۱.
هدف پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی پرسشنامه باورهای رشدنایافته در مورد عشق رمانتیک بود که توسط لارا و گومز-اروتیا (2021) ساخته شده است. نوع پژوهش ارزشیابی و جامعه آماری آن افراد 18 تا 24 ساله متولد و ساکن ایران در سال 1401 بودند. 364 نفر با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس، انتخاب شدند. نسخه فارسی پرسشنامه باورهای رشدنایافته در مورد عشق رمانتیک ( RLMQ )، همراه با پرسشنامه خشونت در روابط عاشقانه DVQ-R ( رودریگز-دیاز و همکاران، 2017) و عناصر کیفیت رابطه ادراک شده PRQC-S (فلچر و همکاران، 2000) اجرا شد. بررسی روایی پرسشنامه، با تحلیل عاملی تأییدی انجام شد. روایی ملاک همزمان و روایی واگرا با سایر مقیاس ها بررسی شد و اعتبار آن از طریق آلفای کرونباخ و اعتبار مرکب محاسبه شد. تحلیل عاملی تأییدی نشان داد نسخه فارسی همانند نسخه اصلی، از دو عامل (آرمانی سازی درعشق و آزارگری در عشق) برخوردار است . با توجه به همبستگی معنادار عوامل پرسشنامه باورهای رشدنایافته در مورد عشق رمانتیک با مقیاس های استفاده شده، از روایی ملاکی همزمان و روایی واگرا اطمینان حاصل شد. ضریب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس70 / ٠ گزارش شد که مطلوب است. اعتبار مرکب عوامل در دامنه مناسب 81/0 تا 83/0 به دست آمد. میانگین واریانس استخراج شده ( AVE ) برای هر دو عامل بالای 50/0 گزارش شد و روایی همگرا نیز مورد تأیید قرار گرفت. می توان نتیجه گرفت که نسخه فارسی پرسشنامه باورهای رشدنایافته عشق رمانتیک ابزاری معتبر و روا برای استفاده در جمعیت ایرانی است.
۲.
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای شفقت خود و بهشیاری در رابطه بین استرس ادراک شده و سلامت روانی-جسمانی بود. این پژوهش از نظر هدف، بنیادین و از منظر روش، توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان سال آخر مقطع کارشناسی 1398-99 دانشگاه تهران بود که تعداد 249 نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به مقیاس های استرس ادراک شده ( PSS ، کوهن و همکاران، 1997)، اضطراب و افسردگی ( CCAS ، کستلو و کمری، 1967)، فهرست علائم بدنی بارتون و همکاران (1989)، مقیاس پنج وجهی بهشیاری ( FFMQ ، بائر و همکاران، 2006) و مقیاس شفقت خود نف (2003) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل مسیر و نرم افزار Amos مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد استرس ادراک شده به صورت منفی بهشیاری و شفقت خود را پیش بینی می کند و این دو نیز به صورت منفی پیش بینی کننده علائم جسمانی و افسردگی و اضطراب هستند (01/0 p< ). همچنین مدل های جداگانه نشان داد که بهشیاری و شفقت خود، در رابطه بین استرس و علائم جسمانی و افسردگی و اضطراب نقش واسطه ای دارند (01/0 p< ). با این حال هنگام ورود همزمان متغیرهای بهشیاری و شفقت خود بعنوان واسطه، مدل تحلیل مسیر نشان داد که شفقت خود نقش واسطه ای خود را بر هر سه متغیر علائم جسمانی و افسردگی و اضطراب حفظ کرده، درحالی که نقش واسطه ای بهشیاری تنها بر اضطراب باقی ماند. می توان نتیجه گرفت به منظور کاهش تاثیر استرس ادراک شده بر سلامت روانی-جسمانی دانشجویان می توان بر تقویت شفقت خود متمرکز شد.
۳.
