مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
۲۴۹.
۲۵۰.
۲۵۱.
۲۵۲.
۲۵۳.
۲۵۴.
۲۵۵.
۲۵۶.
۲۵۷.
۲۵۸.
۲۵۹.
۲۶۰.
معرفت شناسی
منبع:
نقد و نظر سال هفدهم زمستان ۱۳۹۱ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
75 - 95
حوزه های تخصصی:
گواهی بهعنوان یکی از منابع معرفت، نقش بی بدیلی در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد. هرچند پرسش های فراوانی درباب موضوع گواهی مطرح است، اما پرسش محوری نوشتار حاضر که به سیاق مباحث معرفت شناسی تحلیلی تحریر یافته است، این است که آیا گواهی افزون بر این که منبع انتقال دهنده معرفت است، منبع مولّد معرفت نیز هست یا نه؟ فردگرایان پاسخشان منفی است، اما جامعه گرایان بر این باورند که گواهی می تواند منبع مولد معرفت نیز باشد. البته، اهمیت این پرسش به اندازه ای است که پاسخ مثبت به آن موجب ظهور دیدگاه های جامعه گرایانه در معرفت شناسی شده است. در این مقاله پس از ذکر دیدگاه جنیفر لکی، یکی از جامعه گرایان، اشکالات وارد بر آن بررسی و به آنها پاسخ داده شده است.
تحول معرفت شناختی کلام امامیّه در دوران میانی و نقش ابن سینا در آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیستم بهار ۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
81 - 114
حوزه های تخصصی:
ابن سینا بر متکلمان شیعه و سنّی از مهم ترین مباحث مطرح در ابن سینا پژوهی و کلام پژوهی است. یکی از پیامدهای گسترش فکر فلسفی ابن سینا در دوران میانی، تکوین مکتب کلام فلسفی در میان اهل سنت به همت فخر رازی و نزد امامیه به دست نصیر الدین طوسی بود. ورود آموزه های فلسفی ابن سینا به مجادله های کلامی، سبب تحولاتی شگرف در نحوه پرداخت متکلمان امامی به مسائل مختلف کلامی شد. در مقاله حاضر با مقایسه مباحث معرفت شناختیِ کلام پیشا فلسفی امامیّه موسوم به مکتب امامی بغداد با مباحث مطرح در این زمینه در مکتب کلام فلسفی امامیه، تأثیرات گوناگون سنت فلسفی ابن سینا بر این مباحث در کلام دوران میانی امامیّه تبیین می شود. پیدایش تحولات معنایی در برخی از اصطلاح های حوزه معرفت شناسی، ارائه دسته بندی های جدید برای علم، طرح برخی قواعد معرفت شناختی، تبیین مسائلی از جمله چگونگی دستیابی انسان به علم و طرح موضوع های جدید در حوزه معرفت شناسی از جمله مهم ترین ابعاد تحول اساسی یادشده است.
نقد و بررسی کتاب بن مایه های یهودی در فلسفه اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم فروردین ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
109-129
در مقاله حاضر کتاب بن مایه های یهودی در فلسفه اسپینوزا را معرفی، نقد، و بررسی خواهیم کرد. این کتاب را انتشارات دانشگاه ایالتی نیویورک با عنوان Jewish Themes in Spinoza’s philosophy در سال 2002، با ویرایش دو متخصص برجسته اندیشه اسپینوزا و مطالعات یهودی، یعنی هایدی راون و لن گودمن، منتشر کرده است. بسیاری از منتقدان سرشناس بر این باورند این کتاب نخستین تلاش جدی برای فهم اندیشه اسپینوزا و نشان دادن جایگاه آن در تاریخ فلسفه یهودی است. در این کتاب از سنّت رایج دیگر کتاب هایی که به زبان انگلیسی دراین باره منتشر شده اند پیروی نشده است و برای نخستین بار موضوعات مهم فلسفه اسپینوزا و بن مایه های یهودی آن بررسی شده است. هدف از تدوین کتاب معرفی اسپینوزا هم چون فیلسوفی یهودی است. با این حال سرویراستاران محترم در گزینش مقالاتی یک دست، چه از حیث موضوع و چه از حیث محتوای تخصصی، توفیق چندانی نداشته اند و نبودِ فصلی خاصِ نتیجه گیری نیز شاید به نوعی نشان دهنده همین باشد که نمی شود از این مقالات صدای واحدی را درباره ارتباط اسپینوزا با یهودیت شنید.
