پژوهشنامه ادبیات تعلیمی
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال یازدهم زمستان 1398 شماره 44 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
پرسش از معنای زندگی، از مهم ترین سؤالات انسان است. ویکتور فرانکل در مکتب خویش که «معنادرمانی» نامیده می شود، کوشیده است به این پرسش اساسی پاسخ دهد. وی بر آن است به فرد بیاموزد که معنای زندگی خویش را دریابد و از رخوت و خلأ وجودی بیرون آمده و سرچشمه های زلال زندگی را ادراک کند. فضایل اخلاقی یکی از سرچشمه های زلال زندگی و از ارکان اساسی سعادت بشر و مایه تعالی و تکامل مادی و معنوی است. بزرگان ادب فارسی، غالب شاهکارهای خود را با بهره گیری از فرهنگ اسلامی و آموزه های قرآنی خلق کرده و کوشیده اند تا مخاطب را به سمت فضایل اخلاقی در پرتو معنابخشی به زندگی رهنمون سازند. قناعت از جمله فضایل اخلاقی مهمی است که شاعران هرکدام به شیوه ای بدان اشاره کرده اند. مولوی و سعدی از جمله شاعرانی هستند که به گواهی آثارشان، نظرگاهی دینی و تربیتی دارند و از همین روی است که آشنایی با آیات و روایات و تسلط بر آموزه های دینی را در آثارشان قابل ستایش می بینم. سعدی در بوستان، فقط به توصیف افراد قناعت پیشه اکتفا نکرده است، بلکه ضمن ارائه بابی با عنوان قناعت، نمونه ای از حکایات و تمثیل را برای روشنگری خوانندگان و تأثیر کلام و بیان نصایح ذکر می کند. مولوی نیز در مثنوی معنوی، ضمن ستودن قناعت به مذمت حرص و طمع می پردازد و می کوشد تا با از بین بردن رذایل، زمینه کسب فضایل را برای مخاطب فراهم سازد. در این راستا، مکتب معنادرمانی به مؤلفه هایی چون رنج، جزء جدایی ناپذیر زندگی، محور کوشش و پاداش، وسعت نظر برای معنایابی، انسان ساز بودن و پاسخی به معنای زندگی و شناخت خداوند اشاره دارد. تطبیق مؤلفه های حاکم بر جایگاه قناعت در متون یادشده و مؤلفه های مستخرج از مکتب معنادرمانی، منتج به شکل گیری الگویی تربیتی گردید.
بررسی توصیه های عام و خاص (وصیت نامه) در ساقی نامه ها (بر مبنای تذکره میخانه، پیمانه، ساقی نامه سرایان آذربایجان و سایر ساقی نامه ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساقی نامه ها از انواع ادبی غنایی هستند که شاعر در آن ها ابیاتی خطاب به ساقی، مغنّی و مطرب سروده، از او طلب باده و نواختن ساز و سرود می کند. سرایندگان در این نوع ادبی، علاوه بر مضامین خمری و میخانه ای و توصیف باده، جام، ساقی و... مضامینی دیگری درباره دنیای فانی و بی اعتباری مقام و منصب ظاهری، ناهنجاری روزگار، دورویی مردم زمانه و... نیز آورده و در ضمن آن ها کلمات حکمت آمیز هم افزوده اند. یکی از مفاهیم پرکاربرد و موضوعات مهم در ساقی نامه ها نکات اخلاقی و تعلیمی و عبرت آموز است. نگارندگان در این جستار، توصیه و وصیت نامه در ساقی نامه ها را بررسی می کنند. این پژوهش با شیوه توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، به بررسی و تحلیل موضوع توصیه به شکل عام و وصیت نامه به شکل خاص در ساقی نامه ها پرداخته است. بررسی ها نشان از آن دارد که سفارش و توصیه عام در این نوع ادبی شامل اندرزها و پندهای اخلاقی (اعم از سفارش به انجام فضایل و نیکی ها و ترک رذایل و بدی ها) عرفانی، خیامی و کشورداری است. توصیه های خاص (وصیت نامه) که مراد از آن سفارش هایی در سیاق وصیت نامه شرعی با بیانی ادیبانه است نیز در شعر برخی از ساقی نامه سرایان چون ملاهادی سبزواری و والی کرمانی و محمدحسن سهایی وجود دارد که سرایندگان در آن ها سفارش به امور مربوط به مرگ و خاک سپاری را در فضایی میخانه ای به تصویر کشیده اند.
