مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی میزان توجه به مؤلفه های تربیت اقتصادی در برنامه درسی دوره متوسطه اول است که به روش تحلیل محتوای کمی و با استفاده از تکنیک آنتروپی شانون انجام شده است. جامعه آماری مورد مطالعه کتابهای دوره متوسطه اول در سال تحصیلی 1400-1399 و روش نمونه گیری، سرشماری است. بنابراین، محتوای همه کتابهای دوره متوسطه اول به عنوان نمونه مورد تحلیل قرار گرفته اند. واحد تحلیل، مضمون و ابزار گرد آوری اطلاعات سیاهه تحلیل محتواست که روایی آن با توجه به قضاوت متخصصان تعیین شد و پایایی آن با روش محاسبه ضریب همبستگی میان آزمون- بازآزمون به میزان 0/90 مشخص شد. یافته ها نشان داد که تعداد مؤلفه های تربیت اقتصادی کتابهای دوره متوسطه اول در مجموع 1184 فراوانی است که از این تعداد پایه هفتم 418، پایه هشتم 375 و پایه نهم 391 فراوانی را به خود اختصاص داده اند. همچنین، مؤلفه ها از توزیع نرمال برخوردار نیستند و بعضی از مؤلفه ها مورد توجه قرار نگرفته اند. به طوری که مؤلفه تخصیص در پایه های هفتم، هشتم و نهم به ترتیب با مقادیر ضریب اهمیت (0/154)، (0/158) و (0/163) از بیشترین میزان توجه برخوردار است و ضریب اهمیت مؤلفه های تقسیم کار و ریسک در هر سه پایه (صفر) است. همچنین، در کل دوره متوسطه اول، مؤلفه پول از بیشترین ضریب اهمیت (0/132) برخوردار است و مؤلفه تقسیم کار دارای ضریب اهمیت (صفر) است. در نهایت، از میان کتابهای درسی دوره متوسطه اول، کتاب مطالعات اجتماعی در پرداختن به مؤلفه های تربیت اقتصادی بالاترین رتبه وکتابهای فرهنگ و هنر و آمادگی دفاعی پایین ترین رتبه را دارند. بر این اساس، بازنگری در محتوای کتابهای درسی در راستای افزایش سطح دانش، نگرش و مهارتهای اقتصادی دانش آموزان ضروری به نظر می رسد.
بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر انتظارات فرزندان از والدین (مورد مطالعه: نوجوانان استان خراسان جنوبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر انتظارات فرزندان از والدین (مورد مطالعه: نوجوانان استان خراسان جنوبی) انجام شده است. مبانی نظری پژوهش با استفاده از رهیافت جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی و با تأکید بر نظریه های تئوری محرومیت نسبی تدرابرت گر، مانهایم، زیمل، وبر، بروس کوئن و مک لوهان تدوین شده است. این پژوهش مطالعه ای مقطعی و از نوع توصیفی بود. مطالعه حاضر در سال 1398 و در میان 580 نفر از نوجوانان 18-13 سال استان خراسان جنوبی که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و تصادفی انتخاب شده بودند، انجام گرفته است. تحلیل داده ها با به کارگیری نرم افزار آماری SPSS نسخه 25 در دو سطح توصیفی و تحلیلی انجام شده است. تحلیل داده ها بر اساس ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیونی بوده است. نتایج نشان داد که میانگین شاخصهای تفاوت نسلی فرزندان 91/1 درصد، گروه همسالان 86/6 درصد و احساس محرومیت نسبی با 86/4 درصد بیش از سایر متغیرهای مستقل است. به ترتیب متغیرهای کنترل فرزندان(73/2 درصد)، میزان استفاده از رسانه ها(73/1 درصد)، سبک زندگی والدین(72/1 درصد) و مصرف گرایی فرزندان در ردیفهای بعدی قرار دارند. میانگین انتظارات فرزندان از والدین نیز 59/1 درصد است. رابطه میان متغیرهای تفاوت نسلی فرزندان با والدین، مصرف گرایی فرزندان، سبک زندگی والدین، گروه همسالان و میزان استفاده از رسانه ها با انتظارات فرزندان از والدین معنادار و مثبت بود و رابطه ای معنا دار و معکوس میان متغیرهای احساس محرومیت نسبی در فرزندان و کنترل فرزندان از سوی والدین با انتظارات فرزندان از والدین وجود داشت.