هدف این پژوهش تعیین نقش واسطه ای استرس در ارتباط با مهارت حل مساله و فرسودگی تحصیلی بود. روش پژوهش حاضر بنیادی از نوع همبستگی بود. بدین منظور 330 نفر از دانشجویان دانشکده های علوم اجتماعی و رفتاری دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1401-1400 با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه های فرسودگی تحصیلی ( 2002 ABQ- ) ، پرسشنامه حل مسئله ( 1982 PSQ- ) و پرسشنامه استرس ادراک شده ( SSP- 1983 ) گردآوری شدند. جهت تحلیل داده ها از همبستگی و مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که اثر مستقیم مهارت حل مساله بر استرس و فرسودگی تحصیلی در سطح (001/0> P ) معنی دار است. همچنین اثر مستقیم استرس بر فرسودگی تحصیلی معنی دار است، که نشان می دهد با افزایش استرس میزان فرسودگی تحصیلی نیز افزایش می یابد. بنابراین مدل از برازش مطلوبی برخوردار است که باتوجه به آن می توان گفت که مهارت حل مساله با میانجی گیری استرس (کاهش استرس توسط مهارت حل مساله) می تواند باعث کاهش فرسودگی تحصیلی شود. بر این اساس می توان گفت با افزایش استرس در دانشجویان مهارت حل مساله آنان کاهش و فرسودگی تحصیلی افزایش می یابد.
۴.
هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر تغییرپذیری تمرین بر عملکرد شناختی و حرکتی در کودکان دارای اختلال بیش فعال ی- نقص توجه بود. پژوهش حاضر ازنظر هدف از نوع کاربردی و به لحاظ روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان پسر بیش فعال 9 تا 12 سال شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 بود که تعداد 36 کودک به شکل هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه مشتمل بر تمرینات ثابت (12 نفر)، تمرینات متغیر (12 نفر) و گواه (12 نفر) تقسیم شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه کانرز مقیاس والدین ( CPSQ ) و آزمون استروپ ( SCWT ) بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها تحلیل واریانس یک راهه و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد تمرین به شیوه متغیر در عملکرد شناختی (تکلیف استروپ) و حرکتی (پرتاب از بالای شانه) کودکان دارای اختلال بیش فعالی - نقص توجه تأثیر مثبت داشته است (05/0 P > ). با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که تمرین ثابت و متغیر یکی از مداخلاتی است که می تواند در بهبود عملکرد کودکان دارای اختلال بیش فعالی - کمبود توجه مؤثر باشد و در این میان اثربخشی تمرین متغیر بیشتر است .
۵.
پژوهش حاضر با هدف نقش واسطه ای درگیری تحصیلی در رابطه ی بین اعتیاد به اینترنت و امنیت روانی با سرزندگی تحصیلی صورت پذیرفت. روش پژوهش، همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه ی این پژوهش شامل تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه لرستان در سال تحصیلی 1401-1400 بود. حجم نمونه آماری بر اساس قاعده سرانگشتی کلاین برابر 240 نفر تعیین شد که به روش نمونه گیری در دسترس و با پرسشنامه آنلاین انجام شد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه ی اعتیاد به اینترنت ( IAT ) (یانگ، 1988 )، پرسشنامه ی امنیت روانی ( PSQ ) (مازلو، 2004)، مقیاس درگیری تحصیلی ( AES ) (ریو و تسینگ، 2011) و پرسشنامه ی سرزندگی تحصیلی ( ABQ ) ( دهقانی زاده و حسین چاری، 1391) بود. تحلیل داده ها به روش آماری تحلیل مسیر انجام شد و برای بررسی نقش واسطه ای متغیرها از آزمون بوت استراپ استفاده شد. نتایج نشان داد امنیت روانی بر سرزندگی تحصیلی تأثیر مستقیم (01/0> p ) و به واسطه ی درگیری تحصیلی تأثیر غیرمستقیم دارد (01/0> p ) ؛ اما اعتیاد به اینترنت تأثیر مستقیم بر سرزندگی تحصیلی نداشت (05/0< p ) ؛ بلکه اثر غیرمستقیم به واسطه ی درگیری تحصیلی بر سرزندگی تحصیلی داشت (05/0> p ) . بر اساس نتایج، مدل پژوهش از برازش مطلوب برخوردار است. با تقویت امنیت روانی دانشجویان و کاهش وابستگی به فضای مجازی می توان به دانشجویان کمک کرد تا مشارکت سازنده ای در جریان امور آموزشی داشته باشند، که نتیجه ی آن می تواند غلبه بر مسائل و مشکلات تحصیلی و افزایش سرزندگی تحصیلی باشد.
۶.
