مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
جنید
حوزه های تخصصی:
مکتب عرفانی بغداد تقریبا از اوایل سده دوم هجری و اندکی پس از تاسیس بغداد، توسط برخی از صوفیان، از جمله معروف کرخی، در این شهر شکل گرفت و بعد از او از طریق سری سقطی ادامه یافت تا نهایتا به وسیله جنید بغدادی شکل کامل خود را به دست آورد. این مکتب در قرن چهارم به پشتوانه آموزه های جنید و توسط شاگردانش هم چون شبلی، واسطی، جریری و ... به اوج شکوفایی خود رسید. مهم ترین وجه تمایز پیروان این مکتب، تقید و التزام شدید آنان به رعایت ظواهر شریعت است. واکنش این عده نسبت به پیروان مکتب سکر را مهم ترین دلیل این مساله می دانند و با مطرح ساختن مبحث سکر و صحو، سعی در توجیه آن می کنند، بدین طریق که جنید بغدادی صاحب صحو و هوشیاری است و به همین سبب او و دیگر بغدادیان، به سبب داشتن این خصیصه، گرفتار سکر نمی شوند و در نتیجه، همیشه آماده انجام دستورهای شریعت هستند. هرچند مبحث فوق در توجیه این مطلب صحیح است، اما تنها عامل تقید بغدادیان به انجام ظواهر شریعت نیست، بلکه عوامل دیگری نیز در آن دخیل است. در این مقاله ابتدا با بررسی حوزه رواج و گسترش مکتب بغداد در قرون سوم و چهارم و پنجم به معرفی اجمالی مهم ترین پیروان آن پرداخته می شود و سپس علل تقید بنیان گذاران این مکتب به رعایت ظواهر شریعت بررسی خواهد شد
شیخ جعفر صفوی: شخصیتی مشهور، اما گمنام در سنت صفویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به طور عام در سنت خاندان و حاکمیت صفوی، تعداد زیادی از سابقین این خاندان با عنوان مشایخ صفوی، از شیخ صفی تا شاه اسماعیل، از احترام ویژه و موقعیت قدیس گونه ای برخوردار بوده اند، اما در میان اعضای این خاندان شیخ جعفر صفوی فرزند خواجه علی، حالتی خاص و منحصر به فرد و استثنائی دارد. این عضو خاندان صفوی نه تنها در سنت تاریخی- روایی و خاندانی- حکومتی صفویان جایگاهی ندارد، بلکه به طور واضح و بارزی کینه توازنه مورد نفرت واقع شده بود. درحالی که این شیخ صفوی تا حد زیادی مورد توجه حاکمیت های معاصر بوده و از احترام فراوانی برخوردار بوده است. علاوه بر آن، منابع معاصر تیموری و ترکمانی نیز با لحنی مساعد و مناسب و با تکریم از وی یاد کرده اند. لذا در این میان تناقض خاصی وجود دارد. منابع صفوی با ابهام و اجمال فراوان و با اغراق و مبالغه، این موضع گیری خصمانه را در راستای امر تعیین جانشینی و مخالفت شیخ جعفر با جایگزینی جنید مطرح کرده اند که ضمن آن، با حرارت خاصی پای جهانشاه قراقویونلو را نیز به این ماجرا کشانده اند؛ تا جایی که خروج جنید از اردبیل را به وی منتسب کرده اند. حال با توجه به این تناقضات و ابهامات، آیا ادعاهای منابع و سنت صفویان درباره امر جانشینی و حقانیت جنید مبدأ و منشأیی دارد؟ آیا به راستی شیخ جعفر مرتکب رفتار ساختارشکنانه ای در خاندان صفوی شده است؟ نگارنده این مقاله درصدد است ضمن بیان مقام و موقعیت این شیخ صفوی، چرایی و چگونگی مقابله او با جنید و تبعات آن را مورد بررسی قرار دهد.
