مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
ژیلبر دوران
حوزه های تخصصی:
ادبیات پرآوازه پایداری در طول تاریخ و تبار ملت ها، همواره عرصه اعتبار و ایثار نام آوران و صحنه سلحشوری ها، شور آفرینی ها و از جان گذشتگی های دلاوران بوده است. برخی شاعران این عرصه، سهم بسزایی در روند تصویرآفرینی های زیبا و خیال انگیزی های پویا داشته اند و با دریافت های نهانگرایانه و نوآفرینی های نکته بینانه خود، کلام های جاندار و پیام های ماندگاری را به یادگار گذاشته اند. یکی از رویدادهای شگفت انگیز و پر افت و خیز روزگار ما، دوران جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس است. شماری از شاعران به نوبه خود با شعر سرایی و روایت پردازی رویدادهای جنگ، به دفاع از ماهیت شرافتمندانه و سلحشورانه آن پرداخته اند و سهم خود را بدین گونه ایفا کرده اند. آنچه در این اشعار به چشم می خورد، مجموعه واژگان، تصاویر، تلمیحات، نمادها و سازه های خاص و مشخصی است که در تصویر پردازی شاعران دخیل بوده است. در این گفتار بر آنیم تا با نگرشی نو، صورت های خیالی شعر پایداری را بر اساس نقد ادبی جدید، مطابق روش «ژیلبر دوران» تجزیه و تحلیل کنیم و روند کلی خلاقیت، فردیت، ماهیت، حقیقت و اصالت این تصاویر را نشان دهیم و خاستگاه و گذرگاه آنها را مشخص سازیم.
واکاوی اندیشة دم غنیمت شمری خیامی در شعر علی محمود طه مصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دم غنیمت شمری؛ به معنای پاسداشت لحظه ها، فراموشی تلخی های گذشته وکنارنهادن نگرانی های آینده، پدیده ای است معنایی در شعر خیّام که از نگرشی ژرف به جهانِ سربسته و پر رمز و راز شکل می گیرد و پرسش های وجودگرایانه از ویژگی های بارز آن به شمار می رود. این مفهوم در شعر شاعران معاصر عرب، انعکاسی گسترده دارد، با این تفاوت که گاهی آن را با خوش باشی و لذّت طلبی اپیکوری اشتباه گرفته و در حد یک کامجوی حسّی کاهش داده اند. علی محمود طه، شاعر مصری از آن دسته شاعرانی است که اصل اندیشة دم غنیمت شمری را از خیّام گرفته است، اما آن را در قالب مفاهیم حسّی بیان می کند. این پژوهش می کوشد تا نشان دهد؛ چگونه علی محمود طه با این اندیشة خیّامی آشنا شده و چه برداشت های انحرافی از آن در شعرش روی داده است؟ نگارندگان با چشم اندازی تطبیقی و روشی توصیفی-تحلیلی و با رویکردی انتقادی به پرسش های فوق پاسخ داده اند. یافته های پژوهش، نشان می دهد که علی محمود طه مستقیماً با منبع فارسی اندیشة خیّامی آشنا نبوده، بلکه با برداشتی الهام گونه از ترجمه های انگلیسی و عربیِ رباعیّات خیّام، رویکردی مادی گرایانه ولذّت طلبانه به این اندیشه دارد.
خوانشی از نقد اسطوره اییِ داستان اُنیتشا اثر ژان-ماری گوستاو لوکلزیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ُمان اُنیتشا اثر لوکلزیو، نویسنده فرانسوی، بازنمود واقعی اسطوره ایی و تاریخی از سرزمین آفریقای غربی (نیجریه) است. داستان اُنیتشا «روایت» را به وقایع اسطوره ایی مرتبط می کند که با تصاویر سَمبلیک عینیّت می یابند. به نظر ژیلبر دوران(Gilbert Durand) ارزش پایدار فرهنگهای انسانی در این واقعیت اساس گرفته که آنها قادر هستند «زبانهای سَمبلیک» را با نشانه های خود بازنمایی کنند. بدین دلیل همین فرهنگها بطور ناخودآگاه به تصاویری معنادار متوسّل می شوند. زیلبر دوران در کاوشهای تاریخی و اسطوره شناختیِ خود، ساختار مستترِ اسطوره های تاریخی-انسانی را همچون کلود لِوی-استراوس آشکار می کند. ساختارهایی که در قلمرو وسیع تصاویر سَمبلیک مأوا گرفته اند. لوکلزیو نیز با داستان اُنیتشا و با نوشتاری بسیار متفاوت از «خواب و واقعیت»، اسطوره ها و ساختارهای پیچیده آنها را در قلب آفریقا به تصویر می کشد. در این مقاله با توسّل به رویکرد نقدِ اسطوره ایی ژیلبرت دوران، و با شناسایی ریز-ساختارهای اسطوره ایی به ابر-ساختارهایی دست خواهیم یافت که تحول ذهنیت ها، تجارب، خواب و ادراک انسانی را در بستر تاریخ نشان می دهند.
