فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۲۱ تا ۲٬۵۴۰ مورد از کل ۷۹٬۱۸۶ مورد.
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
11 - 24
حوزههای تخصصی:
ثبات شخصیت و وحدت عددی هر شخص در طول زندگی، امری قطعی و مشهود به علم حضوری است. در حکمت متعالیه، نفس انسان به عنوان معیار این همانیِ مذکور معرفی شده است و از آنجا که بدن دائماً در حال تغییر و سوخت وساز است، برای توجیه ثبات شخصیت، ناکارآمد تلقی شده است؛ این در حالی است که اولاً حکمت متعالیه به حرکت جوهری نفس قائل بوده و در ثانی نفس، امری غیرقابل رؤیت است و این دو مسئله می تواند از منظر هستی شناختی و معرفت شناختی، مسئله ثبات شخصیت را با چالش مواجه کند. مطابق با تحلیل های این مقاله، تنها زمانی می توان حرکت را مانع از ثبات شخصیت دانست که به نحو فنا و حدوث باشد؛ اما در حکمت متعالیه، حرکت نفس به نحو غیر امتدادی تصویر شده که باعث می شود همواره شخص سابق در مقطع بعدی از حرکت وجود داشته باشد و تنها حدودش تغییر کرده باشد. همچنین با توجه به آنکه بدن، مرتبه نازله نفس است و با عنایت به استحاله تناسخ ملکی در زندگی مادی، بدن به خاطر پیوندی که با نفس دارد، می تواند نشانه ای برای آگاهی به این همانیِ سایرِ اشخاص به حساب آید. بنابراین ثبات شخصیت در حکمت متعالیه، نظریه ای مقبول و به دور از اشکالات است.
تحلیل تطبیقی مفاهیم عشق و صلح در مثنوی مولانا و آثار روزنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
311 - 326
حوزههای تخصصی:
امنیت، آرامش و صلح از دیرباز جزو نخستین نیازهای بشر برای حفظ بقا بوده است. به همین دلیل از دیرباز اندیشمندان مؤلف های بسیاری را برای رسیدن به صلح معرفی کرده اند و ادیبان نیز در آثار خود به آن توجه کرده اند. مولانا شاعر و عارف قرن هفتم دراثر خود، مثنوی شریف، به صلح پرداخته است و بر عشق به عنوان راهکاری برای رسیدن به امنیت وآرامش تأکید کرده است. بیش از 7 قرن بعد از او در غرب، روانشناسی به نام مارشال روزنبرگ در رویکردی به نام ارتباط بدون خشونت، از لوازم رسیدن به دنیای فارغ از خشونت را، عشق عنوان می کند. مولانا و روزنبرگ ، به عشق به عنوان مهم ترین مؤلفه برای رسیدن به صلح توجه کرده اند. هردو، راه رسیدن به صلحِ بیرون را ابتدا، رسیدن به صلح درونی دانسته اند و هر دو متفق القول اند که برای رسیدن به صلح ، لازم است عشق وارد زندگی انسان شود. این مقاله پژوهشی به شیوه توصیفی -تحلیلی؛ به بررسی تطبیقی جایگاه عشق در رسیدن به صلح نزد این دو اندیشمند می پردازد، با این هدف که نشان دهد طبق نظریات این دو، عشق چگونه با تأثیراتی که بر روان و عملکرد فرد می گذارد، خواهدتوانست صلح را برای انسان و جهان پیرامونش به ارمغان آورد.
بررسی تطبیقی امکان وقوع قتل با سحر از منظر فقه شیعه و اهل سنت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
فقه سال ۳۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۹)
137 - 169
حوزههای تخصصی:
یکی از ابزارهایی که در سلب حیات انسان ها توسط یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرد، افسون ساحران است. با توجه به غیراصابتی بودن سحر و مخفی بودن چگونگی تأثیرگذاری آن در سلب حیات، تضارب آرا و تشتت برداشت فقهای شیعه و اهل تسنن را شاهد است. گروهی، مستند به آیات قرآن، سنت نبوی و دلیل وجدانی، سحر را امر واقعی و در نتیجه قتل ناشی از آن را ممکن می دانند. در سوی مقابل، عده ای قائل به غیرواقعی بودن سحر هستند. اینها نیز مستند به آیات قرآن، سنت نبوی و دلیل وجدانی قائل به عدم امکان قتل به سحر هستند. پرسش این پژوهش، این است که آیا قتل ناشی از سحر امکان دارد یا خیر. بازخوانش نظریات فقیهان شیعه و اهل تسنن، به شیوهٔ تحلیلی-توصیفی، به این برآیند دست یازیده است که ادلهٔ منکران قتل ناشی از سحر، با نقد و رد مواجه بوده و در نتیجه ادعای قتل ناشی از سحر تقویت شده و قابل قبول است.
