مقالات
حوزه های تخصصی:
وسوسه و لغزش از عوامل مهم دخیل در عود مصرف مواد است و زنان، تجارب وسوسه برانگیز بیش تری نسبت به مردان دارند. از این رو هدف این پژوهش، شناسایی عواملی بود که سبب تداوم وسوسه، تحقق و یا سرکوب لغزش در این گروه خاص می شوند. روش این پژوهش، روش کیفی و از نوع نظریه زمینه ای بود. شرکت کنندگان در پژوهش ، 40 نفر از زنان مصرف کننده مواد مراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد زنان بهبودگستران همگام در سال های 97 تا 98 بودند که با روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند و با این تعداد نمونه اشباع حاصل شد. ایزار پژوهش، مصاحبه ی نیمه ساختاریافته بود و داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی رویکرد استراوس و کوربین تحلیل شدند تم های اکتشافی پژوهش حاضر به شرح زیر است: 1- عوامل فردی و خانوادگی تداوم بخش وسوسه (متشکل از مقوله های عوامل شناختی خانوادگی و 4 گام عوامل شناختی فردی: 1. تردید، 2. کسب مجوز لغزش،3. توجیه مصرف مجدد، 4. مصرف مجازی. مقوله عوامل عاطفی- هیجانی و رفتاری فردی و خانوادگی تداوم بخش وسوسه. 2- عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی تحقق بخش لغزش، و 3- عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی سرکوب کننده لغزش. پژوهش حاضر نشان داد شناسایی عوامل دخیل در وسوسه و لغزش در درمان اعتیاد زنان ضروری است و به نظر می رسد به کارگیری این عوامل در درمان و آگاهی بخشی به زنان، احتمال پیشگیری از عود را امکان پذیرتر خواهد کرد.
مطالعه پدیدارشناسانه تجارب شهروندان از نقش همدلی در دوران همه گیری کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی ابعاد تجربه رفتارهای همدلانه در ایام دنیاگیری کووید-19 بود. این مطالعه با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی در مهر و آبان سال 1400 انجام شد. جامعه مورد پژوهش شامل شهروندان 20 تا 70 ساله ساکن تهران بود. نمونه پژوهش را 17 نفر (8 خانم و 9 آقا) از این جامعه تشکیل می دادند که انتخاب شان به روش نمونه گیری دردسترس از نوع نمونه گیری داوطلبانه و با در نظر گرفتن اصل اشباع بود. جهت جمع آوری داده ها از مصاحبه های نیمه ساختاریافته استفاده گردید و تجزیه وتحلیل داده ها به شیوه تحلیل کلایزی انجام پذیرفت. یافته های به دست آمده از مطالعه به شکل گیری دو مضمون فراگیر «نقش احساس همدلی در انجام رفتارهای پیشگیرانه، مقابله ای و حمایتی» و «پیامدهای جانبی همدلی» انجامید. مضمون فراگیر اول خود شامل هفت مضمون سازمان دهنده و مضمون فراگیر دوم شامل دو مضمون سازمان دهنده بود. به نظر می رسد که افراد در دوران کرونا همدلی را در قالب نقش های حمایتی و مراقبتی همچون حمایت روحی، معنوی، مالی و اجتماعی از دیگران با هدف حفظ سلامتی خود، بستگان و جامعه تجربه کرده اند. هرچند که همدلی از نگاه آنان دارای برخی پیامدهای مثبت و منفی نیز بوده است. به نظر می رسد که همدلی به عنوان احساسی انسان دوستانه در شرایط بحرانی همچون همه گیری ها می تواند کارکردهای موثری داشته باشد و بروز و تسری آن در این مواقع احتمالا عامل یاریگری در انجام رفتارهای مناسب و کنترل شرایط باشد. پیشنهاد می شود در پژوهش های آتی، ابعاد تجرب ه همدلی در دوران شیوع کرونا در میان ساکنان روستاها و سایر شهرها مورد مطالعه قرار گیرد.