پژوهش حاضر با هدف مدل یابی علی خشونت خانگی بر اساس صمیمیت زناشویی، مهارگری و تعارض زناشویی انجام شد. روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. ج امعه آماری این پژوهش شامل تمامی زوج های درگیر خشونت خانگی شهر شیراز در سال های 1399 تا 1400 است که در بازه زمانی حداقل 6 ماه و حداکثر 18 ماه از خشونت خانگی علیه زنان این زوجین گذشته را تشکیل دادند که از میان آن ها و به صورت در دسترس222 زوج انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل 4 پرسشنامه برای هر زوج بود که پرسشنامه خشونت خانگی محسنی تبریزی و همکاران ( DVQ ) (1391) توسط زنان و پرسشنامه های تعارضات زناشویی ثنایی ( MCQ ) (1379)، مهارگری زناشویی امینی و همکاران ( MIQ ) (1396) و صمیمیت زناشویی باگاروزی ( MINQ ) (2001) توسط همسران آن ها تکمیل شد. تحلیل داده ها با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری انجام شد. ن تایج حاکی از برازش مدل کلی پژوهش با داده های تجربی بود. یافته ها نشان داد که مهارگری زناشویی و تعارض زناشویی هم به صورت مستقیم و هم بصورت غیرمستقیم از طریق صمیمیت زناشویی، خشونت خانگی را پیش بینی می کنند ( 01/0 p < ). ا ز یافته ها می توان نتیجه گرفت که مهارگری زناشویی و تعارض زناشویی نقش کلیدی در پیش بینی خشونت خانگی دارند و توجه بیشتر کلینیک های مشاوره و رواندرمانی به این متغیر ها در کاهش خشونت خانگی ضروری بنظر می رسد.
۷.
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی معنادرمانی به روش آنلاین در خودپنداره و پریشانی روانشناختی زنان مراجعه کننده به فرهنگ سرای خاوران بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مراجعه کننده به فرهنگ سرای خاوران در سال 1399 بود. نمونه پژوهش شامل 30 خانم بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و گواه گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از سیاهه خودپنداره ( BSCI ) بک و همکاران (1990) و مقیاس پریشانی روانشناختی ( KPDS ) کسلر و همکاران (2002) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون تفاوت معناداری (05/0> P ) بین پس آزمون گروه آزمایش و گواه در خودپنداره و پریشانی روانشناختی وجود دارد. بنابراین می توان گفت روش معنادرمانی یکی از روش های مؤثر در ارتقای خودپنداره و کاهش پریشانی روانشناختی زنان مراجعه کننده به فرهنگ سرای خاوران است.
۸.
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش روانشناختی ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود الگوهای ارتباطی زوجین متقاضی طلاق بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی به شیوه پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر بابل در سال 1400 بود که تعداد 45 زوج به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه ایماگوتراپی، درمان میتنی بر پذیرش و تعهد و گواه گمارده شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه الگوهای ارتباطی ( CPQ ) کریستنسن و سالاوی (1984) استفاده شد. پروتکل های ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای گروه های آزمایش اجرا شد. سپس داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری اندازه گیری مکرر به کمک نرم افزار SPSS V22 تحلیل شد. نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد بین گروه ها در پس آزمون و پیگیری الگوهای ارتباطی تفاوت معنی داری وجود دارد (01/0> P ). هر دو مداخله در الگوهای ارتباطی تأثیر داشتند اما بین دو مداخله در هیچکدام از الگوهای ارتباطی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0< P ). بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش می توان گفت هر دو درمان ایماگوتراپی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در الگوهای ارتباطی زوجین مؤثر هستند.
۹.
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی طرحواره های ناسازگار اولیه در رابطه سبک های دلبستگی و مکانیزم های دفاعی با نشانه های اختلال استرس پس از سانحه در زنان متأهل سیل زده شهرستان آق قلا بود. روش پژوهش توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان متأهل سیل زده شهرستان آق قلا در سال 1398بود که در مراکز بهداشت شهری و خانه های بهداشت روستایی، دارای پرونده سلامت بودند. تعداد 379 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل فهرست اختلال استرس پس از ضربه ( PCL ) ودرز و همکاران (1993)، پرسشنامه سبک های دفاعی ( DSQ ) اندروز و همکاران (1993)، پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان ( AAQ ) هازان و شاور (1987) و فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ ( YSQ SF ) یانگ (1994). از تحلیل معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که اثر مستقیم دلبستگی ایمن (02/0= P ) و مکانیزم های دفاعی روان رنجو ر (006/0= P ) و اثر غیرمستقیم دلبستگی اضطرابی و مکانیزم های دفاعی رشدنایافته با میانجی گری طرحواره های ناسازگار اولیه بر نشانه های اختلال استرس پس از سانحه معنادار بود (01/0= P ) . اگرچه اثر معناداری برای دلبستگی اجتنابی و مکانیزم های دفاعی رشدیافته مشاهده نشد، اما مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتیجه پژوهش بیانگر نقش تبیین کننده طرحواره های ناساگار اولیه در نشانه های اختلال استرس پس از سانحه در زنان ساکن آق قلا با توجه به دلبستگی و مکانیزم های دفاعی بود.
