مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
تقابل دوگانه
حوزه های تخصصی:
داستان شورانگیز رستم و اسفندیار با قابلیت های شگفت انگیزش در جذب مخاطبان متعدد‘ با علایق و سلایق گوناگون بی تردید از عالی ترین داستان های شاهنامه محسوب می شود. با این حال‘ این داستان و داستان های مشابه‘ با وجود ارزش والای ادبی شان‘ کمتر در چارچوبی نظری‘ برگرفته از علوم جدید‘ مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. با مطالعه عمیق و دقیق متن‘ ساختاری (Structure) منسجم به مانند تار و پودی در هم تنیده در پس پشت داستان نمایان می شود. تشخیص این ساختار‘ بی شک از گذر تحلیلی متکی بر نظریات ساختار باوران (Structuralistes) از جمله نظریه تقابل دوگانه لوی استروس امکان پذیر است. بر اساس نظریه اخیر دو کارکرد اصلی برای متن می توان قایل شد که برقرینه های درونی و بیرونی دو شخصیت اصلی داستان‘ یعنی رستم و اسفندیار متکی است. کارکرد اول که بیشتر مربوط به گزارندگان داستان و طرفداران دو جبهه است‘ و همچنین بر قرینه های بیرونی محیط دو پهلوان متکی است به کارکرد فکری تعبیر شده و به اندیشه هایی که در پس این تقابل وجود دارد می پردازد. کارکرد دوم که به قرینه های درونی دو پهلوان باز می گردد‘ به کارکرد حماسی داستان تعبیر شده است. با بررسی قراین موجود در داستان و در چارچوب این دو کارکرد‘ متوجه می شویم که دلیل رخ دادن تراژدی مرگ اسفندیار به عوامل درونی محرک این دو پهلوان در رویارویی با یکدیگر برمی گردد و نه عوامل بیرونی از جمله گشتاسب و جاماسپ.
بررسی تقابل های دوگانه در غزل های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تقابل های دوگانه در آثار هنری و ادبی توجه برخی زبان شناسان، اسطوره شناسان، روایت شناسان و نشانه شناسان معاصر را به خود جلب کرده است. آن ها بر این عقیده اند که از این منظر به درک و دریافت بهتری از آثار ادبی می توان دست یافت.
در این پژوهش با نگاهی دیگر به اشعار خواجه شمس الدین محمد حافظ، به بررسی تقابل های دوگانه یا زوج های متقابل به عنوان یکی از عناصر محوری اشعار او خواهیم پرداخت و چنان که دیده می شود، غالب غزل های حافظ از این ویژگی برخوردارند. برای این غرض 100 غزل از مواضع مختلف دیوان او انتخاب شد. در این غزل ها 637 مورد تقابل دوگانه، یعنی در هر غزل تقریباً 4/6 مورد، دیده شد. این تقابل های دوگانه در سه بخش واژگانی و لفظی (35%)، معنایی و فکری (54%) و ادبی (11%) دسته بندی شده اند. زوج های متقابل معنایی در اشعار حافظ بسامد بیشتری دارند. برخی از این زوج های متقابل زیرشاخة مفاهیم کلانی است که در دیوان خواجه کاربرد بالایی دارند، تقابل هایی نظیر زهد و شادنوشی، نقص و کمال، تهیدستی و توانگری و... . حافظ ازطریق این تقابل ها غزل های خود را تشخّص خاصی داده و سبک شعری خود را از دیگران متمایز کرده است.