تطبیق منابع معرفت از دیدگاه مولوی و دیوید هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیگیری انواع نسبی گرایی در اندیشه حسین کچویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال دوازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۵
61 - 95
حوزه های تخصصی:
علم بومی و نسبت آن با علم دینی در چند دهه اخیر در کانون توجه اندیشمندان مسلمان بوده است. بنابر برخی خوانش ها از علم بومی، دست یابی عقل به علم، کاملاً بومی و تاریخی است. این رویکرد معمولاً در زمره نسبی گرایی و تکثرگرایی معرفتی قرار گرفته و استفاده از آن در مباحث علم دینی، با مبانی معرفت شناختی اسلامی در تعارض دانسته می شود. اما باید توجه داشت برخلاف تلقّی رایج و عرفی که نسبی گرایی را مفهومی عام درنظر گرفته و ریشه آن را در شکاکیت سوفسطائیان می داند که مابعدتجددگرایان آن را در ساحت های گوناگون بازتولید کرده اند، نسبی گرایی یک کل واحد نبوده و دارای انواع گوناگونی است. دکتر حسین کچویان یکی از اندیشمندانِ حوزه روش شناسی علم انسانی اسلامی است، که با تبیین ماهیت بالضروره تاریخی انسان، عقل و علوم انسانی را متکثر می داند. این توجه به بومی بودن ذاتی علوم انسانی، سبب اتهام نسبی گرایی مردود از طرف برخی جریان های بدیل علم دینی گردیده است. نگارنده در این مقاله کوشیده اند تا با دقت در ابعاد مسئله و تفکیک میان آنچه مشهور به نسبی گرایی است، با نسبی گرایی مردود و نسبی گرایی معقول و با تبیین دیدگاه های اجتماعی این متفکر مسلمان، خوانشی از دیدگاه وی را ارائه دهند که نظر ایشان در مورد علم بومی گرفتار ایرادات معرفت شناختی انواع نسبی گرایی مردود نشود.
علم انسان به اشیاء خارجی از دیدگاه جان لاک و محقق لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
21 - 40
حوزه های تخصصی:
مسأله شناخت و میزان معرفت انسان به اشیاء از مسائل مهم تاریخ تفکر و فلسفه است. از ج مله فلاسفه ای که به مبحث شناخت و میزان معرفت بشر پرداخته اند، حکیم ملاعبدالرزاق لاهیجی (م 1072 ه.ق) و جان لاک (1704-1632 م) هستند. محقق لاهیجی معتقد به نظریه ای است که در فلسفه اسلامی از آن به «شبح محاکی» یاد می کنند. وی در کتاب شوارق الإلهام بیان می کند که ما در هنگام علم به اشی اء به ذات و حقی قت آن ها دست نمی یابیم؛ بلکه به شب حی که از شیء خارج ی حکای ت می کند، نائل می شویم. جان لاک نیز در اثر ارزشمند خویش، جستار در فهم بشر ، دو معنای متفاوت ذات را از هم باز می شناسد و میان ذات واقعی و ذات اسمی اشیاء تمایز قائل شده و علم ما به اشیاء را در حدود ذات اسمی آن ها می داند. شباهت نظر لاهیجی و لاک از این حیث است که هر دو توان بشر را محدودتر از آن می دانند که به حقیقت و ذات اشیاء دست یابد؛ اما در مورد ماهیت علم و ادراک با یکدیگر اختلاف دارند.
