فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
141 - 154
حوزههای تخصصی:
باوجود گسترش رسانه های ویدئویی و شبکه های مجازی باقابلیت اشتراک گذاری آثار ویدئویی، پوستر هنوز یکی از اولین و مهم ترین عناصر اطلاع رسان در مورد یک اثر سینمایی است. اجزای متنوع پوسترهای سینمایی به راحتی می توانند عناصر مهمی از داستان، شخصیت ها، ژانر و بسیاری از اجزای دراماتیک دیگر فیلم را به مخاطب منتقل کنند و به اولین عنصر روایی و دراماتیک فیلم تبدیل شوند. ازآنجاکه جستجوی درام و روایت در هنرهای دوبعدی مانند پوستر از طریق خوانش های بینامتنی امکان پذیر است، با شناخت مفاهیم لایه های روایی در نظریات ژرار ژنت و همچنین آشنایی با ویژگی های روایت سینمایی در نظریات افرادی مانند سیمور چتمن، می توان میان روایت دراماتیک در فیلم و پوستر ارتباط برقرار کرد و از این طریق راهکاری عملی برای خلق پوسترهای دراماتیک و روایی عرضه کرد. در این پژوهش، پس از معرفی درام و اجزای سازنده آن، عناصر دراماتیک موجود در پوسترهای برگزیده سینمای ایران در دهه های 40 و 50 بر اساس نظریات ژنت و چتمن مورد تحلیل قرار گرفته اند. بر اساس یافته ها، می توان گفت که درام در پوسترهای دهه های 40 و 50 سینمای ایران در سه سطح خود را نشان می دهند: در سطح اول ژانر و موضوع (تم)، در سطح دوم شخصیت ها و روابط میان آن ها و در سطح آخر پیرنگ درام با به تصویر کشیدن کنش دراماتیک به مخاطب منتقل می شود.
تأثیر تغییر فرم بالاپوش مردانه عصر قاجار بر ویژگی های کیفی منسوجات کاربردی (از منظر طرح، نقش، رنگ و جنسیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوران حکومت قاجاریان، تغییرات شگرفی در پوشاک مردانه رخ نمود که به تبع، ویژگی های کیفی منسوجات مورداستفاده در این کاربرد را تحت الشعاع قرار داد. هدف این مقاله، بررسی پارچه های مصرفی در بالاپوش مردانه عصر قاجار از منظر طرح، نقش، رنگ و جنسیت است با این پرسش که «تأثیر تغییرات فرمی بالاپوش مردانه عصر قاجار بر ویژگی های کیفی منسوجات کاربردی همچون طرح، نقش، رنگ و جنسیت چگونه بروز یافت؟» جهت دست یافت به نتیجه این پژوهش تحلیلی تاریخی به منابع مکتوب و مصور همچون سفرنامه ها و تصاویر مبتنی بر عکس و نقاشی رجوع شد و مشخص گردید: در ابتدای عصر قاجار، پارچه قبایی صاحب طرح و نقش گیاهی بود و در بازه رنگی وسیع تعریف می شد اما از همان اوان قاجار، منسوجات تک رنگ در جنسیت های متنوع در دوخت قبا کاربرد داشت که در عرصه تاریخ، دوام بیشتری پیدا کرد. در عهد ناصری، سرداری به تدریج جایگزین قبا شد و معمولاً پارچه های صنعتی با رنگ های محدود در دوخت آن به کار آمد. کلیجه به عنوان پوشش فاخر زمستانی، در ابتدا بیشتر با پارچه های منقوش به صور گیاهی کارایی داشت؛ در مقابل جبه و عبا با شال های ترمه یا منسوجات پشمی خودرنگ ساده شناخته می شد. درمجموع پارچه های کاربردی در پوشش بیرونی مردانه عصر قاجار به آهستگی به سادگی میل کرد، به طوری که با تغییر فرم قبا به سرداری، طرح، نقش و حتی رنگ های درخشان از بالاپوش مردانه رخت بربست؛ و پارچه های مورد استفاده در دوخت پوشش ملوکانه کلیجه نیز همچون جبه به انواع ساده یا ترمه محدود شد.
تحلیل اسطوره ی (شاه لیر) با رویکرد اسطوره سنجی ژیلبر دوران (مطالعه موردی: تئاتر ملی لندن 2018)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹۲)
71 - 83
حوزههای تخصصی:
اسطوره ها دارای نمادها و نشانه هایی هستند که باعث باورپذیری اعتقادات و آیین ها در بین اقوام مختلف، در دوران های مختلف گردیده اند. نمادهای اسطوره ای به صورت داستان، هنر و فرهنگ در زندگی اجتماعی نمود پیدا می کنند و بیانگر دیدگاه های روان شناسانه در جامعه می گردند. از نظر ژیلبر دوران، اسطوره همانا نظامی است پویا از نمادها، کهن الگوها و نظامی که با تحریک محرکه هایی تلاش دارد که از طریق کهن الگوها و نمادها در اوج خود به روایت منتهی شود. تئاتر به عنوان رسانه ای مهم؛ قدرت اسطوره سازی را با ابزاری نظیر نقش و بازی بازیگران، صحنه و لباس و گریم به نمایش می گذارد. نمایشنامه ی شاه لیر یکی از شاهکارهای ادبی است که در این پژوهش اجرای نمایشنامه ی شاه لیر(2018 میلادی) با رویکرد اسطوره شناسی دوران، مورد نقد قرار می گیرد. هدف این پژوهش کنکاش در استخراج کهن الگوی غالب در وجود شخصیت شاه است و به دنبال یافتن جواب این سؤال است که عناصر نمادین در خلق شخصیت شاه لیر کدامند و چگونه می توان از طریق اسطوره سنجی ارتباط معنی داری را با مضمون اسطوره دریافت؟ این پژوهش از نظر ماهیت کاربردی و از نظر روش توصیفی تحلیلی است. ابزار گردآوری داده ها به روش اسنادی و مشاهده ی نمایشنامه صورت گرفته است. نتایج به دست آمده نشانگر آن است که عناصر نمادین در خلق شخصیت شاه لیر در نمونه ی آماری و با در نظر گرفتن اسطوره سنجی دوران، دارای دلالت های صریح و ضمنی مشهودی است که باعث ایجاد ارتباط بیشتر شخصیت با مخاطب خود شده است.