تقابل های دوگانه در غزلیات عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۶ (پیاپی ۸۱)
حوزه های تخصصی:
تقابل های دوگانه از مفاهیم و مؤلفه های اساسی در ساختارگرایی و نظریات زبان شناسی و نشانه شناسی است که در باورهای کهن بشری ریشه دارد. یکی از عملکردهای بنیادین ذهن آدمی خلق تقابل هاست که در ادبیات و هنر نیز دیده می شود. بررسی تقابل های دوگانه در آثار ادبی باعث درک بهتری از این آثار می شود. این مقاله به بررسی تقابل ها در غزلیات عطار نیشابوری پرداخته است. دقت در یکصد غزل برگزیده از عطار نشان داد که شالوده بسیاری از این غزل ها تقابل دوگانه است و حتی در بعضی ابیات، دو، سه یا چهار تقابل وجود دارد؛ گویی عنصر تقابل موتور محرک غزل عطار است. با بررسی این غزل ها، 843 تقابل دیده شده که 47 درصد (396مورد) از نوع واژگانی، 5/35 درصد (298مورد) معنایی و 5/17 درصد (149مورد) از نوع ادبی است و در هر غزل حدود 4/8 تقابل وجود دارد که این موضوع بسامد فراوان این نوع واژگان را نشان می دهد. مهم ترین دلایل توجه عطار به تقابل های دوگانه چنین است: ضمیر ناخودآگاه شاعر، اهمیت دادن به مسائل اخلاقی و دینی، توجه به مفاهیم عرفانی، تأثیر محیط اجتماعی و توجه شاعر به مسائل زیبایی شناختی و موسیقایی. به هرروی، تقابل های دوگانه یکی از شاخصه های سبکی غزل های عطار به شمار می آید که کارکرد معنایی و زیبایی شناختی دارد.
بررسی کاربردشناسانه نمادگرایی در شعر احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان نمادین از ویژگی های سبک شناسی شعر معاصر است و موجب خلق بافت ادبیِ مبهم و هنری و شرکت خواننده در متن می شود. اختناق و استبداد حاکم براجتماع معاصرِ احمد شاملو (1379-1304ش)، منجر به بروز گسترده ی نماد در شعر وی در دوسویه ی تاریک و روشن شده است که این نکته، نشان از ذهن اسطوره ساز شاعر و توجه به تقابل های دوگانه در نظام آفرینش دارد. در این مقاله به روش اسنادی عمل کرده و کلیه ی نمادهای مستخرج از مجموعه ی هفده دفتر شعر شاملو، مورد تحلیل قرارگرفته است. شعر شاملو برای انتقال لایه ی ایدئولوژیک (کاربردشناختی) در بافت اسطوره ای و نمادینی که دارد از تقابل ها ی دوگانه ی هستی در روساخت هایی مانند: زندان/ آزادی، نفرت/ عشق، تنهایی/ جمعیت، اندوه/ شادی، زمین/ آسمان، انسان/ خدا و... که گاه به شکل متناقض نما تصویر می شوند، بهره ای هدفمند می جوید تاجایی که می توان ساختار روایی بسیاری از شعرهای وی را براساس این تقابل، تشریح کرد. منظور کاربردشناسانه ی شاعر، عمدتاً جلب توجه مخاطب به نابسامانی اجتماعی و تاثیر بخشی کلام است.
تحلیل تقابل دوگانه در داستان جمشید برپایه نظریه لوی استروس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقابل دوگانه سازنده بنیادین داستان جمشید است و دو دوره سپاس و ناسپاسی را در این داستان مشخص می کند. در ژرف ساخت تقابل دوگانه این داستان، دو اصل مهم به نام «پر بهادادن به پیوند خویشاوندی» (OOK) و «کم بهادادن به پیوند خویشاوندی» (UOK) وجود دارد. اصل اول به همه رویدادها در دوره سپاس جمشید، مفهومی مثبت و اصل دوم به همه رویدادها در دوره ناسپاسی او، مفهومی منفی داده است. هر رویدادی در دیدگاه تقابل دوگانه لوی استروس، «اسطوره واج» خوانده می شود. در این مقاله داستان جمشید در بُعد هم زمانی در دو دوره متقابل و برپایه OOK و UOK، به چهل اسطوره واج تقسیم شده و در جدولی به نمایش درآمده است. این جدول بیانگر آن است که در داستان جمشید به طور آشکار دو نوع تقابل «دوگانه علت و معلولی» و «دوگانه تناقضی» وجود دارد. برپایه این دو نوع تقابل، معنای پایانی تک تک هر اسطوره واج و معنای کلی دوره های متقابل داستان جمشید بیان می شود. از تحلیل پایانی تقابل های دوگانه داستان این نتیجه به دست می آید که چون اسطوره واج های دوره ناسپاسی جمشید بیش از دوره سپاس او هستند، پایان داستان به نابودی او و خواری ایرانیان می انجامد. آنچه بیان شد چکیده ای از این پژوهش است که به طور گسترده با استفاده از نظریه «تقابل دوگانه لوی استروس» به چند پرسش اساسی درباره ساختار این داستان در شاهنامه پاسخ می دهد.
