مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۶۱.
۳۶۲.
۳۶۳.
۳۶۴.
۳۶۵.
۳۶۶.
۳۶۷.
۳۶۸.
۳۶۹.
۳۷۰.
۳۷۱.
۳۷۲.
۳۷۳.
۳۷۴.
۳۷۵.
۳۷۶.
۳۷۷.
۳۷۸.
۳۷۹.
۳۸۰.
اسطوره
حوزه های تخصصی:
اشعار احساسی احمد شاملو بر خلاف اشعار اجتماعی او که دغدغه ها و اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه را بیان می کند، به بیان احساسات و احوالات شخصی وی میپردازد. در این دسته از اشعار می توان تأثیرپذیری و بهره گیری از کهن الگوها، روایتهای مرسوم و اسطوره های ادبیات ایران و جهان را مشاهده کرد که در درجه اول شعر را متأثر از ادبیات شرق و غرب نشان می دهد ولی مبتنی بر نوگرآیی، آشنایی زدایی و خلق فضای فراواقعی (سئورال) و وهم انگیز است که نشان می دهد که شاعر چگونه با چیره دستی و با ذهنیتی نو اندیش و خلاقانه از فضای سنتی ادبیات کلاسیک فاصله گرفته و فضا و مضامین جدیدی را خلق نموده است. در این جستار سعی شده با بهره گیری از نظریات ژرار ژنت پیرامون نقد بینامتنی (ترامتنی) شعر بلند «رُکسانا» از لحاظ تأثیرپذیری شاعر از کهن الگوها و روایتهای متون ادب فارسی و جهان و چگونگی خلق فضا و مفاهیم جدید مورد نقد و بررسی قرار گیرد و تأثیرپذیری و سپس خلق نوآورانه فضا، مضامین، ساختار شعری، و روایتهای جدیدی که به بیان احساسات وی ختم می شود با رویکردهای پنج گانه ژنت تطبیق و بررسی شود. این تحقیق با مطالعه روابط ترامتنی در شعر «رُکسانا» سعی دارد دریچه جدیدی به خوانش و شناخت جهان بینی اندیشه های شعری در اشعار احساسی احمد شاملو بگشاید.
تحلیل اسطوره ای بینامتنی رمان حیرانی براساس نظریه آلوده انگاری ژولیا کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۴
135 - 161
حوزه های تخصصی:
ژولیا کریستوا با طرح نظریه بینامتنیت و با تکیه بر مباحث زبان شناسی و روان کاوی، رویکردهای نوینی برای تحلیل متون ارائه داده است. براساس نظریه «آلوده انگاری» که برآمده از دیدگاه های پساساختارگرایانه کریستواست، آفرینش گر ادبی به مثابه فاعل سخنگوی از خلال زبان نشانه ای از آلودگی های پیرامون خود برائت می جوید و به منظور تطهیر خود و جامعه پیرامونش، راه حل هایی ارائه می دهد از جمله پناه بردن به عالم اساطیر و کهن الگوها. در این جستار، کنش های شخصیت های رمان حیرانی اثر محمدعلی سجادی بر مبنای نظریه آلوده انگاری که خود تلفیقی است از نظریات روان کاوی و نشانه شناسی، برای رهایی از پدیده های آلوده مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است و نتیجه این بررسی نشان می دهد که نویسنده در راستای رهایی از آلودگی های فردی و اجتماعی به کهن الگوی آب، آنیما، جاودانگی، کوه و عدد هفت و همچنین شخصیت های اسطوره ای نظیر سیاوش و بهرام، مهر و گاو مقدّس و غیره نظر داشته است. از این حیث، این رمان از روابط اسطوره ای بینامتنی به ویژه با شاهنامه و داستان سیاوش برخوردار است.
