مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۶۱.
۴۶۲.
۴۶۳.
۴۶۴.
۴۶۵.
۴۶۶.
۴۶۷.
۴۶۸.
۴۶۹.
۴۷۰.
۴۷۱.
۴۷۲.
۴۷۳.
۴۷۴.
۴۷۵.
۴۷۶.
۴۷۷.
۴۷۸.
۴۷۹.
۴۸۰.
اسطوره
منبع:
پژوهش دینی دوره ۱۴ بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۳۰
75-93
حوزه های تخصصی:
کاوش در متن قرآن حاکی از آن است که مشرکان با هدف انکار منشأ وحیانی قرآن و نفی معاد نسبت «اساطیرالاولین» بودن به قرآن داده اند. لغویان واژه «اساطیر» را جمع «اسطوره» دانسته اند. در مفهوم این واژه نیز تعاریف گوناگونی ارائه گردیده که حاصل آن این است که اسطوره جهان بینی ویژه انسان باستانی است و از جهت کشف ساختار اجتماعی زندگی بشر در زمان های بسیار دوردست و نیز ساختمان اندیشه ای او اهمیت دارد. اما باید دید با توجه به ابتدایی بودن شکل زندگی عرب جاهلی می توان اسطوره را نزد وی دقیقا به معنای اسطوره در جهان باستان دانست؟ از مطالعه در آیات قرآن و دقت در سیاق آیات چنین بر می آید که در نگاه عرب جاهلی که ارتباط با جنّ به نوعی همه ساحت های زندگی ایشان را تحت تأثیر قرار داده، اسطوره همان پیوندی است که این قوم با اجنّه داشته است. بررسی ساختار زندگی عرب جاهلی و سیاق آیات موردنظر و نیز نسبت های مشابهی که مشرکان به پیامبر وارد کرده اند همگی شاهدی بر مدعای مطرح در این پژوهش است.
تبارشناسی اسطوره در قرآن با نگره روایت طوفان نوح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره فرآورده هایی از فرآیندهای تعاملات انسانی در نظام های گفتمانی متعدد است که در پیوند با رهیافت های مختلف شناختی هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی در دگرگونی نظریه ها قرار دارد. تنوع نظریه های مدرن، اسطوره را از حالت شناختی بسیط به همراه ارزش داوری افسانه و اباطیل خارج ساخته است. اسطوره طوفان به مثابه کهن الگوی بشری دارای بن مایه های جهانی و مضمون های تکرار شونده است. این پدیده روایی در نظام های فرهنگی متفاوت در پیوند با پارادایم های مختلف فکری و نظام حاکم گفتمانی در توالی خطی زمانی و مکانی، دارای روایت های مختلفی است. این تفاوت های روایی در روایت قرآنی طوفان هم ظهوری برجسته دارد. این جستار کوشش می کند به چیستی اسطوره در دوران پساسنتی و پویایی آن در معناشناختی و خویشکاریش در قرآن به منظور دریافت تبار کهن الگوی روایت طوفان در نسبت با روایات پیشینی بپردازد. بنابراین تبارشناسی روایت قرآنی طوفان، از یک سو به بازخوانی نگره قرآن به اسطوره با رویکرد متن محورانه به انضمام حاشیه بر متن و صورت بندی نظام گفتمانی آن می پردازد، و از سوی دیگر ظهورات متنوع و دگردیس های روایت طوفان در متون پیشینی از جمله روایات میان رودان بازخوانی و تفاوت های حداقلی ساختاری و درون مایه ای آن را بازشناسی می کند.
مطالعه تطبیقی نقش های قالی کلاردشت با نقش های قالی ترکمن با رویکرد اسطوره شناسی
قالی بافی از هنرهای بومی و منطقه ای ایرانیان با سابقه ای بسیار کهن است که در آن سلیقه هنرمندان ایرانی به خوبی مشاهده می گردد.فرش یکی از مهم ترین هنرهای ایرانیان از دیر باز تا کنون بوده است که ریشه در فرهنگ و تمدن غنی ایران داشته که با طبیعی ترین علایق و عواطف و احساسات انسانی مانوس است.فرش ایرانی بدلیل استفاده از ماده خیال از محتوای هنری برخوردار است که به واسطه آن پیوند ناگسستنی با هنر های تجسمی و فرهنگ تصویری ایرانی دارد.فرش از جمله هنر هایی است که در تعامل بی واسطه با طراحان و بافندگان شکل میگیرد .با نگاهی به کتاب هایی که در این زمینه تالیف شده اند شاهکارهایی از این هنر را میتوان دید وبا مقایسه تطبیقی نقش در فرش کلاردشت و فرش ترکمن در میابیم که تناسبات و تفاوت هایی که در این داده ها و تصاویر وجود دارند منحصر به فرد میباشند .نقش و طرح در فرش دستباف کلاردشت و ترکمن متاثر از شرایط اقلیبمی و فرهنگی و تاریخی و همچنین بافت تصویری منطقه دارد و بافندگان با توجه به برداشت ها و باورهای خود نقش و طرح و رنگ خاصی را که حاوی پیام و مفاهیم آشکار و نهان هستند رابر روی بافته های خود به تصویر میکشند. این تحقیق از نوع بنیادی است و به روش توصیفی تحلیلی است. در این تحقیق تلاش شده بعد از شناسایی نقوش و طرح درقالی های کلاردشت و ترکمن ،شباهت ها و تفاوت های آنها در نقش و طرح مورد بررسی و مقایسه قرار گیرد.
