مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۲۱.
۳۲۲.
۳۲۳.
۳۲۴.
۳۲۵.
۳۲۶.
۳۲۷.
۳۲۸.
۳۲۹.
۳۳۰.
۳۳۱.
۳۳۲.
۳۳۳.
۳۳۴.
۳۳۵.
۳۳۶.
۳۳۷.
۳۳۸.
۳۳۹.
۳۴۰.
معرفت شناسی
حوزه های تخصصی:
زیبایی همواره یکی از مناقشه بر انگیزترین مفاهیم در تاریخ فرهنگ و هنر بشر بوده است. در یک تقسیم بندی کلی مجموعه تعاریفی که بدین منظور ارائه شده است را می توان به دو جریان عینیت گرا و ذهنیت گرا تقسیم کرد. در حالیکه تجربه زیبایی شناسی در جریان عینیت گرا، تجربه ای متاثر از ویژگی های عینی و لمس پذیر شئ است؛ گفتمان زیبایی شناسی ذهنیت گرا، تجربه زیبایی شناختی را تجربه ی غیر شناختی ارزیابی می کند که به معنای نادیده گرفتن ویژگی های عین، یا اُبژه تجربه زیبایی شناختی می باشد. از این رو نمی توان هیچ جایگاهی برای ویژگی های عینی یک اثر معماری در خلق تجربه زیبایی شناختی در نظر گرفت. هدف پژوهش حاضر، تعیین دامنه و عوامل موثر بر فرآیند تجربه زیبایی شناختی در معماری است، تا علاوه بر فهم صحیح از چگونگی شکل گیری چنین تجربه ای بتواند این تجربه را از سلطه آنچه که ذهنی گرایی نامیده می شود آزاد سازد. روش انجام تحقیق در این پژوهش، ترکیبی از روش توصیفی-تحلیلی و استنباطی است که با مطالعه منابع اسنادی و تحلیل استنباطی اطلاعات گرد آوری شده انجام گرفته است. این پژوهش ابتدا منشاء مناقشات بر سر مفهوم زیبایی را بیان می کند، سپس با رجوع به گفتمان زیبایی شناسی مدرن آنچه را که دلایل عمده شکل گیری جریان ذهنیت گرا در تعریف زیبایی است را مورد پژوهش قرار می دهد ودر آخر با رجوع به آرای جورج لیکاف و مارک جانسون به عنوان دو اندیشمند برجسته در حوزه علوم شناختی بنا دارد تا تجربه زیبایی شناسی در معماری را از دامِ آنچه که ذهنی گرایی نامیده می شود رها سازد، این پژوهش تجربه زیبایی شناختی در معماری را تجربه ای شناختی ارزیابی می کند که مؤلفه انسجام بخش آن حاصل از هماهنگی میان، عین و یا اُبژه تجربه زیبایی شناسی، با بدن و ذهن می باشد.
واکاوی نقش مبانی در تولید علم دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علم مؤلفه های گوناگونی از جمله مبانی، موضوع ، مسائل ، روش و هدف دارد که اسلامی سازی آن، مستلزم تغییر در این مؤلفه هاست. این پژوهش با رویکرد تحلیلی و روش توصیفی درصدد پاسخ به این پرسش است که مبانی معرفت شناسانه ، هستی شناسانه ، انسان شناسانه و ارزش شناسانه، چه نقشی در تولید علم و علم دینی دارند؟ معرفت یقینی، با استفاده از ابزارهای مختلف علم، از جمله وحی، ممکن است. می توان از آموزه های وحیانی به عنوان روش و منبع خطاناپذیر در تولید علم بهره جست. همچنین با توجه به احسن بودن نظام خلقت و غایتمندی آن در اندیشه دینی ، در تولید علم صرفاً به جنبه ها و علل مادی جهان توجه نمی شود؛ بلکه عنایت به همه علل، از جمله علت فاعلی و غایی جهان ، به ارائه تبیین ها و راه حل های جامع در به سعادت رسیدن انسان می انجامد. در انسان شناسی دینی، انسان موجودی دارای دو ساحت مادی و روحانی است؛ اما هویت او به بعد روحانی اوست. از این رو موضوع علم ، انسان دارای روح ملکوتی است و غایت آن ، زمینه سازی برای تحقق انسان متعالی خواهد بود. سرانجام در حوزه ارزش شناسی ، ارزش ها مدرکات اعتباری اند که با واقعیات عالم خارج در ارتباط اند و می توانند در انگیزه عالم و انتخاب موضوع علم و تعیین هدف و به عنوان بخشی از قرائن، در تعین نظریه های علمی نقش داشته باشند.
