مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۰۱.
۴۰۲.
۴۰۳.
۴۰۴.
۴۰۵.
۴۰۶.
۴۰۷.
۴۰۸.
۴۰۹.
۴۱۰.
۴۱۱.
۴۱۲.
۴۱۳.
۴۱۴.
۴۱۵.
۴۱۶.
۴۱۷.
۴۱۸.
۴۱۹.
۴۲۰.
اسطوره
حوزه های تخصصی:
داستان های حماسی که سرچشمه ای از داستان های اسطوره ای هر کشوری است، مبناهایی در آن وجود دارد که تنها با بازشکافی شکل اسطوره ای و شکافتن بن مایه های آن می توان به راز و رمز آن پی برد. در این پژوهش، در پی پاسخ به این پرسش هستیم که هنگام لشکرکشی ایرانیان به توران زمین برای کین خواهی سیاوش و مواجهه با فرود، فرزند سیاوش، با وجود حمله چند پهلوان ایرانی به فرود، چرا بیژن از بین آنان موفق به غلبه و سیطره بر فرود شد؟ آیا می توان کشته شدن قهرمان به دست خانواده خود را با این فرضیه اثبات کرد؟ نگارنده در پی آن است تا با استفاده از الگوهای اسطوره ای و مراجعه به اسطوره ها و قصه های عامه گوناگون، با روش توصیفی تحلیلی، به پرسش های یادشده پاسخ دهد. مطابق فرضیه مدِّ نظر، تنها سلاح کارگر بر افراد در برخی داستان ها، ابزارهای خانوادگی آنان است.
اسطوره پیرایی در تلمیحات نوغزل های بهبهانی، نیستانی، بهمنی و منزوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۰۶
45-71
حوزه های تخصصی:
انسان مدرن نه اسطوره ها را در هیئت ظاهری شان می پذیرد و نه می تواند به کلی ترک کند و از آن ها رهایی یابد. گروهی از شاعران امروز، به ویژه نوغزل سرایان، از تلمیحات اسطوره ای به عنوان سرمایه و پشتوانه ای معرفتی و عرصه و فضایی خیال انگیز و رازآمیز، بسیار استفاده می کنند. مسئله اصلی این جستار، آن است که نوغزل سرایان، ازجمله بهبهانی، نیستانی، بهمنی و منزوی با اسطوره ها و تلمیحات اسطوره ای چگونه رفتار می کنند تا هم آن ها را پذیرفتنی و روزآمد کنند و هم از آن ها چونان خمیرمایه ای برای طرح و بیان مافی الضمیر خود، سود برند؟ مفروض مقاله این است که شاعران یاد شده رویکردی دوگانه به تلمیح و اساطیر تلمیحی دارند: گاه در تلمیحات، تغییر چندان مهمی اعمال نمی کنند؛ اما گاه به تغییر در عناصر ساختاری و بنیادین اسطوره ها و تلمیحات اسطوره ای، تلفیق و یا کم و زیاد کردن بخش هایی از آن ها به روش های گوناگون که فی الجمله در این مقاله آن را «اسطوره پیرایی» خوانده ایم، روی می آورند. نتایج نشان می دهد که در تلمیحات بازتاب یافته در نوغزل های این چهار شاعر، اسطوره پیرایی به شیوه هایی چون «وارونه سازی عناصر اصلی اساطیر»، «جابه جایی اولویت تقابل های دوگانه در آن ها»، «تقویت ابعاد و عناصر کم اهمیت تر اساطیر»، «تغییر طرح اسطوره»، «تهی شدن عناصر اسطوره ای از ماهیت خویش» و «ناکارآمد دانستن برخی از اسطوره ها در شرایط امروزی» رخ داده است .
اِسپَرغَم و ویژگی های آن در متون ایرانی (با تکیه بر متون ایرانی کهن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه اسپرغم که به صورت های مختلف در متون به کار رفته است به طور کلی به گل ها و گیاهان خوشبو اطلاق می شود. امروزه در بیشتر متون فارسی به جای این واژه معادل عربی آن یعنی ریحان به کار می رود. ریحان نیز در عربی هم معنی با گل و سبزه است. اگر ردّپای این گیاه را که فواید و خواص درمانی متفاوت و متعددی برای آن در نظر می -گیرند در متون کهن ایرانی دنبال کنیم به داستان ها و اسطوره هایی پیرامون پیدایش و ویژگی های آن برمی خوریم و همچنین با کاربرد ویژه این گیاه در برخی مراسم آیینی آشنا می شویم. این مقاله در نظر دارد با تکیه بر آنچه که در متون ادبی و نیز گیاه شناسی درباره اسپرغم وجود دارد خواص و فواید آن را تحلیل و بررسی کند و دلیلی برای این ویژگی-ها ارائه دهد. به نظر می رسد که داستان ها و اسطوره های پیرامون این گیاه متأثر از خواص و فواید آن خلق شده اند و همچنین کاربرد گسترده این گیاه در سفره ها و مراسم آیینی نشان از حضور اهوره مزدا و امشاسپندان در این مراسم دارد.
