی دیگر درون گرایی و برون گرایی مطرح شده است. معرفت شناسی فضیلت ناب، نظریه ای است که توسط لیندا زگزبسکی ارائه گردیده است. به نظر ایشان نظریه های معرفت شناسی هر دوره ای از نظریه های اخلاقی همان دوره متأثر است وی با الگوگیری از فضائل اخلاقی و کاربرد آن در معرفت شناسی از فضایل عقلانی به ویژه فهم و حکمت سخن می گوید. از نگاه وی از یک سو معرفت شناسی با مشکلاتی ازجمله به فراموشی سپردن فهم و حکمت و تأکید بر یقین، انحصار معرفت به معرفت گزاره ای، آشفتگی در معنای توجیه، بی توجهی به نقش اراده و مسئولیت معرفتی فاعل شناسا، به حساب نیاوردن احساسات و عواطف در معرفت جویی مواجه است؛ از دیگر سو برخود نظریه معرفت شناسی فضیلت ناب نیز نقدهایی وارد است. این نقدها را می توان در سه گروه جای داد که عبارت اند از: 1. نقدهای درونی برآمده از خود معرفت شناسی. 2. نقدهای برآمده از فلسفه ذهن. 3. نقدهای برآمده از فلسفه اخلاق. در این پژوهش به این مسئله پرداخته می شود که آیا نظریه معرفت شناسی فضیلت ناب، توان پاسخ گویی به این نقدها را دارد یا خیر، به عبارت دیگر آیا این نظریه دارای سازواری درونی و بیرونی هست یا نه. زگزبسکی با چرخش ارزیابی معرفت از باور، به فاعل باورمند و ویژگی های منشی و شخصیتی او راهی به گشایش می جوید و به نظر می رسد در این زمینه موفق بوده است. در این پژوهش از روش تحقیقی برنامه پژوهشی لاکاتوش با توجه به هسته مرکزی و کمربندهای ایمنی و راهبردهای ایجابی و سلبی بهره گرفته شده است.
بررسی رویکرد الهیاتی لیندا زگزبسکی در باب قدیسان اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
لیندا زگزبسکی، ازجمله فیلسوفانی است که با بسط نظریه انگیزش الهی خود در زمینه عواطف و انگیزه های قدیسان، کوشید خلأ مهم تبیین های پیش از خود درباره حیات قدیسانه را پر کند و نشان دهد چرا توجه به قدیسان نباید صرفاً محدود به جایگاه آنان به مثابه الگوهای اخلاقی باشد. ازنظر او، ارتباط قدیسان با خدا همان چیزی است که آنها را در بلندای قلل اخلاق جای می دهد. او به درستی بر عواطف قدیسان، تمرکز و بینش های ارزشمندی در رابطه با روانشناسی اخلاقی آنها ارائه می کند. در این مقاله ضمن پرداختن به مفهوم قداست و ریشه های تاریخی آن در فرهنگ مسیحیت، کوشیده شده است از رهگذر تبیین دو نظریه مهم سرمشق گرایی و انگیزش الهی زگزبسکی، مهم ترین ادله او در باب سبک زندگی قدیسانه به بوته نقد گذاشته شود. با اینکه دیدگاه جذاب او پیشرفت مهمی در جهت درک و توجیه مفهوم قداست اخلاقی به حساب می آید، از این حیث که هنوز نمی تواند حد و مرز تقلید از قدیسان و نیز ماهیت ارتباط آنها را با خدا به طور دقیق روشن کند، ناقص است. همچنین، زگزبسکی از نقش جوامع و نهادهای مذهبی و تربیت معنوی در زیست قدیسانه غفلت کرده است و توجه چندانی به فضایل و موهبت های خاصی که قدیسان به ویژه در فرهنگ های غیرمسیحی از آنها برخوردارند، نداشته است؛ بنابراین، از این نظر، تبیین او جامعیت کافی ندارد.
تحلیل تطبیقی نظریه الگوگرایی اخلاقی زگزبسکی و دیدگاه قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۱
69 - 90
نقش الگو در تعلیم و تربیت اخلاقی با قطع نظر از جزئیات، انکارپذیر نیست و این جایگاه در اخلاق هنجاری و تربیت اخلاقیِ مبتنی بر فضیلت گرایی، پررنگ تر می شود تاجایی که لیندا زگزبسکی نظریه پرداز معاصر، الگو را از نقش مکمّل فراتر برده و معیار شناختِ مفاهیم اخلاقی دانسته است. در نصوص دینی به ویژه قرآن کریم نیز جدا از انتساب فضیلت گرایی به نظریه هنجاری آن، بر نقش الگو تأکید شده است اما چارچوب جایگاه آن مورد بررسی قرار نگرفته است. این پژوهش با درنظر گرفتن نظریه «الگوگراییِ اخلاقیِ» زگزبسکی به عنوان محور، به مقایسه آن با ابعاد الگو در قرآن پرداخته؛ از این رو ارکان نظریه را در پنج بخش استخراج کرده و پس از تبیین آنها، منظر قرآن به هریک را بر اساس آیات مرتبط، استنطاق کرده است. یافته های پژوهش حاضر حاکی است که از دیدگاه قرآن، اُسوگی در مرتبه پسینی از شناخت مفاهیم قرار دارد و قرآن علاوه بر معرفی الگوها، به دعوت نظری نیز پرداخته است. نیز با گزینش داستان های گذشتگان، الگوهای خوب و بد را برای تعقل و عبرت گیری نقل کرده است، هم چنین علاوه بر الگوهای متنوع برای سطوح و عرصه های مختلف، الگوی کامل و مطلق را نیز شناسانده است.