بررسی مؤلفه های «استعمار مضاعف» در نمایش نامه عروسک خانه اثر تانیکا گوپتا بر اساس آرا اسپیواک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
19 - 31
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیشِ رو چالش های زنان و مردانِ جامعه هند را در نمایشنامه عروسک خانه اثر تانیکا گوپتا بررسی می کند درحالی که زمان نمایشنامه به برهه ای از تاریخ مربوط می شود که کشور هند تحت استعمار انگلستان بوده است. گایاتری چاکراورتی اسپیواک، یکی از نظریه پردازان معتبر در حوزه مطالعات پسااستعمار است که با ارائه نظریاتی پیرامون بحث طبقه، نژاد و جنسیت با رویکردی واسازانه، خالق مفهوم «فرودست» بوده و وضعیت حاشیه ای زنان را، در چنین جوامعی، به پرسش می گیرد. بنابراین، آرا او به واکاوی نمایشنامه ای چون عروسک خانه یاری خواهد رساند. تانیکا گوپتا نویسنده ای بنگالی-بریتانیایی است که این نمایشنامه را در سال 2019 نوشته است. در مواجهه با نمایشنامه عروسک خانه، این پرسش مطرح می شود که آیا سرکوب استعماری از ورای شکاف نژادی می تواند جنسیت زن را بیش از مردان، دیگری سازی کرده و به حاشیه براند؟ پاسخ به این پرسش، کاری است که این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی انجام داده و گمان بر این است که دستاوردهای استعمارگران بر مبنای شکاف نژادی ایجاد شده از گفتمان استعمار بوده و سرکوب بدین وسیله توجیه شده است، درحالی که جنسیت زنْ نسبت به هم نوعِ مردِ خود بیشتر احساس دیگری بودن را تجربه می کند. این در حالی است که از دید استعمارشدگان نیز، استعمارگران بیگانه و دیگری اند که این مسئله نشان دهنده رابطه متزلزل و رفت وآمدی میان استعمارگران و استعمارشدگان است.
تحلیل انواع گونه های هنجار گریزی در برخی از نقاشی های مدرن بر اساس الگوی لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
123 - 133
حوزههای تخصصی:
هنجار گریزی به عنوان یکی از شگردهای بیانی و روش برجسته سازی در دنیای ادب و هنر به معنای خروج از معیار عادی و آشناست که در پی آن، مخاطب در مواجهه با اثر به درنگ واداشته می شود و معنا به تأخیر می افتد. جایگاه، نقش و اهمیت هنجار گریزی در متون ادبی و هنری به حدی است که منتقدان به بررسی آن از زوایای مختلف پرداخته اند و در این زمنیه نظریات و الگوهایی نیز ارائه نموده اند که به نظر می رسد لیچ توانسته الگویی نسبتاً جامع ارائه نماید. ازاین رو، با توجه به خصلت آشنازدا و مبهم نقاشی مدرن، هدف این پژوهش، شناسایی و تحلیل انواع گونه های هنجار گریزی در برخی از نقاشی های مدرن بر اساس الگوی لیچ است. پرسش مطرح شده این است که کدام یک از روش های هنجار گریزی موردنظر لیچ در نقاشی های مدرن قابل شناسایی است؟ روش این پژوهش توصیفی - تحلیلی و تطبیقی است و اطلاعات به روش کتابخانه ای گردآوری شده است. نتیجه اینکه از آنجاکه یکی از خصلت های اصلی هنر و بخصوص نقاشی مدرن، آشنایی زدایی و برجسته سازی در زمینه فرم و محتوی است؛ در برخی از نقاشی های مدرن با انواع هنجار گریزی های موردنظر لیچ یعنی آوایی (استفاده از عناصر بومی)، نوشتاری (برهم زدن ساختار اشکال)، نحوی (جابجایی اشکال از جای اصلی و واقعی شان) و معنایی (تغییر معنای آشنا) روبرو می شویم.