تحلیل اسطوره جمشید نقل شده در شاهنامه و تاریخ های اسلامی با رویکرد نقد کهن الگویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمامی مضامین اسطوره ای و جهان بینی اقوام ابتدایی و مفاهیم مذهبی ملت های مختلف را که نشان دهنده نمونه های عام سلوک آدمی است، باید کهن الگو نامید. این مضامین اسطوره ای در جوامع مختلف تکرارشونده و مشترک اند. در اسطوره جمشید که در شاهنامه و برخی دیگر از آثار نویسندگان مسلمان نقل شده است نیز، همچون اسطوره های سراسر جهان، نقش آفرینی کهن الگوها را مشاهده می کنیم. براساس این کهن الگوها می توان اسطوره مدنظر را تحلیل کرد. پژوهش حاضر با رویکرد نقد کهن الگویی و به روش توصیفی تحلیلی و براساس داده های کتابخانه ای تدوین شده است. هدف از این پژوهش، بررسی و تحلیل برخی از مهم ترین کهن الگوهای موجود در اسطوره جمشید، نقل شده در شاهنامه و تطبیق آن با مهم ترین آثار تاریخی نویسندگان مسلمان است که اسطوره جمشید را نقل کرده اند. نتایج به دست آمده حکایت از آن دارد که در شاهنامه و دیگر آثار ذکرشده، نقش آفرینی کهن الگوهایی همچون: کهن الگوی نبرد خیر و شر (کهن الگوی نبرد قهرمان و ضد قهرمان)، کهن الگوی آرمان شهر، کهن الگوی پرواز، کهن الگوی جشن سال نو، کهن الگوی عمر طولانی، کهن الگوی گناه در اثر فریب خوردن از نیروهای اهریمنی، کهن الگوی سایه، کهن الگوی نقاب، کهن الگوی مجازات و... مشاهده می شود. براساس این کهن الگوها، تحلیل اسطوره جمشید امکان پذیر می شود.
بررسی زمینه های رویکرد آنتروپومورفیک در نگارگری ایرانی
حوزه های تخصصی:
نتروپومورفیسم، یا «انسان گونه انگاری» و یا «انساندیسی»، یکی از شاخه های انسان شناسی است، که در خصوص تشخّص بخشی انسانی به غیر انسان، اعم از دیگر جانداران یا اشیاء بحث می کند. این پژوهش با هدف دست یابی به الگویی ساختارمند در تبیین رویکرد آنتروپومورفیک در نظام زیبایی شناختی نگارگری ایرانی تدوین شده و با بررسی گزیده ای از نسخ مصوّر برجای مانده از تاریخ نگارگری ایران پس از اسلام، به روش تاریخی، توصیفی و تحلیلی، به گردآوری و تحلیل داده ها به روش مطالعات کتابخانه ای و اینترنتی پرداخته و در مجموع با دسته بندی نمودهای آنتروپومورفیک در قالب های گوناگون، به تبیین سازوکارهای آنتروپومورفیستی در نگارگری ایرانی پرداخته و به طرح پرسش: «آنتروپومورفیسم در آثار نگارگری ایرانی با چه زمینه ها و کیفیاتی نمود می باید؟» پرداخته است. در راستای پاسخ به این پرسش، و با مطالعه نسخه های متعدد نگارگری و آراء اندیشمندان و نیز مطالعه آثار ادبی و نسخه های خطّی مصوّر ایران پس از اسلام، به این نتیجه منتهی شده که نگارگری ایرانی با بهره مندی از پیشینه اساطیری و نیز دیدگاه شرقی مبتنی بر وحدت انسان و طبیعت با تکیه بر مضامین ادبی و حکمی به عنوان تجلی گاه آنتروپومورفیسم شناخته می شود. پژوهش حاضر، از نوع بنیادی بوده و با بررسی پژوهش های پیشین در حیطه روانشناسی، اسطوره شناسی، جامعه شناسی مذهبی و تاریخ نگارگری تنظیم شده است.