ناپدیدشدگان در عرصه ادبیات (رمزگشایی از راز ناپدید شدن برخی قهرمانان در پایان داستان ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۴
283 - 324
حوزه های تخصصی:
ناپدیدشدن قهرمانان و شخصیّت های داستانی، از نکات مورد توجهی است که در ادبیات ایران حضوری روشن دارد. این پژوهش با ذکر نمونه هایی از آثار ادبی جهان و تحلیل آن ها به این نتیجه می رسد که در ادبیات سایر ملّت ها نیز نمونه هایی مشابه با قهرمانان ناپدید شده در ادبیات ایران، یافت می شود و نتیجه دیگر آنکه باور داشت اصل ناپدیدی در همه ادوار بشری، حتّی دوره متاخّر نیز در میان همه اقوام وجود دارد. بنابراین، قدم بعدی یافتن دلیل این همسانی است که، به فرضیه ریشه مشترک در ادبیات جهان قوت می بخشد. نگارنده با بررسی راز ناپدید شدن قهرمانان، در شش محور و با پاسخ به این سؤالات که ناپدیدشدگان آثار ادبی، چه کسانی هستند، چه ویژگی هایی دارند؟ چرا ناپدید شدند؟ و چه ارتباطی میان ناپدیدشدگان با مکانی که ناپدیدی در آن صورت گرفته مثل کوه و غار و ... وجود دارد؟ سعی دارد به گونه ای پرده از این راز بردارد. از آنجایی که کهن الگوهای قهرمان، زمان، سفر، جاودانگی، مرگ و تولد دوباره، بازگشت و ... قابلیت انطباق با موضوع این پژوهش را دارد، هدف، بررسی ناپدید شدن قهرمانان بر اساس روش نقد کهن الگویی است که به مناسبت از نظریات یونگ، الیاده و کمبل نیز استفاده شده است .
بررسی ارتباط واژگانی شمس با واژگان آفتاب و خورشید در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش ارتباط سه واژه آفتاب، خورشید و شمس بر مبنای واژه گزینی در بن مایه های عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. کاربرد واژه ها در غزلیات به دو صورت بررسی می شود: مواردی برای تصویر سازی و مواردی برای توصیف شمس تبریزی. مولوی در تصویر سازی همانند دیگر شاعران از واژه آفتاب استفاده کرده است، اما در توصیف شمس تبریزی با آگاهی به پیشینه اساطیری و دینی واژه خورشید، ابتدا با بینش عرفانی، آن را با واژه شمس آمیخته و با تأویل هرمنوتیکی، واژه شمس را از حدّ نشانه به کلمه رسانده و توانسته با دو واژه خورشید و آفتاب، همسان و به عنوان یک بن مایه یا اصطلاح عرفانی ثبت نماید. با همسانی شمس با خورشید تمام ویژگی های اساطیری و عرفانی واژه خورشید در شمس ظاهر شده است. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به این نتیجه رسیده است، همان گونه که خورشید پرستی در اسطوره دیده می شود مولوی نیز به شمس پرستی پرداخته و شمس را به عنوان خدای اساطیر نگریسته و با فنا در شمس به جست وجوی خویشتن خویش در فرآیند فردیّت رسیده است؛ این مقوله با روان شناسی یونگ قابل تفسیر می باشد، در این تفسیر شمس بهانه ای برای رسیدن مولانا به خداوند است.