بررسی جایگاه خیال و اسطوره در نقاشی قهوه خانه ای (روش ژیلبر دوران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقاشی قهوه خانه ای از معدود هنرهای عامیانه برجامانده در ایران است که خاستگاه آن، نگرش های ملی و مذهبی مردم(عوام) در عصر قاجار است. پشتوانة این نقاشی ها خیال و اسطوره است که ریشه در ذوق فکری و روح جمعی دارد. خیال بن مایة صوری، نقاشی ها را شکل داده و اسطوره های ملی و مذهبی نیز بن مایه های محتوای آثار را می سازند که خود ریشه در فرهنگ غنی و روح جمعی ایرانیان دارد. نقاشی قهوه خانه ای که به دست هنرمندان مکتب ندیده پایه گذاری شد، بر پایه های تخیل و اسطوره مداری استوار است، چنان که نقاشان این شیوه کار خویش را خیال نگاری نامیده و ارتباط آن را با تخیل، منشأ آفرینش آثارشان اعلام می کردند. اسطوره مداری (ترسیم اساطیر ملی و مذهبی) نیز از ارکان مهم این هنر محسوب می شود و تقابل نیروهای خیر و شر، مفهوم اصلی این اسطوره مداری را شکل می دهد. این نمودهای تقابل گونه در ناخودآگاه هنرمند مکتب ندیده نهفته است و می توان با کمک نظریه منظومه شبانه و روزانه ژیلبر دوران آنها را رمزگشایی کرد. ژیلبر دوران این نمودهای متضاد را مربوط به ناخودآگاه آدمی و ترس وی از عالم ناشناخته مرگ که به واسطه زمان بر انسان تحمیل شده می داند، می توان این امر را در مورد هنرمندانی بررسی کرد که به واقع به ترسیماتی برخاسته از تخیل خویش دست زده و به شکل خودجوش و بدون آموزش، تخیلات خویش را نقاشی کردند. این مقاله بر آن است با توجه به نظریه منظومه شبانه و منظومه روزانه ژیلبر دوران و به روش اسنادی و کتابخانه ای، به واکاوی جایگاه تخیل و اسطوره و نقش سازنده عنصر خیال و اسطوره پردازی در نقاشی قهوه خانه ای بپردازد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که هنرمندان شیوه قهوه خانه ای با مدد از تخیل و نیروی آفرینشگری آن و با استعانت از اسطوره پردازی به ترسیم هراس های شخصی(ترس از مرگ) و ناخودآگاه جمعی ملت خویش دست زدند و هم زمان عناصر تقابل گونه ای در برابر این هراس ها ترسیم کردند.
تحلیل صورت های خیالیِ «خون نامه خاک» اثر«نصرالله مردانی» طبق نظریّة «ژیلبر دوران»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تخیّل، در تمام نمودهای مذهبی، اسطوره ای و ادبی، دارای این قدرت متافیزیکی است که آثاری علیه زوال، مرگ و سرنوشت خلق کند. به اعتقاد «ژیلبر دوران» شورشعلیه مرگ از یک طرف، و کنترلِ آن از طرف دیگر، مانند پشت و روی یک سکّه اند. او اعتقاد دارد که در پشت این تصویرهای ذهنی، موضوعِ زماننهفته است. بر اساس این موضوع، وی تخیّلات را به دو منظومه روزانهو شبانهتقسیم کرده است. بی شک، شاعر بهترین کسی است که می تواند این مقوله ها را در قالب تصاویر ادبی به ما نشان دهد. از آن جا که خون نامة خاکدارای تصاویر دو قطبی (مثبت و منفی) است، لذا هدف این پژوهش آن است تا با نگاهی نو، صورت های خیالیِ این کتاب را طبق نظریّة ژیلبر دوران، بررسی کند و پاسخ این پرسش را بیابد که: بارزترین صورت های خیالی شعر نصرالله مردانی، متعلّق به کدام منظومة تخیّلی است؟ نتیجة کلّی بیان گر این نکته است که اندیشة این شاعر، بیشتر متمایل به منظومة روزانة تخیّلاتو با ارزش گذاریِ مثبت می باشد؛ این نشان دهندة آن است که مردانی، تصویر مرگ را در تخیّل خود تلطیف کرده و وحشت آن را گرفته است.