فره از پوروشسب روی برتافت یا برنتافت؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها در تاریخ اقوام و ملل گوناگون، کارکردهای متفاوت و متنوّعی دارند و تاریخ حیات آنها هیچ گاه رو به زوال ننهاده بلکه از سبکی به سیاق دیگر درآمده و نوع کارکردش متفاوت شده است. در زمینه فرّه و انواع آن، مطالب زیادی نگاشته شده است امّا در کمتر یادداشت و مقاله ای به فرّه پدر زردشت، ظلم هایی که پدر بر زردشت روا می دارد و انتقال فره از مادر به زردشت نوشته شده، درحالی که باور عموم براین است که در صورت اندک لغزش و گمراهی، فرّ، از فرد مورد نظر روی برمی تابد ولی در متون، به روی برتافتن فرّه از پدر زردشت اشاره ای نشده است. این نوشتار برآن است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی و براساس داده های کتابخانه ای به نتیجه قابل قبولی دراین خصوص دست یابد و به این پرسش پاسخ دهد که چرا فرّه از پدر زردشت روی برنتافت یا دست کم در منابع اشاره ای به آن نشده است. از آنجا که فرّه، در اوستا انواع مختلفی از قبیل فرّکیانی، فرّایرانی و فرّموبدی، و در متن های پهلوی افزون بر اینها فره ایزدی، فره شاهی، فره دین، فره ایران شهر و فره همگان و ... نیز آورده-شده است، این اشاره نشدن می تواند بدین سبب باشد، که برتافتن فرّ، برای کسانی بوده که به مشروعیّت و تاییدیه الهی – یعنی برخورداری از موهبت فرهایزدی و فرهکیانی- نیاز-داشتندکه مخصوص پادشاهان بوده است، ازسوی دیگر، پوروشسب به سبب خویشکاری و با برخورداری از فرههمگان و با نیروی معجزه آسای هوم، فرزندی شایسته چون زرتشت می یابد. پوروشسب با علم براینکه فرهایزدیِ فرزندش، نگاهبان وی خواهدبود، به ظاهر در راه نابودی-فرزندش قدم برمی دارد تا بیش از پیش، نشانِ معجزات پیامبری زرتشت آشکارشود.
اسطوره و سیاست:کهن الگوهای رفتاری در ایران باستان و تداوم آن در حوزه قدرت و سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال هجدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
239-267
حوزه های تخصصی:
اسطوره در جهان همواره با حوزه قدرت و هویت رابطه تنگاتنگی داشته است. نقش آن نیز در ایران مستثنی از این وضعیت نیست، چراکه تاریخ جغرافیای ایران همواره زایشگر اساطیر گوناگون بوده است. امرسیاسی و سیاست نیز در پیوند با این وضعیت قرار داشته و هیچ گاه به دوراز اسطوره گرایی قرار نبوده است. اساطیر موجب تداوم و بازتولید رفتاری بویژه از طریق کهن الگوهای جمعی اند، این کهن الگوها در طول تاریخ تداوم داشته و در حافظه تاریخی و ناهشیار جمعی باقی مانده اند. متون کهنی چون اوستا متأثر از اسطوره و تولیدگر اسطوره های نو به اشکال مختلف در زندگی و قدرت می باشد. بطور نمونه؛ کهن الگوهای قهرمان، پیرفرزانه، آنیما و آنیموس و امثالهم بر امرسیاسی در ادوار تاریخی مختلف ایران اثر گذاشته و در تحولات آن نقش داشتند. بر همین روال امروزه نیز سیاست و هویت اثرپذیری زیادی از اسطوره گرایی دارد، که از طریق حافظه جمعی جریان دارد. به نظر می رسد این وضعیت در ایران با شدت بیشتری همراه است.