دگردیسی اسطوره ها در سروده های بدر شاکر السیّاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۵
195 - 226
حوزه های تخصصی:
باززایی، بازآفرینی و دگردیسی اسطوره، از شیوه های استفاده شاعران معاصر از اسطوره است؛ بدین معنا که شاعران، متناسب با مقتضیات زمانه و مضامین مد نظر خویش، به تغییر در جزء یا اجزایی از یک اسطوره و دخل و تصرّف در آن می پردازند. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، ضمن نشان دادن اسطوره های دگردیسی شده و شیوه های این دگردیسی در اشعار سیّاب، به بررسی زمینه ها و اهدافی می پردازد که موجب دگرگونی اسطوره ها در سروده های این شاعر شده اند. با توجّه به پیشگامی سیّاب در شعر آزاد عرب و بهره گیری فراوان او از اسطوره ها، این بررسی می تواند علاوه بر نمایاندن جنبه های جدیدی از رویکرد شاعری سیّاب، بخش مهمّی از شیوه ها و دلایل دگردیسی اسطوره ها را در شعر معاصر عرب نشان دهد. نتایج این پژوهش دخل و تصرّف سیّاب در اسطوره ها، انواع گوناگون اسطوره ها، اعمّ از ملّی، یونانی و دینی بودن آن ها را نشان می دهد؛ همچنین افزودن عناصری به اصل اسطوره، تغییر ماهیّت و کارکرد شخصیّت های اسطوره ای و نیز تغییر در اجزای مختلف اسطوره به ویژه در پایان بندی آن، از عمده ترین شیوه های دگردیسی اسطوره ها در سروده های سیّاب است. انطباق هرچه بیشتر اسطوره ها با وضعیّت عصر حاضر، اندیشه ها و اغراض شاعر و نیازهای سیاسی اجتماعی را نیز باید از مهم ترین اهداف سیّاب در دگردیسی اسطوره ها دانست.
بررسی و تحلیل اسطوره شناختی متلی از گویش لری بختیاری به نامِ «سر اره پا تیشه ای»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متل ها بخشی از ادبیات شفاهی بختیاری هستند که بسیاری از باورها، اعتقادات، آداب و رسوم، شیوه های زندگی، تاریخ و اسطوره های قومی و ملی را در بردارند. متل ها هنوز هم در ژرفای ناخودآگاه بخشی از مردمان روستایی و هم در دل شب های تاریک بر زبان تعدادی از راویان آن ها، حضوری فعال دارند و با داشتن جنبه های آموزشی و سرگرمی به زندگی آنان معنا می بخشند. ثبت، بررسی و تحلیل هر یک از این قصه های عامیانه در سراسر ایران، علاوه بر حفظ آن ها از خطر نابودی به توانایی های فرهنگی و ادبی کشور کمک می کند. در این جستار، متل «سر اره پا تیشه ای» از کتاب افسانه های مردم بختیاری نوشته کتایون لیموچی انتخاب و روایت آن با تحقیق میدانی، اعتبارسنجی و تأیید شد و در ادامه از منظر ژرف ساخت اسطوره ای، بررسی و تحلیل گردید. در این متل خواهری وجود دارد که همه جانداران، چه چهارپایان، چه آدم های آن را به شیوه ای اهریمنی فرومی بلعد. این متل ریشه هایی ژرف دارد که به اساطیر ایرانی به ویژه دیو خشم و بوشاسب و ایزد برجسته ای مانند سروش، ره می برد.
بن مایه های اسطوره ای مربوط به پرندگان در افسانه های لری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از لایه های درخور پژوهش در قصه های فولکلور، بررسی بن مایه اساطیر ی مربوط به پرندگان در افسانه است. پرندگان از گذشته های دور آن قدر برای انسان اهمیت دارند که حتی در اساطیر اقوام و ملل مختلف نیز حضور داشته اند. در این مقاله با روش تحلیل محتوا به بررسی بن مایه های اسطوره ای پرندگان در افسانه های لری پرداخته ایم. منظور از افسانه های لری، افسانه هایی است که در استان های لرنشین چهارمحال و بختیاری، لرستان و کهگیلویه و بویراحمد گردآوری شده اند. هدف از این پژوهش در وهله نخست پی بردن به خویشکاری های پرندگان در افسانه های لری و در مرحله بعد نشان دادن تأثیرپذیری جایگاه پرندگان از باورهای اسطوره ای است. در این جستار دلایل دگردیسی نقش های برخی از پرندگان در افسانه های لری در مقایسه با باورهای اساطیری بررسی شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که از مجموع 140 افسانه لری در 48 افسانه پرندگانی همچون عقاب، سیمرغ، کلاغ، جغد، قو، کبوتر و گنجشک با خویشکاری هایی مثبت لری حضور دارند که این مسئله می تواند نشان دهنده محبوبیت آن ها در میان مردم باشد. همچنین گفتنی است که باورهای اساطیری، باورهای دینی و شرایط بومی نیز بر جایگاه و خویشکاری پرندگان تأثیر داشته است.