تحلیل داستان روز چهارشنبة هفت پیکر نظامی بر اساس نقد ادبی جدید (طرح وارة تکمیلی بر نظریة ژیلبردوران)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به تحلیل افسانة روز چهارشنبه از مثنوی هفت پیکر نظامی بر طبق نظریّة ژیلبر دوران پرداخته شده است. از آنجایی که یکی از ویژگی های نظریة علمی، پویایی و جلورونده بودن آن است، نگارنده در این مقاله به الگویی تازه رسیده است. با توجّه به الگو های ارائه شدة ژیلبر دوران، گاهی محور متنی در منظومة روزانة تخیّلات قرار دارد، گاهی در منظومة شبانة تخیّلات و گاهی نیز در متنی میان منظومه ها حرکتی رفت و آمدی وجود دارد. از نظر وی در حالت ایده آل باید هر دو منظومه در یک متن وجود داشته باشد، امّا در این داستان به موردی بر می خوریم که بسیار جالب توجّه است و آن زمانی است که منظومة شبانه تبدیل به منظومة روزانه می شود. به نظر می رسد ژیلبر دوران به چنین موردی برخورد نکرده؛ زیرا در تقسیم بندی وی نمی توان چنین موردی، یعنی مبدّل شدن منظومه ای را به منظومة دیگر یافت.
تحلیل سیر تخیل نظامی در اسطوره بهرام گور (با توجه به نظریه ژیلبر دوران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی بهار ۱۳۹۶ شماره ۱۹۶
105-129
حوزه های تخصصی:
اسطوره از دیدگاه محققان به صورت هایی متفاوت تعریف شده و شاخصه هایی متعدد برای تعریف و یا تشخیص اسطوره وجود دارد. در این مقاله تعریف ما از اسطوره بنا بر دیدگاه «ژیلبر دوران» نظریه پرداز معاصرفرانسوی است. اسطوره از نظر ژیلبر دوران، مجموعه ای ترکیب شده از نمادها، کهن الگوها و محرکه هاست. همچنین از نظر وی رابطه-ای میان تخیل و اسطوره وجود دارد. به اعتقاد اسطوره شناسان، از طرفی انسان میل به جاودانگی دارد و از طرف دیگر زمان و گذر ان بزرگ ترین ترس انسان هاست. اسطوره برای از میان برداشتن این زمان کشنده و رسیدن به جاودانگی، نقشی مهم دارد. اسطوره را می توان همچون پادزهری علیه زمان و مرگ در نظر گرفت. بنا بر نظر ژیلبر دوران، نیروی تخیل می تواند اثاری علیه مرگ خلق کند. حکیم نظامی یکی از خیال انگیزترین سرایندگان در عرصه خیال پردازی به شمار می اید. داستان بهرام گور نظامی، داستانی سراسر مملو از نمادهاست. در این جستار با بهره گیری از نظریه ژیلبر دوران و نیز بر اساس طبقه بندی و ساختاری که ژیلبر دوران از تصاویر زمان (ترس) معرفی کرده، نشان داده شده است که نظامی توانسته با تخیل قوی خویش و خلق تصاویری بی بدیل، از بهرام چهره ای ارمانی، مقدس و اسطوره ای بیافریند.
از خیال عارفان تا تخیل ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
7 - 33
حوزه های تخصصی:
«خیال» و «تخیل» جوهره اصلی هنر و ادبیات هستند؛ از وهم گرفته تا رؤیا و الهام و مراتب قدسی، از دوره یونان باستان تا فلسفه و عرفان اسلامی، همه با خیال و تخیل پیوند دارند. این دو واژه اگرچه نزدیک اند، تعاریف متفاوتی دارند. توجه به خیال در عرفان اسلامی قرن های چهارم تا ششم هجری و حتی پس از آن، جایگاهی ویژه داشت؛ به طوری که سهروردی در قرن پنجم عالم مثالی خیال را تعریف کرده است. اما در همین دوره زمانی، یعنی دوره قرون وسطی، در غرب خیال و تخیل معادل وهم و خرافات و جنون انگاشته می شد. رویکردهای اخیر غربی ها به معارف شرق و به ویژه نظریه های عرفان شرقی و اسلامی، تأثیرات شگفت انگیزی بر دانش غربی، به ویژه در حوزه علوم انسانی، برجای گذاشت. در این دوره، شرق شناسانی چون هانری کربن و گاستون باشلار، با بهره گیری از معارف شرق، تغییراتی جدی در رویکرد نسبت به تخیل و شیوه های نقد ادبی به وجود آوردند و درنهایت ژیلبر دوران توانست با بهره گیری از تعالیم شرقی و نیز روش متقدمان خود، به بررسی انسان شناسانه ساختارهای تخیل و دسته بندی صورت های تخیلی بپردازد. در این پژوهش که به روش کتابخانه ای انجام شده است، علاوه بر تعریف و تبیین دو واژه متشابه خیال و تخیل، به بررسی نظریه های شرقی و غربی که منشأهای اصلی نظریه ژیلبر دوران بوده اند، پرداخته شده است و درنهایت، تأثیرپذیری جریان تخیل شناسی و نقد تخیلی معاصر غربی و به ویژه ژیلبر دوران از معارف اندیشمندان مسلمان قرون وسطی نشان داده شده است.
