فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۴۱ تا ۳۶۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
جریان هنر مفهومی از نیمه دوم دهه 1960م در انگلستان و آمریکا آغاز شد و اندکی پس از شکل گیری این جریان، هنرمندان ایرانی نیز گام هایی جهت نزدیک شدن به مفاهیم آن برداشتند. هدف از این مقاله، تحلیل و بررسی این تلاش ها از نخستین جرقه ها تا رسیدن به جریانی تثبیت شده در هنر معاصر ایران است. در مقاله حاضر که در گستره پژوهش های کیفی و توصیفی- تحلیلی قرار می گیرد، این سوالات مطرح شده است: بر مبنای ویژگی های هنر مفهومی در جهان کدام نمایشگاه شاخص برگزار شده را می توان خاستگاه شکل گیری و تثبیت این جریان در ایران دانست؟ جریان هنر مفهومی در ایران چه ویژگی های منحصر به فردی دارد؟ بر همین اساس، پیشینه هنر مفهومی در ایران با تاکید بر اولین نمایشگاه های برگزار شده ، مورد تحلیل قرار گرفت و این نتیجه حاصل شد که با وجود تلاش های اولیه از دهه 1340ش، برگزاری «نخستین نمایشگاه هنر مفهومی ایران» در سال 1380ش موجب شکل گیری جریان تثبیت شده هنر مفهومی در ایران شده است. مهم ترین ویژگی هنر مفهومی در ایران نیز بر خلاف روند جهانی آن به چالش کشیدن تعریف هنر نبوده، بلکه به مسائل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به ویژه دغدغه های فردی و جمعی انسان معاصر در قالب سنت، مذهب و گذشته توجه داشته است.
بازشناسی فرم و مضمون موجودات زنده غیر انسانی در کاشی های زرین فام امامزاده علی بن جعفر قم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
133 - 142
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو با هدف بررسی بازتاب موضوعات اجتماعی در نقوش موجودات زنده در کاشی های زرین فام در بنای مذهبی و آرامگاهی است. بر این اساس تلاش می شود تا به ماهیت نقش مایه های موجودات زنده و بکارگیری آن ها در بنای آرامگاهی علی بن جعفر قم و به موازات آن نقاشی دیواری امام زادگان طیب و طاهر پرداخته شود. اصلی ترین پرسش های مطرح شده بدین قرار است:۱- منبع تصویری موجودات زنده غیر انسانی کاشی های زرین فام بقعه علی بن جعفر قم چه بوده است؟ ۲- استفاده از نقشمایه های موجودات زنده در این بنای مذهبی در راستای چه ایده هایی شکل گرفته؟ بررسی ها نشان داد که فرم و موضوع نقشمایه ها با نمونه های تصویر شده در نسخه قرن هفتمی عجایب المخلوقات قزوینی مطابقت دارد. با این هدف که با زبانی ساده به مردم نشان دهد که همه چیز این دنیا جزیی از نمود آفریدگار است که شاید ناشی از همان دیدگاه وحدت وجودی باشد که ابن عربی استاد قزوینی مطرح می کند. این عقاید با سوگیری های فکری بانیان احتمالی بنا یعنی خاندان صفی در قم نیز هم راستا بوده. توجه به نقشمایه های عجایب المخلوقات به استناد نقاشی های دیواری امامزاده طیب و طاهر تا قرن ها بعد ادامه داشته است.
بازشناسی عنصر بصری خط در سیاه قلم های مرقوم شفیع عباسی محفوظ در موزه بریتانیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
65 - 76
حوزههای تخصصی:
از جمله آثار برجای مانده از نگارگری مکتب اصفهان، آلبومی با جلد لاکی و نقاشی گل و مرغ، شامل 55 اثر به اسلوب سیاه قلم است که هم اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می شود. مرقوم بودن سه اثر از این مجموعه به نام شفیع عباسی، باعث شده است تا این آلبوم به او نسبت داده شود. هدف از این پژوهش بازشناسی عنصر بصری خط در این سه اثر مرقوم است. طبقه بندی شاخصه های خط در قلم نگارگر، راهگشای صحت سنجی در سایر آثار منسوب به اوست. ازاین رو عنصر بصری خط در این آثار به روش توصیفی - پیمایشی با بهره جستن از منابع مکتوب و داده های اسنادی، واکاوی می شود. نتایج حاصل، خط را از لحاظ نوع، به منحنی های متنوعی تمیز داده و در پنج نوع، دسته بندی کرده است. برای هر اثر، دسته ای واحد از نوع منحنی را می توان برشمرد؛ خط های دوار و سیالی که هماهنگی را با ساختار ریتم و الگو، به اثر بخشیده اند. خط در این آثار از لحاظ کیفیت، با تصاحب ضخامت های متغیر، حرکتی ممتد ندارد، بلکه با آغازی نازک و ظریف به ضخامت می رسد که گویی به مثابه سایه و حجم پردازی عمل می کند. این ریتم تند و کند خط ها در قلم شفیع عباسی دارای انجامی ظریف بوده و از اتصال به خط دیگر، رها است.
