مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
۲۱۸.
۲۱۹.
۲۲۰.
معرفت شناسی
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶
7 - 30
حوزه های تخصصی:
خیال در اندیشه ابن عربی در افقی فراتر از افق عقل نشسته است، هم خیال متصل به عنوان ابزار معرفتی مهم می تواند به حقایقی وقوف یابد که عقل از دست یابی به آنها ناتوان است، و هم خیال منفصل حوزه وسیعتری از عالم را به خود اختصاص داده وتمام ماسوی الله را در بر می گیرد. ادراک خیالی همراه ترین معرفت با کل هستی است، در شناخت خداوند بدون خیال نمی توان از وجوه تشبیهی کلام او آگاهی یافت. انسان باید هر دو چشم خود را به سوی حقیقت بگشاید که یکی عقل ودیگری خیال است، و در شناخت کل عالم خیال موثرترین ابزار ادراکی است، چون خیال مذبذب بین وجود و عدم است، با جهانی که خود عین خیال است، می تواند همراهی نماید و به درک عمیق آن نائل شود. عقل از اصول ایستا و ثابتی برخوردار است و تنها قادر به درک جنبه تنزیهی خداوند است، در حالی که خیال همانند خود عالم، دائما در تحول و گشودگی است، معرفت خیالی همانند خود جهان و زندگی گشوده وسیال است و هیچگاه به دیدگاه ونظر منتهی نمی شود. خیال ابن عربی در فلسفه اسلامی تا حد قابل توجهی مغفول مانده، که احیاء مجدد آن، تحولات عمیقی را به وجود خواهد آورد.
ارائه مدل مفهومی روش شناسی آینده پژوهی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت فرهنگ سازمانی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
951 - 972
حوزه های تخصصی:
روش شناسی آینده پژوهی اسلامی از مباحث پایه ای و اساسی در فرایند تولید دانش آینده پژوهی اسلامی است. تفاوت مبنای معرفت شناسی و هستی شناسی اسلامی موجب می شود روش شناسی آینده پژوهی اسلامی از سایر روش شناسی های موجود در این دانش متفاوت شود. ازین رو، سؤال اصلی این پژوهش این است که روش شناسی آینده پژوهی اسلامی چگونه است؟ هدف این پژوهش نیز ارائه مدلی مفهومی از روش شناسی آینده پژوهی اسلامی مبتنی بر مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی اسلامی است. این پژوهش از نظر هدف بنیادی است. شیوه گردآوری داده ها کتابخانه ای بود و به روش توصیفی پیمایشی تحلیل و بررسی شد. مدل روش شناسی آینده پژوهی اسلامی، که در این پژوهش ارائه می شود، ترکیبی از روش شناسی های تحلیلی و تفسیری و شهودی است. هر یک از روش شناسی های فوق در آینده پژوهی اسلامی اهمیتی ویژه دارد و امکان بهره مندی هم زمان از دو یا چند روش به صورت ترکیبی در آینده پژوهی اسلامی نیز وجود دارد.
بررسی و نقد فلسفی نظریه دوعاملی فردریک هرزبرگ از دیدگاه نمادین- تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت بهبود و تحول پاییز ۱۳۹۷ شماره ۸۹
119 - 144
حوزه های تخصصی:
فردریک هرزبرگ روانشناسی بود که در سال 1975 تئوری دو عاملی بهداشتی- انگیزشی را ارائه نمود. تئوری هرزبرگ یک مجموعه از عواملی که منجر به عدم رضایت شغلی می شود را مشخص نموده است که این عوامل را بهداشت یا نگهدارنده معرفی می کند (در برخی مقالات به آن عوامل ابقاء یا حافظ وضع موجود نیز گفته می شود). وی همچنین مجموعه عواملی را که باعث ایجاد رضایت شغلی و انگیزه در شغل می شود، تحت عنوان عوامل انگیزش مطرح می نماید (گاها به آن عوامل برانگیزاننده نیز گفته می شود). علیرغم استفاده هایی که در حال حاضر نیز از این نظریه صورت می گیرد، نقدهای بسیاری از مناظر گوناگون توسط صاحبنظران بر این تئوری صورت گرفته است. بر این اساس در این مقاله سعی شده است در بخش اول موضوع انگیزش تبیین و تئوری دو عاملی هرزبرگ به صورت کامل تشریح گردد. در بخش دوم نیز به بررسی فلسفی نظریه مذکور از منظر هستی شناسی، معرفت شناسی، ماهیت انسان، روش شناسی و همچنین نقد وارد بر این نظریه از دیدگاه نمادین- تفسیریون پرداخته شده است.