گونه شناسی آرایه تخت و عناصر جلوس در نگاره های شاهنامه تهماسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
57 - 68
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، تخت همواره مظهر قدرت و نشان مشروعیت حاکم وقت بوده که بازتاب بصری آن در نسخ خطی مصور؛ از جمله شاهنامه تهماسبی، به خوبی هویداست. هدف، شناسایی انواع تخت و سایر عناصر جلوس تصویر شده در شاهنامه تهماسبی عهد صفویه است. این جستار کوششی است برای پاسخ به این پرسش: آرایه های تخت و وسایل نشستن در شاهنامه تهماسبی از منظر نوع، ساختار، فراوانی و شخصیت های جلوس کرده بر آن ها، شامل چه مواردی می شود؟ روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری اطّلاعات کتابخانه ای- اسنادی است. تعداد نمونه های آماری 86 نگاره ای از شاهنامه تهماسبی است که حاوی دست کم، یک آرایه از عناصر جلوس است. نتایج حاکی است؛ تخت، صندلی، چهارپایه و کجاوه از انواع عناصر جلوس در اثر یاد شده اند که نگارگران اغلب، با کاربست جنبه های خیالی در تجسم ساختار آن ها و با بکارگیری رنگ طلایی، جنس فلز را تداعی نموده اند. در این بین، بیشترین فراوانی با 73 مورد مختص انواع آرایه تخت است که از منظر تنوع در تزئینات و ساختار، در رتبه نخست عناصر جلوس قرار دارند. از منظر شخصیت ها نیز تخت فریدون به عنوان یک پادشاه اساطیری، بیشتر از سایرین تکرار شده است.
تفسیر انتقادی بازآفرینی نقش مایه فتحعلی شاه در آثار هنرمندان معاصر ایران باتوجه به «پیکرنگاری درباری قاجار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
105 - 117
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش این است با مطالعه نقش مایه دومین شاه قاجار در آثار هنر معاصر ایران، پیوست یا گسست آنها را از هنجارهای تصویری پیکرنگاری درباری قاجار مشخص کنیم تا با تحلیل آنها درباره دلایل ایجاد این گرایش سخن گوییم و سیاق کاری هنرمندان را ارزیابی کنیم. روش پژوهش، تحلیلی-تطبیقی است. به طورکلی مطالعه هنجارهای تصویری قاجار و آثار هنرمندان پیشکسوت و معاصران بر اساس آن، نشان می دهد پیشکسوتان مانند آغداشلو و بنی اسدی با ادامه دادن فرم های رؤیت پذیر شاهان و گفتمان پیکرنگاری درباری قاجار به دنبال گفتمان هویتی با تفسیری نو در نقاشی معاصر هستند. در آثار آغداشلو رویکرد انتقادی هم دیده می شود. هنرمندان معاصر مانند سعید خضایی با ارائه نگاهی نو بر فرم های رؤیت پذیر نقش مایه فتحعلی شاه قاجار از یک سو، با تأکید بر نقش شاهان قاجار و استفاده از آن به سمت جریانی پیش می روند که در بعضی از آثار تبعیت از فرم های رؤیت پذیر موجد سلطنت دوره قاجار را بر نمی تابند و با رویکردی انتقادی هر چه بیشتر از آن می گسلند. افزون برآن، تمایل به جهانی شدنِ ایرانی شدن درگیر با مسائل اجتماعی مطرح در سطح جهان، خواست برخی هنرمندان مانند حامدصدرارحامی را در دوره معاصر به سمت دوره قاجار متمایل می کند. می توان از پیشگامان آثار آغداشلو و از معاصرین اثر سعید خضایی را از نظر سبکی و محتوایی تأمل برانگیزتر ارزیابی کرد.
تاریخ تحلیلی عکاسی منظره شهری وابنیه شهر رشت در دوره ی پهلوی اوّل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رسانه عکاسی علاوه بر نشان دادن سویه های معنادار از جریان های هنری در طول زمان، توانایی نشان دادن غنای فرهنگی یک مرز و بوم را داراست. هر قوم و ملتی با اعتقادات ویژه و آداب و رسوم متفاوت خود، دارای فرهنگی خاص می باشد. همان طور که هر شئ تاریخی حامل پیامی در خود می باشد، عکس ها نیز همانند یک زبانِ تصویری ناگفته هایی از تاریخ را بازگو می کنند که دربرگیرنده ی میراث تاریخی یک ملت هستند. هدف از این پژوهش گردآوری تصاویر مرتبط با این بازه می باشد. همچنین به دنبال پاسخ به این پرسش که عکس ها تا چه اندازه منعکس کننده ی تحوّلات اجتماعی آن دوره می باشند. در این مقاله، نگارنده ابتدا شروع به یافتن تصاویر مرتبط با این دوره نمود. روش پژوهش از نوع تاریخی تحلیلی بوده و اطلاعات مرتبط به روش میدانی و اسنادی در مصاحبه با نهادهای مرتبط و افراد متعدد، همچنین با استناد به بایگانی های موجود در کتابخانه ها و مجموعه دارانِ شخصی جمع آوری شده است. دستاورد های حاصل از پژوهش نشان می دهد چگونه با آغاز پادشاهی رضاخان، تحول در روند ظاهری زندگی به خصوص تغییر در نهادهای فرهنگی و آموزشی به واسطه ی تحول در نظام اقتصادی و سیاسی ایجاد گردید. هم راستا با این تحولات، شاهد توسعه در روند شهرسازی نیز هستیم. به مدد این تغییرات، عکاسی نیز گسترش روزافزون یافت و بر تعداد عکاسخانه ها افزوده شد. نتایجِ حاصل حاکی از آن است که عمده ی فعالیت عکاسان بر عکاسی از ابنیه های تازه تأسیس متمرکز بوده و با وجود اماکن تاریخی متعدد در شهر رشت، عکاسان تمایلی به تهیه ی عکس از مکان های تاریخی و طبیعت این شهر نداشتند.
