فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۵۳٬۰۹۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
سعدی در اثر برجسته ی خود گلستان، قدرت خلاًقه ای را به میانجی تمثیل به نمایش می گذارد. شمول آگاهی سعدی بر ظرفیت های زبان فارسی، همراه با قدرت زبان آوری او جایگاه ویژه ای به این سخنور چیره دست بخشیده است. هنر تمثیل به طور اعم، از جمله در گلستان سعدی، افزون بر حوزه ی زیبایی شناسی، متضمن ابزار کارآمدی است در باور پذیری اندیشه ها و عقاید مختلف که طی آن خالق اثر، اقناع مخاطب را به مدد تمثیل محقق می سازد. هدف از این تحقیق، با رویکرد کیفی و به شیوه ی توصیفی- تحلیلی، عبارت است از ارزیابی یکی از ارکان بلاغت سعدی، یعنی انتخاب " تمثیل" به مثابه ی یک فرم در مقام گزاره ای هنری و موثر در کلام، به منظور نشان دادن ظرفیت های زبان سعدی و ارتباط آن با زبان قدرت. ضرورت این جستار آشنایی مخاطب با توانایی های گسترده ی زبان فارسی در خلق آثار برجسته و پیوند این زبان با عناصر زیبایی شناسی است در بازنمایی فرهنگ و مناسبات اجتماعی و تاریخی که از این منظر می تواند رهگشای تحقیقات مشابه باشد.
بررسی نقش آثار تولید شده ی موسیقایی در ادبیات پایداری ایران و شیلی با تکیه بر شعر حمید سبزواری و ویکتور خارا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
64 - 94
حوزههای تخصصی:
هر مبارزه ای به سلاح و ابزار مناسب نیازمند است و عموماً یکی از دلایل برتری یک طرف مبارزه با دیگری، نوع ادوات جنگی و کارآیی آن است. این رسالت همواره بر دوش هنر و ادبیات ملت ها بوده است تا روح سلحشوری و حماسه ها، نبردها و شجاعت های ملت هایشان را جاودانه کنند. هنگامی که اشعار شاعر، تبدیل به آهنگ و موسیقی می شوند، به بی مرزی و وسعت می رسند و مرزهای جغرافیایی و تعریف شده ی معمول را در می نوردند. نویسنده در این پژوهش به شیوه ی توصیفی تحلیلی و ابزار کتابخانه ای در صدد آن است تا به بررسی آثار تولید شده ی موسیقایی که برگرفته از شعر دو تن از شاعران بزرگ معاصر به نام های حمید سبزواری از کشور ایران و ویکتور خارا از کشور شیلی، بپردازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که اشعار حمید سبزواری در دوران پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به اثر حماسی و موسیقایی تبدیل گردید و نقش بی بدیلی را در پیروزی های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ایفا نمود؛ اما به دلیل عدم ترجمه ی آثار این شاعر، میزان تاثیرگذاری آن به درون مرزهای کشور محدود گردید. اما در طرف مقابل، شعر و موسیقی ویکتور خارا به دلیل جنبه ی جهانی داشتن و ترجمه ی آن ها در کشورهای مختلف دنیا به ویژه آمریکای لاتین و حتی ایران مورد توجه و اقبال فراوان قرار گرفته است.
پیوندهای طیفی سماع و وجد در ادب تعلیمی صوفیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصوف اسلامی، جریانی نظام مند است که از عناصر به هم پیوسته متعددی تشکیل می شود. عناصری که از سویی با خود و از سوی دیگر با نظام عرفانی ارتباط دارند. یکی از مؤلفه های پر اهمیت و بحث برانگیز این جریان، سماع است. سماع موسیقی تعلیمی صوفیان و ابزاری مؤثر برای تصفیه دل و دگرگونی حال و رقت قلب به شمار می آید که خود را در قالب وجد نشان می دهد. وجد زمینه ساز درک اشراقی هستی است. توجه صوفیان به سماع سبب می شود که طیفی از مفاهیم عرفانی که با احوال رقصنده و واجد از یک جنس است، در گرد آن به چرخش درآید. اصطلاحات و مفاهیمی چون تواجد، وجد، وجود، وقت، سکر، بسط، شطح و طامات و نظایر آن-ها زاده سماع اند. در این پژوهش کتابخانه ای با روش کیفی و تحلیلی به بخشی از این طیف گسترده نگریسته شده است. هدف نویسندگان بازنمود بخشی از تأثیر سماع بر نظام تصوف است. نتایج حاصل نشان می دهد که سماع به رغم مناقشات لفظی و بعضاً منازعات خشونت بار مخالفان صوفیه، در میان اهل تصوف ادامه داشته و از اسباب مهم دگرگونی سالک و آماده کردن او برای محقّق ساختن جهان بینی اشراقی بوده است.
