مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
معرفت شناسی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی و تبیین ماهیت و ویژگیهای پژوهش تطبیقی در فلسفه تعلیم و تربیت، با تاکید بر روش شناسی فارابی انجام گرفته است. با توجه به این هدف، دو پرسش زیر برای پژوهش حاضر، صورت بندی شده اند : الف) ماهیت و ویژگیهای پژوهش تطبیقی در فلسفه تعلیم و تربیت چگونه است؟ ب) ماهیت و ویژگیهای پژوهش تطبیقی در فلسفه تعلیم و تربیت از دیدگاه فارابی چگونه است؟ برای پاسخ به پرسشهای فوق، از روش پژوهش ""توصیفی – تحلیلی"" استفاده شده است. بر اساس یافته های پژوهش،تطبیق از منظر فلسفه تعلیم و تربیت، فراتر از مقایسه صرف دو اندیشه یا موضوع بوده و مستلزم رسیدن به مرحله قضاوت و نقد است. به همین سبب، پژوهش تطبیقی در این حوزه نیز، فراتر از روشهای کمی، از شیوه های کیفی پژوهش بهره گرفته و موضوع تربیتی را امری پیچیده دانسته است. انجام این نوع پژوهش در فلسفه تعلیم و تربیت مستلزم رعایت شرایطی است. فارابی به عنوان پیشرو فلسفه تطبیقی در تعلیم و تربیت اسلامی، تمام اصول و شرایط پژوهشی را به نحوی ماهرانه و ظریف به انجام رسانده است. پایبندی ایشان به معیارهای تطبیق، چه در مقایسه اندیشه ای دو فیلسوف تربیتی (مثلاً افلاطون و ارسطو) و چه مقایسه دو موضوع مستقل (مثلاً فلسفه و دین) به طور کامل دیده می شود. در پایان پیشنهاداتی برای بهبود مطالعات تطبیقی در حوزه فلسفه تعلیم و تربیت، با تاکید بر روش شناسی فارابی، ارائه شده است.
موانع معرفت در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فاعل شناسایی که در نظر بسیاری از فیلسوفان نادیده انگاشته شده در نظر مولانا اهمیّت بسیاری دارد. در نگرش او برای دستیابی به گزاره های مطابق با واقعیت، باید در کنار بهره گیری از علم منطق و روشِ درستِ تحقیق، به تهذیب نفس و خودسازی هم توجه کرد. او عقیده دارد گناه، گذشته از همة خطرات و آسیب هایی که برای حیات معنوی و مادی انسان دارد، واقع بینی او را هم با تهدیدی جدی روبه رو می سازد و مانع دستیابی او به حقیقت می شود. در این مقاله برآنیم با بررسی نظر مولانا درباره گناهانی از قبیل حرص، طمع، غرض ورزی، پندار کمال و نظایر آنها نشان دهیم که این گناهان، چگونه در سامانة معرفتیِ انسان خلل ایجاد می کنند. حاصل اینکه به نظر مولانا: از بین بردنِ حالت تعادل روحی، از بین بردنِ ابزارهای شناخت، از بین بردنِ بی طرفی و انصاف، از بین بردنِ خاصیت آینگیِ دلِ انسان و وارونه کردنِ حقایق، برخی از آفاتی است که گناهان بر سر راهِ معرفت پدید می آورند.
