مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
معرفت شناسی
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۳ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۹۲
289 - 310
جامعه گرایی یکی از مکاتب منتقد سنت روشنگری و اندیشه مدرن در منظومه فکری غرب معاصر است. مایکل سندل، السدیر مک اینتایر و چارلز تیلور از نظریه پردازان اصلی و چهره های شناخته شده این مکتب فکری به طور مشخص به نقد مبانی فلسفی و بنیان های لیبرالیسم می پردازند. یکی از حوزه های رویارویی جامعه گرایان با لیبرال ها معرفت شناسی است که این مقاله محورهای اصلی آن را بررسی می کند. اندیشمندان جامعه گرا مشترکاً معرفت جهان شمول گرا و نیز فردگرای لیبرال را نقد می کنند و در مقابل از معرفتی محدود به دو قید تاریخ و اجتماع دفاع می کنند. البته به باور ایشان، تاریخی و اجتماعی شمردن معرفت سبب گرویدن آنان به مسلک ذهنی گرایی و نسبی گرایی نمی شود، بلکه بیانگر محدودیتی است که ذهن آدمی در فرایند شناخت با آن روبه روست. برخلاف نسبی گرایان، جامعه گرایان از وجود واقعیت عینی و امکان کشف آن، البته از مجرای اجتماع، سخن می گویند. محور مشترک دیگر در معرفت شناسی جامعه گرایی، باور به لزوم وجود پیوند میان هست و باید است. از این رو، آنان لیبرالیسم را به دلیل ادعای بی طرفی ارزشی و ترویج ایده جدایی دانش از ارزش مورد انتقاد قرار می دهند
تأثیرات نسبی گرایی معرفتی و اخلاقی در شناخت درمانی و نقد آن بر اساس اندیشه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت درمانی با استفاده از مجموعه ای از تکنیک ها، برای بسیاری از مشکلات روان شناختی و گستره وسیعی از اختلالات روان شناختی به کار می رود؛ اما شناخت درمانی به مجموعه ای از تکنیک ها محدود نمی شود؛ بلکه نظریه ای مبتنی بر مبانی فلسفی سازگار با روش های علمی است. پیشگامان و محققان شناخت درمانی با صراحت از همه بنیان های فکری شناخت درمانی سخن به میان نیاورده اند؛ اما سیری در مباحث شناخت درمانگران گویای تأثیر بنیان های فلسفی مختلفی همچون اندیشه های نسبی گرایانه معرفتی و اخلاقی است. براین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی دیدگاه های نسبی گرایی معرفتی و اخلاقی در شناخت درمانی و نقد این مبانی بر اساس اندیشه اسلامی با تأکید بر دیدگاه های علامه مصباح صورت گرفته است. پژوهش حاضر از نوع اسنادی تحلیلی است. یافته های پژوهش حاکی از این است که پیشگامان شناخت درمانی معتقدند هیچ حقیقت مطلق و ثابتی وجود ندارد. همچنین ارزش های اخلاقی و معنوی عام و جهان شمول رد می شود و تمامی ارزش ها نسبی، شخصی و موقتی است. در مقابل براساس اندیشه اسلامی، بسیاری از معرفت های ما ثابت، مطلق و تغییرناپذیرند و نسبی گرایی اخلاقی نیز آموزه ای ناپذیرفتنی است و ارزش های اخلاقی مطلق، فرازمانی و فرامکانی وجود دارند.
حسیات و ارزش معرفتی آن در نظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان منابع معرفت، ادراک حسی نقش ممتازی دارد؛ زیرا مایه و اساس بسیاری از ادراکات تصوری و تصدیقی است و ابن سینا همانند بسیاری از متفکران، در زمینة ادراک حسی نکات بسیاری را مطرح کرده است. ایشان در عین حال که حسیات را یقینی نمی داند، اما نقش ها و کارکردهای گوناگونی برای آن ذکر کرده است؛ از جمله: نقش حواس در تصورات و تصدیقات. سخنان وی در مسئلة اصالت عقل یا حس در تصورات، گرچه در بادی امر، کمی مبهم به نظر می رسد، اما با کمی دقت در آثار وی، روشن می شود که ایشان مانند بیشتر فلاسفه مسلمان، جانب اصالت عقل را می گیرد. تحقیق حاضر از سنخ تحقیق های نظری و توسعه ای است و اطلاعات و مواد اولیه تحلیل به روش اسنادی گردآوری شده و با روش استدلال نه فن آماری، تجزیه و تحلیل عقلانی شده است.