شناسایی عوامل، ملاکها و نشانگرهای تدریس مبتنی بر سازنده گرایی: مروری منظم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تلاش شده که با روش "مرور نظام مند" عوامل، ملاکها و نشانگرهای تدریس مبتنی بر نظریه سازنده گرایی اجتماعی شناسایی شوند. برای انجام دادن این پژوهش، پایگاههای داده های اریک، ساینس دایرکت، الزویر، اس آی دی، نورمگز و مگیران جستجو شدند. نتایج حاصل از مرور منظم پیشینه پژوهشی به استخراج 5 عامل کلی، 11 ملاک و 91 نشانگر انجامید. برای اعتباربخشی الگو از نظرات خبر گان عرصه آموزش و خود بازبینی پژوهشگر بهره گیری شد. بر اساس عوامل استخراج شده چارچوب پیشنهادی در قالب مدلی ترسیم شد. مؤلفه های اصلی این مدل عبارت اند از: معلم به منزله تسهیلگر، دانش آموز خود تنظیم، محیطی ایمن، انعطاف پذیر و باز و اصلاح و پیشرفت جامعه که تدریس مبتنی بر سازنده گرایی اجتماعی بر اساس آنها شکل می گیرد. یافته ها نشان دادند که تأکید روش تدریس سازنده گرایی این است که ساخت دانش به عهده دانش آموزان باشد و معلم در نقش راهنما و تسهیل گر یادگیری انجام وظیفه کند. به کارگیری این روش، دانش آموزان را به یادگیرندگانی مسئولیت پذیر، خبره و مادام العمر تبدیل می سازد و در عملکرد دانش آموزان تأثیری قابل توجه دارد.
بررسی دانش حرفه ای تدریس ریاضی دانشجو-معلمان دوره ابتدایی دانشگاه فرهنگیان همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی دانش حرفه ای تدریس ریاضی دانشجو-معلمان دوره ابتدایی دانشگاه فرهنگیان همدان انجام شده است. به این منظور، از نمونه سؤالات آزمون تدز-ام بهره گیری شده که انجمن بین المللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی در سال 2008 در هفده کشور دنیا اجرا کرده است. این سؤالات دانش حرفه ای تدریس ریاضی را در دو محور دانش محتوایی ریاضی و دانش تربیتی محتوایی ریاضی مورد سنجش قرار داده است. جامعه پژوهش 68 دانشجو- معلم سال سوم (ورودی 96- 95) و 30 دانشجو-معلم سال چهارم (ورودی 95-94) دانشگاه فرهنگیان همدان(مجموعاً 98 نفر) بود که از این تعداد 68 نفر به عنوان نمونه به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. نتایج حاصل حاکی از این امر بودند که دانش حرفه ای تدریس ریاضی دانشجو-معلمان دانشگاه فرهنگیان در هر دو محور مورد مطالعه پایین تر از میانگین بین المللی است. از این گذشته با آنکه در سالهای اخیر تمرکز برنامه ریزان درسی دانشگاه فرهنگیان بر توسعه دانش محتوایی تربیتی بوده است، اما نتایج نشان داده که حتی در آن محور نیز وضعیت پایین تر از دانش محتوایی ریاضی بوده است. این امر نشان می دهد که برنامه درسی آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان در بعد دانش حرفه ای تدریس ریاضی برای معلمان ریاضی نیاز به بهبود دارد.
اثربخشی الگوی تدریس مبتنی بر معنای زندگی بر سرزندگی تحصیلی و انگیزش تحصیلی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی الگوی تدریس مبتنی بر معنای زندگی بر سرزندگی تحصیلی و انگیزش تحصیلی در دانش آموزان انجام شده است. پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانش آموزان پسر پایه هشتم آموزش و پرورش منطقه 15 شهر تهران بود که در سال تحصیلی 99-1398 مشغول به تحصیل بودند. برای انتخاب نمونه آماری روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به کارگرفته شد و دو کلاس یکی گروه آزمایش (32 نفر) و دیگری گروه کنترل (32 نفر) به صورت تصادفی انتخاب شدند. پرسشنامه انگیزش تحصیلی والرند و همکاران (1992) با روایی صوری و پایایی در بازآزمایی (0/73) و آلفای کرونباخ در انگیزش درونی (0/84)، بیرونی (0/86) و بی انگیزگی (0/67) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی دهقانی زاده و حسین چاری (1391) با روایی همبستگی هر گویه با نمره کل0/54 تا 0/64 و آلفای کرونباخ 0/77، ابزارهای پژوهش بودند. الگوی تدریس مبتنی بر معنای زندگی را معلم برای یک سال تحصیلی در گروه آزمایش اجرا کرد و گروه کنترل این الگوی تدریس را دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. نتایج نشان داد انگیزش درونی (0/05> 50/057P=(54و1) F)، انگیزش بیرونی (0/01>37/103P =(54و1)F) و بی انگیزشی (0/01>56/751P =(54و1)F) و سرزندگی تحصیلی (0/01> 62/514P = (54 و1)F) به صورت معنادار تحت تأثیر اجرای الگوی تدریس مبتنی بر معنای زندگی قرار گرفته اند. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که الگوی تدریس مبتنی بر معنای زندگی بر انگیزش درونی، انگیزش بیرونی، بی انگیزشی و سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان مؤثر است.