حملیه موجبه کلیه بدیهی پایه هر تصدیق بدیهی و نظری دیگر در منطق و معرفت شناسی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
103 - 126
حوزه های تخصصی:
تصدیقات و قضایای معتبر در علم محصورات اربعه از حملی و شرطی هستند. پایه و بن مایه این قضایا، موجبه کلیه است؛ زیرا بر اساس روش اشراقی، قضایا به موجبه کلیه تحویل می روند و نیز بر اساس اثبات عام غیر مقابل تمام قضایا حتی قضایای سالبه با حفظ سلب، اثباتی اند. همانطورکه تمام قضایا، حتی قضایای سلبی به لحاظ ضرورت صدق ایجابی اند. علاوه بر اساس اصل تقصی علم، همه قضایا باید به بدیهیاتی ختم شوند که پرسش علمی قطع شود. ازاین رو در تقصی، علم همه نظریات به بدیهیات ختم می شوند و همه جزییات، هرچند بدیهی باشند به کلیات ختم می شوند، زیرا حکم در جزیی ازآن رو که جزیی است ابهام دارد و پرسش از کدامین روست. از سوی دیگر سالبه ها هم باید به موجبه ها برگردند؛ زیرا هرچند حکم برخی سالبه ها بدیهی هم باشند، باز این پرسش مطرح است که از چه رو موضوع قضیه مقتضی سلب محمول است. این پرسش آنگاه پاسخ درخور می یابد که در بن حکم سلبی، حکم ایجابی وجود داشته باشد و حکم سلبی لازمه عقلی آن باشد. بدین سان از منطق و معرفت شناسی، بن مایه همه تصدیقات و قضایا به تصدیق و قضیه موجبه کلیه باز می گردد
مبانی معرفت شناختی نقد هیوم بر براهین خداشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آن چه هیوم در باب گزاره های دینی بیان کرده، بر مبنای معرفت شناسی اوست. وی با هدف خدشه دار کردن الهیات طبیعی، آراء نقادانه اش نسبت به این گزاره ها را ارایه و بر مبنای تجربه گرایی اش، مدعیات الهیات طبیعی را خارج از محدوده معرفت بشری معرفی می کند. بر همین اساس، این جستار شامل سه بخش اصلی است، که به ترتیب به تأثیر آراء معرفتی هیوم بر نقدهای او به برهان هستی شناختی، برهان جهان شناختی و برهان نظم می پردازد. در این پژوهش، تجربه گرایی هیوم و همچنین نظرات او در باب براهین اثبات وجود خدا مورد نقادی قرار نمی گیرند؛ چراکه این مباحث هریک خود مجالی جداگانه می طلبند، و ضمناً، با هدف اصلی مقاله حاضر، یعنی درک تأثیر معرفت شناسی هیوم بر آراء او در باب براهین اثبات وجود خدا، نیز مستقیماً مرتبط نیست. اما اگر کسی خواهان نقد آراء هیوم در باب آن براهین باشد، می تواند از ماحصل این مقاله که نشان دهنده تأثیر حداکثری تجربه گرایی هیوم است، استفاده کند و با به چالش کشیدن آن مبانی معرفتی، این نقدها را هم متزلزل نماید.