نقد و بررسی قصه عامیانه «کلّه» بر پایه نظریات ریخت شناسی ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت گرایان روابط متقابل میان اجزای سازنده هر متن را تجزیه و تحلیل می کنند تا کوچک ترین واحد ساختاری آن را کشف کنند. در مقاله حاضر به نقد و بررسی ساختار قصه « کله » از قصه های عامیانه لرستان بر اساس نظریات ریخت شناسی پراپ می پردازیم. به این منظور ابتدا به بحث ساخت گرایی و تبیین روش کار پراپ و سپس به بررسی حرکت ها و انواع قهرمانان قصه می پردازیم. این قصه دو حرکتی است و دو نوع قهرمان یعنی قهرمان قربانی و قهرمان جست وجو گر دارد. ساختار کلی قصه با اندک جابه جایی هایی با الگوی ریخت شناسی پراپ مطابقت دارد. ضمن اینکه شاهد تفاوت خویشکاری آخر این قصه با خویشکاری آخر الگوی پراپ هستیم. از آن جا که هدف ساخت گرایی درک جهان بینی نهفته در پشت پدیده هاست، در بخش پایانی مقاله با تحلیل بن مایه های مهم داستان و مفاهیمی همچون تقدیر گرایی و زروانیسم، باکره زایی، تولد غیر متعارف و کودک رهاشده، ابعاد اسطوره ای قصه روشن شده است
بررسی نماد خورشید و مفاهیم مرتبط با آن در هنر و اساطیر بین النهرین
منبع:
پیکره دوره سوم بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۵
57 - 68
حوزه های تخصصی:
نقش خورشید به عنوان یکی از نمادهای سنتی از دوران تمدن های باستان تا به امروز همواره مورد توجه بوده است. خورشید در آثار هنری برجا مانده از تمدن بین النهرین به اشکال گوناگون نمایش داده شده است، به طوری که گاه به شکل ستاره چهار پر و گاه در شکل و شمایل انسان مجسم شده است. نماد ایزد خورشید در زمان بابل بر تارک لوح حمورابی می درخشید و در دوره آشور به شکل گوی بالدار، نماد پادشاهی آشور بود و گاه بر گردنبند پادشاهان خود نمایی می کرد. از ایزد خورشید در اسطوره ها به نام های اوتو، شَمَش یا شاماش یاد شده است. هدف از این مقاله تحقیق و طبقه بندی انواع نقوش، کاربردها و مفاهیم مرتبط با نماد خورشید دراساطیر و آثار هنری دوره های مختلف تاریخ بین النهرین (سومر، اکد، بابل، آشور) می باشد. نتایج نشان می دهد در هنر بین النهرین این گونه نقوش صرفاً دارای جنبه تزئین نبوده، بلکه نماد یک عقیده و سمبل دینی بودنده اند و ناشی از اعتقادات دینی و اسطوره ای بوده اند و در ادیان خدا- خورشید به عنوان نمادی از ایزد خورشید و همین طور تعویذ و یا تزئینات مورد استفاده قرار می گرفتند. شیوه این مقاله توصیفی تحلیلی بوده است و گردآوری دادها به استفاده از منابع کتابخانه ای است.