ارزشیابی سطح دانش دانشجویان رشته علوم تربیتی از مبانی تعلیم و تربیت: یک زمینه یابی عرضی-مقطعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرچه علوم تربیتی یک علم مستقل است، اما این قلمرو علمی همواره از مفاهیم، روشها، یافته ها و رویکردهای دیگر قلمروهای دانش مانند فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی و تاریخ بهره مند شده است، دیسیپلینهایی که آنها را به عنوان مبانی تعلیم و تربیت می شناسیم. مطالعه حاضر با هدف سنجش و مقایسه سطح دانش دانشجویان رشته علوم تربیتی درباره مبانی تعلیم و تربیت با استفاده از یک طرح زمینه یابی عرضی-مقطعی و با مشارکت 281 دانشجوی شاغل به تحصیل در سالهای اول تا چهارم دوره کارشناسی رشته علوم تربیتی اجرا شده است. شرکت کنندگان در پژوهش از طریق یک آزمون چهارگزینه ای 96 سؤالی (12 پرسش برای هر یک از مبانی هشتگانه تربیت) با میانگین نمره روایی محتوایی 72/06 و پایایی 0/77 مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج نشان داد که سطح عملکرد دانشجویان هم در کل آزمون و هم در هریک از مبانی هشتگانه تربیت از حد میانگین (نمره 10) پایین تر است. بالاترین نمرات کسب شده به ترتیب به مبانی اقتصادی، روان شناختی، جامعه شناختی و تاریخی و پایین ترین آنها به ترتیب به مبانی فناورانه، فلسفی، زیست شناختی و هنری تعلق داشت. همچنین، نتایج نشان داد که به تناسب افزایش سنوات تحصیل، میانگین نمرات دانشجویان از مبانی تعلیم و تربیت به طور معناداری افزایش پیدا می کند. در مجموع، بر اساس نتایج این پژوهش توصیه می شود که گسترش درک دانشجویان رشته علوم تربیتی از مفهوم تربیت به عنوان یک رشته علمی و مبانی هشتگانه تعلیم و تربیت در کانون توجه برنامه ریزان درسی رشته علوم تربیتی قرار گیرد.
تجارب معلمان از مقاومت دانش آموزان در برابر هنجارهای مدرسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر توصیف تجارب زیسته معلمان از مقاومت دانش آموزان در برابر هنجارهای مدرسه بود. این پژوهش به روش کیفی با رویکرد پدیدارشناسی انجام شده است. به منظور احصای تجارب، 15 نفر از معلمان با روش نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق گردآوری و به روش هفت مرحله ای کلایزی، با نرم افزار MAXQDA 2020 تحلیل شدند. پس از بررسی معتبر بودن داده ها از سوی مشارکت کنندگان، 181 کد به دست آمد که در قالب 6 مضمون اصلی و 22 مضمون فرعی تلخیص شدند. یافته ها نشان دادند که نقض ارزشها (نقض قوانین آموزشی، نقض قوانین انضباطی، نقض ارزشهای اخلاقی و نقض ارزشهای اجتماعی)، صلاحیتهای معلمی (سبک تدریس، تعامل بین معلم و دانش آموز، فن کلاس داری، حفظ شأن و شخصیت دانش آموز و سعه صدر و گذشت)، اختلالات رفتاری در نوجوانی (رفتارهای ناسازگارانه، نیاز به توجه، قدرت طلبی و تقلید و الگو پذیری)، عملکرد خانواده (بازخورد تربیت خانواده در مدرسه، انسجام خانواده، ضعف پیوند بین خانواده و مدرسه، نظارت خانواده ها و اختلاف طبقاتی خانواده ها)، تعامل نوجوان با همسال (تسلیم فشار همسالان و همنوا شدن با همسالان) و آسیبهای رسانه و فضای مجازی (تغییر ارزشها و ترویج رفتارهای ناسالم)، مهم ترین مضامین اصلی و فرعی در تجارب معلمان است. از این رو دانش آموزان با توجه به اختلالات رفتاری در نوجوانی، آسیبهای موجود در خانواده، مدرسه، گروه همسالان و فضای مجازی در برابر هنجارهای مدرسه مقاومت می کنند.