کارکرد قلب در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرآن کریم اوصاف مختلفی برای قلب ذکر شده که جمع میان آنها و بازنمودن تصویری واضح از ماهیت قلب در آن را دشوار کرده است. از یک سو، برخی اوصاف قلب در قرآن کریم حاکی از آن هستند که مراد از قلب، همان اندامی است که در قفسه سینه جای دارد و از نگاه دانش معاصر، وظیفه گردش خون در بدن را به انجام می رساند. از دیگر سو، برخی اوصاف دیگر قلب را مرکز عواطف و احساسات و تعقل، یعنی همه فعالیتهای ارادی انسان بازمی نمایانند. این گونه، کوششهای متعددی تا کنون برای نظریه پردازی در باره ماهیت قلب در قرآن صورت گرفته، و نظریات مختلفی ارائه شده است. بنا ست در این مطالعه با مرور و دسته بندی کاربردهای مختلف قلب در قرآن کریم راهی برای درک بهتر ماهیت آن بیابیم. به نظر می رسد پذیرش این که مراد از قلب در قرآن همین اندام بدنی باشد، با شواهد قرآنی سازگارتر است؛ گرچه البته اسباب و علل وصف این اندام همچون مرکز ادراک نیازمند مطالعات مردم شناسانه دیگری است که پیشینه این درک را در تمدنهای مختلف بکاود. مطالعه در شکل کنونی آن کوششی است برای شناخت مقطعی از تحولات تاریخی انگاره قلب در فرهنگ اسلامی.
جستاری معرفت شناختی در مقایسه تطبیقی رویکردهای فهم قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۹
93 - 116
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین بسترهای تئوریک مؤثر بر شکل گیری مکاتب تفسیری، مباحث منبعث از دانش معرفت شناسی و زیرشاخه های آن است. برای مسئله چگونگیِ فهم و تفسیر متون و به طورخاص قرآن کریم، سه رویکرد معرفت شناختی متصوّر است. در رویکرد اول (مخاطب محور)، مخاطب و پیش دانسته های او، رکن اصلیِ فرایند فهم تلقّی می شود و ازآنجاکه پیش دانسته های هر مخاطب با دیگری متمایز است، معانی استنباط شده نیز متمایز است و همه این معانی نیز موجّه تلقّی می شود. در رویکرد دوم (مؤلف محور)، معنای نهاییِ متن، حقیقتی است قابل فهم که باید طی فرایندی مضبوط به آن نایل شد و کشف مقصود مؤلف طی تفسیر متن (در این مقاله، متن قرآن)، هرچند دشوار باشد، ناممکن نیست و تنها معنایی موجّه تلقّی می گردد که متناظر با این مقصود باشد. در این مقاله ضمن مقایسه تطبیقی دو رویکرد پیش گفته، رویکرد سومی (متن محور) که شالوده معرفتیِ آن بر آموزه های اسلامی مبتنی است، تبیین می گردد که طبق آن، رکن اصلی در فرایند فهم، خود اثر یا متن قرآن کریم است. ضمن تطبیق رویکردهای سه گانه فوق، با استفاده از روش های تحلیل محتوای کیفی و استدلال منطقی، این نتیجه حاصل شده است که در میان این رویکردها ، رویکرد متن محور برای فهم قرآن کریم از وجاهت بیشتری برخوردار است و با کاربست این رویکرد، دستیابی به عمق مدلول های معناییِ آیات قرآن کریم محتمل تر می نماید و موفقیت برخی تفاسیر معتبر نظیر المیزان را می توان با توجه به همین مهم رمزگشایی نمود.