تصویرسازی حرکات موزون با سماچه در سفال نگاری های ایران پیش از تاریخ
حوزه های تخصصی:
آدمیان در گذر زمان تلاش کرده اند اندیشه ها و باورهایشان را صورتی عینی بخشیده و آن را تصویرسازی کنند. تصاویر ظروف منقوش باستانی باقی مانده که حاوی پیا م های گوناگون است بهترین گواه این مدعاست. مطالعه ظروف کاربردی -هنری بخش اعظمی از هویّت مردمان سرزمین کهن ایران را می تواند آشکار کند و اطلاعات ژرفی از هنرهای دیگر این مرز و بوم را منتقل سازد. نقوش انسانی در حال انجام حرکات موزون از جمله آثاری است که در ورای خود سبقه فرهنگی و معنایی بارز توجه ایی را متبلور می نماید. در این میان حرکات موزون متفاوت و شاخص تر از دیگر نقوش رقصنده برظروف مشاهده می شود که می توان آنها را در یک گروه، به «رقص با سماچه» موسوم دانست. این مقاله با هدفی کاربردی در جهت شناخت و شناساندن این پدیده انجام شده و مسئله اصلی آن واکاوی و هویّت یابی تاریخی هنری رقص با سماچه در ایران می باشد. روش تحقیق کیفی می باشد و با رویکردی تحلیلی- توصیفی، براساس گردآوری اطلاعات مکتوب کتابخانه ایی انجام شده است. نتیجه حاصله نشان از آن دارد که رقص با سماچه پدیده ایی نمایش گونه و کهن در ایران است که می توان با کاربردی کردن آن در هنرهای نمایشی، راه برون رفت از بن بست های کلیشه ای نمایش در ایران و حتی جهان را مهیا ساخت.
شمایل سیاوش، تجسم مادی و تصویری اسطوره سیاوش در مواد باستان شناسی شرق ایران بزرگ در دوره ساسانی و سه سده نخستین دوران اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان سیاوش، به عنوان یکی از بزرگ ترین شخصیت های حماسی ایران، از جمله مهم ترین روایت هایی است که در نهضت ادبی گردآوری روایت های حماسی ایران در سده های چهارم و پنجم ه.ق به صورت منظوم و منثور تدوین یافت. بسیاری از پژوهشگران با بررسی ژرف تر و زدودن ظواهر روایی این داستان حماسی و با یاری از داده های تاریخی، اسطوره شناختی و زبان شناختی تلاش کرده اند تا ساخت ابتدایی اسطوره سیاوش را در این روایت حماسی جستجو کنند. توجه و تمرکز این پژوهشگران بیش تر بر منابع نوشتاری تدوین شده در سده های چهارم و پنجم ه.ق و پس از آن بوده است؛ اما در این پژوهش، نگارنده تلاش کرده است با تمرکز بر یافته های باستان شناختی دوره ساسانی و سه سده ابتدایی دوران اسلامی، به بررسی و تحلیل ساختار اسطوره ای این روایت بپردازد. این بازه زمانی از آن جهت انتخاب شده که به آثاری پرداخته شود که پیش از تدوین نوشتاری روایت سیاوش در سده های چهارم و پنجم ه.ق آفریده شده اند. هدف اصلی بحث، تحلیل و راستی آزمایی انتساب آثار باستان شناختی گوناگون در این بازه زمانی به روایت سیاوش و ارتباط آن ها با ساخت ابتدایی اسطوره آن بوده است. در این مقاله با استمداد از مطالعات کتابخانه ای در رابطه با چهار گروه از انواع یافته های باستان شناسی به عنوان آثاری که هرکدام به گونه ای نمایش دهنده شمایل سیاوش هستند، بحث و استدلال شده است. این پژوهش بر مقایسه یافته های باستان شناختی و مدارک نوشتاری استوار است و با استفاده از تحلیل های تاریخی، اسطوره شناسی، زبان شناسی و رهیافت های شمایل نگاری تلاش شده است با نگاهی جامع استنتاج نهایی ارایه شود. در یک نگاه کلی می توان شمایل های سیاوش در دوره ساسانی و سه سده نخستین دوران اسلامی را به دو ساخت اسطوره ای نهفته در روایت آن، یعنی «اسطوره ایزد شهیدشونده» و «ساختار آیینی و توتمیک اسب بودن سیاوش»، مرتبط دانست و نکته دیگر آن که همه آثار در شرق ایران بزرگ آفریده شده اند.