بررسی مفهوم هویت از دیدگاه ساختار شکن در نمایش نامه های خانوادگی سام شپرد
حوزه های تخصصی:
خوانش شعرهای مولوی و امیلی دیکسون از دیدگاه شالوده شکنی ژاک دریدا
حوزه های تخصصی:
ابوحیان توحیدی برفراز تقابل های دوگانه نظم و نثر در سنت ادبی- بلاغی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴ (پیاپی ۸۹)
۷-۲۷
حوزه های تخصصی:
نظم و نثر در سنت ادبی ما در طول تاریخ طرفداران و مخالفانی داشته و هرکدام دلایلی را له یا علیه دیگری اقامه کرده اند. دراین میان، ابوحیان توحیدی، با فراروی از تقابل های دوگانه، بی آنکه جانب نظم یا نثر را بگیرد، با رویکردی فلسفی و زیبایی شناختی، سویه های دیگری از نسبت میان نظم و نثر را آشکار کرده است. این نوشتار، با روش توصیفی تحلیلی، ضمن نقل عینی آرای طرفداران نظم و نثر، به تحلیل رویکرد فراثنویت انگار توحیدی در الامتاع و المؤانسه می پردازد. نتایج بررسی ها حاکی از این است که توحیدی، با بازخوانی اقوال طرفداران نظم و نثر، معتقد است که درباب شعر و نثر نمی توان حرف آخر را زد. آن گاه، پس از تبیین ماهیت سخن و انواع آن، به نقل امتیازات نظم و نثر از زبان طرفداران آنها می پردازد؛ ازجمله اینکه نظم صناعت است و دست عامه مردم به آن نمی رسد، درحالی که نثر زودیاب تر است و عامه سخنوران را به جهت سهولت به خود متوجه می کند. نثر برای آراستگی به شعر نیازمند است، اما شعر به نثر نیازی ندارد. شاعر افق بی کرانه در پیش دارد و نویسنده میدانی کران مند، و در مقابل، نثر بنیاد سخن است و نظم فرع آن. نثر عاری از تکلف است و شعر مشحون از الزامات شعری؛ نثر از خرد وام می گیرد و نظم از احساس. با وجود زیبایی صوری نظم، نثر اصیل تر و شریف تر است. سرانجام، نتیجه می گیرد که هم نظم و هم نثر فضیلت های انکارناپذیر دارند و بهترین نوع سخن آن است که صورت آن بین نظم و نثر باشد، ولی نه نظم باشد و نه نثر.
بررسی تقابل های دوگانه در آثار هوشنگ مرادی کرمانی و کریستین اندرسون(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
چکیده کودک، به ویژه داستان، با سبک و روش و اهداف تعلیمی خاص، مخاطب خود را به دانش، بینش، روش و جهت گیری خاصی هدایت می کند، جهان او را شکل می دهد و در پیدا کردن شخصیت و فردیت او نقش اساسی دارد. برای پیشرفت روایت و داستان باید شخصیت از کنشی به کنشی دیگر برسد. تنها از راه تقابل است که روایت ایجاد می شود و از همین رو باید شخصیت ها و کنش های آنان را در تقابل های دوتایی بررسی کرد. منظور از ساختارهای مفهومی در این جا و در این پژوهش ساختارهای دوگانه و تقابلی است که اعم از تقابل های خیر و شر، بد و نیک و غیره است که در کل گفتمان ادبیات فارسی مشاهده می شود. بررسی ساختارگرایانه ی آثار هوشنگ مرادی کرمانی و هانس کریستین اندرسن، بیانگر آن است که فقیر برای رهایی خود از شرایط دست به تلاش می زند؛ امّا در نهایت وضعیت او تغییر چندانی نمی کند. اسارت و بندگی طبقه ی فقیر نیز از خصوصیات مشترک این آثار است. اِعمال زور، خشونت و لحن توهین آمیز طبقه ی ثروتمند از دیگر ویژگی های مشترک آثار این دو نویسنده است. پژوهش پیش ِرو بر آن است تا ساختارهای مفهومی تقابل های دوگانه را در سه اثر هوشنگ مرادی کرمانی و سه اثر هانس کریستین اندرسن استخراج کند و سپس به مقابله ی این آثار بپردازد. نویسندگان در این پژوهش از روش توصیفی-تحلیلی و منابع کتابخانه ای-اِسنادی بهره گرفته است.