بررسی نقش عقل در معرفت شناسی از منظر علامه طباطبایی
منبع:
فرهنگ پژوهش بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷ ویژه فلسفه و کلام
155 - 180
حوزه های تخصصی:
عقل در کنار وحی و سایر قوای بشری (حس و قلب) قوه مدرکه ای است که ازدیدگاه معرفت شناسی اسلامی، یکی از مهمترین منابع معرفت بشری است که بخشی ازحقیقت انسان ر اتشکیل می دهد که انسان ازطریق آن به کسب معرفت می پردازد. معرفت شناسی نیز در بین مسائل عصر جدید جایگاه ویژه ای دارد. مسائل معرفت شناسی در گذشته در ضمن مباحث فلسفی مطرح بوده ولی محور اصلی مباحث فلسفی نبوده است. در عصر معاصر، علامه طباطبایی از جمله فیلسوفانی بود که به این مطلب پرداخت. ایشان به دلیل توجه به شبهات مطرح شده در معرفت شناسی غرب، مطالبی را با عنوان رئالیسم و ایدئالیسم، علم و ادراک و امثال آن را ارائه کرد بحث رئالیسم و ایده آلیسم از آن جهت که در صدد اثبات امکان معرفت و شناخت ما به جهان خارج است متعلق به معرفت شناسی است. علامه طباطبایی ازآنجا که قائل به امکان شناخت مطابق با خارج است فیلسوفی رئالیست محسوب می شود که با تقسیم علم به حصولی و حضوری وبازگشت علم حصولی به حضوری مشکل مطابقت با خارج را حل کرد. و با تقسیم علم حصولی به تصور وتصدیق جایگاه عقل را در معرفت شناسی تبیین کرد که با بررسی آن مباحث می توان نظر علامه را در باب نقش عقل در معرفت شناسی به دست آورد.
بازتاب معرفت شناسی مدرن و پسامدرن در داستان کوتاه: شرحی تمثیلی از دو داستان کوتاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۶ پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳
123 - 138
حوزه های تخصصی:
در برابر رویکرد معرفت شناسی دکارتی که بر پای? تفکیک انسان فاعل ( سوژه ) از جهان عینی ( ابژه ) استوار است، نوگرایی پدیدارشناسی هوسرل ، مرزی بین این دو نمی شناسد و فاعل و مفعول را در هم کنشی دیالکتیکی با هم می فهمد. بدین ترتیب « من » دکارتی جهان-آگاه در دید نوگرایی ، موجودی پیراسته و ماندگار و دگرگون ناپذیر و جدا از « غیر » و جهان نیست و هر گونه آگاهی از بن اندیشه ور است. « لوییزا لطفا به خانه برگرد » اثر شرلی جکسون در تقلید یا هجوی از « ویکفیلد » اثر ناتانیل هاثورن نوشته شده و موضوع هر دو گریز از خانه و بازگشت است. این مقاله بحث می کند که می توان خانه را نماد یا نشانی از جهان ، برون ، یا ( مفعول ) دانست که با قهرمان ( فاعل) هم کنشی دیالکتیکی دارد و یکدیگر را تعریف می کنند.
نقد معرفت شناسی رئالیسم انتقادی با تکیه بر مبانی نوصدرائیان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۶
53 - 84
حوزه های تخصصی:
یکی از آسیب های اندیشه دینی در جامعه اسلامی، طرح علوم انسانی مبتنی بر مبانی فلسفی غربی است. راه مقابله با این آسیب نیز طرح مسائل بنیادین اندیشه اسلامی و مقایسه تطبیقی آن با اندیشه های معاصر و تاثیرگذار در جوامع غربی در موضوعات نوینی است که در عرصه معرفت شناسی مورد توجه قرار گرفته است. بدین منظور پژوهش حاضر ضمن معرفی مبانی معرفت شناسی حکمت صدرایی و رئالیسم انتقادی، تلاش می کند تا به ارزیابی رئالیسم انتقادی در تبیین واقعیت بر مبنای یافته های به دست آمده از حکمت صدرایی بپردازد و به دنبال پاسخ گویی به این پرسش است که آیا رئالیسم انتقادی می تواند با تکیه بر مبانی معرفت شناسی خویش تبیین درستی از واقعیت داشته باشد؟ از این رو، این پژوهش با گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی در نهایت به این نتیجه می رسد که رئالیسم انتقادی پس از تمایز قائیل شدن بین متعلق لازم معرفت (آنچه که وجود دارد) و متعلق متعدی معرفت (آنچه می توانیم بدانیم)، با تقلیل ساحت علم به متعلق متعدی آن، و همچنین با تقلیل محتوای درونی معرفت به ابعاد اجتماعی آن دچار تنگ ناهای شناختی بوده و همچنان از تبیین واقعیت بازمانده است. ؛ در حالی که ملاصدرا در حکمت متعالیه خویش، بر خلاف رئالیسم انتقادی، تعینات معرفت را تماماً به ابعاد اجتماعی آن باز نمی گرداند، بلکه از تعینات و ابعاد وجودی علم نیز بحث می کند. و حقایق عالم را امور عقلی می داند که آنچه در خارج به ادراک حسی در می آید، مرتبه نازله از آن حقایق درک شده توسط عقل است.
