آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

تعریف «تنبیه‏»
«تنبیه‏» (Punishment) در لغت، به معناى آگاه کردن، (1) و بیدار کردن (2) است. و در اصطلاح تربیت و به ویژه از دید روان‏شناسان، تعاریف مختلفى براى آن ارائه گردیده که از نظر محتوا قرین همدیگر است. در کتاب روان‏شناسى پرورشى (3) ، تنبیه این‏گونه تعریف شده است: «ارائه یک محرک آزارنده، یا تنبیه کننده به دنبال یک رفتار نامطلوب براى کاهش دادن آن رفتار. براى مثال، اگر بعد از انجام رفتارى نامطلوب از سوى کودک مثل گفتن یک حرف زشت، با ارائه یک محرک آزارنده مثل سیلى زدن به او، خواسته باشیم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در او کاهش دهیم، او را تنبیه کرده‏ایم.» در این تعریف، از اصطلاح «محرک آزارنده‏» مى‏توان تادیب و یا تنبیه بدنى کودک را نیز استفاده کرد که در موارد خاصى، به عنوان آخرین شیوه در اصلاح رفتار کودکان تجویز گردیده است.
«حد» و «تنبیه‏»
«حد»، که در لغت، به معناى حایل و حاجز میان دو چیز است، در شرع، عبارت است از وارد ساختن عقوبت و کیفرى بر مکلف به دلیل معصیتى که مرتکب شده بدان اندازه که شارع مقدس مقدر و مقرر داشته است. (4) در واقع، «حد» مجازات معینى است که در اسلام، براى برخى جرایم در نظر گرفته شده است. برخى از این مجازات‏ها تعداد مشخصى ضربه شلاق و مانند آن مى‏باشد. حدود باید زیر نظر حاکم اسلامى اجرا گردد و منظور از آن، حفظ نظام اجتماع و ریشه کن ساختن فساد و تبهکارى از جامعه انسانى و اسلامى است. حدود شامل: حد زنا، حد لواط، حد قذف، حد شرب خمر، حد دزدى و حد محارب است.
با توجه به معنا، «حد شرعى‏» اصولا براى گناهان کبیره‏اى معین گردیده است که در آن اولا، حرمت ذات شرعى وجود دارد. ثانیا، مقدار حد و یا نوع مجازات آن معین است. ثالثا، مرتکب گناه مکلف باشد. رابعا، هیچ‏کسى، حتى حاکم شرع، نمى‏تواند آن را کم یا زیاد نماید، در حالى که تنبیه مصطلح هیچ‏کدام از شروط مزبور را ندارد; یعنى: تنبیه درباره خطاهایى به کار مى‏رود که نه تنها حد ندارد، بلکه حتى گاهى حرمت‏شرعیه نیز ندارند، بلکه کارهایى بوده که از لحاظ اخلاقى، سزاوار نبوده از متربى مسلمان صادر شود.
«تعزیر» و «تنبیه‏»
علامه مجلسى(ره) مى‏فرماید: «التعزیر و هو التادیب دون الحد و یکون براى الامام و الحاکم‏» (5) اجماع فقهاى شیعه (6) و حتى فقهاى عامه (7) بر این است که افراد غیر مکلف یا غیر بالغ و یا مجنون اگر محرمات شرعیه را، که در قرآن براى آن حدى مشخص گردیده مرتکب شوند، باید تعزیر گردند.
اگر چه تعزیر به معنى تادیب و تنبیه بدنى مى‏باشد و به تمام مجازاتى اطلاق مى‏شود که در اسلام، حد ثابتى ندارد و یا اگر حد ثابتى دارد، مرتکب آن غیر مکلف است، با معناى «تنبیه‏» اصطلاحى تفاوت دارد; چون اولا، تعزیر در برابر فعل حرام است. ثانیا، مقدار ضرب تازیانه آن کم‏تر از حد و منوط به نظر امام یا حاکم اسلامى است، در حالى که «تنبیه‏» ممکن است‏براى فعل حرام و یا غیر حرام - مثل اعمالى که عادتا به حد حرمت‏شرعى نمى‏رسد - انجام گیرد و مقدار ضرب آن هم قطعا از تعزیر کم‏تر است. همچنین تنبیه و تادیب متربى ممکن است‏به وسیله ولى او و یا معلم و مربى او که اذن تنبیه دارد، انجام گیرد.
تنبیه از نظر روان‏شناسى
از نظر روان‏شناسان، چون اساس زندگى کودک، به ویژه در سال‏هاى اول زندگى، مبتنى بر جلب لذت و دفع الم است، از هر چه براى او لذت بخش و خوشایند باشد، استقبال مى‏کند و از هر چه برایش دردآورد و رنج آفرین باشد، فرار مى‏نماید. بدین روى، طبیعى است که تنبیه براى کودک امرى دردآور باشد و سبب گریز او از عملى است که عاقبتش تنبیه است.
امروزه روان‏شناسان به دلایل اخلاقى، استفاده از تنبیه بدنى - مانند سیلى‏زدن - را توصیه نمى‏کنند و حتى هنگامى که مى‏خواهند تاثیر این نوع محرک‏ها را در مهار و کاهش رفتار آزمایش کنند، از حیوانات کمک مى‏گیرند، سپس نتیجه اصلاح شده داده‏هاى آزمایشى خود را در مورد انسان تجربه مى‏کنند. ولى آن‏جا که رفتار فرد از خود تنبیه به مراتب مخرب‏تر باشد، کاربرد تنبیه موجه و منطقى تلقى شده است. (8)
از زمان‏هاى قدیم، مساله تنبیه در آموزش و پرورش و چگونگى و کیفیت تاثیر آن مورد بحث‏بوده و موافقان و مخالفانى داشته است غالب روان‏شناسان با مقوله تنبیه به صورت محتاطانه برخورد کرده‏اند و از نظراتشان استفاده مى‏شود که در صورت اصلاح شدن رفتار کودک با روش‏هاى مطلوب و به وسیله تقویت کننده‏هاى «مثبت و منفى‏» مربیان مجاز به استفاده از تنبیه به عنوان یک محرک آزارنده نمى‏باشند. اما اگر تمام روش‏هاى ممکن و انسانى به کار گرفته شد و نتیجه مثبت و مطلوب به بار نیاورد، همچنین رفتار ناهنجار کودک ناپسند و بسیار حاد بود، استفاده از تنبیه بدنى به نظر برخى از آنان، مفید و حتى لازم است. به عنوان نمونه، به برخى از نظرات روان‏شناسان اشاره مى‏شود:
گیج و برلاینر (Guqe & Berliner) مى‏گویند: اگر رفتارى را که مى‏خواهید مانع آن شوید بسیار خطرناک یا ناخوشایند است، در آن صورت، تنبیه‏به‏عنوان‏راهى‏براى‏دفع‏آن‏رفتارچیزى‏خوب است. (9)
و یا گاترى (ش‏ژس‏س‏ا) مى‏گوید: تنبیه به این علت در تغییر دادن رفتار نامطلوب مؤثر است که رفتارى ناهمساز است. (10)
در کتاب تغییر رفتار و رفتار درمانى، ضمن این‏که بحث مطلوبى درباره استفاده از روش تنبیه و آثار آن مطرح شده با این حال، مؤلف عقیده دارد که گاهى ممکن است رفتار نابهنجار فرد آن چنان وخیم و خطرناک باشد که هیچ روش دیگرى براى تغییر رفتار و یا اصلاح آن جواب ندهد و به ناچار کاربرد روش تنبیه تنها روش ممکن باشد; مثل وقتى که رفتار نامطلوب فرد سلامت و بقاى خود او و یا افراد دیگر را تهدید مى‏کند. (11)
بنابراین، از نظر روان‏شناسان، تنبیه مى‏تواند یک روش تربیتى باشد، اما بر اساس مقررات و در مواردى به کار مى‏رود که رفتار متربى ناپسند و بر خلاف مقررات است و ما مى‏خواهیم آن را تضعیف یا خاموش کنیم.