۱۰.
هدف از انجام پژوهش حاضر پیش بینی اضطراب جدایی کودکان دبستانی بر اساس ساختار شخصیت و روابط موضوعی مادران بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه ی کودکان دبستانی مدارس منطقه 2 شهر تهران در سال 1399 بود که از بین آنها 384 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای به کار گرفته شده شامل مقیاس سنجش اضطراب جدایی (نسخه والد و کودک) هان و همکاران ( 2003)( (SAS ، پرسشنامه پنج عاملی شخصیت نئو (1985) ( NEO-FFI ) و مقیاس روابط موضوعی بل (1995) ( ( BTRS ) بودند. جهت تجزیه وتحلیل از رگرسیون چندگانه به روش همزمان استفاده شد. نتیجه حاصل از تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که حدود 13 درصد واریانس اضطراب جدایی کودکان توسط عامل های متغیر ساختار شخصیت (برونگرایی، گشودگی، موافق بودن و با وجدان بودن) و زیرمقیاس های روابط موضوعی (بیگانگی، بی کفایتی اجتماعی و خود میان بینی) پیش بینی می شود(05/0> P ). نتایج نشان داد که برونگرایی، گشودگی، موافق بودن و با وجدان بودن رابطه منفی و معناداری با اضطراب جدایی دارند. بیگانگی، بی کفایتی اجتماعی و خود میان بینی رابطه مثبت و معناداری با اضطراب جدایی دارند(05/0> P ).. نتیجه حاصل از تحلیل واریانس نشان داد که بین اضطراب جدایی کودکان دبستانی با سن مادران رابطه معناداری وجود ندارد (05/0< P ).. نتیجه گیری می شود اضطراب جدایی کودکان براساس ساختار شخصیت و روابط موضوعی مادارن قابل پیش بینی است.
۱۱.
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی بر جهت گیری گفت وشنود و جهت گیری همنوایی در زنان متقاضی طلاق بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری را کلیه زنان متقاضی طلاق در سال 1401- 1400 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت در دسترس 30 نفر (هر گروه 15 نفر) به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگذاری شدند. داده ها با استفاده از مقیاس الگوهای ارتباطی کوئرنر و فیتزپاتریک ( CPQ ) (1990) جمع آوری شد. مداخله آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یکبار انجام شد؛ اما گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازه گیری مکرر) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی بر جهت گیری گفت وشنود و جهت گیری همنوایی در زنان متقاضی طلاق موثر است (05/0 > p ) . همچنین تأثیر آموزش مهارت های مبانی بر ایماگو درمانی بر جهت گیری گفت وشنود و جهت گیری همنوایی پایدار بود (05/0> P ). نتیجه گیری می شود آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی بر افزایش جهت گیری گفت و شنود و کاهش جهت گیری همنوایی در زنا متقاضی طلاق موثر است.
۱۲.