هستی شناسی پسامدرن در داستان «من دانای کل هستم» براساس نظریه برایان مک هیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، داستانِ کوتاه «من دانای کل هستم»، از مصطفی مستور بر مبنای نظریه مک هیل، بررسی می شود. داستان مذکور، ویژگی هایی پست مدرن و ظرفیت تحلیل بر اساس این نظریه را دارد. مک هیل، پست مدرنیسم، را ادامه مدرنیسم می داند. او از سه عنصر «امر غالب»، «معرفت شناسی» و «هستی شناسی» استفاده می کند. به اعتقاد او امر غالب در داستان مدرن، معرفت شناسی و در داستان پست مدرن، هستی شناسی است. این نوشتار نشان می دهد؛ داستانِ کوتاه «من دانای کل هستم»، بیشتر به نشان دادن جهان های ممکن در داستان می پردازد و مطابق نظریه مک هیل، در بُعد هستی شناختی برجسته تر است. اگرچه، جنبه معرفت شناختی آن نیز قابل تأمل است. بنابراین، بر اساس این نظریه، می توان «من دانای کل هستم» را داستانی پست مدرن تلقی کرد. همچنین نشان داده شده است، که میان جهان های تودرتوِی «واقعیت» و «خیال»، تعامل وجود دارد. در داستان مذکور مطابق نظریه مک هیل، واقعیت، از خیال تأثیر می پذیرد و تبعیت می کند. مستور در داستان خود از شگردهایی چون؛ «حضور نویسنده در متن»، «دانای کل نبودن راوی»، «فرم دایره ای»، «عدم قطعیت در مسئله شناخت»، «جهان های تو در تو و امکان تعامل میان آنها»، «از بین بردن مرز میان واقعیت و خیال»، استفاده کرده است. برخی از این ویژگی ها خاصّ داستان پست مدرن هستند. روش انجام پژوهش توصیفی – تحلیلی است.
بازخوانی سنت و روش شناسی آن در اندیشه های محمد ارکون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع سنت یکی از مسائل مهم و محوری در جهان اسلام می باشد ، به طوری که هر گونه فهم و تفسیری درباره این موضوع ، می تواند تاثیرات سیاسی و اجتماعی تاثیرگذاری را به همراه داشته باشد. بازگشت به سنت و بازخوانی انتقادی آن، یک ضرورت تاریخی و اجتناب ناپذیر است؛ زیرا طی دهه های گذشته ثابت شد که پشت کردن به سنت، پروژه ای ناکام و شکست خورده می باشد. این امر مستلزم شناخت بحث های روش شناختی و اتخاذ یک پروژه فکری روشمند از سوی هر اندیشمندی است که در این وادی گام می گذارد. در قرن بیستم، اندیشمندانی در جهان اسلام ظهور یافتند که با اتخاذ روشهای پژوهشی نوین، دست به بازخوانی سنت زده اند. یکی از بارزترین این اندیشمندان که به جریان نومعتزله تعلق دارد، محمد ارکون(1928-2010) اسلام شناس برجسته الجزایری بود. در این تحقیق، با توجه به تلقی و تعریف وی از سنت، روش های پژوهشی وی، در بازخوانی سنت را مورد بررسی قرار میدهیم. در واقع،سوال اصلی این تحقیق این است که تعریف و تلقی ارکون از سنت چه تاثیری بر روش شناسی او در بازخوانی سنت داشته است؟ ما در اینجا، پروژه بازخوانی سنت محمد ارکون که به ""نقد عقل اسلامی"" معروف است، را با تمرکز بر روش شناسی وی بررسی نمودیم و به این نتیجه رسیدیم که ارکون با توجه به تعریف، برداشت و تلقی خود از سنت،روشهای پژوهشی متناسبی با این تعریف و تلقی به کار برده است. اتخاذ روشهایی مانند دیرینه شناسی،تبارشناسی و زبان شناختی،متناسب با تعریف و برداشت وی از سنت بود.
مبانی اندیشه فردریش نیچه و اقبال لاهوری با تاکیدی بر انسان شناسی و فلسفه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، مقایسة اندیشة نیچه و اقبال لاهوری در چهار بُعد معرفت شناسی، هستی شناسی ، روش شناسی و انسان شناسی مقصود قرار گرفته است. درحالی که نیچه با هر سه مؤلفة نخست، سر ستیز دارد، اما لاجرم می توان از وجود هر چهار محور شناخت در اندیشة وی سخن گفت. معرفت شناسی عقل ستیز، هستی شناسی الحادی و نامعناباور متکی بر مفهوم قدرت، روش شناسی متکی بر شهود غریزی- و نه شهود الهی- و انسان شناسی طبیعت گرای متکی بر مفهوم غریزه در نزد نیچه در برابر معرفت شناسی عشق محور، هستی شناسی توحیدی، روش شناسی ترکیبی مشتمل بر عقل، علم و اشراق و انسان شناسی عشق بنیاد اقبال قرار می گیرد. اما وجوه تشابه در چهار محور فوق الذکر در اندیشة این دو فیلسوف- شاعر قابل شناسایی است که این مقاله بخشی از جهد خود را بر آشکارکردن آن نهاده است. پرسش اصلی اینکه چه تفارق و تشابهی میان نیچه و اقبال در چهار محور اندیشه وجود دارد؟ مدعای اصلی می گوید که رئوس مبنایی اندیشة آن ها، عمدتاً مفارق هستند، اما تشابهاتی نیز هرچند مختصر با یکدیگر دارند. شناخت مبانی مزبور، الزامی برای درک فلسفة سیاسی دو متفکر مورد مطالعه است. این مقاله از روش اسنادی با رجوع به منابع عمدتاً کتابخانه ای بهره برده است.