تنبیه و تقویت
از نظر روان‏شناسان، تنبیه در اصل، فرایندى است که با تقویت تفاوت دارد. در تعریفى ساده، «تقویت‏» را به تثبیت‏یک رفتار از راه کنترل پیامدهاى آن معنا مى‏کنند. (12) تنبیه با تقویت، هم از لحاظ روشى و هم از لحاظ شرایط به کارگیرى تفاوت دارند، اگر چه ممکن است در برخى موارد، نتیجه یکسان داشته باشند. تقویت‏با عوامل مثبت و منفى سر و کار دارد، اما تنبیه به حضور محرک آزارنده منفى و فقدان محرک مثبت مربوط مى‏شود. همچنین در حالى که تقویت در مورد تحکیم پاسخ به کار مى‏رود، تنبیه فرایندى است که انجام پاسخ را تضعیف مى‏کند و یا از بین مى‏برد. به عبارت دیگر، هنگامى که محرک براى استحکام و استمرار پاسخ به کار مى‏رود، مى‏گویند: رفتار تقویت‏شده است، اما وقتى وجود و عدم وجود محرکى در موقعیتى موجب تضعیف پاسخ شود، در این صورت، تنبیه صورت گرفته است; مثلا، وقتى به شاگرد بد اخلاقى جریمه بدهند و یا او را از کلاس اخراج کنند تنبیه صورت گرفته است; در مورد اول، وجود محرک منفى و مزاحم دادن جریمه و در مورد دوم، حذف محرک مثبت و اخراج از کلاس، گرایش به پاسخ بد اخلاقى را احتمالا تضعیف مى‏کند.
تقویت در ایجاد رفتار مطلوب و یا افزایش آن مؤثر است، اما تنبیه سرانجام ممکن است هم براى تنبیه شونده و هم براى تنبیه کننده، عواقب زیان‏آورى داشته باشد. بنابراین، تنبیه به جز در مواردى خاص، وسیله مناسبى براى تغییر رفتار نامطلوب و یا ترک عادت نیست.
تنبیه یا تشویق؟
از نظر روان‏شناسان، تنبیه وتشویق دو روش تربیتى است که براى رعایت مقررات و حفظ انضباط، باید در آموزشگاه‏ها و محیطهاى تربیتى به کار گرفته شود. تشویق یا پاداش در مواردى به کار مى‏رود که رفتارى دلخواه و مطلوب از متربى سر بزند و بخواهیم آن رفتار تقویت و تکرار شود و به صورت عادت درآید. اما تنبیه در مواردى به کار مى‏رود که رفتار متربى ناپسند و بر خلاف موازین دینى و مقررات است و مى‏خواهیم آن را تضعیف یا خاموش کنیم. این دو روش باید به طرز صحیح و بجا به کار روند تا موجب آرامش خاطر و تعادل گردند.
باید از تنبیه‏هاى شدید در برابر خطاهاى کوچک یا از تنبیه‏هاى گروهى براى اشتباهات فردى، به ویژه تنبیه‏هاى بدنى، کنایه‏آمیز و توهین‏دار خوددارى کرد; چون این تنبیهات غالبا در ضمیر و روان متربى کینه و روحیه انتقام‏جویى ایجاد مى‏کند.
در واقع، تنبیه دو نقش در انضباط ایفا مى‏کند: یکى این‏که موجب تضعیف و عدم تکرار رفتار ناپسند مى‏شود و دیگر این‏که کودک را متوجه مى‏کند که رفتارش مورد قبول محیط اجتماع نیست و در واقع او را با انتظارات اجتماعى آشنا مى‏کند.
براى این‏که این روش تربیتى مؤثر واقع شود، باید متناسب با خطا باشد و بلافاصله اعمال گردد. همچنین دلیل آن نیز براى کودک و متربى روشن باشد. از جمله عوامل تاثیرگذار در این روش، ثبات و وحدت روش اولیا و مربیان است.
از مجموع مباحث و نظرات روان‏شناسان درباب آموزش و یادگیرى کودکان (13) چنین استفاده مى‏شود که آنان غالبا بر تقویت مثبت و دادن پاداش در مقابل اعمال و رفتارهاى مطلوب تکیه کرده‏اند و تنبیه را به عنوان آخرین روش در تغییر رفتار، آن‏هم به شکل ساده مورد توجه قرار داده‏اند که این به نظر اسلام نیز نزدیک است; زیرا در روایات اسلامى (14) روش اولیه براى برخورد با رفتار نامناسب، مدارا و نرمى است; در صورتى که نرمى سودمند نباشد، تندى و برخورد مناسب با خطا به عنوان داروى تلخ و آخرین راه حل تجویز شده است.
تنبیه در نظام تربیتى اسلام
1- اهمیت و ضرورت تنبیه از نظر اسلام
اسلام درباب تنبیه دیدگاه خاصى دارد که از هرگونه افراط و تفریط مبراست و به شیوه‏اى اعتدالى، تنبیه را در برخى موارد به شکل محدود، براى اصلاح رفتارهاى نامطلوب و با شروطى مى‏پذیرد.
دین اسلام سفارش اکید مى‏کند که بزرگ‏ترها در برابر کوچک‏ترها بیش‏تر احساس مسؤولیت کنند و حقوق آن‏ها را مراعات نمایند. اسلام به جامعه به صورت یک «کل‏» مى‏نگرد، به موجودیت انسان‏ها اهمیت‏خاصى مى‏دهد، خودسازى آحاد امت را لازم مى‏داند، رفق و شفقت‏با دیگران را جزء وظایف مى‏شمارد و مى‏گوید: «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه.» (15) بر این اساس، حتى تنبیه بدنى را ابتداء حتى براى حیوانات نمى‏پسندد و ترحم بر آن‏ها را از وظایف هر کس مى‏داند. پس به جاست که اولیا و مربیان در مورد خطاهاى جزئى کودکان خشم نورزند و به آنان غضب نکنند، بلکه با قدرى مسامحه، از خطاى آن‏ها بگذرند تا آنان شخصیت واقعى خود را بیابند، اصولا معلم و مربى پیش از آن که سخت‏گیرى کند، باید در کارش عالم و دانشمند باشد.
البته باید به این نکته توجه داشت که در موارد خاصى، به ضرورت استفاده از تنبیه در نظام تربیتى اسلام تصریح شده است و این معنى اولا، از آیات متعددى که رسالت‏حضرت رسول(ص) را منحصر به تبشیر و انذار مى‏داند، قابل درک است و هم از آیات و روایاتى که حدود الهى و تعزیرات اسلامى را تبیین مى‏کنند. اما اسلام براى هر جرم و خطا تنبیه و مجازات در خور آن را ارائه مى‏کند، آن هم در صورتى که عوامل دیگر تربیتى - همانند رفق و مدارا و نرمى که با طبیعت و روحیات کودک هماهنگ است - مؤثر نیفتاد. در این صورت، مربى و ولى کودک ناگزیر از تنبیه و مجازات بدنى است که در تربیت دینى و اخلاقى کودک از نظر اسلام، به عنوان یک روش احتیاطى و استثنایى تلقى مى‏شود.