مطالعه تطبیقی تصاویر تخیّلی فیلم نامه پستچی و نمایش نامه ویتسک براساس نظریّه تخیّل شناسانه ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه مطالعات تطبیقی در حوزه اقتباسی از اهمّیّت زیادی برخوردارند و اقتباس از ادبیّات داستانی بستر مناسبی برای رشد هنر به ویژه هنر سینما ایجاد کرده و تعامل سینما و ادبیّات باعث پرمخاطب شدن اثر اقتباسی شده است. در این پژوهش با در نظر گرفتن تعامل ادبیّات و سینما به مطالعه اقتباس ادبی فیلم نامه پستچی، نوشته داریوش مهرجویی از نمایش نامه آلمانی ویتسک، اثر کارل گئورک بوخنر، پرداخته و با روش توصیفی – تحلیلی براساس نظریّه ژیلبر دوران تصاویر تخیّلی آن ها را بررسی کرده ایم تا با دسته بندی تصاویر در دو منظومه روزانه و شبانه تخیّل، تحوّلات تصاویر اثر اقتباسی را نسبت به اثر مبدأ و نقش جامعه را به عنوان عامل تأثیرگذار بر این تغییرات بیان کنیم. با تفسیر تصاویر دو اثر به این نتیجه رسیده ایم که با وجود تلاش های مهرجویی در بومی سازی اثر و هدف وی در آفرینش تصاویری مطابق با فرهنگ ایرانی، ساختار نظام تخیّلی تصاویر فیلم نامه به نمایش نامه نزدیک است و مهرجویی با ایجاد تحوّل در تصاویر، موفّق به خلق فضای جدید شده است. او توانسته است با تصاویر منظومه شبانه بر ترس های خویش غلبه کند و با تقابل نمادهای مثبت و منفی منظومه روزانه فضایی آرام و معتدل بیافریند، امّا تصاویری که بوخنر در نمایش نامه ویتسک آفریده، بار منفی تری دارند و بیشتر به صورت نمادهای منظومه روزانه تخیّل تصویر می شوند.
خلاقیت هنری در حکمت اشراق سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
173-193
حوزه های تخصصی:
امروزه نظرورزی ضروری ترین وجهِ مباحث هنر محسوب می شود، اما، این مهم در فرهنگ ما سابقه ای درخور ندارد. هنر ما از اواخر صفویه رو به افول نهاده است، این افول دلایل متعددی دارد که قسمی از آن ها با هنر مناسبت درونی دارند و قسمی بیرونی، و عدم خلاقیت مهم ترین دلیل درونی است. پس، نظرورزی در خصوص خلاقیت نه تنها شایسته بلکه حتی بایسته می نماید. این نوشتار که در پی همین بود، اسطوره کاوی ژیلبر دوران را روش خود برگزید و آثار سهروردی را پیکره ی خود. و از اسطوره کاوی در رساله های رمزی سهروردی، بدین نتیجه رسید که منشاء خلاقیت حقیقت است؛ هنرمند در مراتب ادراکی چندان فراز می گیرد که به ادراک عقلی و فهم حقیقت امور نائل می شود و به لطف این قادر به خلاقیت، و زیبایی شکوه حقیقت است، چه به زعم سهروردی جمال و کمال اصلاً یکی است، و خلاقیت که ماحصل کمال است اگر آن گونه که باید به فعلیت رسد ثمره ی آن ذاتاً زیبا خواهد بود.
تحلیل ریخت های اسطوره ای در نگاره جام زرین حسنلو (عصر آهن) بر اساس رویکرد منظومه شبانه و روزانه ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۱
53 - 63
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: نگاره جام زرین حسنلو، از هنرهای اصیل برجای مانده محوطه حسنلو است که دربردانده نگرش ها و باورهای جوامع بشری (عصر آهن) است. هنرمند در این اثر(جام زرین حسنلو)، ﻣﻀﺎﻣیﻨی اهورایی( نیک) را در ﺑﺮاﺑﺮ ﻣﻀﺎﻣین اهریمنی (شر) به تصویر کشیده است و از این منظر، ﺗﺼویﺮی را کﻪ دارای ارزش گذاری بار ﻣﺜﺒﺖ یﺎ ﻣﻨﻔی است، آفریده است. ﻧﮕﺮیﺴﺘﻦ از ایﻦ منظر ﺑﻪ نگاره جام زرین حسنلو، ریﺸﻪ در رویکرد اسطوره شناسی «ژیﻠﺒﺮ دوران» دارد. وی بر این باور است، تصویرهای ذهنی به دو منظومه، شبانه و روزانه ﺗﻘﺴیﻢ می شوند. با توجه به این منظومه ها، اینکه در جام حسنلو چه رویکردی اسطوره ای غالب است سؤالی است که در این پژوهش به آن پاسخ داده می شود. هدف: هدف این پژوهش، شناخت مفاهیم اسطوره ای عناصر هنری ایران با نگرش های جدید است. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر، توصیفی – تحلیلی است. داده پژوهش به روش موردی بررسی و تحلیل شده است. جمع آوری اطلاعات نیز به شیوه کتابخانه ای است. یافته ها: هنرمند، نگاره جام حسنلو را با یاری گرفتن از صورت های تخیلی و قدرت متافیزیکی آن و با استمداد از اسطوره پردازی، مضامین مثبت شخصی و جامعه دوره خود را به تصویر در آورده و مقارن با آن، مضامین منفی را ترسیم نموده است. در تقابل منظومه روزانه (عرشی، روشنایی و جداکننده) منظومه شبانه (ریخت های سقوطی، تاریکی و حیوانی) به کار برده است، در نهایت منظومه روزانه به نسبت شبانه در تصاویر جام زرین حسنلو از بسامد بالایی برخوردار است.