Communicative Ethics as the Aura of Post-Postmodern Morality: A Study of Amy M. Homes’ This Book Will Save Your Life and Philip Roth’s Everyman(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
In the postmodern era, there seems to be a pervasive decline of concept of ethics and community, leading to the devaluation of human life and moral values. The recent ethical turn in literary climate, however, has acknowledged a new version of ethics whose very quiddity needs further research. The present study aims to not only elucidate the moral codes of post-postmodern ethics, but also depict the significant role of communicative ethics, considered by the authors to be the infrastructure of the contemporary moral issues. Ergo, this article explores the theories of Habermas in two contemporary American novels in 2006, Amy M. Homes’ This Book Will Save Your Life and Philip Roth’s Everyman , so as to shed light on the resemblance of post-postmodern moral frames and Habermasian communicative ethics. Although the characters are initially illustrated in a postmodern setting with social alienation, solipsism, and instrumental actions, they undergo an ethical turn that is a manifestation of social and individual interactions, thus developing a cure and self-creation in the lives of the fractured characters. Finally, protagonists turn to be a self-satisfied and integrous people by maintaining the criteria of communicative ethics comprising the priority of well-being of others, empathy, and situational morality.
کارکرد تعلیمی «تفکر خلاف واقع» در چهار کتاب قصه کودک: با رویکرد روایت شناسیِ شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
135 - 161
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی شناختی به مطالعه عوامل تداعی کننده و تفسیرساز متن می پردازد. یکی از شناختارهای تفسیرگر متن، تفکر خلاف واقع است. هنگامی که کنش یکی از شخصیت های داستان به پیامدی ناگوار یا خوشایند می انجامد؛ پیام اخلاقی داستان از مقایسه واقعیتِ موجود با سناریوی خلاف واقع، استخراج می شود. یعنی خواننده به طور خودکار سناریوی خلاف واقعی را تصور می کند که می توانست به جای واقعیتِ حاضر اتفاق بیفتد و مانع وقوع حادثه مطلوب یا نامطلوبِ موجود شود. این پژوهش با روش تحلیلی توصیفی و با مطالعه موردیِ چهار کتاب قصه در گروه سنی «الف» و «ب» انجام شده است: «عموگرگه» از مجموعه افسانه های ایتالیاییِ دست اسکلت (کالوینو، 1401)، تربچه خانم (سرمشقی، 1394)، یخی که عاشق خورشید شد (موزونی، 1398) و بز زنگوله پا (شاملو، 1398). این قصه ها به صورت هدفمند و به خاطر انطباقشان با انواع تفکر خلاف واقع انتخاب شده اند. مقاله پیش ِرو بر آن است که با رهیافت روایت شناسیِ شناختی به چگونگی کارکرد تعلیمی طرحواره تفکر خلاف واقع در قصه ها پاسخ دهد. این طرحواره از منظر جهت به دو جهتِ «به سوی بالا» و «به سوی پایین» و از منظر ساختار به دو ساختارِ «افزایشی» و «کاهشی» و از منظر معیار ارجاع به سه معیار «خودارجاع»، «دیگرارجاع» و «بدون ارجاع» دسته بندی می شود. پژوهش حاضر ضمن دسته بندی قصه ها براساس انواع تفکر خلاف واقع نشان می دهد جهت روبه بالا با رویکرد سلبی و ادبیات تعلیمی تحذیری همبستگی دارد و جهت روبه پایین با رویکرد ایجابی و ادبیات تعلیمی ترغیبی.