بررسی تقابل های دوگانه در آثار هوشنگ مرادی کرمانی و رولد دال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تنها از راه تقابل است که روایت ایجاد می شود و از همین رو باید شخصیت ها و کنش های آنان را در تقابل های دوتایی بررسی کرد تا بتوان هدف از روایت را دریافت. ساختارهای دوگانه و تقابلی, اعم از تقابل های خیر و شر، نیک و بد و...، ساختارهای مفهومی هستند که در کل گفتمان ادبیات فارسی مشاهده می شود. یکی از این ساختارهای مفهومی دوگانه، تقابل زندگی فقیر و غنی است که در آثار هوشنگ مرادی کرمانی و رولد دال به عنوان بن مایه ای مشترک خود را به خوبی نشان می دهد و بیانگر این مسئله هستند که طبقه ی فقیر با دیدن وضع رفاه طبقه ی ثروتمند، برای رهایی خود از فقر و تهیدستی تلاش می کند، اما درنهایت چندان موفق به تغییر شرایط زندگی خود نمی شود. از دیگر ویژگی های مشترک این دو نویسنده، اِعمال زور، خشونت و لحن توهین آمیز طبقه ی ثروتمند و مظلوم ماندن طبقه ی تهی دست جامعه است. بررسی تقابل ها و تحلیل رابطه ی آن ها در داستان های مرادی کرمانی و رولد دال نشان می دهد که پیامد مشترک فقر در ایران و جامعه ی انگلستان، کار اجباری کودکان و روبروشدن آن ها با واقعیت های زندگی است. پژوهش پیشِ رو بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع اِسنادی کتابخانه ای، ساختارهای مفهومی تقابل های دوگانه را در سه اثر هوشنگ مرادی کرمانی ( قصه های مجید، بچه های قالیباف خانه و شما که غریبه نیستید ) و سه اثر رولد دال ( چارلی و کارخانه ی شکلات سازی، آقای روباه شگفت انگیز و دنی؛ قهرمان جهان) استخراج کند و سپس به مقابله ی این آثار بپردازد.
تقابل های دوگانه در اشعار دفاع مقدّس
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال چهارم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۳
114 - 132
حوزه های تخصصی:
تقابل های دوگانه از جمله عوامل زبانی است که با تأثیرگذاری در سطح نحوی و فکری یک اثر، ساختار آن را هنری تر می سازد و در بررسی های معناشناختی و ساختاری از عناصر بنیادین دستیابی به ساختار و جهان فکر و اندیشه آثار ادبی است. در این تحقیق که با روش کتابخانه ای و با هدف شناخت هر چه بهتر دنیای شعری شاعران دفاع مقدّس انجام پذیرفته است، تلاش شده تا اشعار این دوره با رویکرد توصیفی – تحلیلی، براساس تقابل های دوگانه بررسی گردد. بدین منظور1340 جفت واژه متقابل، همراه با بسامد آن ها در شعر سه تن از شاعران برجسته این دوره ( قیصرامین پور، عبدالجبارکاکایی و علیرضا قزوه) استخراج و بر اساس انواع تقابل ها طبقه بندی گردید. بررسی و تحلیل داده ها نشان داد که انواع تقابل ها (مدرّج، مکمّل، دوسویه، جهتی و غیره) در شعر این دوره یافت می شود و تقابل های مکمّل و ضمنی بیشترین بسامد را دارند. نتیجه دیگری که در بررسی این اشعار حاصل شد این است که در سطح محتوایی نیز مفاهیم و اندیشه هایی در تقابل با یکدیگر قرارگرفته اند و می توان گفت کاربرد تقابل ها به فرایند معناسازی و برجسته سازی مفاهیم مربوط به جنگ، دفاع مقدّس و مسایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی مدنظر شاعران کمک شایانی کرده و توانسته است دغدغه های ذهنی شاعران را از طریق برجسته سازی منتقل کند. نکته قابل توجه دیگر در کاربرد تقابل ها این است که در ساختار صورخیال اشعار نیز تأثیر بسزایی دارند و پایه بعضی صنایع ادبی مانند تلمیح، تشبیه،جناس، استعاره و غیره قرارگرفته اند.