اثربخشی برنامه یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودتنظیمی هیجانی و علایم اختلال نقص توجه/بیش فعالی در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی برنامه یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودتنظیمی هیجانی و علایم اختلال نقص توجه/بیش فعالی در کودکان انجام شد. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان یازده تا چهارده سال مراجعه کننده به مراکز مشاوره کودک شهر خوی در سال 1401-1400 بود. نمونه آماری شامل 30 کودک بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI-4) اسپرافکین و همکاران (1984) و چک لیست تنظیم هیجانی (ERC) شیلدز و کیکتی (1997) بود. در این پژوهش، شرکت کنندگان گروه آزمایش برنامه یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی را طی 15 جلسه 60 دقیقه ای دریافت کردند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد. تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون خودتنظیمی هیجانی و علایم نقص توجه/بیش فعالی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری در سطح 01/0 وجود داشت. با توجه به یافته ها می توان مطرح کرد که مداخله یادگیری اجتماعی-هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی درمان موثری برای بهبود عملکردهای هیجانی و علایم نقص توجه/بیش فعالی در کودکان بوده است.
مروری نظری بر مفهوم فانتزی از منظر رویکردهای روانکاوانه،: از فروید تا امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فانتزی ناهوشیار یکی از مفاهیم محوری در حوزه نظریه و کاربرد رشته روانکاوی است. اهمیت این مفهوم چه به لحاظ بالینی و چه نظری موجب شده است تا همه مکاتب روان کاوی تعریف خاص خود را از فانتزی ناهوشیار ارائه دهند. با توجه به تکثر نظری در باب این مفهوم، مواجهه با تعداد زیاد تعاریف چندان هم تعجب آور نیست: از تعریف کلاسیکی که آن را فعالیتی خیال ورزانه و معرف جنبه روانی سائق می داند تا تعاریف دیگری که آن را «تجربه نه-من»، آن چنان که در رابطه تحلیلی بین بیمار و درمان گر مشاهده می کنیم، می نامند. هدف از پژوهش حاضر مروری نظری بر مفهوم فانتزی در راستای شفاف سازی هر چه بیش تر آن و همچنین بررسی نقش فانتزی در اتاق درمان و تکنیک های درمانی می باشد. امید است با شفاف سازی هر چه بیش تر این مفهوم محوری فهم و درمان بهتر اختلالات روانی تسهیل گردد.
پیش بینی تنظیم هیجانی افراد دارای رگه های اختلال شخصیت خوشه Bبراساس سبک های دلبستگی و عملکرد تاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تنظیم هیجانی افراد دارای رگه های اختلال شخصیت خوشه Bبراساس سبک های دلبستگی و عملکرد تاملی صورت گرفت. روش پژوهش توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در سال تحصیلی 1400-1401 بود. حجم نمونه 120 نفر بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سبک های دلبستگی (AAI) سیمپسون (۱۹۹۰)، پرسشنامه چندمحوری بالینی میلون (MCM-III) میلون (1994)، پرسشنامه عملکرد تاملی (RFQ) فوناگی و همکاران (2016) و پرسشنامه تنظیم هیجان (ERQ) گروس و جان (2003) بود. نتایج آزمون رگرسیون به روش ورود همزمان نشان داد که از میان متغیرهای پژوهش، عدم قطعیت (03/0=P و 23/0-=β)، سبک دلبستگی ایمن (002/0=P و 27/0=β) و اجتنابی (02/0=P و 31/0-=β) پیش بینی کننده تنظیم هیجان بودند. همچنین نتایج نشان داد که متغیرهای پیش بین قادر به پیش بینی 19/0 از واریانس متغیر تنظیم هیجان در افراد دارای رگه های اختلال شخصیت خوشه B بودند. نتیجه پژوهش حاضر نشان می دهد که توجه به سبک های دلبستگی و عملکرد تاملی توسط روان شناسان می تواند به تبیین تنظیم هیجانی در افراد دارای رگه های اختلال شخصیت خوشه B کمک نماید.
