فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۷٬۵۴۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ناتوانی های یادگیری یک اختلال عصبی- تحولی با منشأ زیستی بوده و مبنایی است برای نابهنجاری ها در سطح شناختی که با علایم رفتاری این اختلال از قبیل نارسایی در توجه ارتباط دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر یکپارچگی حسی در توجه انتخابی و توجه مداوم دانش آموزان با اختلال خواندن انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کودکان پسر 7 تا 12 سال دارای اختلال خواندن است که به مراکز روان شناسی، مشاوره و مراکز درمانی روان پزشکی تهران در سال ۱۳۹۹-۱۴۰۰ مراجعه کردند. از جامعه آماری موردنظر تعداد 30 دانش آموز به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند. شرکت کنندگان در پژوهش آزمون رنگ واژه استروپ (بندر، 1983) و آزمون عملکرد پیوسته (رازولد و همکاران، 1965) را تکمیل کردند و آزمودنی های گروه آزمایش 8 جلسه (هفته ای یک جلسه) شیوه نامه درمان مبتنی بر یکپارچگی حسی (آیرس، 1996) را دریافت کردند. در نهایت تحلیل داده های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر به وسیله نرم افزار spss26 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه دریافت کننده برنامه درمان مبتنی بر یکپارچگی حسی در متغیرهای وابسته این پژوهش نسبت به گروه کنترل نه تنها اثربخشی بیشتری را نشان داد ه اند (p<0.001) بلکه در طی زمان نیز این میزان اثرگذاری برای آنها حفظ شد که پایداری اثر مداخله را نشان می دهد (p<0.001). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که این روش درمانی در بهبود توجه انتخابی و توجه مستمر به صورت پایدار در کودکان با اختلال خواندن مؤثر بوده است و برنامه ریزان و درمانگران می توانند استفاده از این روش درمانی را در دستورکار خود قرار دهند.
نگاهی راهبردی به برنامه درسی شیمی دوره متوسطه دوم: فاصله وضع مطلوب و موجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۵۹
۲۳۳-۲۱۳
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی برنامه درسی شیمی دوره متوسطه دوم ایران با رویکرد راهبردی بود. نوع پژوهش کاربردی و روش تحقیق، ترکیبی از نوع اکتشافی بوده است. جامعه پژوهش را در بخش کیفی، متخصصان برنامه درسی و اساتید آموزش شیمی ایران و در بخش کمی ، دبیران شیمی استان اصفهان تشکیل می دادند. برای نمونه گیری در بخش کیفی از نمونه گیری هدفمند استفاده شده و مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری(12 نفر) ادامه یافته است. دربخش کمی، حجم نمونه مطابق جدول کرجسی و مورگان و فرمول کوکران 200 نفر تعیین شده است. ابزارگردآوری داده ها، در بخش کیفی سؤالات نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. پایایی پرسشنامه بر اساس ضریب آلفای کرونباخ 0/89 برآورد شده است. تحلیل یافته های کیفی نشان داد که متخصصان برای سواد شیمی جنبه های گوناگون (دانش، نگرش، مهارت و زمینه های شغلی) قائل اند و از نظر آنان در برنامه درسی شیمی باید به تفسیر علمی پدیده ها و پرورش مهارتها در زمینه های شغلی توجه بیشتری شود. بر اساس یافته های کمی بالاترین میانگین پاسخها (3/32) مربوط به حیطه اهداف و پایین ترین مقدار(2/83) مربوط به حیطه محتوا بود. میزان تحقق برنامه درسی شیمی دوره متوسطه دوم در حیطه اهداف، بیشتر از سطح متوسط است و در پاره ای از گویه ها در حد زیاد مورد توجه دبیران بوده است. در نهایت اینکه سازماندهی محتوا و روشهای تدریس و ارزشیابی در برنامه درسی شیمی دوره متوسطه دوم باید وضعیتی مناسب تر پیدا کنند.
آینده پژوهی توسعه آموزش هوشمند با در نظر گرفتن نقش فناوری های نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
176 - 194
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: تمرکز ما در این پژوهش بر هوش مصنوعی و اینترنت اشیاء است. این دو، مجموعه ای از فناوری هایی هستند که ضمن تمایز آفرینی به سرعت در حال گسترش می باشند و جنبه های مختلف مربوط به آموزش را به طور اساسی تغییر می دهند. بنابراین هدف از انجام این پژوهش شناسایی سناریوهای توسعه آموزش مبتنی بر درک صحیح از تغییرات در روند توسعه فناوری در سطح بین المللی است.
روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر از نظر روش از نوع آمیخته اکتشافی است. بدین ترتیب ابتدا در گام اول با روش کیفی مرور ادبیات پژوهش پیشران ها شناسایی و در گام دوم با روش کمّی آزمون دوجمله ای تأیید شدند، سپس در گام سوم با روش دیمتل به تحلیل پیشران ها پرداخته شد. در نهایت پس از شناسایی عدم قطعیت های کلیدی، در گام چهارم با استفاده از روش تحلیل متوازن تأثیر متقابل، سناریوها استخراج و سپس تدوین گردیدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه های خبره سنجی برای روش های آزمون دوجمله ای، دیمتل و تحلیل متوازن تأثیر متقابل است. بدین ترتیب جامعه نظری در گام های دوم الی چهارم پژوهش را خبرگان آگاه به موضوع پژوهش به تعداد 20 نفر از طریق نمونه گیری هدفمند تشکیل می دهد.
