مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
حکمت اسلامی
منبع:
قبسات ۱۳۸۵ شماره ۳۹ و ۴۰
حوزه های تخصصی:
مؤلف «فلسفة مضاف»، سعی کرده است در این مقاله، مباحث اساسی فلسفههای مضاف را –هرچند بسیار فشرده- مطرح کند، از جمله: ارائة تعریف خاصی برای فلسفة مضاف، تأکید بر امکان و ضرورت فلسفههای مضاف اسلامی، پیشنهاد معیارهایی برای تقسیم و طبقه بندی فلسفههای مضاف و ...
محقق محترم فلسفة مضاف را، «دانش پژوهش فرانگر–عقلانی احکام کلی مضافالیه خویش» میداند. مؤلف سهگونه تقسیم برای فلسفههای مضاف ارائه کرده؛ یکی از تقسیمات پیشنهادی وی تقسیم فلسفههای مضاف به: بسیط، مرکب و مضاعف است. در تقسیم دیگر، مؤلف، فلسفههای مضاف را به فلسفههای علوم و فلسفههای امور طبقهبندی کرده است
جدال افلاطونی
منبع:
ایمان آذر ۱۳۲۲ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
جدال (دیالکتیک) بنیادی ترین و اساسی ترین مفهوم در نظام فلسفی افلاطون، اعم از هستی شناسی و معرفت شناسی است. دیالکتیک را افلاطون از سقراط به ارث برده است و چنان که در این مقاله اشاره خواهد شد، تغییر و تحولی اساسی در آن ایجاد کرده و آن را از روش سقراطی صرف به مقام و مرتبه ی فلسفه و دانش ارتقا داده و فلسفه را با آن، رنگ و لعابی دیگر بخشیده است. این نوشتار معانی جدال را در محاورات افلاطونی بازخوانی می کند و همه ی آن ها را در ذیل امر ایده آل افلاطونی قرار داده، به بازتعریفی کلی از جدال می پردازد که با همه ی معانی آن در آثار افلاطون، جمع شدنی است.
نقش عالم مثال در پاسخگویی به بحران های انسان معاصر از دیدگاه هانری کربن
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دغدغه ها و بحران های انسان از منظر هانری کربن می پردازد. کربن فلسفه و اندیشه خویش را پرسش از وضعیت انسان و بحران های او آغاز گرد و سپس راه حل ها را در مبانی اساسی فلسفی و حکمی یافت. وی علت اصلی مشکلات و بحران های معاصر در غرب را در نوع وجود شناسی و معرفت شناسی فیلسوفان غربی می دانست و راه حل اساسی را نیز در اعتقاد به عالم مثال جستجو می کرد. در مقالة حاضر، بحران های انسان معاصر از دیدگاه کربن مانند دو گانه انگاری در کل هستی و معرفت، سکولاریزاسیون (جدایی الهیات از فلسفه)، زوال معاد شناسی، قداست زدایی از هنر، رویکرد تک ساحتی به دین و نبود مبانی اصیل برای نزدیکی ادیان به یکدیگر، طرح می شوند. سپس، پاسخ وی بر اساس حکمت اسلامی با تأکید بر ویژگی ایرانی عالم مثال از منظر حکمای ایرانی همچون ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا عرضه می شود و به اجمال نقد می گردد.