بررسی مسأله صدق در معرفت شناسی دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
267 - 283
حوزه های تخصصی:
مسأله صدق و نقش آن در معرفت شناسی همواره دغدغه اصلی و موضوعی چالش برانگیز در عرصه فلسفی بوده است. اغلب مفسران و اندیشمندان تعریف صدق به مطابقت با واقع را پذیرفته و این گونه اذعان داشته اند که ملاک تعیین صدق و کذب امور ذهنی، تطابق با واقعیت و صرفا به حوزه تصدیقات مرتبط است؛ به این معنا که زمانی احکام ذهنی صادق هستند که با واقعیت مطابق باشند. با این حال، سخن دکارت درباره صدق اندکی متفاوت است. در فلسفه دکارت، صدق مبتنی بر دو ویژگی وضوح و تمایز و نیز، در هر دو حیطه تصوّرات و تصدیقات جاری و ساری است. در این مقاله می کوشیم تا نشان دهیم که در فلسفه دکارت، صدق، مؤلفه ای است که در نتیجه سیری معرفتی و پیمایش گام های معرفت شناسانه و نیز، پس از برخورداری از شناخت واضح و متمایز محقق می شود. از این منظر می توان گفت که صدق در نگاه دکارت، امری درونی است نه بیرونی؛ یعنی صدق در درون سیر معرفت شناسانه و پس از حصول شرایطی مانند داشتن شناخت واضح و متمایز تحقق می یابد.
طراحی هرم مبانی معرفت شناسانه پارادایم علم اسلامی مستخرج از چهارچوب حکمت اسلامی با تأکید بر مبانی استاد مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
در سنت غربی، عموماً از سه پارادایم اثباتی، تفسیری و انتقادی نام برده می شود که دارای تفاوت و تضادهای جدی نظری و عملی هستند. پارادایم، که متشکل از بنیان های هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانه است، بسان عینک محقق، جهت گیری علم را نسبت به واقع و معرفت معین می کند و زیربنای روش شناسی ویژه ای در تولید علم را تعین می بخشد؛ چراکه چهارچوب های فکری متفاوت، ساخت، فرایند و جهت تحقیقات را متأثر می کند؛ ازاین رو، هریک از پارادایم های سه گانه مرسوم در سنت غربی، علم انسانی و طبیعی متناسب با خود را تولید می کنند و نتیجه می دهند. انقلاب اسلامی نیز، که پرچم اقامه دین در تمامی عرصه های حیات بشری را برافراشته است، برای رسیدن به این هدف خود و دستیابی به الگوی پیشرفت اسلامی و تأسیس تمدن نوین اسلامی، نیازمند بازتولید، پالایش و کشف علم و دانش مبتنی بر چهارچوب نظری (پارادایم) خود است؛ ازاین رو، کشف و بازطراحی پارادایم علم اسلامی برای دستیابی به اهداف انقلاب اسلامی ضروری و اجتناب ناپذیر است. حکمت اسلامی، برخلاف افت و خیزهای تقابلی سنت غربی، مسیر مستقیمی را طی کرده و در عین آنکه ادوار و مکاتب مختلفی در آن به وجود آمده، روزبه روز بر قوت جوهره آن افزوده شده است. هسته هویت واحد حکمت اسلامی، به مثابه یک پارادایم، در سرتاسر دامنه دانشی سنت اسلامی کشیده شده است. این پارادایم، همچون سایر پارادایم ها، از اصولی هستی شناسانه، معرفت شناسانه و روش شناسانه تشکیل شده و در مقام توصیه روشی نیز فرایند خاصی را مطرح می کند. این مقاله، با اعتقاد بر اینکه جوهره حکمت اسلامی ظرفیت آن را دارد که براساس عناصر اصلی چهارچوب های پارادایم های معروف غربی بازطراحی شود، با رویکرد توصیفی تحلیلی و روش کتابخانه ای، مبانی معرفت شناسانه پارادایم علم اسلامی مورد نیاز تولید علم انقلاب اسلامی را براساس بنیان های دستگاه حکمت اسلامی با تأکید بر مبانی استاد شهید مطهری معرفی کرده و آن را در قالب یک هرم معرفتی پنج لایه طراحی می کند.