بازشناسی کنش ورزی سیاسی هنر زیست محیطی معاصر با رویکرد ارج شناسی در نظریه انتقادی؛ مطالعه موردی: اکتیویسم لیبریت تیت و سمفونی درختان آبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
31 - 43
حوزههای تخصصی:
تلاش هنر معاصر در گذار از انقلاب مفهومی، دخالت و توان تغییر در گفتمان های اجتماعی است. رویکرد اخلاقی هنر معاصر در هیأت اکتیویسم هنری، چشم اندازی انتقادی به مسائل اجتماعی در دنیای هنر گشوده است. از مقوله های بنیادین فلسفه اجتماعی، سیاست بهره وری از محیط زیست و تعهدات زیستی به عنوان نگرانی جهانی در همه ابعاد است که از مضامین مورد توجه در اکتیویسم های هنری سال های اخیر بوده و دیالکتیک میان هنر، امر اجتماعی و اخلاق را مطرح ساخته. در علوم اجتماعی معاصر آراء نسل سوم نظریه انتقادی در پرداختن به مبانی هنجاری، تعیین دستورزبانِ اخلاقیِ تضادهای اجتماعی در تبیین الگوی"به رسمیت شناختن"است. از همین رو پژوهش حاضر به مطالعه قرائت نسل سوم نظریه انتقادی از"بازشناسی"در مطابقت با جنبه اخلاقی تعارضات زیست محیطی مورد توجه در اکتیویسم های هنری می پردازد. این پژوهش با فرض همسویی تلاش برای به رسمیت شناختن واقعیت های اجتماعی بحران زیست محیطی در اکتیویسم های هنری و نظریه ارج شناسی (قرائت اکسل هانت)، سعی در مطالعه کنش ورزی اجتماعی-سیاسی در هنر موضوع گرای معاصر دارد که با روش توصیفی-تحلیلی صورت می پذیرد. ازاین رو می توان به این نتیجه اذعان داشت که توانشِ اجتماعی اکتیویسم های هنری در پیگیری مطالبات اجتماعی با جنبه های بازشناسی در نظریه انتقادی نسل سوم مطابقت دارد؛ این توان در راستای شناخت و اقدام برای ترسیم پیامدهای تخریب محیط زیست، همچنین فشار بر نهادهای قدرت و ایجاد مسئولیت پذیری در تعهدات زیستی در دوران معاصر است.
تحلیل فلسفی و تطبیقی گفتمان قدرت در تراژدی های یونانِ باستان و داستان های حماسیِ شاهنامه فردوسی با تکیه بر اندیشه های میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷
7 - 21
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در نظر دارد با تحلیل گفتمان قدرت در نمایشنامه های کلاسیک یونانی و شاه نامه فردوسی، به تبیین وجوه اشتراک و افتراق دو جهان بینی در دو حوزه مذکور بپردازد. به نظر می رسد می توان نتایج حاصل از این مطالعه تطبیقی را نیز به مثابه نمونه هایی، به جهان معرفت شناسانه و گفتمان غالب در روح دو جغرافیای فرهنگی یونان کلاسیک و ایران تعمیم داد. رویکرد نظری بحث برگرفته از آراء میشل فوکو و مفهوم گفتمان قدرت در اندیشه وی خواهد بود. روش این تحقیق از نوع توصیفی-تحلیلی است و اطلاعات لازم برای سنجش نمونه ها به شیوه ای کتاب خانه ای و به واسطه ابزار تحلیل گفتمان حاصل خواهند آمد. شواهد این تحقیق گویای این واقعیت هستند که به رغم وجود مؤلفه های مشابه در اپیستمه هر دو جهان فکری، در هر دو ساحت خدایگانی و انسانی از مفهوم تقدیر و مرگ تا عشق، اصالت و خردورزی، نقطه تمایز بنیادین آن ها در تبیین گفتمان قدرت، رویکردشان در پذیرش یا تقابل با گفتمان قدرت متعالی خدا یا خدایان است. به عنوان نمونه اگر فردوسی در داستان سهراب، تقدیر یزدان را عامل فرجام پایانی می داند، در مقابل اوریپید، مده آیی می آفریند که درمقابل گفتمانِ غالبِ سنتیِ نهادینه شده می ایستد و حتی حاضر است فرزندانش را سر بریده، خدایان را همراه کرده و شکوه مندانه سوار بر ارابه خدایان گردد.