اوصاف اخلاقی خداوند: تبیین معناشناختی
حوزه های تخصصی:
اوصاف اخلاقی، اوصافی است که با استفاده از یک مفهوم هنجاری، کسی یا کاری را توصیف می کنند. منظور از اوصاف اخلاقی خداوند، اوصافی است که دارای دلالت اخلاقیاند و بار اخلاقی دارند. نمونه هایی از این اوصاف اخلاقی، که اوصاف ستبر، چاق، پرمایه و دارای دلالت اخلاقی زیاد می باشند و در متون دینی آمده اند، عبارتند از: مهربانی، عدالت، بخشندگی، وفای به عهد، حلیم، غفور، منتقم و رزّاق. هم چنین اوصافی مانند خوبی و بدی، که در گزاره های اخلاقی، محمول می باشند، اوصاف اخلاقی سبک و لاغر نام دارند. اتفاقاً متون دینی، پر از اوصاف اخلاقی خداوند است. حال سؤال این است که آیا می توان تبیین درستی از معناشناسی اوصاف اخلاقی خداوند ارائه داد؟ در تبیین بحث معناشناسی اوصاف اخلاقی خداوند، متوجه می شویم که هنگام اسناد اوصاف اخلاقی به او، این اوصاف، اوصافی معنادارند و ما نیز قادر به فهم این معنا هستیم و این معنا دارای ربط و نسبتی با معانی عادی و روزمره در عالم انسانی خودمان است و البته این معنا از برخی جهات، شبیه به معانی انسانی و از جهات دیگری با آنها متفاوت است. پذیرش این دیدگاه، لوازم خاص خود را به دنبال دارد. لذا با پذیرش این دیدگاه، باید با درک اوصاف اخلاقی خداوند، آن معانی را از نقص های پیرامونی آن نیز پیراسته کنیم؛ به نحوی که تنزّه و تعالی خداوند برقرار بماند و به چالش کشیده نشود. لذا با این تعابیر، خداوند به عنوان «امری به کلی دیگر» نخواهد بود؛ به نحوی که میان او و انسان «تفاوت کیفی نامتناهی» برقرار باشد. در گام بعدی به نحوه توجیه معناداری اوصاف اخلاقی خداوند می رسیم. در این مرحله، پس از بررسی نظریات مختلف به این نتیجه می رسیم که، دیدگاه صدر المتألهین شیرازی که بر دو مبنای «اشتراک معنوی» و «تشکیک وجودی» استوار است به خوبی مشکل معناشناسی توصیف اخلاقی خداوند را برطرف نموده است.
امکان گفت وگو بین «مکتب کیوتو» و «حکمت اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی می کنم نشان دهم که با وجود اختلاف زمانی یا تاریخی و جغرافیایی بین فلسفة مکتب کیوتوی ژاپن در قرن بیستم و حکمت اسلامی شباهت های درخور تأملی برای مطالعات تطبیقی وجود دارد. بنابراین به نظر نگارنده «امکان گفت وگو» بین این دو تصورشدنی است. با این حال، این مقاله ادعا نمی کند که تطبیق کامل و منطقی بین این دو مکتب قابل حصول خواهد بود. مکتب کیوتو در ذن بودیسم سنتی ژاپنی و تفکر عرفانی و فلسفی مغرب زمین ریشه دارد و نمایندگان کلیدی آن عبارت اند از: نیشیدا کیتارو، نیشیتانی کیجی، و تانابه هاجیمه. در این مقاله عمدتاً بر اندیشه های دینی و عرفانی نیشیدا و نیشیتانی متمرکز خواهیم شد. نیشیدا کیتارو پایه گذار مکتب کیوتو محسوب می شود. اندیشة غالب در این مکتب مبتنی بر مفهوم نیستی، خدا، تجلی، عشق، دین، و مسئلة نفس است. از سوی دیگر، در حکمت اسلامی نیز تقریباً به مفاهیم مشابهی در اندیشة نمایندگان برجستة آن مانند مولوی، صدرا، و ابن عربی، که تحت تأثیر سنت دینی و قرآنی و سنت فلسفة یونانی (از جمله فلسفه های نوافلاطونی) قرار دارند، برمی خوریم. این مقاله بر آن است که با تمرکز بر مفاهیمی مانند نیستی، خدا، تجلی الهی، عشق الهی، دین، و نفس در هر دو طرف «امکان» گفت و گو را نشان دهد.