نسبت تاریخ نگاری با مسئله مرجع در عکاسی نزد رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
273 - 296
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگاری عینی، به تعبیر دیگر، عینیت گرایی در تاریخ نگاری و مسئله وجود مرجع واقعی در عکاسی به ظاهر پیوند آشکاری با هم ندارند، چنان که بیشتر جستارهای معاصر که درباره نسبت تاریخ و عکاسی نگاشته شده اند با توجه به تعاریف جدید از قابلیت بازنمایی عکاسی و بدون توجه صریح به جریان های تاریخ نگاری نوشته شده اند؛گرچه همگی در نقد بازنمایی عکاسانه به آثار رولان بارت و دیگر هم عصرانش، به عنوان متون کلاسیک این حوزه، ارجاع داده اند. اما نکته ای که کمتر بدان پرداخته شده است آن است که توجه بارت به مسئله مرجع در عکاسی فراتر از ساختارگرایی صرف است و بازخوانی آراء بارت در دو حوزه به ظاهر متفاوت تاریخ نگاری و عکاسی نشان می دهد که نگرش انتقادی او به سنت تاریخ نگاری عینی در تمام مسیر فکری اش، از ساختارگرایی تا پساساختارگرایی، در حوزه های مختلف از جمله عکاسی حاضر بوده است. به عبارت دیگر، آنچه بارت در واکاوی مسئله مرجع در عکاسی جستجو می کند در اصل همان مسئله تاریخ نگاری عینی و نسبت آن با واقعیت است، همان واقعیتی که از نگاه او قابل بازنمایی نیست. بارت، که در واکاوی ساختار روایت های تاریخی بر امکان عینی گرایی در تاریخ نگاری تردیدهای جدی وارد می کند، در جستجو برای یافتن مرجع عکس ها در حوزه نشانه شناسی، اسطوره «عکس مساوی با واقعیت است» را به چالش می کشد و بدین ترتیب رویکرد واقع گرایی را در تاریخ و عکاسی از منظر نشانه شناسی به پرسش می گیرد.
خوانشی بر کتاب «درخت زندگی: سمبول مرکزیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم اردیبهشت ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
1-19
تفسیر درخت زندگی، در هنر با نگرش های سمبولیک و اُسطوره ای همراه است. همانطور که در شناسنامه کتاب: «توضیحاتی درباره ی ساختار/ زمینه های اُسطوره ای درخت زندگی به همراه نمونه ها و تصاویر هنری» بدان اشاره رفته است. اما این وجه ی نمادین با رویکردی آیینی و دینی آمیخته شده است. هنرمندانی که به تجسم و تصویر درخت زندگی پرداخته اند، از توصیفات موجود در ادبیات دینی ملل گوناگون بهره برده اند.موضوعیت درخت زندگی و بررسی آن از ابعاد ادیان توحیدی در متون و ادبیات دینی مختلف قابل پیگیریست؛ اما ارتباط کهن اُلگوی درخت زندگی و تأثیر و تأثرات آن بر اندیشه و آثار هنرمندان ادوار، مناطق و سبک های مختلف هنری، امر قابل توجهیست که این نویسنده توانسته است آن را در یک مجموعه منسجم گردآوری نماید. این نوشتار سعی دارد با گردآوری های کتابخانه ای و اسنادی به روش مطالعه ی تطبیقی آثار هنری و ادبیات دینی ملل مختلف به تحلیل و توصیف مبحث درخت زندگی بپردازد. رویکرد نویسنده، راجر کوک در نمادپردازیهای آیینی درخت زندگی، بازه ی گسترده ای از هنر و هنرمندان را دربر می گیرد که از ناخودآگاه مذهبی هنرمندان مدرنی چون موندریان، پل کله و برانکوزی تا نقش برجسته های باستانی کشورهای مختلف و توصیفات موجود در ادیان الهی و یا غیرتوحیدی نشأت گرفته است.