تأثیر برنامه بازآموزی اسنادی بر اسنادهای شخصی و اضطراب ریاضی دانش آموزان دختر دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر برنامه بازآموزی اسنادی بر اسنادهای شخصی و اضطراب ریاضی دانش آموزان دختر دوره متوسطه بود. طرح این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهرستان میبد بود که از میان آنان 200 دانش آموز دختر به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. 40 دانش آموز دارای اضطراب ریاضی سطح بالا به شیوه تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های اضطراب ریاضی(پلیک و پارکر، 1982) و سبکهای اسنادی(پیترسون و همکاران، ۱۹۸۲) بود. یافته ها نشان دادند که برنامه بازآموزی اسنادی موجب تغییر اسناد در موقعیت مثبت ( 0/001 >p) و منفی ( 0/040 >p)، در اضطراب یادگیری ریاضی(0/001 >p)، و اضطراب سنجش ریاضی(0/001 >p) در دانش آموزان شده است. اضطراب یادگیری ریاضی می تواند تا حدودی تحت تأثیر اسنادهای شخصی باشد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر برنامه بازآموزی اسنادی می تواند به منزله راهبردی مؤثر برای ایجاد تغییرات مثبت در اسنادهای شخصی دانش آموزان دارای اضطراب ریاضی مؤثر واقع شود.
تبیین سرزندگی تحصیلی بر اساس مهارتهای ارتباطی با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین سرزندگی تحصیلی بر اساس مهارتهای ارتباطی با میانجیگری خودکارآمدی انجام شده است. روش پژوهش از نوع همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش متشکل از همه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم مدارس دولتی منطقه 16 شهر تهران بود که در سال تحصیلی 97-1396 مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش شامل 262 دانش آموز بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه ها پاسخ دادند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مهارتهای ارتباطی بارتون (1990)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی مک ایلروی و بانتینگ (2002) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی دهقانی زاده و حسین چاری (1391) بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که مهارتهای ارتباطی بر خودکارآمدی تحصیلی (p< 0/01; β= 0/62) و سرزندگی تحصیلی (p< 0/05; β= 0/23) اثری مستقیم و معنادار دارند. نتایج نشان داد که خودکارآمدی تحصیلی در رابطه میان مهارتهای ارتباطی و سرزندگی تحصیلی نقش واسطه ای معنادار دارد(p< 0/01; Z= 4/40). بر اساس یافته های پژوهش و با توجه به اینکه این متغیرها از اهمیتی قابل توجه در محیط تحصیلی برخوردارند، پیشنهاد می شود که محیط تحصیلی و آموزشی شرایطی بهتر برای بالا بردن مهارتهای ارتباطی، درگیر کردن افراد به بیان مشکلات و شرکت دادن آنها در فرایندهای تصمیم گیری فراهم کند که منجر به بالا بردن سطح خودکارآمدی آنها می شود تا در محیط تحصیلی سرزندگی بیشتر شود و در نهایت عملکرد محیط آموزشی بالاتر رود.
طراحی مدل توسعه ورزش مدارس: رویکردی آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر طراحی مدل توسعه ورزش مدارس بود که با طرح تحقیق آمیخته اکتشافی انجام شد. گردآوری اطلاعات در دو بخش کیفی(تحلیل مضمون) و بخش کمی(مدل سازی معادله ساختاری) انجام شد. از همین رو ابتدا از طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته با 17 متخصص و صاحب نظر داده های کیفی گردآوری شدند. پس از جمع آوری و تحلیل همزمان داده ها با استفاده از رویکرد براون و کلارک(2006) سه مضمون اصلی شناسایی شدند که عبارت اند از: عوامل مؤثر بر توسعه ورزش مدارس، راهکارهای توسعه ورزش مدارس و پیامدهای توسعه مدارس. بر اساس یافته های بخش کیفی، پرسشنامه ای محقق ساخته تنظیم شد که پس از تعیین روایی و پایایی مقدماتی، در اختیار نمونه های بخش کمی قرار گرفت. 387 کارشناس و معلم تربیت بدنی شهر تهران پرسشنامه را تکمیل کردند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از مدل سازی معادله ساختاری(SEM) استفاده شد. نتایج مدل سازی معادله ساختاری، مدل طراحی شده را تأیید کرد به گونه ای که همه گزاره ها و مؤلفه های موجود در مدل طراحی شده، از برازشی مطلوب برخوردار بودند. در یک نتیجه گیری می توان بیان داشت که برای توسعه ورزش در مدارس باید عوامل مؤثر بر آن را به صورت همه جانبه و دستگاهی در نظر گرفت و به تناسب پیامدهای موردنیاز، راهکارهای توسعه ورزش در مدارس را مورد استفاده قرار داد.