تأثیر شعر خواجوی کرمانی بر پیکرنگاری جنید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بینش یگانه و ذهنیت مشابه شاعران و نقاشان ایرانی منجر به دیدگاه های نسبتاً یکسانی از زیباشناسی پیکره انسانی در ادبیات فارسی و نقاشی ایرانی شده است؛ به گونه ای که در فرهنگ و هنر ایرانی، پیکره انسانی همواره در هیأتی نمادین و مثالی ارائه شده است. از سوی دیگر نوع پیکرها در آثار جنید دارای اهمیت ویژه ای است و شیوه پیکرنگاری او حداقل تا قرن دهم هجری/شانزدهم میلادی به عنوان الگو و معیار در نقاشی ایرانی محسوب می شود. براین اساس، موضوع این تحقیق تأثیر شعر خواجوی کرمانی بر پیکرنگاری جنید است و هدف از آن شناخت چگونگی تأثیر ادبیات بر نوع پیکرنگاری با استناد به آثار جنید است. سؤالات این پژوهش عبارت اند از: 1. سیمای پیکره ها در آثار خواجو چگونه توصیف شده است؟ 2. به چه میزان، پیکرنگاری جنید از توصیفات ادبی خواجو تأثیر پذیرفته است؟ این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. این بررسی نشان می دهد که خواجو در توصیف پیکره ها به اصول زیباشناختی پیکره در ادب فارسی که تداعی کننده چهره های چینی است نظر داشته است. همچنین در اشعار خواجو توصیفات ارائه شده به جنسیت خاصی اشاره ندارد و همواره به جای شخصیت پردازی بر نوع تأکید شده است. پیکره های جنید با توجه به فرهنگ زیباگرایی نگارگری در عصر جلایری اجراشده است. این فرهنگ زیباشناسی از سویی تکامل یافته چهره های چینی مآب در دوران مغول است و از سوی دیگر، هم راستا و در ادامه توصیف انسان آرمانی در ادبیات فارسی و اشعار خواجو است. همچنین حالات و حرکات پیکرهها روایتگر متن داستان است و اغلب به طور یکسان و مشابه طراحی شده اند. زیبایی در پیکره های جنید امری محدود و تعریف شده است و در آنها فردیت و جنسیت جایگاهی ندارد.
مفهوم شناسی واژه کفر در تصوف تا سده پنجم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
179 - 200
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث اساسی در تصوف و عرفان اسلامی، بویژه در حوزه عرفان نظری، مفهوم کفر، جایگاه آن در هستی و همچنین نقش آن درباره دین و ایمان است. با جستجو در آثار و مکتوبات به جامانده از عرفای مسلمان می توان به دیدگاه های متنوعی در این خصوص دست یافت که اگرچه گاه در تضاد آشکاری باهم قراردارند؛ اما پس از بررسی و در کنار هم نهادن این نظرات می توان به وجود سیر تحولی تدریجی برای این مفهوم در تاریخ تصوف پی برد. مفهوم کفر از قرن دوم هجری هم زمان با ترویج سنت کتابت رسائل عرفانی نزد عرفا و درضمن نظرات گوناگون فقهی و حدیثی ایشان، با مضامینی نزدیک به تلقی متکلمان و فقهای مسلمان از آن مطرح شد و پس از گذشت حدود یک قرن معنای متفاوت و مجزایی یافت که در آثار نامدارانی چون جنید بغدادی و حلاج به وضوح قابل رؤیت است. کمی بعد این مفهوم در اندیشه عین القضات همدانی به نقطه متعالی خود در تصوف و عرفان اسلامی دست می یابد، مفهومی که نه تنها با مفهوم ایمان مانعه الجمع نیست، بلکه حتی در دست یافتن به حق و حقیقت نقشی اصلی ایفامی کند. در این جستار برآنیم از طریق بازخوانی و ارزیابی آراء صوفیانی که درباب کفر سخن گفته یا قلم زده اند، سرگذشت مفهوم کفر و تحولات معنایی آن در تصوف تا سده پنجم هجری را پیگیری و بررسی نماییم.
مقایسه عشق و محبت عرفانیِ بایزید و جنید بر اساس نظریه هرمنوتیک گادامر
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱
105 - 126
حوزه های تخصصی:
ارجمندترین سخن صوفیه، حدیث عشق و محبت است که آن را استوارترین رشته ی پیوند میان حق و خلق دانسته اند.عرفا پس از تعمق در آیات قرآنی و تأویل آیه ی «یحبهم و یحبونه» به منظور وصول به حقیقت موضوع عشق و محبت الهی را در عرفان پایه ریزی کردند .با این حال معانی متفاوتی از این آیه و مفهوم محبت مندرح در آن را ارایه نموده اند. تعاریفی که بایزید و جنید از مفهوم عشق و محبت ارائه می دهند از تأویل ایشان از آیات قرآن نشأت گرفته و در تفاوت بنیادی در سیر و سلوک عرفانیشان در حوزه های عملی و معنایی«شریعت و طریقت»، «صحو و سکر» نمود می یابد. این تحقیق تفاوت دیدگاه بایزید بسطامی و جنید بغدادی در مورد عشق و محبت، مندرج در متون عرفانی تاقرن ششم را بررسی می کند. فرضیه تحقیق بر این امرمبتنی است که اختلاف تعاریف این دو عارف از محبت، ناشی از تفاوت جایگاه عرفانی و نگرش متفاوت آنان و نحوه ی تأویل آنها از آیات مربوط به محبت است و متناسب با مشرب عرفانی این دو عارف شکل گرفته است. روش بررسی این اختلاف نظر بر اساس نظریه هرمنوتیک گادامر که تأویل را امری مفسر محور می داند تبیین می گردد که طریقی نو در بررسی متون عرفانی محسوب می شود.