بازتعریف اسطوره، حماسه و تراژدی در ادبیات تعلیمی با تکیه برگلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۴
110-145
حوزه های تخصصی:
اسطوره به صورت های گوناگون تعریف شده است. پس از بررسی، این نتیجه حاصل می شود که ظاهراً اسطوره قابل تعریف جامع و مانع نیست. در اغلب این تعاریف و دسته بندی ها شاخص هایی چون روایت، نمادین، جهان بینی، مقدس، فراتاریخی، قدسی، مینوی، تخیل، نظام، ایزدان، فرشتگان و... به چشم می آید. در این پژوهش کوشش شده است تعریف دیگری از اسطوره، حماسه و تراژدی ارائه شود. در این بازتعریف، اسطوره «مفاهیم ناشناخته یا چند گونه شناخته ذهن بشرند»؛ مفاهیم ناشناخته ای که ذهن او را در بر می گیرد، همیشه و همه جا همراهی اش می کند و کوشش بی پایان انسان، شناختن و شناساندن آن هاست. از آنجا که این مفاهیم، انسانی، جهانی و همیشگی اند و در این ویژگی با اسطوره یکسان می نمایند، می توان مفاهیم ناشناخته ذهن بشر را اسطوره نامید. این همگون سازی، گره از تعاریف فراوان و گهگاه ناهمخوان و رودررو (از اسطوره) می گشاید. حماسه «چالش انسان برای شناختن و شناساندن آن مفاهیم» و تراژدی، «نتیجه (میزان پیروزی/ شکست بشر در) شناختن و شناساندن آن مفاهیم» است. مفاهیم، خود نمایشی شان را در پدیده ها نمایان می کنند که در اینجا با عنوان نماد از آن ها یاد می شود. پذیرندگی، گنجایی، ژرفایی و گستردگی مفاهیم، نمادهای به کاررفته، کارافزارهای لازم و متغیرهای فراوان در فرایند چرخه «اسطوره، حماسه، تراژدی» کارایی دارند. ادبیات تعلیمی در فرهنگ ایرانی، جایگاه ویژه ای برای یاددهی و کاربردی کردن این مفاهیم دارد؛ مفاهیمی که گاه از تعالیم دین اسلام و گاه از فرهنگ کهن ایران زمین برگرفته شده است. گلستان سعدی به عنوان نمونه ارزنده ای از ادبیات تعلیمی، گستره مناسبی برای تحلیل مفهوم شناختی است. ابَرمفهوم مورد توجه سعدی، انسان است که با مادرمفهوم آرامش چالش دارد اما اسطوره بنیادین آز پیش روی اوست که در سراسر کتاب، حضوری شگرف دارد و مانع دستیابی (و پیروزی) می شود و او را از شناخت خود و دیگر مفاهیم (آرامش، ترس، مرگ و...) بازمی دارد.
بن مایه های اساطیری و بازتاب حضور فرهنگ عامه در دوره حماسه منظوم قاجار(مطالعه موردی: شهنشاه نامه صبای کاشانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهنشاه نامه مشهورترین حماسه تاریخی عهد قاجار است که فتحعلی خان صبای کاشانی آن را به تقلید از شاهنامه سروده است. بخش پایانی این منظومه به روایت جنگ ایران و روس و دلاوری های عباس میرزا اختصاص دارد. گزارش جنگ و شرح دلاوری پهلوانان اصلی ترین موضوع این حماسه است و اساطیر نیز به شکل های گوناگون در آن تبلور می یابد. از سوی دیگر اسطوره پیوندی ناگسستنی با باورهای عامه دارد. پژوهش حاضر این بن مایه های اساطیری و عامه را در شهنشاه نامه مطالعه می کند: پیش گویی از طریق خواب، جادو، هفت خان، رویین تنی، فر، نام پوشی، پوشش فریبنده، و ایزد سروش. هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین کارکرد اسطوره و باورهای عامه در شهنشاه نامه به منزله منظومه ای تاریخی است. از این رو تلاش می شود تا بن مایه های به کاررفته در شهنشاه نامه که متأثر از شاهنامه بوده اند یا به منظور اسطوره ای کردنِ تاریخ پدید آمده اند، نشان داده شود. با توجه به بازتاب این مضامین در شاهنامه ، شیوه صبای کاشانی در بهره گیری از آن ها و درواقع کیفیت این مضامین در شهنشاه نامه نیز بررسی شد تا روشن شود که صبای کاشانی به تکرار و تقلید صرف روی آورده یا در آن ها دخل و تصرف کرده است. این پژوهش نشان می دهد که صبای کاشانی به سبب غلبه رویکرد مدحی، این بن مایه ها را برای اسطوره ای کردنِ تاریخ به کار برده است. او اصل بن مایه ها را از شاهنامه برگرفته که گاه در فرهنگ عامه ریشه دارند؛ ولی برخی را توسعه بخشیده و برخی دیگر را تقلیل داده است. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای انجام شده است. بدین منظور از دست نویس شهنشاه نامه (نسخه شماره 587 کتابخانه مجلس، کتابت 1230ق) استفاده شده که کامل ترین دست نویس در بین نسخ کهن این اثر به شمار می آید.