خاطره، اسطوره و هویت ایرانی در میان ایلات و طوایف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۳ بهار ۱۳۹۲ شماره ۱
155 - 174
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر مطالعات گوناگونی در خصوص مفهوم هویت ایرانی، و نیز گستره و عمق درک آن در میان نخبگان و توده ها، منتشر شده است. در این میان برخی پژوهشگران ضمن توجه به نقش برجسته ی ایلات و طوایف در تحولات انتقال قدرت در ایران؛ یورش ها، کشمکش ها و آشفتگی مدوام، بی سوادی فراگیر و تنوع شدید اجتماعی و واگرایی و درون گرایی نهادمند ساختار اجتماعی ایلات و طوایف، این جوامع را فاقد آگاهی نسبت به هویت ایرانی خویش قلمداد کرده اند. برخی نیز پای را فراتر نهاده، با اشاره به تنوع وسیع ایلی و طایفه ای، به عنوان یک جامعه موزائیکی، اساساً کل تاریخ سیزده قرن اخیر ایران، تا پیش از جنبش مشروطیت و برآمدن حکومت پهلوی، را فاقد چنین آگاهی برشمرده اند. امّا، این مقاله می کوشد با ارجاع به شواهد گوناگون تاریخی، توضیح دهد، که به رغم آنچه گفته شد، چگونه اقوام و ایلات ایران در قالب یک نظام تعلیم و تربیت و تبادل شفاهی فرهنگی، به هویت ایرانی آگاهی می یافتند و خویش را با اسطوره ی ایرانی تعریف می کردند.
تحلیل نقوش انسانی مرتبط با اسطوره های ایرانی بر روی آثار فلزی ساسانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تاریخ سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۲
137 - 152
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل اسطوره مهر در کتاب یکصد منظومه عاشقانه ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۲ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳۹
183-209
حوزه های تخصصی:
بخشی از متون کلاسیک ادب فارسی را منظومه های عاشقانه در سه حوزه ادبیات حماسی، غنائی و عرفانی تشکیل می دهد. یکی از ویژگی های مشترک این آثار حضور گسترده بن مایه ها و مؤلفه های اسطوره ای در آن هاست که می توان از منظر نقد اسطوره ای به توصیف، بررسی و نقد آن پرداخت. در این نوشتار با اتخاذ رویکرد اسطوره شناسی تطبیقی ماکس مولر از نظر ساختار و کنش شخصیت های داستانی تعدادی از منظومه های عاشقانه مجموعه «یکصد منظومه عاشقانه ادب فارسی» مورد نقد و بررسی قرارگرفته است. با خوانش منظومه های عاشقانه از این دیدگاه، چرایی یک ساله بودن سفر قهرمان، علت اشاره به شهرهای شرقی و غربی (چین و روم)، دلیل حضور فرد راهنما و یاریگر، سبب حضور زنان افسونگر و جادوگر، فلسفه وجودی اسامی نجومی شخصیت های داستانی و دلیل مراحل چندگانه ماجراجویی های قهرمان داستان منظومه های عاشقانه مشخص می شود.
کیخسرو و بهرام (خوانش بینامتنی شاهنامه و هفت پیکر از منظر شخصیت پردازی اسطوره گونه کیخسرو و بهرام گور)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه به عنوان الگوی سرآمد حماسه های ایرانی، منشأ خلق آثار متعدد حماسی پس از خود شده است. در این پژوهش با خوانشی بینامتنی، اثرگذاری شاهنامه بر هفت پیکر نظامی در خلق شخصیت اسطوره گونه بهرام گور بررسی شده است. پژوهش حاضر در پی یافتن مواردی از داستان و شخصیت اسطوره ای کیخسرو در شاهنامه است که الهام بخش شخصیت پردازی نظامی در پردازش شخصیت بهرام گور بوده است؛ بدین ترتیب می توان الگویی برای خلق شخصیت بهرام در روایت نظامی پیدا کرد. اشاره نظامی در ابتدای هفت پیکر بر ابتنای اثرش بر شاهنامه و شواهد متنی موجود، این مدعا را تقویت می کند. این پژوهش با روشی توصیفی تحلیلی بینامتنی، در حوزه دو شخصیت یاد شده، برپایه آرای ژرار ژنت دو اثر شاهنامه و هفت پیکر را بررسی کرده و نتایج نشان دهنده آن است که که روابط بینامتنی صریح و ضمنی، در مواردی همچون پیش بینی و رؤیاهای بزرگان در مورد دو شخصیت، اعمال و رفتار، شخصیت عرفانی و فرجام آن ها نمود یافته است.