معنای مفهوم تجدد در ادبیات نمایشی میرزافتحعلی آخوندزاده بر مبنای نظریه «تاریخ مفهوم» راینهارت کوزلک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
41 - 17
حوزههای تخصصی:
تاریخ مفهوم دانشی است که چگونگی تغییر و تحول معنای مفهوم یا مفاهیم بنیادین را در تاریخ تبیین می نماید و تاریخ را به واسطه مفاهیم روایت می کند. مفاهیم بنیادین مفاهیم فراگیری هستند که از یک سو موجب تغییراتی گسترده در جامعه می شوند و از سویی دیگر سرنوشت تاریخی یک ملت را نشان می دهند. از نظر راینهارت کوزلک تاریخ مفهوم دانشی بینارشته ای است که از تاریخ اجتماعی، زبان شناسی تاریخی و معناشناسی تاریخی بهره می برد و چارچوب نظری و روش شناسی خود را بر اساس رویکرد «تاریخی- انتقادی»، «اصل درزمانی و همزمانی»، «معناشناسی» و «همگرایی مفهوم و تاریخ» صورت بندی می کند. بر این اساس، مفاهیم به مثابه نیروهای آشکارکننده اندیشه ها، ساختار های اجتماعی و ایدئولوژیک عمل می کنند؛ و چون شأنی تاریخی دارند و در تاریخ رخ می دهند پس در نسبت با مقومات تاریخ هر کشور و ملتی می توانند معنا و کارکرد متفاوتی داشته باشند. با اتکا به نظریه تاریخ مفهوم، در این مقاله مفهوم تجدد، که شأنی بنیادین دارد، در ادبیات نمایشی مورد تأمل و بررسی قرار خواهد گرفت؛ این مفهوم شأنی بنیادین دارد زیرا با ورود به ایران _در دوره فتحعلی شاه قاجار_ موجب دگرگونی های اساسی در ساختار سیاسی و اجتماعی شد و پدیدارهای نوین و گوناگونی را پدید آورد که دلالت بر چگونگی رخدادگی و معنای تجدد در ایران داشتند. برای تبیین معنای این مفهوم بنیادین در آغازگاه تاریخ ادبیات نمایشی ایران، به تحلیل و بررسی انتقادی نمایشنامه های و آثار میرزافتحعلی آخوندزاده پرداخته خواهد شد؛ بدین شیوه که ابتدا معنا و مصادیق تجدد در آثار نمایشی او، بنا به اصل درزمانی، تفسیر و تعریف می شود و سپس، بنا به مقتضیات تاریخ مفهوم و وجود تعاریف متفاوت و متشابه تجدد در میدان اجتماعی زمانه آخوندزاده، تجدد در ادبیات نمایشی آخوندزاده با تعریف تجدد در اندیشه امیرکبیر، ناصرالدین شاه، ملکم خان و حاج سیاح بر پایه اصل همزمانی مورد تحلیل قرار خواهد گرفت و سرانجام معناشناسی مفهوم تجدد بر اساس نظریه تاریخ مفهوم صورت بندی خواهد شد. ضرورت چنین پژوهشی این است که تجدد به عنوان هستی ادبیات نمایشی، موضوع اصلی نمایشنامه های آخوندزاده بود و از همین رو باید دانست که چنین مفهوم بنیادینی، به صورت انضمامی و به دور از تعاریف لغتنامه ای و صورت بندی های از پیش تعیین شده، چه معنایی در سرآغاز تاریخ ادبیات نمایشی ایران داشته و چگونه در بخشی از تاریخ ایران بازنمایی شده و مصداق یافته است.
بررسی مکانیزم های دفاع روانی در نمایشنامه از پشت شیشه ها اثر اکبر رادی، بر اساس آرای زیگموند فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹
65 - 78
حوزههای تخصصی:
کشف مفهوم ناهشیار توسط زیگموند فروید از جریان های تاریخ ساز قرن بیستم بود که درک سازوکار آن به یکی از مهم ترین مباحث در باب واکاوی درونیات و ذهن آدمی تبدیل شد. درک ناهشیار همچون سایر مفاهیم انتزاعی به سادگی امکان پذیر نبود و دستیابی به محتوای آن تنها از طریق نمودهای عینی صورت می گرفت. مکانیزم های دفاع روانی یکی از مصادیق عینی وجود ناهشیار در ذهن آدمی است. این مقاله که به شیوه توصیفی – تحلیلی نگارش شده در پاسخ به این پرسش شکل گرفت که شناسایی این مکانیزم ها در نمونه های ساختگی و غیرواقعی چگونه امکان پذیر است. ادبیات نمایشی که منبعی نامتنهی از شخصیت های ساخته ذهن بشر است؛ بستری مناسب برای بررسی حالات و رفتار انسانی با نگاهی روان کاوانه در اختیار قرار می دهد. به همین جهت نمایشنامه از پشت شیشه ها از آثار اکبر رادی به عنوان نمونه مورد بررسی این پژوهش قرار گرفته است و رفتار و دیالوگ های شخصیت های آن در طول نمایشنامه از رهگذار نظریات فروید مورد بررسی واقع شد. آشفتگی های ذهنی متعدد شخصیت های این نمایشنامه داده های قابل تأملی از ناهشیار آنان ارائه می کند و به همین خاطر درک نحوه بروز مکانیزم های دفاع روانی را میسر می سازد. در ادبیات و هنر به خصوص گونه نمایشی آن می توان شخصیت های بسیاری را یافت که با تکیه بر نظریات فروید به جنبه های روان کاوانه و بروز مکانیزم های دفاعی در آنها توجه کرد و آنها را مورد بررسی دقیق قرار داد.