تبیین نظریه معرفت ملاصدرا بر مبنای اسفار چهارگانه عقلی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۹
67 - 94
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا کامل ترین و دقیق ترین کتاب فلسفی اش را بر مبنای اسفار اربعه نگاشته است. وی در م قدمه این ک تاب می گوید، سیر و سلوک علمی و طی درجات و م راتب دان ش های فلسفی را به سفر روحانی سلاک تشبیه کرده و به این جهت نام این کتاب را اسفار گذاشته است. مدعای این مقاله آن است که ملاصدرا، مسأله شناخت را بر اساس اسفار اربعه عرفا و همچنین قوس صعود و نزول تبیین کرده است. وی با تأسیس مبانی خاصش، سعی دارد راهی برای شناخت جهان، خصوصا شناخت عالم غیب و خداوند، ترسیم کند؛ درحالی که این رویکرد عموما توسط شارحان و مفسران اسفار نادیده گرفته شده است. عدم توجه به این رویکرد، در مواردی موجب برداشت های متعارض از دیدگاه های ملاصدرا شده است. مقاله حاضر با تبیین فرایند شناخت ملاصدرا بر اساس اسفار اربعه، نشان می دهد که تبیین شناخت بر مبنای اسفار اربعه، می تواند راه حل مناسبی برای برخی تعارضات ظاهری خصوصا در مسئله علم و ادراک پیش رو نهد.
رویکرد وحدت گرایانه ملاصدرا به نظریه اتحاد عاقل و معقول بر مبنای بساطت نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۱
105 - 128
حوزه های تخصصی:
نظریه اتحاد عاقل و معقول جایگاهی ویژه در حکمت متعالیه دارد. برخی از فلاسفه مانند ابن سینا آن را انکار کرده اند؛ لیکن ملاصدرا در موضع قبول آن است. این اختلاف نظر به دلیل اختلاف در مبانی این دو فیلسوف است؛ چنان که می توان گفت این نظریه فقط بر اساس مبانی حکمت متعالیه قابل تصور است. مفاد این نظریه بر اساس دیدگاه های رایج، اتحاد نفس با صور علمیه خود است. مبانی و نظریات ویژه ملاصدرا درباره ماهیت نفس و نیز در معرفت شناسی، امکان ارائه تفسیری خاص را از این قاعده فراهم می کند. نظر رایج درباره فرایند ادراک، تأثر از جهان خارج و صعودی بودن معرفت است، اما ساحتی از معرفت به نحو نزولی وجود دارد. بر مبنای بساطت نفس، هر شیئی در جهان خارج، اصل و حقیقتی در باطن یا مرتبه عقلانی انسان دارد. در صورت ظهور این بساطت، تمام آنچه به عنوان ادراکات عقلی، خیالی و حسی به نفس نسبت داده می شود، ظهور آن اصل در مراتب مادون، از جمله خیال و حس است. ملاصدرا در نظریه اتحاد عالم و معلوم به این ساحت از معرفت نظر دارد، که بهترین تعبیر برای آن، با توجه به وحدت ظاهر و مظهر، وحدت علم و عالم و معلوم است
بررسی روش شناسی بنیادین و کاربردی علم اقتصاد اسلامی در مقایسه با نام گرایی روش شناختی اقتصاد متعارف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹۳
67 - 101
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی نام گرایی معرفت شناختی و آثار آن در علم اقتصاد متعارف می پردازد. نام گرایی تأثیراتی بر روش کاربردی علم اقتصاد دارد که تفکر فرضیه ای و فردگرایی روش شناختی از جمله آنهاست. این روش کاربردی موجب آثاری مانند شکل گیری نظریه جامعه مدنی، تغییر معنای عدالت توزیعی و نظریه مطلوبیت و تمرکز بر اقتصاد خرد در تحلیل ها گشته است. در مقابل، حکمت عملی اقتصاد اسلامی می تواند با بهره بردن از روش بنیادین حکمای اسلامی، به روش کاربردی متناسب با خود دست