۱.
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله حافظه فعال بر بازداری رفتار و حافظه فعال دیداری کودکان مبتلا به علائم اختلال نارسایی توجه/تکانشگری در شهرستان سلسله انجام گردید. این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر 12-8 ساله مدارس ابتدایی شهرستان سلسله در سال تحصیلی 1400-1401 است. دراین پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای 34 نفر از دانش آموزان 8 الی 12 ساله مقطع ابتدایی با ملاک های ورود و خروج به عنوان نمونه نهایی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه 17 نفری قرار گرفتند. سپس گروه آزمایشی به مدت 13 هفته در جلسات 50 دقیقه ای مداخله حافظه فعال کاپیتان لاگ شرکت کردند. لازم به ذکر است هر دو گروه آزمایش و گواه پیش از آغاز جلسات مداخله و پس از اتمام جلسات به خرده مقیاس های بازداری رفتار و حافظه فعال دیداری ابزار مجموعه آزمون عصب روانشناختی کمبریج (کن تب، فرای و همکاران، 1996) پاسخ دادند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چند متغیری داده ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون در متغیر های حافظه فعال و بازداری رفتار بین میانگین پس آزمون در گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری وجود دارد (001/0 P< ). بر مبنای یافته های حاصل می توان گفت مداخله حافظه فعال در ارتقای بازداری رفتار و حافظه فعال دیداری کودکان موثر بود.
۲.
پژوهش حاضر با هدف شناسایی نقش تعامل های خانوادگی در شکل گیری تاب آوری دانش آموزان، به شیوه کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی انجام گرفته است. نمونه مورد مطالعه این پژوهش شامل دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهرستان سبزوار در سال تحصیلی 1401-1400 بود. مشارکت کنندگان در این پژوهش، بر مبنای منطق نمونه گیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند. یافته های حاصل از مصاحبه ی نیمه ساختاریافته با 12 دانش آموز به اشباع نظری رسید و تجزیه و تحلیل یافته ها با روش کلایزی انجام گرفت. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه در زمینه نقش تعامل های خانوادگی در شکل گیری تاب آوری دانش آموزان، منجر به شناسایی 58 مقوله فرعی و 6 مقوله اصلی تحت عنوان «تعامل های کلامی مؤثر»، «تعامل های هیجانی مؤثر»، «شیوه های کارآمد مدیریتی خانواده»، «شبکه های ارتباطی مؤثر»، «پرورش مهارت های زندگی توسط والدین» و «تعامل های فرهنگی- معنوی خانواده» گردید. نتایج حاصل از این پژوهش ضمن افزایش بینش نسبت به نقش تعامل های خانواده در شکل گیری تاب آوری دانش آموزان، زمینه کافی برای تدوین برنامه های آموزشی و کاربردی را با هدف افزایش تاب آوری دانش آموزان فراهم می آورد.
۳.
تربیت جنسی یکی از حیطه های پرچالش تربیتی در ایران است. این پژوهش تحقیقات پیشین را با هدف پاسخ دادن به دو پرسش اساسی بررسی کرده است: 1) مطالعات پیرامون تربیت جنسی نوجوانان ایران حول چه محورهایی انجام شده است؟ 2) خلاء پژوهشی موجود چیست؟ پژوهش حاضر یک مرور نظام مند به روش PRISM A بوده است و ب ه این منظور مقالات نمایه شده در منابع الکترونیک معتبر داخلی شامل مگیران، سیویلیکا، نورمگز، علم نت، و جهاد دانشگاهی با محوریت تربیت جنسی نوجوانان ایران طی سال های 1385 تا 1401 مورد بررسی قرار گرفته است. از مجموع 161 مقاله اولیه، نهایتاً 17 مقاله به پژوهش راه یافت. نتایج حاصله نشان داد این مطالعات عمدتاً در چهار دسته طبقه بندی می شوند: 1) پژوهش های کتابخانه ای که غالباً مبتنی بر متون مذهبی بوده و بر مفاهیم عفاف و خویشتن داریِ پیش از ازدواج تأکید کرده اند، 2) پژوهش های مبتنی بر نظرسنجی از متخصصین آموزشی که بر ضرورت ارائه تربیت جنسی نوجوانان تأکید کرده و موانع موجود را بررسی کرده اند، 3) پژوهش های مبتنی بر نظرسنجی از والدین که عمدتاً به مشکلات آن ها در تربیت جنسی فرزندان پرداخته اند، 4) معدود تحقیقات کمّی با محوریت نوجوانان که مبتنی بر پاسخ آنان به برخی پرسش نامه های پژوهشی بوده است. خلاء پژوهشی موجود در تحقیقات پیشین، نادیده شمردن نوجوانان و نیازهای آموزشی ایشان است. هیچ تحقیق کیفی جامعی در جهت شناخت دنیای پدیدارشناسانه نسل امروزی صورت نگرفته است. به منظور شنیده شدن نیازهای نوجوانان، ضروری است پژوهش هایی طراحی و اجرا شود که ماحصل آن در تدوین برنامه تربیت جنسی مناسب آن ها به کار گرفته شود.