چیستی فلسفه معرفت و قلمرو آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۷
51 - 85
حوزه های تخصصی:
نوشتار پیش رو پژوهشی است ناظر به چیستی فلسفه معرفت و قلمرو آن و در صدد است ساختار این حوزه دانشی را به گونه ای نوآورانه طراحی و پیشنهاد کند. در این مسیر، به تبیین ماهیت، مؤلفه ها، اجزا و جوانب مختلف فلسفه معرفت به صورت یک جا پرداخته می شود؛ زیرا به دلیل لزوم جامع نگری، عملاً امکان خُردشدن در اجزای این حوزه دانشی وجود ندارد. فلسفه معرفت، اجمالاً عبارت است از: تأمل عقلی بیرون نگرانه درباره «معرفت». این حوزه دانشی، شامل سه مبحث اصلی است: چیستی شناسی معرفت، هستی شناسی معرفت و معرفت شناسی؛ البته مبحث اخیر، امروز خود به دانشی مستقل تبدیل شده است و توجه ویژه ای را می طلبد. این حوزه دانشی، از سنخ فلسفه های مضاف به امور یا مقوله ها و قسمی معرفت درجه دوم است. ادبیات علمی و پیشینه پژوهشی و آموزشی فلسفه معرفت در ایران و جهان، اهمیت و ضرورت نظری و کاربردی و اهداف اصلی و فرعی آن، تعریف آن، هویت معرفتی آن، جایگاه آن در میان رشته های متعارف، مسائل اصلی و فرعی، کلی و خاص، و کلاسیک و جدید آن، ساختار منطقی - معرفتی آن، حوزه های تمحض «پیش نیاز»، «هم نیاز» و «پس نیاز» آن، مباحث اصلی نوشتار حاضر را تشکیل می دهند. همچنین در این نوشتار نشان داده خواهد شد که فلسفه معرفت و معرفت شناسی با رویکرد اسلامی امکان پذیر است و می تواند در مسیر تحقق قرار گیرد
امکان سنجی بهره گیری از قرآن در بررسی مبانی علوم فیزیکی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۷
85 - 126
حوزه های تخصصی:
در مطالعات میان رشته ای قرآن و علوم، نخستین پرسشی که به ذهن پژوهشگران خطور می کند این است که آیا اساساً بهره گیری از قرآن در بررسی امور مربوط به این علوم، چه در حیطه مبانی و چه در حیطه مسائل آن، امکان پذیر است یا نه؟ این تحقیق به دنبال امکان سنجی بهره گیری از آموزه های قرآن در حوزه مبانی علم فیزیک به عنوان پایه ای ترین علم در میان دیگرعلوم طبیعی است. به همین دلیل، ابتدا ماهیت متافیزیکی مبانی علوم فیزیکی در تلقی های مختلفی که از مفهوم متافیزیک وجود دارد، نشان داده می شود؛ سپس درباره جامعیت و منبعیت قرآن در مسائل متافیزیکی صحبت می شود و سرانجام با ارائه چند نمونه از مبانی متافیزیکی علوم فیزیکی که با بهره گیری از آموزه های قرآن مورد بررسی قرار گرفته اند، امکان بهره گیری از قرآن در واکاوی مبانی این علوم اثبات می شود<br />
ارزش معرفت شناختی انواع نسبی گرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۸
5 - 40
حوزه های تخصصی:
با مرور برخی آثار به نظر می رسد، طرد اثبات گرایی در علوم انسانی و یا هرگونه سخنی از تکثرگرایی و بومی گرایی، فروافتادن در دام نسبی گرایی دانسته شده است. خاستگاه این دیدگاه را می توان عدم توجه به معانی مختلف نسبی گرایی دانست؛ نسبی گرایی عموماً به عنوان مفهومی عام در نظر گرفته می شود که ریشه در شکاکیت سوفسطائیان داشته و مابعد اثبات گرایان آن را در ساحت های گوناگون بازتولید کرده اند؛ به طوری که انسان، معیار همه چیز بوده و در غیاب حقیقت مطلق، ملزومات معرفت از فردی به فرد دیگر کاملاً تغییر می یابد؛ تا جایی که قیاس ناپذیری پارادایم ها و عدم امکان گفت وگو ثمره طبیعی آن خواهد شد. دقت در ابعاد مسئله، روشنگر این مطلب است که نسبی گرایی یک کلّ واحد نبوده و دارای اقسام گوناگونی است. با تتبّع بیشتر این نتیجه حاصل می شود که آنچه مشهور به نسبی گرایی است، در برخی موارد اساساً دچار اشتراک لفظی با نسبی گرایی به معنای افراطی آن گشته و در برخی موارد اعتقاد به چنین آموزه ای نه تنها فرو افتادن در شکاکیت نیست، بلکه معقول و از نظر معرفت شناختی بلااشکال نیز به نظر می رسد. نگارندگان با تفکیک و تبیین انواع نسبیت، سعی نموده اند همه انواع نسبی گرایی قابل تصور در علوم انسانی را در مدل مطلوب پیشنهادی عرضه نموده و هر کدام را از حیث معرفت شناختی ارزیابی نمایند.