ثانیا از آن‏جا که فرزندان و متربیان نزد انسان مسلمان امانت‏اند و نسبت‏به آنان مسؤولیت دارد، همان‏گونه که تامین نیازهاى جسمى کودک لازم است، تادیب او از آن واجب‏تر مى‏باشد، پرورش قواى فکرى، عقلانى، روحى، عاطفى و مذهبى کودکان از اهم وظایف مى‏باشد و تحصیل فضایل اخلاقى مانند، صداقت، پاک‏دامنى، امانت دارى، مراعات نظافت، طهارت و خلاصه آنچه به انسانیت انسان مربوط است ضرورت دارد که تحقق آن‏ها گاهى نیازمند روش‏ها و مراتبى از تادیب و تنبیه غیر بدنى است.
ثالثا، همان‏گونه که انسان در انجام تکالیف دینى و اجتماعى نسبت‏به خودش مسؤولیت دارد، نسبت‏به اهل و خانواده خودش نیز از لحاظ حفظ و نگه‏دارى آنان از عذاب آخرت مسؤولیت دارد. خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید: «یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا و قودها الناس و الحجارة علیها ملائکة غلاظ شداد لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون.»(تحریم: 6)
رسیدن انسان به مقامات عالى و درجات رفیعه معنوى و الهى و حتى تکامل و رشد در جنبه‏هاى اخلاقى و اجتماعى به مربى و مؤدب نیاز دارد و کودک از تمام لحظات حیات، ملازم والدین و مربى خویش است. بنابراین، براى تحقق آن‏ها، همیشه و در تمام حالات، نمى‏توان از رفق، شفقت و محبت استفاده کرد. گاهى نیز لازم است از تنبیهات بدنى استفاده نمود که حتى ممکن است گاهى استفاده از آن نه تنها مجاز، بلکه مستحب باشد.
2- تنبیه به عنوان یک روش تربیتى
آنچه در نظر روان‏شناسان مشهور است و نسبت‏به آن گرایش دارند این است که تنبیه ابتداء روش مطلوبى در تربیت نیست; زیرا عوارضى بر آن مترتب است. اما غالب دانشمندان اسلامى و مربیان تعلیم و تربیت در شرایط خاصى، از تنبیه به عنوان یک روش تربیتى نام مى‏برند; زیرا وقتى از این روش براى حل مشکل و اصلاح رفتار استفاده مى‏شود که راه‏حل‏هاى دیگر مؤثر نبوده است.
باید به این نکته توجه کرد که روش تادیب و تنبیه یک روش تربیتى اولى نیست تا در تمام حالات و موقعیت‏ها از آن استفاده گردد و از آن نتیجه مطلوب گرفته شود. تنبیه یک روش تربیتى ثانوى است که از لحاظ دینى و ارزشى، متاخر از همه روش‏هاى اصلاح رفتار کودک است; یعنى: اگر تمام روش‏هاى ممکن و متناسب در موقعیت‏هاى گوناگون براى تغییر و اصلاح رفتار کودک به کار گرفته شد و نتیجه مطلوب از آن به دست نیامد، در آن صورت، مى‏توان از روش تنبیه استفاده کرد. این مطلب را مى‏توان، هم از آثار روان‏شناسان و مربیان دریافت و هم از روایات اسلامى به دست آورد.
نکته مهم و اساسى در این بحث، آن است که تنبیه به عنوان آخرین راه درمان و اصلاح رفتار تلقى شده و هدف از تنبیه در واقع، اصلاح رفتار و تربیت کودک است، بنابراین، استفاده از این روش باید به گونه‏اى باشد که اصلاح کننده و مؤثر در تربیت متربى باشد.
3- تنبیه در روایات
روایاتى را که درباب تنبیه آمده مى‏توان از سه جنبه مورد بررسى و بحث قرار داد:
اول. روایاتى که اذیت و ایذا غیر را مورد نکوهش، مذمت و تحریم قرار داده است. تنبیه کودک نیز در واقع، نوعى اذیت و اضرار به غیر محسوب مى‏شود. بنابراین، استفاده از این روش، صحیح نیست و جایز نمى‏باشد. به عنوان نمونه، به این روایات توجه کنید:
- النبى(ص) : «من آذى مؤمنا فقد آذانی و من آذانی فقد آذى الله عزوجل و من آذى الله فهو ملعون فى التورة و الانجیل و الزبور و الفرقان.» (16)
- الصادق(ع) : «قال الله تعالى عزوجل: "لیاذن بحرب منی من آذى عبدی المؤمن."» (17)
الصادق(ع) : «قال رسول الله(ص) : ان اعتى الناس على الله عزوجل من قتل غیر قاتله و من ضرب من لم یضربه.» (18)
- ابن ابى عمیر از معاویه نقل مى‏کند که گفت: سالت ابا عبدالله(ع) عن قول الله عزوجل "و من یرد فیه بالحاد بظلم..." قال: «کل ظلم الحاد و ضرب الخادم من غیر ذنب من ذلک الالحاد.» (19)
از مجموع این روایات و روایاتى که در این سیاق‏اند، استفاده مى‏شود که ضرب،ظلم و اذیت غیر و تنبیه بدنى و مطلقا هر نوع ایذایى ظلم محسوب مى‏گردد و حرام است. بنابراین تادیب و تنبیه کودکان و متربیان در غیر موارد نص، شرعا جایز نیست.
دوم. روایاتى که درباب اکرام و محبت‏به کودکان و متربیان مى‏باشد و به طور کلى، در آن‏ها توصیه شده که در ارتباط با غیر، به رفق و مدارا عمل نمایند و از هر نوع خشونت و تندى، به ویژه در برخورد با کودکان، پرهیز کنند. روایات ذیل، از این نمونه است:
- رسول الله(ص) : «من قبل ولده کتب الله له حسنة.» (20)
- رسول الله(ص) : «لینوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه.» (21)
- شکى الى رسول الله(ص) رجل من خدمه فقال: «اعف عنهم تستصلح به قلوبهم. فقال رسول الله(ص) : یتفاوتون فى سؤ الادب. فقال: اعف عنهم.» (22)
- رسول الله(ص) : احبوا الصبیان و ارحموهم و اذا وعدتموهم شیئا ففوا لهم فانهم لایدرون، الا انکم ترزقونهم.» (23)
- رسول الله(ص) : «یا انس ارحم الصغیر، ود الکبیر، تکن من رفقائى.» (24)
- الصادق(ع) : «اکرموا اولادکم واحسنوا آدابهم یغفرلکم.» (25)
- الصادق(ع) : «ان الله لیرحم الرجل بشدة حبه لولده.» (26)
- على(ع) : احسن الممالک الادب و اقلل الغضب و لاتکثر العتب فی غیر ذنب فاذا استحق احد منک ذنبا فان العفو مع العدل اشد من العذب لمن کان له العقل. (27)
- قال بعضهم شکوت الى ابى الحسن(ع) : ابنا لی. فقال: «لاتضربه و اهجره و لاتطل.» (28)
- رسول الله(ص) : «علموا و لاتغنفوا فان المعلم العالم خیر من العنف.» (29)
- نهى رسول الله(ص) : عن الادب عند الغضب. (30)
- امیرالمؤمنین(ع) : «الا فراط فى الملامة تشب نیران اللجاج.» (31)
بنابراین، از بررسى روایات مزبور، به دست مى‏آید که اکرام، محبت، رفق، مدارا و ارزش قائل شدن به کودکان باید جزو اصول تربیتى باشد. برخورد تند، غضب آلود و یا خشونت در برخورد با کودکان و متربیان ناپسند است.