یابد. حکمت اسلامی به ویژه حکمت متعالیه با نقد نام گرایی، کلیات را دارای صدق و حکایت از خارج می داند. روش کاربردی اقتصاد اسلامی بر اساس هستی شناسی موضوعات شکل می گیرد و در هر موضوع تابع نوع هستی آن موضوع است. بنابراین تنها در موضوعات مادی که قابلیت تجربه دارد، از روش تجربی و قیاس استثنایی استفاده می کند و دیگر روش ها در موضوعات دیگر کاربرد دارد. از سوی دیگر ادله نقلی در روش کابردی اقتصاد اسلامی دارای جایگاه ویژه ای است. این روش کاربردی آثاری در پی دارد که شناخت جوهر انسان و ارتباط آن با کنش اقتصادی از جمله آنهاست. این نوشته با روش کتابخانه ای و تحلیلی انتقادی نام گرایی و آثار آن را در اقتصاد متعارف بررسی نمود، روش کاربردی جایگزین مناسب را برای حکمت عملی اقتصاد اسلامی پیشنهاد می دهد.
درآمدی بر تعریف فلسفه فقه و ساختار مسائل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
543 - 569
حوزه های تخصصی:
مقااله با هدف پاسخ به چیستی تعریف فلسفه فقه و چگونگی دسته بندی مسائل آن نگاشته شده و در بحث تعریف فلسفه فقه، در نهایت به برگزینی آخرین تعریف ارائه شده پرداخته است که در فرایند آخرین بازخوانی نظریه فلسفه فقه وجود دارد؛ از این رو فلسفه فقه با توجه به سه لایه مبانی عام پارادایمی و کلیات فلسفه فقه و مبانی خاص فلسفه آن، دانشی است که در راستای مبانی معین پارادایمی به تحلیل، نقد و پیشنهاد دامنه مفهومی، جایگاه، ساختار و سازوکار دانش فقه می پردازد که در معاضدت با دیگر عرصه های ادراکات اعتباری به فرآوری نظام های مطلوب مرجع خواهد پرداخت و در ضمن نقد تاریخ علم فقه، با نقد پسینی به پردازش مبنای برگزیده فقیه می پردازد و با توجه به ضرورت تعیین دامنه علمی مسائل، برای به کارگیری روش های شناخت و حل مسئله هر حوزه معرفتی، در راستای نظریه و تعریف فلسفه فقه منتخب، به ارائه دسته بندی مسائل فلسفه فقه، در هفت سطح مبانی عام معرفت شناختی، مبانی خاص فلسفه آن علم، مبانی روان شناختی، مبانی جامعه شناختی، مبانی فلسفه زبانی، مبانی تاریخ علم و مبانی روش شناختی پرداخته است. روش تحقیق نیز توصیفی و تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای بود.
معرفت شناسی مفاهیم فلسفی در اندیشه علامه طباطبائی و آیت الله مصباح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل و بررسی معقولات ثانی از گذشته دور در میان فیلسوفان مطرح بوده است. معرفت شناسی مفاهیم فلسفی به بررسی نحوه انتزاع این مفاهیم می پردازد و در نوشتار حاضر، با روش توصیفی تحلیلی، معرفت شناسی مفاهیم فلسفی در اندیشه علامه طباطبائی و آیت الله مصباح واکاوی شده است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که علامه طباطبائی نخستین فیلسوفی است که نحوه انتزاع مفاهیم فلسفی از جمله مفهوم وجود و عدم را مطرح ساخته است. به باور وی، مفاهیم فلسفی با بهره گیری از علم حضوری انتزاع می شوند. آیت الله مصباح برخلاف علامه طباطبائی، علم حضوری و تجربه درونی را برای انتزاع هریک از نخستین مفاهیم فلسفی کافی نمی داند، بلکه معتقد است که علاوه بر آن باید با هم مقایسه شوند و رابطه خاصی میان آنها در نظر گرفته شود. به باور آیت الله مصباح، روش علامه طباطبائی در انتزاع مفاهیم فلسفی از عمومیت برخوردار نیست.