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر پرخاشگری، خودانتقادی و رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان 12- 18 سال مبتلا به اختلال دو قطبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر پرخاشگری، خودانتقادی و رفتارهای خودآسیب رسان نوجوانان 12- 18 سال مبتلا به اختلال دوقطبی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری نوجوانان 12- 18 سال مبتلا به اختلال دوقطبی در سال 1401 بودند که از این جامعه به روش نمونه گیری هدفمند از بین بیمارستان امام حسین تهران، مطب سعادت آباد و مطب قایم شهر و بر اساس مصاحبه بالینی ساختار یافته، تعداد 40 نوجوان انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه (20 نفر برای هر گروه جایگرین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه پرخاشگری (AQ، باس و پری، 1992)، پرسشنامه رفتارهای خودآسیب رسان (ISAS، کلونسکی و گلن، 2009) و پرسشنامه خودانتقادی (LOSC، تامپسون و زوراف، 2004) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین رفتارهای خودآسیب رسان، پرخاشگری و خودانتقادی پس آزمون گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری در سطح (01/0>P) وجود داشت. در واقع رفتاردرمانی دیالکتیکی باعث کاهش پرخاشگری، خودانتقادی و رفتارهای خودآسیب رسان در نوجوانان مبتلا به اختلال دوقطبی می شود.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی – رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی در بیماران کرونری قلب تحت مداخله پرکوتانئوس کرونری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی در بیماران کرونری قلب انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی ابا طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران آنژیوپلاستی شده مراجعه کننده به کلینک قلب فاطمه زهرا (س) ساری در سال 1400 بود. تعداد 45 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه ) گمارش شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش اول 10 جلسه درمان شناختی رفتاری و شرکت کنندگان گروه آزمایش دوم 8 جلسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد دریافت کردند. پرسشنامه کیفیت زندگی SF-36 (ویر و شربورن، 1992) به عنوان ابزار پژوهش در دو مرحله قبل و بعد از آموزش در هر سه گروه اجرا شد. تحلیل یافته ها توسط آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که با کنترل اثر پبش آزمون بین میانگین پس آزمون کیفیت زندگی در گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 001/0 وجود دارد. نتایج آزمون تعقیبی نشان داد اثربخشی درمان شناختی رفتاری نسبت به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی بیشتر است 0002/0= p). بنابراین، در حوزه درمان و مشاوره بیماران مبتلا به کرونری قلب، درمان شناختی رفتاری کارآمد به نظر می رسد.
اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی بر عاطفه مثبت و اسناد خصمانه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی بر عاطفه مثبت و اسناد خصمانه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با مرحله پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود که جهت استفاده از خدمات روان شناختی در سال 1401- 1400به کلینیک های روان شناسی (تحت پوشش سازمان بهزیستی) شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 30 نفر از این زنان بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. سپس، به طور تصادفی 15 نفر در گروه گواه و 15 نفر در گروه آزمایش جایگذاری شدند. گروه مداخله آموزش مهارت های مبتنی شفقت ورزی را طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یکبار دریافت کردند. داده ها با استفاده از مقیاس مقیاس کنترل عواطف ویلیامز و همکاران (ACQ) (1997) و اسناد خصمانه آرنتز و همکاران (HDQ) (2003) جمع آوری و به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر اصلی گروه برای عاطفه مثبت (771/ ، 05/0> P، 2/94F=) و برای اسناد خصمانه (315/ ، 05/0> P، 9/12F=) معنادار است. در متغیر عاطفه مثبت اثر اصلی سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (327/ ، 05/0> P، 5/13F=) و در متغیر اسناد خصمانه (185/ ، 05/0> P، 37/6F=) معنادار گزارش شده است. که 89 درصد از عاطفه مثبت و اسناد خصمانه را گزارش کرد. نتیجه گیری می شود آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی بر بهبود عاطفه مثبت و کاهش اسناد خصمانه اثربخش است. و این مداخله تا حد زیادی توانست عاطفه مثبت را افزایش و اسناد خصمانه کاهش دهند و از این رو می توانند در درمان آسیب های روانشناختی ناشی از روابط فرازناشویی مفید باشد.