همچنین مى‏توان این نتیجه را به دست آورد که محبت، اکرام، عفو، رحم و اغماض از خطاى کودکان و متربیان در تربیت، مقدم بر سایر روش‏هاست اما اگر با این روش‏ها، غرض حاصل نشد، باید از تادیب و تنبیه در حد متعارف استفاده کرد. التبه باید در مقام تربیت و موقعیت‏هاى تادیب، همواره قاعده و قانون الهى «ادفع بالتی هى احسن‏» (فصلت: 34) را مراعات کرد و حتى در مبارزه با بدى‏هاى متربى از طریق نیکى استفاده کرد; زیرا این، روش تربیتى بسیار مهمى است و اگر از طرف مربى و معلم به موقع و بجا اعمال شود، مى‏تواند تحول عمیقى در فرد به وجود آورد و در صورت به کارگیرى بى‏موقع، نتیجه‏اى جز ترغیب و تشویق به ظلم و بدى و کمک به رواج آن در جامعه نخواهد داشت.
سوم. روایاتى که در آن‏ها به تنبیه و تادیب کودک و متربى تصریح شده است و تعداد این روایات هم زیاد است، اما به عنوان نمونه به برخى از این روایات توجه کنید:
1- ابى عبدالله(ع) قال: «ان فی کتاب على(ع) انه کان یضرب بالسوط و بنصف السوط و ببعضه فى الحدود و کان اذا اتى بغلام و جاریة لم یدرکا، لم یبطل حدا من حدود الله عزوجل‏» قیل له و کیف کان یضرب؟ قال: «یاخذ السوط بیده من وسطه او من ثلثه، ثم یضرب به على قدر اسنانهم «سنشان‏» و لایبطل حدا من حدود الله.» (32)
2- معتبرة حماد ابن عثمان قال: قلت لابی عبدالله(ع) فی ادب الصبى و المملوک. فقال(ع): «خمسة او ستة و ارفق.» (33)
3- ابى عبدالله(ع): «اتى على(ع) بجاریة لم تحض قد سرقت، فضربها اسواطا و لم یقطعها.» (34)
4- ابى عبدالله(ع): «اتى على(ع) بغلام یشک فی احتلام، فقطع اطراف الاصابع.» (35)
5- ابى عبدالله(ع): «قال امیرالمؤمنین(ع): ادب الیتیم مما تؤدب منه ولدک و اضربه مما تضرب منه ولدک.» (36)
6- عن اسد ابن وداعه: ان رجلا یقال له جزى، اتى النبى(ص)، فقال: یا رسول الله ان اهلى یعصونى فبم اعاقبهم؟ قال: «تعفوا»، ثم قال الثانیة حتى یقال ثلاثا، قال: «ان عاقبت فعاقب بقدر الذنب و اتق الوجه.» (37)
7- ابى عبدالله(ع): «ان امیرالمؤمنین(ع) القى صبیان الکتاب الواحهم بین یدیه لیخیر بینهم، فقال: اما انها حکومة و الجور فیها کالجور فى الحکم؟ ابلغوا معلمکم ان ضربکم فوق ثلاث ضربات فى الادب اقتص منه.» (38)
8- رسول الله(ص): علموا الصبى الصلوة ابن سبع سنین و اضربوه علیها ابن عشر سنین.» (39)
9- على(ع): «ادب صغار اهل بیتک بلسانک على الصلوة و الطهور، فاذا بلغوا عشر سنین فاضرب و لاتجاوز ثلاثا.» (40)
10- النبى(ص): «ادب الصبیى ثلاث درر، فمازاد علیه قوصص به یوم القیامة‏» (41)
11- عن فقه الرضا(ع): «التعزیر ما بین بضعة عشر سوطا الى تسعة و ثلاثینى و التادیب ما بین ثلاثة الى عشرة.» (42)
12- رسول الله(ص): «لا یحل لوال یؤمن بالله و الیوم الآخر ان یجلد اکثر من عشرة اسواط الا فى حد و اذن فی ادب المملوک من ثلاثة الى خمسة.» (43)
تحلیل روایات باب تنبیه و نتیجه‏گیرى
با مراجعه به روایات باب تنبیه، این مطلب به دست مى‏آید که اولا، روایات این باب بسیار است. مرحوم کلینى در کافى بابى تحت عنوان «تادیب الولد» ذکر کرده و در آن روایات فراوانى را جمع‏آورى نموده است. همچنین مرحوم صدوق بابى تحت همین عنوان در من لا یحضر الفقیه (44) آورده و در آن، روایات متعددى در تایید موضوع ذکر نموده است. مرحوم مجلسى نیز در روضة المتقین (45) برخى از این روایات را به عنوان «روایات صحیحه‏» نام برده و برخى را «موثقة کالصحیح‏» تعبیر کرده است. آیة‏الله العظمى خوئى(ره) در تکملة المنهاج، (46) از مجموع روایات مذکور، (روایات 1 - 2 - 5 - 7 - 12) برخى را تعبیر به «معتبره‏» و حتى برخى را تعبیر به «صحیحة‏» کرده‏اند. ایشان در مساله 285 مى‏فرمایند: «لا باس بضرب الصبى تادیبا خمسة او ستة مع رفق تدل على ذلک معتبرة حماد ابن عثمان (روایت 2) و معتبرة سکونى (روایت 6) و معتبرة غیاث ابن ابراهیم (روایت‏5)
این مطلب نشانگر محکم بودن اسناد روایات این باب و دلالت آن‏ها بر جواز تادیب و تنبیه کودک با رعایت‏شرایط رفق و موقعیت کودک است.
ثانیا از برخى روایات مزبور (روایات 5 - 6 - 8 - 9 - 12) در ضمن تشویق و تحریک والدین به مراقبت از کودکان، به طور غیر مستقیم جواز تادیب و تنبیه کودک نیز استفاده مى‏شود، همچنین مؤیدى قوى در موضوع مورد بحث مى‏باشند که با مراجعه به روایات مذکور و با اندک دقت و تامل در آن‏ها، این مطلب به دست مى‏آید.
از مجموع روایات و اخبار مستفیضه درباب تادیب و تنبیه کودک، که در این بحث از برخى آن‏ها استفاده شد، مى‏توان استنباط کرد که روش اصلى و اولیه در تربیت اطفال و متربیان همان روش‏هاى مطلوب و انسانى است; مثل محبت، رحمت، گذشت، اکرام و تشویق. به کارگیرى روش تنبیه در مواردى جایز است که منصوص باشد و از راه محبت و رحمت نتوان به هدف اصلى، که همان اصلاح رفتار و تربیت کودک است، رسید.
حضرت على(ع) مى‏فرمایند: «من لم یصلحه حسن المداراة یصلحه حسن المکافاة‏»; (47) هر که با خوش رفتارى و برخوردهاى مطلوب اصلاح نگردد، با خوب کیفر دادن اصلاح مى‏گردد.
همچنین مى‏فرمایند: «استصلاح الاخیار باکرامهم و الاشرار بتادیبهم‏»; (48) راه اصلاح خوبان به اکرام و بزرگ‏داشت آن‏ها و اصلاح افراد شرور به تنبیه و عقاب آن‏هاست.