نظام معرفت شناسی آیت الله خامنه ای در تحلیل مسائل اجتماعی سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال هفتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۸ (پیاپی ۵۸)
123 - 154
حوزه های تخصصی:
ریشه چیستی، چرایی و چگونگی اندیشه رهبران اجتماعی سیاسی در نظام معرفت شناسی آنان نهفته است. فهم این نظام، کمک می کند تا حلقه های موثر در تحلیل مسائل سیاسی از دیدگاه افراد شناخته شود. با وجود آثار علمی متعدد درباره اندیشه های آیت الله خامنه ای تاکنون اثری به طور خاص نظام معرفت شناسی وی را در تحلیل مسائل اجتماعی سیاسی بررسی نکرده است. این مقاله با روشی توصیفی-تحلیلی با رویکردی معرفت شناسانه در صدد کشف نظام معرفت شناسی آیت الله خامنه ای در مسائل اجتماعی سیاسی برآمده است. در پاسخ به این پرسش که آیت الله خامنه ای با چه معیاری به تحلیل مسائل سیاسی می پردازند به این نتیجه می رسیم که نظام معرفت شناسی ایشان با اتکا به فرآیند چهارگانه شناخت یعنی، امکان شناخت قضیه های سیاسی، قابلیت پذیرش صدق و کذب قضایای سیاسی، امکان تشخیص قضیه سیاسی صادق از کاذب و ارتباط بین قضایای سیاسی به تحلیل مسائل می پردازد. مهمترین وجه تمایز نظام معرفتی وی با سایر تحلیل گران سیاسی در ترکیب داده های تجربی با سنجش های عقلانی و تطبیق وحیانی است.
نسبت میان پست مدرنیسم و امر سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پست مدرنیسم به مثابه جریانی که از دل تحولات دنیای مدرن و با بهره گیری از گفتمان انتقادی مدرنیته سر برآورده است، تاثیرات بسیاری در حوزه های مختلف و از جمله در عرصه سیاسی داشته است. در این مقاله با طرح این پرسش که چه نسبتی میان پست مدرنیسم و امر سیاسی وجود دارد؟ به صورت بندی این فرضیه پرداخته شده است که پست مدرنیسم به هنگام تطبیق در عالم سیاست، متاثر از نگرش های نسبی گرایانه در حوزه های هستی شناسانه، معرفت شناسانه و حوزه اخلاق، رویکردی بدبینانه و مبتنی بر شکاکیت نسبت به حوزه قدرت و حکومت را ارائه می دهد که امکان هر گونه قضاوت سیاسی و عمل یا کنش سیاسی را به تعلیق می کشاند. جهت آزمون این فرضیه با بهره گیری از یک چارچوب مفهومی منسجم، ابتدا به تبارشناسی این جریان بر اساس سیر تحولات و تطورات مدرنیته پرداخته شده و سپس با واکاوی وجوه مختلف اندیشه پست مدرن در ساحت های هستی شناسانه، معرفت شناسانه، حوزه اخلاق و سیاست، پیامدهای این رویکرد بر امر سیاسی و حوزه های مرتبط با قدرت و سیاست، تحلیل شده است.