اصول و مبانی تربیت سیاسی از منظر قرآن کریم
حوزه های تخصصی:
تربیت سیاسی از جمله مهم ترین جنبه های تربیتی افراد در جوامع به شمار می رود که با توجه به متأثر شدن افراد در جوامع دینی و اسلامی از آموزه های قرآنی، نیاز است برای دستیابی به مبانی تربیت سیاسی از منظر قرآن کریم تلاش مضاعفی صورت گیرد. نظام های سیاسی مختلف به شیوه های متفاوت درصدد تحقق این مهم می باشند تا افراد جامعه علاوه بر آگاهی از جایگاه خود به ایفای نقش در نظام سیاسی بپردازند. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال بررسی اصول و مبانی تربیت سیاسی از منظر قرآن کریم است و درصدد پاسخ به این پرسش است که از منظر قرآن کریم اصول و مبانی تربیت سیاسی چگونه موردبررسی و تبیین قرار می گیرند؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که مهم ترین اصول و مبانی تربیت سیاسی از منظر قرآن کریم شامل مبانی انسان شناسی، مبانی معرفت شناسی و مبانی هستی شناسی هستند.
مبانی معرفت شناختی حقوق غرب از طلیعه فلسفه تا کانت
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال اول پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲
85 - 119
حوزه های تخصصی:
موضوع معرفت شناسی، و یا نظریه دانش، ذهن انسان را برای هزاران سال به خود مشغول کرده است. موارد بسیاری در مورد آن نوشته شده است، و را ههای بسیاری برای مطالعه آن وجود دارد. می توان گفت که این مساله به عنوان یک مقوله فلسفی در غرب، توسط افلاطون آغاز شده و بعدها توسط ارسطو، شاگرد افلاطون، بعدها بوسیله دیگر فیلسوفان عصر روشنگری همچون هابز، دکارت، لاک، هیوم و در ادامه تاریخ تفکر غرب توسط کانت، توسعه یافته است. این پژوهش دامنه دار فلسفی هیچ یک از جنبه های دانش بشری را از حیطه ی خود خارج ندانسته و با طرح مسایل بنیادین خود در هر شاخه از دانش بشری تاش کرده است تا با ضابطه هایی که ارائه شده است میزان صدق و باور پذیری دستاورد های آن دانش را مشخص نماید. در دانش حقوق مسایلی از این دست که: پای ههای اصلی دانش حقوق کدامند؟ از جمله مهم ترین این سوالات است. البته این سوال را می توان به گونه ای عام تر نیز طرح نمود: چگونه می توان با دستیابی به درک معرفت شناختی فهم درستی از نظریات حقوقی داشت؟ در این مفهوم، معرفت شناسی به دنبال شناسایی اصولی برای ارزیابی نظریه های حقوقی است. این پژوهش بر آن است که دریک نگرش تاریخی- فلسفی در زمینه تئوری حقوقی تاثیر انگاره های معرفت شناسانه را در قطعه ی مهمی از تاریخ تفکر بشری )دوران نضج گیری فلسفه در یونان تا ظهور کانت ( بررسی نماید.
بررسی تاریخی تحولات دانش اصول فقه در اندیشه دینی امامیّه و استقلال آن از فقه و کلام
منبع:
مطالعات فقه و اصول سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
223 - 198
حوزه های تخصصی:
شکلگیری دانش اصول به شیوه اجتهادی، در اندیشه دینی اسلامی، چرخش و نقطه عطف بزرگی از فقهورزی پیشانظری به فقهورزی نهادی بهشمار میرود که در میان اهل سنّت در اواخر سده دوم هجری و با الرساله شافعی و جمع میان دو مدرسه فقه اهل رأی و قیاس با فقه اهل حدیث شروع شد. شکلگیری و تدوین این دانش در امامیّه توسط علمای مدرسه دینی بغداد انجام گرفت و متفاوت از اهل سنّت بود بدین صورت که با دو دانش فقه و کلام در ارتباط و تداخل تنگاتنگ بود و تلاش برای استقلال آن از این دو دانش نیز توسط همین مدرسه صورت گرفت و برخلاف اهل سنّت، بر اساس تقدّم معرفتشناسی بر روششناسی بنیانگذاری شده است. مسئله این نوشتار تبیین فرآیند شکلگیری اصول فقه به شیوه اجتهادی در اندیشه امامیّه و تفاوت کلی آن با اهل سنّت است که به منظور فراهم کردن شناختی متقارن و دوسویه از اندیشه اصولی امامیّه انجام میگیرد بدین معنی که در کنار توجه به مباحث و مبانی نظری و معرفتی، نیمنگاهی هم به عوامل غیرمعرفتی در شکلگیری آن داشته باشد. این نوشتار، به روش توصیفی-تحلیلی بر پایه منابع کتابخانهای، روند تأسیس، تدوین و استقلال دانش اصول از فقه و کلام را مورد بررسی قرار میدهد و برخلاف رویه معمول که صرفا به مباحث معرفتی میپردازند، سعی میکند علّت تأخر شکلگیری آن از اصول فقه اهل سنّت، همچنین تأخر روششناسی آن از معرفتشناسی را تبیین میکند که درنهایت به تحولات سیاسی و اوضاع اجتماعی امامیّه در دوره میانه مربوط میشود.