تأملی درباره ی جریان ادبی "پاپ"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
263 - 287
حوزههای تخصصی:
ادبیات آلمانی زبان دهه های شصت و هفتاد سده بیستم شاهد حضور نسل جوانی بود که از الگوهای ثابت هویتی دوری می جست و با زبانی ملهم از عناصر و ضرباهنگ موسیقی های باب روز، تجربه های فردی و اجتماعی-اش را بازتاب می داد. نویسندگان این جریان ادبی که به زودی عنوان "پاپ" بر آن اطلاق گردید، نورافکن خود را بر گستره هایی تاباندند که نشانه ها و الگوهای رسانه ای و تصویرهای آگهی های تبلیغاتی با تاروپود زندگی آدمی عجین شده و کالاوارگی مناسبات جوامع مدرن صنعتی در آن ها ریشه دوانده بود. ادبیات پاپ در نخستین مراحل پیدایش اقبال چندانی در جامعه ادبی آلمان نیافت، اما موج دوم این جریان در نیمه دوم دهه نود میلادی با توانی تازه و با اتکای بیشتر به رسانه های نوین عصر دیجیتال به میدان آمد و با استقبال گسترده مخاطبان روبرو شد. مقاله حاضر نخست خاستگاه فرهنگی و رویکردهای ادبی شاخصی را در کانون توجه قرار می دهد که در شکل گیری ادبیات پاپ آلمانی زبان سهیم بوده اند، و سپس هم سویی ها و تفاوت هایش را با جریان های موازی آن دوران واکاوی می کند. در ادامه سه نویسنده سرشناس پاپ به اختصار معرفی می شوند که آثارشان نمونه ها و تعبیرهای متنوعی از این حرکت نوخاسته ادبی را به نمایش می گذارد. بر اساس یافته های پژوهش حاضر، بازتاب حس و سبک زندگیِ نسل جوان، تمرکز ویژه بر بازنمایی زمانِ حال، سطحی گرایی عامدانه، تمایل به آکسیونیسم و نیز ارائه متن ادبی به مثابه رویدادی رسانه ای از جمله مهم ترین مؤلفه های جریان پاپ به شمار می روند.
نقد عرفان خراسان در مقالات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۰۱
295 - 321
حوزههای تخصصی:
جریان عرفان عاشقانه خراسانی دارای سنّت سلوکی خاصی با محوریت مفهوم عشق است. پس از انتشار مقالات شمس تبریزی یکی از موضوعات مورد توجه این بود که شمس امثال بایزید از پیران خراسان و حتی جنید، حلاج و ابن عربی را نیز قبول ندارد. در این پژوهش مشخص می شود که عمده نقد شمس به شخصیت این افراد نیست، بلکه به شیوه عرفانیِ ایشان است. واقعیت این است که شمس تبریزی یکی از برترین منتقدان عرفان خراسان بود که خود نیز به این جریان تعلق داشت. برای اثبات این مدعا ابتدا ویژگی های مهمِ سلوک خراسانی همچون تأکید بر ریاضت، سکر، شطح و فنای در پیر بیان شده آنگاه دیدگاه های شمس درباره این ویژگی ها تبیین و تحلیل شده است. شمس با نظام خانقاهی مستقر در عرفان خراسان و سنّت هایی چون خرقه دادن و خرقه گرفتن مخالف بود. وی ریاضت ها و چله نشینی های متداول را یک انحراف جدی می دانست. احوالی چون سکر و شطحیات ناشی از آن را نیز از ناکارآمدی ها و نواقص این سنّت سلوکی می دانست. از مهم ترین دستاوردهای بحث آن است که شمس به دنبال رجعت به سنّت نخست خراسانی بود؛ زیرا اتکای تصوف را به نظام خانقاهی موجود، قابل قبول نمی دانست. او می کوشید تصوف را به سوی وابستگی به ولایت معنوی مشایخ و آموزه فنای در پیر سوق دهد.
تصویرشناسی هندویان در رمان أحزان السندباد طالب عمران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
137 - 158
حوزههای تخصصی:
مطالعات تطبیقی یکی از علوم روزآمد و تأثیرگذاری است که دارای رویکردهای مختلفی است؛ یکی از این رویکردها، تصویرشناسی است که به بررسی چهره خودی یا دیگری در ادبیات می پردازد. طالب عمران، یکی از نویسندگان سوری است که در کشور هند تحصیل کرده است. حاصل مدت تحصیل وی در این کشور، رمان أحزان السندباد است که با دیدی عمیق و دقیق به توصیف جنبه های مختلف زندگی مردم هندوستان می پردازد. پژوهش حاضر کوشیده است با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی به تصویرشناسیِ هندویان در این رمان بپردازد. نتایج اولیه این پژوهش بیانگر آن است که جنبه های مختلف دینی و مذهبی، فرهنگی و اعتقادی، سیاسی و اقتصادی در کنار جنبه اجتماعی و توصیف خوراک مردم هندوستان، از مهم ترین موضوعات مطرح شده در رمان است. همچنین جنبه اجتماعی بارزترین وجه ذکر شده در رمان است که بیشتر پیرامون مسأله فقر و وضعیت زنان می چرخد. توصیف دقیق خوراکی های مردم هند یکی دیگر از مواردی است که با دقت خاصی صورت گرفته است. بررسی ها نشان می دهد که نویسنده، دیدگاهی خنثی و در برخی موارد، مثبت نسبت به مردم هند داشته و در مجموع، تصویر مثبت و مناسبی از آنان به نمایش گذاشته است.
