مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
روایت پردازی
حوزه های تخصصی:
" ساز و کار جهان واقعیتی که سعدی در حکایت های گلستان در پی بیان و تصویر آن است، به همراه ساختار حکایت های پردازی های گلستان، آن را در موضعی کاملا متفاوت و متمایز از کتاب های تعلیمی و حکایت های اخلاقی رایج در ادب فارسی، قرار می دهد. در این نوشتار کوشش شده تا این دو وجه و سایر جلوه های حکایت پردازی های گلستان، به ویژه از منظر چگونگی حضور راویان مختلف و رابطه میان راوی «روایت پرداز» و «کنش گر» ، به بحث واکاوی گذاشته شود. از این رهگذر توجهی خاص و نسبتا مفصل به ساختار حکایت ها از جنبه «زاویه دید» مبذول شده است. بر این اساس راویان روایت ها به پنج دسته تقسیم شده اند:
الف: راوی دانای کل مداخله گر، ب: دانای کل بی طرف، ج: دانای کل محدود، د: اول شخص درگیر، ه: اول شخص ناظر. نتیجه ای که از بررسی آماری که از مجموعه حکایت های هفت باب نخست گلستان به دست آمده است، نشان می دهد.
آمار بیشترین کاربرد متعلق به راوی نوع «الف» است، و راوی نوع «د» کم ترین شمار را به خود اختصاص داده است. افزون بر آن در تحلیل آماری این نکته نیز به اثبات رسید که میزان به کارگیری زاویه دیدهای گوناگون، متناسب با مضمون و محتوای هر باب است و از این جهت رابطه معنی داری میان مضمون هر باب با شیوه روایت پردازی وجود دارد.
"
بوطیقای قصه های رمزی در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولانا در غزل نیز قصه پردازی کرده است. این قصه ها دارای انواع گوناگونی هستند. بخشی از این قصه ها مربوط به احوال، مکاشفات و مشاهدات عرفانی مولاناست. ازاین رو این نوع قصه ها به صورت رمزی و در هاله ای از ابهام و رازگونگی شناور هستند و ماهیتی رمزی دارند. این قصه ها دارای یک ساختار کلی و واحد به صورت یک اَبَرقصه هستند. شناخت این ساختار راهی است برای تحلیل ساختار ذهنی مولانا. در این ساختار کلی(ابر قصه) ابتدا با ورود یکی از اشخاص اصلی قصه(عاشق یا معشوق) در جایی، شکل می گیرند و به دنبال آن بین عاشق و معشوق دیدار و ملاقات روی می دهد. به دنبال دیدار و ملاقات یکی از چهار کنش یا عمل زیربنایی شراب نوشی، دیدن احوال شگفت و غیره منتظره، گفتگو و دردمندی و علاج و درمان درد می آید. هر کدام از این کنش ها به نوبه خود نتایج و پیامدهایی به دنبال دارند که پس از ذکر آنها قصه به پایان می رسد. نمودار کلی این قصه ها به این صورت است:
نتیجه و پیامد- یکی ازاعمال زیربنایی چهارگانه دیدار و ملاقات- ورود
1- شراب نوشی 2- دیدن احوال شگفت 3- گفتگو 4- دردمندی و علاج درد
این ساختار در واقع بیانگر اشتیاق و آرزوی مولانا برای دیدار و ملاقات شمس به عنوان نمودی از ذات حق و در نهایت اتصال و اتحاد مولانا با منشا و مبدا عالم هستی است.
بررسی تطبیقی «روایت پردازی» در «رسالة الطیر غزالی» و«منطق الطیر عطار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان تجربه ها و آموزه های عرفانی از طریق متون روایی نمادین، پیشینه ای طولانی دارد. متونی از این دست به دلیل بهره گیری از ابزاری کارآمد جهت انتقال مخاطب از حقیقت به عینیت و هدایت ذهن «روایت-گیر» در سیری استعلایی، موجبات استحالة وی را در جهت انفکاک از من تجربی و دست یافتن به جهانی آرمانی فراهم می آورد. در این میان «رسالة الطیر غزالی» و«منطق الطیر عطار» حکایت هایی تمام عیار و با پردازشی ماهرانه هستند که با نگرشی نمادین به قلم درآمده اند و در حقیقت نوعی «حماسة عرفانی» به شمار می روند که سفر فکرت قلبی را در قالب هجرتی پرمخاطره به تصویر می کشند.