۴.
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای طرحواره های هیجانی در رابطه سبک های دلبستگی و ترومای دوران کودکی با گرایش به روابط فرازناشویی بود . روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان متأهل دانشگاه گیلان در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که از 2061 نفر، 246 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس دلبستگی بزرگسالان تجدید نظر شده ( RAAS ، کولینز و رید، 1996)، پرسشنامه ترومای کودکی فرم کوتاه شده ( CTQ ، برنشتاین و همکاران، 2003)، مقیاس نگرش نسبت به روابط فرازناشویی ( ATERS ، واتلی، 2006) و مقیاس طرحواره های هیجانی ( LESS ، لیهی، 2002) بود. برای تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری در قالب تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود نتایج بوت استرپ نیز نشان داد که مسیر غیرمستقیم سبک دلبستگی ایمن با گرایش به روابط فرازناشویی از طریق طرحواره های هیجانی انطباقی و غیرانطباقی معنادار بود (05/0> P ). مسیر غیرمستقیم سبک دلبستگی اضطرابی-دوسوگرا با گرایش به روابط فرازناشویی از طریق طرحواره های هیجانی انطباقی و غیرانطباقی معنادار بود (01/0> P ). مسیر غیرمستقیم ترومای دوران کودکی با گرایش به روابط فرازناشویی از طریق طرحواره های هیجانی انطباقی معنادار بود (05/0> P ). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که طرحواره های هیجانی نقش واسطه ای را بین سبک های دلبستگی و ترومای دوران کودکی با گرایش به روابط فرازناشویی ایفا می کند. لذا لزوم توجه به این عوامل در برنامه های پیشگیری و مشاوره ای ضروری است.
۵.
پژوهش حاضر با هدف امکان سنجی آموزش مبتنی بر عوامل فردی، خانوادگی و مدرسه ای بر مهارت های اجتماعی و کنترل خشم دانش آموزان انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پژوهش پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر متوسطه دوره دوم شهرستان هرسین بود که در سال تحصیلی 1401- 1400 مشغول به تحصیل بودند. 30 نفر از دانش آموزان یک مدرسه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه (گروه آزمایشی 15 نفر، گروه گواه 15 نفر) جایگزین گردیدند؛ سپس پرسش نامه های مهارت های اجتماعی ماتسون ( MESSY ) (ماتسون و همکاران، 1983)، مهارت کنترل خشم (PACT) (حاجتی و همکاران، 1387)، توسط دو گروه تکمیل شد. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت آموزش باور به پرخاشگری، همدلی، جو مدرسه و دلبستگی به مدرسه قرار گرفت و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده های گردآوری شده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه وتحلیل گردید. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان دهنده تفاوت معنادار بین نمرات پس آزمون مهارت های اجتماعی (0001/0> P و 48/61 = F ) و کنترل خشم (0001/0> P و 69/172 = F ) در دو گروه آزمایش و گواه بود. بر اساس نتایج پژوهش می توان گفت بسته آموزش مبتنی بر عوامل فردی، خانوادگی و مدرسه ای روش مداخله ای مناسبی برای افزایش مهارت های اجتماعی و کنترل خشم دانش آموزان پسر است.
۶.