اثربخشی تلفیق طرحواره درمانی با فن مواجهه و پیشگیری از پاسخ بر تحمل پریشانی و نشانگان وسواس زنان مبتلا به وسواس شستشو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی تلفیق طرحواره درمانی با فن مواجهه و پیشگیری از پاسخ بر تحمل پریشانی و نشانگان وسواس انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنانی که در بازه زمانی اول آبان 99 تا پایان بهمن 99 به کلینیک های مشاوره تحت نظارت سازمان نظام روانشناسی در شمال و مرکز شهر تهران مراجعه و توسط روانپزشک تشخیص قطعی اختلال وسواس شستشو دریافت کردند بود؛ که 30 نفر با روش نمونه گیری غیرتصادفی بصورت هدفمند بعنوان نمونه انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه 15نفری قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش طی 14جلسه بصورت انفرادی تحت مداخله قرار گرفتند. ابزار پژوهش مقیاس تحمل پریشانی (DTS، سیمونز و گاهر، 2005) و مقیاس وسواس فکری-جبری ییل-براون (1989، YBOCS) بود. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد بین گروه آزمایش و گواه در پس آزمون و پیگیری تحمل پریشانی و نشانگان وسواس تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). بدین معنا که تلفیق طرحواره درمانی با فن مواجهه و پیشگیری از پاسخ موجب افزایش تحمل پریشانی و کاهش نشانگان وسواس شده؛ و میزان اثربخشی تا مرحله پیگیری دو ماهه نیز معنادار بوده است. براساس نتایج به دست آمده در پژوهش می توان گفت تلفیق طرحواره درمانی با فن مواجهه و پیشگیری از پاسخ بر افزایش تحمل پریشانی و کاهش نشانگان وسواس در زنان مبتلا به اختلال وسواس شستشو مؤثر بوده است.
اثربخشی درمان فراشناختی بر کاهش پریشانی روان شناختی و الکسی تایمیا در بیماران مبتلا به سوء هاضمه عملکردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان فراشناختی بر کاهش پریشانی روانشناختی و الکسی تایمیا در بیماران مبتلا به سوء هاضمه عملکردی بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه گواه با دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلابه سوء هاضمه عملکردی مراجعه کننده به بیمارستان شریعتی در بازه زمانی 1401-1400بود. نمونه آماری شامل 30 نفر از این بیماران بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. سپس به هر یک از گروه های آزمایشی و گواه ۱۵ نفر به طور تصادفی اختصاص داده شد. گروه مداخله درمان فراشناختی ولز (2004) را 8 جلسه 45 دقیقه ای دریافت کردند و گروه گواه در فهرست انتظار قرار گرفت. داده ها با استفاده از پرسشنامه پریشانی روان شناختی (DASS-21) و الکسی تایمیا تورنتو (TAS 20، 1994) جمع آوری شد. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد به طور کلی نمرات پریشانی روانشناختی از مرحله پیش آزمون به پس آزمون و پیگیری کاهش یافته است؛ همچنین تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون (05/0>p، 79/8-=d)و پیش آزمون پیگیری (05/0>p، 6/10-=d) معنادار است. در متغیر آلکسی تایمیا تفاوت بین مرحله پیش آزمون و پس آزمون (05/0>p، 89/8-=d) و پیش آزمون پیگیری (05/0>p، 7/13-=d) معنادار است که نشان دهنده تأثیر مداخله پژوهش در کاهش پریشانی روانشناختی و آلکسی تایمیا است نتیجه گیری می شود این مداخله تا حد زیادی توانسته در کاهش پریشانی و آلکسی تایمیا در بیماران مبتلا به سوء هاضمه عملکردی موثر باشد.