با وجود وجوه افتراق در ساختار و پرداخت دو حکایت، از جمله توجه ویژه عطار به بهره گیری از حکایت های میانی، استفاده از عناوین ابتدایی، شرح و تفصیل ماجراها و بر صحنه آوردن شخصیت هایی گسترده و همه جانبه، عنایت خاص غزالی به خط روایی متصل، به تصویر کشیدن قهرمانان ناشناس و رعایت حداکثر ایجاز در روایت پردازی، موارد تشابه دو حکایت نیز درخور توجه هستند که از آن جمله اند: بهره گیری از راوی دانای کل و بن مایة «سفر» در هر دو حکایت، اشتراک مقصد نهایی سفر پویایی و استحالة شخصیت ها و حاکمیت بی چون و چرای اقتدار الهی که در نهایت راهگشای تفکر مخاطب در بررفتن از محسوس به معقول و تعین به شهود می شود.
هدف اصلی این نوشتار، انجام پژوهشی تطبیقی میان دو حکایت برای دست یابی به موارد اشتراک و افتراق دو اثر و واکاوی ابزار کارآمد روایت برای پردازش متنی اثرگذار است.
تحلیل نشانه – معناشناسی فرآیند داستان سراییِ هزار و یک شب از نظام تقابل تا تطابق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۸
89-110
حوزه های تخصصی:
این جستار به بررسی روند روایت پردازی در داستان هزار و یک شب می پردازد و تلاش می کند تا سیر حرکت روایت پردازیِ راوی، شهرزاد را برای تعلیق و تأخیرِ کنش بیمارگونه شهریار نشان دهد و حصول به هدف غایی یعنی توقّف کامل آن کنش و رسیدن به غایتمندی ِگفتمان را براساس رویکرد نشانه معناشناسی گرمس بررسی کند. مسأله اصلی پژوهش این است که چگونه با نشتی روایت به درون گفتمان، ساز و کار گفتمانی تغییر می کند و با این تغییر، نظامِ کنشی انتقام جوییِ ملک به حالت تعلیق درمی آید و استمرار این تعلیق سبب می شود که نظام ارزشی تغییرکند. با تغییر نظام ارزشی و استحاله پذیری، شهریار از نیستی به هستی باز می گردد. نتایج پژوهش نشان می دهد که کنش تقابلی اولیّه بین شهرزاد و شهریار به وضعیتِ عاطفی و تطابقی منجر شده و استعلایِ معنایی با تغییر از وضعیت نابسامان به وضعیت سامان یافته رخ داده است. می توان اذعان کرد که هرگز روایتها بدون شکل گیری نظام گفتمانی شکل نمی گیرد. مقاومت شهرزاد، بحران عاطفی را در شهریار به استعلای معنای حضور در هستی تغییر می هد. شهرزاد با بهره گیری از زبان روایت، موقعیت نابسامان اجتماعی و شرایط روحی شهریار را تغییر می دهد و شهریار در مقابلِ معنای جدیدی از زندگی و هستی در جهان قرار گرفته است.
زیسته در افق روایت؛ بررسی موردی تحلیل کارکرد روایت و روایت پردازی در آموزش و فهم دانش
حوزه های تخصصی:
روایت پردازی را می توان ازجمله مهارت هایی دانست که از آغاز زیست آدمی تاکنون که فضاهای مدرن و پست مدرن را تجربه می کند، روایی و اهمیت خود را از دست نداده است. روایت، متشکل از گزاره های ساختارمند است که با به کارگیری شخصیت ها و کنش های آنان، به طرح حادثه یا اتفاقی می پردازد. این جنبه از روایت نه تنها به کار آموزه های اخلاقی و فرهنگی می آید بلکه نقش مؤثری نیز در انتقال و تشریح علوم و دانش های تخصصی دارد. به کارگیری این نقش مؤثر، مسلماً نیازمند داشتن بنیان های علمی بنیادی و تخصصی و از سوی دیگر فراهم نمودن شایستگی های روایت پردازی و روایت شنوی معلمان و دانش آموزان در هر سطحِ دانشی است. این نوشتار با نقل تجربه روایی یک دانش آموز از خوانش کتاب «جهان های موازی» به بررسی و تأثیر روایت و کارکرد آن در انتقال مفاهیم علمی به دانش آموزان می پردازد و درنهایت به اثبات این نکته می پردازد که انواع فنون روایت چون روایت شناسی، روایت پژوهی و داستان گویی، مهارتی است بین رشته ای که بایسته و شایسته همه فضاهای آموزشی و دانشگاهی است.