نقش معرفت شناختی حافظه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۸
125 - 156
حوزه های تخصصی:
این نوشتار بر آن است به تحلیل نقش معرفت شناختی حافظه از نگاه معرفت شناسان معاصر بپردازد. از میان منابع پایه معرفت و توجیه می توان به ادراک حسی، درون نگری، گواهی، استدلال و استنتاج اشاره کرد. درباره اینکه حافظه یک منبع اساسی معرفت است یا نه، بحث های زیادی صورت گرفته و از گذشته تاکنون موافقان و مخالفانی داشته است. در این رابطه، مقاله حاضر می کوشد تا به این پرسش ها پاسخ دهد: آیا حافظه جزء منابع معرفتی است؟ اگر حافظه جزء منابع معرفتی باشد، آیا به صورت مستقل می تواند مولد معرفت باشد؟ یا آنکه صرفاً یک منبع حفاظتی و نگهدارنده است؟ این جستار، ابتدا به طور مختصر به متافیزیک حافظه پرداخته، سپس به نقش معرفتی و جایگاه آن در معرفت شناسی می پردازد. این مقاله نشان می دهد، حافظه نه تنها مولدگرا نیست، بلکه به نظر می رسد نقش حفاظت گرایی را نیز به خوبی ایفا نمی کند؛ با وجود این نظریه حفاظت گرایی از دیگر نظریه های رقیب، مقبول تر است.
تصورات تاریخی افلاطون از پیشینیان و ارتباط آن با ریشه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده: افلاطون در کراتیلوس و دیگر آثار خود عقایدی متعارض درباب ریشه شناسی ابراز کرده که از دیرباز موجب اختلاف نظر بوده است. وی در کراتیلوس استفاده از ریشه شناسی را منع می کند زیرا به عقیده او مطابقتی میان نامها و چیزها وجود ندارد و تحلیل نام به حروف و هجاهای سازنده اش ماهیت نامیده را آشکار نمی سازد. اما او در دیگر آثار خود در چند مورد به ریشه شناسی نامها پرداخته است که ظاهراً ناقض سخنان قبلی او به نظر می رسد و به همین جهت مفسران درباب موافقت یا مخالفت او با ریشه شناسی اختلاف نظر داشته اند. کراتیلوس به زعم اکثر محققان از آثار دوره میانی افلاطون است در حالی که ریشه شناسیهای مذکور در آثار متأخر وی مطرح شده است و این نشان می دهد که او احتمالاً پس از کراتیلوس درباره ریشه شناسی تجدید نظر کرده و به استفاده از این روش گرایش یافته است. ریشه شناسی در کراتیلوس بدین سبب منع شده است که به عقیده افلاطون نامگذاران یونانی ماهیت حقیقی چیزها را نمی شناخته اند و در نتیجه نامهایی که وضع کرده اند ماهیت چیزها را منعکس نمی سازد. نامگذاران که افلاطون معمولاً آنان را قانونگذار می خواند، همان پیشینیانی هستند که علاوه بر نامها، قوانین و سنن و اعتقادات یونانیان را بنیاد گذاشته اند. افلاطون در کراتیلوس و آثار نزدیک به آن به دانش پیشینیان بدگمان است و مخالفت او با ریشه شناسی نیز از نتایج همین بدگمانی است. وی در آثار متأخر خود به علتی نامعلوم از عقیده سابق خود برگشته، فضایل پیشینیان را ستوده و به دانش برتر آنان اذعان کرده است. همزمان با این تغییر عقیده و برخلاف آنچه در کراتیلوس مطرح شده بود، گفته می شود که نامهای یونانی از هر جهت با چیزها مطابقت دارند و این ناشی از دانش نامگذارانی است که به گفته افلاطون ماهیت حقیقی چیزها را می شناخته اند. بر اثر این تغییر عقیده افلاطون به ریشه شناسی گرایش یافته و در آثار این دوره در چندین مورد از این روش استفاده کرده است. بنابراین علت مخالفت و سپس موافقت افلاطون با ریشه شناسی، تغییر عقیده او درباره دانش نامگذاران و پیشینیان بوده است. در این مقاله ضمن گردآوری و تحلیل فقراتی از محاورات افلاطون که در آنها به موضوع نامها، نامگذاران و پیشینیان اشاره می شود، ارتباط میان این موضوعات و سیر تدریجی تغییر عقیده او بررسی خواهد شد.