شیوه های تربیت بر پایه اصول عرفانی در حدیقه الحقیقه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعلیم کوششی برای آشنا ساختن نسل جوان با دستاوردهای نسل های گذشته و تربیت به معنی پرورش نفس انسان برای درک فضایل است. موضوع ادبیات تعلیمی، مسائل تربیتی است. متون عرفانی را نمی توان بدون در نظر گرفتن جنبه های تربیتی آن بررسی کرد؛ چون پرورش فضایل اخلاقی، ارزش های فلسفی و دینی، کمال، زیبایی و معرفت را در اولویت قرار می دهد. اما تعلیم و تربیت عرفانی به موضوعات فراتر از مسائل سطحی اخلاقی می پردازد؛ زیرا سالک از این مراحل گذشته و با عرفان عملی، در مقام رسیدن به قرب حق است. بنابراین اعمال و رفتاری را تعلیم می دهد که به تصفیه باطن و تعالی روحی می انجامد. حدیقه سنایی به عنوان اولین منظومه تعلیمی عرفانی شناخته می شود. پرسش اصلی و هدف پژوهش حاضر، مسئله ارتباط روش های تربیتی حدیقه با اهداف و اصول عرفانی است. بدین منظور آموزه های تربیتی حدیقه، از منظر اصول تعلیم و تربیت در متون تصوف و عرفان بازخوانی گردید و داده های آن به روش کتابخانه ای گردآوری شد. این تحقیق ماهیت توصیفی و رویکرد تحلیلی دارد و بر مبنای یافته های آن، درون گرایی در قالب معرفت، عشق و انحلال فردیت، اصول مهم تربیت عرفانی هستند که سالک متربی باید با اتکا به آن ها مراحل و منازل مختلف را برای وصال به حقیقت طی کند. تعلیم پیر در قالب آموزه های مستقیم و غیرمستقیم، روش های دیگرسازی هستند که در مکتب سنایی برای تربیت سالک به کار می رود تا او بتواند شایستگی خودسازی مورد نظر سنایی را به دست آورد. با این نتایج، حدیقه سنایی، یکی از مراجع ادبی تعلیمیِ اهداف و روش های تربیت عرفانی به شمار می آید.
بررسی و تحلیل حل مسئله در کلیله و دمنه نصرالله منشی و مثنوی مولوی بر اساس نظریه جان دیویی (با تأکید بر داستان بوف و زاغ و شیر و نخجیران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلیله و دمنه و مثنوی معنوی مولوی از تمثیل برای بیان آموزش های اخلاقی، تربیتی و... کمک گرفته اند. یکی از آموزش های تربیتی این دو کتاب، روش حل مسئله به شیوه ای خلاقانه است. حل مسئله عبارت است از تلاش ذهنی به منظور پیدا کردن روشی مناسب برای حل کردن مسئله. جان دیویی از جمله کسانی است که روشی منطقی برای حل مسئله ارائه کرده است. روش او پنج اصل بدین صورت دارد: 1. تشخیص مسئله، 2. تعریف و بازنمایی مسئله، 3. پیدا کردن راه مناسب، 4. عمل کردن روی راه حل های مناسب و پیش بینی نتایج، 5. نگاه به عقب و ارزشیابی نتایج فعالیت ها. در این پژوهش تلاش شده است که با روش توصیفی تحلیلی، حکایت «بوف و زاغ» از کتاب کلیله و دمنه و حکایت «شیر و نخجیران» از کتاب مثنوی معنوی مولوی، با تکیه بر روش حل مسئله دیویی مورد بررسی قرار گیرد. سؤال اساسی در این باره آن است که روش بیان، ویژگی ها و مراحل داستانی روش حل مسئله در این دو حکایت چگونه اند؟ نتیجه آن است که در هر دو کتاب با روش تمثیل حیوانی تلاش شده است روش حل مسئله بیان شود. شخصیت های دو داستان با خلاقیت و طبق مراحل حل مسئله دیویی پیش رفته و توانسته اند دشمنان را از بین ببرند. نگاه کلیله و دمنه به پیروزی، مادی گرایانه است درحالی که مولوی تفسیری عرفانی از پیروزی دارد.