تقابل های دوگانه و کارکردهای معنایی آن در قصاید ناصر خسرو
حوزه های تخصصی:
تقابل های دوگانه از مباحث مهم زبان شناسی و نشانه شناسی است که منتقدان ساختارگرا با توجه به آن به نقد و تحلیل متون ادبی می پردازند. این تقابل ها که نقش مهمی در زیبایی و انسجام ساختاری و محتوایی متون ادبی ایفا می کنند، کاربرد بسیار گسترده ای در شعر ناصر خسرو (شاعر و نویسنده برجسته ی قرن پنجم) دارند؛ به گونه ای که می توان آن را از ویژگی های بارز سبک شعری او قلمداد کرد. ناصر خسرو اغلب از این تقابل ها در جهت مفاخره، تبلیغ دین اسماعیلیه (باطنیه)، پند و اندرز و نیز انتقاد از روزگار و مردمان همعصر خود بهره برده است و به همین جهت، بررسی این تقابل ها به شناخت بهتر شعر و شخصیت ناصر خسرو و اوضاع جامعه ی او کمک می کند. در این مقاله که به روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا نگاشته شده است سعی شده است مهم ترین تقابل های دوگانه مستعمل در دیوان ناصر خسرو مورد بررسی قرار گیرد و دلایل کاربرد آنها تبیین شود.
واکاوی تقابل دوگانۀ خوشبینی و بدبینی در اشعار عبدالوهاب البیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
211 - 226
حوزه های تخصصی:
تقابل دوگانه هر چند مصادیقی به درازای دیرنده تاریخ دارد، اما نخستین بار این اصطلاح را زبانشناسان ساختارگرا که در پی روشی منسجم و علمی جهت دستیابی به رابطه معنایی میان دو مفهوم متضاد و متنافی بودند، مطرح ساختند. باری، یکی از این دوگانه ها، خوشبینی و بدبینی است که میان آن دو رابطه ای متقابل برخاسته از قرینگی و تعامل با یکدیگر، برقرار است. این تقابل که نقش بارزی در زیبایی و انسجام ساختاری متون ادبی دارد، به گونه ای بارز در شعر عبدالوهاب البیاتی (1926- 1999م) و محمدرضا شفیعی کدکنی (1318ش) آشکار است. این پژوهش با طرح این پرسش که هر دو شاعر برای بیان خوشبینی و بدبینی از چه تقابلهای دوگانه ای بهره برده اند و چه شباهت ها و تفاوت هایی میان آن هاست، بر اساس روش توصیفی- تحلیلی، مصادیق مشابه و برجسته تقابل دوگانه خوشبینی و بدبینی و دلالت های آن ها را در اشعار این دو شاعر تحلیل و بررسی می کند. این هنرْسازه در قالب کلماتی با بارِ مثبت و منفی چون جفت واژگان نور و تاریکی، آزادی و اسارت، بهار و زمستان و زایش و مرگ در شعر دو شاعر جلوه می یابد. زیربنای اصلی همه این جفت واژگان، دغدغه های اجتماعی و سیاسی ای است که موجب شده این دو شاعر در کنار واژگان و تعبیراتی که دلالت بر یأس و اندوه دارند، از واژگان و تعبیراتی استفاده کنند که دلالت بر امید و شادی دارند.