راهکارهای مداخله ای مبتنی بر مدارس برای جلوگیری از آسیبهای مواجهه با پورنوگرافی در اینترنت در بین نوجوانان: یک تحقیق کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به گسترش دسترسی به اینترنت و فضای مجازی، نوجوانان بیش از پیش با محتوای جنسی نامتعارف یا پورنوگرافی در اینترنت مواجه اند که این امر موجب نگرانی والدین و مسئولان آموزشی و فرهنگی شده است، درحالی که هیچ مداخله جدی و عملی برای پیشگیری از آسیبهای مرتبط در کشور به ویژه در مدارس وجود ندارد. هدف این پژوهش، کشف دیدگاه و تفاسیر نوجوانان از راهکارهای بالقوه مبتنی بر مدارس برای پیشگیری از آسیب پذیری نوجوانان در رویارویی با محتوای نامتعارف جنسی در اینترنت بوده است. از این رو پژوهشی کیفی با رویکرد تفسیری و برساخت گرایانه انجام شده است. به همین منظور 54 مصاحبه عمیق با دختران و پسران 18-15 ساله در شهر تهران در سال 1395 به روش نمونه گیری هدفمند صورت گرفته است. فهم و تفسیر نوجوانان از راهکارهای بالقوه در نظام آموزشی در سه طبقه اصلی طبقه بندی شده است: 1. معرفی آموزشهای جامع، مستمر و جذاب در مورد روابط، ازدواج، اینترنت و فضای مجازی؛ 2. ارائه مشاوره های قابل اعتماد در مدارس؛ و 3. بازنگری در کیفیت و محتوای آموزشهای موجود. مداخلات مبتنی بر مدارس همراه با سایر مداخلات در سطوح فردی، خانوادگی و اجتماعی کاربردهایی مهم برای سیاستگذاران و برنامه ریزان تعلیم و تربیت کشور خواهد داشت، به طوری که از طریق این مداخلات می توان ضمن ارتقای سواد رسانه ای متناسب با نیازهای در حال تغییر نوجوانان، سبب افزایش آگاهی، بهبود نگرش و ارتقای مهارتهای انتقادی لازم در سیستم آموزشی شد
اثربخشی آموزش همدلی درکاهش نشانگان نافرمانی کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کودکان دارای نشانگان نافرمانی افرادی هستند که به دلیل مشکلات عاطفی و هیجانی رفتارهای برون نمود از خود بروز می دهند. یکی از متغیرهای تأثیرگذار در نحوه مراقبت از کودکان در برابر بسیاری از مشکلات برون نمود، همدلی است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش همدلی مبتنی بر مدل روزنبرگ (ارتباط بدون خشونت) در کاهش نشانگان نافرمانی کودکان پیش دبستانی انجام شده است. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری همه کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی، رده سنی 5 تا 6 سال در سال تحصیلی 97-1396 بودند که در مهدکودک شادآفرین شهر تهران، منطقه 15 مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه از میان کودکان واجد شرایط، 30 کودک بود که به روش نمونه گیری دردسترس، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15نفر) و گروه کنترل (15نفر) گمارده شدند. آموزش همدلی(زبان زرافه) برای ده جلسه 45 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد، اما برای گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای صورت نگرفت. ابزار گردآوری داده ها، برای سنجش نافرمانی سیاهه رفتاری کودک آخنباخ (1385) بود. پس از اجرای سیاهه رفتاری آخنباخ در مرحله پیش آزمون و پس آزمون، داده ها با نرم افزار SPSS-24 و با بهره گیری از آمار توصیفی و آمار استنباطی (روش کوواریانس چند متغیری) مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند. یافته های پژوهش نشان دادند که آموزش همدلی در علائم نافرمانی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل مؤثر بوده است، به طوری که موجب کاهش این علائم در گروه آزمایش شده است (0/01>P ). بنابراین، آموزش مهارتهای همدلی به کودکان پیش دبستانی می تواند یکی از راهکارهای روان شناختی مهار نافرمانی در مهدکودکها، مدارس و سایر مراکز اصلاح رفتار باشد.