مناسبات بین اسطوره و باورهای عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باورهای عامه که یکی از عناصر اساسی و قوام بخش فرهنگ جامعه به شمار می روند، با اساطیر پیوندی ناگسستنی دارند. برای ریشه یابی این گونه باورها باید به دوران اساطیری بازگردیم و اندیشه های پیشینیان را درباره پدیده های جهان هستی مرور کنیم. می توان گفت بسیاری از آیین هایی که امروزه در زندگی روزمره مردم رواج دارند، همان اعتقادات اسطوره ای اند که به مرور زمان، تغییر کارکرد داده اند و با گذر از اسطوره به آیین، با حفظ بن مایه های اسطوره ای خود، با تغییر و تحولاتی کلی یا جزئی به باورهای عامه تبدیل شده اند. ازجمله باورهای عامه ای که بن مایه های اسطوره ای پررنگی دارند، می توان به سه آیین «ازدواج با چشمه»، «شکستن تخم مرغ برای دفع چشم زخم» و «عبور بیمار از سوراخ دیوار» اشاره کرد که از دیرباز در میان اقوام مختلف ایرانی رواج فراوانی داشته اند. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی، سه باور مذکور را ریشه یابی و پیوند آن ها را با اساطیر تبیین کرده است. برایند پژوهش نشان می دهد که هر سه آیین یادشده خاستگاهی اسطوره ای دارند؛ بدین معنی که آیین ازدواج با چشمه بازمانده باور اسطوره ای قربانی کردن برای چشمه به منظور خشنود کردن موکل آب هاست که پس از نقل مکان از اسطوره به آیین، به ازدواج با چشمه تبدیل شده است. آیین شکستن تخم مرغ نیز با اسطوره اعتقاد به تخم کیهانی پیوند دارد و می توان آن را به مفهوم باززایی آفرینش نخستین تفسیر کرد و سرانجام، عبور دادن بیمار از سوراخ دیوار، تداعی کننده بازگشت به زهدان و تکرار عمل زایش و ولادت اولیه است که از دیدگاه اساطیری به دلیل ارتباطش با صنع الهی، لحظه ای پاک و آرمانی محسوب می شود.
اندیشه های رمانتیکی ژاله قائم مقامی با تکیه بر مباحث اسطوره ای(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نقش سازنده اساطیر در شکل گیری بنیادهای فکری جوامع بشری و نیز ضرورت تعمق انسان در هریک از جلوه های آن در طول زندگی به ویژه عصر معاصر بر همگان مبرهن و روشن است. اگرچه عصر حاضر به ظاهر عاری از اسطوره هاست، آن ها در ذهن انسان امروزی نیز جایگاه خود را یافته اند. شاعران در طرح و برجسته سازی اسطوره ها، نقش پررنگ تری نسبت به سایرین دارند. اسطوره و اسطوره سازی در شعر رمانتیک، جایگاه خاصی دارد، از میان مکاتب ادبی، مکتب رمانتیسیسم، اهمّیّت بیشتری به اسطوره ها می دهد. تأثیر نگاه رمانتیک بر نوع و میزان توجه شاعران معاصر به اسطوره و چگونگی بهره گیری آن ها از روایت های اسطوره ای، از مسائل مهمی است که باید درباره آن پژوهش شود. هدف این پژوهش تبیین نحوه به کارگیری مبتکرانه اسطوره و اسطوره پردازی، بر محور اندیشه رمانتیک در شعر ژاله قائم مقامی به روش توصیفی- تحلیلی است و نشان می دهد، کاربرد اسطوره ها در شعر ژاله براساس مبانی نظری مکتب رمانتیس م، قابل توجیه است. نتیجه پژوهش ناظر بر این است که ژاله، شاعر رمانتیک معاصر، در اشعارش بهره زیادی از گونه های اسطوره ای برده است؛ چنانکه اسطوره ها به سه شکل «بازآفرینی» «تغییر» و «تکرار»، در اشعار وی نمود یافته است.
واکاوی ماهیت «علیّت» در فرم غیرتعقلیِ شناخت برمبنای رهیافت ارنست کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
259-280
حوزه های تخصصی:
«علیّت» از جمله مفاهیمی است که پیشینه ای طولانی در فلسفه و شناخت انسانی دارد. انسان از همان آغاز حیات، خواهان کشفِ چرایی و علت پدیده ها بود؛ این مفهوم در تاریخ اندیشه های فلسفی، فراز و نشیب های زیادی را پیموده است، زیرا پاسخ های ارائه شده برای علتِ پدیده ها، به طور کامل متاثر از نوع آگاهی و شناخت انسان در گستره های تاریخی و جغرافیایی مختلف بوده است؛ آگاهی ها و شناخت هایی که اندیشمندانی مانند ارنست کاسیرر معتقد بودند که پیوسته الگویی عقلانی نداشته است. به زعم کاسیرر الگوهای غیرعقلانی نیز در شکل بخشی صورت های شناختی انسان دخیل بوده اند؛ شناختی که وی از آن با عنوان «آگاهی اسطوره ای» یاد می کند. هدف از نگارش این مقاله، معرفی انواع روابط علیّتی در این غیر تعقلی ترین فرمِ شناختی انسان است که بر این اساس با استناد به مبانی، قوانین بنیادین و دیگر آبشخورهای آگاهی دهنده در این آگاهی، به بازکاوی، توصیف و تحلیل انواع روابط عِلّی در این فرم شناختی پرداخته شده است.