معرفت شناسی محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران
حوزه های تخصصی:
با توجه به تأثیرگذاری قطعی روش شناسی در شناخت علوم به معنای اعم، به ویژه علوم انسانی، مطالعات بنیادین برای کشف آن به عنوان مبادی دستیابی به علوم انسانی اسلامی در همه عرصه ها از جمله مطالعات و مکتب امنیتی به شمار می آید. روش شناسی مطلوب منبعث از آموزه های اسلامی، قابلیت و ظرفیت شناخت و کشف قوانین و سنت های لایتغیر الهی را فارغ از معرفت های فردی مبتنی بر نسبی گرایی با رویکرد استناد قطعی و مستحضر به حجیت دینی برای سایرین، خواهد داشت. مدعای این مقاله آن است که این شیوه در کشف حقیقت علم، همان روش اجتهادی پویای منبعث از منابع چهارگانه در شناخت قوانین اسلام است و این شیوه در مطالعات و مکتب امنیتی نیز حاکم است. این ایده با بهرهگیری از دیدگاه های ارائه شده در شیوه علمای اعلام و شاگردان حکمت متعالیه در تبیین روش شناسی اجتهادی اسلام در حوزه علوم انسانی برای دستیابی به روششناسی در مطالعات امنیتی با تأکید بر مکتب امنیتی جمهوری اسلامی ایران، تبیین خواهد شد.
تبیین مفروضات هستی شناسی رئالیسم انتقادی باسکار و دلالت های آن بر پژوهش میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
تبیین پژوهش میان رشته ای بر اساس مفروضات هستی شناسی باسکار هدف این مقاله است. بر اساس این تحقیق، که با روش توصیفی استنتاجی انجام گرفته است، پژوهش در دیدگاه باسکار، با توجه به تأکید بر برهان استعلایی، منطق پیچیدگی، تبیین علمی، طبیعت گرایی روش شناختی و نقد تبیینی، ماهیتی میان رشته ای دارد. این تبیین از پژوهش میان رشته ای مبنایی هستی شناختی دارد که در برابر رویکرد معرفت شناختی به پژوهش میان رشته ای قرار می گیرد. بر اساس مفروضات رئالیسم انتقادی، پژوهش میان رشته ای، به معنای بررسی یک پدیده پیچیده در سطوح مختلف واقعیت و تبیین ساختارها و سازوکارهای درونی و بیرونی آن است. این تبیین از پژوهش میان رشته ای به نقد و اصلاح رویکرد میان رشته ای معرفت شناختی می پردازد. نقدها شامل رخدادگرایی، مسئله ترکیب، و فرارشته محوری است. پژوهش میان رشته ای هستی شناختی، به جای رخدادگرایی توجه به تبیین ساختارها و سازوکارها دارد که در سطح واقع قرار گرفته اند. ترکیب را نه به مثابه التقاط، بلکه به مثابه دست یابی به دانشی جدید بر اساس تبیین ساختارها و سازوکارها می داند. به جای پژوهش فرارشته ای به حفظ و تعامل رشته ها توجه دارد. مراحل این روش شامل توصیف یک موضوع مبهم، پرسش استعلایی، بازتوصیف، تفکیک، ترکیب و کنش است. استلزام های این روش پژوهشی شامل بررسی انضمامی، بررسی انتزاعی، کفایت تبیینی، ارائه بدیل، آموزش محققان میان رشته ای و توجه به مسائل جانبی است.