یافته ها: ما نهایتاً توانستیم 16 پیشران تأثیرگذار را شناسایی کنیم و بر مبنای حالت های تأثیرگذاری آنها که آینده را متأثر می سازد به تدوین سه سناریو محتمل بپردازیم.
بحث و نتیجه گیری: نتایج ما تأکید می کند که تحقیقات هوش مصنوعی تأثیر قابل توجهی بر ساختار آموزشی دارد. جنبه های مهم رشد هوش مصنوعی بر آموزش شامل صنعت آموزش خصوصی قوی و علاقه فزاینده بین المللی است. این مطالعه بر اساس رهنمودهای تحقیقاتی مبتنی بر شواهد، دستور کار روشنگری را برای آینده ارائه می دهد که به محققان آینده، هوش مصنوعی برای شناسایی مسائل تحقیقاتی معاصر و توسعه تحقیقات تأثیرگذار برای حل مشکلات پیچیده اجتماعی کمک می کند.
.
تبیین بازدارنده های روابط میان فردی در مدیران و کارکنان آموزشی دانشگاه علوم پزشکی زنجان: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۹
116 - 142
حوزههای تخصصی:
مهارت های ارتباطی از دیر باز ب ه عن وان جزی ی مهم از خدمات شناخته ش ده است و ضعف مهارت های ارتب اطی، شانس دس تیابی ب ه موفقی ت را ک اهش داده و احتم ال مواجه ه ب ا نارضایتی را افزایش می دهد.مطالعه حاضر با هدف تبیین تجارب و دیدگاههای مدیران و کارکنان آموزشی دانشگاه علوم پزشکی زنجان در مورد مهارت ارتباط میان فردی انجام شد. این پژوهش یک مطالعه کیفی با رویکرد تحلیل محتوای قراردادی است. مشارکت کنندگان، 10 نفر از مدیران و کارکنان آموزشی دانشگاه علوم پزشکی زنجان که دارای تجربه کافی در مورد موضوع مطالعه بودند به روش نمونه گیری هدفمند و با در نظر گرفتن حداکثر تنوع، دعوت به شرکت در مطالعه شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته تا زمان رسیدن به اشباع نظری گردآوری و به طور همزمان به روش دستی تحلیل شد. اعتبار داده ها با روش لینکلن و گوبا حاصل شد. بر اساس تحلیل نتایج حاصل از مصاحبه با مشارکت کنندگان، عوامل بازدارنده ارتباط میان فردی شامل ویژگی های فردی، کیفیت زندگی کاری، ساختارهای سازمانی، رفتارهای انحرافی و نابهنجار سازمانی، ضعف ابزارها و مهارت های ارتباطی بودند. که در 21 طبقه فرعی و6 زیر طبقه جای گرفتند. نتایج مطالعه نشان داد از نظر مدیران و کارکنان آموزشی عوامل بازدارنده از عوامل مهم در ارتباط میان فردی محسوب می شود. و توجه به آنها، به ایجاد ارتباط میان فردی موثر، و بهتر شدن تعاملات میان کارکنان، ارتقائ رضایت و بهبود کیفیت کار منجر خواهد شد. کلید واژه ها: ارتباط میان فردی، بازدارنده ها، مدیران و کارکنان آموزشی، دانشگاه علوم پزشکی زنجان.
تأثیر آموزش ادراک فضایی دیداری بر ارتقاء تئوری ذهن در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر مهارت های ادراک دیداری فضایی بر تئوری ذهن دانش آموزان 8 تا 10 ساله دچار اختلال یادگیری شهر مشهد انجام شد. این پژوهش به لحاظ رویکرد، از نوع کمی و از نظر طرح تحقیق، از نوع نیمه آزمایشی (پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل) است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر 8 تا 10 ساله که با علائم اختلال یادگیری به مراکز اختلال یادگیری شهر مشهد مراجعه کردند، است. نمونه آماری نیز شامل 30 نفر است که به روش نمونه گیری غیر احتمالی از نوع هدفمند از بین جامعه آماری تحقیق انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش طی 10 جلسه 60 دقیقه ای آموزش مهارت های ادراک دیداری فضایی را دریافت کردند در حالی که گروه کنترل تحت هیچ مداخله ای قرار نگرفت. کلیه شرکت کنندگان قبل و بعد از اجرای متغیر مستقل، با آزمون تئوری ذهن استیرنمن سنجیده شدند. داده های این پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و نرم افزار spss.24 تجزیه و تحلیل شد.نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیره نشان داد که آموزش مهارت های ادارک دیداری فضایی منجر به بهبود نمره کل تئوری ذهن دانش آموزان دارای اختلال یادگیری شد. نتایج این تحقیق نشان داد که آموزش 10 جلسه 60 دقیقه ای ادراک دیداری فضایی، به میزان چشمگیری باعث ارتقاء تئوری ذهن در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در مقایسه با گروهی که این آموزش را دریافت نکرده اند، می شود؛ همچنین با اجرای مداخلات آموزشی به منظور بهبود مهارت های ادراک دیداری فضایی در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری به ارتقاء تئوری ذهن نیز در آنها کمک می کند که در نهایت منجر به بهبود اختلال یادگیری می شود.