معرفت شناسی سواد رسانه ای در نظام های آموزشی کانادا و ژاپن به منظور الگوی بومی سازی سواد رسانه ای در ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف معرفت شناسی سواد رسانه ای در نظام آموزشی کانادا و ژاپن به منظور ارائه ی الگوی بومی سازی سواد رسانه ای در ایران انجام گرفته بود. روش پژوهش، زمینه ای و از نوع کاربردی. جامعه ی آماری پژوهش نخست متخصصان سواد رسانه ای، برنامه ریزان آموزشی و معلمان سواد رسانه ای که از آن ها برای تعیین عناصر جهت طراحی الگوی مطلوب، مصاحبه به عمل آمد. دوم کارشناسان سواد رسانه که برای اعتبار الگوی بومی سازی شده استفاده شد. حجم نمونه برای مصاحبه 25و برای اعتبار سنجی الگو 35 نفر بود. روش تجزیه وتحلیل شامل سه مرحله ی کدگذاری باز، محوری وانتخابی انجام و به شیوه تحلیل مضمون یافته در قالب شبکه ی مضامین پایه، سازمان دهی شده. یافته های پژوهش نشان می دهد برنامه ی درسی مدنظر شامل یک مضمون فراگیر،7 مضمون سازمان دهنده است. همچنین مطالعات نشان داد نظام آموزشی کانادا و ژاپن، حکایت از روش معقول و سیستماتیک می کند اما در ایران هنوز اجرای الگوی مطلوب جای تأمل و بازنگری دارد.
تحلیل و نقادی مواجهه علامه طباطبایی(ره) با معنای ایده آلیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره نوزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۲
121 - 142
حوزه های تخصصی:
در مباحث معرفت شناسی ، مکتب «ایده آلیسم» تأثیر بسزایی در نحوه شکل گیری شناخت داشته است. از آنجا که بنای معرفت شناسی در فلسفه اسلامی بر معرفت یقینی، بدیهی دانستن عالم واقع و انکار هر گونه شکاکیت و نسبی گرایی است، این جریان فلسفی و حوزه های کاربردی آن، در میان فلاسفه مسلمان کمتر مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. در این میان علامه طباطبایی(ره) به تبیین این مکتب پرداخته و در مقابل این جنبش اروپایی و معرفت شناسی فیلسوفان مغرب زمین، تلاش دارد تا جریان فلسفه اسلامی را «رئالیسم» بخواند. وی معرفت شناسی را «رئالیسم» و در برابر جنبش «ایده آلیسم» رایج در غرب قرار داده و نقطه جدایی «رئالیسم» از «ایده آلیسم» را اعتراف به وجود جهان خارج می داند. ایشان بر این باور است که اگر کسی به وجود جهان خارج اذعان داشته باشد، «فیلسوف» و یا یک «رئالیست» است و هر کس هیچ اعتباری برای جهان خارج قائل نباشد یک «ایده آلیست» و «سوفیست» به حساب می آید. در این نوشتار با روش توصیفی و تحلیل مفهومی و گزاره ای، به بررسی نگرش و مواجهه علامه طباطبایی(ره) با ایدآلیسم به معنایی که در میان فیلسوفان مغرب زمین رواج یافته، پرداخته می شود. نتایج نشان می دهند که معنای ایده آلیسم در فلسفه اسلامی به خصوص در اندیشه علامه طباطبایی(ره)، با معانی و تعاریف ذکر شده در میان فیلسوفان غربی، تفاوت دارد. این برداشت متفاوت موجب بروز ابهاماتی شده است که در نهایت منجر به ناهماهنگی میان تحلیل ایشان با برخی مبانی و معانی ایده آلیسم می گردد.