امر پیشین در اندیشه کانت، هایدگر و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر، ضمن پرداختن به پیشینه تاریخی امر پیشین تصریح می کند که این مفهوم در اندیشه کانت به مثابه قوام بخش احکام ضروری و معرفت شناختی ایفای نقش می کند و در اندیشه هایدگر و گادامر به وجهی دیگر ادامه حیات می دهد. این مقاله در جستجوی فهم این مساله است که وجوه معرفت شناسانه و هستی شناسانه از امر پیشین در اندیشه هایدگر و گادامر چگونه خود را نشان می دهد. کانت در ساحت معرفت شناختی و هایدگر در ساحت هستی شناختی امر پیشین را بکار برده و گادامر به روایتی دیگر امر پیشین را در امتزاج این دو دیدگاه معرفت شناختی و هستی شناختی با یکدیگر قرار می دهد. به اختصار می توان گفت، امر پیشین در معرفت شناسی کانت، جزء ساختار لاینفک ذهن بوده و لازمه تحقق حکم ناظر بر واقع است. در هستی شناسی هایدگر، امر پیشین درک پیشین از وجود است که بنیاد شناخت در ساحت تجربه است و در اندیشه گادامر امر پیشین، ضرورتی عقلانی است که تاریخمندی فرد و تعلق آن به سنت و جامعه، وجه هستی شناختی آن است
تحلیل تکثر معنای زندگی در فلسفة ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسیله محوری مقالله حاضر بررسی و تحلیل تکثر معنای زندگی از دیدگاه ملاصدر است. نگارندگان در این مقالله با استفاده از مبانی ملاصدرا در سه ساحت معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی به تحلیل و تبیین تکثر معنای زندگی پرداخته اند. در این جستار، در ساحت معرفت شناختی با تکیه بر دو نگرش ثبوتی و اثباتی ملاصدرا نسبت به زندگی، تکثر معنای زندگی را تحلیل خواهیم کرد. در بعد هستی شناختی با استفاده از دو نظام نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، در قالب ظهور متفاوت اسمایی و تکثر ظهورات با استفاده از مؤلفه های چون خداوند، دین و عشق به حق تعالی، به تحلیل تکثر معنای زندگی می پردازیم. در ساحت انسان شناختی نیز با استمداد از تبیین کثرت نوعی انسان در دو نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، این مسالله را واکاوی خواهیم کرد.
ذهنیت گرایی از دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۷ شماره ۷۵
139 - 155
حوزه های تخصصی:
در این مقالله سعی شده است با روش توصیفی تحلیلی دیدگاه قاضی عبدالجبار در مورد مناقشه معرفتی ذهنیت گرایی در سه حیطه متافیزیکی (هویات خارجی)، ارزش های اخلاقی و ارزش های زیباشناختی بیان شود. هرچند تا کنون پژوهش هایی درباره عینیت یا ذهنیت ارزش های اخلاقی از دیدگاه عبدالجبار انجام شده، اما کار مستقلی که به بررسی ذهنیت گرایی در هر سه حیطه پرداخته باشد، صورت نگرفته است. از دیدگاه عبدالجبار پذیرش ذهنیت گرایی متافیزیکی مستلزم تناقض است و او با دلایل متعدد سعی در ابطال این دیدگاه دارد. در حیطه اخلاق نیز عبدالجبار با ارایه نظریه ای به نام وجوه، ارزش های اخلاقی را عینی دانسته و در رد ذهنیت گرایی و همچنین قراردادگرایی در اخلاق دلایلی اقامه می کند؛ اما در ارزش های زیباشناختی عبدالجبار جانب ذهنیت گرایی را گرفته و این ارزش ها را وابسته به فاعل شناسا می داند؛ البته در این قسمت وی بیشتر به توصیف دیدگاهش پرداخته و دلایل چندانی برای دیدگاهش اقامه نمی کند.