کارکردهای تخیل در تصویرگری کتاب فالنامه طهماسبی بر پایه آرا ژیلبر دوران مطالعه موردی نگاره صحرای محشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ و فرهنگ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۰۳
173 - 153
حوزه های تخصصی:
فالنامه طهماسبی از معدود آثار هنری ایرانی است که از کنار هم قرار گرفتن اطلاعات منابع متعدد و ایدئال ایرانی اسلامی (شیعی و صوفی) فراهم آمده است. تعدد و تکثر مبادی شکل دهنده به محتوای این کتاب به خلق اثری انجامیده که به لحاظ عناصر دیداری، اثری متکثر و ترکیبی شمرده می شود. از آنجا که تخیل هنری عامل اساسی تجلی امر معقول در محسوس است، مطالعه چگونگی شکل گیری معنا در آثار هنری، از گذر روش های مبتنی بر تحلیل تخیل به خوبی میسر می شود. یکی از روش های تحلیل مبتنی بر تخیل، روش مطرح شده توسط ژیلبر دوران است که در این پژوهش برای تحلیل نگاره ای از کتاب فالنامه طهماسبی به کار رفته است. داده های موردنیاز برای این پژوهش از طریق مشاهده تصویر و تجزیه آن به اجزا تشکیل دهنده اش و اطلاعات موردنیاز برای تحلیل آن، از طریق مطالعات کتابخانه ای فراهم آمده و درنهایت، به روش تخیل شناسی دوران تجزیه و تحلیل شده است. نتایج حاکی از آن است که هنرمند موردنظر این نوشتار برای به تصویر کشیدن موضوع صحرای محشر از همه ساخت های دوازده گانه تبیین شده توسط دوران استفاده کرده تا مطلوب خود، مضمون جاودانگی را با تأکید بسیار در اثر متجلی کند.
نمودهای ترس از مرگ در کتاب شعر «مرگ رنگ» سهراب سپهری با تکیه بر نظریه تخیّل ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم ادبی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
269 - 295
حوزه های تخصصی:
تخیّل در ساختار منحصربه فرد خود تا مرزهایی پیش می رود که یک هنرمند را به ابعاد مختلف جهان می کشاند. ژیلبر دوران تخیّل را با نمادپردازی و اسطوره توصیف کرده و آن را به منظومه های روزانه و شبانه تقسیم کرده است. او تمام تصاویر ذهنی بشر را در ترس از گذر زمان منحصر دانسته و معتقد است که تصاویر نمادین در ذهن هنرمند حاصل ترکیب محرکه ها، کهن الگوها و نمادها هستند. محرکه ها همان نیروهایی هستند که با یافتن نمادها و تصویر مخصوص خود سبب تهییج ذهن هنرمند شده تا به سمت و سوی تخیّل سوق داده شود. در این مقاله که با هدف تعیین ساختارهای تخیّل نمادین در کتاب «شعر مرگ» رنگ سپهری و به صورت تحلیلی و توصیفی نوشته شده ، به تحلیل اشعار این کتاب و یافتن تخیّل نمادین سپهری در نمادهای روزانه و شبانه پرداخته و در پایان نتیجه گرفته است که سپهری در کتاب خود بیشتر از منظومه روزانه باارزش گذاری مثبت بهره برده است و او شاعری است که با استعانت از عرفانِ شرق، مسیری عروجی و بالارونده در اشعار خود دارد و مخاطب اشعار او از طریق تحلیل نمادین عناصر شعری او پی می برد که سهراب سپهری هم زمان با ترس از گذر زمان به نوعی به استقبال مرگ نیز می رود.