بررسی نگاره مرد سوار بر پرنده در نسخه خطی دقایق الحقایق نصیرالدین محمد معزم هیکلی با رویکرد آیکونولوژی پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
95 - 111
حوزههای تخصصی:
کتاب دقایق الحقایق؛ یکی از نسخه های خطی مصور در باب علوم غریبه است که در آناتولی در سال 671 و 672 قمری به خط مؤلف و با 51 نقاشی از کاتب نسخه تصویرگری شده است. تلفیق علوم لیمیا، هیمیا، سیمیا و احکام نجوم در شکل گیری این کتاب تأثیر داشته است. تصاویر این نسخه ارزش زیادی دارند چراکه اطلاعات گسترده ای از اعتقادات مشایخ مسلمان آسیای صغیر، در دوره سلجوقی در اختیار ما قرار می دهد. هدف از این پژوهش بررسی مفهوم نگاره مردی سوار بر پرنده در نسخه دقایق الحقایق بر اساس رویکرد آیکونولوژوی پانوفسکی است. آیکونولوژی دارای سه مرحله اساسی است که می تواند لایه های معنایی ظاهری و پنهان نقوش را برای ما آشکار کند. سؤال هایی که در این زمینه مطرح می شوند: 1. تصویر مردی سوار بر پرنده در این کتاب بر اساس رویکرد آیکونولوژی بر پایه چه اعتقاداتی شکل گرفته است و 2. آیا این اعتقادات منشایی ایرانی دارد؟ ریشه اصلی تصویر مردی سوار بر پرنده بر اساس رویکرد آیکونولوژی را در کجا می توان یافت؟ اهمیت و ضرورت بررسی تصاویر این نسخه آشنایی با اعتقادات پیشینیان و تصویرگری علوم غریبه در قرن هفتم است. برای پاسخ به این سؤال از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و گردآوری کتابخانه ای استفاده شده است. پس از توصیف نقش مرد سوار بر پرنده و مطالعه متن کتاب، مصادیق تصویری در سایر نسخه ها گردآوری شده است تا به کمک آن ها بتوان علت استفاده از چنین مضمونی را دریافت و ریشه های پنهان تصویری مرد سوار بر پرنده را تفسیر کرد. مهم ترین نتیجه پژوهش علت استفاده از چنین نقش مایه ای را مرتبط با مفاهیم کیهان شناختی هند می داند. این نقاشی احتمالاً باید از غاز مرکب برهما -خدای سیاره مشتری- الهام گرفته باشد و یا از گارودا، مرکب ویشنو که با سیاره عطارد در ارتباط است.
«خودآموزی حداکثری در بستر محرک» تاملی بر یکی از الگوهای جامعه پذیری حرفه ای در بین بازیگران تئاتر در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۹۴)
52 - 43
حوزههای تخصصی:
جامعه پذیری در گروه های حرفه ای یکی از انواع جامعه پذیری است که به فرایند یادگیری نقش ها، هنجارها، ارزش ها و مهارت های مربوط به حرفه، شغل یا گروه اجتماعی اشاره دارد. هدف این مطالعه، کشف فرایند جامعه پذیری حرفه ای در بین بازیگران دارای تحصیلات دانشگاهی تئاتر در شهر تهران، به مثابه یک گروه حرفه ای است؛ کشف و شناسایی فرایندهایی که طی آن، فرد مبتدی، به عضوی حرفه ای از گروه بازیگرانِ تئاتر تبدیل می شود. تحقق این هدف از طریق فهم و شناسایی داستان بازیگر شدن مصاحبه شوندگان، تحت هدایت روش گرانددتئوری دنبال شده است. گرانددتئوری روشی است که در فقدان یک نظریه مدون، از طریق گردآوری، تحلیل و دسته بندی نظام مند داده ها، الگویی از یک فرایند اجتماعی ارائه می دهد. این الگو در اینجا، مشابهت های مسیری است که هر یک از بازیگران تئاتر برای نیل از وضعیت مبتدی به وضعیت حرفه ای پیموده اند. پس از جمع آوری اطلاعات با تکنیک مصاحبه روایی و تجزیه وتحلیل آن ها، از مجموعه مقولات بستری/ شرایطی، «بستر محرک» به عنوان مقوله هسته انتزاع و از میان مقولات فرایندی/ تعاملی، مقوله «خودآموزی حداکثری» به عنوان مقوله هسته انتخاب شد. از ترکیب این دو مقوله، مقوله مرکزی نهایی به دست آمد: «خودآموزی حداکثری در بستر محرک». این بستر محرک گاهی زمینه خانوادگیِ موافق است، گاهی بستر مورفولوژیکی است که دانشگاه فراهم آورده است، و گاهی نیز به فضای مأیوس کننده برخی کلاس های دانشگاه اشاره دارد که به مثابه عامل برانگیزنده در جهتِ رشد عمل می کند. خودآموزی مستمر و حداکثری نیز همان نکته اصلی موجود در داده هاست که در این فرایند بیشترین اهمیت و تأثیر را از منظر پاسخگویان داشته است؛ یک موتور فعال درونی که موجب شده است فرد پیوسته در پی یادگیری و کسب مهارت های بازیگری از طریق منابع گوناگون آموزشی باشد.