تأملی بر ادبیات نیازسنجی آموزشی از منظر برنامه ریزی درسی شاخه تحصیلی فنی وحرفه ای: یک کاوشگری انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
7 - 40
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تأملی انتقادی بر ادبیات نیازسنجی آموزشی از منظر برنامه ریزی درسی شاخه فنی وحرفه ای است. ازاین رو، از روش کاوشگری فلسفی انتقادی استفاده شده است. جامعه پژوهش از تمامی پژوهش ها، کتاب ها، مقاله ها و محتواهای منتشرشده در وبگاه ها و پایگاه های اطلاعاتی مرتبط با موضوع تشکیل شده است. از میان آن ها 127 مقاله، کتاب، سند، آیین نامه، پژوهش و گزارش ملی و بین المللی ازطریق نمونه گیری هدفمند بررسی و مطالعه شد. برای گردآوری داده ها و اطلاعات از فرم بررسی اسنادی استفاده شد. تحلیل اطلاعات نیز ازطریق تحلیل محتوای کیفی انجام شد. براساس یافته های پژوهش، مزایای ادبیات نیازسنجی آموزشی عبارت اند از: امکان استفاده از برداشت شکاف از نیاز و نیازسنجی، امکان تحقق بیشتر اهداف و اصول نیازسنجی، امکان نیازسنجی با الگوهای مبتنی بر تجزیه وتحلیل شغل، پوشش بیشتر ابعاد برنامه درسی ازطریق دیکوم، امکان کاربرد بیشتر دسته بندی روش ها و انواع نیازسنجی شامل آلفا، بتا، گاما و دلتا در نیازسنجی شاخه فنی وحرفه ای. همچنین، معایب این حوزه عبارت اند از: غیرمفیدبودن برداشت های خواسته ها و ترجیحات، کمبود و فقدان نیاز و نیازسنجی، کم توجهی به هدف تحقق برنامه ریزی مشارکتی و اصول مشارکت و رعایت ملاحظات فرهنگی، ناقص بودن بیشتر الگوهای موجود و پوشش ندادن ابعاد و زوایای کامل برنامه های درسی شاخه فنی وحرفه ای و کاربردی نبودن نیازسنجی هایی از نوع اپسیلون و زتا. بنابراین، باوجود مزایا و معایب ذکرشده، استفاده از ادبیات نیازسنجی در نیازسنجی شاخه فنی وحرفه ای نیازمند تأمل و به گزینی از ادبیات موجود و ارائه الگویی خاص این شاخه تحصیلی است.
شیوع بی مدنی تحصیلی در دانشجویان: نقش سبک های مدیریت کلاس، خودمحق بینی و بلندپروازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
28 - 48
حوزههای تخصصی:
بی مدنی تحصیلی یکی از رفتارهایی منفی در کلاس های درس دانشگاه است بر روند یاددهی-یادگیری تأثیر منفی می گذارد. هدف پژوهش حاضر بررسی میزان شیوع بی مدنی تحصیلی و نقش سبک های مدیریت کلاس، خودمحق بینی و بلندپروازی در پیش بینی آن در دانشجویان بود. روش پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری دانشجویان شامل کل دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه گیلان بود. نمونه آماری شامل 433 دانشجو بود که به روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس های بی مدنی تحصیلی آریاپوران و کمالی(2019)، سبک مدیریت کلاس مارتین و همکاران (1998)، خودمحق بینی تحصیلی آکاکاسو(2002) و بلندپروازی مثبت و منفی ورسترایتین (2017) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد که بیشترین رفتارهای مبتنی بر بی مدنی تحصیلی عبارت بودند از: بدون آمادگی وارد کلاس شدن (%66.51)، بی حوصلگی در کلاس (%58.66)، دیر آمدن به کلاس (%57.74)، صحبت کردن در هنگام تدریس (%53.35)، عدم توجه در کلاس (%52.19)، شکایت همراه با مخالفت در کلاس (%31.41) و قطع کلاس یا تمام کردن کلاس (%30.71). نتایج نشان داد که به ترتیب مدیریت کلاس تعاملی، خودمحق بینی تحصیلی، مدیریت کلاس مداخله گر و بلندپروازی منفی در پیش بینی بی مدنی تحصیلی دانشجویان نقش معنادار داشتند. براساس یافته ها، استفاده اساتید دانشگاه از سبک های مثبت تدریس از جمله سبک تدریس تعاملی و غیرمداخله گر می تواند در کاهش بی مدنی در دانشجویان نقش داشته باشد. همچنین برگزاری کارگاه های آموزشی در جهت بهبود خودمحق بینی تحصیلی و بلندپروازی منفی در دانشجویان به کاهش بی مدنی تحصیلی کمک خواهد کرد.