مدینه فاضله افلاطونی در روایتی پارادایمی (بر پایه همپرسه جمهوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجودشناسی و معرفت شناسی و انسان شناسی، اساس هر نوع نظریه پردازی در علوم انسانی است. هیچ نظریه ای نیست که چه آشکارا و چه ضمنی، مبتنی بر این مبانی بنیادین متافیزیکی نباشد. همچنین اندیشه سیاسی به عنوان اندیشه ای هنجاری، همواره در نسبت با زمینه و زمانه و بحران های معاصرش شکل می گیرد، این بحران ها را مورد تأمل قرار می دهد و بر اساس مبانی بنیادین فلسفی خود، شرایط مطلوب خود را مبتنی بر هنجاری که مناسبات معیار را تعیین می کند، ترسیم می نماید و بر اساس آن، صورت بندی خاص خود از الگوهای اقتدار را ارائه می دهد. مقایسه نظرورزی ها در اندیشه سیاسی با یکدیگر نشان می دهد که می توان بر اساس مبانی متافیزیکیِ آنها و نیز هنجار پیشنهادی و راهبرد اقتدارشان، به یک دسته بندی در اندیشه سیاسی رسید. تحلیل اندیشه سیاسی بر اساس چنین فرایندی، روایتی پارادایمی از اندیشه سیاسی نام دارد. این مقاله سعی دارد که از اندیشه سیاسی افلاطون مبتنی بر همپرسه جمهوری، روایتی پارادایمی به دست دهد؛ به این معنی که با نشان دادن مبانی بنیادین متافیزیکی افلاطون و بحران های معاصرش، نسبت ایجابی و سلبی مدینه فاضله افلاطونی را با آن مبانی و بحران ها تحلیل کند. بحران اخلاقی و روند رو به انحطاط پولیس آتن در اثر جنگ های پلوپونزی و ظهور سوفیسم، بحران مرکزی افلاطون است. عالم مُثُل نیز در مرکز معرفت شناسی و هستی شناسی افلاطون قرار دارد. مدینه فاضله افلاطونی مبتنی بر حاکمیّت فیلسوف- شاه که ذیل پارادایم ریاستی قرار می گیرد، تنها در نسبت با همین بحران های معاصر افلاطون و نیز بنیادهای متافیزیکی او فهم خواهد شد و ابعاد و وجوه و اوصاف خود را نشان خواهد داد.
نقدی بر «کاشفیّت ذاتی قطع از واقع» در پرتو معرفت شناسی جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قطع، نقش معرفتی مهمّی در اصول فقه شیعی دارد و «کاشفیّت ذاتی قطع از واقع» یکی از اساسی ترین علل اهمیّت قطع است. مقاله حاضر با ارزیابی جایگاه و مبانی حجیّت قطع در نظام اصول فقه شیعی، می کوشد تا کاشفیّت ذاتی قطع از واقع را نقادانه تحلیل کند. در این راستا، با استفاده از مبانی معرفت شناسی مدرن و تمایز میان «بود» و «نمود» در اندیشه کانت، اثبات می کنیم که «کاشفیّت ذاتی قطع از واقع» ایده قابل دفاعی نیست. به علاوه، نشان می دهیم که مبانی نظریه تخطئه - که مورد قبول قاطبه علمای شیعی هم هست - با یافته های معرفت شناسی مدرن همسوست و توجه به پیامدهای تخطئه، مانع پذیرش کاشفیّت ذاتی قطع از واقع خواهد بود. البته، نتیجه انکار کاشفیّت ذاتی قطع از واقع و تضعیف جایگاه قطع در معرفت شناسی اصول فقه همانا امکان پذیرش برخی ظنّون عقلی و گسترش جایگاه عقلانیّت خودبنیاد (مستقلّات عقلی) در روند استنباط احکام خواهد بود.