واکاوی لزوم بررسی طرق شیخ طوسی به صاحبان کتب در مشیخه تهذیبین
منبع:
پژوهش های رجالی سال هفتم ۱۴۰۳ شماره ۷
151 - 168
حوزههای تخصصی:
در اعتبارسنجی روایات، همیشه نیاز به بررسی همه رجال واسطه در سند نیست. دست کم در برخی منابع، با تکیه بر قراینی، ثقه بودن راویان هیچ تأثیری در اعتبار حدیث نخواهد داشت. از مواردی که احتمال چنین قاعده ای درباره آن مطرح شده، واسطه های بین شیخ طوسی و صاحبان کتب در تهذیبین است. دراین باره برخی بررسی وثاقت راویان را لازم دانسته اند؛ برخی بین کتب مشهور و غیرمشهور تفصیل داده، و برخی هم مطلقاً این کار را لازم ندانسته اند. با توجه به شواهدی از مقدمه تهذیب الاحکام، سخن شیخ طوسی در سرآغاز مشیخه، روش تعامل شیخ طوسی با روایات و نیز اختلاف نسخ کتب، این نتیجه به دست می آید که بررسی رجالی واسطه ها بین شیخ طوسی تا صاحبان کتب لزومی ندارد و فرقی بین کتب مشهور و غیرمشهور نیست؛ ازاین رو وثاقت راویان بین شیخ طوسی و صاحبان کتب تأثیری در اعتبار روایت ندارد.
ارائه الگوی نظری جایگاه گفت وگو در ارتقای سرمایه اجتماعی با تأکید بر آموزه های اسلام و مناظرات امام رضا (ع)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
توانایی برقراری ارتباط با دیگران و گفت وگو از جنبه های فطری انسان است که اگر به خوبی انجام شود موجب آسان شدن روابط و افزایش سرمایه اجتماعی به عنوان یک عامل انسجام بخش، وحدت آفرین و تعالی بخش می شود. هدف و مسئله پژوهش حاضر، بررسی نقش و جایگاه گفت وگو در ارتقای سرمایه اجتماعی با تأکید بر مناظرات امام رضا× از طریق روش کیفی و شیوه توصیفی – تحلیلی است. نتایج پژوهش در قالب یک مدل نظری ارائه شده است. مدل مذکور نشان می دهد گفت وگوهای قرآنی و رضوی به عنوان یک تسهیل گر روابط با داشتن ویژگی هایی همچون: مدارا و نرمی در گفتار، صداقت، توجه خاص به مخاطب، درک ایشان و در نظرگرفتن تفاوت ها، احترام، خوش رویی، اختصارگویی به واسطه ارتقای سطح تعاملات سازنده، تقویت مشارکت، همکاری و همدلی، افزایش سطح انسجام، دانش و آگاهی، موجب تقویت مؤلفه های سرمایه اجتماعی می گردند که به تبع از آن، ارتقای سبک زندگی و سطح رفاه مادی و معنوی جامعه انسانی را به همراه دارد.
برگی از ادبیات ضد صوفی در مسلمانان هند، رساله دافع الملحدین ابراهیم بن فضل الله (قرن یازده / دوازدهم هجری)
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۵ دی و بهمن ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۲۱۰)
49 - 77
حوزههای تخصصی:
ادبیات صوفیانه از قرن سوم به بعد در بسیاری از نقاط جهان اسلام حضور دارد و این ادبیات، همواره مخالفان و موافقانی داشته است. به علاوه، درجه نفوذ تصوف در دوره های مختلف متفاوت بوده، چنان که دشمنی و مخالفت با آن هم شدت و ضعف داشته است. این جدال، میان فلاسفه و صوفیه، فقیهان و صوفیان، و ... وجود داشت و تولید ادبیات نقد و رد نویسی در این زمینه بسیار بالا بوده است. نوشته های یاد شده که رساله ما هم یکی از آنها و به احتمال مربوط به قرن یازدهم یا دوازدهم شبه قاره است، اغلب حاوی اطلاعات تاریخی یا کتابشناسانه با ارزش است. این رساله که ظاهرا به چاپ نرسیده، می تواند ما را با برگی از این مجادله عمیق و ریشه دار آشنا کرده و در باره پاره ای از کتابها و آداب و رسوم صوفیانه و جدال بر سر آنها آشنا کند.