گونه شناسی منشاء مرگ در اساطیر جهان
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها که به نحوی حکایتِ ورود عناصر مینوی (خیر یا شرّ) به ساحت انسانی هستند، مضامین متفاوتی را به تصویر می کشند و سخنان بسیاری را می توان از آن ها استنباط کرد. در این میان، اسطوره هایی وجود دارد که به منشاء اموری همچون منشاء جهان، منشاء انسان، منشاء داروها، منشاء گیاهان و منشاء حیوانات و... می پردازند، مرگ نیز بخشی از این سنخ را به خود اختصاص می دهد. اسطوره های منشاء مرگ دارای انواع گوناگون و لایه های متفاوتی هستند و در میان فرهنگ های مختلف می توان نشانه هایی از آن ها را یافت. از این جهت، تحقیق در گونه شناسی چنین اسطوره هایی می تواند راه را برای تحلیل دقیق تر اسطوره های ملل هموارتر سازد و هدف از این تحقیق نیز رسیدن به گونه شناسی اسطوره های منشاء مرگ در اساطیر اقوام و ملل مختلف است. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و با رویکردی تطبیقی نشان دهنده آن است که این اسطوره ها به دو نوع انسان مدار (انسان آگاهانه یا ناآگاهانه موجب ورود مرگ به زندگی می شود) و غیرانسان مدار (موجودی غیرانسانی موجب چنین رخدادی می گردد) تقسیم می شوند که هر یک از این دو گونه نیز دارای تقسیمات متفاوتی هستند.
کارکرد مدحیِ اساطیر در شعر خاقانی
حوزه های تخصصی:
اساطیر ایرانی و سامی در شعر خاقانی بازتاب گسترده و متنوعی دارند و غالباً در قصاید مدحی او دیده می شوند؛ بدین صورت که گاه ممدوح به شخصیت های اساطیری تشبیه می شود و گاه بر آن ها برتری می یابد. قدرت خارق العاده و شکوه و بزرگی چهره های اساطیری که موضوعی آشنا و ملموس در ذهن مخاطب بوده، سبب شده است که خاقانی در مقام مدح، ممدوح خود را با آن اسطوره ها بسنجد یا بر آن ها برتری دهد و گاهی هم آن اساطیر را در برابر ممدوح، کوچک بشمارد؛ این کار نه تنها درباره اساطیر ایرانی بلکه در مواردی درباره اسطوره های سامی و برخی عناصر اسلامی هم رخ داده و شاعر گاه تا حدّ ترک ادب شرعی نیز پیش رفته است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی با هدف تبیین نقش و کارکرد اساطیر در شعر خاقانی جمع آوری شده است. نتایج بررسی ها نشان می دهد که خاقانی نه سر ستیز و مخالفت با اساطیر ایرانی دارد و نه به باورهای مذهبی و دینی بی اعتقاد است؛ بلکه شاعر در هر دو حالت چه آنجا که تشبیه می کند و چه آنجا که ممدوح را برتری می دهد و به کوچک شمردن اسطوره ها می پردازد در پیِ رسیدن به مقاصد مدحی خود و اقناع ممدوح و جلب توجه مالی و معنوی اوست.