تقابل های دوگانه و معنایی در ساختار بلاغی و نحوی کلام سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۱
327 - 351
حوزه های تخصصی:
بررسی مبحث تقابل های دوگانه در آثار ادبی و هنری به جهت درک و دریافت بهتر و عمیق تری از این آثار، امروزه مورد توجه زبانشناسان و روایت شناسان معاصر قرار گرفته است. در این پژوهش با نگاهی به آثار و اندیشه های سعدی، به بررسی تقابل های دوگانه یا زوج های متقابل به عنوان یکی از ارکان و عناصر محوری در مؤلفه هایی که سعدی به بیان مضامین و درون مایه های مرتبط با بهداشت و سلامت روان پرداخته است، توجه نموده ایم. با توجه به ماهیت مؤلفه های مورد مطالعه در این جستار، پارادایم پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی و روش بازنمایی، از طریق تحلیل محتوای کیفی صورت گرفته است. میدان مورد مطالعه و محدوده پژوهش حاضر که از طریق نمونه گیری هدفمند از آثار سعدی انتخاب شده، بر اساس اصل بسندگی کفایت شواهد، تعیین گردیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که تقابل واژگان با بار معنایی متقابل و متضاد، بخش قابل توجهی از اشعار و نوشته های سعدی را دربرمی گیرد. با نگاهی ساختارگرایانه به نمونه های مورد بررسی درمی یابیم که این نشانه ها تبیین حقیقی و عینی از راهکارهای عملی در کسب آرامش و آسایش روحی را بر اساس آموزه های اخلاقی، عرفانی و تعلیمی از جهت هنری و معنی شناسی مورد توجه قرار می دهد و در قالب تقابل های معنایی، ضمنی، ساختاری در واحد جمله و تقابل های ادبی در کلام سعدی ارائه شده است.
تقابل دو گانه نشانه ها در داستان ضحاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نظریه های مهّم زبانی که توجّه بسیاری از منتقدان ادبی و اسطوره شناسان را به خود جلب کرده است، نظریه دلالت ضمنی یا دلالت ثانوی زبان در اصطلاح علم نشانه شناسی است. با این نظریه، شعرهای ناب و اساطیر، دیگر تنها بر یک معنی عادی و معّین که در سطح اوّلیه زبان مطرح می شوند، دلالت ندارند بلکه به معانی و سطوح بالاتری ارجاع می دهند که خواننده در مفهوم بخشی به آنها سهم بسزایی دارد. داستان ضحاک، یکی از زیباترین داستان های شاهنامه استاد توس است که مرزهای مشترکی با اساطیر دارد. زبان در این داستان بر اساس ساختار، معنی را پنهان می کند و به سطوح بالاتری از سطح دلالتی اوّلیّه، اعتلا می بخشد. بنابراین، ساختار اوّلیّه داستان، دالی است که نه تنها به یک مدلول، بلکه به دال های دیگر ارجاع می دهد و نظامی ثانوی در زبان ایجاد می کند که گاهی بر اساس برخی تقابل ها، قابل درک است. تقابل دوگانه در زبان شناسی و نشانه شناسی و در نقد ساختارگرایی و پساساختارگرایی، عناصری اساسی و مفاهیم کلیدی هستند که در تفسیر و تأویل معنا مورد توجّه قرار می گیرد. دراین مقاله سعی می شود با تبیین نظریه دلالت ضمنی(نظام ثانوی زبان) و تقابل دوگانه، شخصیّت های جمشید، ضحاک و فریدون به عنوان نشانه هایی با دلالت ثانوی و دارای ابعادی متقابل مورد بررسی قرار گیرد و به این درک و تأویل نشانه شناختی نزدیک گردیم که اولاً استفاده از تقابل های دوگانه نشانه شناسی، در تحلیل شخصیّت های داستان ضحاک می تواند راهگشا باشد، ثانیاً شخصیّت های ضحاک و فریدون می توانند به ابعاد دوگانه وجود جمشید تأویل شوند؛ ثالثاً جمشید خود نیز می تواند سیمای انسانی دوبُعدی و برزخی را تصویر کند که گاه بُعدی اهورایی(فریدونی) و گاه بُعدی اهریمنی(ضحاکی) دارد.