الزامات کلامی پژوهش میان رشته ای در قرآن؛ با تکیه بر سطوح معرفت شناسی، اصطلاح شناسی و روش شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
متن الهی قرآن کریم و رابطه مستقیم آن با عقاید مسلمانان از جمله عناصر مؤثری محسوب می شوند که باعث پدید آمدن نوعی انحصارگرایی صنفی در زمینه انجام تحقیقات قرآنی توسط عالمان دین در سنت قرآن پژوهی مسلمانان شده است. همین مسئله باعث نوعی کنترل در مواجهه با قرآن شده بود و به همین دلیل نتایج به دست آمده در این نوع تحقیقات نیز عمدتاً منطبق با مبانی و جهان بینی اسلامی بود، زیرا محقق قرآن پژوه از شناخت کامل و کافی در زمینه اسلام، کلام اسلامی و همچنین قرآن برخوردار بود. لکن با تغییر و تحولاتی که امروزه در حوزه توسعه علوم، پژوهش، گرایش به مطالعات میان رشته ای و همچنین دوری از انحصارگرایی علمی پدید آمده است، پژوهشگران مختلفی به تحقیق در حوزه قرآن اقدام می کنند. در این میان با توجه به گریزناپذیر بودن این فضا ازیک سو و همچنین حساسیت پژوهش در قرآن و لزوم جلوگیری از آثار سوء و اشتباهاتی که امکان پیش آمد آنها وجود دارد، تدوین الزامات کلامی پژوهش های قرآنی در حوزه های مختلف پژوهشی و تحقیقی ضروری به نظر می رسد. مقاله پیش رو با تمرکز بر الزامات کلامی پژوهش میان رشته ای در زمینه قرآن کریم و استفاده از روش کتابخانه ای، به دنبال معرفی عناصر قابل تأمل و الزامات این گونه پژوهشی در سه سطح معرفت شناسی، اصطلاح شناسی و روش شناسی می باشد تا با ایجاد خط سیر تحقیق صحیح، نگرانی های مربوط به نتایج به دست آمده از این نوع تحقیقات را کاهش دهد.
رابطه ضرورت علّی با اراده در آثار مرحوم میرزا مهدی اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارنده، ابتدا قانون علیّت را بر اساس نظرات فلاسفه و عرفا مانند ملاصدرا و سید حیدر آملی توضیح می دهد. آنگاه نقدهای میرزا مهدی اصفهانی بر علیت را در چند زمینه تبیین می کند: در زمینة معرفت شناسی که آن را با قیاس همسان می داند، در زمینة علم الهی که بحث علم حصولی و علم حضوری را نمی پذیرد، و در زمینة افعال انسان که کار را به جبر می کشاند. نگارنده مطالب خود را مبتنی بر آثار میرزای اصفهانی نوشته است.
علاّمه طباطبائی: معرفت شناسی مبناگرا
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
علاّمه طباطبائی در معرفت شناسی خویش، توجّه و التفات خاصّی نسبت به «بدیهیّات» نشان می دهد. وی در این زمینه با تأکید بر «تصدیقات بدیهی» و نقش مبنایی آنها در ساختار معرفت، به ارائة مبناگرایی خویش می پردازد. خطاناپذیری «تصدیقات اوّلی» و اهمیّت آنها در معرفت شناسی علاّمه طباطبائی سبب شده است تا دیدگاه وی را به صورت «مبناگرایی خطاناپذیر» آشکار نماید. بی شک مسئلة «شناخت یقینی» و ارزش معرفت بخشی آن در معرفت شناسی علاّمه طباطبائی، جولانگاه اصلی وی در انتخاب این نوع از مبناگرایی بوده است. تسلسل ناپذیری «تصدیقات نظری»، به عنوان مهم ترین دلیلی است که علاّمه طباطبائی در اثبات دیدگاه مبناگرایانة خویش، بدان تمسّک می جوید. وی در این زمینه، رابطة «تصدیقات نظری» با «تصدیقات بدیهی» را بر اساس رابطة توالد مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد. این در حالی است که چنین رابطه ای را بین «تصدیقات بدیهی» و «اصل امتناع تناقض» منتفی می داند. در معرفت شناسی علاّمه طباطبائی، «اصل امتناع تناقض»، نه به عنوان یک «باور پایه»، بلکه به عنوان «اُمّ القضایا» و مهم ترین پشتوانة فکری و منطقی حاکم بر اندیشة بشر لحاظ می گردد که بدون توجّه به آن، اساس هر گونه آگاهی و تفکّری نیز منتفی خواهد شد.