بررسی و نقد تأثیر معرفت شناسی هیوم بر رأی او پیرامون منشأ دین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۷ شماره ۷۶
حوزه های تخصصی:
هیوم در ارایه رأی خود درباره منشأ باور دینی، از معرفت شناسی تجربه گرایانه اش بهره می برد؛ اما پاره ای تعارضات درونی آن را نحیف می کند و نظریه طبیعت گرایانه هیوم درباره خاستگاه دین را از انسجام و استحکام تهی می سازد. بر این اساس، در این جستار ابتدا رأی هیوم درباره منشأ دین بیان می شود و پس از بررسی میزان تأثیر معرفت شناسی هیوم بر گزاره فلسفه دینی او، نقدهایی بر هیوم وارد می کنیم که به طورعمده بر ناسازواری این گزاره فلسفه دینی هیوم با آرای معرفت شناختی او متمرکز است. پس از مشخص شدن تأثیر حداکثری معرفت شناسی هیوم بر نظر او در مورد منشأ دین، این نتیجه به دست آمد که اولاً بهترین نقدها بر نظر هیوم درباره منشأ دین، نقدهایی هستند که عمدتاً بر مبانی معرفت شناختی او متمرکز شده است؛ ثانیاً رأی هیوم در این مورد استحکام لازم را نداشته است و در این میان، نداشتن انسجام درونی، نقش عمده ای در تضعیف نظریه هیوم دارد.
جان هیک و اعتبار معرفت شناختی تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۳۷)
847 - 868
حوزه های تخصصی:
جان هیک فیلسوف نام آشنای معاصر با نظریه کثرت گرایی دینی شناخته شده است. اما ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که یکی از ارکان اصلی نظریه پلورالیستی هیک، تجربه دینی و نقشی است که این تجربه در اعتبار بخشیدن به باورهای دینی دارد. در واقع وی از کثرت در تجارب دینی به کثرت گرایی در باورهای دینی پل می زند. هیک برای نشان دادن اعتبار معرفتی تجربه دینی به اصولی تمسک جسته است همچون: پایه بودن باور به متعلق تجربه دینی، اصل اعتماد خطیر، اصل گواهی و اصل ثمرات معنوی و اخلاقی. در این نوشتار به بررسی و نقد این اصول می پردازیم. همچنین به تنوع و تکثر تجربه های دینی می پردازیم و نظر هیک را در این زمینه بررسی خواهیم کرد. در ضمن این نقد و بررسی، به تفصیل از مبانی معرفتی هیک درباره کثرت گرایی سخن خواهیم گفت. در پایان به این نتیجه می رسیم که گرچه توجه به آثار تجارب دینی شاید دلگرم کننده باشد، به هیچ وجه از دل آنها برهان خدشه ناپذیر منطقی به سبک براهین سنتی اثبات وجود خدا بیرون نمی آید.
تحلیل معرفت شناسی اگزیستانسیالیسم و استلزامات تربیتی آن در نظام آموزش از دور (با تاکید بر آموزش مجازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از میان مباحث فلسفی، معرفت شناسی، همواره یکی از مهم ترین ارکان اندیشیدن درخصوص نظام تعلیم و تربیت است، چراکه تربیت همواره با شناخت و کشف واقعیت سروکار دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی معرفت شناسی مکتب اگزیستانسیالیسم و استلزامات تربیتی آن در نظام آموزش از دور (مجازی) است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، شامل شناسایی، مطالعه، طبقه بندی اطلاعات، تجزیه و تحلیل آنها و جمع بندی اطلاعات درخصوص معرفت در دیدگاه اصالت وجود پرداخته و سپس دلالت های تربیتی آن را در آموزش مجازی مورد توجه قرار داده است. نتایج این تحقیق نشان داد اگرچه معرفت در اگزیستانسیالیسم حاوی اندیشه های یک دست نیست، اما این مکتب جهت کسب معرفت، دلالت هایی برای نظام آموزش از دور (مجازی) دارد. به گونه ای که در خصوص اهداف، با تاکید بر خدمت به انسان، به دنبال رشد و گسترش آگاهی فرد و استقلال اوست. همچنین در بحث روش های تربیتی، بر روش های انعطاف پذیر در طراحی برنامه درسی، تاکید دارد، همچنین مکتب یادشده مربی را به عنوان راهنما و یادگیرنده را به عنوان فردی فعال، در آموزش مجازی مدنظر قرار می دهد و بر این اساس در ارزیابی از کسب معرفت، رویکردی کیفی دارد. لذا پیشنهاد می شود که دست اندرکاران آموزش از دور با بهره گیری از نکات قابل تامل ذکر شده از نظر این مکتب، به گونه ای برنامه ریزی نمایند تا انعطاف پذیری بیشتری در کسب معرفت در آموزش مجازی ایجاد گردد.