هدف این پژوهش تعیین نقش واسطه ای مهارت های ارتباطی در رابطه بین ویژگی های شخصیتی با استفاده پرخطر از اینترنت در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان سمنان بود. پژوهش به روش تحلیلی و مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه فرهنگیان سمنان در سال تحصیلی 1399-1398 به تعداد 750 نفر بود که از بین آن ها تعداد 275 نفر نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مهارت های ارتباطی کوئین دام ( CSQ ) (2004)، پنج عاملی شخصیتی کاستا و مک گری ( FPQ ) (2004) و مقیاس غربالگری استفاده پرخطر از اینترنت جلنچیک و همکاران ( QHUI ) (2014) استفاده شد. به منظور تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد اثرات مستقیم ویژگی های شخصیتی بر استفاده پرخطر از اینترنت معنادار بود (001/0> p ). از طرفی اثر غیرمستقیم ویژگی های شخصیتی بر استفاده پرخطر از اینترنت با میانجی مهارت های ارتباطی معنادار بود (001/0> p ). شاخص های نکویی برازش نیز حاکی از برازش مناسب مدل بود. بر اساس یافته های این پژوهش نتیجه گیری می شود ویژگی های شخصیتی با میانجی مهارت های ارتباطی می تواند مدل استفاده پرخطر از اینترنت را تبیین کند.
۷.
این پژوهش با هدف بررسی نقش واسطه ای هوش هیجانی در رابطه بین الگوی ارتباطی خانواده با مسئولیت پذیری شخصی در نوجوانان انجام شد. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های بنیادین و از لحاظ روش از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه دانش آموزان دختر و پسر در مقاطع دوره متوسطه دوم شهر تهران از مدرسه نمونه دولتی پسرانه علامه شعرانی منطقه 2 و نمونه دولتی دخترانه نیکان منطقه 2 در سال 1401 بودند که از بین آن ها به صورت در دسترس 300 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاس مسئولیت پذیری شخصی ( PRSA ، مرگلر و شیلد، 2016)، پرسشنامه الگوهای ارتباطی خانواده ( FCP ، کوئرنر و فیتزپاتریک، 2002 ) و پرسشنامه هوش هیجانی ( EIQ ، برادبری و گریوز، 2005) بود ن د. داده ها با استفاده از روش تحلیل معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل معادلات ساختاری حاکی از برازش مناسب مدل بود. یافته ها نشان داد که جهت گیری گفت و شنود و همنوایی با هوش هیجانی و هوش هیجانی با مسئولیت پذیری شخصی رابطه مستقیم داشتند ( ۰01/۰ p‹ ). همچنین جهت گیری گفت وشنود و همنوایی به صورت غیر مستقیم از طریق هوش هیجانی توانستند مسئولیت پذیری شخصی در نوجوانان را پیش بینی کنند ( ۰01/۰ p‹ ). از یافته ها می توان نتیجه گرفت که الگوی ارتباطی خانواده و هوش هیجانی نقش کلیدی در مسئولیت پذیری شخصی نوجوانان دارند و لزوم توجه به این عوامل در تعامل با یکدیگر در برنامه های ارتقای مسئولیت پذیری ضروری است.
۸.
ﻫﺪف ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ تعیین اثربخشی فیلم درمانی بر الگوهای ارتباطی و احساسات مثبت به همسر در زوجین دارای تعارضات زناشویی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش ازمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش کلیه زوجین مراجعه کننده به سرای محله ولیعصر تهران در سال 1398 بود که بر اساس معیارهای ورود 16 زوج به صورت دردسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 8 زوج) جایگزین شدند. برای گروه آزمایش 8 جلسه 2 ساعتی فیلم درمانی در 8 هفته برگزار شد. شرکت کننده ها به وسیله پرسشنامه احساسات مثبت به همسر ( PFQ ) الری و همکاران (1983) و الگوهای ارتباطی ( CPQ )کرستیسن و سالاوی (1984) ارزیابی شدند. داده ﻫﺎ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از آزمون ﺗﺤﻠیﻞ کﻮواریﺎﻧﺲ چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون تفاوت معناداری بین دو گروه در الگوهای ارتباطی و ابراز احساسات مثبت به همسر در مرحله پس آزمون وجود دارد (05/0 > P ). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که فیلم درمانی بر بهبود الگوهای ارتباطی و احساسات مثبت به همسر در زوجین دارای تعارضات زناشویی مؤثر است.
۹.