نقش آفرینی تفکر روایت محور و فرصت های آن در کارگاه های آموزش طراحی معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره ۲۴ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
85 - 100
حوزه های تخصصی:
توجه به زندگی انسان و نحوه ی حضور و رفتار او در فضا، از دغدغه های اصلی در طراحی معماری است. از رویکردهای مطرح در این خصوص، تفکر روایت محور در معماری و آموزش آن است. این جستار به بررسی رویکردهای ورود و حضور روایت در فرآیند طراحی و فرصت ها، قابلیت ها و راهکارهای عملی آن در ارتقای آموزش طراحی معماری مبتنی بر زندگی پرداخته است. این بررسی با استفاده از روش اقدام پژوهی؛ از یک سو با مطالعهی تجربیات موجود و ادبیات نظری مرتبط، و از سوی دیگر با پایش نقش و جایگاه تفکر روایت محور در پیش برد طراحی دانشجویان کارگاه طرح یک دانشگاه فردوسی انجام گرفته و از طریق مقایسه ی این دو، به دنبال آشکارسازی و سنجش میزان پاسخ دهی عرصه های نقش آفرینی روایت در فرآیند طراحی برآمده است. نتایج تحلیل ها حاکی از آن است که تفکر روایت محور و تمرین های مرتبط، بازخورد مثبتی در پیش برد و تسهیل فرآیند طراحی دارد و می تواند متناسب با موضوع کارگاه، سطح آموزشی، مراحل مختلف فرآیند و ویژگی دانشجویان، کاربردهای متفاوتی در تمامی مراحل فرآیند طراحی داشته باشد. از سوی دیگر، برخی بازخوردهای منفی دانشجویان و تحلیل مربیان از روند کارگاه، زمینه هایی برای بازبینی و یا ارتقای این رویکرد را آشکار ساخت که در بین آنها می توان به لزوم پرهیز از قرار گرفتن روایت ها در مسیر تخیل غیرواقع بینانه اشاره کرد.
روایت شناسی سفرنامه نیم دانگ پیونگ یانگ بر اساس نظریه ژپ لینت ولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سفرنامه را می توان به عنوان یکی از انواع روایت، مورد بررسی و تحلیل قرار داد. سفرنامه ی نیم دانگ پیونگ یانگ نوشته ی رضا امیرخانی حاصل دو سفر او به کره ی شمالی است. در این سفرنامه برخلاف سفرنامه های معهود، بازدید های میدانی و توصیف مکان و تجربه های مردم شناسانه و غیره، رخ نداده است، نویسنده به ناچار و به اقتضای شرایط غیرقابل پیش بینی در کره ی شمالی، هدفش را از جهان گردی به مسأله گردی تغییر می دهد و هدف بازدیدهای محدودش را از دیدارهای جغرافیایی به کشف و فهم انسان کره ی شمالی با رعایت قالب سفرنامه نویسی معطوف می کند. پاسخ به این پرسش که چگونه سفرنامه ای بدون بازدیدهای میدانی و روش مرسوم در سفرنامه نویسی می تواند شکل گیرد، را باید در شیوه روایت پردازی این سفرنامه جست و جو کرد. دریچه های گوناگونی از منظر نظریه های مختلف می توان بر شیوه روایت پردازی این اثر گشود که پس از بررسی ویژگی های این سفرنامه و نقش کنشگری نویسنده، تطبیق و تحلیل این اثر براساس نظریه ی ژپ لینت ولت (که بر «نقطه ی دید» و «تقابل کارکردی راوی و کنشگر» تمرکز دارد) مناسب شناخته شد. نتیجه آن که روایت در این سفرنامه، همسان است و راوی به عنوان کنشگر یا شخصیت اصلی یا قهرمان اصلی، مرکز جهت گیری روایت است؛ پایه های ادراکی-روانی، زمانی، مکانی و کلامی، همه نشان دهنده ی آن است که اگرچه نویسنده به گونه ی رواییِ متنگرا نیز توجه دارد ولی شیوه ی غالب، گونه ی روایی کنشگر است.