کیمیا سازِ فقر (برجسته ترین مضامین در اشعار واقف لاهوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
51 - 66
حوزههای تخصصی:
«شیخ نورالعین واقف لاهوری بَتالوی» از شعرای فارسی گوی قرن دوازدهم ه.ق سرزمین هندوستان است که سادگی شعر و اندیشه بلندش، روان را تازگی می بخشد. ناشناختگی واقف لاهوری، نگارندگان را بر آن داشت تا با هدف معرفی و شناساندن این شاعر پُرکار، اندیشه و مضامین شعری اش را با بهره گیری از شیوه تحلیلی و توصیفی به روش کتابخانه ای مورد واکاوی و تحلیل قرار دهند. از شعر واقف برمی آید که او با ساختارهای زبان و ادب فارسی آشناست؛ مضمون آفرینی هایی در شعر او مشاهده می شود که خاص خود اوست. دوری جُستن از درگاه شاهانِ زمانه سبب شده تا اندیشه اش استقلال داشته باشد. او با استادی تمام، مضامین عرفانی و عاشقانه را به هم گره زده و از قلندری و رندی سخن به میان آورده؛ در جای جای شعرش به ستایشِ هنجارها و نکوهشِ ناهنجاری های اجتماعی و اخلاقی می پردازد و با الهام گرفتن از اندیشه خیام، خوش باشی و غنیمت شمردن عمر را در شعرش وارد کرده است. او با مضمون آفرینی درباره جبر و اختیار و قضاوقدر، رگه هایی از حکمت و فلسفه را در شعرش نمایان ساخته است.
بررسی سبک شناسی تطبیقی غزل «حالا چرا؟» از شهریار و ترجمه عربی آن از عبدالناصر الحمد در پرتو نظریه بوزیمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۲)
133 - 162
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائلی که در ترجمه تخصصی آثار ادبی مطرح می شود، حفظ سبک و ژانر متن اصلی قبل از ترجمه آن است. سبک یا سبک بیان به عنوان مهمترین ویژگی نوشتار بستگی به هدف نویسنده دارد؛ زیرا نویسنده از ساختارهای گرامری متفاوت و واژگان مختلف برای ایجاد جلوه های خاص مورد نظر خود استفاده می کند. در نظر گرفتن سبک متن زبان مبدأ در ترجمه یکی از وظایف مترجم است؛ زیرا عدم اهتمام به چنین گزینه ای، سبک متن زبان مبدأ را قربانی می کند. یکی از نکات مهم در ترجمه آثار ادبی، میزان ادبی بودن متن ترجمه شده نسبت به متن اصلی است. در سبک شناسی آماری با مطالعه شکل و محتوای متن اثر می توان به سطح ادبی متون دست یافت. بوزیمان، زبان شناس آلمانی، معادله ای برای بررسی سطح کیفی متون ادبی ارائه کرد. در این مقاله سعی شده است با روش توصیفی - تحلیلی، سطح کیفی ادبیت غزل «حالا چرا؟» از شهریار و ترجمه عربی آن به شعر، به قلم عبدالناصر الحمد، مورد ارزیابی قرار گیرد.
تحلیل سبکی کارکرد همزمان تشبیه و مراعات النظیر در شاهنامه فردوسی(با تأکید بر جلد اول)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۴
۳۲-۹
حوزههای تخصصی:
بررسی عوامل زیبایی شناختی آثار شاخص در پژوهشهای بلاغی به عنوان متونی پویا در کاربست ابزار بلاغی به گونه ای متفاوت از راه های کشف زیبایی آنها است. در این پژوهش همراهی یک تصویر با آرایه ای دیگر از دلایل پویایی تصاویر ادبی شاهنامه فرض شده است. تشبیه به سبب اقتضائات متن حماسی، پربسامدترین تصویر شاهنامه است. پس از استخراج تشبیهات جلد نخست شاهنامه، صنایع ادبی پرکاربرد در ابیات حاوی تشبیه بررسی شد. هشتاد درصد تشبیهات با مراعات النظیر همراه بود. به سبب بسامد معنی دار آنها و در پی پاسخ به اینکه کاربرد همزمان آنها تابع کدام مقتضیات گونه حماسه است، هر دو مؤلفه ای سبکی فرض شدد. پس در سه حوزه زبانی، روایی و بلاغی چرایی ترکیب این دو بررسی و تأثیرشان بر تداعی، ایجاد یا تقویت بافت، جلوگیری از پیچیدگی تصاویر و ایجاد فضای داستانی، تازگی تصاویر و شخصیت پردازی در شاهنامه تبیین شد. نتیجه اینکه همراهی مراعات النظیر با تشبیه با کاربردی سبکی برای تداوم مفهومی در محور افقی و عمودی متن، جلوگیری از ابتذال تشبیهات ساده و گاه تکراری، جبران کاستی شخصیت پردازی در متن حماسی و حفظ پیوستگی داستانی در متن طولانی شاهنامه استفاده شده است.