هدف پژوهش حاضر بررسی وضوح، تنظیم و پردازش هیجان در پیش بینی آمادگی به درمان در زنان مبتلاء به سرطان بود. این پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مراجعه کننده مبتلا به سرطان در بیمارستان امام شهر ادربیل در سال 1398 بودند. نمونه پژوهش شامل 200 نفر از زنان مبتلا به سرطان که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. برای اندازه گیری متغیرهای مورد پژوهش از پرسشنامه آمادگی به درمان صفت فراخلق ( TMMS ، سالووی و همکاران، 1995)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان نسخه کوتاه ( CERQ ، گارانفسکی و همکاران، 2001) و فرم کوتاه مقیاس پردازش هیجان ( EPS ، باکر و همکاران، 2007) استفاده شد. داده های پژوهش با روش های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که بین وضوح، تنظیم و پردازش هیجان با آمادگی به درمان رابطه وجود دارد (05/0 > P ) از سویی نتایج تحلیل رگرسیون چند گانه نشان داد 45 درصد آمادگی به درمان در زنان از طریق متغیرهای پیش بین وضوح هیجانی، تنظیم هیجانی و پردازش هیجانی تبیین می شود. این یافته ها حاکی از آن است که تنظیم هیجان و مدیریت هیجانی نقش بسیار مهمی در پیش بینی آمادگی به درمان در زنان مبتلا به سرطان دارد.
۱۰.
مطالعه حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر بر رضایت زناشویی در زوجین خانواده ناتنی ایرانی صورت گرفت. روش پژوهش کیفی از نوع داده بنیاد بود. جامعه آماری پژوهش در برگیرنده کلیه زوجین خانواده ناتنی ساکن شهر مشهد در سال 1400 بودند که به روش نمونه گیری هدفمند (با انتخاب داوطلبانه) با در نظر گرفتن نقطه اشباع نظری تعداد 21 زوج (42 نفر) که شرایط شرکت در مصاحبه را داشتند، به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. در پژوهش حاضر برای تحلیل داده ها از نرم افزار MAX QDA به روش داده بنیاد (گراندد تئوری) با کدگذاری مقوله ها و نرم افزار SPSS برای تعیین ضریب کاپا بهره گرفته شد. براساس یافته ها مهارت های ارتباطی زوجین به عنوان عامل اصلی رضایت زناشویی زوجین خانواده ناتنی ایرانی شناسایی شد. همچنین عواملی علّی دیگر در رضایت زناشویی زوجین خانواده ناتنی شامل: نحوه و انگیزه ازدواج، سلامت روانی و جسمی، میزان تعهد زوجین به یکدیگر، میزان رضایت از رابطه جنسی، میزان توانمندی زوجین در نقش پذیری، عوامل عاطفی، رفتاری و شخصیتی زوجین، توافق بر سر تربیت فرزندان و نحوه برقراری رابطه با آنها بود. درک و شناسایی عوامل موثر بر رضایت زناشویی در زوجین خانواده ناتنی ایرانی، می تواند به عنوان الگو و مسیری برای زوج ها به ویژه زوجین در شرف ازدواج مجدد قلمداد شده و سرانجام به سلامت جامعه کمک کند.
۱۱.
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان هیجان مداربرکابوس شبانه و بی ثباتی هیجانی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _ پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی مراجعه کننده به یک کلینیک مغز و اعصاب و روان در یزد در سال 1401 بودند . از بین آنها 40 نفر از داوطلبین واجد شرایط، به شیوه نمونه گیری هدفمند بر اساس معیارهای ورود و خروج پژوهش وارد مطالعه شدند و در ادامه افراد به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گواه (20 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش 12 جلسه درمان هیجان مدار دریافت کردند در حالی که گروه گواه در لیست انتظار ماندند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس شخصیت مرزی STB (جکسون وکلاریج ،1991) پرسشنامه شاخص شدت کابوس و رؤیاهای آشفته DDNSI (کراکوف و همکاران،2002) و پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجانی DERS (گراتز و روئمر، 2004) بودند. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که با کنترل اثر پیش ازمون بین دو گروه آزمایشی و گواه در متغیرهای کابوس شبانه و بی ثباتی هیجانی در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری مشاهده می شود( 53 ,F= 001/0 P< ). بر اساس یافته های این پژوهش، نتیجه گرفته می شود درمان هیجان مدار بر بهبود کابوس شبانه و بی ثباتی هیجانی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مؤثر است.
۱۲.