تحلیل آرای مفسّران درباره نقص تعقّل زن، ذیل آیه 18 سوره زخرف
منبع:
مطالعات علوم قرآن سال ۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
130 - 155
حوزههای تخصصی:
آیه 18 سوره زخرف از آیاتی است که مفسّران برای تفسیر آن با چالش روبه رو شده اند. بحث درباره این آیه آن است که آیا محتوای این آیه -آن فردی که در ناز، آرایش و لطافت پرورش یافته است و در مقابل جدال و دشمن، شخصی ناتوان است- از آنِ خدا است یا از قول و منظرِ عرب جاهلی صادر شده است؟ بنابراین، نکته مورد اختلاف مفسران این است که آیا این آیه، از قول و منظرِ عرب جاهلی صادر شده است یا مورد نظر خداوند است. مقاله پیشِ رو با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی آرای مفسران در این خصوص می پردازد و دیدگاه آن دسته از مفسران که این آیه را کلام و نظر خداوند دانسته و از آن نقص تعقّل زن را برداشت کرده اند با ادلّه تفسیری و عرضه نظریه مختار رد کرده است؛ زیرا چگونه ممکن است خداوند ناپسند بودن دختر را در نگاه مشرکان مردود و این برداشت را حکم زشتی از جانب آنان بداند و خود چنین مطلوبی داشته باشد؟ با فرض اینکه محتوای این آیه منویّ خدا باشد آیا در این شکل خداوند می تواند حکم عرب جاهلی را درباره دختر، زشت و ناپسند بداند؟ افزون بر اینکه با تساوی شخصیت معنوی زن و مرد که فرهنگ کلّیِ حاکم بر قرآن است ناسازگار خواهد بود
تحلیل استعاره های جهتی در دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه با رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دعاپژوهی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶
82 - 110
حوزههای تخصصی:
«استعاره مفهومی» از پدیده های نوین در پژوهش های زبان شناختی است. یکی از انواع این نوع استعاره، «استعاره جهتی» است که با مفاهیم مکانی«بالا-پایین»، «پیش-پس»، «دور-نزدیک» و... ، سعی در ایجاد پیوند میان یک حوزه مفهومی با دیگر حوزه های مفهومی دارد. هدف این پژوهش برنمایاندن نقش بنیادین استعاره مفهومی از نوع جهتی در دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه می باشد و این که این استعاره ها بیان گر چه مفاهیم انتزاعی و متعالی هستند و با چه میزان و تنوعی در «صحیفه سجّادیه» که سرشار از معارف هدایتی و مضامین معنوی است، به کار رفته اند. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی نگاشته شده است. نتایج پژوهش بیان گر آن است که بیان استعاری امام سجاد (ع) در دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه موجب طرح مفاهیم متعالی در قالب تعابیر متنوع حسی و جهت مند شده است؛ چنانکه جهات «نزد، نزدیک، پیش روی، روی نهادن، دست گشودن، گرفتن دست، در بر گرفتن، سمت راست و گستره آسمان ها» برای بیان مفاهیم استعاری مثبت، جهات «پایین، روی برگرداندن، پشت دست زدن، رها کردن از دست، فرود آمدن، فرود آوردن، پایین افکندن، انداختن» برای بیان مفاهیم استعاری منفی، و جهات «دور، به سوی، پیش، پس، وسط» به صورت مشترک برای بیان مفاهیم استعاری مثبت و منفی به کار رفته است. هم چنین، نتیجه حاکی از اثربخشی این شیوه بیانی در انتقال پیام های معنوی و معرفتی است.
Same Essence, Different Forms: The Qur'anic-Mystical View of Allameh Ṭabaṭabaʾi about the Unity of Religions and the Principles of Inter-Religious Dialogue(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Seyyed Mohammad Hossein Ṭabaṭabaʾi (1281-1360 A.H./ 1904-1981 A.D.) is a contemporary Shiite commentator and mystic whose mystical approach could be clearly seen in his inclusive interpretation of the plurality of religions. Ṭabaṭabaʾi believes that the Qur'an seeks to unify religions and defines common criteria such as faith in God and righteous deeds for salvation. Ṭabaṭabaʾi's interpretation of the plurality of religions, based on the Qur'an and mysticism, is that religions have a single essence that exists in all of them in different degrees. This single essence consists of believing in the truth, surrendering to the truth, and acting upon the truth, which will lead to salvation in the hereafter. One of the most important principles of dialogue is recognizing the “other”, respecting them, and acknowledging their benefit from the truth. Ṭabaṭabaʾi's interpretation of the unity of religions can provide these foundations and, based on them, help the followers of religions sit at the table and provide a suitable platform for interacting with one another, understanding each other and their coexistence.
واکاوی سیره قرآنی امام حسین(ع) در اصلاح ارزش های اعتقادی و اخلاقی جامعه اسلامی
حوزههای تخصصی:
سیره امام حسین(ع) همچون دیگر معصومین(ع) نمونه ای تام و مطلق در بندگی خداوند است. امام حسین(ع) تمام زندگی خود را وقف خداوند نمودند و در این راه تمام تلاش خود را جهت هدایت مردم و اجرای احکام الهی انجام دادند. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی سیره امام حسین(ع) در اصلاح و احیای ارزش های اعتقادی و اخلاقی پرداخته است. قسمت اول این پژوهش به سیره امام حسین(ع) در اصلاح ارزش های اعتقادی اشاره می نماید که در این باره امام حسین(ع) به تبیین باورهای توحیدی، شناخت خداوند و بندگی باری تعالی و همچنین معرفی و تبیین مقام اهل بیت(ع) و ولایت ایشان می پردازد. در قسمت دوم ارزش های اخلاقی در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی بیان شده است و در این باره به نقش امام حسین(ع) در اصلاح و تبیین این ارزش ها اشاره شده است. نتیجه آن که: امام حسین(ع) در ابعاد پیش گفته به اصلاح ارزش های اعتقادی و اخلاقی در جامعه آن روز می پردازد که غایت این تلاش، تبیین صحیح آموزه های دینی بوده است و مهم تر آن که توجه به این مجاهدت امام حسین(ع) در عصر حاضر به تعالی فرهنگ اسلامی و نهادینه سازی ارزش های اعتقادی و اخلاقی در جوامع اسلامی کمک می نماید؛ همچنان که شخصیت دینی ایشان در میان مسلمانان بیش از پیش شناخته می شود.