باورهای معلمان درباره دانش آموزان سرآمد و فعالیت های آموزشی مناسب برای آنها: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
49 - 75
حوزههای تخصصی:
شناسایی دانش آموزان سرآمد و تدوین و اجرای روشهای کارآمد آموزشی برای آنها از دغدغه های هر نظام آموزشی است و معلمان مهم ترین و تاثیرگذارترین عوامل دخیل در این فرآیند به شمار می روند. بنابراین، پژوهش کیفی حاضر به جستجو در باورهای معلمان در این دو موضوع می پردازد. جامعه آماری معلمان متوسطه اول در سه شهر غرب مازندران بودند که 14 نفر از ایشان (هفت مرد و هفت زن) از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد. سپس، داده ها بر مبنای تحلیل محتوای مضمونی مورد کدگذاری و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تحلیل داده ها، در بخش مربوط به باورهای معلم درباره دانش آموزان سرآمد، به پیدایش چهار مضمون کلی توانمندی شناختی، توانمندی فراشناختی، مهارتهای اجتماعی، رفتار کلاسی منتهی شد. همچنین، در بخش مربوط به فعالیت های آموزشی معلمان هم سه مضمون کلی روش تدریس، تکالیف و تمرینات، نقش هدایت معلم حاصل شد. یافته ها نشان دادند که معلمان از درک عمیق و چندبعدی در تشخیص سرآمدان برخوردارند و از سطح معیارهای عملکردی و شناختی ساده فراتر می روند. آنها همچنین درباره فعالیت های آموزشی مناسب نیز دیدگاه های خلاق و نوآورانه ای دارند. در پایان پیشنهادهایی برای بهبود فرآیندهای آموزشی و پژوهشی مرتبط ارائه شده است.
طراحی آموزشی مبتنی بر اجتماع یادگیری زبان و تاثیر آن بر یادگیری خود راهبر، انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
161 - 184
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی آموزشی مبتنی بر اجتماع یادگیری زبان و تاثیر آن بر یادگیری خود راهبر، انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان در درس زبان انگلیسی انجام شد. این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش تحقیق، نیمه آزمایشی با مراحل پیش آزمون و پس آزمون و گروه های آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری در مقطع کارشناسی که در نیم سال دوم سال تحصیلی 1402-1401 واحد درس زبان انگلیسی را انتخاب کردند، بود. به روش نمونه گیری تصادفی ساده (بر اساس قرعه کشی)، تعداد 50 نفر انتخاب و در گروه های آزمایش (25 نفر) و کنترل (25 نفر) جایگذاری شدند. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه های استاندارد یادگیری خود راهبر فیشر، انگیزش تحصیلی هارتر و خودکارآمدی تحصیلی شرر و مادوکس بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده از تحلیل کواریانس چند متغیری مانکوا جهت آزمون آماری فرضیه اصلی و جهت آزمون آماری فرضیه های فرعی از آزمون تحلیل کواریانس یک متغیری آنکوا در سطح معناداری 05/0=α، استفاده شد. در سطح اطمینان 95 درصد (05/0 = α)، یافته ها نشان داد استفاده از اجتماع یادگیری زبان بر یادگیری خود راهبر، انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان در درس زبان انگلیسی تاثیر مثبت دارد و بر مقدار آن می افزاید. هم-چنین، تاثیر استفاده از اجتماع یادگیری زبان بر یادگیری خود راهبر، انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان متفاوت است. به طوری که استفاده از الگوی مورد بحث نخست بر خودکارآمدی تحصیلی (اندازه اثر: 94/0)، سپس بر انگیزش تحصیلی (اندازه اثر: 70/0) و در نهایت بر یادگیری خودراهبر (اندازه اثر: 64/0) موثر می باشد.
تأثیر رویکرد یادگیری معکوس در کلاس مجازی علوم بر درگیری تحصیلی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی در دوره کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش باهدف تأثیر رویکرد یادگیری معکوس در کلاس مجازی علوم بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دوره ابتدایی انجام شده است. نوع,پژوهش، کاربردی، رویکرد کمی و به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه (کنترل) است. جامعه آماری، کلیه دانش آموزان دختر دوره ابتدایی در سال تحصیلی 1400-1399 در منطقه پانزده تهران بودند. حجم نمونه پژوهش متشکل از 30 نفر دانش آموز کلاس ششم ابتدایی در منطقه پانزده تهران بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از میان آن ها 15 نفر به گروه آزمایش و 15 نفر به گروه کنترل تخصیص یافتند. به دلیل شیوع بیماری کووید19 آموزش در فضای مجازی صورت گرفت. در این پژوهش، فایل آموزشی مباحث منتخب درس علوم تجربی در اختیار گروه آزمایش قرار گرفت و آن ها در خانه به یادگیری مبحث تغییر وسایل ارتباط شخصی از گذشته تا آینده درس علوم تجربی پرداختند. فایل شامل مبحث درس علوم در نه جلسه بود. گروه گواه فایل آموزشی دریافت نکردند. همچنین، در این پژوهش، برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه درگیری تحصیلی شوفیلی و همکاران (۲۰۰2) استفاده شد. پایایی کل پرسشنامه از طریق ضریب آلفای کرونباخ برابر با 0.79 و برای مؤلفه توانمندی برابر با 0.82، برای مؤلفه تعهد 0.72 و برای مؤلفه جذب برابر با 0.79 به دست آمد. از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان داد استفاده از رویکرد یادگیری معکوس در کلاس مجازی علوم بر درگیری تحصیلی (توانمندی، تعهد و جذب) دانش آموزان دوره ابتدایی تأثیر دارد.