بررسی نقش تصاویر هنری در مواجهه منطقی مخاطب نوجوان با مفهوم مرگ براساس الگوی ساختارهای نظام تخیل از منظر ژیلبر دوران (نمونه موردی رمان آن سوی دریای مردگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژیلبر دوران فیلسوف و متفکر فرانسوی، ریشه بسیاری از خیال پردازی های بشر را کهن الگوهایی می داند که خاستگاه اصلی آن ها ترس از گذر زمان و تلاش برای کنترل آن است. برهمین اساس نمادهای خیالی را به دو منظومه اصلی روزانه و شبانه تقسیم می کند. منظومه روزانه بازنمایی کننده ترس از مرگ و منظومه شبانه تعدیل کننده این هراس است. این رویکرد نقش شایانی در تشخیص انگیزه های پنهانی داشت که به شکل ناخودآگاه خود را بر ذهن هنرمند تحمیل می کنند. رمان «آن سوی دریای مردگان» از معصومه میرابوطالبی اثری است که دغدغه اصلی خود را مسئله مرگ و نحوه ارائه آن برای مخاطب نوجوان قرار داده است. نویسنده در این اثر با بهره گیری از تصاویری خیالی تلاش کرده است تا مخاطب خود را با جلوه ای متناسب از مرگ مواجه سازد. مقاله حاضر که به روش توصیفی – تحلیلی انجام شده است در پی بررسی شیوه اثرگذاری تصاویر رمان یادشده در تعدیل ترس مخاطب نوجوان از مرگ است. نتایج نشان گر آن است که نویسنده بیشترین استفاده را از منظومه روزانه تخیلات داشته است و در این میان ریخت های حیوانی، تاریکی و سقوطی به ترتیب بیشترین انعکاس را دارند. تقابل های موجود در این تصاویر بازنمایی کننده مرگ و زندگی و هراس از مرگ و مواجهه مطلوب با این هراس است.
صورت های خیالیِ مجموعه ی شعری پشت یک لبخند بیوک ملکی بر اساس نظریه ی ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تخیل در تمام نمودهای مذهبی، اسطوره ای و ادبی این قدرت متافیزیکی را دارد که آثاری علیه زوال، مرگ و سرنوشت خلق کند. گذر زمان و ترس از مرگ، مقوله ای است که همواره ذهن انسان را آشفته و پریشان کرده است و او را واداشته تا برای مقابله با اضطرابِ مرگ، خودآگاه یا ناخودآگاه واکنش نشان دهد. در میان شاعران حوزه ی نوجوان نیز مرگ اندیشی، ذهن خلاق بیوک ملکی را بر آن داشته تا برای درمان اضطراب مرگ برای مخاطبانِ نوجوانش به قوه ی تخیل خویش پناه ببرد و ترس ها و شیوه های کنترل آن را در تخیل خود با تصاویری نمادین بازگو کند. ازآنجایی که مجموعه شعر پشت یک لبخند از ملکی تصاویر دو قطبی (مثبت و منفی) را دارد، پژوهشگر را بر آن داشته تا با نگاهی نو، صورت های خیالیِ موجود در این مجموعه شعر را طبق نظریه ی ژیلبر دوران با استفاده از روش کتابخانه ای بررسی کند و پاسخ این پرسش را بیابد که بارزترین صورت های خیالی این مجموعه ی شعری، متعلق به کدام منظومه ی تخیلی است؟ نتیجه ی کلی پژوهش حاضر بیان گر این نکته است که بیشترین تمایل اندیشه ی ملکی در این مجموعه، به منظومه ی روزانه ی تخیلات با ارزش گذاری مثبت است که نشان می دهد شاعر تا اندازه ی زیادی به دنیای نوجوانان وارد شده و تصویر مرگ را در تخیل خود تلطیف کرده و وحشت آن را گرفته و به جای آن، تصویرهای خیال انگیز و امیدبخش آفریده است. زمان و مرگ در تخیل این شاعر در ریخت های حیوانی، تاریکی و سقوطی ظاهر شده و سپس با تصاویری متضاد کنترل گردیده است. در مجموع تصویرآفرینی های موجود در مجموعه شعر پشت یک لبخند از نظر ترتیب فراوانی بدین شرح است: ریخت های تماشایی 36 نمونه (13/39 %)، ریخت های عروجی 23 نمونه (25 %)، ریخت های تاریکی 18 نمونه (56/19 %)، ریخت های سقوطی 7 نمونه (60/7 %)، ریخت های جدایی کننده 5 نمونه (43/5 %) و ریخت های حیوانی 3 نمونه (26/3 %).