تأثیر قدرت بر نثر دوره صفوی بر اساس جامعه شناسی زبان با تکیه بر کتاب عالم آرای عباسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۲
365 - 390
حوزههای تخصصی:
زبان یکی از برجستهترین و مهمترین عناصر سبکی در مطالعات و بررسیهای ادبی به شمار میآید. هر نوع تغییر و تحول در فرم و محتوای زبان یک اثر ادبی، نشان دهنده سیر تحولات و تطورات نگرشی و دانشی خالق اثر و جامعه مؤثر بر پدید آمدن آن است. گاه زبان بر پدید آمدن سبکهای ادبی و شیوههای نوشتاری تأثیر مستقیم دارد و گاه به صورت غیرمستقیم در قالب اشکال گوناگون اعمال قدرت میکند. گاهی نیز سبکهای ادبی بر زبان چیرگی یافته و باعث تغییرات و تحولات اساسی در این حوزه میشوند. در تاریخ تحولات ادبی مشاهده میکنیم که گاهی قدرت حکومتی بر زبان و سبک ادبی تأثیرات فراوانی دارد و حتی به آن سمت و سو میدهد. حکومت صفوی در تاریخ ایران بر اساس یک ایدئولوژی مذهبی به قدرت رسید و این قدرت که از سه ضلع اصلی 1- شاهان صفوی، 2- قزلباشان و 3- علمای دینی تشکیل می شد بر سبک و سیاق متون ادبی آن دوره تأثیر گذاشت. مطالعه رابطه کاربردی زبان در آثار ادبی و مناسبات قدرت، پژوهشهای ادبی را با علوم اجتماعی و زبانشناسی پیوند میدهد. این پژوهش به گفتمان تأثیر قدرت بر آثار منثور دوره صفوی از منظر جامعهشناسی زبان با تکیه بر کتاب عالم آرای عباسی می پردازد و مشخص میکند که کدام قدرتها با چه بسامدی بر نثر آن دوره تأثیر گذاشتهاند.
بررسی نقش، کارکرد و جلوه های گماشتگان، نهان گویان و نهان کاران در داراب نامه طرسوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵۰
152 - 135
حوزههای تخصصی:
قهرمانان قصه ها و داستان ها با افراد معمولی متفاوتند و این تفاوت ناشی از کارکردهای شگرف و شگفت آنان و نیز در سرنوشتی است که این افراد دارند. ازآنجا که این افراد «رسالت محور» هستند؛ یعنی برای هدف یا اهدافی در متن روایت وارد می شوند؛ لذا تا هنگام انجام آن هدف یا رسالت بایسته است زنده و پویا باشند. هدف این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی و با مطالعه منابع اسنادی-کتابخانه ای به انجام رسیده است، بررسی نقش، کارکرد و جلوه های نهان گویان و نهان کاران (گماشتگان) در قصه داراب نامه طرسوسی است. پس از این بررسی، نمودهای ظاهرشده بر قهرمان را به دو دسته کلی تقسیم کردیم: دسته نخست به شکل عناصر طبیعت ازجمله حیوانات، گیاهان، اجرام آسمانی و... که نشان از پیوند دیرین انسان و طبیعت است و دسته دوم به شکل آواها و صداهایی که از عالم غیب به گوش قهرمان می رسد که گویی همانا ندا و صدای خداوند است. دسته نخست نقش نجات جان قهرمان در لحظه های اضطرار و تنگناها را بر عهده دارند و دسته دوم نقش آگاهی بخشی و ارائه اطلاعات به قهرمان در مورد اتفاقاتی است که از پیش رخ داده است و یا در آینده رخ خواهد داد و نیز خبر یافتن از این اتفاقات در طی کردن مسیر و گذر از تنگناهاست؛ بنابراین عوامل یادشده در رشد و تعالی قهرمان داستان نقش دارند.