لذت زیباشناختی در عکس های دردناک جنگی: تحلیلی براساس نظریه عاطفه زیباشناختی جروم استالنیتز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عکس های جنگی، فجایع و بلاهایی که جنگ بر سر انسان می آورند، با احساسی از درد بازتاب می دهند و شاید به راحتی نتوان تصور کرد که چنین عکس هایی لذت زیباشناختی نیز داشته باشند. برای جست وجوی چنین لذتی در عکس های دردناک جنگی باید به دیدگاهی متوسل شد که می تواند تحت تأثرات حسی ناخوشایند، تجربه زیباشناختی را با لحنی لذت گرایانه تعریف کند. در نظریه عاطفه زیباشناختی منبعث از آرای استالنیتز، تجربه زیباشناختی در توجه بی غرضانه و حاکی از همدلی به هرگونه ابژه آگاهی و تأمل در آن، صرفاً به خاطر خود دنبال می شود که لحنی لذت گرایانه می گیرد. به زعم او، تجربه لذت بخش، مغلوب شدنی و موفق است و در تحلیل های زیباشناختی، موضوعات زشت را نیز شامل می شود. زشتی، احساسات ناخوشایندی است که در توصیف صفاتی چون دردناک، انزجارآور و غیره در آثار هنری به کار می رود. این پژوهش با استعانت از چنین دیدگاهی در عکس های جنگی مک کالین و ادی ادمز که به احساسی از درد مربوط می شوند، نشان می دهد که می توان به عکس های دردناک جنگی با تأمل و تداوم علاقه زیباشناختی نگریست و تجربه لذ ت بخشی را حاصل کرد. در نتیجه، لذت و تجربه زیباشناختی با احساسی از درد ناسازگار نیستند و علی رغم ناخوشایندی عکس ها، تجربه مخاطب، زیباشناسانه و لحن لذت گرایانه ای دارد. بدین منظور، داده های نظری پژوهش از طریق مطالعه کتابخانه ای و جست وجوی اینترنتی گردآوری شده و سپس با نگاهی به آثار انتخاب شده از مک کالین و ادی ادمز تحلیل شده اند.
تحلیل انتقادی نظریه والتر بنیامین در باب زوال هاله هنر تجسمی در عصر بازتولیدپذیری تکنیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به یکی از مهم ترین آثار نظری سده بیستم در حوزه فلسفه و هستی شناسی هنر می پردازد. ایده هایی که والتر بنیامین، نویسنده آلمانی از حلقه مکتب فرانکفورت، در مقاله مشهور خود با عنوان اثر هنری در عصر بازتولیدپذیری تکنیکی آن مطرح می کند، به رغم آن که تا حدی قبول عام یافته، مسئله برانگیز است. مهم ترین مسئله ای که بنیامین پیش می کشد طرح مفهوم «هاله» اثر هنری و زَوال آن با بازتولید تکنیکی آثار است. اما سؤال اصلی درباره ادعا و استدلال بنیامین، مبنی بر این که هاله آثار هنری در روزگار ما زوال یافته، این است که چه دلایلی له و علیه مدعای او وجود دارد؟ این پژوهش قصد دارد به تحلیل انتقادی نظریه «زوال هاله» بنیامین بپردازد، کاری که تاکنون کم تر در منابع فارسی انجام گرفته است. با توجه به این که این مقاله صرفاً عهده دار نقد آرای بنیامین در مقاله پیش گفته است، روش پژوهش بر مطالعه و تحلیل انتقادی متن، موشکافی استدلال های منطقی او، و نیز یاری گرفتن از حاصل پژوهش های پیشین محققان خارجی در خصوص مسئله «هاله» استوار است. بنابراین، مواد و منابع کتابخانه ای، به ویژه آثاری که به زبان انگلیسی درباره بنیامین تألیف شده اند، مبنای داده های کیفی ما را تشکیل می دهند. در تحلیل نهایی، می توان بر اساس دلایل متعددی که در متن مقاله ذکرشده نتیجه گرفت که نظریه پرداز «زوال هاله» گرچه اهمیت پدیده «بازتولید تکنیکی» را به خوبی دریافته، اما در ارزیابی پیامدهای آن خطاهایی جدی مرتکب شده است؛ به این معنا که به باور ما، هاله اثر هنری در دوران معاصر نه تنها زدوده نشده، که برعکس، ابعاد و دامنه تأثیر و نفوذ آن بیشتر و قوی تر شده است. هاله امروز نه فقط متعلق به شاهکارهای بزرگ هنری، بلکه از آنِ خود مفهوم «هنر»، و کیش و آئین هایی است که مناسبات سرمایه داری متأخر و اقتصاد هنر معاصر رقم زده اند.