تحلیل روان کاوانه عکس های آرتور ترس از دیدگاه یونگ و با روش اسطوره کاوی ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۹
۸۵-۷۱
حوزه های تخصصی:
با آغاز نقد روان کاوی توسط فروید، تحول بزرگی در عرصه نقد به وجود آمد؛ زیرا تا پیش از او، مطالعات و نقد ادبی/هنری به طور عمده بر اساس ضمیر خودآگاه و نیت آگاهانه مؤلف استوار شده بود اما پس از آن، نقد به سوی کشف و خوانش ضمیر ناخودآگاه گرایش یافت و یونگ که یکی از شاگردان ایشان بود در ادامه، نظراتی در تکامل و در مواردی حتی تقابل با نظرات او را مطرح ساخت. یونگ برای ضمیر ناخودآگاه، دو بخش فردی و جمعی قائل بود. در این مقاله، ارتباط میان آثار آرتور تِرِس، عکاس صحنه پرداز معاصر آمریکا، با ضمیر ناخودآگاه فردی و جمعی مورد بررسی قرار می گیرد. انتخاب این عکاس به دلیل آن است که تِرِس، علاقه بسیاری به مطالعه روان شناسی یونگ دارد و خواب و رؤیا، دغدغه مهمی برای او به شمار می رود و بنابراین چنین خوانشی بر آثار او، چندان دور از ذهن و بی ارتباط با آنها نخواهد بود. این مقاله، به دنبال یافتنِ دلایلِ تکرار برخی مؤلفه ها یا درون مایه های آثار تِرِس است که با احتمال بیشتری می توان آنها را برخاسته از ناخودآگاه او دانست. در این پژوهش که با روش تحلیلی- تاریخی انجام گرفته است در مرحله نخست، آثار آرتور تِرِس با استفاده از روش و اصطلاحات خاصِ یونگ در باب ضمیر ناخودآگاهِ فردی تحلیل شده و سپس برای بررسی تأثیر ضمیر ناخودآگاه جمعی بر عکس های او، این آثار با اسطوره ها که به یقین برخاسته از ضمیر ناخودآگاه جمعی بشر بوده، مقایسه شده اند. بنابراین در این مرحله از پژوهش، از روش نقد اسطوره کاویِ ژیلبر دوران که بر مطالعه شباهت میان درون مایه های تکرارشونده در آثار هنرمند امروزی با اساطیر کهن استوار بوده، استفاده شده است و یافته ها نشان داده که برخی درون مایه های تکرارشونده در آثار تِرِس، ریشه در ضمیر ناخودآگاه فردیِ او که با زندگیِ شخصی و خاطرات او مرتبط است دارند. به علاوه، از آنجا که این درون مایه ها در کنار یکدیگر کاملاً هم راستا با درون مایه های اسطوره ای کهن هستند، نتیجه گرفته می شود که ضمیر ناخودآگاه جمعیِ بشر نیز جایگاهی مؤثر در شکل گیری آثار این عکاس داشته است.
نقد غزلى از مولانا براساس نظریه نقد خیال ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد دنیاى خیال نوعى نقد مضمونى است و در قرننوزدهم میلادى، توسّط گاستون باشلار به صورتمدوّن و قانو نمند به جامعه ادبیّات فرانسه و پس از آن اروپا ارائه شد؛ بعد از باشلار، شاگردان مکتب او، یعنىژا نپیر ریشارد، ژان بورگوس و ژیلبر دوران به تکمیل این نظریه پرداختند. این مقاله با هدف دس تیابى به نگاه مولانا به جهان اطراف خود و با استفاده از روش توصیفى-تحلیلى و ه مچنین، بهر هگیرى از نظریه نقد تخیّلى ژیلبر دوران، به بررسى یک غزل از مولانا بام ىپردازد. نظریه دوران، « اى یوسف خو شنام ما » مطلع نگاهى کاملاً انسا نشناسانه به ادبیّات و تصاویر شعرى دارد. در نظر او، تخیّلات درواقع عک سالعم لهایى هستند که شاعر یا نویسنده در برخورد با زمان از خود بروز م ىدهد و بر همان اساس، تصاویر اثر خود را ایجاد م ىکند. بر این اساس، تصاویر مولانا در غزل مورد بررسى، حاصل عک سالعمل موقعیّتى او در برابر زندگى بوده و نشان از تلاش مولانا براى غلبه بر این عنصر دارد. این غزل کاملاً قهرمانانه و تضادّى است.