بازتاب اسطوره "گاوماهی" در هنر ایرانی بر اساس منابع کهن، با محوریت قالیچه تصویری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استمرار و تداوم نقوش و تصاویر اسطوره ای در هنرهای ایرانی، نشانه بازتاب و پیوند اندیشه های مردمانی است که باورها و اعتقادات خویش را به شیوه های هنرمندانه در این آثار به تصویر کشیده اند. هدف این نوشتار، تحلیل و تبیین یکی از اندیشه های باستانی و جهان شناختی مردمان ساکن فلات ایران با عنوان گاوماهی است. لزوم و اهمیت انجام این پژوهش، آشنایی با وسعت موضوعات به کار رفته در هنر مردمان دیرین و منشاء به کارگیری نقوش و اهمیت این نقوش در گذشته و خلاء آنها در عصر حاضر است. محور اصلی پژوهش حاضر، بر تأویل و رمزگشایی پیکر فرشته یا الهه ایستاده روی گاو (در فرش گاوماهی) متمرکز گردیده است. روش تحقیق این مقاله، توصیفی- تحلیلی، با رویکرد تطبیقی و با استفاده از روش بازتاب است و شیوه جمع آوری اطلاعات آن، کتابخانه ای است. نتایج به دست آمده از پژوهش، مؤید تداوم بازتاب مسایل فرهنگی و اجتماعی بر آثار هنری و ارتباط موضوعی اسطوره گاوماهی در ادبیات کهن، فرهنگ عامه و هنر ایرانی تا اواخر دوره قاجار است. شخصیت زن ایستاده (دنیا) در فرش مورد بررسی، «سپندارمذ»، فرشته موکل و نگهبان زمین از طرف اهورامزدا و حامی حیوانات است که خویشاوندی نزدیکی با «مامِ مهین»1 دارد. علاوه بر آن، تصویر گاو با حیوانات درون ترکیبی2، پیکر «گاوِ یکتا آفریده» (ایوکدات)، همان گاوِ نخستین است. گردهمایی حیوانات بر پیراهن فرشته و پیکر گاو، بازسازی مجدد پیکر اولیه و ازلیِ مام مهین و گاو یکتا آفریده، در عصر آفرینش مینوی اهورامزداست.
ایزدان خورشید در باور مردم جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
5 - 14
حوزه های تخصصی:
مهر-میترا مظهر نور ایزدی خورشید و گرما بخش هستی، در ایران و هند جایگاهی بس والا داشته که پس از مهاجرت امپراطوری ایران به روم قرن ها در آن منطقه ارج و مقامی بس رفیع یافت. این خدا به دلیل داشتن جمیع صفات خیر و مثبت، یار و یاور جنگجویان راستین و مدافعان وطن، جنگنده با دیو دروغ و پلیدی و ایزد عهد و پیمان، دارنده دشت های فراخ و مظهر برکت در انسان، نبات و حیوان، قرن ها در شرق و غرب عالم حاکم بوده و مورد پرستش و تقدیس واقع شده است. خدایان خورشید در میان تمام اقوام و ملل جهان حضور داشته و به عنوان منبع و مظهر تداوم بخش هستی تکریم و تقدیس می شده اند.ایزدان خورشید در اقوام و ملل مختلف «مصر»، «بین النهرین»، «یونان و روم»، «چین و ژاپن»، «اندونزی»، اقوام بومی «آمریکا»، «استرالیا» و مردم آفریقا غالباً بر دیگر خدایان پیشی گرفته و از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده اند. «آتون» و «رع» در مصر باستان، در یونان و روم «آپولون»، «هلیوس» و «سل»، در ایران و هند «میترا» و «سوریا» و سایر خدایان خورشیدی در شرق و غرب عالم با نمادها و نشانه هایی در فرهنگ و هنر اقوام مختلف جلوه گر بودند.