بررسی کج فهمی های رایج دانش آموزانِ دوره متوسطه دوم در مسائل شیمیایی و مفاهیم مربوط به فصل اول کتاب شیمی دهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر به بررسی کج فهمی های رایج دانش آموزانِ دوره متوسطه دوم در مسائل شیمیایی و مفاهیم مربوط به فصل اول کتاب شیمی دهم می پردازیم. در این پژوهش تعداد 53 نفر از دانش آموزان پایه های دهم (27 نفر) و یازدهم (26 نفر) دبیرستان هیئت امنایی آزادگان واقع در منطقه 17 شهر تهران مشارکت داشتند. برای انجام این پژوهش از روش توصیفی - تحلیلی و تحقیق میدانی استفاده شده است. به منظور جمع آوری اطلاعات، از یک پرسش نامه شامل پنج تست چهار گزینه ای استفاده شده است؛ در هر یک از تست ها، چهار استدلال پیشنهادی نیز ارائه شده است که دانش آموز می تواند به دلخواه یکی از این استدلال ها را انتخاب نماید. بررسی نتایج حاصل از پرسش نامه ها به روش طبقه بندیِ چالیک و ایاز انجام شده است. بنابر پژوهش انجام شده، دانش آموزان در مفاهیم تشخیص زیرلایه مناسب برای قرار دادن الکترون در آن طبق اصل آفبا، نوشتن آرایش الکترونی برخی از عناصر واسطه، تشخیص دسته عناصر، مفهوم جرم اتمی و عدد جرمی، وابستگی خواص شیمیایی و فیزیکی به ذرات زیر اتمی، تفاوت و ماهیت پیوند های کوالانسی و یونی دچار کج فهمی های بسیاری هستند.
طراحی فضای یادگیری مهارت محور مبتنی بر حل مسئله با رویکرد بین رشته ای و تمرکز بر حوزه های تربیت و یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف طراحی محیط های یادگیری مبتنی بر مهارت حل مساله با رویکرد تلفیقی میان رشته ای، و تاکید بر حوزه های تربیت و یادگیری، با استفاده از چارچوب نظری الگوی برنامه درسی اکر، در درس علوم پایه سوم ابتدایی صورت گرفته است که براساس هدف، کاربردی و از منظر روش پژوهش از نوع آمیخته (کیفی- کمی) است. روش تحقیق تحلیلی- توصیفی با پیمایش نظرات متخصصان می باشد. این پژوهش در دو مرحله طراحی و اعتباریابی انجام شده است. در بخش کیفی برای طراحی فعالیت ها بر اساس چارچوب برنامه درسی اکر، با توجه به مهارت حل مساله، از روش سندکاوی اسناد معتبر علمی و مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شد. جامعه آماری شامل صاحبنظران، اساتید و متخصصین رشته برنامه ریزی درسی و معلمان دوره ابتدایی در سال 1402-1403 بوده که به روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 21 نفر انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. تحلیل داده ها، همزمان با جمع آوری اطلاعات، بر اساس روش کیفی استراوس و کوربین انجام شده است. در بخش کمی برای اعتباریابی برنامه درسی طراحی شده از روش خودبازبینی و چک کردن به وسیله متخصصان مشارکت کننده (تکنیک کنترل اعضا) با استفاده از پرسشنامه 10 سوالی محقق ساخته استفاده شد. تحلیل داده های این بخش به روش آمار توصیفی و با استفاده از نرم افزارspss5 انجام شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که با ایجاد فرصت های عملی برای یکپارچه س ازی مفاهیم میان رشته ای، معلمان می توانند زمینه یادگیری پایدار و مرتبط با زندگی واقع ی را با تقویت مهارت حل مسئله و استدلال در تمامی حوزه های تربیت و یادگیری فراهم س ازند و دانش آموزان را برای مواجهه موثر با مسائل زندگی اجتماعی آماده کرده و فرایند کسب تجربه را برای دانش آموزان شاداب کنند.
بازنمائی معنائی ادراکات و توصیفات معلمان و مدیران از طرح جابر در مقطع ابتدائی و چالشهای فراروی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز برنامه درسی و آموزش سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
88 - 102
حوزههای تخصصی:
زمینه و اهداف: تربیت دانش آموزانی پژوهنده نیاز جامعه پیچیده امروز است، دانش اموزی که تجزیه و تحلیل کنند و به موضوعات پاسخ دهند. بنابراین هدف این پژوهش، بازنمائی معنائی ادراکات و توصیفات معلمان و مدیران از طرح جابر در مقطع ابتدائی و چالشهای فراروی آن است.روش ها: پژوهش حاضر از نوع مطالعات کیفی است که با رویکرد پدیدار شناسی انجام گرفت. جامعه مطالعه شده در این پژوهش مدیران و معلمان ابتدایی شهر تبریز بود. نمونه پژوهش شامل 18 نفر از مدیران و معلمان با سابقه تبریز بودند که به صورت نمونه گیری هدفمند از نوع فردماهر این نمونه انتخاب شد. ملاک تعداد نمونه هم اشباع نظری بود. برای جمع آوری داده ها ازمصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته استفاده ش د. تجزیه تحلیل واطلاعات به روش استرابرت وکارپنتر(2003) انجام شد. یافته ها: از مصاحبه با مدیران و معلمان شهر تبریز در باب طرح جابر و چالشهای آن 432 کد استخراج شد که در قالب4 مضمون اصلی(بسترهای لازم برای موفقیت طرح جابر، پیامدها مثبت ومحاسن طرح جابر ، معایب و محدودیتهای طرح جابر و روش های اصلاح و بهینه کردن طرح جابر) و 16 مضمون فرعی این مضامین سازماندهی شدند.نتیجه گیری: با توجه به اینکه طرح جابر یکی از طرح های پروژه محور در دوره ابتدائی است، می توان با رعایت الزامات فوق و رفع موانع مذکور انتظار داشت که طرح جابر بن حیان پیامدهای مطلوب توانمندی در یادگیری پژوهش، برخورداری از روحیه پژوهشگری و برخورداری از مهارت پژوهشگری را در دانش آموزان مقطع ابتدائی به دنبال داشته باشد.