حقیقت نَفْس و روح در قرآن و حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسی تاریخ علوم اسلامی، به موضوع هایی مشترک میان حکمت اسلامی و قرآنبرمی خوریم که گاهی سبب برخورد و بحث بسیاری در میان اصحاب عقل، تفسیر و نقل گردیده است. یکی از این مسائل، مسئلة روح و نَفْس است که میان این دو بینش، یعنی تفسیر و حکمت اسلامی مورد بحث و برخورد قرار گرفته است. بر این اساس، دربارة آفرینش و حقیقت نَفْس و روح در میان اندیشمندان مسلمان سه دیدگاه وجود دارد: 1 روح مجرّد انسان پیش از بدن او آفریده شده است و برخی روایات با تعیین زمان، تقدّم وجودی روح بر بدن را تأیید می کنند.2 روح مجرّد و بدن مادّی همزمان آفریده شده اند و از لحظه ای که جسم انسان استعداد پذیرش روح یافته، خداوند روح مجرّد وی را آفریده، متعلّق به بدنش نموده است.3 روح انسان، جسمانی الحدوث و روحانی البقاء است؛ به این معنی که روح مجرّد آدمی، نه پیش از جسم او آفریده شده است و نه همزمان با آن، بلکه روح در طلیعة پیدایش، یک امر مادّی است که همراه با بدن طبیعی وی پدید آمده است و با تحوّل جوهری تکامل یافته، به مرحلة تجرّد روحانی رسیده است. در این مقاله برآنیم که با تکیه بر معانی نَفْس و روح در قرآنو حکمت اسلامی، به استقبال این بحث و نزاع رفته، به این پرسش پاسخ دهیم که قرآنو حکمت اسلامی دربارة روح و نَفْس چه نظری دارند؟ برای این منظور، نخست به روش مطالعة کتابخانه ای به سِیر مفاهیم نَفْس و روح در قرآنو میان فلاسفه می پردازیم و آنگاه بعد از بیان، بررسی و تحلیل دیدگاه ها، برخی از آنها را نقد می کنیم.
جرم، از رئالیسم تا ایده آلیسم؛ هستی شناسی جرم براساس رئالیسم انتقادی حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درخصوص اینکه «جرم» مفهومی رئالیستی است یا ایده آلیستی، مکاتب مختلفی شکل گرفته است؛ برخی مکاتب، رویکردی رئالیستی، برخی، رویکردی ایده آلیستی و گروهی رویکردی ترکیبی در این خصوص برگزیده اند. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی رویکرد حکمت اسلامی به هستی جرم با تأکید بر اندیشه ی علامه طباطبایی و مقایسه ی آن با سایر رویکردها پرداخته است. در چارچوب رئالیسم انتقادی حکمت اسلامی می توان با استفاده از عقل عملی، اولاً به هویت معنادار کنش های مجرمانه پی برد و ثانیاً باتوجه به کمال شناسایی شده توسط عقل نظری، اقدام به تعیین مصادیق افعال مجرمانه کرد. عقل عملی با حفظ هویت معرفتی خود، به تناسب اهدافی که با کمک عقل نظری بر صحت آن ها داوری می کند، مفهوم «جرم» را اعتبار می کند. حضور عقل عملی مانع از این می شود که دانشمند علوم اجتماعی در ظرف واقعیت های موجود و آنچه فهم عرفی نامیده می شود، محصور بماند. ازطرف دیگر، مفهوم «جرم» نه تنها تحت تأثیر گروه حاکم بر جامعه، بلکه تحت تأثیر منافع گروه انتقادکننده نیز قرار نمی گیرد، زیرا این رویکرد به گونه ای روشمند درپی شناخت حقیقت است.
جایگاه علوم انسانی در آموزش رشته بیونیک معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۳
۱۰۷-۱۲۵
حوزه های تخصصی:
نقش علوم انسانی در تفکر و عمل مهندسی، امروزه به واسطه ابهامات موجود در تکنولوژی مدرن، تلقی آن از توسعه و تبعات آن برای آینده بشر، یک ضرورت است؛ در مورد بیونیک معماری به عنوان یک رشته کارشناسی ارشد، عنوان بیونیک نباید به صورت پیش فرض، مثبت تلقی شود و از انتقادات اخلاقی و انسانی آن صرف نظر شود. در این نوشتار با روش تفسیری و استدلال منطقی، ضرورت رویکرد انتقادی در آموزش مبانی انسانی معماری بیونیکی در دو محور فلسفه تکنولوژی و اخلاق تکنولوژی تبیین شده است. در محور فلسفه، در دو بخش هستی شناسی و معرفت شناسی تکنولوژی های بیو در معماری بحث شده و در محور اخلاق، موضوعات مرتبط با انسان و محیط زیست، طرح گردیده است؛ با مقایسه سرفصل درس «حکمت هنر» با سرفصل های دروس مشابه در رشته های مهندسی دیگر در ایران و نیز برخی دانشگاه های آمریکایی، ضرورت بازنگری در آن، نشان داده شده است. نتیجه اصلی پژوهش آن است که به رغم ضرورت پرداختن به نگرش حکمت اسلامی در آموزش معماری بیونیک، این امر در وضع کنونی ناکافی است. در بحث ارائه شده در اینجا، ضرورت توجه به جایگاه نقادی از تکنولوژی، تعیین شده و تحلیل، به مثابه تعمیق نگرش انتقادی و نه توصیف صِرف روندهای جدید تکنولوژیک، به عنوان ضرورتی که باید در کانون مبحث درسی نشانده شود، مطرح شده است که بتواند تفکر عمیق تر دانشجویان را با هدف توسعه ارزشی و اخلاقیِ تکنولوژی معماری، به همراه داشته باشد.