جنید بغدادی به گزارش تذکرهالاولیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر بر آن است که دانش بینش و احوال جنید بغدادی، یکی از نام آورترین چهره های عرفان اسلامی را با تکیه بر گزارش عطار در تذکرهالاولیا معرفی نماید.
جنید اگرچه اهل صحو است، با سکرهم بی ارتباط نیست. امّا عمده ترین مسأله در پیوند با او تأکید بسیارش بر شریعت است.همین گرایش او را از عارفان پرشوری چون حلاج جدا و به وابستگی به حکومت عباسیان متّهم می کند.
برای ارائه تصویری روشن از چهره جنید، ابتدا به اختصار طرز تلقی محققان مختلف را درباره او بررسی کرده و سپس برای نشان دادن ویژگی های او به سراغ تذکرهالاولیا رفته ایم.عطار،همچنان که در معرفی شخصیّت های دیگر، ابتدا اقوال دیگران را درباره جنید می آورد و سپس سخنان گزیده او را در باب مسایل مختلف بیان می کند. ما با تحلیل هر دو بخش، کوشیده ایم در حد امکان، ساختار دانش، بینش و جهان بینی او را ترسیم نماییم.
در این ساختار، جنید را عارفی متشرّع می یابیم که از سویی به مبانی آیین خویش سخت پایبند است و از سوی دیگر، می کوشد با تکیه بر دستاوردهای شهودی، باورهای دینی خود را تلطیف نماید.
مطالعه جایگاه زن در دوره آل جلایر در ایران (مطالعه موردی: نگاره های همای و همایون)
حوزه های تخصصی:
همای و همایون، مثنوی عاشقانه ای است در «دیوان خواجوی کرمانی» و یکی از مهم ترین آثار خطی دوره آل جلایر به تاریخ 28 جمادی الاول 798 ه.ق به شمار می رود، که شامل داستان عشق همای (شاهزاده ایرانی) و همایون (دختر خاقان چین) و دو دیوان کمال نامه و روضه الانوار است. این دیوان به خط «میرعلی تبریزی» (مبتکر خط نستعلیق) نگاشته و توسط «جنید نقاش» (سلطانی) به عنوان نخستین نگارگر رقم دار ایرانی، تصویر شده است. با این توصیف، نوشتار حاضر، تلاشی است جهت پی بردن به جایگاه زن در دوره آل جلایر در جامعه ایران، بر مبنای تحلیل نگاره های داستان «همای و همایون» در دیوان خواجوی کرمانی. بر این اساس، مسئله اصلی پژوهش حاضر آن است که جایگاه زن در دوره آل جلایر بر مبنای نگاره های همای و همایون چگونه ترسیم می شود؟ این پژوهش، با اتخاذ روش توصیفی تحلیلی و با رویکردی تاریخی به واکاوی جایگاه زن بر اساس نگاره های همای و همایون پرداخته است؛ که در این راستا، ده نگاره با عنوان همای و همایون که در کتب نگارگری موجودند، ند، از حیث رویدادها و عناصر اصلی تصاویر، ازجمله فرم، اندازه، شیوه برخورد، تعامل و قرارگیری فیزیکی شخصیت های همای و همایون مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایجی که از مجموع تحلیل نگاره های همای و همایون برمی آید بر آن اذعان دارد که خلق نگاره های «همای و همایون» با مختصات هنری خاص خود جهت ترسیم جایگاه انسانی و متفاوت از دوره های پیشین از زن، بر اساس ذهنیت و تخیل محض نقاش خلق نشده است و بازتابی از شرایط فرهنگی، اجتماعی زمانه بوده و روح حاکم بر خود را عیان می سازد و برخلاف نگاره های موجود، جایگاه زن به عنوان ابژه ای جنسی و دارای نقشی مفعولی ترسیم نشده است.