فرایند نهادینه سازی فرهنگی اندیشه «الحق لمن غلب» در عصر امویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۶
۱۷۴-۱۴۹
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق، بررسی عوامل فرهنگی و فرایند ایجاد و نفوذ اندیشه «الحقُ لِمَن غَلَب» در عصر امویان است. این پژوهه در پی پاسخ به این سؤال است که ریشه های فرهنگی اندیشه «الحق لمن غلب» در این دوران چه بود و چه نقشی در فرایند نهادینه سازی فرهنگی آن داشت. این مقاله، یک پژوهش تاریخی است و از روش توصیفی - تحلیلی استفاده کرده و در روند مطالعه، چینش اطلاعات و تحلیل، از چهارچوب نظری مبتنی بر دانش روان شناسی اخلاق بهره می برد. این تحقیق، رویکرد کلامی نیز دارد و از آن در روند تحلیل داده های جمع آوری شده استفاده می کند. نتایج حاصل از این پژوهش می نمایاند که شکل گیری فضای شناختیِ ظاهرگرا، انحرافی و التقاطی در جامعه، تئوری پردازی اندیشمندان در زمینه حقانیت غالبان و کاربست این اندیشه به نفع حکومت و سرانجام پذیرش اجتماعی سلطه غالبان و حقانیت ایشان در اثر رخدادهای فرهنگی عصر امویان، بستر لازم را برای نفوذ اندیشه تغلب فراهم می ساختند.
بازتاب عرفان عملی در آثار سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۹
1 - 23
حوزههای تخصصی:
در اثر تحولاتی که در قرن هفتم در عرفان به وجود آمد سنت تازه ای در عرفان اسلامی شکل گرفت. یکی از مهم ترین تقسیمبندی هایی که در متون عرفانی بدان استناد می شود تقسیم عرفان اسلامی به عرفان عملی و نظری است که هر کدام از این اقسام جایگاه خاصی در عرفان پیدا کرده اند. برخی از صاحب نظران در تعریف این نوع عرفان به معنایی فراتر از تعریف مرسوم نظر دارند و معتقدند که در عرفان عملی باید به جنبه کارکردی آن در اجتماع توجه داشت. سعدی شیرازی از آن گروه افرادی ست که معتقد است آموزه های عرفان را نباید در خلوت گزینی خلاصه کرد بلکه آموزه های عرفانی باید درمتن جامعه به کار بسته شوند. وی تلاش می کند که به حل مشکلات دیگران بپردازد و از آلام آدمیان بکاهد. او برخلاف برخی صوفیانِ خلوت گزین، که با دلایل موجّه خویش گوشه عزلت را برگزیده اند از میان عناصر عرفانی، بیشتر به سراغ مؤلفه هایی می رود که علاوه بر تزکیه نفس، تصفیه باطن و تهذیب روح انسان در متن جامعه نیز اثرگذار باشد و موجب بهبود و اصلاح کاستی های اجتماع گردد. از این پزوهش که به صورت متن محور و با روش کتابخانه ای انجام شده، چنین نتیجه گرفته می شود که شیخ اجل هنگامی که درمورد مسائل عرفانی سخن می گوید به جنبه اثربخش بودن عرفان عملی نظر دارد و همواره کارکرد اجتماعی عرفان و تأثر آن در متن زندگی آحاد جامعه را مد نظر داشته است.
هویت شناسی چهار «مسعدة» در آرای رجالیون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم حدیث سال ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۳)
139 - 158
حوزههای تخصصی:
اشتراک دو یا چند راوی در عنوان از جمله موانعی است که اعتبارسنجی روایات را با چالش هایی روبه رو کرده است. یکی از این موارد اشتراک چهار مسعده با عناوین «مسعده بن صدقه»، «مسعده بن یسع»، «مسعده بن زیاد» و «مسعده بن فرج» است. رجالیون هم در وثاقت و هم در مذهب این چهار نفر دچار اختلاف نظر شده اند.در این مقاله پس از ذکر شرح حال مسعده در منابع رجالی فریقین، فرضیه های مختلف مبنی بر اتحاد و یا تعدد مسعده ها مورد مطالعه قرار گرفت و سپس به بررسی ادله وثاقت و تضعیف مسعده در منابع امامیه پرداخته شد. با توجه به ادله مذکور از جمله اسناد کافی، یکسان بودن محتوای روایات، انتساب قبیله ای و مشترک بودن کنیه ، اگر نتوان اتحاد تمام مسعده ها را ثابت کرد اما به نظر می رسد حداقل مسعده بن صدقه و مسعده بن یسع یکی باشد که امامی بوده و دارای وثاقت است. با توجه به ذکر نام مسعده بن زیاد در منابع زیدی و محتوای روایات او دال بر زیدی بودنش و اینکه بین رجالیون در مذهب و وثاقت مسعده ها اختلاف است، گمان می رود این اختلاف را بتوان در تمییز بین مسعده بن صدقه و مسعده بن زیاد توجیه کرد.