مبانی نظری مفهوم «بازنمایی»؛ با تأکید بر ابعاد معرفت شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، جستاری در مفهوم «بازنمایی» است. ازاین رو، ضمن مرور عقبه تاریخی موضوع، دیدگاه های معاصر که منصرف در کارکرد رسانه های تکنولوژیک است، تبیین می شوند. بازنمایی، فرایندی است که از یک سو، مرتبط با عالم عینیات خارجی و از سوی دیگر، کنشی است که فاعل بازنما از طریق میانجی به مخاطب ارائه می کند. فرایند بازنمایی در این معنا، در گذر از سه جهان «بود»، «نمود» و «بازنمود» شکل می گیرد. لذا مسئله این نوشتار، بحث نظری در باب بازنمایی و کاوش تئوریک دربارة گذر از این سه جهان است که به روش تحلیلی- عقلی و با هدف روشن شدن لایه های مباحث نظری شناخت شناسانه انجام می شود. در این فرایند، ابتدا در ارتباط با جهان «بود»، «مفهوم» شکل می گیرد. سپس، مفاهیم در جهان «نمود»، تنظیم، دسته بندی و بازآرایی می شوند. سرانجام، از مجرای ابزار بیانی به عالم «بازنمود» عرضه می شوند. حاصل اینکه، بازنمایی یک امر بیرونی، از فرایندی چندمرحله ای می گذرد که هریک، از ساختار، حدود، ایده، اراده پیش ساخته و یا پیش فهم، اشباع شده اند و انتقال صرف و بدون خدشه مفاهیم عینی به مخاطب را زیر سؤال می برند.
بررسی تحلیلی سوبژکتیویسم و پیامدهای آن در توسعه مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوبژکتیویسم گوهر و ذات مدرنیته است، توسعه مدرن عقلانیت خود را که از مهم ترین شاخصه های آن می باشد بر مبنای معرفت شناسی سوبژکتیویسم قرار داده که مبتنی بر اصالت سوژه است. بر این اساس یگانه موجود حقیقی، انسان است و دیگر موجودات تمثیل و وجود ذهنی، قائم به سوژه و اصول تعریف شده در نزد او هستند و در نتیجه عقل ابزاری و خودبنیاد انسان که پایین ترین مرتبه عقل انسانی است جانشین عقل دینی و وحی می شود. عدم توجه به مراتب بالاتر عقل, داشتن درک واضح تر از بدن, عدم تبیین چگونگی نیل به وجود از معرفت و تقدم درک هستی خود نسبت به حالات ذهنی مهم ترین نقدهایی است که برذات سوبژکتیویسم وارد شده است. از جهت پیامدها نیز می توان گفت بحران عقلانیت و رشد فزاینده عقلانیت ابزاریِ سکولار و در نتیجه رواج پوچ گرایی، انکار مرجعیت وحی و در نتیجه اعطای حق قانون گذاری به انسان، تغییر معیار ارزش ها و بحران ارزش های اخلاقی، دوری انسان از هویت فطری و خدابنیاد و محروم گشتن از درک حقیقت و در نهایت دور شدن از مسیر سعادت واقعی و همه جانبه در اثر بسط شئون مختلف سوژه ریشه در اندیشه سوبژکتیویسم دارد.