هدف این پژوهش اتعیین اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر حساسیت اضطرابی و کنترل عواطف زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با مرحله پیگیری به مدت دو ماه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود که جهت استفاده از خدمات روان شناختی در سال 1401- 1400به کلینیک های روان شناسی و مراکز تخصصی ازدواج (تحت پوشش سازمان بهزیستی) شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 30 نفر از این زنان بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. سپس، به طور تصادفی 15 نفر در گروه گواه و 15 نفر در گروه آزمایش جایگزین گردیدند. گروه مداخله آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یکبار دریافت کردند. داده ها با استفاده از مقیاس حساسیت اضطرابی فلوید و همکاران ( ASI ) (2005) و مقیاس کنترل عواطف ویلیامز و همکاران ( ACQ ) (1997) جمع آوری و به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت . نتایج نشان داد که آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر کاهش حساسیت اضطرابی و افزایش کنترل عواطف اثربخش است (05/0 P< ) که 7/54 درصد از حساسیت اضطرابی و 4/85 درصد از کنترل عواطف را گزارش کرد. نتیجه گیری می شود این مداخله تاحد زیادی توانست حساسیت اضطرابی را کاهش و کنترل عواطف را افزایش دهند و از این رو می توانند در درمان آسیب های روانشناختی ناشی از روابط فرازناشویی استفاده شود.
۱۳.
هدف از انجام پژوهش حاضر، طراحی الگوی اهمال کاری زناشویی بر اساس کیفیت زندگی جنسی و درگیری زناشویی با میانجی گری بهزیستی روان شناختی زنان متقاضی طلاق شهر اهواز بود. طرح پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی به روش تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان متقاضی طلاق شهر اهواز بود که در 6 ماه دوم سال 1400 به دادگاه های مربوط به طلاق و مراکز مددکاری وابسته به دادگستری این شهر مراجعه کرده بودند. به این منظور 250 نفر از افراد جامعه ی آماری به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اهمال کاری زناشویی ( MPQ ) (قربانی نژاد، ۱۳۹۱)، پرسشنامه درگیری زناشویی ( MCQ ) ( سامانی، ۱۳۸۶)، پرسشنامه کیفیت زندگی جنسی زنان ( SQOL-F ) ( سیموند و همکاران، ۲۰۰۵) و مقیاس بهزیستی روان شناختی ( PWBS ) (ریف و کیز، 1995) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که مدل از برازش مطلوبی برخوردار است. همچنین کیفیت زندگی جنسی، درگیری زناشویی و بهزیستی روان شناختی بر اهمال کاری زناشویی زنان متقاضی طلاق اثرمستقیم دارد ( 05/0> P ). نتایج حاکی از اثر غیرمستقیم کیفیت زندگی جنسی و درگیری زناشویی بر اهمال کاری زناشویی با میانجی گری بهزیستی روان شناختی زنان متقاضی طلاق بود ( 05/0> P ) . بنابراین توجه به کیفیت زندگی جنسی، درگیری زناشویی و بهزیستی روان شناختی در جهت کاهش اهمال کاری زناشویی زنان متقاضی طلاق از اهمیت بالایی برخوردار است.
۱۴.
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش گروهی آنلاین تاب آوری بر میل به طلاق، بخشش، امیدواری و انعطاف پذیری شناختی در زنان دارای تجربه خیانت زناشویی بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _ پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، شامل زنان دارای تجربه خیانت زناشویی در اصفهان و مراجعه کننده به مراکز مشاوره در سال 1400 بودند، که ۳۰ نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند و به پرسشنامه میل به طلاق DTS (روزولت و همکاران، ۱۹۸۶) ، پرسشنامه بخشش FQ (مالت و همکاران، ۲۰۰۳) ، پرسشنامه امیدواری LEQ (ا شنا یدر و همکاران، ۱۹۹۱) و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی CFI ( دنیس و وندروال ، ۲۰۱۰) پاسخ دادند. برای گروه آزمایشی آموزش تاب آوری در 10جلسه یک ساعته و هفته ای یک بار برگزار شد . تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره صورت گرفت. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون دو گروه آزمایش و گواه در متغیرهای میل به طلاق (73/5= F ؛ 026/0= P ) و انعطاف پذیری شناختی (57/9= F ؛ 005/0= P ) تفاوت معناداری وجود دارد. اما در متغیر بخشش (22/2= F ؛ 150/0= P ) و امیدواری (19/3= F ؛ 087/0= P ) تفاوت معناداری وجود ندارد. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که مداخله گروهی آنلاین تاب آوری بر میل به طلاق و انعطاف پذیری شناختی موثر بود .