تحلیل نشانه معناشناختی کارکرد گفتمانی مقاومت اسطوره ای در داستان سیاوش
حوزه های تخصصی:
در مقاومت اسطوره ای، حضوری متمرکز شکل می گیرد که قدرتی درونی شده دارد و سوژه در نقش کنش گر گفتمانی عمل می کند. سیاوش (سوژه گفتمانی)، یکی از محوری ترین شخصیت های شاهنامه است که توانسته به چنین حضوری دست یابد؛ بدین ترتیب، او تصویر منسجمی از حضور ارائه داده که وجهی استعلایی می یابد. این حضور، سوژه را به عنوان نماد هویت بخشی در مرکز ثقل گفتمان قرار می دهد. سوژه رقیب نیز حضور خود را در ارتباط با او تنظیم می کند و در تعامل دوسویه و یا در رابطه ای تنشی با او قرار می گیرد. این تقابل و تعامل در قالب دو کلان روایت مقاومت و مماشات بروز می یابد. پرسش اصلی این است که مقاومت اسطوره ای و به تبع آن مماشات و ممارست گفتمانی در داستان سیاوش، چگونه و در قالب چه گفتمان هایی تحقق یافته است. در واقع، هدف اصلی پژوهش پیشِ رو، تحلیل نشانه معناشناختی چگونگی تحقق مقاومت اسطوره ای و تأثیر آن در شکل دهی به هویت و ارزش است. پژوهشِ حاضر با روش توصیفی تحلیلی نشان دهنده آن است که سوژه با راهبردهای مقاومت اسطوره ای مانند فشاره ای و گستره ای، اتیکی، زایشی و پدیدارشناختی، از ارزش وفای به عهد و درستی دفاع می کند. سوژه رقیب نیز با صف آرایی در مقابلش، قصد دارد تا او را به مماشات وادارد؛ اما سوژه ممارست می کند و به حضور خود وجهی پدیداری و هستی محور می بخشد.
بررسی ساختار پیمان ها در آثار حماسی و پیوند آن با باورهای اسطوره ای و دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال پانزدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
119 - 147
حوزه های تخصصی:
عهد و پیمان یکی از عناصر مذهبی و اجتماعی و اساس انضباط در جوامع ابتدایی است که مراعات آن سبب هم بستگی اقوام اولیه می شود و به عقیده آنان پیمان شکنی گناهی نابخشودنی و برهم زننده نظم اخلاقی بوده است. «میترا» از ایزدان بزرگ اقوام هند و اروپایی است که هم راه با «ورونه» کار حفاظت از پیمان ها را بر عهده دارد. این ایزد وارد هر سرزمینی که می شود با خدایان آن سرزمین امتزاج می یابد و تقدس خود را حفظ می کند. پیمان که نزد اقوام هند و اروپایی دارای تقدس و جای گاهی والا است، بخشی مهم از آثار حماسی و اساطیری آن ها را تشکیل می دهد و سرنوشت تعدادی از حوادث مهم و قهرمانان داستان های حماسی را تعیین می کند. در این جستار ساختار و اجزای مشترک انواع پیمان ها را در آثار حماسی، تاریخی و اسطوره ای ایران، هند و یونان بررسی و مقایسه می کنیم. نتایج به دست آمده نشان می دهدکه آدابی مانند قربانی کردن، جرعه افشانی، حضور شاهد و حضور دو عنصر مقدس آب و آتش و فشردن دست در هنگام پیمان بستن، اجزای مشترک پیمان ها بوده است. سپس با در کنار هم قراردادن همین آداب و عناصر مشترک به الگوهایی یک سان و نزدیک به هم می رسیم که در بیش تر پیمان ها رعایت می شود. مقایسه این الگوها و آداب مشترک با باورهای اساطیری و دینی اقوام هند و اروپایی مشخص می سازد که ساختار پیمان ها با ساختار و باورهای آیین میترائیسم (ایزد پیمان) پیوندی بسیار نزدیک دارد.
پیکرگردانی در منظومه های فارسی حماسه رامایانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رامایانا، کهن ترین حماسه هندی است که آن را والمیکی به زبان سنسکریت بین قرون 5 تا 3 قبل از میلاد سروده و بعدها به صورت منظوم و منثور به زبان فارسی برگردانده شده است. پدیده پیکرگردانی از مهم ترین ویژگی های اساطیر کهن است که جلوه های آن در نسخه های چهارگانه رامایانا به وفور یافت می شود و کاربرد مظاهر پیکرگردانی و توجه مترجمان، در بازآفرینی بن مایه های پیکرگردانی در ترجمه های رامایانا نیازمند بررسی و واکاوی است. در این پژوهش، جلوه های پیکرگردانی ازجمله پیکرگردانی های خدایان به انسان، کائنات به انسان و حیوان، ایزدان و روحانیون، تغییر ظاهر، مسخ شدن، حیوانات شگفت انگیز و اساطیری، تغییر اندازه، طلسم و جادو، جاودانگی، جوانی و روئین تنی بررسی شده است. در این میان، شباهت محتوای حکایات منظومه گردهرداس و سپس نرگسستان با حماسه منثور نیز نموده خواهد شد. در این پژوهش که به روش کتابخانه ای انجام می گیرد، ابتدا مقدماتی درباره پیکرگردانی مطرح می شود، سپس جلوه های این گونه اساطیری از درون آثار مذکور استخراج و بررسی می گردد.