اقتضائات حضور عقل برهانی در معرفت سیاسی آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تعیّن مبانی معرفتی یک اندیشمند در ظروف گوناگونی صورت می پذیرد. ساختار اندیشه سیاسی یکی از آن ظروف است. استواری جهان دانی و جهان بانی یک اندیشمند بر چارچوب ها و بنیان های معرفتی او به اندازه ای است که برخی از اندیشمندانْ تاریخ نظام ها و اندیشه های سیاسی را تاریخ شناسایی نظام های معرفتی می دانند. جایگاه و حدود و ثغور عقل برهانی در میان منابع و ابزارهای معرفت دست مایه انشعابات گوناگون در کلام و فلسفه سیاسی گردیده است. نظر به اینکه آیت الله جوادی آملی یکی از اندیشمندان و متفکران بنام اصولی جهان اسلام است، سؤال اصلی در پژوهش نظری حاضر، این است که اقتضائات شناختی عقل برهانی جوادی چگونه در نظریه سیاسی ایشان تعیّن یافته است ؟ فرضیه این نوشتار آن است که همزادپنداری عقل برهانی و دین در اندیشه سیاسی آیت الله جوادی آملی موجب همروی عقل و وحی در پاسخ به نیازهای سیاسی اجتماعی روز با تأکید بر نقش مکمّل منبع وحیانی گردیده است. نوشتار با روش «مطالعه اسنادی و کتاب خانه ای» و «تحلیل محتوا» سعی در اثبات مدعای خود نموده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است سیاست جوادی یک سیاست برهان بنیاد است که دستاوردهای قطعی عقل تجربی، قوّه متخیّله و عقل تجریدی در حوزه سیاست را جزو احکام دین قلمداد کرده و کاستی های ذاتی آن را با سیاست وحیانی برطرف می سازد.
تأملی در منطق حاکم بر روش شناسی فقه سیاسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
روش شناسی، نوعی دانش و منطق علمی است که محقق را بر شیوه صحیح اندیشیدن و همچنین برای استنباط، بررسی، نقد و داوری بین اندیشه ها توانمند می سازد. هر الگوی روش شناسانه، بر مبانی معرفت شناختی خاصی استوار است؛ به گونه ای که با تحول در هندسه معرفت شناسی، روش شناسی نیز دستخوش تغییر خواهد شد. این مقاله در تلاش است تا ضمن تبیین نسبت روش شناسی و معرفت شناسی، ماهیت و مراحل روش اجتهادی را تبیین کند و ضمن گونه شناسی روش های استنباط در فقه، تمایز روش اجتهاد فقهی با روش اجتهادی فقه سیاسی را تحلیل نماید.
تبیین مبانی معرفت شناسی فمنیسم و قرآن نسبت به ملاحظات جنسیتی (در مقام توصیف و هنجار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی و سیاسی، تأثیرات مختلفی را در حوزه های معرفتی برجای گذاشته است. با توجه به نفوذ چشمگیر فمنیسم و اثرات اجتناب ناپذیر آن، هدف این مقاله از شناخت فمنیسم، به عنوان یک مسئله فرهنگی اجتماعی، احساس خطر از جانب این پدیده نوظهور در جامعه اسلامی و جلوگیری از ترویج راه حل های غربی در راستای رهایی زن از ستم و تعدی می باشد. بی شک عدم آگاهی از مبانی نگرش موجود از حیث فرهنگی و اجتماعی مشکلاتی را در جامعه اسلامی به وجود خواهد آورد. لذا شناخت مبانی معرفت شناختی آن از نگاه قرآن و با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، مورد بررسی این نوشتار قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که از نظر فمنیست ها موارد واقعی مشترک بین دو جنس در بعد معرفت، یکسان است و موارد واقعی، تفاوت بین دو جنس در دستیابی به معرفت، وجود ندارد و در مقام توصیف و هنجار، زن و مرد تفاوتی ندارند.