گونه شناسی پارادایمیک مکاتب اقتصادی و جایگاه هزینه مبادله در شیفت پارادایمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۷ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۷
63 - 82
پارادایم شامل مجموعه ای از ارزش ها، باورها و ادراکات از واقعیت همراه با نظریه های مبتنی بر آنها می باشد که روش شناسی متمایزی را برای نیل به اهداف پژوهش به کار می گیرد. پارادایم های غالب در علوم انسانی اثبات گرایی، تفسیری، انتقادی، پیچیدگی و پست مدرن هستند. این پژوهش با به کارگیری روش اسنادی و تحلیل محتوا، به دنبال درک فرانظری و تیپولوژی پارادایمی مکاتب اقتصادی است. نتایج نشان می دهد که جریان نئوکلاسیکی دارای پارادایم اثبات گرایانه است. نحله های اتریشی در قلمرو پارادایم پیچیدگی هستند؛ امّا استفاده از هرمنوتیک، اتریشی های معاصر را به پارادایم تفسیری نزدیک می کند؛ درحالی که قِسم قدیمی تر متمایل به پارادایم اثباتی است. وجود ساختارهای متغیر در مکاتب پست کینزی و تطوری نشان از تأثیر پارادایم پیچیدگی است. نهادگرایی قدیم به دلیل تأکید بر سلطه و دیالکتیک تحت نفوذ پارادایم انتقادی است. نهادگرایی جدید از اصول دو جریان معاند نئوکلاسیک و نهادگرایی اولیه بهره می جوید. رفع این ناسازگاری به خاطر ابداع هزینه مبادله بوده است که زمینه را برای شیفت پارادایمی از دو پارادایم اثباتی و انتقادی به پارادایم پیچیدگی فراهم می آورد. هزینه مبادله واحد تحلیل و نقطه اتصال نهادها به عملکرد اقتصادی است که استفاده از آن موجب عینیت پذیری و تعمیم خواهد شد.
چشم انداز، رئالیسم علم گرایانه و تغییرات اقلیمی در رمان خورشیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۶ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
244 - 275
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی توصیف های چشم انداز در رمان خورشیدی اثر ین مکیون می پردازد و دیدگاه معرفت شناختی راوی داستان را، با توجه به این توصیف ها بررسی می کند. نوشتار استدلال می کند که توصیف چشم اندازها در سبک رئالیستی این اثر، ریشه در اندیشه علم گرایانه و باور قاطع و تقلیل گرایانه راوی و شخصیت محوری داستان به سنت و آموزه های )نئو(لیبرالیستی دارد. مقاله، با عنایت به اشارات و توصیف های داستان، این مسئله را مورد کنکاش قرار می دهد که چگونه و با چه سازوکارهایی زمین به عنوان پهنه ای که از یک طرف طبیعت و از طرفی دیگر کشورها و مرزهای سیاسی شان را در خود جای داده بود، از اواخر سده بیستم تبدیل به یک چشم انداز و سیاره ای کروی و بدون مرز شده است. همچنین، این نوشته، با اتکا به اندیشه های هاروی باورمندی افراطی شخصیت اصلی رمان و راوی داستان به ساحت علم و منجی پنداشتن آن را به بوته ی نقد می کشد و می کوشد تا ثابت کند؛ نگرش علی الظاهر زیست بوم گرایانه شخصیت اصلی داستان ریشه در سنتی دارد که خود مسبب معضلات محیط زیستی دنیا است.
کاربرد استعاره در معرفت شناسی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
81 - 61
حوزه های تخصصی:
در دیدگاه سنتی، استعاره امری تزیینی و مربوط به زبان ادبی و قابل حذف از زبان علمی و فلسفی است. هم چنین مطابق این دیدگاه، مبنای شکل گیری استعاره، شباهت عینی بین دو پدیده است. اما در دیدگاه معاصر نه تنها زبان ادبی بلکه زبان علمی و فلسفی نیز استعاری است و مبنای شکل گیری استعاره علاوه بر شباهت های عینی، انواع شباهت های ساختاری غیرعینی و هم بستگی در تجربه نیز می تواند باشد. در دیدگاه معاصر، استعاره، انتقال الگوی استنباطی حوزه مبدأ به حوزه مقصد است. مطابق این رویکرد، مفاهیم فلسفی از طریق استعاره ها مفهوم سازی می شوند. لیکاف و جانسون معتقدند خودِ ذهن و فرآیندهای ذهنی توسط استعاره مفهوم سازی می شوند. در این مقاله نشان داده می شود شیخ اشراق نیز ذهن و کنش های ذهنی را توسط استعاره ساختاربندی می کند. جنبه های مختلف ادراک در معرفت شناسی سهروردی توسط مفاهیمی مانند دیدن، اشراق، دست کاری اجسام، ساختمان، محاسبه ریاضی و حرکت مفهوم سازی می شوند.