بررسی معرفت شناسی اسپینوزا و لوازم تربیتی آن با رویکرد انتقادی بر مبنای آموزه های اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
57 - 76
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی معرفت شناسی اسپینوزا و لوازم تربیتی آن با رویکرد انتقادی بر مبنای آموزه های اسلامی است. برای نائل شدن به اهداف این پژوهش از روش های تحلیل مفهومی، توصیفی- تحلیلی و انتقادی استفاده شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است نظریه شناخت، جایگاه ویژه ای در نظام فلسفی اسپینوزا دارد. اسپینوزا معرفت بشری را به چهار دسته تقسیم می کند: 1-علم افواهی ناشی از مسموعات؛ 2-ادراکات ناشی از تجربه مبهم؛ 3-معرفت استنتاجی؛ 4-معرفت شهودی. با نظر به مبانی معرفت شناختی اسپینوزا، مهم ترین لوازم تربیتی آن مشتمل بر تلقین در تربیت، تجلی ماهیت عقلانی در تعلیم و تربیت، دستیابی به یگانگی و نائل شدن به مراحل بالا در تعلیم و تربیت، تلاش و پشتکار متربیان ، تأکید بر نقش فطرت در تربیت، توجه به نهادهای مذهبی در تربیت اخلاقی و پرهیز از تعارض در فرایند یادگیری است. علی رغم نکات مثبتی که در مبانی معرفت شناختی و نظریه تربیتی اسپینوزا وجود دارد ازجمله فعال بودن متربیان و تأکید بر عقلانیت، چالش هایی نیز دیده می شود که می توان بر مبنای آموزه های تربیتی اسلام مورد نقد قرارداد ازجمله: معرفت شناسی اومانیستی نظریه اسپینوزا، نسبیت گرایی شناختی در نظریه اسپینوزا، تأکید اسپینوزا بر روش تلقین در تربیت، نادیده گرفتن تفاوت های فردی در تربیت و عدم توجه به تفکر انتقادی در تربیت را می توان اشاره کرد.
تحلیل انتقادی مبانی معرفت شناختی اومانیسم دکارتی بر اساس اندیشه علامه جعفری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۶ شماره ۷۲
35 - 66
حوزه های تخصصی:
اومانیسم به عنوان نگرش حاکم بر دوره مدرنیته، موجودیت خود را تا حدود بسیاری مرهون مبانی و روش معرفت شناختی دکارت است. ویژگی اصلی معرفت شناسی دکارت اصالت دادن به عقلانیت ابزاری است. به عقیده او می توان با عقل و بدون هرگونه توسّلی به حواس، به شناختی از واقعیت دست یافت. او با این مبنا خود را به نحوى مطلق به صورت موجودى مى شناسد که وجودش یقینى تر از همه چیز است. او اگرچه یک اومانیست به معنای امروزی نیست، اما محصول معرفت شناسی اش تصویری از انسان ارائه می کند که او را محور جهان هستی و ماسوای او را ذیل هستی او قرار می دهد. علامه محمدتقی جعفری از جمله فیلسوفان معاصر است که با عرضه مبانی معرفت شناختی متفاوتی به نقد اومانیسم پرداخته است. او ضرورت شناخت را در راستای نظام حیات معقول می بیند و معتقد است حواس طبیعی، عقل نظری، شهود عرفانی و وحی از ابزار معرفت است. این مقاله به قصد تحلیل انتقادی اومانیسم دکارتی ابتدا ارکان معرفت شناسی دکارت را تبیین و در ذیل هر یک دیدگاه علامه جعفری و وجوه تشابه و تضاد اندیشه آن دو را مطرح نموده است.
قلمرو و جایگاه عقل و عقل گرایان درمقالات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
75 - 102
حوزه های تخصصی:
بررسی نقش وجایگاه تفکرفلسفی ونگاه عقلانی در موضوعات معرفت شناختی تاریخ گذشته ما یکی از مهم ترین مباحث همیشگی فرهنگ تاریخی ما بوده است که علیرغم مخالفان و موافقان بسیار در باب حیطه کار ومیزان کارایی آن ،هنوز هم به درستی تبیین نگشته و محل چالش بسیار است . اگرچه این مساله از دیرباز مد نظر متفکران مسلمان بوده است ودر باب نقش و جایگاه عقل و تفکر فلسفی نکته های فراوان وبعضا عمیق و قابل تامل گفته اند اما گفته های شمس تبریزی درین باره از نوعی دیگر است که علیرغم اهمیت و تاثیر بسیار هنوز چنان که باید وشاید مورد توجه قرار نگرفته است.<br /> شمس از یک سو به فلسفه و تفکر فلسفی به مثابه یکی از مهم ترین نظام های هستی شناختی می پردازد واز دیگر سو نقش و جایگاه فیلسوفان را در تبیین نظام معرفت شناختی ایران پس از اسلام مورد نقد وتحلیل قرار می دهد و با نگاهی تازه و کمیاب به نقد نکته ها و گفته های شاخص ترین چهره های مطرح فلسفه در تاریخ ایران اسلامی می نشیند تا ضمن نگه داشت نگاه خرد بنیان فلسفی وتاکید بر کارایی آن ،کاستی ها ی احتمالی اش را - که زاده محدودیت های عقل نظری است – نیز نشان دهد.<br /> هدف این مقاله هم ،طبقه بندی و تحلیل نگره ها و تاملات شمس درباب عقل ،مقوله های عقلانی و چهره های مهم فلسفی در تاریخ ایران پس از اسلام است.