بررسی و تحلیل استعاره های شناختی در ساختار افعال با تکیه بر سیاحت نامه ابراهیم بیگ مراغه ای
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
9 - 46
حوزههای تخصصی:
استعاره شناختی الگو و چهارچوبی است که ذهن بشر برای درک جهان از آن بهره می گیرد؛به گونه ای که انعکاس مفاهیم غیرملموس در زبان و خلق مفاهیم جدید در قالب پدیده های زبانی پیوند زبان، ذهن و جهان را شکل می دهد. طبعاً جهان بیرون و تحولات آن در طول تاریخ بر ذهن، و به دنبال آن بر زبان تأثیر می گذارند که در این روندِ تأثیرگذاریْ بسیاری از مفاهیم به صورت استعاره شناختی متبلور می شوند. با شروع دوره مدرن مفاهیم فراوانی در قالب استعاره شناختی در ساختارهای گوناگون زبان فارسی به خصوص در ساختمان افعال خلق، بازآفرینی و یا دگرگون شدند. این روند در این دوران نسبت به دوره های پیشین سرعت و شکل متفاوتی گرفت. از جمله آثاری که در دوره مدرن نوشته شده، "سیاحت نامه ابراهیم بیگ" است. به نظر می رسد این اثر به عنوان یکی از آثار آغازین دوره مدرن نثر فارسی، می تواند تحول استعاره های شناختی در قالب افعال را نمایان سازد. نوشته حاضر با در نظر گرفتن اثر مذکور به عنوان پیکره پژوهش، با روش استقرائی-تحلیلی در پی بررسی و تحلیل تأثیر استعاره های شناختی بر ساختمان افعال در این متن است. حاصل پژوهش نشان می دهد، استعاره های هستی شناختی در ساختمان افعال بسیار پرکاربردند، در حالی که استعاره های ساختاری نقش کمتری در ساختمان افعال دارند. استعاره جهتی نیز فقط در بعضی افعال تأثیرگذار بوده است.
کیفیّت بازنمایی نیازهای اساسی در زنانه سرایی های فروغ فرخزاد و کژال احمد (خوانشی تلفیقی بر پایه نظریه انتخاب گلاسر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
1 - 26
حوزههای تخصصی:
بازنمایی دلالت های مبتنی بر نیازهای پنجگانه در اشعار فروغ فرخزاد و کژال احمد، جهانی مطلوب را در مقیاسی فراتر از نیازهای فردی ترسیم می کند؛ پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی و بر پایه روش کیفی، نظریه انتخاب گلاسر را به عنوان پشتوانه تفسیری تحقیق به کار گرفته است تا با بررسی اشعار فروغ فرخزاد و کژال احمد تلاش کند که ارتباط بین دلالت های بیانی آنان و جهان مطلوب و ایده آل شان را از نظر اعتقادی، هویتی و کلامی تحلیل کند و نحوه تبلور نیازهای اساسی را در زنانه سرایی های این دو شاعر نشان دهد. یافته ها نشان می دهد که نخست، جهان مطلوب این دو شاعر، در قالب سه مؤلفه اصلی افراد، اشیاء و باورها، به ویژه در تقابل و تناظر با گفتمان های مردسالارانه شکل گرفته و بر بنیاد اعتراض به برخی قراردادها و محدودیت های اجتماعی استوار است. دوم این که دال مرکزی و کیفیت برتر جهان مطلوب فروغ و کژال، نیاز به عشق و تعلق خاطر است که با وجوه انتقادی و اعتراضی شعر آنان پیوندی ناگزیر دارد و این نیاز، انتخاب برتر آنان برای کسب آزادی، قدرت، و بقا در جامعه ای است که هویت زنانه را به چالش می کشد.
عناصر زبانیِ سبک ساز در سووشونِ سیمین دانشور
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
47 - 86
حوزههای تخصصی:
در این مقاله رمان سووشون سیمین دانشور بر اساس مؤلفه های ده گانه لسلی جفریز تحلیل شده است تا انعکاس ایدئولوژی نویسنده در زبان بررسی شود. این مؤلفه ها که بر پایه تحلیل های فرهنگی و جامعه شناختی طراحی شده اند، امکان مطالعه دقیق تر متن را فراهم می کنند. یافته ها نشان می دهد که مؤلفه های جفریز شامل نامیدن، توصیف، بازنمایی کنش ها، رخدادها و وضعیت ها، تقابل ها، ترادف ها، فرضیه سازی و بازنمایی زمان و مکان برای انتقال ایدئولوژی هایی چون "مقاومت" و "عشق به وطن" به کار رفته اند. تقابل ها با بسامد ۵۹/۲۳ درصد، بیشترین سهم را داشته و بیانگر تنش فراوان میان شخصیت ها و حتی مفاهیم انتزاعی مانند سنت و مدرنیته است. فرضیه سازی با ۸۷/۸ درصد، نشان دهنده تمایل نویسنده به بیان غیرمستقیم ایدئولوژی ها و جامعه آرمانی خود است تا کمتر در معرض اتهام قرار گیرد. در مقابل، اولویت بندی با کمترین بسامد ۵۷/۱ درصد، نشان دهنده آن است که نویسنده تمایلی به تحمیل دیدگاه یا ترتیب خاصی از مفاهیم بر خواننده ندارد و فضایی فراهم کرده است تا مخاطب خود بتواند درباره اهمیت و ترتیب موضوعات تأمل کند.