رویکرد معرفت شناختی در اثبات عقل مفارق در سنت اسلامی: تحلیل انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۹
166 - 147
حوزه های تخصصی:
یک دسته از ادله اثبات عقل مفارق ادله مبتنی بر رویکرد معرفت شناختی اند که در این جستار به تحلیل انتقادی سه دلیل از آن ادله خواهیم پرداخت. ما در این پژوهش نشان می دهیم که این ادله بیشتر شبیه به تبیین اند تا استدلال بر وجود عقل مفارق یعنی بیشتر شبیه به فرضیه های روشنگری هستند که علاوه بر برقراری سازگاری در یک نظامْ فهم چگونگی امکان یک امر را به ما می دهند. دراین صورت، اولا، رقیب بردارند یعنی می توان فرضیه ها و تبیین های رقیب ارائه داد؛ ثانیا، چون ظاهرا همه این مسائل چندتباری اند در علوم مختلف می توان تبیین هایی دیگر برای این امور عرضه کرد تبیین هایی که هر کدام بخشی از حقیقت را روشن می سازند؛ ثالثا، با توجه به ملاک های اولویت تبیین شاید امروزه دیگر این تبیین ها خیلی موفق نباشند. با این همه، اگر این ادله را استدلال و توجیه برای وجود عقل مفارق بدانیم، همچنان خلل های فراوانی دارند و از رسیدن به مقصود بازمی مانند.
رویکرد معرفتی به انواع طبیعی زیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مقومات مفهومی انواع طبیعی، بویژه در نسبت با موجودات زنده، ایده ذات گرایی بوده است. نظریه تکامل اما با طرح تلقی تازه ای از گونه های زیستی ذات گرایی را در دامنه زیست شناسی عمیقا به چالش کشید. در این مقاله با هدف تحلیل نسبت انواع طبیعی و ذات گرایی به سراغ ریشه های رجوع فیلسوفان به ایده انواع طبیعی خواهم رفت و نشان خواهم داد خاستگاه طرح این ایده اساسا خاستگاهی معرفتی، یعنی حل مشکلات استقرا، بوده است. در این تحلیل، ذات گرایی در شکل قوی آن شرطی اضافی برای انواع طبیعی خواهد بود، زیرا برای اینکه یک استقرا معتبر باشد نیازی به درونی بودن ویژگیهای پایه استقرا نیست. با این حال ذات گرایی در معنایی ضعیفتر همچنان لازم است، یعنی باید ویژگیهای پایه استقرا در تمام افراد نوع مشترک باشند تا تعمیم استقرایی را تضمین کنند. ثمره تضعیف ذات گرایی امکان به دست دادن مفهومی یکپارچه از انواع طبیعی برای علوم مختلف -زیستی و غیر زیستی- است.
تبیین بنیان های نظری نظام بین الملل معنایی اسلام با در نظرداشت انگاره قدرت نرم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
7-30
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش واکاوی بنیان های نگرشی نظام بین الملل معنایی اسلام با در نظرداشت انگاره «قدرت نرم» است. نظام بین الملل معنایی اسلام، یک چیدمان فراساختاری است که با پذیرش واقعیت های مربوط به قدرت، به دنبال بهبود وضعیت موجود جهت دستیابی به نظام مطلوب با ایجاد دگرگونی در الگوهای رفتاری کنشگران به وسیله ارزش های معنویی است؛ بنابراین چنین نظامی ظرفیّت تحلیل پدیده های جهانی؛ از جمله جنگ، قدرت را در گونه های سخت و نرم آن دارد. پرسش پژوهش حاضر این است که انگاره قدرت نرم چه جایگاهی در نظام معنایی روابط بین الملل اسلام دارد؟» فرضیه پژوهش این است که «جایگاه قدرت نرم، در بنیان های نگرشی، آموزه های هستی شناسانه و منظومه معرفت شناسی اسلام که بیشتر بر عنصر قدرت نرم تکیه دارند، می باشد.» با به کارگیری روش نظام سازی شهید صدر و ارائه عناصر نظام معنایی اسلام، مشخص می شود که مفهوم قدرت نرم و نیروهای معنوی در چهار سطح «حقیقت»، «بینش ارزش»، «آموزه های اسلام» و «منابع و مبانی نظام بین الملل معنایی» جای داشته و به لا یه های دیگر نظام معنایی نیز منتقل شده است. مبانی چهارگانه «روش شناسی»، «هستی شناسی»، «معرفت شناسی» و «انسان شناسی» این نظام، به طوری چیده شده اند که ظرفیت لازم را برای پرداختن به گونه های مختلف قدرت را دارد. یافته پژوهش تأکید دارد که در نظام بین الملل معنایی اسلام، نقش آفرینی مسلمانان در پویش های بین المللی، از پایبندی آن ها به نیروهای معنوی و قدرت نرم سرچشمه می گیرد؛ با این که در شرایط امروزی مسلمانان قدرت سخت زیادی در اختیار ندارند؛ ولی با اعتقادی که به ارزش های اسلامی از قبیل «نفی اجبار در دین، ایثار، شهادت طلبی» دارند؛ دارای اهرم قدرت نرم مناسبی در پویش های جهانی می باشند.