واکاوی مضامین پنهان مجالس بزم در دیوارنگاره های کوچک تالار مرکزی کاخ چهلستون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
143 - 155
حوزههای تخصصی:
کاخ چهلستون به عنوان بزرگترین کاخ در مجموعه ی دولت خانه اصفهان صفوی بود. این کاخ به پذیرایی های رسمی از سفرا و برگزاری جشن ها اختصاص داشت. در تالار مرکزی آن، مجموعه ای از نقاشی های کوچک در بخش بالای ازاره ها وجود دارد که غالباً به عنوان مجالس بزم توصیف می شوند. این توصیفِ درست اما کلی ، موجب شده امکانات گفتمانی ای که در نحوه ی به تصویر کشیدن مفهوم بزم وجود دارد، از نظرها دور بماند. بررسی نقاشی های مذکور به روش توصیفی-تحلیلی، نشان می دهد که آنها تأکید ویژه ای بر نمایش ظروفِ متعدد می نوشی دارند و مجموعه ای از غیاب ها ، همچون معماری، طبیعت زیسته، اسباب موسیقی، نوازندگان و رقاصان، نمایش تأکید مذکور را تقویت نموده اند. مطالعه ی چگونگی و چرایی این موضوع ذیل گفتمان سیاسی صفویان در همان دوران، روشن می سازد که این نقاشی ها فراتر از نمایش بزم درباری عمل کرده اند. تنگ ها، صراحی ها، ساغرها، پیاله ها، قدح ها و سایر ظروف، نه فقط نمایش مصرف باده، که در خوانشی عمیق تر، بازنمایی خود مفهوم مصرف هستند. آنها رابطه ای از مصرف و بدن را به نمایش می گذارند که در همان دوران، در گفتمان سیاسی-اقتصادی صفویان ذیل انحصارطلبی شاه و طبقه ی دربار، منابع اقتصادی را به سوی مصرف فردی(در مقابل مصرف تولیدی)، سوق داد. مقاله ی حاضر به شرح رابطه ی این تصاویر و گفتمان معاصرشان می پردازد.
بازشناسی طراحی فرهنگ محور در منسوجات عصر آل بویه (با تأکید بر سه نمونه از پارچه های تدفینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
129 - 138
حوزههای تخصصی:
آل بویه از دیلمیان شیعه زیدی، مدعی میراث داری ساسانیان بودند. دوره ایشان، به واسطه برخورداری از فرهنگی شیعی-ایرانی از مهمترین اعصار تمدن اسلامی بود. آثار هنری آنها نمایانگر بازگشتی به هویت ملی-ایرانی در عین بهره گیری از مفاهیم اسلامی است. از شاخص ترین مصنوعات این دوره منسوجات اند که در تزئین آنها، نقوش برگرفته از ایران باستان در قالب مفاهیم دینی همراه آیات و نوشته های اسلامی استفاده شده و می توان به کاربرد خاص بعضی از نمونه ها در مراسم تدفین اشاره کرد که تا پیش از این کمتر بدان توجه شده است. این مقاله ضمن مطالعه فرهنگ و عقاید حاکمِ مؤثر در دوره آل بویه، با هدف تبیین زمینه ها و عوامل مؤثر بر چگونگی طراحی نقوش منسوجات این عصر، به مطالعه تزئینات سه نمونه از پارچه های تدفینی محفوظ در موزه های کلیولند و ویکتوریا-آلبرت با استفاده از رویکرد طراحی فرهنگ محور پرداخته و به این سوال پاسخ می دهد که عوامل موثر بر طراحی نقوش منسوجات تدفینی آل بویه کدام اند. روش پژوهشِ مقاله تفسیری-تاریخی بوده است. اطلاعات از منابع کتابخانه ای و سایت های معتبر گردآوری و به صورت کیفی تحلیل شده اند. نتایج حاکی از تاثیر هم کناری اعتقادات زرتشتی، اعتقادات شیعی و سنت های هنری دوران های ساسانی و اسلامی در شکل گیری تزئینات منسوجات و نکته مهم، توجه به کاربرد و کاربر در طراحی نوع تزئینات این منسوجات است.
نگاره ناصرالدین شاه و رجال، گفتمانی از جدالی پنهان در ساختار دربار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاره آبرنگی ناصرالدین شاه و دو تن از رجال، یکی از آثار درباری عصر ناصری است که توسط محمدحسن افشار، یکی از نقاشان دربار و به حمایت یک حامی ناشناس درباری پدید آمده و در این پژوهش بر اساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف به عنوان یک گفتمان به آن پرداخته شده است. در این گفتمان، نقاش در ترکیبی قرینه در بی قرینه، میرزا آقاخان نوریِ صدراعظم را در میان نگاره و ناصرالدین شاه را در سمت چپ آن جای داده و به این ترتیب با توجه به الگوهای پیشینی نقاشی ایرانی که مصدر قدرت را همواره در مرکز تصویر نمایش می داده اند، بر اساس دانش زمینه ای خویش از دربار، به فرآیند غیرطبیعی سازی دست یازیده، از منازعه ای پنهان در مناسبات قدرت میان شاه و صدراعظم پرده برداشته است. مقاله حاضر با پرسش از چیستیِ ایدئولوژی هژمونیک و مسلط، نیز اینکه آیا نظم های تأثیرگذار بر این «گفتمان»، در جهت تثبیت، تضعیف و یا تغییر ایدئولوژی و قدرت هژمونیک گام برداشته اند، بر این دستاورد است که در این منازعه بر خلاف لایه معنایی نخست که صدراعظم را چونان مصدر قدرت نمایش داده، درسطوح زیرین معنایی، ایدئولوژی مسلط، همچنان بر قدرت مطلقه شاه اما به شکلی نوین، با آمیزه ای از نظم های گفتمانی تجددخواهانه، اندیشه باستان گرایانه فرّه مندی و بهره وری از مذهب استوار است. این مقاله در زمره پژوهش های کاربردی است و از منظر روش پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی سامان یافته، داده های آن نیز از منابع کتابخانه ای و دیجیتالی جمع آوری گردیده اند.