صورت بندی هستی شناسیِ تئاتر واگرا با استفاده از نظریه مجموعه ها و نظریه سری ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۹۵)
7 - 16
حوزههای تخصصی:
آنچه موجب اهمیت یک هستیشناسی جدید برای تئاتر امروز میشود نیاز تغییری بنیادین در تمامی جنبههای این پدیده است. برای پاسخ به این نیاز اصلاحات جنبی کمکی به حفظ جایگاه تئاتر به عنوان هنری رهاییبخش نمیکند. این هستیشناسی جدید که در اینجا به عنوان هستیشناسی تئاتر واگرا مورد خطاب قرار میگیرد میکوشد پیش از هر تغییری چهارچوب انتزاعی ـ فکری جدیدی برای این موضوع فراهم آورد. برای صورتبندی این هستیشناسی میتوان از ریاضیات مدد گرفت. در این روش ریاضیات به عنوان چهارچوب نظری این هستیشناسی مورد استفاده قرار میگیرد و در ادامه با توجه به آنکه متغیرهای ریاضی را میتوان از حوزه نمادشناسی به حوزه معناشناختی منتقل نمود، هرکدام از وضعیتهای ریاضی با تبدیل به وضعیتهای کلان تئاتر این امکان را به دست میدهد که با استفاده از نظریههای ریاضی، فرضیههای نوینی برای تئاتر مطرح نمود. تلاش این پژوهش آن است که ابتدا صورتبندی مشخصی از هستیشناسی موجود تئاتر امروز با کمک نظریههای ریاضی ارائه دهد و در ادامه صورتبندی هستیشناسانه جدیدی با استفاده از ریاضیات برای تئاتر واگرا بیان نماید و در انتها نشان دهد که هرگونه جنبه رهاییبخش در تئاتر نیازمند عدول از قواعد پیشین و تثبیت شده و دستیابی به نوعی واگرایی در تئاتر است.
مطالعه تطبیقی شخصیت پردازی در فیلم سینمایی هفت و فیلم گناهکاران با نگاهی بر هفت گناه کبیره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷
63 - 74
حوزههای تخصصی:
هفت گناه کبیره جزئی از اندیشه های دینی مذهب کاتولیک محسوب می شود که همواره به عنوان یک ابزار داستان پردازی در جهت تجلی سیرت انسانی در اشکال مختلف ادبی مورد استفاده قرار گرفته است. حضور این اندیشه نه اساسا به واسطه اعتقادات مذهبی بلکه برای نمادپردازی و نگاهی متفاوت به پرداخت شخصیت های داستانی در ادبیات و رسانه های داستان محور در جهان مورد ستایش قرار گرفته است. نویسندگان در این مقاله به تحلیل و تطبیق شخصیت پردازی دو فیلم سینمایی ایرانی و آمریکایی در ژانر پلیسی-جنایی با نگرش بر هفت گناه کبیره و نحوه استفاده از این اندیشه در خلق شخصیت های این آثار پرداخته اند. داستان فیلم هفت مستقیما بر اساس اندیشه هفت گناه کبیره بنا شده است و مقتولین داستان هر کدام نمادی از یک گناه کبیره هستند. در فیلم گناهکاران لزوما بطور آشکارا از این نمادپردازی استفاده نمی شود اما مظنونین داستان هر کدام دارای گرایشات و صفات شخصیتی خاص مطابق با اندیشه هفت گناه کبیره هستند. در این مطالعه تطبیقی از اندیشه های توماس فِلتی در باب هفت گناه کبیره استفاده شده است. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی و در مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی انجام می پذیرد. نمادپردازی هفت گناه کبیره در این فیلم ها به شیوه مستقیم و غیر مستقیم کمک کرده است تا شخصیت ها از پردازش تک بعدی خارج و لایه های روان شناختی و اجتماعی عمیقی پیدا کنند.
علل گرایش فارغ التحصیلان رشته های هنری به تحصیلات تکمیلی در ایران از دیدگاه تحلیل لایه ای علت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
15 - 25
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تحلیل علل گرایش فارغ التحصیلان رشته هنر به تحصیلات تکمیلی در دهه 90 و با استفاده از روش تحقیق آمیخته انجام شده است. در این روند ابتدا عوامل موثر به کمک مطالعات کتابخانه ای و روش تحلیل مضمون استخراج شده و بر اساس روش «تحلیل لایه ای علت ها» در چهار لایه «لیتانی»، «علل اجتماعی»، «جهان بینی/ گفتمان» و «استعاره» تحلیل شد. در بخش کمی، لایه های بدست آمده با هدف رتبه بندی عوامل موثر به وسیله ابزار پرسشنامه و انتخاب 30 نفر از خبرگان مرتبط با دوره های تحصیلات تکمیلی هنر در دانشکده های تهران مورد سنجش قرار گرفت. نتایج دو آزمون تی و فریدمن نشان می دهد که سه عامل اولیه موثر در گرایش فارغ التحصیلان رشته هنر به تحصیلات تکمیلی، به ترتیب شامل عوامل گفتمان، اقتصادی و فرهنگی می شود. سیاست های آموزش عالی، کهن الگو، استعاره، عوامل هنری، عوامل فردی و خانوادگی، علاقه به کسب دانش و تخصص و در انتها عامل جهانبینی نیز رتبه های چهارم تا دهم را کسب کردند. همچنین کسب مدرک علمی بالاتر که به دلیل ماهیت رشته هنر بر وضعیت اقتصادی و شأن اجتماعی هنرمندان موثر بوده، انگیزه هایی قوی تر از علم جویی و پژوهش در گرایش این قشر به تحصیلات تکمیلی است.