طراحی جواهر براساس شخصیت های زن در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
33 - 44
حوزه های تخصصی:
به دلیل ورود الگوهای بیگانه در بازار جواهرات (زیورآلات)، نیاز به تولید آثاری است که دارای بار فرهنگی بوده و نیز بر هویت زن ایرانی تأکید کند. انتخاب «شاهنامه فردوسی» می تواند منبع الهام مناسبی باشد. از بین زنان شاهنامه، «رودابه» با بیشترین توصیف انتخاب شد. این پژوهش در راستای پاسخ به این سؤال است که چگونه می توان شخصیت اسطوره ای رودابه را برای طراحی جواهرات به کار برد و از روش داستان سرایی برای طراحی جواهر استفاده کرد؟ طراحی جواهر برای زن معاصر ایرانی با بهره گیری از الگوی زن اساطیری (رودابه) در راستای معرفی این کهن الگو صورت گرفت.در روش داستان سرایی، تمرکز نه به کارکرد محصول که به پیام آن معطوف است. روند پژوهش شامل دو فاز است، نخست اسطوره پژوهی و تعریف داستان مرتبط با آن (مطالعه و بررسی زنان شاهنامه، اولویت بندی آنان و انتخاب پرکاربردترین نمونه، استخراج نمادها و تعریف داستان براساس الگوی داستان های کلاسیک) و دوم مردم نگاری و ارزیابی (شناسایی الگوهای مشترک، تدوین مود برد، تعریف چهار داستان برای کاربران و طراحی براساس داستان ها و مودبردها و در نهایت ارزیابی طرح ها توسط کاربران و انتخاب چهار طرح برتر). در ارزیابی آثار، امتیاز کاربران نشان داد که جواهرات طراحی شده می تواند حامل الگوهای اساطیری و معرف آن برای زن معاصر باشد. به نظر می رسد که استفاده مناسب از نمادها در طراحی و توجه به درک استفاده کنندگان از فرم ها، در تداعی مفهوم یک نماد اهمیت دارد و می توان با استفاده از روش داستان سرایی در جهت بهره وری از نمادهای کهن و اساطیری زنانه ایرانی برای طراحی مناسب و مطلوب زنان معاصر ایران بهره برد.
تحلیل ریخت های اسطوره ای در نگاره جام زرین حسنلو (عصر آهن) بر اساس رویکرد منظومه شبانه و روزانه ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۱
53 - 63
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: نگاره جام زرین حسنلو، از هنرهای اصیل برجای مانده محوطه حسنلو است که دربردانده نگرش ها و باورهای جوامع بشری (عصر آهن) است. هنرمند در این اثر(جام زرین حسنلو)، ﻣﻀﺎﻣیﻨی اهورایی( نیک) را در ﺑﺮاﺑﺮ ﻣﻀﺎﻣین اهریمنی (شر) به تصویر کشیده است و از این منظر، ﺗﺼویﺮی را کﻪ دارای ارزش گذاری بار ﻣﺜﺒﺖ یﺎ ﻣﻨﻔی است، آفریده است. ﻧﮕﺮیﺴﺘﻦ از ایﻦ منظر ﺑﻪ نگاره جام زرین حسنلو، ریﺸﻪ در رویکرد اسطوره شناسی «ژیﻠﺒﺮ دوران» دارد. وی بر این باور است، تصویرهای ذهنی به دو منظومه، شبانه و روزانه ﺗﻘﺴیﻢ می شوند. با توجه به این منظومه ها، اینکه در جام حسنلو چه رویکردی اسطوره ای غالب است سؤالی است که در این پژوهش به آن پاسخ داده می شود. هدف: هدف این پژوهش، شناخت مفاهیم اسطوره ای عناصر هنری ایران با نگرش های جدید است. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر، توصیفی – تحلیلی است. داده پژوهش به روش موردی بررسی و تحلیل شده است. جمع آوری اطلاعات نیز به شیوه کتابخانه ای است. یافته ها: هنرمند، نگاره جام حسنلو را با یاری گرفتن از صورت های تخیلی و قدرت متافیزیکی آن و با استمداد از اسطوره پردازی، مضامین مثبت شخصی و جامعه دوره خود را به تصویر در آورده و مقارن با آن، مضامین منفی را ترسیم نموده است. در تقابل منظومه روزانه (عرشی، روشنایی و جداکننده) منظومه شبانه (ریخت های سقوطی، تاریکی و حیوانی) به کار برده است، در نهایت منظومه روزانه به نسبت شبانه در تصاویر جام زرین حسنلو از بسامد بالایی برخوردار است.