هدف این پژوهش، تعیین اثربخشی آموزش شناختی-رفتاری بر نشخوار فکری و دلزدگی زناشویی در معلمان زن در ایام قرنطینه کرونا بود. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی، از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون_پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل معلمان زن در اسلامشهر در سال تحصیلی 1400-1399 بود که از میان آن ها به شیوه در دسترس 50 شرکت کننده انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (25 نفر) و گواه (25 نفر) گمارش شدند . برنامه آموزشی شناختی-رفتاری به مدت 12 جلسه، در هر هفته یک جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد. پژوهش شامل پرسشنامه نشخوار ذهنی ( RRS ) نولن- هوکسما (1991) و مقیاس دلزدگی زناشویی ( CBM ) پاینز (1996) بود. درنهایت برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم افزار spss26 استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین دو گروه آزمایش و گواه در متغیر نشخوار فکری، در سطح معناداری (001/0 < P ) تفاوت معناداری وجود دارد و مجذور اتا نشان داد که 1/41 درصد از واریانس نشخوار فکری، ناشی از شرایط آزمایشی (درمان شناختی-رفتاری) است و همچنین بین دو گروه آزمایش و گواه در متغیر دلزدگی زناشویی، در سطح معناداری (001/0 < P ) تفاوت معنادار وجود دارد و مجذور اتانشان داد که 8/39 درصد از واریانس دلزدگی زناشویی، ناشی از شرایط آزمایشی (درمان شناختی-رفتاری) است. نتایج بیانگر آن بود که درمان شناختی رفتاری در کاهش نشخوار فکری و کاهش دلزدگی زناشویی در بین معلمان زن در دوران پاندمی کرونا تأثیر قابل ملاحظه ای دارد.
۱۳.
ﭘﮋوﻫﺶ حاضر با هدف تبیین بهزیستی روانشناختی در زنان مطلقه بر اساس نظریه مزلو: نقش سلامت عمومی، بحران مالی، حمایت اجتماعی و خودپنداره انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه (20 تا 45 سال) شهرهای اراک و خمین در بازه مرداد تا دیماه 1400 بود. حجم نمونه 429 نفر بود که ﺑﺎ روش نمونه گیری دردسترس اﻧﺘﺨﺎب شدند. همه افراد نمونه پرسشنامه های سلامت عمومی ( GHQ ) گلدبرگ و هیلر (1979)، بحران مالی ( IFDFWS ) پراویتز و همکاران (2006)، حمایت اجتماعی ( MSPSS ) زیمت و همکاران (1988 )، خودپنداره ( SCQ ) ساراسوت (1984) و بهزیستی روانشناختی ( RSPWB ) ریف (1989) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد سلامت عمومی، بحران مالی و حمایت اجتماعی اثرات مستقیم و معنی داری به ترتیب بر خودپنداره و بهزیستی روانشناختی داشتند (05/0> P ). افزون بر آن خودپنداره، اثر مستقیم و معنی داری بر بهزیستی روانشناختی داشت. همچنین نتایج نشان داد که سه متغیر سلامت عمومی، بحران مالی و حمایت اجتماعی بر بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه اثر غیر مستقیم و معنی داری دارند (05/0> P ). در نهایت می توان گفت مدل بهزیستی روانشناختی زنان مطلقه از برازش مطلوبی برخوردار است و لذا آگاهی مشاوران، روان شناسان، درمانگران، پژوهشگران و سایر متخصصان از این مدل می تواند کمک کننده باشد.
۱۴.
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی راهبردهای خودتنظیمی بر مؤلفه های ادراک شایستگی و تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان دختر صورت گرفت. این پژوهش نیمه آزمایشی بار طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه ناحیه دو تبریز در سال تحصیلی 1400-1399 بود که با استفاده از نمره برش ادراک شایستگی و تعلل ورزی، بطور هدفمند، 30 نفر انتخاب و به تصادف در گروه آزمایش و گواه (15 نفر در هر گروه) جایگزین شدند. گروه آزمایش در 8 هفته متوالی در جلسات آموزشی 90 دقیقه ای، راهبردهای خودتنظیمی را دریافت کرد، اما گروه گواه هیچ گونه آموزشی دریافت ننمود. هر دو گروه، در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از مقیاس ادراک شایستگی هارتر (1982، PCS ) و تعلل ورزی سواری (1390، APS ) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که ارائه آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، باعث افزایش معنی دار ادراک شایستگی و کاهش تعلل ورزی تحصیلی در دانش آموزان می شود. 35/42= F ، 05/0> p )درنتیجه، از راهبردهای خودتنظیمی می توان بعنوان روشی کارآمد برای افزایش ابعاد ادراک شایستگی و کاهش تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان دختر استفاده نمود.
۱۵.
هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی گر ذهن آگاهی در پیش بینی اهمال کاری تحصیلی بر اساس کمال گرایی بود. روش پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی ساختاری بود . جامعه آماری دختران دانش آموز مقطع متوسطه دوم (پایه های دهم تا دوازدهم) منطقه ۵ تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۰_۱۳۹۹ بودند. ۳00 دانش آموز به شیوه در دسترس و داوطلبانه انتخاب شدند. از مقیاس های اهمال کاری تحصیلی- ( PASS )(سولومون و راثبلوم ، ۱۹۸۴) ،کمال گرایی - ( F-MPS )(فراست ، ۱۹۹۰) و ذهن آگاهی - ( KIMS ) ( کنتاکی، ۲۰۰۳ ) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با استفاده از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها نشان داد مدل پیشنهادی از برازش مطلوب برخوردار بود ( 68/2= df / 2 c ، 939/0= CFI ، 925/0= GFI ، 885/0= AGFI و 075/0= RMSEA ). همچنین کمال گرایی مثبت (01/0> p ) به صورت منفی و کمال گرایی منفی (01/0> p ) به صورت مثبت اهمال کاری تحصیلی را پیش بینی می کنند. ذهن آگاهی نیز رابطه بین کمال گرایی منفی و اهمال کاری تحصیلی را به صورت مثبت و رابطه بین کمال گرایی مثبت و اهمال کاری تحصیلی را به صورت منفی و معنادار میانجی گری می کند ( 01/0> p ). بنابراین می توان نتیجه گرفت کمال گرایی به طور مستقیم و با میانجی گری ذهن آگاهی بر اهمال کاری دختران دانش آموز نقش دارد.
۱۶.
پژوهش حاضر باهدف تعیین نقش پیش بین سرسختی روان شناختی و عدم تحمل ابهام با اضطراب کرونا در کارکنان کادر درمان در دوران اپیدمی کرونا انجام شد. پژوهش حاضر ازلحاظ هدف جزء پژوهش های توصیفی و ازلحاظ روش از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه پژوهش را کلیه کارکنان کادر درمان که مشغول به فعالیت در شهر ساری در سال 1400 تشکیل دادند که از بین آن ها به صورت در دسترس 150 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از سه پرسشنامه اضطراب کرونا ویروس (1398) ( CDAS )، پرسشنامه سرسختی روان شناختی کوبا سا (1979) ( PHKS ) ، پرسشنامه تحمل ابهام مک کین (1993) ( MASTS-II ) بود . داده های جمع آوری شده با استفاده از روش تحلیل همبستگی پیرسان و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که اضطراب کرونا با سرسختی روان شناختی رابطه منفی و با عدم تحمل ابهام رابطه مثبت دارد. (05/0 ˂ p ) درواقع سرسختی روان شناختی و عدم تحمل ابهام توانستند 57 درصد از واریانس اضطراب کرونا را در کارکنان کادر درمان تبیین کنند. با توجه به نتایج به دست آمده، برای کاهش اضطراب کرونا و ارتقای سلامت روان کادر درمان برنامه ویژه اید برای ارتقای سرسختی روان شناختی و کاهش اثرات عدم تحمل ابهام در کارکنان کادر درمان و به طورکلی افراد جامعه، طراحی شود.
۱۷.
خیانت زناشویی آسیبی مخرب در زندگی زوجین به شمار می رود که علاوه بر زن و شوهر، زندگی فرزندان را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. این پژوهش با هدف شناسایی تجارب عواطف فرزندان بزرگسال آسیب دیده از خیانت زناشویی والدین انجام شد. روش پژوهش حاضر کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. جامعه این پژوهش شامل فرزندان بزرگسال آسیب دیده از خیانت زناشویی والدین شهر تهران در سال 1400 بود. نمونه گیری به صورت هدفمند و تا مرز اشباع و نهایتاً انتخاب 10 فرزند بزرگسال ادامه یافت. ابزار پژوهش مصاحبه های عمیق بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون کلایزی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها منجر به شناسایی 3 مضمون گزینشی، 9 مضمون محوری و 35 مضمون باز گردید. مضمون عواطف ناخوشایند نسبت به خیانت کننده شامل: احساس خشم، احساس بی تفاوتی، اهانت به فرزندان و شکل گیری بدبینی می باشد. عواطف ناخوشایند نسبت به خیانت شونده شامل: احساس ضعف و نارضایتی بود و عواطف ناخوشایند نسبت به خود عبارت بود از: احساس ترس، احساس ناراحتی و احساس شرم و سرخوردگی. در مجموع نتایج این پژوهش نشان داد که تجربه عواطف فرزندان بزرگسال آسیب دیده از خیانت زناشویی والدین ناخوشایند و منفی بود.
۱۸.