واکاوی معرفت شناختیِ دو مفهوم کلیدی اطلاعات و دانش با تأکید بر بافت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به بازتعریف معرفت شناختی دو مفهوم کلیدی اطلاعات و دانش با تأکید بر جنبه های بافتی آنها پرداخته است. اینکه بافت در چه مرحله ای از چرخه داده تا دانش به صورت ضمنی و یا صریح ورود پیدا می کند، ضرورت توجه به نقش بافت در این واکاوی ها با توجه به متون علمی حوزه چگونه است و اهمیت بافت و نقش آن در معرفت شناسی اطلاعات و دانش چیست، بررسی شده است. در این راستا دیدگاه پژوهشگران مختلف از بافت نسبت به تعریف اطلاعات و دانش در حوزه های مختلف علمی بویژه در علم اطلاعات و دانش شناسی از جنبه های مختلف مورد اشاره قرار گرفته است. مرور این دیدگاه ها و نظریات نشان داد که مسأله بافت چه به صورت ضمنی و چه آشکار هنگام ورود به مباحث معرفتی و ادراکی اطلاعات و دانش حائز اهمیت است و نمی توان نقش عوامل و متغیرهای بافتی را در این زمینه نادیده انگاشت. شناخت اطلاعات و شناخت دانش با چنین نگاهی، مورد بحث قرار گرفته است. سؤال اساسی آن است که آیا مفاهیم اطلاعات و دانش در بافت های گوناگون معانی متفاوتی دارند و نقش بافت در شناخت اطلاعات و دانش چیست؟ اینها پرسش هایی است که در این جستار کوتاه به آن پرداخته شده است.
معرفت خداوند در اندیشه شیخ مفید و علامه طباطبائی با توجه به دیدگاه های معرفت شناسی آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلیات متکلمین
پذیرش و اثبات اصالت وجود، مستلزم پذیرش مجعولیت وجود است. به همین جهت، اصالت وجود با مجعولیت آن در تلازم است؛ هرچند این دو مسئله تفاوت هایی دارند. مطابق مبانی حکمت متعالیه، ملاک مجعولیت وجود بر پایه رابط بودن آن تعیین
می شود. رابط بودن وجود به معنای «وابستگی صرف به غیر» است. آنچه به علت خود تعلق محض دارد، مجعول واقعی آن نیز به شمار می رود. در مکتب صدرایی، وجود رابط به این معنا جایگاه متفاوتی با وجود رابط در قضایا دارد. اما در اندیشه کانت، به رابط بودن وجود در قضیه حملیه حصر توجه شده است. وی به قصد نقادی برهان وجودی آنسلم، بر این باور است که وجود در قضیه، هیچ افزایشی در مفهوم موضوع ایجاد
نمی کند؛ بلکه تنها نقش رابط را دارد. ملاک محمولیت در قضیه، فزون بخشی است که در وجود رابط دیده نمی شود. این وجود رابط که به کلام صدرالمتألهین شباهت دارد، غیر از آن چیزی است که ملاک مجعولیت در حکمت متعالیه تحقیق شده است. ملاصدرا به نوع دیگری از وجود رابط پرده بر می دارد که از تحلیل اصل علیت به دست آورده است و بر اساس آن تمام ممکن ها را عین ربط به ذات حق می داند. ایشان در حوزه قضایا، علاوه بر قضیه مرکبه، هلیه بسیطه را نیز می پذیرد که محمول آن وجود است. کانت این دسته از قضایا را بی معنا می داند و گزاره «خدا وجود دارد» را ترکیبی و تحلیلی نمی شناسد، اما ملاصدرا آن را مفاد ثبوت الشیء قرار می دهد به گونه ای که اگر افزایشی در موضوع ایجاد نمی کند، به دلیل ماهیت نداشتن ذات حق و اصیل بودن وجود است.