مؤلفه های جامعه آرمانی در شعر معاصر ایران: با مطالعه موردی سروده های ملک الشعرای بهار و احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۲
41 - 76
حوزههای تخصصی:
جامعه آرمانی (آرمان شهر) آرزویی بسیار دیرین -از بدو شهرنشینی بشر تا به امروز- بوده و در تحقق این آرزو هر یک از طبقات و اقشار مختلف جامعه که دغدغه خوشبختی و سعادت مادی و معنوی آدمی -فارغ از زبان، رنگ، نژاد و...- را در سر می پرورانده، قلم یا قدمی فراخور استعداد و توان خویش برداشته و به این طریق کوشیده، سدی محکم در برابر کج اندیشی و کج رفتاری جریان های باطلی باشند که همواره منفعت خود را در بی نظمی و آشفتگی اجتماع جست وجو کرده اند. در این میان، نویسندگان و سخنوران متعهد و آرمان گرا نیز خاموش ننشسته و با ذوق و قریحه خویش، ضمن تقبیح پلیدی و پلشتی ها، جامعه را در مسیر چشم اندازهای مطلوب و مثبتی چون عدالت و برابری طبقاتی، نظم و قانون مندی، آزادی اظهار عقیده و مواردی از این دست، رهنمون آمده اند. بر همین پایه، جستار حاضر در پی آن برآمد تا به شیوه تحلیل محتوا و (فن کتابخانه ای)، سروده های دو تن از سخنوران نام آشنای سنتی و نوگرای معاصر ایران؛ ملک الشعرای بهار و احمد شاملو را از نظر گذرانده و شاخصه های انسانی و آرمانی مورد توجه و تأکید آنان را به خواننده بنمایاند. در این مقایسه، آنچه به دست آمد به طور خلاصه عبارت است: بهار به عنوان ادیبی سیاستمدار و فرزانه در پی ساختن ایرانی مستقل، آزاد و مدرن -بر پایه شعائر و نمادهای ملی و معنوی- است. شاملو نیز ادامه دهنده راه بهار در مسیر اهداف آرمانی و تجدد طلبانه است؛ با این تفاوت یا تمایز که شاملو در گستره بلندی از عمر ادبی خود، اهداف یاد شده را با سازوکارهای جناحی- سیاسی موسوم به چپ (سوسیالیسم) یا نزدیک به آن، دنبال می کرده است.
بررسی تطبیقی تروما در اولیس از بغداد اثر اِریک- اِمانوئل اشمیت و هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها نوشته رضا قاسمی و هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۹)
161 - 189
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر، مسئله تروما (روان زخم) در اولیس از بغداد، نوشته اِریک اِمانوئل اشمیت و هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها، نوشته رضا قاسمی مورد بررسی قرار گرفته است. خواننده در هر دو داستان شاهد مهاجرت شخصیت اصلی داستان است. سَعد، شخصیت اصلی اولیس از بغداد به جهت گریز از جنگ داخلی، تصمیم به مهاجرت می گیرد. هم نوایی شبانه روایتی فراواقع گرایانه از مهاجرت یدالله را به تصویر می کشد. پژوهش پیشرو به دنبال چرایی مهاجرت و آسیب های ناشی از آن است. تروما یا روان زخم به دنبال یک آسیب روانی - که معمولاً در کودکی برای فرد بوجود می آید- می تواند عواقب جبران ناپذیری داشته باشد که درمان آن بسیار سخت و حتی گاه ناممکن است. مهاجرت، بخصوص اگر امری ناخواسته باشد، می تواند آسیبی تروماتیک در پی داشته باشد که گاه موجب چند پارگی، احساس افسردگی، پوچی، تنهایی و نابسامانی خواهد شد. فردی که مهاجرت را تجربه می کند با دنیایی جدید مواجه است که در آن اصول و مرزبندی های بسیاری دستخوش تغییر خواهند بود. این پژوهش توصیفی - تحلیلی با رویکرد تطبیقی، نشان می دهد که مهاجرت، چه به صورت اختیاری و چه به صورت اجباری، می تواند پیامدهای ترومایی در برداشته باشد، هویت یک فرد را دگرگون کند و بر تجربیات و روابط شخصیت ها تأثیر بگذارد. هم چنین روایت مهاجرت چه به صورت واقعی و چه فراواقع گرایانه، آشفتگی در نوشتار و ساختار داستان را در پی دارد که خود حاکی از روایت تروماتیک می باشد. این تحقیق به بررسی مفهوم تروما در دو اثر ادبی از اریک امانوئل اشمیت و رضا قاسمی پرداخته و روش هایی که در هر کدام به تصویر کشیده شده است، مقایسه خواهد شد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که هر دو رمان اجتماعی، تروما را به عنوان یک پدیده پیچیده و چندوجهی به تصویر می کشند که زندگی افراد را به روش های مختلف تحت تأثیر قرار می دهد و از سوی دیگر بازنمایی تروما در هر رمان منحصر به فرد است و زمینه فرهنگی و تاریخی آثار مربوطه را منعکس می کند.