بررسی تطبیقی فضای پساآخرالزمانی در رمان جاده اثر کورمک مک کارتی، اسطوره جام مقدّس و پادشاه ماهیگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۱
195 - 222
حوزه های تخصصی:
رمان جاده اثر کورمک مک کارتی، آکنده از فضایی پساآخرالزمانی و خاکستری است. آثار این نویسنده با واقعیت عجین شده اند؛ اما فضای این داستان دهشتناک و متفاوت از دیگر آثارش است. پس از خواندن این رمان، هراسی در دل مخاطبان می افتد که چه بر سر دنیا می آید و این سوال مطرح می شود که آیا راهی برای نجات انسان در این عصر پساآخرالزمانی رعب انگیز وجود دارد؟ مک کارتی وقایعی را توصیف می کند که معتقد است سرنوشت محتوم بشری است. او سفر پدر و پسری را روایت می کند که در دنیای بعد از تمدن، برای بقا دست و پا می زنند. مقاله حاضر با رویکرد تحلیلی تطبیقی، با هدف اثبات وجود همانندی در رمان پسامدرن جاده و اسطوره های کهنِ جام مقدّس و پادشاه ماهیگیر نگاشته شده است. در این پژوهش، تنها بر خصوصیات پسامدرن جاده تاکید نشده، بلکه بر اسطوره هایی معطوف است که کهن تر و مهمتر هستند. در دنیای پسامدرن که سراسر ویران گشته، راه رستگاری بشر، رجعت به اسطوره ها و تعالی یافتن او است. جهانی که بر اساس سود و مصلحت فردی بنا شده محکوم به فنا است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که تنها راه نجات بشر بنای اصول اخلاقی جدید، فارغ از مصلحت اندیشی بر پایه اصالت سودآوری است. در واقع پادزهر این جهان سودازده، چیزی جز رحم کردن به دیگران نیست؛ به عبارت دیگر، بشر برای ادامه بقا، نیازمند مهربانی، عشق و شفقت بدون حسابگری است.
تأثیر مبانی فکری ابوالعلاء معری و خیّام بر سبک زندگی متعارض آن ها (با رویکرد فلسفه و اسطوره شناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۱
281 - 311
حوزه های تخصصی:
ابوالعلاء معری و عمر خیام از شاعران برجسته زبان و ادبیات عربی و فارسی هستند که زمینه های تشابه فکری این دو شاعر نامی، بستر پژوهش های بسیاری بوده است. در این مقاله از تأثیر فلسفه، شعر و اسطوره بر سبک زندگی و زیست متعارض ابوالعلاء معری و عمر خیام سخن رفته است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی تطبیقی ، در پی پاسخ به این پرسش است که با توجه به اشتراکات فراوان میان معری و خیام، چرا این دو شاعر سبک زیست کاملاً متفاوتی را برگزیده اند؟ علت و یا علل این تفاوت سبک زندگی در چیست؟ آیا می توان گفت این تفاوت برایند تغذیه تفکر این دو شاعر از خاستگاه و آبشخورهای متمایز فکری ایشان است؟ همچنین تلاش شده است تا با استناد به نظر افلاطون و کاسیرر، خاستگاه بدبینی های معری و خوش بینی های خیام بررسی شود. حاصل نتایج به دست آمده حاکی از آن است که به رغم اشتراکات فراوان میان معری و خیام، بدبینی و ناشاد زیستن معری، برخاسته از هویت شاعرانه و تفکر اسطوره ای این شاعر است؛ در حالی که منشأ خوش بینی، زندگی شاد و امیدوارانه عمر خیام نشأت گرفته از جهان بینی فلسفی و حکیمانه وی می باشد.
عطسه؛ تصویری اساطیری از انتقال روح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۰۸
119 - 105
حوزه های تخصصی:
یکی از معانی واژه «عطسه» در زبان و ادبیات فارسی «فرزند و نتیجه مشابه با نمونه اصلی» است. پژوهش حاضر در صدد یافتن پاسخی برای این پرسش است که «چه ارتباطی بین عطسه، زایایی و تولیدمثل وجود دارد؟». تصاویری که بر پایه پیوندی مجهول بین عطسه و مفهوم زایایی شکل گرفته اند، در زبان ها و فرهنگ های ملل دیگر نیز یافت می شوند. ریشه یابی این تصاویر در اسطوره های مربوط به آفرینش و زایایی، همچنین معجزات و کراماتی که به نوعی با این مسأله در ارتباط اند، توجه ما را به این نکته جلب می کند که «عطسه» مانند تصاویر دیگری چون «پاشیدن بزاق» و «دمیدن»، یکی از تصاویر رایج انتقال روح در اساطیر دنیای باستان و متون یهودی، مسیحی و اسلامی است که به ادبیات فارسی راه یافته است.