بازنمود مجموعه سَردَر قیصریه در منظر شهری میدان نقش جهان (بر اساس اسناد توصیفی-تصویری و تحلیل های هندسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
180 - 204
حوزههای تخصصی:
سَردَر قیصریه در شمال میدان نقش جهان به سال 1026ق بنا شد. ساختار این بخش از بازار شاهی، افزون بر سَردَر، شامل عمارت نقاره خانه نیز بوده است. باتوجّه به اینکه نقاره خانه به عنوان قسمتی از کالبد مجموعه ورودی بازار قیصریه تا اوایل سده چهارده هجری شمسی پابرجا بوده است؛ پژوهش حاضر تلاش دارد تا با مراجعه به متون تاریخی و تصاویر کهن، به بازآفرینی این قسمت بپردازد. مدل کردن این بخش، می تواند منظر شهری بخش شمالی میدان نقش جهان را به صورتی که در ابتدا بوده، نمایان سازد؛ بنابراین در ابتدا، اسناد مکتوب و مصوّر مرتبط با نقاره خانه به روش کتابخانه ای بررسی و مدل سازی بخش شمالی میدان انجام شد، سپس در راستای هدف تحقیق و دریافت چگونگی اثرپذیری ساختار مجموعه ورودی قیصریه، از هندسه سامان بخش، تحلیل نظام هندسی حاکم بر آن در هنگام معموربودن نقاره خانه و شرایط کنونی باتوجه به نظام ناشی از تناسب طلایی برساختار مجموعه، انجام شد. یافته های این بخش از پژوهش، دالِّ بر تأسی ساختار کلی سَردَر قیصریه و نقاره خانه از تناسب طلایی بود. بر این پایه، تأکید بر پیروی ساختار مجموعه ورودی قیصریه از نظام هندسی تناسب طلایی، می تواند به منزله مدرکی مستند در تعیین محدوده کالبدی و ساختار نقاره خانه از میان رفته بدنه شمالی میدان نقش جهان به شمار آید.
بررسی فرآیند و چالش های تحصیل دانش آموزان مهاجر افغان در ایران با تاکید بر حقوق بشر اسلامی: مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق بشر اسلامی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۴
139 - 171
حوزههای تخصصی:
کودکان افغان در پی بحران های پیاپی و ناپایداری های سیاسی و اقتصادی مجبور به ترک کشور شده اند و در مدارس ایران مشغول هستند که دارای موانع و چالش هایی در طول تحصیل خود هستند؛ که این موانع می تواند دسترسی به آموزش با کیفیت و فرصت های برابر را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی تجارب زیسته معلمان و کارکنان مدارس از چالش های تحصیل دانش آموزان افغان بود. این پژوهش کیفی با استفاده از روش کیفی از نوع پدیدارشناسی اجرا شد. روش گردآوری اطلاعات استفاده از مصاحبه های نیمه ساختارمند بود. بر این اساس، با رویکرد نمونه گیری هدفمند و روش معیار، معلمان و کارکنان مدارس در سال تحصیلی 1402-1403 که سابقه تدریس به دانش آموزان افغان داشتند، انتخاب شدند و درنهایت با مصاحبه عمیق با 15 نفر اشباع نظری حاصل شد. تحلیل مصاحبه ها، با استفاده از الگوی هفت مرحله ای کلایزی انجام گرفت. پس از استخراج و دسته بندی موضوعی، 9 کد انتخابی و 32 مضمون محوری شناسایی شد. مضامین انتخابی شامل مؤلفه های آموزشی(نقاط قوت تحصیلی، نقاط ضعف تحصیلی، عوامل تسهیل کننده،ترک تحصیل، عوامل بازدارنده، کبرسن و تعامل خانه و مدرسه)، مؤلفه های اداری(فرآیند ثبت نام و مشکلات ثبت نام)،مؤلفه های تربیتی(نقش خانواده، نقش جامعه و نقش محیط کار)، مؤلفه های اجتماعی(آسیب های اجتماعی، عوامل آسیب زا، افغان هراسی و موقعیت جغرافیایی)، مؤلفه های فرهنگی(تفاوت های زبانی، تفاوت های مذهبی و جهان بینی قومی)،مؤلفه های فردی(ویژگی های شخصیتی، ویژگی های رفتاری، قابلیت ها واستعدادها، بهداشت فردی و مسائل روحی-روانی)،مؤلفه های سیاسی(سیاست های دولتی و سیاست های بین المللی)، روابط میان فردی(روابط با کارکنان، روابط با معلم، روابط افاغنه با یکدیگر و روابط افغان ها با ایرانی) و مدرسه اختصاصی(پیامدهای مثبت و پیامدهای منفی) طبقه بندی شد.