هدف از انجام این پژوهش پیش بینی رشد پس از ضربه براساس ویژگی های شخصیتی، سبک های مقابله با استرس و باورهای معنوی در بیماران بهبود یافته از کووید 19 بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه بیماران بهبود یافته از کووید 19 در سال 1401-1400 منطقه 20 شهر تهران در بیمارستان های بوعلی و امیرالمونین تهران بود. از این تعداد 216 نفر که به صورت در دسترس انتخاب شدند به عنوان نمونه مورد تحلیل قرار گرفتند. جهت گردآوری اطلاعات در این پژوهش ا ز پرسشنامه های رشد پس ازضربه تدسچی وکالون ( PTGI ، 1996) ، ویژگی های شخصیتی باس و همکاران ( PCQ ، 1975) ، راهبردهای مقابله با استرس اندلر و پاکر ( SCSE ، 1990) ، باورهای معنوی پارسیان و دونینیگ ( SQ ، 2009) استفاده شد. نتایج نشان داد که 35 درصد از تغییرات متغیر ملاک یعنی رشد پس از ضربه، می تواند توسط متغیرهای ویژگی های شخصیت، راهبردهای مقابله با استرس و معنویت تبیین شود (05/0 < p ). نتیجه گیری می شود که ویژگی های شخصیتی، سبک های مقابله با استرس و باورهای معنوی می توانند رشد پس از ضربه در بیماران بهبود یافته از کووید 19 رابطه دارد.
۱۹.
هدف این پژوهش بررسی رابطه ذهن آگاهی و فرا هیجان با تحمل آشفتگی با نقش میانجی سرمایه روانشناختی در زنان خیانت دیده بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های بنیادی و از لحاظ روش از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه زنان خیانت دیده مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 2 شهر تهران در بازه زمانی 1401-1400 بود. نمونه آماری شامل 200 نفر از این زنان بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه ذهن آگاهی کنتاکی بیر و همکاران (2004) ( KMQA )، فراهیجان میتمانسگروبر (2009) ( MES )، سرمایه روانشناختی مک گی (2011) ( PCQ ) و مقیاس پریشانی روانشناختی سیمونز و گاهر (2005) ( DTS ) جمع آوری شد. داده های پژوهش، به روش تحلیل مسیر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت . نتایج نشان داد که بین ذهن آگاهی و فراهیجان با تحمل آشفتگی رابطه معنادار وجود دارد (05/0 P< )، همچنین ارتباط بین ذهن آگاهش و فراهیجان با تحمل آشفتگی با میانجیگری سرمایه روانشناختی نیز تایید شد (05/0> p ) و مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتیجه گیری می شود ذهن آگاهی و فراهیجان دو متغیر مهمی هستند که با واسطه گری سرمایه روانشناختی می توانند تحمل آشفتگی در زنان خیانت دیده را پیش بینی کنند.
۲۰.
مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش نقش گذاری روانی و آموزش مهارت مدیریت رفتار والدینی در سازگاری اجتماعی کودکان پیش دبستانی انجام شد. روش پژوهش، آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پیش دبستانی منطقه 9 آموزش و پرورش شهر تهران در سال 1398 بود. مدارس به روش تصادفی خوشه ای انتخاب و از میان آنها 45 دانش آموز به روش تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شدند (هر گروه 15 دانش آموز). آموزش نقش گذاری روانی کودکان در 10 جلسه 45 دقیقه ای و آموزش مهارت های مدیریت رفتار والدینی در 6 جلسه 90 دقیقه ای برگزار شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه سازگاری اجتماعی دخانچی ( CSAS ، 1377) بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس انجام شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد آموزش نقش گذاری روانی بر سازگاری اجتماعی کودکان پیش دبستانی اثربخش است (001/0= P ). افزون بر این، آموزش مهارت های مدیریت رفتار والدینی نیز بر سازگاری اجتماعی اثربخش بود (001/0= P ). نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد آموزش مدیریت رفتار والدینی اثربخشی بیشتری در مقایسه با آموزش نقش گذاری روانی در بهبود سازگاری اجتماعی کودکان پیش دبستانی دارد (001/0= P ). برای بهبود سازگاری اجتماعی کودکان پیش دبستانی استفاده از آموزش نقش گذاری روانی و آموزش مهارت مدیریت رفتار والدینی با اولویت آموزش مهارت مدیریت رفتار والدینی سودمند خواهد بود.