تحلیل جامعه شناسی بدن در شاهنامه با تکیه بر پیکرینگی خاندان سام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۹)
143 - 167
حوزه های تخصصی:
بدن دارای ابعاد اجتماعی و فرهنگی است و ساختارهای اجتماعی در آن تجسد یافته است. پیکرینگی قهرمانان اسطوره در تاریخ اساطیری، نمایانگر جنبه های اجتماعی و طبقاتی بدن در دوره پیشاتاریخی است. در این جستار بنیادی- نظری، با بهره گیری از روش تحلیل محتوا و با استفاده از شیوه سندکاوی و منابع کتابخانه ای، بدن اسطوره ای در شاهنامه ، با مطالعه موردی بدن خاندان سام، از منظر جامعه شناسی تحلیل شده و این نتایج به دست آمده است: 1- طبقه ارتشتاران، عمدتاً دارای بدن غیرآیینی هستند و بدن اجتماعی آنان در قالب بدن فرزندانشان تداوم می یابد. 2- بدن در خاندان سام، جنبه طبقاتی دارد و از دو مسیر عرفان گرایی و ظهور بدن بیرونی، به امورِ جامعه و جمعیت ها می پردازد. جلوه بیرونی و مادی بدن اجتماعی این خاندان، با مشارکت سام در مناسبات قدرت در پایان دوره فریدون آغاز می شود و 3- سه گانه سام، زال و رستم نمود برجسته ای در مناسبات اجتماعی و فرهنگی ایرانیان داشته اند و براساس سلوک بدنی آنان می توان آنان را در زمره اسطوره قهرمانان رستگاری دسته بندی کرد.
نقد کهن الگویی سایه و نقاب در منظومه کوراوغلی
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها وجوه مشترک از ادراک هستند که در جاهای مختلف، به صورت های همسان نمود می یابند. در میان کهن الگوها، چند کهن الگو، به صورت کلیدی، در روان شناسی تحلیلی کاربرد دارد: خود، آنیما و آنیموس، نقاب و سایه. منظومه کوراوغلی، به خاطر بن مایه های حماسی، از نظر اسطوره ای بسیار غنی است. از آنجا که اسطوره ها الهام بخش تحقّق امکان کمال و تجلّی کامل قدرت هستند، توجه به کهن الگوهای مطرح در این منظومه، مدّ نظر قرار گرفت. این مقاله با بررسی نمادهای کهن الگوهای سایه و نقاب، به فردیت رسیدن قهرمان را مورد توجه قرار می دهد. سایه همواره تکانه هایی را در انسان فرامی خواند که از بخش حیوانی فرد برخاسته اند که این سایه در مسیر فردانیت، بارها و بارها و گاهی برای مقبول شدن، با نقاب موجّه حضور می یابد و قهرمان با جذب یا از بین بردن آن، تولّد دوباره را تجربه می کند؛ البته کهن الگوی نقاب فقط خاص سایه نیست؛ زیرا گاهی خود قهرمان یا نیروهای یاری گر نیز از نقاب استفاده می کنند که در این مقاله بدان پرداخته می شود.
واکاوی غرائب نگاری نسخه مصور چاپ سنگی «در بیان قصه حضرت سلیمان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از کتاب های چاپ سنگی مصور، «در بیان قصه حضرت سلیمان» است که ضمن روایتگری به زبان عامیانه عصر قاجار، دارای شاخصه بصری غرائب نگاری است. مقاله حاضر با رویکرد آیکونوگرافی و با روش توصیفی تبیینی بدین سؤال پاسخ می دهد: این موجودات غریب به چه نحوی در نگاره های کتاب مذکور تصویر شده اند و منشأ شکل گیری شان چیست؟ نتایج نشان می دهند در نگاره ها، موجودات غریب خیالی، در قالب نیروهای خیر و شر با سایر عناصر تجسمی ترسیم شده اند و منشأ شکل گیری شان هنرهای تمدن جیرفت، چین و نقش برجسته های هخامنشی و ساسانی است، نیز با منشأ بهره وری از اسطوره های بین النهرین، چین، هند، مصر و همچنین نمادهایی از تمدن های عیلام و لرستان، هنر اروپای قرون وسطی و پس از آن، که در تجسم بخشیدن به این نیروها دیده می شود. نمادهای مشهود در نگاره ها ازجمله موجودات با چهار دست یا دست شاخدار، تک چشم، دستکش، ستاره، زنگوله، شیپور، بعل، دلقک و پان هستند که ریشه در تفکرات هنرهای عبری و یونانی دارند و آگاهانه چه به لحاظ فرم، اصول و قواعد بصری و چه به لحاظ بار معنایی به کار گرفته شده اند تا روایتگر این کتاب باشند.