۱۵.
مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش هوش جنسی بر عملکرد نعوظی و سازگاری زناشویی مردان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل با دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه ی مردان متاهل با علائم اختلال جنسی بودند که در سال 1399به مراکز مشاوره شهرستان نقده مراجعه کرده بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 40 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 20 نفری جای گذاری شدند . در این پژوهش گروه آزمایش آموزش هوش جنسی در قالب 9 جلسه 45 دقیقه ای هر هفته دو جلسه را دریافت کردند. همچنین شرکت کنندگان قبل و پس از اجرای آموزش، شاخص بین المللی عملکرد نعوظی ( IIEF ، روزن و همکاران، 1999) و مقیاس سازگاری زناشویی ( DAS گراهام اسپانیر، 1976) را تکمیل نمودند. نتایج تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر نشان داد که آموزش آموزش هوش جنسی بر عملکرد جنسی (001/0 p= ، 359/+172 F = ) و سازگاری زناشویی (001/0 p= ،690/130 F = ) اثر داشته و این تأثیر در دوره ی پیگیری پایدار مانده است. باتوجه به یافته ها ی پژوهش حاضر به نظر می رسد که باید به نقش دوره های هوش جنسی بر کاهش اختلال عملکرد نعوظی و افزایش سازگاری زناشویی مردان توجه کرد.
۱۶.
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی سازگاری زناشویی زوجین براساس نیازهای اساسی روان شناختی و خودشیفتگی انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان متأهل دانشگاه های آزاد واحد الکترونیک و واحد تهران مرکز در سال تحصیلی 1401-1400 بود. بدین منظور 223 نفر دانشجوبان با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به مقیاس های سازگاری زناشویی ( DAS ) اسپانیر (1976)، نیازهای بنیادین روان شناختی ( BPNS ) دسی و رایان (2001) و مقیاس شخصیت خودشیفته ( NPS ) راسکین و تری (1988) پاسخ دادند. داده ها با روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین خودمختاری، ارتباط، شایستگی و سازگاری زناشویی زوجین رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (05/0 > p )، ولی بین خودشیفتگی و سازگاری زناشویی رابطه معناداری وجود ندارد (05/0 < p ). همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که نیازهای اساسی روان شناختی حدود 22/0 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین می کند. براساس یافته ها می توان گفت که نیازهای اساسی روان شناختی به ویژه خودمختاری نقش اساسی در سازگاری زناشویی زوجین دارند.
۱۷.
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان آنلاین روان پویشی کوتاه مدت فشرده ( ISTDP ) و درمان وجودی بر مکانیسم های دفاعی بیماران روان تنی مرکز مشاوره بیمارستان امام خمینی تهران بود . این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران روان تنی مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان شناسی این بیمارستان در سال 1400 بود. تعداد 45 نفر که ملاک های ورود به پژوهش را داشتند به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه روان درمانی پویشی، درمان وجودی و گواه گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سبک های دفاعی ( DSQ-40 ) آندرز و همکاران (1993) بود که در سه مرحله پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری دو ماهه توسط هر سه گروه تکمیل شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری اندازه گیری مکرر به کمک نرم افزار SPSS V19 تحلیل شد. یافته های تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد بین گروه ها در مکانیسم های دفاعی تفاوت معنی داری وجود دارد (01/0> P ) و درمان آنلاین روان پویشی نسبت به درمان وجودی باعث ارتقای مکانیسم های دفاعی رشدیافته و کاهش مکانیسم های دفاعی رشدنایافته و روان آزرده شد. در نهایت بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش می توان گفت درمان آنلاین روان پویشی کوتاه مدت نسبت به درمان وجودی بر مکانیسم های دفاعی اثربخش تر بوده و لذا آگاهی مشاوران، روانشناسان و سایر متخصصان از این درمان بر مکانیسم های دفاعی می تواند کمک کننده باشد.
۱۸.
