در کشورهای پیشرو اقتصاد جهانی، تعادل بین دانش و سایر منابع بهگونهای به نفع دانش تغییر یافته است که دانش مهمترین عامل تعیینکننده استاندارد زندگی – حتی بیشتر از زمین و تجهیزات و نیروی کار – درآمده است. سند جامع بانک جهانی در مورد ارزیابی دانش ملی تصریح مینماید که: «ارزیابی دانش ابزاری است که به کشورها کمک میکند تا تواناییهای خود برای مشارکت در انقلاب دانشی را تحلیل نماید. این ابزار بر جنبههایی از اقتصاد و جامعه تمرکز مینماید که بهصورت مستقیم از دانش و یادگیری بهره میبرند». انگیزه اصلی تحقیق حاضر این است که داراییهای دانش ملی را مفهومسازی میکند و سنجش و ارزیابی آن را میسر سازد تا بدینوسیله به سیاستگذاری ملی و سازمانی کمک نماید. بهطور کلی چنین برمیآید که کشورهایی که به لحاظ داراییهای دانشی و سرمایه معنوی غنی هستند از نظر دستیابی به سطوح بالای رشد و توسعه بهتر عمل میکنند. شیوههای سیاستگذاری و پژوهشهای تجربی کنونی داراییهای دانش ملی هنوز در مرحلة طفولیت خود قرار دارد و اخیراً فراتر از فرضیهها و ساختارهای اقتصاد کشاورزی و صنعتی شروع به تکامل نموده است. پیشبینی میشود که فرآیند شکلدهی چارچوبها و مدلهای سنجش معتبر همچنین زمینههای شکلگیری درک نظری و مفهومی و همه جانبه را دربارة اقتصاد دانش بهوجود خواهد آورد. تحقیق حاضر ابتداً پژوهشهای تجربی در چارچوبهای سیاستگذاری ملی و مدلهای سنجش مورد استفاده سازمانهای توسعهای را مرور میکند. سپس براساس آنها مدلها، چارچوبها و روششناسیهای خاص سنجش تدوین میگردد تا ظرفیتسازی برای بخش دولتی در مورد سنجش و مدیریت داراییهای دانشی را تسهیل نماید. افق پیش روی تحقیق و توسعه برای ارتقای مدلهای سنجش موجود داراییهای دانشی نیز ارائه شده است. علاوه بر آن، پیشنهادهایی برای تحقیق و توسعه نظریههای آتی ارائه شده است که به ارائه مدلهای سنجش و مدیریت دانش بهتر میانجامد.