صورت در معرفت شناسی توماس آکویینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر توماس آکویینی معرفت با واسطه صور تهای ذهنی پدید م یآید. عامل ایجاد معرفت، مشابهت میان صورت ذهنی و صورت شیئ خارجی است و این مشابهت نیز نشان دهنده وحدت صوری میان قوای ادراکی و اشیاء خارجی است. علاوه بر این، صور تهای ذهنی مضمون معرفت را نیز تعیین م یکنند. اما برای شناخت یک فرد جزیی تنها یک صورت مفهومی کافی نیست. از نظر توماس برای ادراک یک فرد جزیی باید صورتی از خود ماده نیز به نوعی در فاعل شناسا حضور داشته باشد و ادراک آن ماده معین به جزییات فردیت م یدهد. مسئله دیگر این است که اگر عقل تنها قادر به درک صور تهایی است که خود ساخته و پرداخته، چگونه می توان مدعی شناخت واقع گرایانه از عالم بود؟ از نظر بعضی از مفسران، صور تها تنها واسطه میان شیئ خارجی و قوای ادراکی هستند، اما خود، متعلق ادراک عقلی واقع نمی شوند. توماس معتقد است متعلق معرفت عقلی ماهیت است که در شیئ جزیی وجود دارد که عقل آن را با ادراک صور تهای خیالی و انتزاع آن از ویژگ یهای کلی بدست م یآورد. بنابراین عقل م یتواند صور تهای جزیی خیالی را نیز ادراک کند.
معرفت شناسی اسطوره از منظر فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اسطوره، دنیای محسوس و مشهود از ذهن خلاق و خیال پرداز انسان، به نمادها گراییده است، و از آن رو، روایت های اسطوره ای، سرشتی نمادین یافته اند و بدین ترتیب در اسطوره، جلوه ای از معناهای پنهان عالم ماورا، بروزمی یابند. از جهتی سرشت و چگونگی نمادها نیز نسبت به اینکه در لایه های فرازین یا فرودین ناخودآگاهی پدید می آیند، متفاوتند و از این حیث آراء و نظرات فروید مورد توجه اسطوره شناسان قرار می گیرد. در قرن بیستم علم جدید از حیث مرجعیت جانشین الهیات گردید. از این پس هر زمان که در چند و چون طبیعت و اصرار گیتی سخن به میان می آید، مردم پاسخ خویش را در رسائل کلامی نمی جویند، بلکه مایل اند پاسخ های علمی را از زبان دانشمندان بشنوند و بدین ترتیب اعتبار نظریه های علمی در دوران جدید بسیار بیشتر شده. در این راستا از اعتبار علمی برای بحث درباره کلمه عرصه های غیر علمی نیز استفاده شد و همین امر سبب پیدایش و گسترش حوزه تازه ای از اساطیر علمی گردید، و این کار در خدمت مقاصد اخلاقی، فلسفی و کلامی انجام شد. ضمیر ناخوداگاه، رویا و اسطوره، تأویل نمادها و اسطوره ها، اندیشه اساطیری.