مبانی معرفت شناختی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرگونه نظریه پردازی و الگوسازی برای پیشرفت بر بعضی از مبانی معرفت شناختی، جهان شناختی، انسان شناختی، ارزش شناختی و ... استوار و آگاهانه یا ناآگاهانه از آن مبانی مستمد و مستفید است. الگوی اسلامی تمدن و پیشرفت ورزی نیز گریزی از بازشناسی و مراجعه به مبانی و زیرساخت های نظری خود نداشته و بررسی دقیق و کاربست هوشمندانه آنها در تدوین بهینه الگو، نقش اساسی دارد. در تحقیق حاضر بر آنیم تا برخی از مهم ترین مبانی معرفت شناختی مقبول اندیشمندان مسلمان را شناسایی کنیم و نقش آنها را در تدوین نظریه و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بازکاویم.
مبانی تعلیم وتربیت از دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
موضوع این نوشتار، تبیین مبانی تعلیم وتربیت از دیدگاه حضرت آیت الله جوادی حفظه الله است. در این مقاله تلاش کرده ایم با روش توصیفی تحلیلی، دیدگاه های ایشان را درباره مهم ترین مبانی تعلیم وتربیت گردآوری و تحلیل کنیم. باتوجه به گستردگی مباحثِ مبانی تعلیم وتربیت، ناگزیر از گزینش برخی مبانی بودیم؛ یعنی مبانی معرفت شناختی و انسان شناختی. بخش مبانی معرفت شناختی درباره چند مبنا ازجمله حداکثری بودن دین و شمول آن نسبت به حوزه تعلیم وتربیت، اعتبار یافته های عقل و معتبر بودن داده های علوم انسانی تجربی است. بخش مبانی انسان شناختی نیز درباره دوبعدی بودن انسان، حی متأله بودن انسان، کرامت انسان و خلافت الهی است. جامعیت علمی استاد ازیک طرف، توجه به مسائل نوظهور در حوزه های مختلف ازجمله تربیت ازطرف دیگر و موضع گیری در حیطه های متنوع مرتبط با مبانی تعلیم وتربیت، زمینه مساعدی را برای گردآوری، تنظیم مبانی و مسائل تربیتی و طراحی نظام تربیتی از دیدگاه ایشان فراهم کرده است.
مبناگرایی حداکثری ملاصدرا و توجیه معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
یکی از نظریه های توجیه معرفت که از دیرینه ای بلند برخوردار است، مبناگرایی حداکثری است. بیشتر فیلسوفان سنتی، از افلاطون و ارسطو در یونان تا فیلسوفان مسلمان و عقل گرایان و تجربه گرایان کلاسیک دوران جدید و شماری از فیلسوفان معاصر، آن را پذیرفته اند. ملاصدرا نیز در معرفت شناسی دیدگاهی مبناگرایانه دارد. البته نباید این نکته را فراموش کرد که مبناگرایی در معرفت شناسی غربی بر اساس تمرکز بر علم حصولی تصدیقی و رها کردن علم تصوری شکل گرفته است و بر این فرض استوار است که گویا علم صرفاً تصدیق است نه تصور؛ اما دیدگاه صدرا در بستری شکل گرفته است که علم تصوری مرکز توجه بوده و در همین بستر نظریه علم حضوری شکل گرفته است. مهم ترین دلیل مبناگرایان بر مبناگرایی حداکثری، برهان تسلسل شناختی است که ملاصدرا با پذیرش دیدگاه مبناگرایانه تقریری از این برهان اقامه کرده است. او در توجیه معرفت به بدیهیات اولیه متوسل می شود و با استناد به وضوح و تمایز و بداهت آنها، به توجیه سایر باورها می پردازد. روش وی در رسیدن از نظریات به بدیهیات، قیاس برهانی است که کاملاً بر نظریه مبناگرایی حداکثری منطبق است و در نتیجه، اشکالاتی از قبیل عدم معیار گزاره های پایه، محدود بودن گزاره های بدیهی، فقدان حد وسط مشترک در قضایای بدیهی و ارتباط بداهت و صدق که بر مبناگرایان وارد است، درباره نظریه صدرا نیز مطرح می شود. نگاه وجودی ملاصدرا به علم و نقشی که برای علم حضوری در معرفت شناسی در نظر می گیرد، به او این امکان را می دهد که به پاسخ گویی به اشکالات وارده بر گزاره های پایه مبادرت ورزد.