بازتاب ایزدان اساطیری جنگ در افسانه های استان های چهارمحال و بختیاری، لرستان و کهگیلویه و بویراحمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ در اساطیر ایرانی از آغاز آفرینش وجود داشته است برخی از ایزدان ایرانی مانند: بهرام، میترا، باد، هوم و سروش از جنگ در اساطیر ایرانی از آغاز آفرینش وجود داشته است. برخی از ایزدان ایرانی مانند بهرام، میترا، باد، هوم و سروش از طرف خدای بزرگ اهورامزدا برای استقرار صلح و امنیت و پاکی، با انگره مینو و نیروهایش می جنگند. اساطیر نقشی فعال در پس زمینه ذهنی و ناخودآگاه جمعی دارند. به نوعی که در ادیان، هنر، ادبیات و فرهنگ عمومی هر دوره ای تأثیر بسزایی دارند. از این رو، در این مقاله به بررسی ایزدان جنگ در افسانه های استان های چهار محال و بختیاری، لرستان و کهگیلویه و بویراحمد پرداخته می شود. بستر پژوهش، افسانه هایی است که به زبان فارسی در استان های چهار محال و بختیاری، لرستان و کهگیلویه و بویراحمد گردآوری شده اند. هدف تحقیق، تبیین و تحلیل چگونگی حضور ایزدان اساطیری جنگ در افسانه های استان های مذکور است. خواننده با مطالعه این مقاله درمی یابد که ایزدان جنگجویی چون بهرام، سروش، باد و مهر در افسانه های این استان ها گاه به عنوان موجودی فوق بشر و گاه نیز به عنوان موجودی زمینی همراه با دگردیسی هایی در زمینه ویژگی های ظاهری و کارکرد حضور دارند.
بررسی تطبیقی داستانِ سیاوش و روایت مادرِ تعزیه نامه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باورها و سنت های ایرانی و از پی آن نقش و جایگاه معصومان و قهرمانان کهن این سرزمین، در آیین ها، اسطوره ها و نمادهای شیعیان ایران، به ویژه در فرهنگ و شعائر و هنرهای عاشورایی، نمودها و جلوه های زیادی دارند و در بسیاری از سنت های دینی، بن مایه های این پندارها را می توان مشاهده کرد. در این میان، نسخ تعزیه، به دلیل حشر و نشری که با عامه مردم داشته اند، از این باورمندی سرشارترند. در این مقاله کوشش شده است تأثیر داستانِ سیاوش بر روایت نسخه تعزیه امام حسین (ع) نشان داده شود. از این رو، ضمن روایت خلاصه دو داستان و ویژگی هایشان، همانندی ها و پیوندهای آن ها در زمینه تولد رازناک از مادری آسمانی، جنبه ازلی بودن، کنش ها و واکنش های طبیعت در برابر این قهرمانان، پیشگویی و آگاهی ایشان از سرنوشتشان، حضور فرازمینی ها در روایت دو داستان، مرکب و ادوات ویژه، پاک نهادی و شهادت طلبی، تکرار شوندگی در بستر تاریخ، نیایش و شفاعت و نمادها و اشارات مشترک، واکاوی می شود . این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که چگونه می توان در کنار روایت یک واقعه تاریخی، سرگذشت رازآلود قهرمانان اساطیری را با پیشوایان مذهبی در آمیخت؛ به گونه ای که آن شخصیت را برای مردم باورپذیرتر و حتی در خور ستایش بیشتر سازد.