خوانشی تطبیقی از برساخت هویت در نمایشنامه های دو نسل از نمایشنامه نویسان ایرانی و غیرایرانی (اکبر رادی و آگوست ویلسون، محمد چرمشیر و شیلا استفنسن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهان معاصر را عصر هویت های متکثر می نامند. کنکاش در مقوله «هویت» به عنوان یکی از مفاهیم مهم در حوزه ی مطالعات فرهنگی و اجتماعی، سال هاست وارد ادبیات پژوهشی ملت ها شده است. ایران به عنوان یکی از دیرنده ترین هویت های ملی همواره در مرکز توجه محققان قرار داشته است؛ اما در بحث مطالعات تطبیقی حوزه هویت، به ویژه در مطالعات هنر و مشخصاً در حوزه ادبیات نمایشی، کمبود این دست از پژوهش ها احساس می شود. این مطالعه، پژوهشی کیفی با تمرکز بر مقوله هویت در ادبیات نمایشی است. در یک خوانش تطبیقی بین دو نسل از نمایشنامه نویسان ایرانی و غیرایرانی (اکبر رادی و آگوست ویلسون، محمد چرمشیر و شیلا استفنسن) آثاری متناسب با موضوع بررسی و انتخاب شد. در قالب نظریه زمینه ای، مفاهیم مشترک هویتی آنان با روش کدگذاری های محوری و انتخابی تعیین گردید. مجدد این سرنمون ها با گواهمندی به نظریات استوارت هال درزمینه ی بازنمایی هویت، بازخوانی شدند. از این مطالعه می توان نتیجه گرفت: نمایشنامه نویسان موردبحث، در برساخت هویت نمایشنامه های خود از مؤلفه های مشترک زبانی، حافظه جمعی، مکان، سبک زندگی، فرهنگ و تقابل آن بافرهنگ دیگری و سیاسی کردن بدن استفاده کرده اند و در این میان تنها اختلاف معنی دار بین مؤلفه ها در اندک شاخصه هایی در سبک زندگی و جغرافیای نمایشنامه ها است.
نقش فیلم های معاصر عامه پسند آمریکایی در مشروعیت دادن به تفکر اومانیسم
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
7 - 17
حوزههای تخصصی:
اومانیسم و طرحِ آن در سینمایِ وابسته به تفکرمادی، کوششی است در جهت حذف یا تضعیف دیدگاهِ خدا محور. از طرفی در سینما برای به تصویرکشیدن هیچ موضوعی احتیاج به مدرک نیست، زیرا که این رسانه ذاتا قادر است که تخیلات را در ظاهری واقعی به تصویر کشد. با در نظر گرفتن این واقعیت که تاثیری که از یک فیلم بوجود می آید با ارائه مدارک واقعی و مستند هم به سختی از بین می رود و گاه هرگز از بین نمی رود، این مقاله به بررسی دیدگاه های اومانیستی در سینمای غرب و تلاش آن در جهت مشروعیت بخشی به تفکرات نژادپرستانه در مباحثی مانند دین، خداوند و منجی می پردازد. در همین ارتباط فیلم های مطرح سینمای نوینِ عامه پسند، با مخاطب عام، مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفته اند، فیلم هایی که بنا به موقعیت عامه پسند و به ظاهر تخیلی شان بوجودآورنده شکیّات و سئولات عمیق عقیدتی در ذهن مخاطب خود هستند. مقاله حاضر سعی دارد که با روش تحلیل محتوای تولید شده در سینمای نوین غرب، پژوهش را پیش برده و در ادامه پاسخ این سوال را بیابد که: "نقش و جایگاه "سینمای نوین غرب " در توجیه درستی نگاه انسان محور در مقابل دیدگاه خداباور، به چه میزان است؟" یافته های مقاله بیانگر این مهم هستند که الگوی حاکم بر سینمای غرب (مادی)، از سوی متفکرین اومانیست ترسیم گشته و در جهت حذف نگاه الهی/روحانی، و جایگزین کردن آن با دیدگاه مادی/ انسانی گام برمی دارد.