بررسی تطبیقی سه گانه های حکمت اسلامی و عرفان مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۳
47 - 71
حوزه های تخصصی:
در راه تبیین شوون سه گانه الهی، سه گانه های مختلفی طرح شده است که حکم مراتب یک حقیقت واحد را دارند؛ سه گانه هایی نظیر: 1. دنیا، برزخ، آخرت.2. ملک، ملکوت، جبروت. 3. ماده، مثال، عقل. 4. زمان، دهر، سرمد.5. اسلام، ایمان، احسان. 6. شریعت، طریقت، حقیقت. 7. علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین. و... مولوی نیز در عرفان خود برای تبیین شووون الهی از سه گانه های زیادی - هم برگرفته شده از منابع اسلامی و هم متناسب با ادبیات ادبی و عرفانی خود – بهره برده است. مقاله حاضر در پی آن است در وهله ی اول مهم ترین سه گانه های مطرح شده در عرفان مولوی را - با رویکرد تطبیق با حکمت اسلامی – فهرست و تبیین نماید؛ و در وهله ی دوم این مساله را پاسخ دهد که چرا نمی توان هر سه گانه ای را به مجموعه ی یاد شده اضافه کرد؟ پاسخ این سوال مهم به اصل وزین تشکیک در فلسفه ی اسلامی باز می گردد؛ مطابق این اصل تنها سه گانه هایی که باهم رابطه ی طولی دارند و در واقع یک حقیقت با سه مرتبه اند می توانند در زمره ی مراتب یاد شده باشند؛ یعنی سه گانه هایی که وحدت و در عین حال تمایز و کثرت تشکیکی بین شان حاکم است؛ از این مبحث شاهدی برای وحدت معنایی در عین کثرت صوری علوم اسلامی هم می توان استخراج نمود. یعنی جان مایه ی عرفان و حکمت اسلامی یکی است اما هر کس به زبان خود صفت حمد او می گوید «بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه».
علت شناسی جنایی در سنجه حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوقی دوره دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
67 - 99
حوزه های تخصصی:
اصل علیت یکی از اصول فلسفی مهمی است که نه تنها در اشیا و پدیده های طبیعی، بلکه در رفتارهای انسانی و ازجمله رفتارهای بزهکارانه نیز جاری است؛ گرچه چگونگی تحلیل آن در رفتارهای انسانی، متفاوت از اشیا و پدیده های طبیعی است. رویکرد علت شناسی جنایی با توجه به مبانی معرفتی خود، توانایی این تحلیل را نداشته است. این مقاله به نقد و بررسی علت شناسی جنایی بر اساس حکمت اسلامی پرداخته و مهم ترین نقاط ضعف این رویکرد در این خصوص را بدین شرح برمی شمرد: عدم تمایز و یا خلط بین مفهوم «علت» و «شرایط و معدات»، اکتفا به علت کاوی و غفلت از دلیل یابی و معناکاوی، علت شناسی بر اساس پیش فرض و طرح ذهنی قبلی پژوهشگر، اعتقاد به تعین یافته بودن رفتار بزهکارانه، نفی اسباب غیرطبیعی در ارتکاب بزهکاری، تغییر موقف از علت غایی به علت فاعلی مادی و تمرکز بر علیت اعدادی به جای علیت حقیقی و ایجادی.