طراحی الگوی یادگیری مجازی مطلوب بر اساس خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی با میانجی گری سازگاری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی یادگیری مجازی مطلوب براساس خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی با میانجی گری سازگاری تحصیلی بود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از منظر روش توصیفی -همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که تعداد 300 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری دادها از پرسشنامه آموزش مجازی (کیم و همکاران، 2005، OEQ)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی (جینکز و مورگان، 1999، ASEQ)، پرسشنامه راهبردهای یادگیری خودتنظیمی کرمی و همکاران، 2005، SRLSQ)، پرسشنامه سازگاری تحصیلی (بیکر و سریاک، 1984، ECQ) استفاده شد. داده ها با روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که بین خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای یادگیری فراشناختی با سازگاری تحصیلی اثرمستقیم معنادار وجود دارد (05/0>p). همچنین خودکارآمدی تحصیلی، راهبردهای یادگیری شناختی، راهبردهای یادگیری فراشناختی و سازگاری تحصیلی بر یادگیری مجازی مطلوب اثرمستقیم معنی داری دارد (05/0>p). خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای یادگیری فراشناختی بر یادگیری مجازی مطلوب از طریق سازگاری تحصیلی اثرغیرمستقیم معنی دار دارد (05/0>p) ولی راهبردهای یادگیری شناختی از طریق سازگاری تحصیلی بر یادگیری مجازی مطلوب اثرغیرمستقیم معنی دار ندارد. مدل نهایی نیز از برازش مطلوبی برخوردار بود. می توان نتیجه گرفت به منظور افزایش اثر خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر یادگیری مجازی مطلوب دانشجویان می توان بر تقویت سازگاری تحصیلی متمرکز شد.
پیش بینی عملکرد تحصیلی بر اساس کارکردهای سبک تفکر و سبک های تربیتی والدین با میانجی گری مسئولیت پذیری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف پیش عملکرد تحصیلی براساس کارکردهای سبک تفکر و سبک های تربیتی والدین با میانجی گری مسئولیت پذیری دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمام دانش آموزان مقطع متوسطه اول ناحیه 3 شهر قم مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 1401- 1400 بود که از این بین 430 نفر از دانش آموزان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های عملکرد تحصیلی فام و همکاران (1999، APQ)، سبک های تفکر استرنبرگ (STSQ، 1992)، مقیاس فرزندپروری ادراک شده گرولینک و همکاران (PPQ، 1997) و مسئولیت پذیری شخصی مرکلر و همکاران (PRQ، 2016) تکمیل کردند. تحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد سبک تفکر قانونی، اجرایی، سبک های تربیتی مادر و پدر و مسئولیت پذیری رابطه مثبت و معنادار (01/0>p) و سبک تفکر قضاوت گر و عملکرد تحصیلی ارتباط منفی معنادار (01/0>p) بود و سبک تفکر قانونی، اجرایی، قضاوت گر، سبک های تربیتی مادر و پدر از طریق مسئولیت پذیری با عملکرد تحصیلی ارتباط دارند (01./0>p). نتایج این پژوهش نشان داد بین کارکردهای سبک تفکر و سبک های تربیتی والدین با عملکرد تحصیلی با میانجی گری مسئولیت پذیری در دانش آموزان رابطه وجود دارد (05/0>p) و مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است. یافته های این پژوهش می تواند در بهبود عملکرد تحصیلی مورد استفاده ی متخصصان حوزه های آموزشی قرار گیرد.
نقش واسطه ای تحمل ابهام دررابطه بین نیاز به شناخت و نیاز به خاتمه با حافظه کاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای تحمل ابهام در رابطه بین نیاز به شناخت و نیاز به خاتمه با حافظه کاری بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه پژوهش را کلیه دانش آموزان دبیرستان های شهر تهران که در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول به تحصیل بودند تشکیل دادند که از بین آن ها ازطریق روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 385 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه های حافظه کاری (WMQ، 1392)، نیاز به شناخت (NCS، 1996)، نیاز به خاتمه (NFCS، 2008) و تحمل ابهام (MSTAT، 1993) بود. روش تحلیل این پژوهش، تحلیل معادلات ساختاری بود که با استفاده از آن روابط علی متغیرهای پژوهش بررسی شد. یافته ها گویای آن بود که اثر مستقیم نیاز به شناخت بر حافظه کاری معنادار (001/0>P)، اثر مستقیم تحمل ابهام بر حافظه کاری(001/0>P) معنادار، اما اثر مستقیم ترجیح قطعیت (08/0>P) و ترجیح ساختار(1/0>P) بر حافظه کاری معنادار نبود. همچنین نتایج نشان داد که نیاز به شناخت و نیاز به خاتمه از طریق واسطه گری تحمل ابهام بر حافظه کاری دارای اثرغیرمستقیم بود (001/0>P). بنابراین مداخلات مبتنی بر بهبود نیاز به شناخت، نیاز به خاتمه و تحمل ابهام می تواند به افزایش ظرفیت حافظه کاری در دانش آموزان کمک کند.