چالش ها و ملاحظات تربیت دینی در گام دوم انقلاب، با نظر به تغییرات دین ورزی در نسل جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه و عمل در تربیت معلمان سال ۹ ویژه نامه ۱۴۰۳
147 - 164
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: تغییرات پارادیمی و گذار از دوران سنت به مدرنیته منجر به تغییرات سریع و قابل توجه در باورها، نگرش ها، ارزش ها، رفتارها و سبک زندگی جوانان ازجمله در شیوه دین ورزی آن ها شده است. بی توجهی به این تغییرات جدید و اصرار بر شیوه های سنتی تربیت دینی، می تواند منجر به ناکارآمدی تربیت دینی و حتی نتیجه معکوس شود. هدف این تحقیق، شناخت دقیق تر ویژگی ها و تغییرات در شیوه دین ورزی نسل جدید و سپس بررسی استلزامات تربیت دینی مؤثر با توجه به آن ویژگی هاست. روش ها : روش تحقیق، سنتزپژوهی و سپس پیشنهاد دلالت هایی برای برنامه تربیت دینی مؤثر برای نسل جدید است. یافته ها: طبق یافته ها، نه ویژگی دین ورزی نسل جوان شامل: پررنگ شدن ابعاد ذهنی و عاطفی دین ورزی و کمرنگ شدن ابعاد عملی و مناسکی، دین ورزی خودمرجع، غیر الزام آور، کلاژگونه، تنوع گرا، لذت گرایانه، غیررسمی، کثرت گرا و گرایش به معنویت های نوظهور است. نتیجه گیری: با توجه به این ویژگی ها، ملاحظاتی به صورت زیر مطرح شد: اتخاذ رویکرد تربیت دینی به صورت فرابرنامه درسی، ترکیبی (ضمنی - مستقیم)، لذت بخش، داوطلبانه و متکی بر ارزش های مشترک، اصلاح محتوا (خودشناسی، ایجاد احساس نیاز به دین، آسیب شناسی معنویت های کاذب، تعمیق خداشناسی، توسعه و تعمیق مبانی دینی، جریان شناسی و نقد مبانی مدرنیسم و پست مدرنیسم)، محتوا (نظرخواهی در مورد سرفصل)، منابع آموزشی (تنوع بخشی و امکان انتخاب، استفاده از منابع علمی دست اول، روزآمد و در سطح جهانی)، شیوه تدریس (مشورت با متربیان راجع به شیوه تدریس، الگودهی، روش استدلالی، مسئله محوری و ارائه بحث های چالشی، بحث و گفتگوی آزاداندیشانه، تدریس مشارکتی، روش تطبیقی و انتقادی منصفانه و علمی، استفاده از فعالیت های اجتماعی داوطلبانه، مفید و نوع دوستانه، مشارکت داوطلبانه در مناسک معنوی جمعی و لذت بخش با حاشیه های سرگرم کننده، استفاده از ظرفیت هنر)، شیوه ارتباطی (احترام و توجه مثبت، تعمیق ارتباط عاطفی - تربیتی)، شیوه ارزشیابی (توافق با متربیان راجع به شیوه های ارزشیابی، افزایش سهم فعالیت های داوطلبانه، ارزشیابی مستمر، ارزیابی همتایان و خودارزیابی).
شناسایی عوامل، ملاکها و نشانگرهای تدریس مبتنی بر سازنده گرایی: مروری منظم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۵۸
47 - 63
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش تلاش شده که با روش "مرور نظام مند" عوامل، ملاکها و نشانگرهای تدریس مبتنی بر نظریه سازنده گرایی اجتماعی شناسایی شوند. برای انجام دادن این پژوهش، پایگاههای داده های اریک، ساینس دایرکت، الزویر، اس آی دی، نورمگز و مگیران جستجو شدند. نتایج حاصل از مرور منظم پیشینه پژوهشی به استخراج 5 عامل کلی، 11 ملاک و 91 نشانگر انجامید. برای اعتباربخشی الگو از نظرات خبر گان عرصه آموزش و خود بازبینی پژوهشگر بهره گیری شد. بر اساس عوامل استخراج شده چارچوب پیشنهادی در قالب مدلی ترسیم شد. مؤلفه های اصلی این مدل عبارت اند از: معلم به منزله تسهیلگر، دانش آموز خود تنظیم، محیطی ایمن، انعطاف پذیر و باز و اصلاح و پیشرفت جامعه که تدریس مبتنی بر سازنده گرایی اجتماعی بر اساس آنها شکل می گیرد. یافته ها نشان دادند که تأکید روش تدریس سازنده گرایی این است که ساخت دانش به عهده دانش آموزان باشد و معلم در نقش راهنما و تسهیل گر یادگیری انجام وظیفه کند. به کارگیری این روش، دانش آموزان را به یادگیرندگانی مسئولیت پذیر، خبره و مادام العمر تبدیل می سازد و در عملکرد دانش آموزان تأثیری قابل توجه دارد.