نقش جهت گیری های دلبستگی و تأثیرات معنوی در پیش بینی رشد پس آسیبی در دختران بی سرپرست(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: ماهیت پیچیده مشکلات عاطفی - رفتاری نوجوانان بی سرپرست، بررسی و به کارگیری برنامه های حمایتی - پرورشی جدید را ایجاب می کند. این پژوهش با بررسی نقش جهت گیری های دلبستگی و تأثیرات معنوی در پیش بینی رشد پس آسیبی در دختران بی سرپرست انجام شده است. روش کار: پژوهش حاضر توصیفی - مقطعی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری تمامی نوجوانان دختر بی سرپرست تحت پوشش سازمان بهزیستی شهر تهران در سال 1401 بودند که با روش نمونه گیری دردسترس تعداد 300 نفر انتخاب شدند و پرسش نامه رشد پس آسیبی تدسچی و کالهون، پرسش نامه سبک های دلبستگی هازن و شاور و پرسش نامه تاب آوری کانر و دیویدسون را تکمیل نمودند. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد بین تأثیرات معنوی (65/0=r و 012/0>P)، دلبستگی ایمن (71/0=r و 011/0>P)، دلبستگی اجتنابی (73/0-=r و 023/0>P) و دلبستگی دوسوگرا (70/0-=r و 018/0>P) با رشد پس آسیبی دختران نوجوان همبستگی معناداری وجود داشت. تحلیل رگرسیون نشان داد حدود 53% واریانس رشد پس آسیبی از طریق متغیّرهای جهت گیری های دلبستگی و تأثیرات معنوی تبیین می شود (53/0=R2). با توجه به مقادیر بتا دلبستگی ایمن (247/0=β و 011/0>P)، تأثیرات معنوی (226/0=β و 014/0>P)، دلبستگی دوسوگرا (173/0-=β و 026/0>P) و دلبستگی اجتنابی (159/0-=β و 032/0>P) به ترتیب قوی ترین تا ضعیف ترین عوامل در تبیین رشد پس آسیبی بودند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، اصلاح جهت گیری های دلبستگی و تقویت معنویت گرایی می تواند نقش بسزایی در رشد پس آسیبی نوجوانان دختر داشته باشد.
تربیت اخلاقی متعالیه؛ از عمل اخلاقی تا شهود عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به تبیین چیستی تربیت اخلاقی براساس تفاسیر ملاصدرا می پردازد. در این مقاله با استفاده از روش تحلیل محتوا و استنتاج واژه اخلاق در تفاسیر ملاصدرا واکاوی شده و ماهیت تربیت اخلاقی متعالیه بررسی شده است. بررسی ها حاکی از شباهت هایی میان رویکرد صدرایی و اخلاق فضیلت ارسطویی دارد. لذا برای تبیین چیستی تربیت اخلاقی متعالیه ابتدا به مقایسه دیدگاه ملاصدرا نسبت به اخلاق و دیدگاه فضیلت گرا پرداخته شده و به این امر تصریح می گردد که اخلاق صدرایی، اخلاق فضیلت گرا نبوده و لذا در تربیت اخلاقی نیز رویکرد حکمت متعالیه با تربیت منش فرق دارد. سپس با نگاهی ایجابی به تربیت اخلاقی پرداخته و کوشیده است تا آن را تبیین کند. از نگاه ملاصدرا، تربیت اخلاقی، امری عدمی، مرتبه ای و واسطه ای است. یعنی به جای ایجاب بیشتر تلاش می کند تا با تصفیه قلب و طهارت باطن، فضا را برای تابیدن نور حقیقت و مشاهده آن فراهم سازد. تربیت اخلاقی مراتب و درجاتی دارد که از عمل ظاهری آغاز شده، مانع زدایی اخلاقی و گرفتن آرایش اخلاقی مناسب و شهود حق را به دنبال دارد. همچنین علی رغم جایگاه وجودی اخلاق و نقش آن در تعیین هویت انسان، تربیت اخلاقی واسطه ای برای دستیابی به مراتب نهایی معرفت و مشاهده حق محسوب می شود.