تحلیل معرفت شناسی آموزش از دور بر مبنای مکتب سازنده گرایی و معرفت شناسی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد بی سابقه نظام های آموزش از دور در دنیا و تأکید آنها بر ایجاد و انتقال معرفت سبب شده تا در هزاره سوم، معرفت و مسائل مربوط به آن که کانون اصلی نظام تعلیم و تربیت است، توجه متخصصان این حوزه را به خود معطوف کند، بر این اساس، هدف از پژوهش حاضر تحلیل معرفت شناسی آموزش از دور از دیدگاه معرفت شناسی اسلام و سازنده گرایی است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، شامل شناسایی، مطالعه، طبقه بندی اطلاعات، تجزیه و تحلیل آنها و جمع بندی اطلاعات درخصوص موضوع مورد مطالعه پرداخته و چگونگی ایجاد معرفت در نظام آموزش از دور را مورد بررسی قرار می دهد. نتایج این تحقیق نشان داد اگر چه رویکرد معرفت شناسی مکتب سازنده گرایی و الزام های تربیتی آن به سرعت رو به رشد و توسعه است و نوع نگاه به معرفت در این مکتب نسبی گرایانه است، اما از آنجا که چتر فلسفی حاکم بر نظام آموزشی ما اسلام است، می توان با استفاده از تعالیم وحی، دستیابی به معرفت حقیقی به صورت مطلق را در این نظام آموزشی ممکن کرد.
تحلیل و نقد دیدگاه سلفیه در ارزش معرفت شناختی عقل در حوزة معرفت دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جریان فکری سلفی گری را می توان از منظرهای گوناگون و متفاوتی تحلیل و بررسی کرد و پیش فرض های اتخاذشده در این تحلیل در ساختار نهایی تحقیق مؤثر است. سلفیه با اتخاذ موضع حس گرایی در هستی شناسی، نقل گرایی مبتنی بر ظاهر در بحث معرفت شناسی و روش شناسی و مرجع قرار دادن فهم، قول و فعل سلف از یک سو و ناکارآمد جلوه دادن عقل و احکام و تأملات عقلی از سوی دیگر در حوزه معرفت دینی، به دام چنان مهجوریتی گرفتار آمده اند که در برخی موارد اظهارات آنان در تناقض با همان نقلی است که داعیه پایبندی به آن را دارند. در این نوشت ار، ضمن مرور مبانی سلفی گ ری و بررسی روی کرد این جری ان فک ری در بحث هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی، محصول این رویکرد که اسلام گرایی عقل ستیز و ظاهرگراست، تبیین و ارزش معرفت شناختی عقل و کارکرد آن در حوزه معرفت دینی از دیدگاه این فرقه، تحلیل و نقد می شود.
معرفت شناسی گواهی از دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلیات مکاتب کلامی معتزله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
معرفت شناسی گواهی از شاخه های جدید معرفت شناسی است و سعی دارد به سؤالاتی درباره معرفت بخشی گواهی، جایگاه گواهی نسبت به سایر منابع معرفتی و نحوه ایجاد باور توسط گواهی بپردازد. به نظر می رسد که این مباحث برای قاضی عبدالجبار نیز مطرح بوده است. وی گواهی را راهی برای حصول معرفت دانسته و شبهات سمنیه که برای گواهی ارزش معرفتی قائل نبوده اند را رد کرده است. همچنین معتقد است در فرآیند تبادل از راه گواهی، این باور گوینده و خصائص معرفتی اوست که به شنونده منتقل می شود. از سوی دیگر، وی مانند ابوعلی جبائی اعتقاد دارد که گواهی ارزشی همردیف با سایر منابع معرفتی دارد و فروکاستنی به آنها نیست. این دیدگاه های معرفتی زیربنایی برای برخی آرای دین شناختی عبدالجبار ازجمله مبحث اثبات وقوع معجزات شده است.