بررسی انتقادی بر ساخت معانی در تبارشناسی از منظر حکمت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، دیدگاه برساخت گرایانه تبارشناسی درباره شکل گیری معانی از منظر حکمت اسلامی بررسی و نقد شده است. بنابراین، ابتدا توصیفی از دیدگاه تبارشناسی درباره معانی ارائه شده و نقش قدرت و عملکردهای گفتمانی در برساخت معانی تحلیل شده است. در ادامه با بهره گیری از مبانی رایج حکمت اسلامی، نقدها و اشکالات رویکرد برساخت گرایانه تبارشناسی در دو بخش؛ نقدهای مبنایی و پیامدها و تبعات معرفت شناختی در علوم انسانی تبیین گردیده است. تقلیل گراییِ هستی شناختی، ذات انکاری از معانی، تاریخی گریِ غایت انکار، تقدم اراده بر ادراک و نفی روابط ضروری در شکل گیری نظام های معنایی از مهم ترین نقدهای مبنایی بر این رویکرد هستند. سپس پیامدها و تبعات این دیدگاه در علوم انسانی را برشمردیم. مهم ترین آن ها عبارت بودند از: تحویل گرایی ناموجه و تسری ویژگی معانی برساخته به تمامی معانی، اجتماع گرایی نامعقول در شکل گیری معانی، نسبی گرایی و فقدان معیار و ملاک سنجش و ارزیابی، مرگ حقیقت و نفی تطابق معانی با واقعیت فی نفسه اشیاء و قداست زدایی از علم.<br /> در پایان نیز دیدگاه حکمت اسلامی درباره معانی و انواع آن بیان شده است و امکان برساخته بودن معانی از منظر حکمت اسلامی در معانی اعتباری بررسی شده و تمایز این دیدگاه با قرائت برساخت گرایانه تبارشناسی تبیین شده است.
راه های مهار و تربیت قوّه خیال بر مبنای حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قوه خیال در نزد حکمای مسلمان جایگاهی ویژه دارد و در تمام عرصه های زندگی بشری - به ویژه در کسب کمالات انسانی - نقشی جدّی ایفا می کند؛ در عین حال، اصلاح و نگه داشت حدّ این قوّه، نیازمند مراقبت های فراوانی است. حکمای مسلمان با شناختی دقیق از این قوّه و طبیعتش، بر مبنای همان مباحث حِکمی، روش هایی را برای حفظ و تربیت این قوه - در راستای تکامل انسانی - بیان کرده و برشمرده اند؛ هرچند باب مستقلی را به این بحث اختصاص نداده اند. این مقاله کوشیده تا این راه ها را که در منابع گوناگون تنها به اشاره آمده اند، جمع و تبیین کند. مشغول داشتن قوّه خیال به حواس ظاهری، قرار دادن این قوّه در تحت فرمان قوّه عاقله، برنامه هایی چون مراقبت، تمرکز و توحّد و کسب فضائل اخلاقی ای چون صداقت، نیز اعتدال بخشیدن به مزاج و عمل به برخی اَذکار همچون تلاوت فراوان آیات سُخره، از جمله راه های پیشنهادی حکما برای مهار و تربیت قوه خیال است که در این مقاله بدان ها پرداخته شده است.
ارزیابی ویژگی های شهر پایدار از منظر حکمت اسلامی مطالعه موردی: شهر زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۱ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲
17 - 30
حوزه های تخصصی:
شهر پایدار ازنظر حکمت اسلامی شهری است که بتواند بسترها، زمینه ها و ملزومات آدمی را برای طی طریق و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی فراهم سازد. هدف از انجام مقاله حاضر، بررسی و تبیین انطباق پذیری ویژگی های حاکم بر شهر زنجان با معیارها و اصول شهر پایدار در حکمت اسلامی است. روش تحقیق در مطالعه حاضر، به صورت توصیفی- تحلیلی بوده و نوع تحقیق، کاربردی است. برای تحلیل داده ها از تکنیک های آماری توصیفی و آزمون نیکوئی برازش کلموگروف-اسمیرنف و تحلیل رگرسیونی لجستیک با کمک نرم افزار SPSS استفاده گردید.طبق یافته های تحقیق، مقدار آماره کلموگروف-اسمیرنف (K-S) شاخص اقتصادی 869/0، شاخص کالبدی-محیطی 697/0، و شاخص اجتماعی 619/0 است. با توجه به مقدار (K-S)، بیشترین انطباق ویژگی های شهر زنجان با شهر حکمت اسلامی در شاخص های اقتصادی می باشد. همچنین، بر اساس مقدار ضریب کاکس و اسنل در شاخص اقتصادی، 1/60 درصد و شاخص اجتماعی 6/51 درصد، بیشتر از شاخص های مدیریتی و کالبدی، تغییرات متغیر پاسخ گو توسط متغیرهای پیشگو تبیین می شود. که احتمال بهبودی این شاخص ها در آینده جهت انطباق پذیری با شاخص های شهر حکمت اسلامی بیشتر است.