بازتعریف اسطوره، حماسه و تراژدی در ادبیات تعلیمی با تکیه برگلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره به صورت های گوناگون تعریف شده است. پس از بررسی، این نتیجه حاصل می شود که ظاهراً اسطوره قابل تعریف جامع و مانع نیست. در اغلب این تعاریف و دسته بندی ها شاخص هایی چون روایت، نمادین، جهان بینی، مقدس، فراتاریخی، قدسی، مینوی، تخیل، نظام، ایزدان، فرشتگان و... به چشم می آید. در این پژوهش کوشش شده است تعریف دیگری از اسطوره، حماسه و تراژدی ارائه شود. در این بازتعریف، اسطوره «مفاهیم ناشناخته یا چند گونه شناخته ذهن بشرند»؛ مفاهیم ناشناخته ای که ذهن او را در بر می گیرد، همیشه و همه جا همراهی اش می کند و کوشش بی پایان انسان، شناختن و شناساندن آن هاست. از آنجا که این مفاهیم، انسانی، جهانی و همیشگی اند و در این ویژگی با اسطوره یکسان می نمایند، می توان مفاهیم ناشناخته ذهن بشر را اسطوره نامید. این همگون سازی، گره از تعاریف فراوان و گهگاه ناهمخوان و رودررو (از اسطوره) می گشاید. حماسه «چالش انسان برای شناختن و شناساندن آن مفاهیم» و تراژدی، «نتیجه (میزان پیروزی/ شکست بشر در) شناختن و شناساندن آن مفاهیم» است. مفاهیم، خود نمایشی شان را در پدیده ها نمایان می کنند که در اینجا با عنوان نماد از آن ها یاد می شود. پذیرندگی، گنجایی، ژرفایی و گستردگی مفاهیم، نمادهای به کاررفته، کارافزارهای لازم و متغیرهای فراوان در فرایند چرخه «اسطوره، حماسه، تراژدی» کارایی دارند. ادبیات تعلیمی در فرهنگ ایرانی، جایگاه ویژه ای برای یاددهی و کاربردی کردن این مفاهیم دارد؛ مفاهیمی که گاه از تعالیم دین اسلام و گاه از فرهنگ کهن ایران زمین برگرفته شده است. گلستان سعدی به عنوان نمونه ارزنده ای از ادبیات تعلیمی، گستره مناسبی برای تحلیل مفهوم شناختی است. ابَرمفهوم مورد توجه سعدی، انسان است که با مادرمفهوم آرامش چالش دارد اما اسطوره بنیادین آز پیش روی اوست که در سراسر کتاب، حضوری شگرف دارد و مانع دستیابی (و پیروزی) می شود و او را از شناخت خود و دیگر مفاهیم (آرامش، ترس، مرگ و...) بازمی دارد.