کاربست برنامه گفت وشنودی ویژه پرورش ادراک زیباشناختی دانشجو-معلمان دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۹
145 - 162
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اجرا و سنجش میزان اثربخشی «برنامه آموزشی گفت و شنودی ویژه پرورش ادراک زیباشناختی دانشجو-معلمان»، به روش روایی هنرمحور انجام شد. ده تن از دانشجو - معلمان دانشگاه فرهنگیان که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، برنامه آموزشی ویژه پرورش ادراک زیباشناختی را تجربه و داده های خود را در کارپوشه های شخصی ثبت کردند. به منظور سنجش میزان اثربخشی برنامه، نخست کارپوشه دانشجو-معلمان مجموعاً توسط پنج تن از صاحب نظران موضوعی در حوزه هنر که با روش «نمونه گیری هدفمند» انتخاب شده بودند ارزیابی شدند. سپس پژوهشگر به ارزیابی کارپوشه ها پرداخت. با استناد به داده های موجود در کارپوشه هر یک از دانشجو-معلمان، نشانه های اثربخش بودن یا نبودن تکلیف های یادگیری آرتاگرافیک در ارتقای ادراک زیباشناختی، با در نظر گرفتن چهار مقیاس چهار رتبه ای (بسیار زیاد، زیاد، محسوس و ناچیز) مورد قضاوت نهایی قرار گرفتند. یافته ها نشان دادند برنامه آموزشی ویژه پرورش ادراک زیباشناختی مبتنی بر تعلیم و تربیت گفت وشنودی، با تکلیف های یادگیری آرتاگرافیک، ب ه خوبی از سوی دانشجو-معلمان مورد پذیرش واقع شد و توانست ادراک زیباشناختی دانشجو-معلمان را در این ابعاد افزایش دهد: دقت به جنبه های فرمال؛ توان بازنمایی و رمزگذاری جنبه ای از تجربه های زیسته در آثار هنرهای بصری و مسئولیت پرده برداشتن یا رمزگشایی از آن با شرحی به شکل مکتوب و شفاهی؛ قدرت ابراز خویشتن و تبدیل احساسات به کلمات؛ تأمل و واکاوی خویشتن؛ تعامل و درک جهان دیگران.
طراحی برنامه درسی آموزش فارسی مبتنی بر رویکرد قصه گویی در دوره ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف اصلی این پژوهش، واکاوی عناصر برنامه درسی آموزش فارسی مبتنی بر رویکرد قصه گویی در دوره ابتدایی بود. روش ها این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی و مبتنی بر نظریه داده بنیاد بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه اعضای هیئت علمی و معلمان متخصص در زمینه قصه گویی و ادبیات کهن فارسی است که در دانشگاه فرهنگیان استان گلستان تدریس می کنند. شیوه انتخاب آن ها هدفمند، از نوع گلوله برفی بوده است. درمجموع با 21 نفر مصاحبه شد. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختارمند در طی سه مرحله به شیوه کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحقیق در قالب مدل پارادایمی و مدل مفهومی بدین صورت شکل گرفت: اهداف ، محتوای درس فارسی ، روش های یاددهی-یادگیری ، نقش معلم ، ارزشیابی ، منابع تخصصی آموزش فارسی با رویکرد قصه گویی ، فضا ، مهارت های ارتباطی ، یادگیری مفهومی فارسی و نتایج تربیتی (شکل گیری هویت دانش آموزان در فرایند قصه گویی، رشد مهارت های زبانی، فراهم آوردن تجربه یادگیری فعال و خلاق همراه با پیشرفت تحصیلی، تقویت حافظه شنیداری و دیداری، تقویت سخنوری، افزایش سطح عمومی یادگیری درس فارسی و پیشرفت تحصیلی). نتیجه گیری: در پایان یافته ها و نتایج به دست آمده مورد بررسی قرار گرفت و بر مبنای آن ها، رهنمودهایی برای عملی شدن برنامه درسی آموزش فارسی مبتنی بر رویکرد قصه گویی در دوره ابتدایی ارائه شد.