تبیین و نقد ناواقع نمایی زبان قصص قرآنی در اندیشه احمدخلف الله با تکیه بر آرای نوصدرائیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله ناواقع نمایی زبان قصص قرآن، توسط نواندیشانی مانند محمداحمدخلف الله طرح گردیده است. در این مقاله باروش تحلیلی-توصیفی ضمن اشاره به رویکرد ناواقع نما به زبان دین و گزاره های تاریخی متون دینی در جهان غرب، به تبیین دیدگاه احمدخلف الله پرداخته و سپس با تکیه بر آراء متفکران نوصدرایی مانند علامه طباطبایی، استاد مطهری، آیت الله مصباح، آیت الله جوادی آملی این دیدگاه مورد ارزیابی قرارگرفته است. یافته های تحقیق بر آن است که دیدگاه خلف الله با سیره عقلا و ادله عقلی مانند برهان حکمت تنافی دارد و هم چنین با آیاتِ ناظر به اوصاف قرآن (مانند حکیم، عزیز، فرقان) و آیات ناظرِ به اهداف قرآن صریحاً تعارض دارد. مضاف بر اینکه قصصِ قرآن دارای اوصافِ ثبوتی و سلبی مانند وصفِ حق هستند، که نافیِ مدعای خلف الله در ناواقع نمایی قصص قرآن است و ظهورِ در واقع نمایی آنها دارند.
صورت سمبلیک هنر در دستگاه فلسفی ارنست کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۳
227 - 243
حوزه های تخصصی:
فلسفه صورت های سمبلیک ارنست کاسیرر امکانی ویژه را برای بازخوانی نحوه تکوین شناخت انسان به ویژه در اذهان بدوی بشر و درباره اندیشه اسطوره ای عرضه می کند. مراحل شناخت طبق این فلسفه، از تفکر مبتنی بر اسطوره آغاز شده و با گذر از دین و عرفان به هنر و علم و دیدگاه استعلایی کانت می رسد. لیکن علی رغم تأکید او بر اهمیت هنر در جای جای آثار خویش، تبیینی مشخص در خصوص شناخت متکی بر هنر انجام نگرفته است. مقاله حاضر بر آن است با بررسی ویژگی های اندیشه اسطوره ای شامل مقولات و فُرم های ادراکیِ آن و تمرکز بر آرای پراکنده کاسیرر در خصوص هنر، تبیینی از هنر در جایگاه یکی از صورت های سمبلیک مورد نظر فیلسوف به دست دهد. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و از طریق فیش برداری کتابخانه ای-اِسنادی در چارچوب نظری فلسفه صورت های سمبلیک نوشته شده و می کوشد از طریق تشریح و تطبیق داده ها احتمال تداوم مقولات و فُرم های ادراکی اسطوره ای در اندیشه هنری یا امکان بازسازی آن ها را مورد تحقیق قرار دهد.
تحلیل جامعه شناختی گفتمان امام خمینی و دکتر علی شریعتی با رویکرد تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دکتر شریعتی به عنوان ایدئولوگ انقلاب اسلامی و امام خمینی به عنوان معمار انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران شناخته می شود. مقایسه گفتمان این دو متفکر در راستای کشف وجوه اشتراک و افتراق آنها اهمیت نظری و عملی فراوانی برای وضعیت فکری و سیاسی جامعه کنونی ایران دارد. با توجه به اهمیت گفتمان این دو متفکر معاصر، این مقاله با هدف پاسخ به این سوال که "بر اساس رویکرد تحلیل گفتمان، شباهتها و تفاوتهای گفتمان امام خمینی و دکتر علی شریعتی چیست؟"به نگارش در آمده است. چارچوب مفهومی این مقاله مبتنی بر نظریه معنای لاکلاو و موفه می باشد و روش آن رویکرد تحلیل گفتمان است. بر این اساس، گفتمانهای امام خمینی و دکتر علی شریعتی در مقوله ها با چهارچوب تحلیل گفتمان در ابعاد معناد دهی به جهان، دال کانونی، دال برتر(هویت)، دال تهی، دقایق گفتمانی، اسطوره سیاسی، سوژه ها، سوژه های مثبت و منفی با توجه به منطق هم ارزی و تمایز و موقعیت های سوژه ای با همدیگر مقایسه شده اند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که اسطوره سیاسی گفتمان امام خمینی نفی وضع موجود، نفی نظام سلطنتی، نفی جدایی دین از سیاست و حکومت و نفی غیرسیاسی بودن حوزه ها و روحانیون و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی است. اسطوره سیاسی گفتمان دکترعلی شریعتی، نفی اسطوره های سیاسی موجود (مادی و مذهبی) و معرفی دموکراسی اسلامی(هدایت شده) به عنوان اسطوره سیاسی و حکومت سیاسی مطلوب برای جامعه ایران است.