بررسی قابلیت های هوش هیجانی در قصه سمک عیّار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان سمک عیّار از جمله شاهکارهای داستان های عامیانه در ادبیات ایران است. قهرمان داستان عیّاری است به نام سمک که با استفاده از شگردهای گوناگون و همچنین با بهره گیری از روش های روان شناسی، به خصوص نظریه هوش هیجانی، هدف هایش را محقق می سازد. در این مقاله هدف، بررسی عملکرد و رفتار سمک و یارانش از منظر هوش هیجانی از دیدگاه بار- اون (bar-on) است. این پژوهش می کوشد با روش تحقیق تحلیل محتوای توصیفی به صورت کمی و کیفی با استفاده از آمار توصیفی، مؤلفه های هوش هیجانی را در این داستان مورد تحلیل قرار دهد. در روش تحلیل محتوا از نوع توصیفی، واحد تحلیل، عبارات و جملاتی است که عملکرد و رفتار قهرمانان داستان را بیان می کند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که در این داستان، مؤلفه های روابط بین فردی، واقعیت سنجی، خودآگاهی، قاطعیت، حل مسئله، مسئولیت پذیری، کنترل فشار، خرسندی، همدلی، خودشکوفایی، حرمت نفس، خوش بینی، کنترل تکانه و استقلال از لحاظ به کارگیری، به ترتیب آماری قرار گرفته اند؛ به خصوص شش مؤلفه اول که بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. از لحاظ توجه به مقیاس های کلی، به ترتیب حوزه برون فردی، سازگاری، درون فردی، کنترل استرس و خلق کلی مطرح شده است. دو حوزه برون فردی و سازگاری از لحاظ فراوانی، فاصله بسیار زیادی با حوزه های دیگر دارد. به کارگیری و طرح کاربردهای اجتماعی، مدیریتی و سازمانی این مؤلفه ها، جهت ارتقای سطح علمی و عملکردی در اغلب آموزش ها و رشته های مختلف تعلیمی از دوره ابتدایی تا سطوح آموزش عالی امکان پذیر و قابل دستیابی است. تهیه کتب، فیلم ها و کارگاه های آموزشی و نشر و گسترش آن ها در بین آحاد جامعه و تطابق آن با شرایط مختلف اجتماعی حاکم بر جامعه، بسیار حائز اهمیت و مورد نیاز است.
بررسی زبان زنانه و مردانه در داستا ن های ابراهیم گلستان و منیرو روانی پور از منظر جنسیت و رویکرد تعلیمی اخلاقی (مطالعه موردی: جوی و دیوار و تشنه و کولی کنار آتش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جامعه شناسی زبان، متغیر «جنسیت» در کنار مؤلفه های دیگر، به عنوان یک عامل مؤثر بر زبان تعریف شده است؛ اما فمینیست ها اول بار آن را به عنوان یک مؤلفه اساسی تمایز، بین زنان و مردان قلمداد کردند و زبان شناسانی چون لیکاف، الگو و تئوری برای آن نوشتند که بر مبنای آن زبانِ زنانه و مردانه از هم جدا شد و ادبیات تعلیمی که نمایشگر زندگی و مبیّن ارزش ها و معیارهای یک جامعه زبانی است به طور گسترده ای در میان انواع ادبی دیگر، گستره ای شگرف در زبان زنانه و مردانه به خود گرفت. آرای زبان شناسان به سرعت در متون ادبی بررسی شد و دستاوردهای جالبی از تفاوت زبان زنانه و مردانه ارائه گردید. این پژوهش، تحقیقی و تحلیلی و با تکیه بر مؤلفه های زبانِ زنانه و مردانه، در دو مجموعه داستان جوی و دیوار و تشنه از ابراهیم گلستان و کولی کنار آتش از منیرو روانی پور در تطابق با آرای زبان شناسان حوزه جنسیت به خصوص لیکاف می باشد که با رویکرد تعلیمی اخلاقی بررسی شده است. فرضیه تحقیق ما این است که در آثار دو نویسنده مذکور، زبان زنانه و مردانه با رویکرد تعلیمی اخلاقی مطابق آرای زبان شناسان به خصوص لیکاف و در مواردی نیز، با نظر آن ها در تناقض است. این تفاوت ها در اثر گلستان بیشتر از روانی پور است و در کاربرد دشواژه، صفات عاطفی و جملات تعدیلی نمود بیشتری دارد. بنابراین باید گفت گاهی مواضع تعلیمی اخلاقی بر جنسیت زبان غلبه دارد و نظریات زبان شناسان اجتماعی را باید در بستر فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی جامعه داستانی، مورد بررسی قرار داد.