بررسی مبانی معرفت شناختی نظریه جبر و اختیار در کشف المحجوب هجویری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۴
163 - 190
حوزه های تخصصی:
در این مقاله آراء معرفت شناختی هجویری در باب جبر و اختیار بررسی می شود و در خلال آن برخی مسائل دیگر که به نحوی با آن در ارتباط هستند، مورد تحلیل قرار می گیرند. از آنجایی که برخی از متصوفه نظیر هجویری به این نتیجه رسیده اند که برای بر کنار داشتن آثارشان از انحرافات فکری و اجتماعی، تبیین معرفتی آن ها ضروری است لذا، تحلیل آرای آشکار و پنهان معرفتی صاحبان چنین آثاری در شناخت موضع معرفتی و مذهب آن ها بسی راهگشاست و ضروری به نظر می رسد. در بررسی دیدگاه های هجویری چنین به نظر می رسد که جز مسئله قبض و بسط که بیشتر ناظر بر حالات درونی و نفسانی انسان است، آن دسته از آرای او که به نحوی مربوط به اعمال و حوزه اختیارات و مسئولیت های انسانی است، غالباً متأثر از آراء ماتریدیه باشد.
خیال و ابژکتیویته در نقد اول کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد اول پاییز و زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲
79 - 98
حوزه های تخصصی:
این مقال، نخست به پیشینه بحث خیال می پردازد و بدین طریق تأثیرگذاران بر کانت را روشن می نماید. پس از آن توضیحی در باب ابژکتیویته داده می شود و سپس به بحث از خیال در نقد عقل محض پرداخته می شود. قوه خیال در نظام شناختی کانت دارای جایگاهی منحصر به فرد است. این نقش به مراتب، فعالانه تر از جایگاه خیال در نظام های فلسفی پیش از کانت است. خیال از سویی در بحث مهم و پیچیده استنتاج استعلائی مقولات فاهمه، فعال است و از سوی دیگر در بحث شاکله سازی این مقولات. این ها هر دو در فرآیند «ابژکتیو»شدن شناخت حائز اهمیتند. به علاوه صور پیشین مکان و زمان، مولود فعالیت این قوه اند. همه این امور نشانگر برجستگی خیال در معرفت شناسی این فیلسوف هستند؛ امری که در اخلاف بلافصل وی به وضوح اثر آن آشکار شد. البته این برجستگی، در عین اهمیت آن می تواند آفتی برای معرفت شناسی دانسته شود چرا که ابژکتیویته را مبتنی بر سوژه می نماید.
مشکله معرفت شناختی شناخت غرب (پژوهشی تاریخی-گفتمانی به سه نسل از غرب گرایان و غرب ستیزان ایرانی به غرب)
منبع:
پژوهش در تاریخ سال دوم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴ (پیاپی ۵)
109 - 136
حوزه های تخصصی:
از زمانی که که ایرانیان با ابعاد عینی و جنبه های ذهنی تجدد آشنا شدند و دورانی جدید از تاریخ اندیشه و تحولات اجتماعی خود را آغاز کردند تا به امروز، دست کم یک مسئله محوری، ذهن نخبگان کشور را به خود مشغول داشته است. این مسئله عبارت است از اینکه «غرب چگونه پدیده ای است»؟ پیرامون محور این مسئلهاساسی، پرسش های بی شماری در شرایط و موقعیت های مختلف و از چشم اندازهای گوناگون در حوزه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شکل گرفته است. در این بین آنچه که در تمام این رویکردها به مقولهغرب مشترک است، فهم مدرنیزاسیونی از غرب می باشد. در این نوشته، درک مدرنیزاسیونی، به فهمی از غرب می انجامد که مؤلفه های اقتصادی صنعتی به کل دنیای غرب بسط و تعمیم داده می شود. در قالب این فهم، ما شاهد شکل گیری دو گفتمان در نسبت با غرب بودیم: «گفتمان غرب گرایی» و «گفتمان غرب ستیزی». اگرچه خرده گفتمان های دیگری نیز در بین این دو گفتمان به مثابه دو سر طیف شناخت غرب در نوسان بودند، اما این مقاله، متکلف بررسی دو گفتمان مذکور است. پژوهش حاضر با بررسی عناصر (گزاره ها) شکل دهنده گفتمان های مذکور، سعی بر نشان دادن درک سطحی این گفتمان ها از غرب دارد و در تلاش است با ایجاد گزاره های گفتمانی جدید در قالب «گفتمان غرب شناسی» به شناخت مجدد از غرب، با عنایت به مشکلات و کج فهمی های گذشته، نائل آید که این گزاره های گفتمان جدید، مبتنی بر نگرش فلسفی اندیشه ای به مقولهغرب است.