مقایسه اثربخشی درمان گروهی فراشناختی و فعال سازی رفتاری بر احساس گناه در زنان مبتلا به اختلال دیس تایمیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان فعال سازی رفتاری بر احساس گناه در زنان مبتلا به اختلال دیس تایمیک بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل با پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان دارای اختلال دیس تایمی مراجعه کننده به کلینیک های روان شناسی مستقر در منطقه 8 شهر تهران در سال 1400 بود که تعداد 45 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار این پژوهش پرسشنامه احساس گناه کوگلر و جونز (1992) (CJGFQ) بود. برای گروه آزمایش اول درمان فراشناخت (ولز، 2009) و برای گروه آزمایش دوم درمان فعال سازی رفتاری (دیمیدجیان و همکاران، 2008) در 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای دوبار برگزار شد. داده ها با بهره گیری از تحلیل واریانس آمیخته تجزیه وتحلیل شدند. نتایج تحلیل واریانس نشان داد بین گروه ها در پس آزمون و پیگیری احساس گناه و مؤلفه هایش تفاوت معناداری وجود دارد (05/0p>). نتایج نشان داد هردو مداخله در احساس گناه و مؤلفه هایش اثربخش بودند اما مداخله فعال سازی رفتار اثربخشی بیشتری را نشان می دهد و بین دو درمان تفاوت معنادار مشاهده شد (05/0p>). بر اساس نتایج این مطالعه می توان گفت که به دلیل تأثیر بیشتری که درمان فعال سازی رفتاری بر کاهش احساس گناه دارد می تواند به تنهایی و یا با درمان مکمل در کاهش احساس گناه ناشی از افسردگی در زنان مبتلا به اختلال دیس تایمیک مؤثر باشد.
مقایسه اثربخشی معنویت درمانی و درمان شناختی-رفتاری بر ترس از عود و گلبول های سفید خونِ زنان مبتلا به سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی معنویت درمانی و درمان شناختی-رفتاری بر ترس از عود و گلبول های سفید خونِ زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با پیگیری دوماهه بود. جامعه پژوهش شامل زنان مبتلا به سرطان پستان تحت شیمی درمانی مراجعه کننده به کلینیک تخصصی و فوق تخصصی بیماری های پستان جهاد دانشگاهی در زمستان 1400 بود. 45 نفر از بیماران به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ترس از عود سرطان با سیاهه ترس از عود سرطان (FCRI) سیمارد و ساوارد (2009) و گلبول های سفید خون به روش فلوسایتومتری اندازه گیری شدند. بیماران گروه های آزمایش مداخلات مربوطه را به مدت 12 جلسه 120 دقیقه ای هر هفته دو جلسه، به صورت فردی دریافت نمودند. تحلیل داده ها با روش های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. نتایج نشان داد که اثر گروه، اثر زمان و اثر زمان×گروه برای ترس از عود (01/0>p) و گلبول های سفید خون (05/0>p) معنادار هستند. همچنین، اختلاف میانگین پیش آزمون با پس آزمون و پیگیری در متغیرهای یادشده معنادار (001/0>p)، اما اختلاف میانگین پس آزمون و پیگیری در آن ها معنادار نبود (05/0<p). تفاوت میانگین بین گروه های درمانی در ترس از عود معنا دار بود (01/0>p)، ولی در گلبول های سفید خون معنادار نبود (05/0<p). این دو روش درمانی با اولویت گذاری استفاده از معنویت درمانی می توانند به منظور کاهش ترس از عود زنان مبتلا به سرطان پستان و افزایش گلبول های سفید خونِ آنان استفاده شوند.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برتنظیم شناختی هیجان و بخشش زناشویی زنان آسیب دیده از بی وفایی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم شناختی هیجان و بخشش زناشویی زنان آسیب دیده از بی وفایی زناشویی انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی زنان آسیب دیده از بی وفایی زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره ی شهر گرگان در 9 ماهه ی اول سال 1399 بود. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را در 8 جلسه ی 90 دقیقه ای دوبار در هفته دریافت کرد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان (CERQ) گارنفسکی و همکاران (2002) و بخشش زناشویی (MFQ) ری و همکاران (2001) بود. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) با استفاده از نرم افزار 16-SPSS در سطح معناداری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون گروه آزمایش و گواه در تنظیم شناختی هیجان و بخشش زناشویی تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود دارد .با توجه به نتایج می توان بیان نمود درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند به عنوان یک مداخله ی مؤثر به منظور بهبود بخشش زناشویی و تنظیم شناختی هیجان در زنان آسیب دیده از بی وفایی زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.