تبیین معرفت از دیدگاه فیلسوفان مشّاء
حوزه های تخصصی:
پذیرش جهان واقع و امری خارج از ذهن ادراک کننده، مورد قبول تمامی فلاسفه مسلمان بوده است. فارابی در آثار خود از جمله در احصاء العلوم، رساله ای در عقل، کتاب الحروف، التنبیه علی سبیل السعاده، که مهم ترین آثار وی در معرفت شناسی است، توصیفی کامل و جامع از نظریه معرفت و معنای عقل بیان کرده، که متاثر از فلاسف یونانی است. فارابی عقل را واجد چهار مرتبه می داند؛ عقل بالقوه، عقل بالملکه، عقل فعال، عقل بالمستفاد. گفته شده که فارابی این تقسیم بندی را متاثر از جریان نوافلاطونی و شرح اسکندر افرودیسی ارائه کرده است. ابن سینا تعریف های متعددی در باب ادراک در آثار خود آورده است که عبارتند از: هر ادراکی عبارت از اخذ صورت مدرَک به نحوی از انحاء. یا ادراک عبارت از حصول صورت مدرَک در ذات مدرِک، یا تمثل حقیقت شیئ نزد مدرِک که مشهود مدرک واقع شود. از نظر ابن سینا، معرفت و شناخت از راه ادراک حسی و ادراک عقلی به دست می آید؛ بدین معنی که ادراک عبارت از پیدایش صورت آنچه ادراک می شود، در ذات ادراک کننده است. با این حال وی معتقد است که ادراک حسی به تنهایی برای اثبات واقعیت کافی نیست، برای معرفت به هستی اشیاء باید از عقل استمداد طلبید. در این نوشتار به تبیین نظر و دیدگاه دو فیلسوف مسلمان، فارابی و ابن سینا در باب علم و ادراک و معرفت می پردازیم، که توجه به آن به منظور آشنایی با معرفت شناسی اسلامی ضروری است.
معرفت شناسی زبانی درون ماندگار نزد سوسور و یلمزلف: یک بررسی تطبیقی
حوزه های تخصصی:
ایده پردازی های اساساً بدیع سوسور در باب زبان و مسئلة نشانه که با انتشار کتاب گردآوری شدة دورة زبان شناسی عمومیبه ساحت علوم انسانی معرفی شد، نوید چرخشی پایه ای در معرفت شناسی و ایجاد یک علم عمومی نوین جبرگون و رابطه بنیاد را می داد. این ایده ها را خیل عظیمی از زبان شناسان و دیگر دانشمندان علوم انسانی پی گرفتند که به طور کلی از ایشان با عنوان «ساختارگرا» (و بعضاً «پساساختارگرا») یاد می شود. در این میان، لویی یلمزلف از جایگاه بسیار ویژه ای برخوردار است. برخی اندیشمندان وی را خلف راستین سوسور می دانند. پیوندگاه راستین نظرگاه سوسور و یلمزلف پیرامون معرفت شناسی علم زبان (و متعاقباً معرفت شناسی عمومی) حول مفهوم «درون ماندگاری» قابل بازیابی است. در پژوهش حاضر، ما ابتدا مؤلفه های بنیادی معرفت شناسی زبانی سوسور را با تمرکز ویژه بر دست نوشته ها و دوره های درسی ارائه شدة وی و با توجه به پژوهش های جدید سوسورشناختی استخراج کرده ایم و آنگاه جرح و تعدیل های اساسی مربوط به هر یک را در نظرگاه گلوسم شناسی یلمزلف ردیابی نموده ایم. سپس اهمیت تغییرات معرفت شناختی اعمال شده از سوی یلمزلف را بررسی کرده ایم. در پایان، بر پیامدهای مثبت نظرگاه معرفت شناختی گلوسم شناسی برای نیل به «علم جبر زبانی درون ماندگار» صحه گذاشتیم و توجه دوباره به اندیشه های یلمزلف این مهرة کلیدی و مغفول ماندة نظریه پردازی زبان را پیشنهاد داده ایم.