مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
مجالس سبعه
حوزههای تخصصی:
بررسی ابعاد تعلیمی اشعار ذکر شده در فیه مافیه و مجالس سبعه بر پایه نظریه تقابل های دوگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقابل ها که در دو سطح واژگانی و معنایی نمود می یابند، این امکان را برای خالق اثر اندرزی فراهم می آورند تا با ایجاد فضای مقایسه ای، زمینه های لازم را برای افزایش درک مخاطب فراهم آورد. در میان ادیبان فارسی زبان، مولانا با تکیه بر قابلیت های تقابل واژگانی و معنایی، مهم ترین اندیشه های اندرزی و عرفانی مورد نظر خود را در مجالس سبعه و فیه مافیه تشریح کرده و موفق به ایجاد قاعده دو قطبیِ اخلاق/ ضد اخلاق شده است. در این مقاله، اشعار به کار رفته در این دو اثر منثور، بر پایه نظریه تقابل های دوگانه و روش توصیفی و تحلیل محتوا بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که مولانا به تناسب مخاطبان خود که غالباً از اقشار سطح پایین جامعه بوده اند، از تقابل های تعلیمی واژگانی بیشتر استفاده کرده است؛ چراکه برای درک آن، نیاز به دانش چندان بالایی نیست. او در این سطح، به تقابل میان آن سرا/ این جهان؛ جوهر/ عرَض؛ خلوص/ نفاق؛ خدابینی/ خودبینی؛ هوشیاری/ غفلت؛ خودسازی/ نفس گرایی؛ انعطاف پذیری/ عدم انعطاف پرداخته است. در قلمرو تقابل های معنایی نیز، به مورادی چون: عمل نیکو/ عمل بد؛ علم و خردورزی/ جهل و بی خردی؛ توکل بر خدا و تدبیر او/ عدم توکل به خدا و تدبیر او؛ سرای باقی/ سرای فانی؛ دادورزی/ ستمکاری اشاره شده است.
جستاری در تأویل های مولوی از احادیث شریف در کتاب مجالس سبعه و فیه ما فیه
حوزههای تخصصی:
مولوی بی شک مشهورترین شاعر قرن هفتم است که بخش عظیمی از گنجینه ارزشمند معارف الهی و احادیث را در ادبیات فارسی به خود اختصاص داده است. او در آثار خود در برخی موارد برداشت هایی متفاوت از احادیث می کند که بیانگر تسلّط فراوان شاعر به علوم اسلامی و روایات است. تأویل های وی در آثار منثور مشخصاً مجالس سبعه و فیه مافیه نشان دهنده احاطه شاعر به معارف الهی به ویژه علوم مرتبط با حدیث است. موضوع برداشت های دیگرگونه مولوی، بیشتر پند و اندرز، عبرت، تمسّک و توکّل به خداوند، عدم پیروی از هوای نفس و مذمت دنیاست. درک دقیق این نوع از احادیث در نثر مولوی گاهی لازمه اش فهم معانی غیرحقیقی کلام او است. این برداشت های متفاوت گاهی به جای افراد و اشیا و اموری مانند آن ها در کلام خود را نشان می دهند. درک سخن مولوی در بسیاری از امور بدون آگاهی داشتن از این تأویلها غیرممکن به نظر می رسد. هدف پژوهندگان در این تحقیق نشان دادن این موارد است که مولوی بسته به شرایط گوناگون، گاهی تأویل متفاوتی از یک حدیث . در این تحقیق سعی شده است تا با اشاره به سخنانی که در بردارنده یکی از برداشت های دیگرگونه است، خواننده در فهم سخن مولوی یاری داده شود.
تحلیل روابط بینامتنی ملفوظات شبه قاره و مجالس (مطالعه موردی مجالس سبعه و فواید الفؤاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
69 - 99
حوزههای تخصصی:
در قرن هفتم و هشتم هجری قمری آث ار فراوان ی در شبه قاره (هند و پاکستان با نام «ملفوظات» در حوزه ادبیات عرفانی نگاشته شد. وجود برخی اشتراکات میان این متون و مجالس، این سؤال را به ذهن متبادر می کند که آیا ملفوظات به تقلید یا تحت تأثیر مجالس نگارش یافته اند یا آثاری متفاوت هستند؟ مجالس سبعه (629-621 یا 642-637.ق) اثر مولوی و فوایدالفؤاد (722-703.ق) اثر خواجه نظام الدین اولیا نمونه های شناخته شده ای از مجالس و ملفوظات هستند که در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی آن ها و ویژگی های مشابه و متمایز هریک می پردازیم. این مقایسه با توجه به نظریه بینامتنیّت انجام می شود. فوایدالفؤاد از منظر پیرامتنیّت تنها در نحوه تقسیم بندی نشست ها و نداشتن عناوین داخلی، با مجالس سبعه مشترک است. از لحاظ سرمتنیّت، تعلّق دو اثر به گونه ادبی خاص باعث وجود برخی ویژگی های ساختاری و محتوایی مشترک در دو متن گردیده است. از حیث ارتباط بیش متنی با توجه به وجود اسناد تاریخی، برگرفتگی غیر مستقیم فوایدالفؤاد از مجالس سبعه، محتمل است و گشتارهای کمّی، انگیزه ای وکیفی در فوایدالفؤاد مشاهده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که تأثیرپذیری فوایدالفؤاد از مجالس سبعه، جنبه تقلیدی ندارد و با توجه به مشابهت ها، این اثر و احتمالاً سایر ملفوظات، برداشتی آزاد و غیرمستقیم از مجالس سبعه و سایر مجالس هستند.