واکاوای روش شناسی از منظر صدرالمتألهین و تبیین دلالتهای آن برای برنامه ی درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روش شناخت حقیقت، به عنوان یکی از شاخه های مهم فلسفه می تواند دیدگاه های متنوع و گوناگونی را در برابر طراحان برنامه درسی قرار دهد. این پژوهش که با استفاده از روش پژوهش کیفی از نوع تحلیل محتوای کیفی لورنس باردن انجام شده، بر هدف بررسی روش شناخت حقیقت از دیدگاه ملاصدرا و تبیین دلالت های آن برای برنامه درسی مبتنی است. طبق نتایج به دست آمده، در حوزه طبیعت و ماهیت شناخت، ملاصدرا علم را به حضوری و حصولی تقسیم می کند. در حوزه قلمرو شناخت، باتوجه به انواع عوالم، از سه و به تعبیری، چهار نوع ادراک سخن می گوید. روش شناخت را نیز از دو جنبه سلبی و ایجابی، مورد مطالعه قرار داده است. منابع و ابزار شناخت را همراهی عقل با شهود حسی و شهود وحیانی قلمداد می کند. همچنین طراحی برنامه درسی براساس دیدگاه ملاصدرا مبتنی بر مهم ترین عناصر برنامه درسی که عبارتند از: هدف (کسب معرفت حصولی به منظور تحقق معرفت حضوری)؛ اصول حاکم بر محتوای برنامه درسی (گزینش محتوا براساس سلسله مراتب دانش از امور محسوس به سمت امور عقلی شهودی)؛ و اصول حاکم بر روش های آموزش و یادگیری (روش برهانی شهودی و رویکرد متعالیه میان رشته ای)، حاصل این پژوهش بود.
ویژگی وعده های الهی در قرآن و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه معارف قرآنی (آفاق دین) سال دهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۷
205 - 236
حوزه های تخصصی:
وعده الهی، موضوعی پر بسامد در قرآن مجید و سنت معصومان(ع) است. در گونه شناسی وعده ها، می توان آنها را به وعده های مربوط به پیامبران(ع)، عموم مؤمنان و خواص آنها تقسیم کرد. با توجه به رابطه علّی میان بینش ها و کنش ها، اطلاع از ویژگی وعده ها به عنوان مجموعه ای از بینش ها در تقویت دینداری مؤثر است. علاوه بر ویژگی و نتایج خاص وعده ها در حوزه های معرفت شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی و روش شناختی، یک ساختار منسجم و هدف واحد، در دستاورد ها دنبال می کند. برای رسیدن به این امر، ابتدا مطلق آیاتی که وعده الهی را بیان کرده اند، استخراج و طبقه بندی شده، سپس با مراجعه به تفاسیر به تحلیل هر طبقه پرداخته شده است. دستاورد گونه های سه گانه، درحوزه معرفت شناختی عبارتند از: اخباری و مطلق بودن، معرفت یقینی، دارای معیار سنجش صدق، شیوه های بیانی متفاوت است. در حوزه هستی شناختی، وعده ها دارای وجود بالفعل و تشکیکی است. در حوزه انسان شناختی به لحاظ ابعاد بینشی و کنشی انسان، به : جاودانه، سیاسی ، اجتماعی؛ و از نظر کنشی، وعده علم آموزی، تربیت صالحان و همزیستی مسالمت آمیز اجتماعی است. در حوزه روش شناختی، دارای رویکرد فقهی، تفسیری، کلامی و تربیتی است. دستاوردهای فوق، تجهیزاتی برای هدایت و تربیت انسان است.