بنابراین، مى‏توان گفت: تنبیه اثر اصلاحى و تربیتى دارد و اگر هم در تمام موارد اثر مطلوب نداشته باشد، دست کم، عامل بازدارنده خواهد بود. پس در مرحله اول، باید از روش محبت، رفق و مدارا استفاده کرد و اگر این روش اصلاحگر نبود، روش تادیب و تنبیه به عنوان آخرین راه حل براى اصلاح رفتار متربى، مؤثر خواهد افتاد و اگر در برخى موارد، این روش نیز در اصلاح و تربیت مؤثر نباشد، دست کم، فرد خاطى را از ارتکاب مجدد و تکرار عمل خطایى باز خواهد داشت. همین اثر و منع، خود به عنوان یک هدف جزئى و رفتارى مطلوب است.
تادیب و تنبیه کودک از نظر فقها
شکى نیست که تادیب و تنبیه کودک در موارد منصوص و به عنوان آخرین راه حل و روش درمان و به عنوان یک روش ثانوى در اصلاح رفتار، به اتفاق و اجماع فقهاى شیعه و حتى علماى عامه جایز است; (49) زیرا این روش در جهت اصلاح و سعادت کودک و رشد اخلاقى و تربیتى اوست، همچنین در حفظ کودک از مفاسد اخلاقى و انحرافات رفتارى مؤثر مى‏باشد. این عمل حتى گاهى ممکن است مستحب و در بعضى از اوقات، حتى واجب باشد و این به دلیل سیره مستمر فقهاست که روایات و اخبار مستفیض نیز در این باب وارد شده است. حتى برخى از بزرگان در کتب روایى بابى تحت عنوان «باب تادیب ولد» قرار داده‏اند که در اصل و جواز استفاده از این روش، اختلافى نیست و اگر بحثى هست در کمیت و کیفیت تادیب مى‏باشد.
محقق کرکى(ره) در جامع المقاصد، در شرح قول مرحوم علامه ادعا مى‏کند که «اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فیه.» (50) مرحوم عاملى در مفتاح الکرامة مى‏گوید: «و للمعلم ضرب الصبیان للتادیب.... اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فیه کما فى الجامع المقاصد و هو کذلک اذا کان الصبیى ذا عقل و تمیز کما نبه علیه فى التذکرة و التحریر و الحواشی لانه یاخذ و نه مسلما...» (51)
و همچنین شیخ در نهایه مى‏فرماید: «و الصبى و المملوک اذا اخطاء ادبا بخمس ضربات الى ست و لا یزاد على ذلک و هکذا فى المبسوط.» (52)
قال المحقق(ره) فى الشرایع: «یکره ان یزاد فی تادیب الصبى على عشرة اسواط و کذا المملوک.» (53)
صاحب جواهر الکلام نیز آورده است:
«انه یکره ان یزاد فى تادیب الصبى على عشرة اسواط و کذا المملوک لدلالة معتبرة حماد بن عثمان و معتبرة السکونی و خبر زرارة بن اعین و مرسلة الصدوق.» مجموع این روایات براى (54) تادیب بیش از ده ضربه را به اثبات نمى‏رساند، آن هم در صورتى که تادیب به مصلحت کودک باشد و از روى غضب و انتقام‏جویى انجام نگیرد.
حضرت امام خمینى(ره) در تحریر الوسیله مى‏فرمایند: «انه یکره ان یزاد فی تادیب الصبى على عشرة اسواط و الظاهر ان تادیبه بحسب نظر المؤدب و الولى، فربما تقتضی المصلحة اقل و ربما تقتضى الاکثر و لا یجوز التجاوز... بل و لا التجاوز عن تعزیر البالغ بل الا حوط دون تعزیره و احوط منه الاکتفاء بستة او خمس.» (55)
حضرت آیة‏الله خوئى(ره) در تکملة المنهاج مساله 285 آورده‏اند: «لا باس بضرب الصبى تادیبا خمسة او ستة مع رفق‏» (56)
در مساله 2819 رساله عملیه نیز فرموده است: «ولى طفل و معلم طفل با اذن ولى به قدرى که او ادب شود، مى‏تواند کودک را بزند» (57)
حضرت آیة‏الله گلپایگانى(ره) در مجمع المسائل در پاسخ سؤال تادیب شاگرد به وسیله معلم، مى‏فرماید: «جواز کتک زدن شاگرد جهت تادیب شرعى با اجازه ولى شرعى اگر موجب دیه نشود به طور آرام بعید نیست و اگر جاى ضرب به سرخى یا کبودى و یا سیاهى تغییر رنگ دهد، جایز نیست و معلم ضامن دیه اوست‏» (58)
سایر بزرگان و فقهاى شیعه نیز در طول تاریخ براى حفظ و مراقبت کودکان از مفاسد و انحرافات اخلاقى و رفتارى و در جهت اصلاح و تربیت آنان، استفاده از روش تادیب و تنبیه را جایز شمرده‏اند که به دلیل پرهیز از اطاله کلام از ذکر فتاواى آنان خوددارى مى‏شود.
جمع‏بندى احادیث و نظر فقها
اجماع فقها و اتفاق نظر آنان این است که حاکم شرع، ولى کودک و جد پدرى او، مجاز به تنبیه کودک هستند. اما این‏که آیا معلم و مؤدب نیز چنین اجازه‏اى دارد یا نه، در میان اندیشمندان مسلمان اختلاف نظر است. برخى به طور مطلق، گفته‏اند که معلم و مؤدب هم چنین اجازه‏اى دارند و برخى آن را مشروط به اذن ولى و یا حاکم شرع کرده‏اند.
از روایات مذکور باب تنبیه استفاده مى‏شود که آن بخش از روایات که مربوط به باب حد و تعزیر است، اختیار چنین کارى را فقط به عهده حاکم شرع قرار داده و اوست که مجاز به اقامه حد و یا اجراى تعزیر در برابر ارتکاب کودکان به محرمات شرعى است.
از تعدادى روایات هم استفاده مى‏شود که فقط پدر و ولى کودک و جد پدرى اجازه تنبیه کودک را دارند.
و از روایاتى که مربوط به نماز مى‏باشند نیز استفاده مى‏شود که فقط پدر و جد پدرى مجاز به تنبیه و تادیب کودک نه یا ده ساله، آن هم به دلیل ترک نماز هستند. همچین از برخى روایات استفاده مى‏شود، که سرپرست‏یتیم نیز مجاز به تنبیه کودک مى‏باشد; زیرا مسؤولیت تربیت او را به عهده دارد.
بنابراین، به طور کل، مى‏توان از روایات استنباط کرد که اولا، فقط حاکم شرع مجاز به اجراى حد و تعزیر است و در مورد کودکان، فقط تعزیر انجام مى‏گیرد و اختلافى در این نیست.
ثانیا، پدر و جد پدرى مجاز به تادیب و تنبیه کودک هستند و همه این را قبول دارند.
اما این‏که آیا معلم نیز مجاز به تادیب و تنبیه است‏یا نه، از روایات وارد شده در این باب همانند معتبره سکونى از امام صادق(ع) و مرسله صدوق استفاده مى‏شود که به معلم و مؤدب کودک نیز اجازه داده شده است که براى تربیت، اصلاح و هدایت او از تنبیه استفاده نماید، اما مشروط بر این‏که بیش از سه ضربه نزند، آن هم به طورى که منجر به سرخى یا سیاهى بدن - که موجب دیه است - نشود.
چند نکته اساسى
الف - تنبیه از لحاظ کمى و مقدار ضرب
از لحاظ کمى با مراجعه به روایات مى‏توان استنباط کرد که معلم و مؤدب در استفاده از تنبیه، مجاز به استفاده بیش از سه ضربه نمى‏باشند; زیرا از معتبره سکونى و مرسله صدوق (روایات 6 و 7 و 10) بیش از این تعداد استنباط نمى‏شود.