نگاهی به زنان حماسی و اسطوره ای ایرانی و یونانی
منبع:
زن و فرهنگ سال سوم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۱۰
97-110
حوزه های تخصصی:
هر چند در هر موضوعی نقش و تاثیر زن بی اهمیت نبوده است اما از آن جهت که رویکرد اسطوره ها و حماسه ها نشان بر یکسویه بودن نقش و تاثیر مرد در رویدادها بوده است؛ از این سوی می بایست با نگاهی ژرفکاوانه به این موضوع پرداخت. در ساختار هر اسطوره ای زن دارای موجودیتی خاص و گاه بعنوان ایزدبانو مورد احترام وستایش قرار می گرفته است؛ که اطاعت از این نوع زن الزامی بوده است.تا آنجا که گاه موجب رخدادهای مهم و تاثیر گذار در ملت ها و حکو مت ها شده است.در این مقاله به بررسی نقش زن در اسطوره های حماسی و تطبیق زنان اسطوره ای و حماسی ایران با یونان پرداخته شد و میزان تاثیر پذیری زن درحماسه ها مورد کاوش قرار گرفت. و این نتیجه گرفته شد : زن ، در حماسه های ایرانی بر خلاف آنچه در حما سه های اروپایی مورد ارزیابی قرار گرفته است ، دارای ارزشمندی و وفادار به اصالت نژادی خود بوده است.
تحلیل رؤیای جریره و کتایون در شاهنامه با تکیه بر نظریات یونگ
منبع:
زن و فرهنگ سال پنجم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۹
109-119
حوزه های تخصصی:
اسطوره روایت گر سرگذشتی مقدس و مینوی است و رؤیا پدیده طبیعی ناخودآگاهی است که در خودآگاه تجلی می یابد. اسطوره و رؤیا باهم درپیوندند؛ آن دو بهره مند از زبانی نمادین و نیازمند به تعبیراند. این جستار برآن است تا رؤیای جریره و کتایون را در شاهنامه فردوسی با تکیه بر نظریات یونگ مورد بررسی قرار دهد. با بررسی و تحلیل رؤیاها در می یابیم؛ رؤیاها در برگیرنده تصاویر کهن الگویی از ناخودآگاه جمعی اند و در پیشبرد داستان های شاهنامه نقش بسزایی دارند. رؤیای جریره، رؤیایی بزرگ است که باتوجه به سرشت جمعی- اسطوره ای خود مرگ و نابودی ساکنان کلات را به دنبال دارد. ولیکن رؤیای بزرگ کتایون، نوید بخش جشن و سروری است که در عالم خودآگاه با ازدواج کتایون و گُشتاسپ به وقوع می پیوندد
تأثیر سینما و اسطوره های ژاپن بر انیمه ناروتو
منبع:
مطالعات فرهنگ و هنر آسیا سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
197 - 221
اسطورهها جایگاه ویژهایی در اعتقاد مردم دارند، بهگونهاییکه گاه بهکمک آنها میتوان اموری را درمیان مردم رواج داد یا حذف کرد. دراینراستا، هنرمندان ژاپن در ساخت آثار انیمیشن به این ویژگی توجه کردهاند. سنت کهن طراحی مانگاها که همواره موضوعات اجتماعی را بهشکلی تقطیعشده در یک کادر به تصویر کشیده در انیمیشن ژاپن که به انیمه مشهور است استفاده شده و این فرهگ اسطورهای توانسته است بر مخاطب داخلی و خارجی تأثیرگذار باشد. پژوهش حاضر قصد دارد، با هدف شناسایی اسطورههای ژاپن، این اسطورهها را در مجموعة انیمۀ ژاپنی ناروتو تحلیل کند. روش تحقیق کیفی با رویکردی توصیفی است. مسئلة اصلی بررسی انیمۀ ناروتو و تأثیر سینما و اسطورههای ژاپن بر آن است. نتایج حاصله نشان میدهد سینما براساس امتیاز واقعنمایی بر این انیمه تأثیرگذار بوده و باعث شده است که مجموعة ناروتو برای مخاطبان گوناگون باورپذیر باشد.