مقایسه تطبیقی عکس طراحی شده در اینستاگرام و عکس مفهومی با توجه به آرای لِو مانویچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
115 - 124
حوزههای تخصصی:
مطالعات لو مانویچ در اینستاگرام به بررسی گرایش عمومی مردم به عکاسی به ویژه نسل جوان اختصاص دارد. مانویچ به طور کلی عکس های به اشتراک گذاشته شده در اینستاگرام را به سه دسته عکس های عمومی، حرفه ای و طراحی شده تقسیم می کند. او پس از مقایسه ویژگی عکس های عمومی و حرفه ای با همتایان مشابه آن ها در قرن بیستم، عکس هایی طراحی شده را به طور مشخص منتسب به دوران ظهور اینستاگرام می کند. سبکی که به اعتقاد وی زیبا شناسی منحصر به فرد آن حاصل ترکیبی از انتخاب های فردی و امکانات اینستاگرام می باشد. این پژوهش قصد دارد با روش توصیفی تحلیلی به معرفی عکس های طراحی شده بپردازد و آن ها را با عکس های مفهومی در قرن بیستم قیاس کند. گردآوری داده ها در این پژوهش با استفاده از اسناد کتابخانه ای و منابع مکتوب الکترونیکی صورت پذیرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بر اساس شباهت های یافت شده بین دو گروه مذکور، عکس های طراحی شده را می توان در امتداد سیر تحول عکس های مفهومی برشمرد. همچنین مشخص می شود که تفاوت های آن دو نیز تحت تأثیر بستر ارائه عکس ها در اینستاگرام و همچنین ویژگی دوربین های تلفن همراه حاصل شده است. دو عامل مهمی که موجب می شود صرف نظر از شباهت های ساختاری، اهداف آن ها در مقابل یکدیگر قرار بگیرند.
نقش هنرمندان در شکل گیری تئاتر خصوصی در ایران با تمرکز بر دوره پهلوی دوم
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره دوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
37 - 51
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با شرح ویژگی های تئاتر خصوصی و تمایزاتش با تئاتر غیرخصوصی، به بررسی شکل گیری گروه های نمایشی و فعالیت آن ها در تئاتر ایران خاصه در دوره پهلوی دوم می پردازد. در این مقاله می توان دید که در دوره اول سلطنت محمدرضا پهلوی پیش از کودتای 1332 همانند دوره مشروطه (پیش از کودتای 1299) تلاش های قابل توجهی در راستای خصوصی سازی تئاتر انجام شده است. در این دو دوره گروه های نمایشی را احزاب یا گروه های سیاسی مستقل از دولت اداره کردند، که تئاترهایی مردمی به حساب می آمدند و با هدف آگاهی بخشی افکار عمومی شکل گرفته بودند. اما با آگاهی حکومت ها از چنین امکاناتی، تئاتر تبدیل شد به ابزاری در دست حکومت. بنابراین مقاله حاضر به دو پرسش زیر می پردازد: 1. امکانات شکل گیری تئاتر خصوصی در ایران چگونه فراهم شد؟ 2. چه عواملی مانع از شکل گیری ایده تئاتر خصوصی در ایران، خاصه در دوره پهلوی دوم، شده اند؟ با مطالعه و بررسی تئاتر در چهار دهه حکومت پهلوی دوم، می توان گفت هرچند عدم حمایت دولت و البته سنگ اندازی های حکومتی دلیلی بر شکل نگرفتن تئاتر خصوصی در ایران بوده است، اما مقاله حاضر همراهی و پشتیبانی برخی پیشکسوتان و پیشروان هنر تئاتر با برنامه های حکومت را که در کسوت مقامات دولتی بودند عامل اصلی شکل نگرفتن تئاتر خصوصی در دوره مورد نظر می داند .
بازخوانی تاریخ نقاشی از خلال سینمای روی اندرسون
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره دوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶
53 - 64
حوزههای تخصصی:
سینما ازآنجاکه بر پایه تصویر است ریشه در سنت های کهن تصویرپردازی پیش از خودش به ویژه نقاشی دارد؛ در این میان فیلم سازانی نیز هستند که آگاهانه به منظور خلق مفاهیم مورد نظرشان ارجاع به آثار نقاشی را دستمایه خلق آثارشان قرار می دهند و با این کار یک رابطه بینامتنی قدرتمند بین فیلم و نقاشی به وجود می آورند. یکی از این فیلم سازان روی اندرسون فیلم ساز سوئدی است؛ پرسش اصلی این مقاله چگونگی تأثیرپذیری روی اندرسون از آثار نقاشی در خلق سکانس های فیلم هایش است و با این هدف که به شناخت بیشتری به رابطه بین سینما و نقاشی در فیلم هایش دست پیدا کرد. ازاین رو با رویکرد توصیفی و به شیوه مشابهت یابی به نسبت میان تاریخ هنر نقاشی و فیلم های او پرداخته می شود. با توجه به فضاسازی، صحنه پردازی و پرداختن به شخصیت ها در فیلم های اندرسون می توان گفت که در فیلم هایش به آثار طیفی از نقاشان مهم تاریخ هنر ارجاع می دهد و به شیوه های مختلف از آنها تأثیر می گیرد. میزان تأثیرپذیری او از نقاشی حدفاصل رنسانس تا الهام از هنرمندان معاصری مانند فرانسیس بیکن و هاکنی را در برمی گیرد، هرچند غالب ارجاع او به نقاشان جریان مدرنیسم است. نحوه تأثیرپذیری او از هر نقاشی متفاوت است، از شیوه صحنه پردازی های پیچیده ای که از بروگل ارشد تأثیر گرفته است تا وفاداری به بازسازی آثار برخی نقاشان که به تناوب در فیلم هایش دیده می شود. این حجم از ارجاع به تاریخ نقاشی در آثار اندرسون باعث می شود تا زبان مفهومی و کیفیت هنری فیلم هایش بدون شناخت از تاریخ نقاشی آن گونه که باید درک نشود.