بررسی ساختارروایی سه داستان از تاریخ بیهقی برمبنای الگوی کنش گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ بیهقی، اگرچه یک اثر تاریخی است، یکی از شاهکارهای ادب منثور فارسی به شمار می رود که پس از حدود هزار سال از تاریخ نگارش آن، هنوز هم خوانندگان بسیاری آن را با لذت و اشتیاق فراوان می خوانند و نویسنده آن را تحسین می کنند، حال آنکه حتّی نام بسیاری از کتاب های تاریخی همدوره و همعرض آن را کمتر شنیده اند. فرض این مقاله درباره چرایی این توفیق است؛ تاریخ بیهقی، اگرچه یک کتاب تاریخی است، از مرحله متون تاریخی عبور کرده و به حوزه متون ادبی و داستانی وارد شده است. روش برگزیده شده برای بررسی این فرض، الگوی کنش گریماس (از نظریه پردازان مشهور روایت و معناشناسی ساختارگرا ) است و نمونه هایی که از کتاب تاریخ بیهقی برای این بررسی انتخاب شده اند، داستان های بوبکر حصیری، افشین و بودلف و خیشخانه است. الگوی کنش شامل دو عامل است: کنشگر، هدف فرستنده، گیرنده، یاری دهنده و بازدارنده. کنشگر، نقش اصلی را دارد و سایر عوامل با توجّه به رابطه ای که با کنشگر اصلی دارند، روند داستان را پیش می برند. بررسی متون منتخب بر مبنای مربع معنا شناسی و زنجیره های روایی موجود در داستان و سیر شکل گیری معنا در آنها، مطابقت این متون را با الگوی کنش گریماس - که معیار سنجش متون داستانی است - تایید کرده و فرض مقاله را به اثبات رسانده است.
«تعامل زبان و معنا در رساله «محبت نامه»ی خواجه عبدالله انصاری»r(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خواجه عبدالله انصاری، عارفی متشرع و نویسنده یی با ذوق و تواناست. از وی آثار متعددی در حوزه عرفان و تصوّف به جای مانده که همگی از تجربه های عرفانی او حکایت دارد. یکی از این آثار رساله کم حجم «محبت نامه» است.
پیر هرات در این رساله به معرفی یکی از اصطلاحات پایه یی و پرکاربرد عرفان اسلامی؛ یعنی محبت می پردازد. نگاهی به این اثر خواجه نشان می دهد که او به این موضوع عام از منظری خاص نگریسته و از غالب مفاهیمی که می توانند گوشه های ناشناخته ی آن را روشن کنند، استفاده کرده است.
تأمل بر این رساله نه تنها از آگاهی بسیار خواجه در باب مسایل عرفانی خبر می دهد؛ بلکه از روی راز و رمزهای کلام زیبا، پخته و کارآمدی هم که حاصل و انتقال دهنده این آگاهی است، پرده برمی دارد. خواجه برای انتقال معنا از تقابل های دوگانه و زبان منطقی و نیز از برخی ابزارهای تصویرآفرین استفاده و بدین ترتیب میان معنا و زبان تعاملی شایسته برقرار می کند. پرداختن به این پیوند و نشان دادن ابعاد آن، هدف اصلی نگارنده در این مقاله است.
خواجه پیش از هر چیز از دشواری بیان برخی از دریافته هایش سخن می گوید و با آن که می کوشد موضوع رساله را به درست برای مخاطبان توضیح دهد، درمی یابد که زبان ارجاعی قادر به گزارش تمام تجربه های او نیست و ناگزیر باید از زبان عاطفی، کمک بگیرد. بنابراین او زبان عاطفی را نه برای آراستن کلام؛ بلکه برای انتقال بهتر معنا و اندیشه، استخدام کرده است.