نقش عناصر نمادین در ساخت آینده تأملی آینده پژوهانه بر نقش رسانه در بازآفرینی اساطیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بارزترین وجوه آینده پژوهی به مثابه یک فناوری اجتماعی، تصویرپردازی از آینده مطلوب و طراحی اقداماتی برای تحقق این آینده است. شکل بخشیدن به واقعیت اجتماعی آینده در فضای بین الاذهانی جمعی نیاز به رویکردها و ابزارهایی دارد که عمدتاً از جنس عناصر فرهنگی هستند و ریشه در تاریخ و عناصر نمادین مشترک و ارزش های یک اجتماع دارند. یکی از مهم ترین این عناصر، اسطوره است. در این مقاله ابتدا در چارچوب سنت پژوهش کیفی با تکیه بر روش تأملی و نظرورزی به تشریح نقش اسطوره در ساخت تصاویر ذهنی آینده پرداخته شده است و سپس دو مجموعه تلویزیونی «آب پریا» و «محله گل وبلبل» با استفاده از روش نقد اسطوره ای، تحلیل شده اند تا ظرفیت های رسانه برای بازآفرینی اسطوره ها به دقت بررسی شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که رسانه های جمعی به مثابه یکی از آبشخورهای فرهنگی، ظرفیت بالایی برای استفاده از اسطوره ها به منظور تصویرپردازی از آینده مطلوب جمعی دارند؛ اما نکته مهم، فهم کهن الگوها و تلاش برای بازآفرینی مداوم اسطوره ها در قالب داستان هایی است که نسل های امروز و فردا، بتوانند با آن ها ارتباط برقرار کنند.
تحلیل اسطوره زال در شاهنامه براساس نظریات یونگ
منبع:
شفای دل سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳
39 - 61
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر خوانش دوباره یکی از داستان های شاهنامه به عنوان یکی از متون ادبی کهن از دیدگاه کارل گوستاو یونگ(1961-1875) روانشناس و نظریه پرداز قرن بیستم است. تحقیقات و یافته های او در قلمرو اساطیر، دستمایه منتقدان بسیاری برای بررسی آثار ادبی قرار گرفته است. در این پژوهش اسطوره زال براساس نظریات یونگ به روش توصیفی- تحلیلی مورد مطالعه قرار گرفته و مفاهیم اساسی اندیشه یونگ مانند: فرآیند فردیت، خود، خودآگاه، ناخودآگاه همچنین کهن الگوهایی نظیر قهرمان، سایه، پرسونا، پیردانا، آنیما، آنیموس و مادر ارزیابی شده و چگونگی تبلور هریک در این داستان به عنوان مسئله اصلی تحقیق مشخص و به موقعیت های کهن الگویی نظیر تولد دوباره نیز اشاره شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که طبق نظریات یونگ اسطوره ها شاید دستخوش تحول و دگرگونی شوند، امّا هرگز از بین نمی روند و محتوای آنها به صورت مستمر در شکل های گوناگون ظهور می یابد. در اسطوره زال، سیمرغ بیانگر کهن الگوی مادر، سام نمود کهن الگوی سایه، که تحول او را به پرسونا شاهد هستیم، رودابه نمود آنیما و زال تبلور کهن الگوی قهرمان است که پس از دشواری ها و گذر از آزمون های فراوان تولدی دوباره می یابد و در نیمه دوم زندگی اش کهن الگوی پیر دانا محسوب می شود. ضمن آنکه شخصیت زال در چارچوب فرآیند فردیت قابل تأویل است. نتیجه نشان می دهد که با استفاده از این شیوه تحلیل می توان درک بهتری از اسطوره ها داشت.
بازنمایی ازدواج در سریال های تلویزیونی (تحلیل نشانه شناختی پنج سریال ایرانی پربیننده در دو دهه 1370 و 1380)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هفتم بهار ۱۳۹۰ شماره ۲۲
67 - 90
حوزه های تخصصی:
تلویزیون یکی از مهمترین ابزارهای جامعه پذیری در جوامع مدرن است و سریال های تلویزیونی یکی از بهترین ابزارهای انتقال و تغییر ارزش ها در زندگی اجتماعی. در پس ظاهر «خنثی» و «معصوم» این سریال ها، رفتارهای گفتمانی به نمایش در می آیند که حکم تعریفی تلویحی از واقعیت اجتماعی را دارند و در نهایت نحوه فاعلیت ذهن ما را تعیین می کنند. هدف این مقاله، تحلیل نشانه شناختی شیوه های بازنمایی ازدواج در سریال های تلویزیونی بوده است. بدین منظور با استفاده از روش نشانه شناسی، به بررسی پنج سریال تلویزیونی پربیننده ایرانی در دو دهه مختلف (70 و 80) پرداخته شد. نتایج نشان داد که در این سریال ها با دست کم، سه گونه بازنمایی ازدواج در این سال ها روبرو بوده ایم: ازدواج سنتی، ازدواج نیمه سنتی و ازدواج مدرن. هر یک از این شیوه ها با دلالت های رسانه ای مختلفی رمزگذاری شده اند.