بازکاوی مجسمه های پرویز تناولی با تأکید بر نقد روانسنجانه شارل مورون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرویز تناولی یکی از هنرمندان مجسمه ساز ایرانی و از بنیانگذاران جنبش سقاخانه است. آثار او به عنوان هنرمندی پیشرو و خلاق، پیش تر ها باید به نقد روان شناسانه درمی آمد. شارل مورون از بانیان نقد روان سنجی، برای مطالعه آثار هنری و ادبی، چهار مرحله معرفی می نماید: گام اول، گردآوری و مطالعه آثار یک هنرمند و بررسی عناصر مشترک آن ها؛ گام دوم، یافتن تصاویر ثابت در آثار هنرمند؛ گام سوم، شناسایی اسطوره شخصی هنرمند؛ و گام آخر، مطالعه سرگذشت هنرمند با هدف ارزیابی نتایج به دست آمده از مراحل قبلی. با این رویکرد در مقاله پیش رو، پرسش آن است، ذهنیت هنرمند چه تأثیری در انتخاب غالب و محتوای آثارش دارد؟ هنرمند با آگاهی شخصی به سوی ضمیر درونی و ناخودآگاهش هدایت می شود؟ این پژوهش به روش مطالعه موردی که یکی از رایج ترین روش های تحقیق کیفی است و با استفاده از مطالعات اسنادی و کتابخانه ای انجام شده است. این خوانش علاوه بر، بازیابی اسطوره شخصی تناولی، امکان شناخت بهتر آثار و نگاه پنهان هنرمند به دنیای اطرافش و ضمیر ناخودآگاه مؤثر در خلق آثارش را آشکار می نماید؛ ناخودآگاهی که بیانگر تعلق خاطر و جست وجوهای درونی هنرمند به ریشه های بومی و ملی است و هم چنین عمق گفت وگوی درونی هنرمند با خودش را نمایان می سازد.
کارکرد تخیل ثانویه در تسکین اضطراب برآمده از تنهایی و مرگ در نمایشنامه ی خرس های پاندا اثر ماتئی ویسنی یک از منظر کولریج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۹۱)
31 - 55
حوزههای تخصصی:
این مقاله کوششی است در تبیین و ارایه ی مفهوم «تخیل ثانویه» براساس آرای کولریج و بررسی تاثیر آن در اضطراب برآمده از تنهایی و مرگ در نمایشنامه ی داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوستی در فرانکفورت دارد اثر ماتئی ویسنی یک . مسیر اصلی این مقاله، معطوف است به درک مفهوم «تخیل ثانویه» مبتنی بر آرای سیموئل تیلور کولریج و درک تفاوت معنایی و مفهومی آن با «تخیل اولیه» و «خیال» به منظور اثبات این نکته که «تخیل ثانویه» نقش کلیدی و مهمی در تسکین اضطراب برآمده از «تنهایی» و «مرگ» در شخصیت های نمایشنامه ی داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوستی در فرانکفورت دارد ایفا می کند. این پژوهش بر چگونگی عملکرد «تخیل ثانویه» به عنوان ساز و کاری دفاعی در نمایشنامه ی انتخابی معطوف است، بنابراین پرسش بنیادین این پژوهش عبارت است از: مطابق رویکرد کولریج ، چرا و چگونه تخیل ثانویه می تواند اضطراب برآمده از تنهایی و مرگ شخصیت ها در نمایشنامه ی مورد بحث را برطرف نماید؟ این مقاله که به صورت تحلیل محتوای کیفی به نگارش درآمده به همراه ارایه ی جدول و نمودار به صورت مستدل نشان می دهد چگونه شخصیت های نمایشنامه ی داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوستی در فرانکفورت دارد با پناه بردن به «تخیل ثانویه» با آفرینش جهانی ساخته و پرداخته ی ذهن شان، اضطراب های تنهایی و مرگ خود را از پنج مسیر مختلف روساختی و ژرف ساختی تسکین می دهند.