هویت زن و مرد در نگاه حکمت اسلامی و دلالت های آن برای طراحی نظریه ای درباره تحکیم خانواده(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال اول زمستان ۱۳۹۲ شماره ۳
120 - 141
حوزه های تخصصی:
هویت زنانگی و مردانگی در حاشیه فلسفه ها و رویکردهای مختلف بررسی و تحلیل شده است. هر یک از این تحلیل ها، دلالت هایی را در زمینه طراحی نظریه ای درباره تحکیم خانواده به دنبال داشته اند. در این پژوهش جنسیت بر اساس مبانی حکمت اسلامی واکاوی شده و آهنگ آن دارد تا به نظریه پردازی در باب تحکیم خانواده کمک نماید. این مقاله با اشراب دیدگاه تفهمی واقع گرایی صدرایی زوایای مختلف تحکیم را تبیین نموده است. و این معنا را بررسی کرده است که انسان در مراتب نازل نباتی و حیوانی، جنسیتی است و لکن صورت انسانی، فراجنسیتی است. لذا بر این نکته تاکید دارد که اگر بخواهیم روابط زن و مرد را در حریم خانواده مستحکم سازیم، بایستی سپهر معنایی توحیدی را مورد توجه قرار دهیم و بی شک، به میزانی که انسان به «قاب قوسَین او ادنی» نزدیک تر شود، روابط زن و مرد مستحکم تر خواهد بود.
عقلانیت کنش اجتماعی، از منظر حکمت اسلامی در مواجهه با سنت وِبری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عقلانیت و کنش، واژه هایی هستند که از حیث انتزاعی، به معنای برخاستگی از عقل و اراده اند، اما از حیث انضمامی، مبتنی بر چگونگی نگاه به ماهیت و قوای إدراکی و حرکتیِ انسان، معنای خاص خود را پیدا می کنند. بر همین اساس، در تحلیل وِبر، عقل و کُنش، به روش و عمل برآمده از عقل عملی خودبنیاد و عقلانیت کُنش اجتماعی، نیز به داشتن محاسبه ریاضی وار برای دست یابی به اهداف زندگی، تقلیل و جامعه غربی، جامعه ای عقلانی و در عین حال، مبتلا به بحران معنویت دانسته شده است. اما حکمای اسلامی، مبتنی بر نگاه خود، به ماهیت و قوای انسان، عقل را به معنای ظرفیت ادراک معانی؛ و کُنش را نیز منبعث از إراده برخاسته از قوه شوقیه متاثر از قوا وگرایشات نفوس سافل و عالی انسان می دانند؛ بنابراین، عقلانیت کُنش اجتماعی را به معنای مبتنی کردن کُنش های اجتماعی، بر ظرفیت ادراک معانی مجرد، در مراتب و مصادیق مختلف آن، تعریف و رعایت روش و محاسبه منطقی در کُنشِ اجتماعی را تنها یکی از معیارهای عقلانی بودن در نظر می گیرند و از این حیث، جامعه را نیز دچار بحران معنویت نمی کنند.</span>
بررسی تطبیقی عقل گرایی در اقتصاد متعارف و حکمت عملی اقتصاد اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد اسلامی سال بیستم بهار ۱۳۹۹ شماره ۷۷
91 - 120
حوزه های تخصصی:
برخی از نظریات اقتصادی کلاسیک و نئوکلاسیک، متأثر از اندیشه های دکارت دانسته شده است. این نوشته با مرور اندیشه های دکارت و آثار آن در علم اقتصاد، پیشنهاد می دهد حکمت عملی اقتصاد اسلامی از روش بنیادین حکمای اسلامی به عنوان جایگزین استفاده کند. دو مبدأ عقلی تقدم هستی شناسی بر معرفت شناسی و وجود مراتب مختلف عقل، بیشترین تأثیر را بر روش کاربردی اقتصاد اسلامی دارد و زمینه را برای شکل گیری انواع برهان های تبیینی عقلی، تفسیری، انتقادی و تجربی در آن فراهم می کند. برهان تبیینی، گونه ای از استدلال علت جویانه است که با توجه هستی، موضوع مورد بررسی شکل خاصی می یابد. تبدیل شدن اقتصاد اسلامی به حکمتی عملی، سامان یافتن اصول موضوعه، توجه به اهداف اسلامی در متن علم اقتصاد اسلامی، توجه به قضایای غیر یقینی و بهره مندی از وحی، برخی آثار روش شناختی مبادی عقلی حکمای اسلامی است. محتوای نظریات اقتصاد اسلامی بر اثر این مبادی به تغییر انگیزه های انسان، شرایط عدم اطمینان، ابعاد مادی و جسمی تصمیم اقتصادی، توجه دارد و از رویکرد ماشینی و فرض اطلاعات کامل و عقلانیت کامل در تحلیل کنش اقتصادی دوری می کند. این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای و با روش تحلیلی، آثار مبانی دکارت را مرور کرده و با روش اکتشافی آثار، مبانی حکمای اسلامی را بررسی می کند.