بررسی دروس فلسفی در برنامه کارشناسی روان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
چهار درس «معرفت شناسی»، «آشنایی با فلسفه اسلامی»، «روان شناسی از دیدگاه اندیشمندان مسلمان (علم النفس)» و «فلسفه علم روان شناسی» در برنامه کارشناسی روان شناسی به مباحث فلسفی اختصاص یافته است. با انتخاب مباحثِ مناسبِ دانشجویان و با رعایت ترتیب صحیح، باید کارایی این مباحث را افزایش داد. در این مقاله، پس از مروری بر جایگاه و چرایی یادگیری مباحث فلسفی در برنامه آموزشی روان شناسی، سرفصل های مصوب این چهار درس نقد و بررسی و سرفصل و منابع پیشنهادی ارائه شده است. در این بررسی، چند نکته مورد توجه جدی قرار گرفته است: (1) مخاطب دانشجوی روان شناسی است، نه دانشجوی فلسفه، (2) در هر درس چندین رویکرد اصلی وجود دارد، که باید رویکرد مناسب دانشجویان روان شناسی انتخاب شود، (3) به دیگر دروس مرتبط با این مباحث در برنامه درسی روان شناسی توجه شود، (4) ترتیب ارائه دروس نیازمند بازنگری است، (5) با توجه به میزان ساعت دروس، باید مباحث گزینش گردد و (6) با وجود انتشار آثار جدید و دارای غنای بسیار، هنوز باید برای تدوین و انتشار درسنامه های مناسب دانشجویان روان شناسی اقدام نمود.
معرفت شناسی ژنتیک (تکوینی) در دیدگاه پیاژه
منبع:
فصلنامه حکمت و فلسفه ۱۳۸۵ شماره ۵
7 - 22
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی ژنتیک (تکوینی) پیاژه، دست کم تحت تأثیر چهار منبع بوده است: فلسفه کانت، ساخت گرایی ریاضی بورباکی، زیست شناسی، و سیبرنتیک. تأثیر کانت را می توان در توسل پیاژه به سوژه معرفتی و طرح واره های ذهنی پیشینی آن که داده های حسی را سازمان می دهند ملاحظه نمود. تأثیر ساخت گرایی ریاضی، به نحوی پیاژه را به نادیده گرفتن سوژه فردی و تأکید بر سوژه معرفتی به منزله یک صورت بندی انتزاعی کشاند. تأثیر زیست شناسی را می توان در مفهوم سازگاری با محیط دشوار، مشتمل بر جذب و انطباق، ریشه یابی کرد. سرانجام، تأثیر سیبرنتیک را می توان در تأکید اکید پیاژه بر خود تنظیم کنندگی ملاحظه نمود که منجر به سازمان دهی مجدد دانش بر حسب پسخوراند می شود. به طور کلی، پیاژه، معرفت شناسی ژنتیک را به منزله یک معرفت شناسی علمی در نظر می گیرد که با سازو کارهای تحول دانش سر و کار دارد و روش آن، نه تحلیل فلسفی یا تأمل، بلکه تحقیق پذیری تجربی است. هرچند پیاژه به طور اکید از سازگاری به منزله کلیدی برای حل و فصل مسئله رابطه دانش – واقعیت استفاده می کند، در عین حال، به مفهوم مطابقت با واقعیت نیز توسل می جوید. اما تکیه صرف او به پسخوراندهای منفی مانع از آن می شود که او بتواند این مسئله را به نحو مناسبی حل و فصل کند. این در واقع، پاشنه آشیل معرفت شناسی پیاژه است. این از آن رو است که پسخوراندها تنها حاکی از (عدم) کفایت ساختارهای دانشی فرد است، نه (عدم) مطابقت آن با واقعیت. این نشان دهنده نیاز معرفت شناسی ژنتیک به دیدگاه واقع گرایی و مفهوم کلیدی آن یعنی مطابقت با واقعیت است. مطابقت را نمی توان و نباید به کفایت فروکاست، هرچند که کفایت، از جمله قرائن مطابقت با واقعیت و البته تنها یکی از آنها است.