پدر و جد پدرى با توجه به دلالت معتبره حماد بن عثمان (روایت 2) در تنبیه بدنى، مجاز به استفاده از بیش از شش ضربه نمى‏باشند.
حاکم شرع در تادیب افراد گوناگون - اعم از عبد و حر کودک یا بزرگ - مجاز به استفاده از بیش از ده ضربه نیست. (روایات 11 و 12)
ب - کیفیت تنبیه
این بحث مهم است و از روایات این باب، مى‏توان موارد ذیل را استفاده کرد:
- در صورتى که کودک عمل خلاف را تکرار نکرد، باید از خطا و خلاف او چشم پوشى کرد و او را مورد عفو قرار داد، همان‏گونه که از روایت اسد بن وداعه (روایت 6) چنین مطلبى را مى‏توان استفاده کرد.
- در تنبیه و ضرب کودک، باید از زدن به جاهاى حساس بدن مثل صورت، جدا اجتناب کرد. (روایت 6)
- در تنبیه، باید ابتدا از رفق و نرمى استفاده کرد. این مطلب از روایت‏حماد بن عثمان استنباط مى‏شود. (روایت 2)
- تنبیه نباید موجب سرخ و یا کبود شدن بدن کودک شود; چون در این صورت، موجب پرداخت دیه به وسیله تنبیه کننده مى‏شود، حتى اگر تنبیه کننده پدر با جد پدرى او باشد. (مجمع المسائل، ج 3، ص 267)
- تنبیه کودک باید در مقابل عمل خلاف و یا رفتار نامطلوبى صورت گیرد که کودک مرتکب شده است و در اجراى تنبیه، باید تفاوت‏هاى فردى و سنى و شرایط جسمانى کودکان نیز مورد ملاحظه قرار گیرد، همچنین تا حدى کودکان قادر به تشخیص خیر و صلاح خود باشند و نسبت‏به احکام، از نظر عقلى، درک داشته باشند. محمد بن مسلم از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) سؤال کرد که کودک چه موقع باید نماز بخواند؟ امام(ع) فرمودند: «اذا عقل الصلوة‏»; وقتى کودک بتواند درک کند. از امام(ع) سؤال شد که کودک چه موقع نماز را درک مى‏کند و نماز بر او واجب مى‏شود؟ امام(ع) فرمودند: در نه سالگى. (59)
ج - اقسام اعمال خلاف و رفتارهاى نامطلوب که موجب تادیب و تعزیر کودک مى‏گردد
با مراجعه به روایات، مى‏توان این قبیل اعمال و رفتار را به این ترتیب دسته‏بندى کرد:
- ارتکاب محرمات شرعى که اگر ملکف انجام دهد داراى حد شرعى است، کودک با ارتکاب آن‏ها، تعزیر مى‏شود. (روایات 1، 3، 4، 11، 12)
- تنبیه کودک به دلیل ترک نماز فقط به وسیله ولى ویا جد پدرى او باید انجام گیرد. (روایات 8 - 9)
کودک به دلیل عصیان و مخالفت امر والدین و مولى تنبیه مى‏شود (روایت 2، 5، 6، 7، 12) همچنین برخى روایات نیز اطلاق دارند. (روایات 4، 6، 8) به طور خلاصه، مى‏توان از مجموع این روایات استنباط کرد که تنبیه کودک براى مطلق کار خلاف تجویز شده است، البته با رعایت موارد منصوص و با اولویت و تقدم رفق و در نظر گرفتن مصالح کودک.
چند نکته
1- استفاده از تنبیه در مواردى صورت مى‏گیرد که تربیت کودک بر آن متوقف باشد و یا به مصلحت او باشد; زیرا خداوند در قرآن مى‏فرماید: «ولا تستوى الحسنة و لا السیئة ادفع بالتی هى احسن.» (فصلت: 34)
«روش احسن‏» در واقع، همان روش اکرام، محبت و رفق و مدارا با اطفال و متربیان است که در جهت اصلاح آنان مى‏باشد. از این آیه استفاده مى‏شود که روش تنبیه روش غیر احسن است. بنابراین، باید از آن اجتناب کرد، مگر در موارد منصوص و خاصى که روش احسن به نتیجه لازم نمى‏رسد.
2- مؤدب و معلم در مقام تعلیم و تربیت کودک، نباید بیش از سه ضربه بزند. همچنین پدر و جد پدرى نیز نباید بیش از شش ضربه بزنند. بر آنان رعایت مصلحت کودک لازم است.
3- در تنبیه کودک، باید مواظب بود که به جاهایى حساس بدن مثل سر و صورت ضربه نخورد. (60)
4- تنبیه نباید بیش از مقدار جرم و گناه باشد. حضرت رسول(ص) در روایت اسد بن وداعة، پس از آن‏که سه مرتبه از تنبیه نهى کردند، سپس آن را به مقدار گناه مجاز دانستند. (61)
5- در تنبیه، باید قوت بدنى، سن و شخصیت متربى را نیز در نظر گرفت. (62)
در خصوص رعایت‏شخصیت افراد حضرت على(ع) مى‏فرماید: «عقوبة العقلاء التلویح و عقوبة الجهال التصریح‏» (63) و یا فرمودند: «التعریض للعاقل اشد عقابا.» (64)
6- همیشه در حال ناراحتى و خشم، باید از تنبیه اجتناب کرد. نهى النبى(ص) عن الادب عند الغضب. (65)
7- اگر کودک پیش از تنبیه، رفتار نامطلوب را ترک کرد و اصلاح شد، نباید او را تنبیه کرد; زیرا هدف از تنبیه و تادیب، اصلاح کودک است که حاصل شده است. همچنین اگر پس از تنبیه هدف محقق شد، دیگر نباید تنبیه تداوم داشته باشد.
8- در استفاده از روش تنبیه، نباید افراط یا تفریط کرد، بلکه باید اعتدال را در نظر داشت، حضرت على(ع) مى‏فرماید: «لاتکثرن العقاب فانه یورث الضغینة و یدعوه الى البغضاء.» (66) در کلام دیگرى فرمودند: «الافراط فى الملامة تشب نیران اللجاج.» همچنین فرمودند: «لا یکونن المحسن و المسى‏ء (67) عندک بمنزلة سواء فان فى ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فى الاحسان و تدریبا لاهل الاسائة فالزم کل واحد منهم ما الزم نفسه ادبا منک.» (68)
9- در صورتى مى‏توان کودک را تنبیه کرد که به خلاف بودن کار خود و کیفر داشتن آن آگاه باشد. امام صادق(ع)به محمد بن خالد در مورد غلامى که دزدى کرده بود فرمودند: «از او مى‏پرسى: آیا مى‏دانى که دزدى کیفر دارد؟ اگر جواب داد: بلى، مى‏گویى: عقوبت آن چیست؟ اگر نمى‏دانست که کیفر آن قطع دست است، پس او را رها مى‏کنى...» (69)
10- کودک را نباید براى تشفى خاطر و انتقام‏جویى تنبیه کرد، بلکه باید براى اصلاح رفتار، او را تنبیه نمود. حضرت على(ع) فرمودند: «ینبغی لمعلم الاطفال ان یراعی منهم حتى یخلص ادبهم لمنافعهم و لیس لمعلمهم فی ذلک شفاء من غضبه و لا یربح قلبه من غیظه، فان ذلک ان اصابه فانما ضرب اولاد المسلمین لراحة نفسها و هو لیس من العدل.» (70)
11- همیشه باید براى اصلاح رفتار و تربیت مطلوب کودک و تغییر رفتار او از روش تشویق استفاده کرد و آن را بر تنبیه مقدم داشت.