رابطه تنظیم هیجانی والدین و مهارت اجتماعی فرزندان با توجه به نقش واسطه ای شیوه برخورد والدین با هیجان های منفی فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین نقش واسطه ای شیوه برخورد والدین با هیجان های منفی فرزندان در رابطه بین تنظیم هیجانی در تبیین مهارت اجتماعی فرزندان بود. پژوهش از نوع توصیفی –همبستگی بود. جامعه آماری والدین دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر یزد در سال تحصیلی 1400-1401 بوند. حجم نمونه 300 نفر و با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند که 286 نفر پرسشنامه ها را تکمیل کردند. ابزار پژوهش پرسشنامه های مهارت های اجتماعی (SSRS) گرشام و الیوت، (1990)، مشکلات در نظم بخشی هیجانی (DERS) گراتز و روئمر (2004) و شیوه های برخورد با هیجانات منفی کودکان (CCNES) (فابز و همکاران، 1990) بودند. جهت تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری و نرم افزار PLS-SEM3 استفاده شد. یافته ها نشان داد تنظیم هیجان، رابطه مستقیم و مثبت با مهارت اجتماعی فرزندان (39/0= β، 001/0= p ) ارد. تنظیم هیجانی رابطه مستقیم و مثبت با شیوه های غیر حمایتی (32/0= β، 4/0= p ) دارد. شیوه های حمایتی برخورد رابطه مستقیم و مثبت با مهارت اجتماعی (33/0= β، 001/0= p ) داشت، اما شیوه های غیر حمایتی رابطه مستقیم و منفی با مهارت اجتماعی فرزندان (19/0-= β، 01/0= p ) داشت. تنظیم هیجان به طور غیر مستقیم و منفی، باواسطه ای شیوه های غیر حمایتی برخورد (07/0-= β، 03/0= p ) با مهارت اجتماعی فرزندان رابطه داشت. مدل از برازش مطلوبی برخوردار است. نتایج پژوهش حاضر نشان داد مهارت اجتماعی فرزندان تحت تأثیر تنظیم هیجانی و همچنین شیوه های برخورد والدین با هیجان های منفی فرزندان قرار دارد.
نقش میانجی تاب آوری روانشناختی در رابطه بین پریشانی روانشناختی و انزوای اجتماعی با بهزیستی روانشناختی بهبود یافتگان کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی تاب آوری در رابطه بین پریشانی روانشناختی و انزوای اجتماعی با بهزیستی روانشناختی بهبودیافتگان کووید-19 بود. این پژوهش، از نوع توصیفی- همبستگی و بر مبنای تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل تمامی بهبودیافتگان بیماری کووید-19 در زمستان1400 بود که تعداد270 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس پریشانی روانشناختی (K-10)، انزوای اجتماعی (SIQ)، بهزیستی روانشناختی (RSPWB)، تاب آوری (CD-RISC) بود. داده ها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تحلیل شدند. یافته ها نشان داد مسیرمستقیم پریشانی روانشناختی به تاب آوری روانشناختی و بهزیستی روانشناختی اثر معنادار داشت (05/0>P). همچنین مسیرمستقیم انزوای اجتماعی به تاب آوری روانشناختی معنادار بود (05/0>P). پریشانی روانشناختی با میانجیگری تاب آوری روانشناختی بر بهزیستی روانشناختی اثر معنادار غیرمستقیم داشت (05/0>P). انزوای اجتماعی با میانجیگری تاب آوری روانشناختی بر بهزیستی روانشناختی اثر معنادار غیرمستقیم داشت (05/0>P )، که این حاکی از برازش مطلوب بود. نتایج نشان داد که انزوای اجتماعی و پریشانی روانشناختی به واسطه کاهش تاب آوری روانشناختی بر بهزیستی روانشناختی در بین بهبودیافتگان کووید-19 نقش دارد.