عوامل تبیین مفهوم اسطوره عکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، عکس هایی ثبت و منتشر شده اند که به جایگاهی فراتر از یک عکس معمولی رسیده اند. این عکس ها به بخشی از خاطره ی گروهی مردمانِ یک سرزمینِ مُشخص و یا کُلِّ جهان تبدیل شده اند. به همین دلیل، هنرمندان و مؤلفان با الهام از آن ها آثار دیگری از جمله فیلم، مجسمه، شعر، پرفورمنس و غیره را خلق نموده و باعث شده اند که آن عکس بار دیگر مورد توجه مخاطبان قرار گیرد. این میزان از استقبال و اقتباس نشان می دهد قدرت و دامنه ی اهمیت عکس مورد نظر تا آن اندازه بوده که دیگران نیز مایل بوده اند اثری مشابه آن را داشته باشند. پرسش ابتدایی این پژوهش آن است چگونه ممکن است عکسی از جایگاه فعلی خود به عنوان یک رسانه ی تبلیغاتی فراتر رفته و در جایگاه الگو قرار گیرد؟ «اسطوره عکس» عبارتی است که در این پژوهش تک وین یافته و تلاش شده که برای مفهوم و نیز عوامل مؤثر در تولید آن، و همچنین مراحل تکوین آن حدود و تعریفِ مُشخص بیابد. چنین عکس هایی می توانند آغازگر یا ادامه دهنده ی یک جریان و جُنبش فرهنگی یا سیاسی شوند؛ باعث برتری یک اندیشه ی درست یا نادرست در میان مُخاطبان گردند؛ در مقام تولیدکننده ی ایدئولوژی قرار گیرند؛ و نیز با تکثیر در سایر نظام های نشانه ای، باعث رُشد و گُسترش معنای خود و البته گُسترش آن رسانه گردند. نوع پژوهش کاربردی و روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات اسنادی و مطالعات کتابخانه ای است. این پژوهش به صورت بنیادی انجام شده است. نتیجه آن که پیرامتن ها، قابلیت تکثیر، و میزان اقتباس در سایر رسانه ها از عوامل مؤثر در شکل دهی به اسطوره عکس هستند. همچنین امور فنی عکاسی تأثیر چندانی بر این روند ندارند.
همزیستی در فیلم «جهان با من برقص» بر اساس هستی شناسی شی محور گراهام هارمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گراهام هارمن فیلسوف معاصر امریکایی است که نظریه هستی شناسی شی گرا را مطرح کرده و در کتاب نامادی گرایی، کاربرد این نظریه در علوم اجتماعی را نشان داده است. بر پایه این نظریه، تمایز سنتی سوژه/ابژه محلی از اعراب ندارد و تمام موجودات (اعم از انسان، حیوان، مصنوعات و غیره) که در این نظریه اشیا خوانده می شوند، با تاثیر بر یکدیگر که در این نظریه همزیستی نامیده می شود، مراحل زندگی مشابهی شامل تولد، پختگی، زوال و مرگ را سپری می کنند. بر این اساس نظریه هارمن، چارچوبی واقع گرایانه و هستی شناسانه برای تحلیل اشیا و روندهای اجتماعی ایجاد کرده است که اساس پژوهش حاضر در تحلیل روابط شخصیت ها و سایر اشیای درون فیلم جهان با من برقص است. جمع آوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای و مشاهده فیلم بوده و داده ها بر اساس مفهوم شی در نظریه مذکور به روش تحلیلی_تفسیری بررسی شده است. بر اساس نتیجه به دست آمده روابط شخصیت اصلی فیلم (جهان) در تعامل و همزیستی با اشیای پیرامون موجب استحاله شخصیت او و گذر وی از مرحله زوال به مرحله بعدی (مرگ) شده است. همچنین اشخاص دیگر در روابط خود و تعامل با سایرین، سیر و سلوک مختص خود را طی می کنند که در متن بدان پرداخته شده است.
خوانشی نو از تابلوی شمس اثر استاد نصرالله افجه ای با رویکرد ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش بینامتنی یکی از شیوه های نقد نو محسوب می شود که تلاش دارد به ارتباط متن با دیگر متون پرداخته و با مدنظر قرار دادن روابط میان متون مختلف و تأثیر و تأثرهای آن ها بر یکدیگر، رهیافتی نو از معنا را روشن سازد. بر این بنیان این مقاله در نظر دارد تا به بازخوانی تابلوی شمس اثر استاد نصر الله افجه ای بپردازد و دلالت های نوشتاری و نشانه های تصویری موجود در آن را مورد خوانش قرار داده و به این پرسش پاسخ دهد که هرکدام از این نشانه ها بر چه چیز دلالت می کنند و روابط میان آنها چه معانی مستتری را می تواند شکل دهد؟ از آنجا که این اثر نقاشی خط، دارای بُعد نوشتاری و تصویری به صورت هم زمان است، ابتدا دلالت های نوشتاری و تصویری تبیین شده و سپس در خوانش ارتباط میان آنها با یکدیگر از رویکرد ترامتنی ژرار ژنت بهره گرفته می شود و روابط بینامتنیت و بیش متنیت موجود در اثر مورد تحلیل قرار می گیرد. داده های متنی این تحقیق به روش مطالعه کتابخانه ای و شیوه استنادی تهیه شده و داده های تصویری نیز به روش میدانی و مشاهده مستقیم اثر جمع آوری شده است. نتایج تحقیق نشانگر وجود بینامتن های قوی در زمینه های فرهنگ ایرانی- اسلامی و همچنین خلق هدفمند اثر بر بنیان روابط بیش متنی میان خط ثلث، خط نستعلیق و تصویر حضرت امام خمینی(ره) است که در نهایت اثری را شکل می بخشد که علاوه بر دارابودن بُعد زیبایی شناسانه و پایبندی به اصول هنر نقاشی خط، نمایانگر اعتقادات قلبی هنرمند از مهم ترین تحول تاریخی زمانه خود نیز هست.