درآمدی بر سیاست گذاری درمتن و محتوای حکمت محور آموزش عمومی هنر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۲
63 - 84
.علی رغم وجود دیدگاه های دینی و حکمی مثبت درباره ی زیبایی و هنر و همچنین قبول جایگاه عالی و کارکردهای مفید آن، باید گفت امروزه هنر و آموزش آن علی الخصوص آموزش عمومی هنر در کشور ما به یک چالش فرهنگی، آموزشی و تربیتی متفاوت با گذشته تبدیل شده است. مساله ی آموزش هنر در آموزش و پرورش رسمی و عمومی کشور را می توان در عرصه ها و سطوح مختلف راهبردی، مدیریتی، منابع انسانی، تحقیق و توسعه و محتوای آموزشی مطالعه کرد که در اینجا فقط عرصه ی تدوین محتوا و متن آموزشی و تربیت عمومی هنر در سازمان تعلیم و تربیت کشور پی گرفته می شود. در این راستا کاستی ها به واسطه ی روش استقرایی شناسایی شده و سپس راهکارهایی نیز برای تحقق محتوای مطلوب و مدون در نظام شایسته ی آموزش هنری مبتنی بر حکمت اسلامی و تراث آموزش سنتی هنر در این سازمان پیشنهاد می شود. تحقیق حاضر که با شیوه ی توصیفی تحلیلی و نیز تجویزی در منابع کتابخانه ای و اسنادی صورت گرفته است، نشان می دهد که ضعف در انتخاب مبانی و نظریات و محتوای حکمت محور موجب ایجاد کاستی هایی در تحقق آموزش هنر شایسته و بایسته ی جمهوری اسلامی ایران و رسالت تمدن سازی انقلاب اسلامی در حیطه ی متن و محتوای آموزشی شده است.
بررسی ارتباط میان «از خودبیگانگی مثبت» و مسئله فنا در آثار عرفانی - حکمی اسلامی
منبع:
الاهیات قرآنی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۳
47 - 67
حوزه های تخصصی:
«از خودبیگانگی» یا الیناسیون (alienation) از بحث های مهم انسان شناسی، در طول سده های اخیر بوده است. غالب اندیش مندان اخیر، بر جنبه منفی آن تمرکز داشته اند، لیکن می توان جنبه های مثبتی نیز در آن فهم نمود. در سنت عرفانی و حکمی اسلامی، تبیین هایی برای «از خود بیگانگی مثبت» در مقابل خداوند، در مورد کلید واژه فنا مطرح ده است. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که ارتباط میان «از خودبیگانگی مثبت» و «مسئله فنا» در آثار عرفانی-حکمی اسلامی چگونه قابل تبیین است؟ روش پژوهش حاضر، توصیفی-تحلیلی است. عرفا و حکمای اسلامی متقدم و متاخر، با اقتباس از برخی آیات قرآنی (هم چون قصص آیه 88، بقره آیه 156، غافر آیه 16، محمد آیه 19 و ...) نظریاتی را در این زمینه مطرح کرده اند. در این آثار (از دو منظر توصیفی و توصیه ای)، فنای در خدا، با فراموش کردن خود (از خودبیگانگی مثبت) همگام شده است. بررسی ها نشان می دهد که نوعی ارتباط مستقیم و معنادار میان «از خود بیگانگی مثبت»، «فنای در خداوند»، «غیبت از خود و ماسوای خداوند» و میان «مراتب کمال» وجود دارد. مرتبه نهایی فنا که توام با بقاست، مستلزم از خودبیگانگی کامل می باشد؛ بر همین اساس، وجوه توصیه به «فنا و از خودبیگانگی مثبت»، بر محور «سیر مراتب کمال» و «بقای نهایی» قابل فهم است.