شناسایی و تبیین مؤلفه های هویت ساز انسان از منظر نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر شناسایی و تبیین مؤلفه های هویت ساز انسان از منظر نهج البلاغه است. این تحقیق در پارادایم کیفی و بر اساس نظریه داده بنیاد و از روش کدگذاری استقرایی داده ها انجام گرفته است. نمونه مورد تحلیل، کل متن نامه ها، خطبه ها و حکمت های نهج البلاغه بود که داده ها به شیوه ی هدفمند و با رعایت قاعده ی اشباع نظری گرد آوری شد. به منظور اعتبارسنجی تحقیق از روش مسیر ممیزی استفاده شده است. همچنین نتایج پس از اعمال نظر پنج نفر از صاحب نظران و خبرگان عرصه هویت اسلامی، جمع بندی و اصلاحات لازم صورت گرفت. به منظور پایایی و اعتبایابی یافته ها، ضریب توافق نمره گذاران برای واحدهای تحلیل تخصیص داده شده صورت گرفت. یافته های تحقیق حاکی از آن است که 22 کد محوری شامل حکمت ورزی، اندیشه ورزی در امور، کسب آگاهی از امور، تأمل ورزی در تاریخ، تجربه محوری، تربیت پذیری، انجام اصولی و دقیق امور، عمل متفکرانه، استواری در امور، اتکال به پروردگار، یقین ورزی، میانه روی در امور، حفظ نقطه تعادل، پرورش روحیات درونی، خودکنترلی، اخلاص در نیات و اعمال، خضوع، خداباوری، خودارزشمندپنداری، خودارزیابی، توجه به امور دنیایی و احساس تعهد و مسئولیت و 9 کد گزینشی شامل معرفت اندوزی، عملگرایی، استحکام سازی درونی، تعادل جویی، خودسازی، خدامحوری، خودنگری، دنیاداری، تعهدورزی به عنوان مؤلفه های هویت ساز از منظر نهج البلاغه احصا گردید.
باز خوانی و نقد دیدگاه ابن عاشور در مسأله مهدویت با تأکید بر منابع اهل سنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم حدیث سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۲)
228 - 257
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به ظهور حضرت مهدی(ع) از باورهای قطعی و مشهور اهل سنت است . با این وجود برخی از علمای اهل سنت به ویژه در سده های اخیر در صدد تردید یا انکار این آموزه برآمده اند. یکی از این افراد محمد طاهر معروف به ابن عاشور (متوفاى1393) از مفسران بنام اهل سنت در قرن چهارده است. این پژوهش با روش توصیفی انتقادی در صدد آن است که دیدگاه ابن عاشور در مسأله مهدویت را تبیین نماید و با تکیه بر منابع اهل سنت به بررسی و نقد آن بپردازد. از تحلیل دیدگاه ابن عاشور در سه محور کلامی، تاریخی و روایی به دست آمد که از نظر وی مهدویت تنها یک مسأله علمی است و ارتباطی با حوزه اعتقاد و اخلاق و عمل ندارد؛ پایگاه تئوری این بحث نیز شیعه است و روایات وارد شده در این زمینه هم همگی ضعیف و مردود هستند. اما بررسی ها در منابع اهل سنت حاکی از این است که ایمان به مهدویت امری لازم محسوب شده است. شیعی دانستن این مسأله هم اتهامی بدون دلیل و مقلدانه است. در بررسی روایات نیز قواعد تخصصی اعتبار سنجی آنها از سوی ابن عاشور لحاظ نشده است
تبیینی از شبکه حقوق و تکالیف تربیتی از منظر فقه تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
57 - 70
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: مطالعات اسلامی در تربیت به دلیل اهمیت نگاه بومی و اسلامی لازم و ضروری است. فقه تربیتی هم جریان تازه ای در تربیت پژوهی اسلامی است و ضرورت دارد مطالعات نظام واره در آن برای استنباط سیستم تربیتی توسعه یابد و از رویکرد فقه فردی گذر نماید. به بیان دیگر از آنجا که تربیت، ذاتاً امری اجتماعی است و در عصر حاضر، عرضَاً امری سازمانی، فرهنگی و حتی حکومتی / حاکمیتی است، اقتضاء چنین نگاهی به تربیت در فقه تربیتی چیست؟ در اینباره نگاه نظام وار، کل نگر و جامع در تفقه تربیتی ضروری است. یکی از این مسائل بنیادین این است که آیا تربیت یک مکلف خاص دارد و یا اینکه گروه های مختلف به آن مکلف شده اند؟ آیا تربیت به مثابه یک تکلیف شرعی است که جایگاه بسیار مهمی در شریعت دارد و به مثابه «یکی از امور مهمه شریعت که لایرضی الشارع بترکه» می باشد؟ آیا با نگاه نظام وار و شبکه مند و با هدف استخراج الگویی از حکمرانی تربیتی، می توان احکام تربیتی را ناظر به مکلفان و عاملان تربیتی، صورت بندی کرد؟ بنابراین پرسش های نوشتار حاضر به قرار زیر است: 1. تربیت (به مثابه امری اجتماعی) از منظر فقه تربیتی در پهنه اجتماع، چه مکلفانی دارد؟ 2. تکالیف تربیتی برای هریک از عوامل / بازیگران / مکلفان در چه سطحی از الزام و رجحان است؟ 3. تکالیف تربیتی عوامل / بازیگران نسبت به همدیگر چیست؟ 4. و آیا می توان این تکالیف را به صورت شبکه ای از حقوق و تکالیف تنظیم کرد؟ در ادامه در بخش اول به سوال 1و2 و در بخش دوم به سوال 3و4 پاسخ داده می شود.