پیش بینی رضایت زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی با نقش واسطه ای ذهن آگاهی و مثبت اندیشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر پیش بینی رضایت زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی با نقش واسطه ای ذهن آگاهی و مثبت اندیشی بود. این پژوهش از لحاظ هدف جزء پژوهش های بنیادی و از لحاظ روش از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه پژوهش را کلیه افراد متأهل شهر کرمانشاه در سال 1401 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت نمونه گیری در دسترس 350 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس رضایت زناشویی انریچ ((EMS فاورز و اولسون (1993)، پرسش نامه سبک های دلبستگی بزرگسالان (AAI) سیمپسون (1990)، مقیاس ذهن آگاهی (MAAS) براون و ریان (2003) و پرسش نامه افکار خود آیند مثبت ((ATQ-P اینگرام و ویسنیکی (1988) بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد، سبک دلبستگی ایمن نقش مستقیم و معناداری با رضایت زناشویی دارد (001/0P<). همچنین رابطه بین سبک دلبستگی ایمن با رضایت زناشویی از طریق ذهن آگاهی (001/0P<) و مثبت اندیشی (001/0P<) مثبت و معنادار و رابطه دلبستگی ناایمن با رضایت زناشویی از طریق ذهن آگاهی (002/0P<) و مثبت اندیشی (001/0P<) منفی و معنادار بود. اما رابطه مستقیم دلبستگی ناایمن به رضایت زناشویی (239/0P<) معنادار نشد و در نهایت مدل پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود. می توان نتیجه گرفت که سبک های دلبستگی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم به واسطه دو متغیر ذهن آگاهی و مثبت اندیشی، رضایت زناشویی را پیش بینی می کند.
تأثیر رویکرد کوتاه مدت راه حل محور بر سبک های مقابله ای و نشاط ذهنی دانش آموزان تیزهوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر رویکرد کوتاه مدت راه حل محور بر سبک های مقابله ای و نشاط ذهنی دانش آموزان تیزهوش انجام شد. روش این پژوهش نیمه آزمایشی و طرح پژوهش از نوع پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر تیزهوش پایه نهم شهر ارومیه در شش ماهه اول سال تحصیلی 99-1398 بودند. پرسشنامه نشاط ذهنی بین آن ها توزیع و تعداد 30 نفر که در این آزمون پایین تری نسبت به بقیه کسب کردند به روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه یکسان 15 نفره آزمایش و گروه در انتظار درمان گمارده شدند. گ روه آزم ایش، طی 8 جلس ه 90 دقیق ه ای در هر هفته دو جلسه، درمان گروه ی راه حل محور را دریافت کردند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه سبک های مقابله ای (WOCQ) (لازاروس و فولکمن، 1984) و نشاط ذهنی (SVS) (ریان و فردریک، 1997)، استفاده شد. جهت تحلیل داده های پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که باکنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین نمرات پس آزمون افراد گروه آزمایش و گروه در انتظار درمان در متغیرهای سبک های مقابله ای و نشاط ذهنی، تفاوت معناداری وجود داشت (001/0>P). با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت که رویکرد کوتاه مدت راه حل محور بر کاهش سبک مقابله ای هیجان مدار و افزایش سبک مقابله ای مسئله مدار و نشاط ذهنی دانش آموزان تیزهوش مؤثر است.