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان فراشناختی یکپارچه نگر بر تنظیم هیجان، حساسیت اضطرابی و کیفیت خواب افراد دارای اختلال استرس پس از سانحه صورت گرفت. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با دوره های پیگیری دو ماهه و چهار ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره روانشناختی شهر کرمانشاه در سال 1399-1400 با اختلال استرس پس از سانحه بودند، که از بین آن ها 40 نفر به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش ( 20 نفر) و گواه (20 نفر) جایگذاری شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های تنظیم هیجان ( ERQ ) گروس و جان (2003)، مقیاس حساسیت اضطرابی-3 ( ASI-3 ) تیلور و کاکس (1998)، شاخص کیفیت خواب پترزبورگ ( PSQI ) بویس و همکاران (1989) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند . نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که بین گروه آزمایشی و گروه گواه از نظر متغیرهای وابسته در مرحله ی پیش آزمون نسبت به پس آزمون و دوره های پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد ( 01/0 < p ). بررسی دوره های پیگیری نشان داد که بین دوره های پیگیری و پس آزمون در واقع تفاوت معناداری وجود نداشت (01/0 P> ) . لذا این نشان دهنده ماندگاری اثر درمان در طول زمان است. از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که از درمان فرا تشخیصی یکپارچه نگر می تواند به عنوان رویکردی موثر در تعدیل و بهبود مشکلات روان شناختی افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه استفاده کرد.
۱۹.
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی شفقت به خود در رابطه میان دلبستگی با رشد پس از سانحه در بیماران بهبود یافته از کووید -19 صورت گرفت. پژوهش حاضر از نوع همبستگی با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل افراد بهبود یافته از کووید -19 و فعال در شبکه های اجتماعی مجازی در سال 1400 بود. تعداد 204 نفر با روش نمونه گیری دردسترس و پاسخگویی آنلاین به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل سیاهه رشد پس از سانحه ( PTGI ) دسچی و کالهون (1996)، پرسشنامه دلبستگی بزرگسالان ( AAQ ) هازان و شاور (1987) و فرم کوتاه مقیاس شفقت به خود ( SCS ) ریس و همکاران (۲۰۱۱) بود. از تحلیل معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد اثر مستقیم دلبستگی اضطرابی (02/0-= β و 90/0= P ) و دلبستگی اجتنابی (04/0= β و 43/0= P ) بر رشد پس از سانحه معنادار نیست ولی اثر مستقیم دلبستگی ایمن معنادار بود (34/0= β و 01/0= P ). همچنین نتایج نشان داد که اثر دلبستگی ایمن (09/0= β و 01/0= P )، اضطرابی (07/0-= β و 01/0= P ) و اجتنابی (10/0-= β و 01/0= P ) با میانجیگری شفقت به خود بر رشد پس از سانحه معنادار بود.. در نهایت نتایج نشان داد مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتیجه پژوهش بیانگر این بود که شفقت به خود میانجی معنادار رابطه دلبستگی با رشد پس از سانحه در بیماران بهبود یافته از کووید – 19 است که می تواند در آموزش ها و مداخله های ارتقا رشد پس از سانحه مورد توجه قرار گیرد.
۲۰.
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه علی پیوند دانش آموز با مدرسه و یادگیری مشارکتی در دوره همه گیری کرونا با میانجی گری روابط معلم-دانش آموز بود. این پژوهش از لحاظ هدف جزء پژوهش های بنیادین و از لحاظ روش از نوع همبستگی است. جامعه پژوهش را کلیه دانش آموزان متوسطه دوم شهر رشت در سال 1400-1401 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت در دسترس 524 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه پیوند با مدرسه ( SBQ ) رضایی شریف و همکاران (1393)، پرسشنامه یادگیری مشارکتی ( CLQ ) چو و باولی (2007) و پرسشنامه ارتباط با معلم و دانش آموز- فرم تجدیدنظر شده ( IT-SR ) مورری و زوواک (2011) بود. داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری مورد تحلیل قرارگرفت . نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که پیوند بین دانش آموز و مدرسه نقش مستقیم معناداری بر یادگیری مشارکتی دانش آموزان دارد (01/0>p) . همچنین پیوند بین دانش آموز و مدرسه به طور غیر مستقیم و از طریق ارتباط معلم-دانش آموز اثر معناداری بر یادگیری مشارکتی دارد (01/0>p). در نهایت، نتایج مربوط به شاخص های برازندگی مدل نشان داد که مدل پیشنهادی اصلاح شده از برازش مطلوب برخوردار است. در نتیجه پیوند دانش آموز و مدرسه نقشی کلیدی در تحقق یادگیری مشارکتی در دوره کرونا و آموزش مجازی داشته و بهبود روابط معلم و دانش آموز می تواند این رابطه را میانجی گری کند.