معرفت یابی بنیان های نظری سواد رسانه ای بومی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با رویکردی مفهومی نظری نگاشته شده است. روش آن کتابخانه ای و بررسی مفاهیم آن نیز با استفاده از تحلیل فلسفی صورت گرفته است. هدف مقاله امکان سنجی و چیستی تولید ادبیات بومی درزمینه سواد رسانه ای بر اساس تولید علوم انسانی اسلامی است. در این مقاله سه سؤال مطرح شده است: 1) تولید سواد رسانه ای بومی از منظر هستی شناسی و فلسفه علم دارای چه جایگاهی است؟ 2) شناخت شناسی تولید ادبیات بومی سواد رسانه ای به مفهوم عام مسئله از چه خاستگاهی ریشه می گیرد؟ 3) معرفت شناسی تولید ادبیات بومی سواد رسانه ای در ایران چه ساختارهای نظریه ای را باید مراعات و طی کند تا به سرمنزل مقصود برسد؟ نتایج نشان می دهد رویکرد بومی در تولید ادبیات نظری سواد رسانه ای دارای ماهیتی رئال است و ازنظر هستی شناسی علمی، قابلیت آفرینش دارد. همچنین ریشه های معرفتی و بنیان های فکری جوامع درمجموع، مسیر نوع سواد رسانه ای بومی در جوامع مختلف را تعیین می کند و می تواند نقطه عزیمتی برای تولید ادبیات بومی برای سواد رسانه ای باشد و درنهایت برای تعیین چارچوب نظری درزمینه تولید ادبیات بومی سواد رسانه ای در ایران می توان با عنایت به غلبه تفکر اسلامی و منشأ معرفتی دینی در ایران، از رویکردهای انسان شناسانه اسلامی در دو شعبه پارادایم اجتهادی دانش دینی (پاد) و هستی شناسی معرفت اسلامی، بهره برد.
تدوین الگوی ارتباطات اسلامی از منظر قرآن کریم
منبع:
علوم خبری سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۷
11 - 54
حوزه های تخصصی:
مدل ها الگوهای ارتباط ارائه شده در علوم ارتباطات بیشتر شامل عناصر و مفاهیم دوران حیات مادی انسان ها است.نداشتن یک مدل یا الگوی ارتباطی که همه عَوالِم حیات او را در برگیرد، مشکل اصلی همه این الگوها است.در این تحقیق تلاش شده است تا باهدف تدوین الگوی ارتباطات اسلامی از منظر قرآن کریم، با مراجعه به تفاسیر معتبر قرآن کریم، الگویی جامع ارائه شود.این تحقیق با روش کیفی داده بنیاد(روش سیستماتیک)و کدگذاری سه مرحله ای، انسِلم اشتراوس انجام شده است.نتایج تحقیق نشان داد که از منظر قرآن کریم، عَوالِمِ حیات و ممات انسان شامل:عوالَمِ1- قبل از حیات(عالَمِ ذَر ، صُلب وتَرائب وجنینی)، 2-عالَمِ حیات و3-عوالِمِ پس از حیات(برزخ، قیامت و جاودانگی)است. ارتباطات انسانی در الگوی قرآنی، با در نظر گرفتن ارتباط خداوند با انسان در ابتدای شکل گیری جسم و روح او در عوالِمِ قبل از دنیا ترسیم می شود: در عالم ذَر وصُلب و تَرائب، چون انسان فاقد اختیار است، پس مسئولیتی هم ندارد اما می داند که خالقی دارد و بدان خالق هستی بخش نیازمند است.این نیاز ارتباط نخستین انسان با خالق خویشتن را آشکار می سازد. هرچند ارتباطی از نوع زمینی نیست. در میان همه عوالِم، عالَمِ دنیا تأثیرگذارترین عالَم بر سرنوشت او است. در این عالَم، ارتباطات انسان باخدا، عالَمِ غیب، همنوعان، طبیعت، حیوانات و ماشین برقرار می شود. در این عالم انسان مسئول اعمال خویش است. در عرصه تکوینی و تشریعی سعادت آخرت او در این عالم تعیین می شود. آخرین عالَمِ هستی برای انسان ها، عالَمِ جاودانگی است. انسان ها در سیر تکاملی خود پس از عبور از قیامت وارد عالَمِ جاودانگی می شوند و براساس اعمال نیک و بد خود یا با عبور از جهنّم وارد بهشت می شوند و یا به دلیل اعمال بدِ خود در همان جهنّم و عذاب الهی باقی می مانند.