از خیال شناسی ابن عربی تا معرفت شناسی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن عربی و ملا صدرا خیال را در معانی مختلفی به کار برده اند که خیال منفصل و متصل، از شایع ترین موارد کاربرد آن است. سایر کاربردها عبارت است از خیال، «نامی برای ما سوی الله»، «هریک از موجودات»، «مرتبه ای در صقع ربوبی»، «نفس»، «یکی از قوای نفس» و «مرتبه ای از مراتب تکاملی نفس». در ای ن مقاله که با عنایت به سه معنای اخیرشکل گرفته است، کوشش می شود تا تصویری از کارکردهای خیال در نفس شناسی و پس از آن در معرفت شناسی صدرا ترسیم شود. بدین ترتیب که یک بار از خیال شناسی تا نفس شناسی و سپس از آن تا معرفت شناسی حرکت می کنیم و بار دوم راه خیال شناسی را به طور مستقیم تا معرفت شناسی تعقیب می کنیم. با این بیان، خلاقیت نفس و حرکت جوهری آن که متأثر از حوزه خیال هستند خود پیامدهایی در باب معرفت شناسی دارند که از آن جمله است: رابطه صدوری نفس و صورت های ادراکی و حل اشکالات وجود ذهنی. به علاوه خلاقیت نفس در باب تعلیم و تربیت نقش برجسته ای ایفا می کند. تغییر در ملاک کلیت و جزئیت، علم به مادیات، اثبات و حل اشکالات وجود ذهنی و علم حضوری از جمله ثمرات تجرد مثالی در حوزه معرفت شناسی است. البته در تمامی این مباحث، توجه خاص نگارنده بر روشن نمودن تأثیر عرفان ابن عربی بر حکمت صدرایی است.
بررسی ارتباط «معرفت و جنسیت» در معرفت شناسی فمینیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی فمینیستی حاصل واکاوی دخالت عنصر«جنسیت» در فرایند معرفت است. آموزه های حاکم بر جریانات ساختارگرایی، پساساختارگرایی و پست مدرنیسم، بسترساز و الهام بخش فمینیست ها در تنسیق اصول معرفت شناسی فمینیستی است. این نوشتار، پس از پاسخ گویی به این سؤال که در معرفت شناسی فمینیستی، جنسیت چه تأثیری در معرفت دارد، به بررسی و نقد نظریات معرفت شناختی فمینیستی با تکیه بر مبانی معرفت شناختی فلسفه اسلامی پرداخته است. رویکرد سلبی و انتقادی، و رویکرد ایجابی و اثباتی، دو رویکرد موجود در معرفت شناسی فمینیستی است. در رویکرد سلبی، فمینیست ها قائل به تأثیر نگاه و منافع مردانه در علوم کنونی و مردانگی دانش و لزوم تولید علم زنانه شدند و در بخش ایجابی معرفت شناختی فمینیستی، اصول معرفت شناختی حاکم بر علم زنانه توسط فمینیست ها تبیین شد. پژوهش حاضر پس از بیان این دو رویکرد، به شیوه توصیفی، مشکلات علم فمینیستی و گرفتاری معرفت شناسی فمینیستی در باتلاق نسبیت گرایی را بیان نمود. سپس نسبیت گرایی که مبنای معرفت شناسی فمینیستی است بارویکرد فلسفه اسلامی نقد شد. وجود بدیهیات و بداهت شناخت آنها، نفی مادیت علم و اثبات تجرد آن، شالوده نسبیت گرایی را در هم می شکند، در نتیجه تأثیر فاعل شناسا در فرایند معرفت، نه به عنوان سازنده معرفت بلکه به عنوان دریچه ای متمایز به حقیقت که مکمل افق های دیگر معرفتی است، بیانگر نقش جنسیت در معرفت است. طبق این تحلیل، هرچند جنسیت می تواند افق های جدیدی را فراروی علم بگشاید، این افق ها متناقض و مقابل هم نخواهند بود. این نتیجه به معنای خط بطلانی بر ادعا و آرمان معرفت شناختی فمینیستی مبنی بر مردانگی دانش و تدوین علم زنانه خواهد بود.