حضرت على(ع) فرمودند: «عاقب اخاک بالاحسان الیه وارده شره بالانعام الیه‏» (71)
12- نکته‏اى که مهم است و معلمان و اولیاى متربیان باید رعایت نمایند این که درباب تنبیه، باید مراحل و مراتب آن رعایت گردد. و نباید فورا به سراغ مرحله نهایى و تنبیه بدنى رفت، زیرا در بسیارى از موارد، اصولا نیازى به زدن و تنبیه بدنى نیست و با استفاده از مراحل ضعیف‏تر تنبیه - یعنى تنبیه غیر بدنى و غیر مستقیم - مى‏توان مشکل را حل کرد.
13- تنبیه باید سنجیده و حساب شده باشد و از مقدار مقرر در شرع تجاوز نکند و از جرم و خطاى کودک شدیدتر نباشد; زیرا اگر کودک تنبیه را جنگى علیه خویش بداند، ممکن است واکنش نشان دهد و در مقام دفاع برآید و دست‏به طغیان و تمرد بزند.
14- تنبیه نباید به صورتى باشد که کودک پدر و مادر را دشمن خویش بپندارد یا تصور کند که مورد بى‏مهرى قرار گرفته است.
15- کودکى را که توانایى کارى را نداشته نباید مورد عقاب و تنبیه قرارداد; زیرا با وجود ضعفى که دارد، مرتکب تقصیرى نشده است. در غیر این صورت، در روحیه‏اش آثار بدى خواهد گذاشت.
16- تنبیه باید گاه به گاه و به صورت استثنایى انجام گیرد تا نتیجه‏بخش باشد; زیرا اگر تنبیه به صورت عادت درآید به تدریج، کودک با آن مانوس مى‏شود و به آن خو مى‏گیرد. و در این صورت، دیگر اثرى نخواهد داشت. حضرت على(ع) فرمودند: «زیاده‏روى در ملامت و سرزنش کودک باعث لجاجت مى‏شود.» (72)
17- تنبیه باید در موارد جزئى انجام گیرد و نه به صورت کلى تا کودک بتواند علت آن را درک نماید و براى موارد دیگر از آن عبرت بگیرد. براى مطلق بى‏انضباطى، نباید اطفال را تنبیه و تادیب کرد، بلکه در موارد جزئى و مشخص باید آن را انجام داد.
18- حتى المقدور نوع تنبیه باید طورى انتخاب شود که با نوع جرم سنخیت داشته باشد; مثلا; اگر درس ریاضى را نخوانده است، تمرین مساله حساب به او بدهند یا اگر کیف و لباسش را پخش کرده، وادار شود که آن‏ها را در جاى خود قرار دهد.
19- پس از تنبیه، باید جرم کودک را فراموش کرد و دیگر درباره آن بحث ننمود. امام صادق(ع) فرمودند: «واهجره و لاتطل...» (73)
20- اگر قرار است کودک سرزنش و نکوهش شود، نباید با کودکان دیگر مقایسه گردد و نباید دیگرى را به رخ او کشید; زیرا با این روش نمى‏توان او را اصلاح کرد، بلکه حسادت در او پرورش خواهد یافت.
21- در تنبیه، باید موقعیت‏سنى کودک مورد توجه قرار گیرد; زیرا درجه تحمل درد و مقاومت در کودکان یکسان نیست و کودکان خردسال ممکن است آسیب روانى پیدا کنند.
22- در تنبیه، باید شرایط گوناگون رشد کودک از ابعاد جسمانى، عاطفى، روانى و عقلانى هوشى و... را مراعات کرد; چون واکنش کودکان در برابر تنبیه از جهات رشد یکسان نیست; مثلا، کودکان باهوش اگر تنبیه شوند، بیش از افراد کم هوش آسیب مى‏بینند.
23- تنبیه باید شرافتمندانه و مبتنى بر ضوابط عدالت و حق باشد، نه مبتنى بر انتقام‏جویى و عقده تکانى.
24- پیش از اعمال تنبیه، باید ریشه و علت تخلف را کشف کرد تا با از میان بردن آن، از تکرار تخلف جلوگیرى شود.
25- مربى در تنبیه، نباید آن را به هیچ وجه به متربیان دیگر واگذار نماید; چون این کار در کودک تنبیه شونده و در روابط فیمابین متربیان اثرى نامطلوب و زیانبخش مى‏گذارد.
26- در تنبیه کودکان ناقص‏العضو، که خطایى مرتکب شده‏اند، نباید نقص عضو آنان به رخشان کشیده شود و همچنین نباید کودک را با القاب زننده و تحقیرآمیز مورد تنبیه و نکوهش قرار داد.
27- در تنبیه، باید اوضاع روحى و مشکلات خانوادگى کودک را در نظر گرفت.
28- در برخى موارد، لازم است‏یکى از والدین یا مربیان در خصوص کودک و متربى تنبیه شده، میانجى‏گرى نمایند. البته هرگزنبایداصل تنبیه را به خصوص در حضور کودک، تخطئه کرد.
29- از جمله تنبیهات براى کودکان مذهبى، این است که به آنان تفهیم شود خداوند از رفتار نامطلوب و تخلف آنان خشنود نیست.
30- اگر کودک از کارهایش پشیمان شد و از رفتار نامطلوبش بازگشت، باید با او مهربانى و نوازش و محبت و اکرام برخود شود.
31- تنبیه ممکن است اثر خبرى داشته باشد. این نوع تنبیه از مؤثرترین تنبیهات است; چرا که از این راه، کودک درمى‏یابد که چه کارهایى مجاز و چه کارهایى غیر مجاز است. به عنوان مثال، کودکى که از دستگاه برقى ضربه الکتریکى دریافت مى‏کند، ممکن است‏بیاموزد که چه سیم‏هایى بى‏خطر و چه سیم‏هایى خطرساز است. (74)
32- آثار تنبیه مثل نتایج تشویق، قابل پیش‏بینى نیست; چون پاداش مى‏گوید: آنچه را که انجام داده‏اى تکرار کن، در حالى که تنبیه مى‏گوید: از آن عمل دست‏بکش و آن را انجام نده، اما نمى‏گوید که به جاى آن، چه کارى را بکن. (75)
33- عوارض جانبى تنبیه ممکن است نامطلوب باشد، زیرا تنبیه غالبا به تنفر از تنبیه کننده، پدر، مادر، مربى، معلم یا کارفرما و همچنین از محیطى که تنبیه در آن صورت گرفته است، مى‏انجامد.
34- تنبیه باید فورا و بلادرنگ، پس از خطا و رفتار نامطلوب انجام گیرد; زیرا کودک یا متربى خردسال در زمان حال زندگى مى‏کنند. (76)
35- ممکن است‏برخى از دانش‏آموزان براى جلب توجه دوستان خود، از تنبیه احساس لذت نشان دهند. تنبیه این قبیل دانش‏آموزان به دلیل احساس قهرمان شدن در حضور دیگران اثرات معکوس بر جا مى‏گذارد.
نتیجه‏گیرى
از آن‏جا که کودکان امانت‏هاى پروردگار متعالى هستند که در اختیار والدین گذاشته شده‏اند، بر پدران و مادران لازم است که کودک پاک خود را با کردار ناپسند عادت ندهند و در پرورش جسمى، اخلاقى و روحى و معنوى آن‏ها تلاش جدى داشته باشند. کودک با رفتارهاى پسندیده و تربیت صحیح اولیا و مربیان مى‏تواند انسانى با فضیلت‏شود در غیر این صورت فردى نامطمئن و فاسد بار مى‏آید. سعادت و شقاوت هر کس به کیفیت پرورش و تربیت او در کودکى بستگى دارد. با محبت و حسن رفتار، مى‏توان افرادى مهربان، خیراندیش، درستکار، شجاع، شریف و فعال به جامعه و آینده بشریت تحویل داد.