بررسی تطبیقی عامل وحشت آفرین و کارکرد آن در آثار حمیدرضا شاه آبادی (لالایی برای دختر مرده، چاه تاریکی و کابوس های خنده دار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۶
35 - 65
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل چند رمان نوجوان ایرانی از یک نویسنده است تا از دید عامل وحشت آفرین بررسی و روشن شود این آثار ایرانی، تقلیدی صرف از آثار غربی است یا با ویژگیهای فرهنگی ایرانی وفق داده شده است و مشخص شود به کارگیری هیولا در این رمانها چه کارکردی دارد. برای این منظور سه کتاب شاخص در این زمینه یعنی لالایی برای دختر مرده، چاه تاریکی و کابوس های خنده دار انتخاب شد که هیولای ملموسی دارند؛ سپس، هیولای هر اثر از چند جنبه یعنی از نظر ماهیت، ماجراها و مفاهیم نمادین، بررسی و تحلیل شد. هم چنین برای مشخص شدن نوآوریها، این رمانها با نمونه های مشابه در آثار وحشت، اساطیر و افسانه ها مقایسه شد. بررسی تطبیقی عامل وحشت آفرین و کارکرد آن در این سه اثر، نشان داد که نویسنده، هوشمندانه و با شناخت صحیح از ذائقه مخاطب، مؤلفه های ژانر وحشت و بویژه هیولا را به کار می گیرد تا از جذابیت ذاتی ژانر وحشت بهره ببرد و مخاطب را جذب دنیای بازسازی شده تاریخی خود کند. مطمئناً ترکیب تاریخ با وحشت، از یک سو می تواند بر جذابیت و خلاقیت اثر بیفزاید و از سوی دیگر ترکیب تاریخ با عناصر ماوراءالطبیعه وحشت به باورپذیری داستان کمک کند. همین ترکیب تاریخ دوران قاجار با هیولاهای ژانر وحشت است که این سه داستان را از هرگونه مشابه خارجی یا داخلی متمایز می سازد و آنها را حتی با وجود تکراری بودن برخی حوادث و مضمونها بدیع و نوآورانه جلوه می دهد.
بررسی مضامین حکمی و تعلیمی در دیوان زیب مگسی در قیاس مضامین دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۳
59 - 86
حوزههای تخصصی:
میرگل محمدخان زیب مگسی از شعرای توانمند و صاحب اندیشه بلوچستان پاکستان است که غالب اشعار وی به تقلید از شاعران کلاسیک ایرانی سروده شده است و در برگیرنده اندیشه های اخلاقی ،تعلیمی ،غنایی و عرفانی است. آنچه به کلام زیب مگسی انسجام بخشیده، انتخاب معانی مناسب و موفق در موضوعات و موقعیت های متفاوت است. هدف از پژوهش پیش رو آن است تا با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای ذهن و معنا در اشعار میرگل محمد زیب مگسی با استفاده از آمار و نمودار به صورت علمی مورد بررسی قرار بگیرد. براساس بررسی های صورت گرفته شاعر ضمن این که در سرایش اشعار خود به ساختار و صنایع مختلف شعری توجه بسیاری داشته و نوآوری هایی در بحور عروضی و طبع آزمایی هایی در انواع شیوه های شعری از خود نشان داده نه تنها از اندیشه و معنا غافل نبوده بلکه به صورت ظریفی به مفاهیم شعری توجه نشان داده است.در دیوان های وی مضامین تربیتی و اخلاقی بسامد بسیاری دارد و سایر مضامین رایج در شعر وی شامل عناصر عرفانی، عاشقانه، مذهبی، حکمی، پند و اندرز، مدح و ستایش و منقبت به چشم می خورد که حاصل غور و مداقّه وی در دیوان های شعری بزرگان ادب فارسی است. در مقایسه کلی، مضامین اخلاقی حدود 49 درصد اشعار را تشکیل می دهد. پس از مضامین عاشقانه 22 درصد، مضامین حکمی 13 درصد، مضامین عرفانی 9درصد و مضامین دینی 7 درصد مضامین را دارا هستند.