تحلیل مقایسه ای مجالس سبعه و مکاتیب بر اساس فرانقش اندیشگانی در دستور نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
101 - 136
حوزههای تخصصی:
زبان شناسی نقش گرا از مهم ترین رویکردهای زبان شناسی قرن بیستم است که بر نقش زبان و واحدهای ساختاری آن تأکید دارد و ساختی فراتر از جمله یعنی متن را بررسی می کند. بنیان دستور هلیدی بر دو صفت نظام مند و نقش گرا استوار است. نظام معنایی با کلّی ترین کارکردهای زبان- که هلیدی آن را فراکارکرد یا فرانقش می نامد- در ارتباط است. فرانقش اندیشگانی بر اساس دستور نقش گرای هلیدی شش نوع است: مادی، ذهنی، رابطه ای، رفتاری، وجودی و کلامی که در این پژوهش به طور مقایسه ای فرایندهای شش گانه در دو اثر از آثار منثور مولوی یعنی مجالس سبعه و مکاتیب با روش توصیفی- تحلیلی بررسی خواهد شد تا به این سؤال پاسخ داده شود که آیا بین بسامد انواع فرایندها و ساختار نوشتاری و خطابی که وجه بارز این آثار محسوب می شود، رابطه ای وجود دارد؟ تا بتوان به نوعی به سبک شناسی این آثار بر اساس فرانقش های اندیشگانی مطرح در دستور نقش گرای هلیدی به تأثیرپذیری از جهان بینی نویسنده دست یافت. نتایج به دست آمده بیانگر این است که در مجالس سبعه، فرایند مادی و در مکاتیب، فرایند رابطه ای، بسامد بیشتری دارند که علت آن را می توان در نوع کارکرد هر فرایند با توجه به موضوع مجالس سبعه که خطابه و مجلس گویی و مکاتیب که نامه های مولوی است، دانست. از طرف دیگر، از عناصر پیرامونی نه گانه، عنصر مکان در هر دو اثر بسامد بالایی دارد. با توجه به این که فرایند مادی، عامل بالابرنده گذرایی و فرایند رابطه ای، عامل پایین آورنده گذرایی متن است، گذرایی پایین مکاتیب به دلیل وجود بسامد بالای عناصر پیرامونی تا حدودی جبران شده است تا متن به هدف خود که تعلیم اخلاق و انسانیت است، نائل گردد.
بررسی فعل ساده و مرکب در مجالس سبعه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجالس سبعه یکی از آثار مهم جلال الدین محمّد مولوی است که از هفت خطابه یا هفت مجلس وعظ فراهم آمده است. این گونه نثر که نثر خطابی نامیده می شود و عالی ترین اندیشه ها را به وسیله ساده ترین اشکال منطقی القا می کند، به وسیله بزرگانی مانند: خواجه عبدالله انصاری، ابوسعید ابوالخیر، ابوالفتح شهرستانی، روزبهان بقلی، بهاءولد، مولوی، شمس تبریز و نیز سعدی در مجالس بیان شده است. در این گونه نثر برای اقناع مخاطب و القای مفاهیم عرفانی و اخلاقی به نیکی بهره گرفته می شود. مهمترین ویژگی این گونه نثر، نزدیکی به زبان گفتاری است که گاه با نثر ادبی در آمیخته است و سادگی نثر و مسجع بودن از ویژگی های آن است. با توجه به همین جایگاه مجالس سبعه و ویژگی های زبانی آن، در این مقاله با شیوه توصیفی- تحلیلی، موضوع کاربرد فعل مرکب که از مهمترین مباحث دستوری است و کاربرد درست آن و نیز به کاربردن نابه جای آن در استواری و نا استواری سخن بسیار تأثیرگذار است، در مجالس سبعه جلال الدین مولوی بررسی شده است. کاربرد افعال در این مجالس، ما را با کاربرد طبیعی در آن روزگار و تحلیل دقیق از نظر دستوری یاری می رساند. در این پژوهش دریافتیم که مولانا بیشتر به کاربرد افعال ساده توجه داشته و در بسیاری موارد افعال ساده فراوان از یک ریشه یا ریشه های گوناگون پیاپی یا با فاصله اندک به کار برده است؛ گاه نیز شکل ساده و مرکب یک فعل را در کنار هم آورده است. برخی از افعال مرکب نیز متأثر از وجود کلمات عربی در ساختار فعل مرکب است و گرچه خود در عربی به شکل بسیط به کار می روند، ولی در فارسی و مجالس سبعه به فعل مرکب تبدیل شده اند. رعایت سجع نیز عاملی برای کاربرد ساختار فعل به صورت ساده یا مرکب بوده است.