معرفت شناسی در نگاه علامه جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانش دیسیپلینر (disciplinar) در برابر دیگر اشکال معرفت که شکل های اشتباه یا غیرعلمی درک ابعاد واقعیات هستند، به عنوان شکل معتبری از دسته بندی دانش بی نقص مفهوم سازی شده است. علوم اجتماعی با درونی سازی شکل های دیسیپلینرِ معرفت ها، تسلیم بخش بندی دانش شده است و در نتیجه هر نوع تلاش در راستای «یکپارچگی دانش» را به عنوان شکل های «منسوخ درکِ پیچیدگی ها»، نامگذاری نموده است. در این مقاله، پرسش اصلی معرفت شناسی مبتنی بر مطالعه علامه جعفری در برابر معرفت شناسان کلاسیکی است که اصول پیکربندی معرفت دیسیپلینر را به اشتراک نگذاشته بودند. به بیانی دیگر، این خوانش، روش دیگری از شرح انتقاد کاملاً مبسوط از ساختار دانش دیسیپلینر است و به این معنا نیست که روش رو به آتی، «حالت بین رشته ای از معرفت» است، زیرا همچنان براساس مفهوم «دیسیپلینر» است که دید واقعیت را به عنوان «موجودیت کل نگر» از دست می دهد. به عبارت دیگر، رویکرد بین رشته ای ممکن است روشی رو به جلو در غلبه بر نواقص معرفت شناسی رشته ای باشد، اما نمی تواند ما را از خطرات بخش بندی رها سازد و صرفاً موضوعی از اهمیت شناختی نیست، بلکه شامل حالت وجودی «بودن» در جهان است. در این نوشتار برآنیم که این مسائل را از طریق دیدگاه علامه جعفری شرح دهیم؛ فردی که ظاهراً ریشه در سنت فلسفه حکمتی دارد و در عین حال راهبردهای جدیدی مانند تحلیل «تولید دانش»را مطرح کرده است. به عبارت دیگر به نظر می رسد علامه جعفری با اینکه ایده دانش دیسیپلینر را به دلیل اثرات بخش بندی آن از چنین راهبرد معرف شناختی رد کرده است، اما از راهبردهای بین رشته ای طرفداری نکرده است. چراکه در دیدگاه او این راهبردهای ظاهراً متفاوت منجر به شکل کاملی از «اندیشه کارمندوارانه» در علوم انسانی می شود.
تبیین و نقد هرمنوتیک اشتراوس در زمینه تفسیر اندیشه های فلسفی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لئو اشتراوس با تقلیل ذات جامعه به عقیده و ذات فلسفه به دانش، و رسم تضادی میان عقیده/دانش به این نتیجه رسید که فیلسوفان اغلب مجبور بوده اند به پوشیده نویسی و نوشتن بین سطور روی بیاورند. در نوشته های افلاطون، فارابی، ابن سینا، سهروردی و دیگر فلاسفه بزرگ می توان مویداتی برای لزوم پوشیده نویسی باشد. با این حال، چند نقد بر این نظریه وارد است: نخست، اشتراوس تمامی نظریه خود را بر مبنای تضاد دانش/عقیده استوار می سازد اما اگرچه میان آنها نوعی تضاد برقرار است، چنین نیست که مطلقاً همدیگر را طرد کنند؛ دوم، وجود فلاسفه ای که در فلسفه تقلید می کنند هم کلیت نظریه را نقض می کند و هم تقابل میان دانش/عقیده؛ و سوم، وجود سنت شرح نویسی وسیع در میان فیلسوفان غربی و اسلامی، نیز برخلاف نظریات اشتراوس است؛ چراکه دلیل موجهی وجود ندارد که فیلسوف صاحب نظر دم فروبندد ولی شارح، اندیشه ها را بازگو کند؛ و نیز، چهارم، وجود فلاسفه ای که همعصر و هموطن بوده اند، اما یکی اهل پوشیده نویسی و دیگری اهل صریح نویسی، نظریه هرمنوتیکی اشتراوس را مورد نقد جدی قرار می دهد؛ چراکه نشان می دهد پوشیده نویسی احتملاً سلیقه شخصی برخی از فلاسفه بوده است. در این مقاله نشان داده شده است که هرمنوتیک اشتراوس در عین نقاط قوّتی که دارد، نمی تواند به عنوان نظریه ای کلی و عمومی برای تفسیر فلسفه باستانی و اسلامی کاربرد داشته باشد.