تأملی در اندیشه سیاسی عزیزالدین نسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۰ پاییز ۱۳۸۹ شماره ۳
261 - 278
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی آراء عزیز نسفی (تولد احتمالی در 596 ه .ق) یکی از عرفا و فلاسفه قرن هفتم هجری می پردازد که در تلفیق عرفان و فلسفه در ایران بسیار موثر بود. وی علاوه بر طرح ایده مراتبی بودن معرفت، مفهوم حرکت جوهری را نیز مطرح کرد که بعدها در مکتب اصفهان تداوم یافت. این مقاله نشان می دهد که چگونه تفکر عزیز نسفی به تأسیس اندیشه سیاسی بر مبنای اندیشه عرفانی در ایران منجر شد. چنین می نماید که این جریان در ایران تداوم یافت و به جریانی مسلط تبدیل شد. اندیشه سیاسی نسفی را می توان اندیشه سیاسی عرفانی نامید و بدین ترتیب مقاله حاضر به بررسی وجوه تأثیر پذیری اندیشه سیاسی ایرانی از آراء عرفانی نسفی دربار? امر سیاست می پردازد.
بومی گرایی در عصر جهانی شدن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۱ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴
205 - 224
حوزه های تخصصی:
اندیشه ی معاصر مملو از بحث های متنوع و گوناگون درباره ی «عصر جهانی» و «جهانی شدن ها» است. جهانی شدن به مثابه ی پدیده ای که سبب فشرده شدن روابط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شده است؛ روز به روز تعمیق و گسترش بیشتر می یابد. با این همه، هم زمان با چنین روند عام گرایی، وجهی از « خاص گرایی»ها در شکل نظریه های «بومی گرایانه» (نظریه های اصالت) مورد استقبال قرار گرفته است. نگارنده در نوشتار حاضر این فرضیه را به آزمون می گذارد که بومی گرایی از ابعاد مختلف معرفتی، سیاسی و تاریخی به تضادهای جدی در برابر جهانی شدن همچون ادامه مدرنیته برمی خورد. به این منظور پس از تشریح و تعریف اجمالی جهانی شدن و پیامدهای آن و طرح بحث درباره معنای « بومی گرایی» به چند پارادوکس موجود در نظریه ی مزبور به عنوان نشانه های تائید فرضیه اشاره می شود. رویکرد مقاله ی حاضر توصیفی تحلیلی است.
مورگنتا: فراسوی تجددگرایی و پسا تجددگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۲ تابستان ۱۳۹۱ شماره ۲
193 - 209
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از برداشت های متعارف از مورگنتا، وی متفکری در قالب کلی تجدد گرایی قلمداد می شود. در این چارچوب، واقع گرایی مورگنتایی نوعی تلاش جهت ارائه الگویی علمی از رفتار سیاسی انسان دانسته می شود؛ در حالی که مورگنتا خود از منتقدان اصلی الگوسازی جهت تبیین و پیش بینی رفتار انسان است. در این مقاله بر آن هستیم تا با بیان ریشه های فلسفی تفکر مورگنتا کژتابی هایی را بیان کنیم که درباره اندیشه های او شکل گرفته است. در واقع، برداشتی بدیل از مورگنتا منجر می شود به این که تقسیم بندی دووجهی مبتنی بر تضاد میان فلسفه هنجاری و دیدگاه های علم گرا شکسته شود. زیرا از یک سو، مورگنتا آرمان گرایی را رد می کند و از سوی دیگر دیدگاه های علم گرا را خام اندیشانه می داند. در این ارتباط، ابتدا برداشت متداول از مورگنتا و سپس دیدگاه بدیل در قالب معرفت شناسی، هستی شناسی و روش شناسی وی با تأکید بر ریشه های فکری او بیان می شود.