قصه، ساختار روایت و فرهنگ عامه(نگاهی به زن، باروری و آب در قصه های لری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال نهم بهار ۱۳۹۲ شماره ۳۰
73 - 102
حوزه های تخصصی:
از جمله مفاهیم قابل توجه در مطالعات انسان شناختی توجه به زبان و فرهنگ است. زبان به تعبیر ادوارد بارنت تایلور یکی از عناصر فرهنگی است که پس از عبور از فرهنگ در سطح فرهنگ عامه با تولیدات ادبی به نقش آفرینی های نوینی در زندگی فرهنگی و اجتماعی انسان ها می پردازد. از آن جمله می توان به داستان ها و افسانه های قومی اشاره نمود که این تولیدات لایه هایی از فرهنگ جامعه انسانی را بر می تابد. این مقاله با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و روش تحلیل محتوا و با بهره گیری از دیدگاه اشتراوس وگریماس، به بررسی ساختار زبان شناختی برخی از قصه های لری که در آن بر رابطه زن، باروری و آب تأکید شده می پردازد و ارتباطات آن با جهان اجتماعی و فرهنگی را نشان می دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد ساختار زبان شناختی این قصه ها با ویژگی های فرهنگی و انسان شناختی منطقه دارای رابطه است. زنان به عنوان کنش گرانی فعال، در پی نیل از وضعیتی وضیع به شریف در سلسله مراتب اجتماعی به طور عمده از طریق باروری و ازدواج، در فرهنگی به کنش می پردازند که در آن ارتقاء این قشر اجتماعی اغلب از طریق پدیده های بالا میسّر است. هم چنین واکاوی بافت فرهنگی و مردم شناختی نشان داد عناصر و مولفه های این قصه ها دارای ریشه های تاریخی در تمدن بومی نجد ایران بوده و در پدیده های مختلفی چون الهه های آب و باروری، آئین ها و مناسک مردمی و اسطورهای آب و باروری خودنمایی کرده و حاکی از زنده بودن و تجدید حیات عناصر و نمادهای های فرهنگی یادشده در فرهنگ و زندگی روزمره مردم این منطقه است.
بازنمایی مطالعات بازنمایی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال نهم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳۲
119 - 142
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر نوعی مطالعه انتقادی بخشی از تحقیقات مطالعات فرهنگی در دانشگاه ها با تاکید بر پایان نامه های حوزه مطالعات بازنمایی است. میدان مطالعه، محدود به دپارتمان های مطالعات فرهنگی در دانشگاه ها نبوده، بلکه از سایر گرایش های علوم اجتماعی به ویژه ارتباطات و جامعه شناسی نیز نمونه هایی استخراج شده است. پرسش این است که چگونه تحقیقاتی که به بازنمایی های متفاوت در متون فرهنگی یا رسانه ای توجه کرده اند، خود می توانند از دریچه همان نوع مطالعات مورد بررسی قرار گیرند؟ آیا می توان رد پای قدرت را در مطالعاتی که خود نقد قدرت هستند جست وجو کرد؟ نتایج نشان داده است که مطالعات بازنمایی یا به تعبیری مطالعات فرهنگی در ایران به دو طریق به عنوان بخشی از سازوکار قدرت عمل می کنند. نخست با کلیشه سازی مجدد کلیشه های فرهنگی و دوم با غفلت و بی توجهی به (عدم بازنمایی) موضوعاتی که مورد علاقه فرهنگ فرادست در جامعه نیستند. در مورد اول می توان افزود که مطالعات بازنمایی در ایران، گروه های فرودست (همچون زنان، جوانان، کردها و...) را که پیش از این توسط رسانه ها به کلیشه بدل شده بودند برای بار دوم به کلیشه تحقیقاتی بدل می کنند. مورد دوم به موضوعاتی برمی گردد که اساسا در مطالعات بازنمایی مورد توجه قرارنگرفتند؛ مانند افغانی ها (اقلیت مهاجر)، کردها و بلوچ ها (اقلیت های قومی)، سنی ها (اقلیت مذهبی) و... . اینها موضوعاتی هستند که نه تنها به لحاظ فرهنگی بی اهمیت فرض می شوند بلکه مطالعات فرهنگی در ایران به عنوان بخشی از سازوکار فرهنگ مسلط آن ها را مجدد به حاشیه می راند. در نتیجه، این شیوه از بازنمایی در مطالعات بازنمایی خود موجب به عقب راندن، برجسته کردن و کلیشه کردن برخی موضوعات و گروه ها در جامعه ایران شده اند.