دین اسلام سفارش اکید مى‏کند که بزرگ‏ترها در برابر خردسالان و کوچک‏ترها بیش‏تر احساس مسؤولیت کنند و حقوق آن‏ها را رعایت نمایند. اسلام به جامعه به صورت «کل‏» مى‏نگرد و به موجودیت انسان‏ها اهمیت‏خاصى مى‏دهد، خودسازى آحاد امت اسلامى را لازم مى‏داند و رفق و شفقت‏با دیگران را جزو وظایف مسلمانان مى‏شمارد.
بنابراین، از مجموع مباحث این مقاله مى‏توان نتیجه گرفت که روش تنبیه و تادیب کودکان روش تربیتى اولى نیست تا در تمام حالات و موقعیت‏ها بتوان از آن استفاده کرد و نتیجه مطلوب از آن گرفت، بلکه تنبیه یک روش تربیتى ثانوى است که از لحاظ مرتبه و ارزش، متاخر از همه روش‏هاى ممکن در اصلاح رفتار است; یعنى: اگر تمام روش‏هاى مناسب مثل گذشت، اکرام، رفق، محبت و تشویق را در موقعیت‏هاى گوناگون براى تغییر و اصلاح رفتار کودک به کار گرفتیم، ولى نتیجه مطلوب از آن به دست نیامد در آن صورت، مى‏توان از روش تنبیه در موارد منصوص و خاص استفاده کرد.
این حقیقت را مى‏توان، هم از آثار و افکار روان‏شناسان و مربیان تعلیم و تربیت استفاده کرد و هم از روایات اسلامى به دست آورد. نکته مهم‏تر این‏که از مجموع مباحث گذشته، مى‏توان استنباط کرد که تنبیه به عنوان آخرین راه درمان و اصلاح رفتار تلقى شده و هدف از تنبیه در واقع، اصلاح رفتار و تربیت کودک است. بنابراین، به کارگیرى و استفاده از این روش، باید به گونه‏اى باشد که اصلاح کننده و مؤثر در تربیت کودک باشد و یا دست کم، عامل بازدارنده باشد. اگر چنین نتیجه‏اى از آن حاصل نمى‏شود، نباید مورد استفاده قرار گیرد.
پى‏نوشت‏ها
1- محمد معین، فرهنگ معین، ج 1، ماده «تنبیه‏»
2- على‏اکبر دهخدا، لغت‏نامه دهخدا، ماده «تنبیه‏».
3- على‏اکبر سیف، روان‏شناسى پرورشى، ص 246
4- محمود شهابى، ادوار نقد، ج 2، ص 230
5- محمدباقر مجلسى، روضة المتقین، ج 10، کتاب الحدود، ص 3
6- شیخ طوسى، النهایة، کتاب الحدود، ص 365 / همو، المبسوط، ج 8، کیفیة الحدود و الضرب، ص 69 / امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 2، فى بقیه الحدود، ص 477 / جواهر الکلام، ج 41، ص 444 - 446
7- الفقه على المذاهب اربعه، ج 5، کتاب الحدود، ص 292
8- دفترهمکارى‏حوزه‏ودانشگاه،روان‏شناسى‏رشد با نگرش اسلامى،ج‏1، ص
9- غلامرضا خوئى‏نژاد، روان‏شناسى تربیتى «ترجمه‏» ص 345
10- ارنست هیلیگارد،نظریه‏هاى یادگیرى،ترجمه‏محمدنقى‏براهنى،ص 289
11- على اکبر سیف، تغییر رفتار و رفتار درمانى، ص 397
12- روان‏شناسى رشد با نگرش اسلامى، ج 2، ص 538
13- ر. ک. به: محمدنقى براهینى، زمینه روان‏شناسى، ج 1، ص 384
14- روان‏شناسى رشد با نگرش اسلامى، ج 2، ص 543
15- کلینى، یعقوب; کافى، ج 2، ص 232
16- محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 350
17- همان، ج 2، ص 274
18- همان، ج 4، ص 227
19- شیخ حر عاملى، وسایل الشیعه، ج 15، ص 202
20- شهید ثانى (زین الدین بن على العاملى)، منیقه المرید، ص 193
21- میرزا آقا نورى طبرى، مستدرک الوسائل، ج 9، ص 7
22- محمد یعقوب کلینى، پیشین، ج 6، ص 49
23- کنز العمال، ج 3، ص 180
24- محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 104، ص 15
25- شیخ حر عاملى، پیشین، ج 15، ص 98
26- محمد رى‏شهرى، میزان الحکمة، ج 1، ص 76
27- محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 104، ص 99
28- همان، ج 77، ص 175
29- همان، ج 79، ص 102
30- ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 84
31- شیخ حر عاملى، ج 18، ص 307
32 الى 38- همان، ص 339/ ص 581/ ج 18، ص 524/ ص 524/ ص 523/ ج 15، ص 197/ ج 18، ص 582
39- کنزالعمال، ج 16، ص 440
40- محمد محمدى رى‏شهرى، پیشین، ج 1، ص 75، به نقل از: تسبیه المفراط، ص/390
41- عارف عبدالغنى، نظم التعلیم عندالمسلمین، ص 116
42- مستدرک الوسائل، ج 8، ص 194
43- شیخ حر عاملى، ج 18، ص 584
44- محمد بن على بن الحسین، صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج 4، ص 51
45- محمدباقر مجلسى، روضة المتقین، جزء 10، ص 91 - 92
46- تکملة المنهاج، ج 1، ص 240
47- غررالحکم، ج 2، ص 640
48- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 78، ص 82
49- الفقه على المذاهب الاربعة، ج 5، کتاب الحدود، ص 292
50- محقق کرکى، جامع المقاصد، ج 7، ص 280
51- شیخ حر عاملى، مفتاح الکرامة، ج 4، کتاب الاجاره، ص 273
52- نهایه، ص 733 / مبسوط، ج 3، ص 244
53- الشرایع، ج 4، ص 167
54- جواهر الکلام، ج 41، ص 444
55- تحریر الوسیله، ج 2، ص 477
56- تکملة المنهاج، ج 1، ص 240
57- رساله عملیه، مساله 2820
58- مجمع المسائل، ج 3، ص 267
59- شیخ حر عاملى، پیشین، ج 3، ص 12
60 و 61- همان، ج 15، ص 197
62- همان، ج 18 ص 584 و 307
63- غررالحکم، ج 2، ص 501
64- همان، ج 1، ص 39
65- محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 79، ص 102
66- تحف العقول، ص 84
67- میزان الحکمة، ج 1، ص 76
68- محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 77، ص 245
69- وسائل الشیعه، ج 18، ص 525
70- منهج التربیة للطفل، ص 371
71- بحارالانوار، ج 71، ص 427
72- غررالحکم، ج 1، ص 70/ محمدمهدى رى شهرى، پیشین، ج 1، ص 76
73- محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 104، ص 109
74 و 75- زمینه روان‏شناسى، ترجمه نقى براهنى و دیگران، ج 1، ص 383
76- غلامحسین ریاضى، روان‏شناسى در خدمت اولیاء و مربیان، ص 153

تبلیغات