از کلاسیک به فراکلاسیک:جستاری در جایگاهِ مخاطب در رویکردِ دومینیک مَک آیوِر لوپِس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
19 - 26
حوزههای تخصصی:
در جستارِ حاضرْ دو بعد از ابعادِ چندگانه ی مخاطب در رویکردِ دومینیک مَک آیوِر لوپِسْ استخراج و معرفی شده اند. این دو بعد که به منزله ی دو نوع مخاطبِ تصویریِ متمایز و هم زمان درهم تنیده معرفی می شوندْ نشان می دهند که سیرِ مواجهه ی کلاسیک به مواجهه ی فراکلاسیک، و درنتیجه مخاطبِ کلاسیک به مخاطبِ فراکلاسیک، یک طیفِ تبدیلیِ ملایم است که از مؤلفه های ادراکی آغاز می شود، به تدریج حاملِ مؤلفه های درکیِ بیشتر می شود، و تا آستانه ی سیستم های تصویری پیش می رود. نگارشِ جستارِ حاضر ازاین رو ضرورت داشت که فلسفه ی آنگلوآمریکایی به شکلِ کلی، و جایگاهِ هنرهای تصویری و تصاویرِ غیرهنری در آن به شکلِ جزئی، در کشورمان تقریباً ناشناخته است. روشِ پژوهشمان یک روشِ مرتبه اولِ مؤلف محور است که پیروِ آنْ تمامیِ آثارِ لوپِس مطالعه شده و بخشی از الگویی که آرای تصویری اش را منسجم می کند در قالبِ بخش بندی های جستارِ حاضر صورت بندی شده است؛ یعنی جستارمان با نگاهی به جایگاهِ تام وتمامِ تصویر در نگاهِ لوپِس نگاشته شده است. نتایجِ حاصل شده نشان می دهد مخاطبِ کلاسیکْ از توانمندی های ادراکی اش استفاده و توانمندی های درکیِ ابتدایی اش را بر آن ها بار می کند، اما مخاطبِ فراکلاسیکْ از توانمندی های ادراکی اش استفاده و توانمندی های درکیِ ابتدایی و نیز پیشرفته اش را بر آن ها بار می کند. لذا بااینکه هردو مخاطبینی منفردند، مخاطبِ فراکلاسیک، مخاطبی است دارای حالاتِ ذهنیِ پیچیده تر.
تحلیل اسب نگاره های آبی فام در نگارگری های ایران در سده های دهم تا دوازدهم هجری از منظر عرفان، اسطوره و تمثیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
69 - 85
حوزههای تخصصی:
نگارگری ایرانی به مثابهٔ فرهنگنامه ای مصور، دامنهٔ وسیعی از تحقیق و تفحص در زمینه های مختلف برای پژوهشگران فراهم می آورد. اسب نگاره ها از جمله زمینه های موضوعی مهم نگارگری ایرانی هستند که در رنگ های معمول و متنوع و گاه با هویت های اسطوره ای مشخصی همچون شبدیز و رخش در نسخه های منظومی چون شاهنامه مصور گشته اند؛ اما تقریبا از نیمه قرن نهم ه ق/پانزدهم م اسب هایی به رنگ آبی پا به میدان نگارگری نهادند و در حد فاصل قرن های دهم تا دوازدهم هجری نقش پررنگ تری در نگارگری یافتند. این دوران مقارن با رشد و اعتلای اندیشه های عرفانی در ادبیات فارسی است و به نظر می رسد عرفان بر نگرش نگارگران نیز بسیار موثر بوده باشد. این پژوهش به هدف شناخت پیوندهای اسب نگاره های آبی فام در نقاشی و عرفان ایرانی – اسلامی و نیز بررسی و تحلیل مفاهیم رنگ آبی در اسب نگاره های آبی فام بر اساس اسطوره و تمثیل و در پاسخ به این سوالات که 1- چه پیوندی میان اسب های آبی فام در نقاشی و عرفان ایرانی –اسلامی وجود دارد؟و 2- زبان تمثیلی و اسطوره ای نهفته در اسب نگاره های آبی فام در نگارگری ایرانی حامل چه پیامی است؟ به شیوه توصیفی – تحلیلی و تطبیقی به روش کتابخانه ای با استناد بر آراء عرفای اسلامی، تمثیلها و اسطوره های ایرانی انجام شده است. نتایج نشان می دهد رشد و اعتلای اندیشه های عرفانی در قرن های نهم تا دوازدهم و نفوذ آن در عرصه های ادبی و هنری بویژه نگارگری موجب به کارگیری برخی عناصر با معنای مشخص عرفانی شده است. کاربرد نمادین اسب اسطوره ها به عنوان الگوی قهرمانی، شجاعت، وفاداری و بکارگیری فام های آبی به عنوان تمثیلی از مفاهیم پاکی، ایمان و معصومیت، بازتابی است از بیان راهواری و هدایت سواری لایق و پاک به سر منزل مقصود و جاودانگی.