روش: روش تحقیق در نوشتار حاضر، روش توصیفی استنباطی است و محقّق برای کشف حقوق و تکالیف و احکام تربیتی مکلفان به تربیت از روش اجتهادی و استنباطی و اصطلاحاً «تفقه تربیتی» بهره می جوید و برای کشف و صورت بندی تناسب احکام مستنبطه و ترسیم شبکه حقوق و تکالیف تریبتی از روش تحلیلی و استنتاجی بهره می برد.
نتایج: طبق بررسی های تفصیلی هدایت و تربیت برعهده چند نهاد در اجتماع گذاشته شده است که عبارتند از: خانواده، نخبگان، عموم مکلفان و حاکمیت. بنابراین تربیت امری است که در میانه وظایف والِد، عالِم، حاکِم و مردم جای دارد. در این پژوهش تلاش شد به اجمال و اختصار، مهمترین ادله وظیفه مندی اصناف مذکور اشاره شود. این پژوهش نشان داد که تربیت در فقه تربیتی و شریعت اسلامی به میزانی مهم است که هیچ گاه بدون متولی نخواهد ماند. به صورت همزمان و درعرض یکدیگر، تربیت بر والد و حاکم واجب و بر عالِم و توده های مردم مستحب و در مواردی نیز واجب است. همچنین در کنار این مسئولیت / ولایت تربیتی در برخی موارد، ولایت طولی و ترتّبی با سازوکار ولایت، تسبیب، نیابت و وصایت نیز قابل تصویر است و درنهایت شبکه ای طولی و عرضی از احکام تربیتی و ناظر به خانواده، عالمان، حاکمان و عموم مکلفان ترسیم می شود که می تواند آغازی برای طراحی یک الگو از حکمرانی تربیتی برای تسهیم اقتدار تربیتی قرار گیرد.
بحث و نتیجه گیری: مساله نوشتار حاضر عبارت است از تبیین شبکه حق و تکلیف تربیتی از منظر فقه تربیتی که به چهار پرسش باید پاسخ می داد. برای این منظور در بخش اول تلاش شد احکام تربیتی عموم مکلفان، عالمان، حاکمان و خانواده تعیین گردد و وجوب و استحباب تربیت برای آنان استنباط شد. در ادامه در بخش دوم برای پاسخ به سوال سوم و چهارم، تلاش شد نسبت ادله و اطلاقات تربیتی در مورد مکلفان چهارگانه فوق با یکدیگر تعیین شود و شبکه حق و تکلیف تربیتی که به صورت طولی و عرضی درهم تنیده است، ترسیم شود و این نتیجه حاصل شد که تربیت به مثابه امری مهم که «لایرضی الشارعُ بِترکه» می باشد و در سپهر جامعه در هر شرایطی، کسی به تربیت تکلیف شده است که تکلیف آن یا به صورت
ترتّبی و لولایی و یا به صورت عرضی، تنجّز می یابد.
دلالت این نتیجه در شبکه طولی و عرضی حقوق و تکالیف تربیتی، تمهید شرایط برای نقش آفرینی اَصالی و بالعرضِ خانواده، نهادهای مردمی و نخبگان در تربیت (رسمی و غیررسمی) است که این مهم نیز، برعهده حاکمیت است. تجربه حکمرانی تربیتی در جمهوری اسلامی ایران با فراز و فرودهایی مواجه بوده و هست و تربیت در وجه رسمی و مدرسه ای آن مطابق دیدگاه فوق، به مشارکت خانواده ها، دیگر عوامل / ذی نفعان / بازیگران نیازمند است و الگوی مشارکت و تسهیم اقتدار / نفوذ در تربیت جای تاملات جداگانه ای دارد که در این مجال نمی گنجد. لزوم احیای ولایت های طولی و عرضی تربیتی مبتنی بر فقه اسلامی را با برخی تجارب در مسائل فتنه و اغتشاشات سال 1401 می توان تایید کرد. توضیح آنکه بنابر برخی گزارشات، میانگین سنی بسیاری از دستگیرشدگان، 15 سال بوده است. این وضعیت درحالی بوده که نقش های تربیتی و ولایت های طولی و عرضی تربیتی در خانه، محله و جامعه حذف شده و در پایان این فرایند، نوبت اقدام قضایی و پلیسی رسیده است. باید سهم ولایت های تربیتی و تعاضد تربیتی را افزایش داد و پیش و بیش از اقدام قضایی و امنیتی به احیای نقشهای تربیتی حذف شده (مانند نقش بزرگان فامیل و عشیره، نقش های محله محور مسجد و امام جماعت، نقش های اصلاحی معلمان و فرهنگیان و اساتید حوزه و دانشگاه) همت گماشت. اساساً در نظم اجتماعی مدرن و از منظر مکتب لیبرالیستی که با ابزار رسانه در جامعه ایرانی در حال نهادینه سازی است، چنین نقش هایی هیچ جایگاهی ندارند.