مدل نوسازی برنامه های درسی در نظام آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کیفی با هدف ارائه مدل نوسازی برنامه درسی در نظام آموزش عالی و با روش پژوهش نظام مند نظریه داده بنیاد انجام شده است. به این منظور با انجام مصاحبه باز با 23 نفر از متخصصان برنامه درسی داده ها گردآوری و تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت گرفت. با استخراج بالغ بر 200 مفهوم اولیه از مصاحبه ها و نیز احصاء 117 مقوله ی فرعی و 22 مقوله ی اصلی، نتایج پژوهش در قالب مدل پارادایمی شامل بازنگری و نوسازی برنامه درسی به عنوان مقوله محوری؛ شرایط علی (نیازسنجی، تعهد، تخصص و استقلال عمل استادان و...)؛ راهبردها (آینده نگری، رصد دائمی ظرفیت محیطی، تعامل دانشگاه و صنعت و...)؛ شرایط زمینه ای و بسترهای نوسازی برنامه درسی (ارزش های حاکم در جامعه، کیفیت مدیریت در بازنگری دروس، همکاری ذی نفعان و...)؛ شرایط مداخله گر (، تجدید نظر در آئین نامه ها و...) و پیامدهای نوسازی برنامه های درسی (اثربخشی برنامه درسی و...) مطرح و در قالب مدل نهایی نوسازی برنامه درسی طراحی و تبیین شد. بنابراین فرایند نوسازی برنامه درسی باید بر سودمندی و کارآمدی برنامه درسی، غلبه کیفیت بر کمیت، تلفیق نظریه و عمل و آموزش مهارت های علمی و عملی، پویایی و انعطاف و تعامل سازنده با صنایع و در نتیجه انطباق دروس با نیازهای محیط بیرونی متمرکز باشد. برنامه های درسی از این رهگذر می توانند با حضور اثربخش و تحقق اهداف و مطلوبیت های خود قابلیت های لازم را در فراگیران ایجاد کرده و منجر به حضور موثر آنان در محیط بیرونی و به فعلیت رساندن آن قابلیت ها گردند و ضمن افزایش ظرفیت پاسخگویی به موفقیت در محیط بیرونی نایل شوند.
نقش عکس برداری و تصویر در آموزش جغرافیا: تأثیرات مثبت بر یادگیری مکانی و فهم عمیق مفاهیم
حوزههای تخصصی:
نقش عکس برداری و تصویر در آموزش جغرافیا: تأثیرات مثبت بر یادگیری مکانی و فهم عمیق مفاهیمدرک و آموزش مفاهیم جغرافیایی نیازمند ابزارهایی است که بتوانند پیچیدگی های مکانی و ارتباطات بین پدیده های جغرافیایی را به شکلی ملموس و قابل فهم ارائه دهند. عکاسی به عنوان یکی از این ابزارها، نقش مهمی در تسهیل فرآیند یادگیری و درک عمیق تر مفاهیم جغرافیایی ایفا می کند. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای-اسنادی، به بررسی تأثیرات مثبت عکس برداری بر یادگیری مکانی و فهم مفاهیم جغرافیایی پرداخته و نشان می دهد که چگونه تصاویر می توانند به عنوان یک وسیله ارتباطی مؤثر در آموزش جغرافیا عمل کنند. نتایج پژوهش نشان داد که عکس برداری و تصویر با جغرافیا یک پیوند ناگسستنی دارد و امروزه توسط بسیاری از سازمان ها یا مؤسسات تحقیقاتی و آموزشی همانند نشنال جئوگرافی در حوزه های مختلف از جمله اقیانوس ها، زمین، دنیای حیوانات وحشی، فرهنگ ها و مکان های تاریخی، نبوغ انسانی و همچنین گردشگری از این روش تأثیرگذار برای آموزش و پژوهش استفاده می شود. نتایج بررسی همچنین نشان می دهد که استفاده از عکس ها در فرآیند آموزش جغرافیا، به افراد کمک می کند تا پیچیدگی های مفاهیم جغرافیایی و ارتباط بین این مفاهیم را بهتر درک نمایند. بعلاوه این روش با ارائه تجربه واقعی و بصری از مناطق و پدیده های جغرافیایی، تحریک و انگیزه بخشی برای فرد ایجاد می کند. در این روش با ایجاد گلچینی از تصاویر مناطق مختلف و لمس محیط، نوعی تجربه مستقیم در زمینه مفاهیم و پدیده های جغرافیایی برای فرد ایجاد می شود.
پیوند روش شناسی اخلاق و اخلاق روش شناسی در ارزشیابی مرتبط با کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ تابستان ۱۴۰۳شماره ۲
191 - 203
حوزههای تخصصی:
در این مطالعه به طور خاص، هدف، بررسی تأثیر دو مقوله اخلاق و روش شناسی در حوزه ارزشیابی مرتبط با کودکان بود. برای این منظور، ابتدا جایگاه رویکرد اخلاقی و روش شناسی در انجام فرآیند ارزشیابی موردبررسی قرار گرفت. سپس تأثیر متقابل اخلاق و روش شناسی ارزشیابی واکاوی شد. در آخر، برخی مطالعات به منظور استناد بر این پیوند میان روش-شناسی و اخلاق در ارزشیابی مرتبط با کودکان، موردبررسی قرار گرفت. این مطالعه به روش جستار نظرورزانه انجام شد. یافته ها نشان می دهد انتخاب معیارهای اخلاقی، تصمیم گیری اخلاقی در فرآیند ارزیابی، و ایجاد رهنمودها و همچنین اقدامات مرتبط با اصول اخلاقی ریشه در فلسفه اخلاق دارد. به علاوه، انتخاب روش شناسی مناسب نیازمند چارچوب نظری محکم و مشخصی است که می تواند رویکردی روش شناختی را در برگیرد که بدون شک در عمل با پیامدهای اخلاقی همراه است. نتایج حاکی از این است که نمی توان ملاحظات مربوط به رویکرد اخلاقی را نادیده گرفت و روشمند بودنِ مطالعه به تنهایی ماهیت اخلاقی آن را تضمین نمی کند. علاوه بر این، نمی توان رویکرد اخلاقی را از روش شناسی و روش، و از اقدامات و ابزارهای ارزیابی جدا کرد.