مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
داستان معاصر فارسی
مولفه های رمان نو در داستان «خواب خون» از بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیدایش «رمان نو» در فرانسه، بسیاری از اصول داستان نویسی سنتی را تحت الشعاع قرار داد و نوعی شالوده شکنی در عرصه نوشتار و سنت های ادبی به وجود آورد. در دهه های چهل و پنجاه شمسی، در ایران نیز گروهی از نویسندگان به جای بازنمایی و انعکاس رئالیستی و ناتورالیستی واقعیت های سیاسی و اجتماعی، به الگوهای نوینِ داستان پردازی به شیوه رمان نو روی آوردند. این رویکرد در برخی نوشته ها به پیدایش آثار تقلیدی منجر شد، اما در آثار برخی نویسندگان، به نوشته هایی بدیع و هنری تبدیل گردید. داستان کوتاه «خواب خون»، نوشته بهرام صادقی، به سبب برخورداری از ویژگی هایی چون ابهام و پیچیدگی، اهمیت نوشتار، تحول در شخصیت پردازی، عدم تعهد به مسائل سیاسی و اجتماعی، پیرنگ گسسته و رویاگونه و حضور خواننده در متن، با لحاظ برخی تفاوت ها، قابل انطباق با رمان نو است. در این مقاله پس از تشریح و تبیین رمان نو، مولفه های داستان «خواب خون» را با ذکر شاخصه ها و شواهدی از متن داستان بررسی خواهیم کرد.
شیوه بازنمایی تجربه در داستانهای معاصر فارسی با بهره گیری از مؤلفه های زبانشناختی روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت ابزار بسیار اساسی در ارتباط انسانی و انتقال تجربیات است که در بافت های مختلف بنابر ماهیت آنها صورت های متفاوتی می یابد. علم روایت شناسی با بهره گیری از یافته های زبان شناسی متن نظام و ساختاری دارد که قادر است ظرافت های روایی به کار رفته در متون مختلف را آشکار نماید. داستان به عنوان یک سازه روایی یکی از مهمترین موارد قابل مطالعه در این بخش از دانش است. داستان نویسی معاصر با توجه به پیچیدگی انواع آن، از انواع بازنمایی روایی به شیوه های متعدد و درجات مختلفی استفاده کرده است. در این مقاله شیوه های بازنمایی تجربه در نثرهای روایی ادبی و غیرادبی واکاوی می شود تا به این پرسش ها پاسخ گوید که در روایت برای خلق جهان روایی از چه شیوه های ممکنی برای بازنمایی تجربه استفاده می شود و در داستانهای معاصر فارسی نمود زبانی آنها چگونه است و بر مبنای این شیوه ها، چگونه نثرهای روایی ادبی از نثرهای غیرادبی متمایز می شوند. بررسی ابزارهای زبانی بازنمایی تجربه در چندین داستان معاصر فارسی نشان می دهد تفاوت نثر روایی ادبی از سایر روایات، از یک سو در شیوه ها و ابزارهایی است که نویسنده ادبی مجوز استفاده از آنها را دارد (تمایز بنیادین بین گفتن و نشان دادن) و از سوی دیگر به رابطه ارجاعی روایت با جهان خارج و ماهیت موضوعی برمی گردد که در این روایات بازنمایی می شود.
مؤلفه های معناباختگی در «ملکوت» بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۹شماره ۸۶
7 - 28
حوزههای تخصصی:
توجه داستان نویسان معاصر ایران به ادبیات غرب امری انکارناپذیر است. جریان تئاتر معناباخته (Absurd) یکی از جریان های پیش رو و شناخته شده در تئاتر است که تقریباً در دهه پنجاه قرن بیستم میلادی آغاز گردید و حوزه تأثیرش به سرعت به ادبیات داستانی انگلیسی و دیگر زبان ها نیز کشیده شد. در بین نویسندگان ایرانی، می توان بهرام صادقی را متأثر از جریان یادشده دانست. مقاله حاضر سعی دارد به این سؤال پاسخ دهد که آیا مؤلفه های معناباختگی در «ملکوت» بهرام صادقی وجود دارد؟ براساس آن، می توان ملکوت را اثری معناباخته محسوب کرد؟ در این مقاله، ابتدا زمینه های اجتماعی، سیاسی و ادبی، آنگاه پیشینه و پیشتازان جریان معناباختگی در ادبیات اروپا معرفی شد ه است. در مرحله بعد، براساس پژوهش های معتبر صورت گرفته درباره ادبیات معناباخته به مؤلفه سازی معناباختگی در ادبیات پرداخته شد ه است. در سومین مرحله، برای مؤلفه های برشمرده نمونه های متعددی از متن اثر یافته ایم و ذیل هر مؤلفه به بحث و بررسی درباره رابطه آن ها پرداخته شد ه است. صادقی در داستان ملکوت از اغلب مؤلفه های مهم معناباختگی استفاده کرد ه است و در خلق وضعیت و جهانی پوچ که به اشکال مختلف با عمیق ترین لایه های وجودی شخصیت های داستان در ارتباط است، موفق می نماید. از این رو، ملکوت را می توان اثری خصیصه نما در ادبیات داستانی معناباخته فارسی در نظر گرفت.
ظرفیت های زبانی ما-راوی: ملاحظات کاربرد ضمیر اوَل شخص جمع در روایتگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
147 - 171
حوزههای تخصصی:
داستان هایی که به شیوه ما-روایت بیان می شوند، به اعتبار بهره گیری از ضمیر اول شخص جمع، از ویژگی های منحصربه فردی در ساخت برخوردارند. بافت این داستان ها حاوی مشخصه هایی است که تا پیش از این به صورت مجزا ذیل زاویه دیدهای اول شخص مفرد و سوم شخص قرار می گرفته است. درواقع به نظر می رسد روایتگر جمعی موقعیتی روایی برای تجمیع امکانات تکنیکی هر دو شکل از زوایه دیدهای یادشده است. درهمین راستا این پژوهش در نظر دارد نشان دهد هریک از ابعاد تعریف منطقی ضمیر «ما» در پدید آمدن ظرفیت های خارق العاده روایتگری چگونه عمل می کنند. برای دستیابی به این منظور متونی از داستان های معاصر فارسی گزینش و مرور شد ند. بررسی الگوهای موجود در این داستان ها نشان می دهد گسترش پیرنگ داستان در گرو سه ویژگی «ضمیربودگی» با فرآیند مرجع یابی، «اول شخص بودگی» با مقوله وجه روایی و «جمع بودگی» با افزودن قابلیت تکثر توام با انسجام در شخصیت پردازی است. هریک از موارد یادشده با امکاناتی که در اختیار روایت داستانی قرار می دهند، باعث شکل گیری و پیشروی طرح داستان می گردند. دیگر برآیند مطالعه مطابق روش مذکور، جدا از تشریح عملکرد این ضمیر در نقش راوی، نوعی طبقه بندی قراردادی از داستان هایی است که با این شیوه روایتگری خلق شده اند.