روش شناسی بنیادین اندیشه فمینیستی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۶ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱۰۴
17 - 28
روش شناسی بنیادین به جای بحث از کیفیت کاربست نظریه های علمی به چگونگی تکوین آنها پرداخته و زمینه های وجودی معرفتی و غیرمعرفتی آن را دنبال می کند. تکوین نظریه فمینیستی در غرب مبتنی بر تحولات معرفتی در فرهنگ غرب و برخی زمینه های غیرمعرفتی بود که در تعاملات فرهنگی ایران و غرب به صورت تقلیدی وارد جامعه ایرانی شد.این پژوهش برآن است تا به روش شناسی بنیادین اندیشه فمینیستی در فرهنگ مولد آن و زمینه های ورود این نظریه به ایران بپردازد. تحولات معرفت شناختی در حوزه علم که به تغییر رویکرد پوزیتویستی به معرفت علمی منجر شد و ظهور فلسفه های وجودگرا که رویکردهای ذات گرایانه به انسان و هستی را به چالش کشید از جمله مهم ترین زمینه های وجودی معرفتی اندیشه فمینیستی در غرب بوده و نقد موقعیت نابرابر اجتماعی زنان در مقایسه با مردان و به چالش کشیدن علوم اجتماعی و انسانی مردانه از جمله زمینه های وجودی غیرمعرفتی فمینیسم در غرب است. همچنین ورود اندیشه های فمینیستی به ایران به بهانه های غیرمعرفتی و غیربومی صورت گرفته و نتیجه آن ناسازگاری این نظریه با فرهنگ جامعه ایرانی بوده است.
تبیین سلطه و رهایی در حکمت اسلامی با تأکید بر اندیشه آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۴
35 - 68
حوزه های تخصصی:
سلطه و رهایی از مفاهیم اصلی در فلسفه و علوم اجتماعی است. در حکمت اسلامی نیز این مسائل نیاز به تبیین و تحلیل دارند. مسئله این مقاله تبیین سلطه و رهایی در حکمت اسلامی با تقریر و تبیین آیت الله جوادی آملی است. نوشتار حاضر با روش دیالکتیکی همراه با نقدِدرون ماندگار به تبیین مسئله فوق می پردازد. مراد از سلطه، سلطه ناشی از عقلانیت ابزاری است که هرچند ابتدا در دنیای مدرن با نشانه های چون ازخودبیگانگی و شیءوارگی نمایان شد، اما اینک سراسر جوامع انسانی را درنوردیده و معضلی برای کل انسانیت به شمار می آید. بر مبنای حکمت اسلامی باید ریشه های سلطه و رهایی را در دیالکتیک طبیعت و فطرت جستجو کرد. راهکارهای برون رفت از سلطه را نیز در تعامل عقل و نقل در بعد معرفت شناختی و برساخت اجتماعیِ واقعیت بر مبنای تعامل و تعادل فطرت و طبیعت؛ و تعامل عقل و نقل پی گیری کرد. از این منظر سلطه اجتماعیِ ناشی از ساختارهای اجتماعیِ مبتنی بر طبیعت، توحش گرا است و رهایی در صورتی تحقق می یابد که ساختارهای اجتماعی ذیل تعادل فطرت و طبیعت مورد نقددرون ماندگار بر مبنای خواسته های فطری قرار گیرند.