تحلیل کارکرد تعلیمی روان شناختی کهن الگوی «جهان» در اشعار ناصرخسرو بر پایه نظریه ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوی «جهان» از جمله قدیمی ترین تصاویری است که از ابتدای شعر فارسی در شعر برخی شاعران وجود داشته و تا اواخر قرن هشتم بازتاب یافته است. تصویری که ناصرخسرو در ارتباط خود با جهان ترسیم کرده ، عمدتاً حائز صفات ناپسندی همچون ناسازگاری و دشمنی و کینه جویی و... بوده است. وی از جمله شاعرانی است که با چشم انداز تعلیمی و با هدف برحذر داشتن انسان از دلبستگی به جهان و گوشزد کردن آفات و خطرات آن، به وفور از این کهن الگو در شعر خود بهره می برد و از طریق «امر به معروف» و تمرکز بر «نهی از منکر» صفات منفی جهان را به نمایش می گذارد و آن ها را در ساختار تخیلات و منظومه فکری تعلیمی خود به کار می گیرد. این مقاله بر آن است تا با بهره گیری از آراء ژیلبر دوران، نظریه پرداز و انسان شناس مشهور فرانسوی، در زمینه ساختار تخیلات، نشان دهد بین مفهوم روان شناختی گذر زمان و نزدیک شدن به مرگ و واکنش شاعر در مهار زمان، ارتباط مستقیم و تنگاتنگی وجود دارد و آفرینش تصاویر تعلیمی از سوی شاعر، اساساً نوعی جدال برای کنترل زمان و رهایی از مرگ و ترس ناشی از آن است و بسامد این گونه تصاویر در دیوان ناصرخسرو، اثبات کننده این موضوع است که ترس از گذر زمان در وجود شاعر رخنه کرده و منجر به خلق ایماژهایی شده که اغلب به صورت پند و اندرز در کلامش آمده است. نکته ای که در نظریه دوران مغفول مانده و این مقاله به آن توجه داشته، تبیین و تحلیل جنسیت مؤنث در شکل گیری تصویر کهن الگوی جهان بوده است.
نسبت تصاویر ازلی با نمادهای صوری در نقاشی بداهه پردازانه، نمونه موردی: نقاشی هایِ منوّر رمضانی(مقاله علمی وزارت علوم)
ساختارهای تخیلات انسان با صُور و نمادهای ابتدایی درگیر هستند و این تصاویر خودجوش اولیه هستند که جریان نمادها را به اندیشه و هنر تبدیل می کنند. این مطالعه به منشأ این تصاویر در ساختارهای تخیل می پردازد. به نظر می رسد صُورِ نوعی، از افسانه های قدیمی و اسطوره های کُهن به تخیلات انسان شکل می دهند. این اشکال در قالب «منظومه شبانه تخیلات»، توسط ژیلبر دوران نظام یافته اند. دوران، ساختار تخیل انسان را نظامی پویا در نظر می گیرد که قادر است به کمکِ نمادها، تصاویر ازلی را نشان دهد. این نظام ارتباط انسان را با فرهنگ روشن می کند. به نظر می رسد تابلوهای منوّر رمضانی، صورت هایی از تخیلاتی هستند که ریشه در روایت های مذهبی و افسانه های عامیانه و شفاهی دارند. نتایج این پژوهش نشان می دهد به رغم آنکه نقاشی ها می کوشند تصاویری فرهنگی باشند، پیوندی عمیق و نمادین را با صُور ازلی آشکار می کنند.
واکاوی ابرپهلوانان در شاهنامه (بر اساس متضادهای معنایی در ساختارهای نظام تخیل ژیلبر دوران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۲ شماره ۹۵
35 - 67
حوزه های تخصصی:
در شاهنامه ابرپهلوانانی وجود دارند که از بافت انسانی روایت ها جدا می شوند و در مرتبه ای فراتر قرار می گیرند اما ویژگی و خویشکاری های مشترکی آن ها را به یکدیگر و به بدنه روایت پیوند می دهد. در این پژوهش، از ساختارهایِ نظامِ تخیلِ ژیلبر دوران، برای تشخیص ابرپهلوانان شاهنامه استفاده شده است. اساس ِساختارِ تخیلِ دوران، دوتایی های بنیادین، قطب های مخالف و جفت های متضاد معنایی است و معنا از رابطه تقابلی این جفت ها به وجود می آید. تمایزها ، دلالت های معنایی را به وجود می آورد و قطب ها به وسیله مخالف خود تعریف می شود. در شاهنامه نیز درک مفهوم «خود» و «دیگری» سبب کشاکشی برای تصاحب «شئ ارزشی» می شود که مفهوم دشمن و ابرپهلوان در بستر آن شکل می گیرد. با توجه به این نظام، دیوان در یک پیکره، ضحاک و افراسیاب (که از ولیعهدی در زمان نوذر تا کشته شدن، نمایندگی سپاه توران در مقابل ایران را بر عهده دارد) دشمنان ایرانیان محسوب می شوند و در این چارچوب، فریدون، رستم و کیخسرو که نقش و وظیفه اصلی در رویارویی و شکست دادن قطب مخالف و پیروزی اهورا بر اهریمن را برعهده دارند، ابرپهلوان به شمار می آیند. همه دشمنان ایران با توجه به ویژگی هایشان، در اصل، صورت نمادین خشک سالی و بی باری و ابرپهلوانان شخصیت هایی خورشیدی هستند که باید با پیروز شدن، باران و باروری را به ایران بازگردانند.