امروزه، ورزش و تربیت بدنی به قدری مهم شده است که برخی از جامعه شناسان آن را «دین مدنی» جامعه معاصر می دانند. با توجه به اهمیت این امر و وجود برخی ناکارآمدی های مدیریتی در سطوح کلان ورزشی، در این تحقیق سعی بر آن شد با توجه به کمّیت و کیفیت اعتبارات توزیع شده بین استان ها در سال های 79- 86 و در نظر گرفتن برنامه های مدون و همچنین منابع موجود در دست یابی به اهداف این برنامه ها، کارآیی مدیریت ورزشی هر استان با توجه به ورودی و خروجی های مربوط محاسبه شود. روش پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش جمع آوری داده ها از نوع توصیفی-تحلیلی است. ابزار گردآوری داده ها، اسناد کتابخانه ای و سالنامه های استانی مرکز آمار ایران است. با در نظر گرفتن دو شاخص ورودی (مکان های ورزشی سرپوشیده و روباز و بودجه فصل تربیت بدنی) و چهار شاخص خروجی (مدال های المپیک، پاراالمپیک، جهانی، آسیایی و ملی؛ مردان و زنان تحت پوشش ورزش قهرمانی؛ نسبت زنان به مردان تحت پوشش ورزش قهرمانی؛ داوران و مربیان آموزش داده شده)، در مدل تحلیل پوششی داده ها در دوره پنج ساله برنامه سوم و سه سال اول برنامه چهارم کارآیی نسبی استان ها اندازه گیری شد. در برنامه سوم، استان-های قم، گیلان، قزوین، زنجان، سیستان و بلوچستان به عنوان کارآترین و در سه ساله نخست برنامه چهارم، استان های کهگیلویه و بویر احمد، خراسان رضوی، گیلان، همدان، تهران، مازندران، یزد، فارس و اصفهان به این مهم دست یافتند. در نهایت، با تحلیل حساسیت شاخص ها مشخص شد، از میان شاخص های ورودی، سرانه بودجه بیشترین تأثیر را بر کارآیی استان ها دارد. همچنین از میان شاخص های خروجی، تعداد مربیان و داوران مهم ترین گزینه برای تغییرات و تأثیرات است.