مطالب مرتبط با کلیدواژه

قوه حکم تأملی


۱.

انواع؛ از قراردادگرایی لاک تا خوانش استعلایی و زیباشناختی کانت

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: انواع قراردادگرایی اجناس قوه حکم تأملی فرولایه فراحسی طبیعت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۸۹ تعداد دانلود : ۵۵۴
در تفکر جان لاک، ذهن در عملکردی فعال صورت های محسوس و متوالی کسب شده از حواس بیرونی و درونی را با هم تألیف می کند و دربرابر اعیان خارجی، اعیانی علمی (ذهنی) می سازد و بدین ترتیب به مفاهیم ماهوی از اعیان دست می یابد. در ادامه، فاهمة برخی از تصورات مشترک مربوط به چند عین مشابه را گزینش می کند و آن ها را ذاتیات اعیان مذکور و بنابراین «نوع» آن ها معرفی می کند. بنابه این عقیده، مؤلفه های انواع را ما انتخاب می کنیم و بنابراین، انواع محصول انتخاب و قرارداد ذهن هستند. درمقابل، به عقیدة کانت، ذهن صرفاً انتزاع کنندة صورت های غایی و محض اعیان یا همان انواع و اجناس آن هاست. بنابه این رویکرد، قوة حکم تأملی در فعالیتی کاملاً نامتعین و به دور از مفاهیم و اصول پیشینی فاهمه، انواعِ اعیان را مورد تأمل قرار می دهد و با انتزاع انواع و اجناس، اعیان و قانون های فراوان تجربه را وحدت می بخشد. این موضع که صورت های کلی مذکور را کاملاً ذهنی و غیرمعرفتی معرفی می کند و آن ها را به فرولایة فراحسی طبیعت یا همان طبیعت فی نفسه نسبت می دهد، موضعی رئالیستی است و بنابراین درمقابل قراردادگرایی لاک قرار دارد، هرچند نه قراردادگرایی لاک از نوع افراطی است و نه رئالیسم کانت. این نوشتار درصدد است موضع مخالف این دو فیلسوف درباب سهم ذهن در حصول انواع را تشریح کند.
۲.

کانت و خویشاوندی عقل و خیال در زیبایی هنری(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نبوغ زیبایی شناسی قوه حکم تأملی زیبایی هنری هنر آزاد

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
تعداد بازدید : ۱۸۴۴ تعداد دانلود : ۹۲۴
کانت در نقد قوه حکم که سومین کتاب اصلی وی است، تلاش دارد داوری زیباشناختی را به قوه حکم تأملی اختصاص داده و آن را از احکام معرفتی فاهمه در نقد اول و احکام اخلاقی عقل در نقد دوم متمایز سازد. با این حال از آنجا که نقد سوم می بایست شکاف بین دو نقد نخست را پر کرده و بنابراین ارتباط بین دو قلمرو فلسفه را امکان پذیر سازد، قوه حکم تأملی می بایست در مواضع متعدد، پیوند قوای فاهمه، خیال و عقل را خواه در تأملات زیباشناختی و یا غایت شناختی برقرار کند. این نوشتار درصدد است پس از تقریر اصول کلی حاکم بر قوه حکم زیباشناختی و بازی آزاد خیال و فاهمه جهت نیل به صورت محض و غایی اعیان، چگونگی پیوند این قوه با عقل در زیبایی هنری و دو قسم برجسته آن، یعنی هنر مکانیکی و هنر زیبا (نبوغ) را نشان دهد.
۳.

جایگاه و کارکرد قوه حاکمه تأملی در فاسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زیبا شناسی غایت مندی طبیعت غایت شناسی قوه حکم تأملی قوه حکم تعینی قوه فهم قوه عقل

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
تعداد بازدید : ۱۳۸۹ تعداد دانلود : ۶۰۸
کانت میان قوه حکم تعیّنی و قوه حکم تأملی تفاوت قائل است و آن را در دو قلمرو زیباشناسی و غایت شناسی تبیین می کند. قوه حکم به معنای کلی، قوه ای است که به جزئیات ذیل قانون کلی می پردازد؛ اگر کلی به مثابه قانون از پیش فراهم باشد، قوه حکم تعیّنی است و چنانچه جزئیات فراهم باشد و کلی باید استخراج یا کشف گردد، قوه حکم تأملی است. کانت تلاش می کند تبیین نماید که همان گونه که قوه فهم اصل یا اصولی آزاد از تجربه دارد، برای قوه حکم نیز باید اصلی آزاد از تجربه یافت. این اصل آزاد از تجربه برای قوه حکم تأملی، اصل غایت مندی درونی طبیعت است.
۴.

غایت مندی به مثابه اصل بنیادی پیوند عقل و فاهمه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: غایت مندی قوه حکم تأملی قوه حکم تعینی حکم زیباشناختی حکم ذوقی حکم غایت شناختی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۰ تعداد دانلود : ۳۷۸
کانت برای فهم جهان شئونی قائل است و هر شأنی را ناظر به قوه ای منحصر در نفس انسان می داند که عبارتند از قوه شناخت، قوه میل و قوه لذت و الم . هر یک از این قوا متعلق به منبع شناختی است که قانون گذار قوه تحت خود است؛ یعنی فهم، عقل و حکم. همچنین هر یک از این قوا، هرچند از حیث کارکرد متفاوت و متمایز از دیگری است ولی اصلی وحدت بخش همه آنها را به یکدیگر پیوند زده است. کانت درصدد است رابطه ی فهم و عقل را به واسطه ی قوه حکم و اصل بنیادین آن؛ یعنی اصل غایت مندی توجیه کند. در این مقاله نشان می دهیم که با توجه به نقشی که این اصل در اندیشه کانت ایفا می کند، قوای شناختی آدمی را نمی توان همچون جزیره هایی مستقل از هم در نظر گرفت، بلکه به نوعی می بایست یکپارچگی آنها را تأیید کرد.