تحلیل روان کاوانه فضای خالی در عکاسی انتزاعی مبتنی بر فضای بالقوه (مورد مطالعاتی: اوتا بارت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنر انتزاعی، به عنوان بخش مهمی از هنر مدرن شکوفا شد و تأثیر زیادی بر آثار هنرمندان در رشته های مختلف گذاشت و سبب پیدایش آثار متنوعی گردید. انتزاع به عنوان یکی از مفاهیم هنر، در هنرهای تصویری، همان طور که انتظار می رود، اثری بصری دارد، اما در آثار عکاسی به واسطه دوربین وجوه نمایه ای و شمایلی، با چالش روبرو است. این مقاله با بهره گیری از روش گردآوری اسنادی و تحلیل کیفی، به دنبال معنای فضای خالی در تصاویر عکاسی مبتنی بر مفهوم روان کاوانه فضای بالقوه است. برای توضیح مفاهیم روان کاوانه، مدل های مختلفی از انتزاع در تصاویر بررسی می شود. در نهایت، یافته های بخش نظری در آثار عکاس معاصر آلمانی، اوتا بارت به دقت مورد بررسی قرار گرفت. این پژوهش نشان می دهد که فضا در آثار بارت همان مناظر شهری و داخلی است که بر وی تأثیر روانی دارند، از این رو، با آن ها روبرو می شود و در آن ها فانتزی ها و خواسته های ناخودآگاه خود را نشان می دهد و با درونی کردن آن ها در قالب تجسم بخشی وارد شده و برای رسیدن به حالت یکپارچگی با آن ها، تلاش می کند. می توان گفت که کار بارت همانند آن چه وینیکات مطرح کرده، بازی با واقعیت است. این کار از اجرای شخصی او با فضای اطرافش، یعنی دنیای واقعی شروع می شود و به بازی بین جنبه های شمایلی و نمایه ای عکاسی تبدیل می گردد.
بیش متنیتِ ژنتی به مثابه رویکردی در خوانش متون تصویری؛ مطالعه موردی: لوگوی هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش متن لایه های متکثر معانی آن را آشکار می کند و مخاطب را از معانی ضمنی و پنهان متن آگاه می سازد. به این منظور در صد سال گذشته رهیافت های مختلف خوانش متون نظریه پردازی شده است؛ از خوانش شکل گرایانه در اوایل قرن بیستم گرفته تا تاریخ گرایی نوین در سال های پایانی آن. خاستگاه اغلب این نظریه ها نظام نشانه ای کلامی است، اما منتقدان هنری اغلب از آنها به مثابه رویکردی در خوانش متون تصویری بهره برده اند. مسئله اصلی نوشتار حاضر تبیین فرایند اجرایی کاربست بیش متنیت در خوانش متون تصویری است؛ نظریه ای که در اصل خاستگاهی کلامی دارد که به منظور خوانش متون تصویری به کار برده می شود. برای پاسخ به این پرسش که متنی تصویری چگونه با بیش متنیت خوانش می شود، لوگوی هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران به عنوان پیکره مطالعاتی و بیش متنیت به عنوان رهیافت خوانش انتخاب شد. در این رهیافت از طریق پیگیری روابط درهم تنیده شبکه های متنی، دلالت مندی های متن آشکار می شود و لایه های مختلف معانیِ ضمنی تشریح می شود. نتایج نوشتار نشان داد بیش متنیت یکی از رهیافت های کاربردی در خوانش متون تصویری است و در این راستا الگویی شش مرحله ای ارائه شد. مقاله حاضر به روش توصیفی - تحلیلی انجام یافته و داده های آن با مراجعه به منابع کتابخانه ای و مقالات علمی جمع آوری شد.
نقش فرهنگ پذیری در تغییرات تکنیک، ساختار و کارگان نرمه نای در دوره معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نرمه نای سازی بادی و یکی از سازهای اصلی ملودیک در موسیقی استان کردستان و منطقه مُکریان است که در حدود پنجاه سال اخیر رواج بیشتری در این مناطق داشته است. این ساز بیشتر در موقعیت های شادیانه برای اجرای گورانی به کار گرفته می شد. تبادلات فرهنگ موسیقایی این مناطق با سایر مناطق کردنشین و حوزه های موسیقی ایرانی عربی ترکی منجر به گسترش کارگان و پیدایش بسترهای اجرایی جدید مانند سالن کنسرت و ضبط های استودیویی شده است. بر همین اساس بعضی از نوازندگان نرمه نای برای انطباق با تحولات جدید، تغییراتی در تکنیک های نوازندگی و ساختار این ساز به وجود آورده اند. مقاله حاضر با استفاده از بنیادهای نظری موجود در زمینه فرهنگ پذیری موسیقی و تأثیر آن در تغییرات یک ساز، علت و نحوه تغییرات ساز نرمه نای در موسیقی استان کردستان را مورد بررسی قرار داده است. ارزیابی ها نشان می دهد که در اثر تبادلات فرهنگی صورت گرفته ازجمله ورود سازهای جدید به این منطقه، اجرای قطعات کُردی به صورت ارکسترال در سالن های کنسرت و لزوم همنوازی نرمه نای با سازهای دیگر در موقعیت های جدید اجرایی، تغییراتی در کاربرد نرمه نای به وجود آمده است. روند این تغییرات به گونه ای بوده که امکان حضور این ساز در موقعیت های اجرایی بیشتری فراهم شده است. این تحقیق به روش کیفی و بر اساس تحقیقات میدانی و مصاحبه های عمیق نگاشته شده است.